display result search
منو
تفسیر آیات 65 تا 69 سوره حج _ بخش دوم

تفسیر آیات 65 تا 69 سوره حج _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 3 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 65 تا 69 سوره حج _ بخش دوم"

مقصود از قرار دادن ستون مرئی و نامرئی برای آسمانها
معنا و مفهوم حمید و جواد بالذات بودن الهی
عواقب کفران انسان در برابر تسخیر آسمان و زمین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ ﴿65﴾ وَهُوَ الَّذِی أَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ ﴿66﴾ لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَکاً هُمْ نَاسِکُوهُ فَلاَ یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَی هُدیً مُّسْتَقِیمٍ ﴿67﴾ وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿68﴾ اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیَما کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿69﴾

مقصود از قرار دادن ستون مرئی و نامرئی برای آسمانها
فرمود سورهٴ مبارکهٴ «حج» هم مسائل اعتقادی را در بردارد هم مسائل فقهی، اخلاقی و حقوقی را بر خلاف سُوَر مکّی که عناصر محوری آن سوَر همان اصول اعتقادی است. در جریان رؤیت فرمود در اول سورهٴ مبارکهٴ «رعد» که شما برای آسمانها ستونی نمی‌بینید که ﴿رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾ این رؤیت، رؤیتِ بصری است اما آنکه در زیارت جامعه دارد یا روایاتی که در بحث دیروز از تفسیر کنزالدقائق به وسیلهٴ ابوحمزه ثمالی از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل شد یا در حدیث دیگری از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) که به برکت ولایت اهل بیت سماوات محفوظ است آن شهودِ باطنی و شهود قلب است آن رؤیتِ قلب است که اولیای الهی دارند، بنابراین آنچه در سورهٴ «رعد» آمده است که فرمود بدون ستون می‌بینید یعنی دیدنِ حسّی، آنچه در روایات است در زیارت جامعه هست که ولایت اهل بیت(علیهم السلام) ستون، عمود و عِماد سماوات و ارض است آن با رؤیت قلب حل می‌شود. جریان تسخیر هم فرمود طرزی آسمانها و زمین و آنچه در زمین و آنچه در آسمان است خدا خلق کرد تدبیر کرد که کاملاً قابل استفاده است برای شما. نظام جهان با تسخیر اداره می‌شود یعنی خدای سبحان انسان را به عنوان مهمان دعوت کرد و کلّ این جهان مائده‌ای است و سفرهٴ پرنعمتی است که برای انسان آماده کرده. تعبیر دربارهٴ آسمان و زمین تسخیر است، دربارهٴ خصوص زمین ذَلول است فرمود زمین را ما ذلول و نَرم قرار دادیم نه ذلیل و فرومایه بلکه فروتن، متواضع، نَرم، قابل بهره‌برداری، هر گونه استفاده‌ای شما بخواهید روی زمین، درون زمین، عمق زمین با فاصله‌های مختلف داشته باشید زمین برای شما ذلول و نرم و متواضع است. اینها را خدای سبحان برای شما قرار داد که شما شاکر باشید ولی بسیاری از انسانها کفرانِ نعمت می‌کنند.

معنا و مفهوم حمید و جواد بالذات بودن الهی
دربارهٴ خود خدای سبحان در آیهٴ 64 فرمود: ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ حمید بودنِ او بالذّات است چون او غنیّ بالذّات است. یک وقت است کسی اِنعامی می‌کند لعوضٍ یا لغرضٍ او محمودِ بالذّات نیست چون جوادِ بالذّات نیست جود آن است که «اِفادة ما یَنبغی کما یَنبغی لما یَنبغی لا لعوضٍ و لا لغرضٍ» این حقیقتِ جود است، اگر کسی یک کالای پوسیده‌ای را داد بی‌قیمت و بی‌ارزش این جود نیست یا کالای ارزشمندی را به دست نااهل داد آن جود نیست یا کالای ارزشمندی را به دست اهل اما بی‌موقع داد فرصت گذشته داد آن جود نیست. جود، «اِفادة ما یَنبغی کما یَنبغی لما یَنبغی» اما «لا لعوضٍ و لا لغرض» نه عِوَضی می‌خواهد که در قبال این، چیزی به او عطا بکنند وگرنه می‌شود مُسْتَعیض نه جواد، نه غرضی دارد که «خوفاً مِن النّار» باشد یا «شوقاً إلی الجنّة» باشد یا «تقرّباً إلی الله» باشد وگرنه می‌شود مُستقرِض، آن که مستقرِض است جواد نیست، آنکه مستعیض است جواد نیست «لا لعوضٍ و لا لغرض» لذا جوادِ حقیقی همان ذات اقدس الهی است. در بین مخلوقها طبق روایتی که از وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) رسید فرمود: «الله تعالی أجْوَدُ الأجواد» بعد فرمود «أنا أجْوَدُ وُلْدِ آدم» از من بخشنده‌تر احدی نیامده در بین بشر. برای اینکه اینها عِوضی نمی‌خواهند ولی غرضی دارند و آن غرض همان ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾ است غرضِ جامعه ندارند از کسی چیزی نمی‌خواهند ولی تقرّب إلی الله را در بین دارند از خدای سبحان لقای او را مسئلت می‌کنند و امثال ذلک. این ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾ ملاک خاصّ آنهاست. از این حد بگذریم در بین بشر از اینها اجود کسی نیست لذا حضرت فرمود: «أنا أجْوَدُ وُلْدِ آدم» حالا که حقیقت جود معلوم شد که چیست، حقیقت جواد معلوم می‌شود «فهو حمید بالذّات»، چرا «حمید بالذّات» برای اینکه «هو الغنیّ بالذّات» است اگر چیزی را عطا کرده است «لا لعوضٍ» هست، «لا لغرضٍ» است پس می‌شود جواد. او چون جودش محض است جوادِ حقیقی و بالذّات اوست، او محمود بالذّات است حمد، بالذّات برای اوست ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾ منتها ما گاهی می‌دانیم حمدها به الله برمی‌گردد گاهی نمی‌دانیم، اگر کسی نسبت به ما محبّت کرده است ما سپاسگزاری می‌کنیم اینها وصف به حال متعلّق موصوف است. ما در برابر اِنعام حق‌شناسی می‌کنیم اما این مجرای نعمت است ما از چشمه حق‌شناسی می‌کنیم نه از لولهٴ آب این لولهٴ آب مجرای آن چشمه است هر کسی خیری به وسیلهٴ او به ما برسد اینها مجاری رزق‌اند وگرنه رازق ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾

عواقب کفران انسان در برابر تسخیر آسمان و زمین
بعد از اینکه فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الحَمِیدٌ﴾ نشانه‌های جود و بخشش را در سراسر عالَم ذکر می‌کند. می‌فرماید اینها اولاً مسخّر شما هستند من تسخیر کردم شما بخواهید آسمان بروید بهره‌برداری بکنید راه دارد، زمین بروید و بهره‌برداری بکنید راه دارد من جلوی خطرات اینها را هم گرفته‌ام اینها زمین بخواهد دهن باز کند شما را فرو ببرد من مانعم اگر کسی بیراهه رفت نظیر قارون ما به زمین دستور می‌دهیم سخن از شقّ‌الأرض است در برابر شقّ‌القمر ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ یک شکافی، یک سونامی، و امثال ذلک در ژاپن یا اقیانوس اتفاق می‌افتد همهٴ ذخایر ارضی اینها به باد می‌رود. برای اینکه ملّتی که این همه نعمت خدای سبحان به او داد این «یأکل رزق الله ولا یعبده» تا چه موقع خدا مهلت بدهد به این ملّت بالأخره یک وقت می‌گیرد دیگر. فرمود این زمین بخواهد دهن باز کند من نمی‌گذارم، آسمان بخواهد شهاب‌سنگ ببارد من نمی‌گذارم، اگر بیراهه رفتید هم زمین را می‌گوییم دهن باز کند ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ هم آسمان می‌گوییم شهاب‌سنگ ببارد. در خیلی از موارد فرمود خدا آسمان را مسخّر کرده، زمین را مسخّر کرده بیراهه نروید راه کسی را هم نبندید این نعمتهای الهی بهرهٴ شماست و خدا اینها را برای شما مسخّر کرده است.

بیان قدرت الهی در حفظ و ثبات ارض و سماء
اما اینکه فرمود آسمان بر زمین واقع نمی‌شود ﴿إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ آیا این ﴿بِإِذْنِهِ﴾ ناظر به بحث قیامت است که در بحثهای روز قبل اشاره شده یا نه، در قیامت از این قبیل نیست در قیامت که آسمان به زمین نمی‌آید کُرات که به زمین سقوط نمی‌کنند آنها ﴿مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ هستند، این ستاره‌ها به زمین بریزند سقوط کنند که نیست تناثر نجوم هست، اِنشقاق قمر هست، جمع شمس و قمر هست، ﴿وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾ و مانند آن هست، اما حالا این کُرات به زمین بریزند این آیه‌ای ما نداریم که دلالت کند خب پس در جریان قیامت ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ هست، ﴿وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾ هست اما سقوط سماء به ارض نداریم، بنابراین این ﴿إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ می‌تواند ناظر به تأکید مسئله باشد نظیر آنچه دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) آمده است که ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی ٭ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ که این ناظر به آن است که تو فراموش نمی‌کنی مگر اینکه خدا بخواهد خدا هم که خواست تو فراموش نکنی این تأکید مسئله است نه اینکه ما بخواهیم که ـ معاذ الله ـ تو فراموش بکنی خب تو امینِ وحی مایی تو حرفِ ما را می‌خواهی برسانی ما بخواهیم تو فراموش بکنی این یعنی چه؟! تو مأمور شدی که حرف ما را برسانی و امینِ وحی ما هستی پس اینکه فرمود: ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی ٭ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ یعنی هیچ کس هیچ عاملی سبب نسیانِ شما نیست مگر ما، ما هم که می‌خواهیم تو یادت باشد مصون باشی. اینجا هم این است که هیچ عاملی باعث سقوط سماء بر ارض نیست مگر خدