display result search
منو
تفسیر آیات 99 تا 104 سوره طه

تفسیر آیات 99 تا 104 سوره طه

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 4 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 99 تا 104 سوره طه"

آگاهی بر قصص انبیا به علم لدنّی برای تذکره مردم
آثار پذیرش و اعراض از وحی الهی
چگونگی عمل گناه در قیامت و عواقب آن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿کَذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِن لَّدُنَّا ذِکْراً ﴿99﴾ مَّنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْراً ﴿100﴾ خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلاً ﴿101﴾ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً ﴿102﴾ یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً ﴿103﴾ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً﴿104﴾

آگاهی بر قصص انبیا به علم لدنّی برای تذکره مردم
بعد از نقل جریانهای گذشته مخصوصاً قصّهٴ موسی و هارون(علیهما السلام) فرمود این‌چنین ما اخبار گذشته را برای تو بازگو می‌کنیم در بخشهای دیگر به طور تفصیل فرمود شما در جریان کوه طور نبودی، در جریان مدین نبودی، در جریان قصّهٴ حضرت زکریا نبودی ما همهٴ این صحنه‌ها را برای شما بازگو کردیم ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ﴾، ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾ ، ﴿مَا کُنتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾ ، ﴿مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾ همهٴ اینها را با آدرس ذکر کرده تو در مدین نبودی، تو در طور نبودی، ولی قصّه از این قبیل است بعد برای اینکه روشن بشود این کتاب قصّه نیست و تذکرهٴ الهی است فرمود: ﴿کَذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِن لَّدُنَّا ذِکْراً﴾ ما یک علم لدنّی، کتاب لدنّی، ذکر لدنّی، تذکرهٴ لدنّی به تو دادیم و این همان قرآن کریم است که از نزد ما به تو رسیده است و تو آن را از نزد ما دریافت کردی نه تنها ﴿مِنْ عِندِنَا﴾ است بلکه ﴿مِن لَّدُنَّا﴾ است آن وقت این می‌شود معیار حق.
آثار پذیرش و اعراض از وحی الهی
از آن به بعد مردم یا قبول دارند یا نکول آن که اقبال می‌کند که روح و ریحان به انتظار اوست و آن که اعراض می‌کند بار سنگین را به دوش خود می‌کِشد ﴿مَّنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْراً﴾ یعنی این خودِ اعراض یک بارِ گناه سنگین است و این بار گناه را هیچ باربَری نمی‌برد ﴿کَلَّا لاَ وَزَرَ﴾ هیچ باربری در قیامت نیست مگر خود صاحب بار فرمود: ﴿فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْراً﴾ که ﴿خَالِدِینَ فِیهِ﴾ در این وِزر مُخلّدند محفوف به همین وزرند. ضمیر و فعل را گاهی مفرد می‌آورد گاهی جمع چون کلمهٴ «مَن» به لحاظ لفظ مفرد است و به لحاظ معنا قابل صدق بر کثیرین لذا از نظر فعل فرمود: ﴿أَعْرَضَ﴾ نه «أعرضوا»، ﴿یَحْمِلُ﴾ نه «یحملون»، گاهی به لحاظ معنا جمع می‌آورد که فرمود: ﴿خَالِدِینَ﴾ نه «خالداً»، ﴿سَاءَ لَهُمْ﴾ نه «له» پس به لحاظ معنا جمع می‌آورند به لحاظ لفظ مفرد.
چگونگی عمل گناه در قیامت و عواقب آن
ظاهر این آیه آن است که انسان در درون گناه خودش خفه می‌شود و همان‌جا هست همین وِزر و همین سیّئه به صورت یک بار سنگین در می‌آید و خود انسان این بار سنگین را حمل می‌کند و در درون این هم می‌ماند ﴿خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلاً﴾ این یک بارِ بدی است آنچه را که انسان در درون حمل می‌کند مثل مادر آن می‌شود حَمل، آنچه را در پشت حمل می‌کند می‌شود حِمل در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» گذشت که فرمود: ﴿وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِیمٌ﴾ اگر کسی این صواع را پیدا کرده به اندازهٴ یک بار شتر جایزه دارد و من هم ضامنم ﴿وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِیمٌ﴾ آنجا فرق بین حِمل و حَمل گفته شد اینجا هم فرمود: ﴿وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلاً﴾ این بار، بار سنگین و بار بدی است ولی اینها در همین بار مُخلّدند در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مشابه این گذشت که جهنم مصیر همینهاست مصیر با «صاد» نه مسیر با «سین» آیهٴ 115 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این بود فرمود: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَی وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّی وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیراً﴾ این جهنم بد صیرورتی است یعنی اینها جهنم می‌شوند نه به طرف جهنم حرکت می‌کنند سیر با سین نیست صیرورت است و با صاد یعنی اینها به جهنم متحوّل می‌شوند آن ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ که ﴿تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ از همین‌جاها در می‌آید.
تبدیل شدن انسان به روح و ریحان یا هیزم جهنم
چه اینکه اگر کسی اعراض نکرد اقبال کرد به این کتاب و جزء مقرّبین شد خود روح و ریحان می‌شود ما اگر دلیلی داشتیم بر اینکه این آیه نمی‌تواند به همان ظاهرش بماند خب چاره‌ای نداشتیم و نداریم مگر اینکه بگوییم مضاف محذوف است و مانند آن، اما اگر براهین عقلی کمک می‌کند و شواهد نقلی کمک می‌کند ما همین آیات را باید با همین ظواهر حفظ بکنیم در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» آیهٴ 88 و 89 این است ﴿فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ٭ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ﴾ نه «فله روحٌ فله ریحانٌ و له جنّت نعیم» عقل این را می‌گوید ظاهر نقل هم همین است آن وقت ما چرا مثلاً ضمیر، را در تقدیر بگیریم خود انسان می‌شود روح، خود انسان می‌شود ریحان، خود انسان می‌شود نعیم دربارهٴ وجود مبارک حضرت امیر وارد شده است که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة و أنت یا علیّ بابها» من شهر حکمتم و حکمت ـ همان حکمتِ قرآنی ـ بهشت است و تو درِ این بهشتی خب ظاهر این آیات که این است که خود مقرّب می‌شود روح، ریحان، جنّت نعیم نه «له روحٌ و له ریحانٌ و له جنّت نعیم» دربارهٴ جهنمیها هم همین است در بحثهای روزهای قبل هم اشاره شد که هیزم جهنم خود ظالمین‌اند دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «جن» فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ درست است جهنم موادّ سوخت و سوز دارد اما هیزم از جای دیگر نمی‌آورند خود این ظالمین هیزم جهنم‌اند حالا اگر ادلهٴ دیگری بود که آتش دیگر است یؤخذ به، ولی این ظاهرش درست است یعنی خود این شخص می‌شود جهنم گُر می‌گیرد حالا اگر یک آتش دیگری بود که مانعی ندارد که.
تعدّد نفخ صور قیامت
خب، ﴿خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلاً﴾ قیامت چه موقع قیام می‌کند چون همه قائم‌اند ﴿یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ ، چه موقع قیامت قیام می‌کند ﴿یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ﴾ روزی که در صور دمیده می‌شود یا در صوَر و صورتها دمیده می‌شود نافخ چه کسی است، نَفخ چیست، نفخ چندتاست آن در آیات گوناگون مطرح است که دوتا نفخ صور است فاصلهٴ بین دوتا نفخ صور هست با نفخ صور اول همگان می‌میرند ﴿فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الأرْضِ إِلاّ مَن شَاءَ اللَّهُ﴾ با نفخ دیگر همه زنده می‌شوند می‌بینید دوتا فوت کردن است یک فوت کردنی است که آدم آتش را خاموش می‌کند آن شعله را خاموش می‌کند یک فوت کردن است برای گیراندن آن شعله است دوتا نفخ است دوتا فوت کردن در عالم است یک فوت کردنی است برای خاموش شدن چراغ ممکنات که همه خاموش می‌شوند، یک فوت کردنی است برای اشتعال و روشن شدن که همه بار دگر زنده می‌شوند این ناظر به آن بار دیگر زنده شدن است که ﴿یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ﴾ و همگان سر از قبر برمی‌دارند.
تبیین معنای آیه ﴿وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً﴾
اما یک عدّه کور محشور می‌شوند ﴿وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً﴾ این «زُرق» جمع أزرق است و این أزرق به معنای کبود چشم نیست ظاهراً یعنی کسانی که نور چشمشان رفته است نور چشمشان آن باصره از بین رفته است قدرت باصره و بینایی از بین رفته است این شبکهٴ چشم کبود می‌شود بنابراین این‌چنین نیست که یعنی این چشم بیناست ولی کبود است وقتی نور رخت بربست این شبکهٴ چشم کبود می‌شود بعضیها که کورند شبکهٴ چشمشان را که ملاحظه می‌کنید می‌بینید أزرق است ﴿وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً﴾ چه اینکه مشابه این در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت در سورهٴ «اسراء» آیهٴ 97 این بود فرمود: ﴿وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً﴾ که ‌«عُمی‌» جمع أعماست در همین سورهٴ مبارکهٴ «طه» آیه‌ای در پیش داریم که فرمود: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾ بنابراین ﴿زُرْقاً﴾ در ﴿وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً﴾ می‌تواند به معنای اعما باشد.
پاسخ اهل قیامت از مدّت اقامت خود در دنیا و برزخ
خب، اینها که محشور شدند از شدّت هول با یکدیگر آرام آرام گفتگو می‌کنند چون در آن روز ﴿فَلاَ تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً﴾ از شدّت رنج، درد و هول کسی قدرت سخن گفتنِ علنی و صدای بلند ندارد آهسته کنار هم با یکدیگر زمزمه می‌کنند که ما چند مدّت اینجا ماندیم ﴿یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ﴾ آرام با اِخفات با صدای هَمس با یکدیگر گفتگو می‌کنند که ما چقدر اینجا ماندیم یعنی بعد از مرگ تا صحنهٴ قیامت چقدر فاصله شد بعضیها می‌گویند ﴿إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً﴾ مثلاً ده روز ماندیم بعد خدا می‌فرماید: ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ﴾ ما بهتر می‌دانیم که اینها دارند چه می‌گویند آن که یک مقدار معتدل‌تر است می‌گوید که ﴿یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً﴾ ده روز خیلی زیاد است یک روز ماندیم. از این یک روز هم این چون یک روز نسبت به ده روز أمثل است یعنی به واقع نزدیک‌تر است نه اینکه واقعاً یک روز مانده‌اند در سورهٴ مبارکهٴ «روم» این اوضاع را مشخص فرمود، فرمود آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «روم» و 56 به این صورت است ﴿وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ﴾ ساعت اوّلی به معنی قیامت است ساعت دومی به معنی لحظه است می‌گوید یک لحظه بیشتر نبودیم برای اینکه کلّ این جریان دنیا یا جریان برزخ نسبت به ابدیّتی که در قیامت برای اینها روشن می‌شود، می‌شود یک لحظه برای اینکه هفتاد سال یا صد سال نسبت به ابد اصلاً قابل قیاس نیست می‌شود یک لحظه ﴿کَذلِکَ کَانُوا یُؤْفَکُونَ﴾ ولی ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ﴾ شما در آن دفتر الهی از روز مرگ تا الآن ماندید حالا یک میلیون سال، دو میلیون سال اینها را غیر از خدا کسی نمی‌داند سخن از ده روز و یک روز و یک لحظه نیست الآن شما نسبت به ابدیّتی که مشاهده می‌کنید می‌گویید ده روز یا یک روز یا یک لحظه وگرنه سالیان متمادی در برزخ ماندید ﴿لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلکِنَّکُمْ کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خب، بالأخره قلَّ أو کَثُرَ صحنهٴ برزخ به پایان می‌رسد ساهرهٴ قیامت قیام می‌کند ﴿یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً ٭ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً﴾ و ما آشناتریم. در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» مشابه همین آمده که خیال نکنید شما با مرگ اوضاعتان پایان می‌پذیرد و بعد از مرگ خبری نیست انسان این خیال را به خودش راه ندهد آیهٴ 112 به بعد این است ﴿قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ﴾ آنها در جواب گفتند ما سال نماندیم تا شما بگویید چند سال ﴿قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْأَلِ الْعَادِّینَ﴾ آ‌نهایی که علم نزد آنهاست از آنها بپرسید ﴿قَالَ إِن لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلاً لَوْ أَنَّکُمْ کُنتُم تَعْلَمُونَ ٭ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ﴾ مهم‌ترین مسئله‌ای که بشر از او غافل است همین مسئلهٴ معاد است شما ببینید غالب این معرفت‌شناسیها غالب این جهان‌بینی‌ها بر اساس همان عالم طبیعت است پیشرفت علم اینها را متحیّر کرده اصلاً حقیقتاً خواب‌اند نمی‌دانند که بعد از مرگ چه خبری است و دربارهٴ مرگ به بعد اصلاً فکر نمی‌کنند اینها خیال می‌کنند انسان یک چند سالی زنده است بعد می‌پوسد «الناس نیامٌ فإذا ماتوا انتبهوا» مهم‌ترین مسئله‌ای که بشر در پیش دارد جریان معاد است و برزخ، مرگ و بعد از مرگ و از او غافل است چون از او غافل است به همین صورت مبتلا شد خب.
بیین احتمالاتی در مصداق <اثرالرسول>
اما مطالبی که مربوط به سؤالهای قبل است آیهٴ 96 یعنی همین آیه‌ای که مربوط به جریان سامری بود این جزء متشابهات نیست چندتا احتمال دارد هر کدام از این مفسّران بزرگوار یکی از این احتمالات را پذیرفتند، استظهار کردند به آسانی هم از کنارش گذشتند حالا یا منظور از رسول خود وجود مبارک موسای کلیم است یا فرشتهٴ الهی است یا اسب اوست هر کدام یکی از اینها را استظهار کردند و به آسانی گذشتند این مطلب اول.

متشابه نبودن اختلاف در مصداق <اثرالرسول>
مطلب دوم این است که اگر بر فرض برای ما روشن نشود که کدام یک از این مُحتملات ظاهر آیه است این جزء متشابه نیست متشابه آن است که منشأ فتنه باشد اینها سه، چهارتا احتمال است همه‌اش ممکن است هیچ کدامش هم دردسر ندارد چه بگوییم اسب جبرئیل، چه بگوییم خود جبرئیل، چه بگوییم وجود مبارک موسای کلیم، چه بگوییم فرشته‌ای غیر از این فرشته‌ها همه‌شان ممکن است هم تمثّل ممکن است هم تجسّد بعضی از ملائکه که ملائکةالأرض است ممکن است خب، متشابه آن است که منشأ فتنه باشد در قرآن کریم فرمود آنهایی که ﴿فی قلوبهم زیغ﴾ به دنبال متشابه‌اند ﴿ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ﴾ آیه‌ای که دارد خدا آمد ﴿جَاءَ رَبُّکَ﴾ این منشأ فتنه است اگر آمدنی و رفتنی باشد که دیگر خدا نیست یا ﴿اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ یا خدای سبحان امتحان می‌کند تا بفهمد که در درون شما چه خبر است ﴿لِنَعْلَمَ﴾ خب آن که نداند و با امتحان بخواهد بداند که ـ معاذ الله ـ خدا نیست یا آیاتی که دربارهٴ عصیان انبیا وارد شده ـ معاذ الله ـ که اینها تَردامن بودند معصیت کردند اینها منشأ فتنه است اینها متشابه است نه اینکه یک آیه سه، چهارتا احتمال داشته باشد ما در ترجیح یکی از این احتمالات موفق نشویم این بشود جزء متشابه این یکی، پس این آیه جزء محکمات است سه، چهارتا احتمال دارد هیچ کدامش هم مشکل ندارد.

وجود حکمت در نقل نشدن حوادث تاریخی در قرآن
مطلب دیگر این است که گاهی قرآن کریم مطلبی را بر اساس روشن بودنش [اشاره نمی‌کند و] ساکت می‌شود، گاهی چون مهم نیست ساکت می‌شود در جریان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» وقتی استدلال وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) را ذکر می‌کند در سورهٴ «بقره» آیهٴ 258 برهانی را حضرت ابراهیم ذکر می‌کند نمرود او را به خیال خام خود نقض می‌کند وجود مبارک حضرت ابراهیم مسیر برهان را برمی‌گرداند این معنایش این نیست که ـ معاذ الله ـ آن برهان ناقص بود حضرت ابراهیم باخبر نبود و حضرت ابراهیم مغلوب شد و نمرود پیروز شد این مطلب را به وضوحش واگذاشت آیهٴ 258 این است ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ﴾ وجود مبارک استدلال کرد بر توحید به این ﴿رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِیْ وَیُمِیتُ﴾ بعد نمرود گفت ﴿أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ﴾ همان جریان زندانیهایی که یکی را آزاد کرده یکی را اعدام کرده خب این معنایش این نیست که برهان حضرت ابراهیم ناتمام بود و وجود مبارک ابراهیم شکست خورد برای اینکه در جمع افراد شستشوی مغز شده اینها نمی‌توانند تشخیص بدهند بین احیا و اماتهٴ الهی و بین اینکه نمرود یک زندانی را اعدام بکند یک زندانی را آزاد بکند این امر بیّن‌الرشد نزد اصحاب حق را مسکوت‌عنه می‌گذارد بدون اینکه هیچ حرفی دربارهٴ او بزند وجود مبارک حضرت ابراهیم یک برهان شفاف‌تری می‌آورد که این برهان با برهان اوّلی یکی است مصداقاً یکی است، حدّ وسطشان، تحلیل عقلی‌شان یکی است منتها این شفاف‌تر است فرمود: ﴿فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ﴾ مسئله را آفتابی کرده این‌چنین نیست که حالا احیا و اماته کارش غیر از اِتیان شمس از مشرق باشد اینها هم تدبیر الهی است، نظم الهی است هر دو به دست خداست حدّ وسط هر دو به یک جامع مشترک برمی‌گردد منتها وجود مبارک حضرت ابراهیم طرزی حرف زده که دیگر او نتواند عوام‌فریبی کند ﴿فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ﴾ خب حالا فإن قیل چرا خدا جواب او را نداده خیلی از چیزهاست که به وضوحش واگذار می‌شود برای اینکه مهم نیست.
تاکید قرآن بر جسد بودن مجسمه سامری و عدم نقل مباحث دیگر
گذشته از اینکه این حرف، حرف سامری است نه حرف پیغمبر نه حرف خدا منتها خدا نقل کرده او گفته ﴿سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی﴾ بر اساس این ﴿سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی﴾ وجود مبارک موسای کلیم به دستور الهی تصمیم جدّی گرفته و کیفر داده البته این تسویل نفس این نفس امّاره و مانند آن اینها عامل داخلی‌اند آنکه مُوسوِس است و کارگشای اوّلیه است و اغواگر اوّلیه است شیطان است که دشمن بیرونی است دشمن بیرونی فقط دعوت می‌کند.

پرسش:
پاسخ: بسیار خب، از این اغواها در عالَم زیاد است سالیان متمادی بدتر از سامری همین فرعون گفت ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی﴾ بعد خدای سبحان هم او را به کیفرش رساند هم این را به کیفرش رساند از اینکه یک عدّه در اثر آشنا نبودن به فرهنگ دینی و نرفتن فراگیری علوم اسلامی به دنبال سامری و فرعون می‌روند تقصیر کسی نیست ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾ وجود مبارک موسای کلیم هم همهٴ بیّنات را به آنها نشان داده بعد مع‌ذلک آنها گفتند ﴿یَا مُوسَی اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ﴾ اما مطلب، مطلب علمی نیست که حالا ذات اقدس الهی دربارهٴ او آیه نازل کند که منشأ این کار آن بوده و دو، سه‌تا احتمال هم بیشتر نیست گذشته از اینکه بر فرض سامری عِجلی درست کرده باشد حالا یا مجسّمهٴ عِجل است یا نه، واقعاً دستگاه درون هم درست کرده دستگاه درون را به صورت عِجل درست بکند یعنی دستگاه گوارش و دستگاه ریه و روده بگذارد که مهم نیست از این کارها که فراوان می‌کنند یعنی از راه سنگ و گِل از راههای دیگر معده درست کند، روده درست کند، ریه درست کند اینها که کار مهمّی نیست عمده حیات‌بخشی است که قرآن اصرار دارد حیات نبخشید ﴿عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ﴾ خواه صورتش صورت عِجل باشد خواه نه، گذشته از اینکه صورتش صورت عِجل باشد دستگاه گوارش و دستگاه تنفّسی هم به او داده ریه داده، روده داده، قلب داده، مغز داده این کارها را کرده نه اینکه قلب واقعی و مغز واقعی یک سلسله موادّی به کار برده به جای قلب، یک سلسله موادّی به کار برده به جای مغز اینها خیلی آسان است اینها که مهم نیست عمده آن است که این را به صدا در آورده، صدا در آوردنش هم یک کار صنعت است نه کار احیا ﴿عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ﴾ بنابراین نه مطلب، مطلب علمی است نه جزء متشابهات است منشأش هم اغوای شیطان بود و پذیرش نفسانی این شخص یعنی سامری که از راه تسویل نفس شده.
نفس حقیقت واعده انسان با شئون متعدّد
اما جریان نفس و روح و قلب و اینها انسان بیش از یک حقیقت ندارد که بدن او را تأمین می‌کند این حقیقت واحده شئون متعدّدی دارد که به مناسبتهایی از آن شئون نامهای گوناگونی مطرح می‌کنند قلب می‌گویند، نفس می‌گویند، روح می‌گویند، فؤاد می‌گویند ولی اصلش روح است، نفس است شئون گوناگون نفس را نفس مُلهمه دارد، نفس مطمئنّه دارد، نفس لوّامه دارد، نفس مسوّله دارد، اینها شئون گوناگون و حالات مختلف و درجات متنوّع این حقیقت مجرّد است که از آن به عنوان روح تعبیر شده که ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ بنابراین شیطان عامل بیرونی است که ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ که قبلاً گذشت یا ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ که آن هم گذشت آنها عامل بیرونی‌اند در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» گذشت که شیطان صریحاً می‌گوید من هیچ سلطنتی بر شما نداشتم من فقط وسوسه کردم وسوسه هم دعوت بیش نیست آنچه را که انبیا فرستادند دعوت‌نامه بود، آنچه عقل و فطرت می‌گوید دعوت‌نامه است من هم یک دعوت‌نامه فرستادم ﴿فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنفُسَکُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِیَّ﴾ نه من امروز صَریخ شمایم که مشکل شما را حل کنم نه شما مُصرِخ و صریخ من هستید که به نالهٴ من برسید هر کدام مسئول کار خودشان‌اند فقط من دعوت کردم شما می‌خواستید نیایید این کار آنها.
پرسش:...
پاسخ: هدایت به امر هم درونی است هم بیرونی، درونی برابر ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ بیرونی هم هست که انبیا فرستادند، قرآ‌ن فرستادند ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ که اینها را هدایت کردند ولی از درون ذات اقدسی الهی انسان را هدایت کرده است انسان را بی‌سرمایه خلق نکرده فرمود: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ ما انسان را با سرمایه آفریدیم به او گفتیم چه چیزی بد است و چه چیزی خوب است، چه چیزی حق است و چه چیزی باطل است، چه چیزی صدق است چه چیزی کذب است این نفس لوّامه هم از همان سرمایه کمک می‌گیرد دیگر. خب، بنابراین [اینکه برای ﴿قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ چند فرض مطرح شد] محذوری ندارد و آنچه محذور دارد آیات متشابهی است نظیر توحید، نظیر نبوّت، نظیر مسئله عصمت انبیا و مانند آن که محذوری دارد و باید که کاملاً در اثر ارجاع به محکمات اینها را حل بکنند در صحنهٴ معاد و صحنهٴ قیامت هم وقتی آن آثار بسیار هولناک است انسان یادش می‌رود نمی‌فهمد که چقدر مثلاً در برزخ بوده و چقدر چیز بوده که قرآن کریم حالا بخشی از اینها را در آیات بعد ذکر می‌کند که اینها هنوز سؤال می‌کنند پس وضع کوه چطور می‌شود و اینها که شرح می‌دهد کوهها به چه صورت در می‌آیند .
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:16

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن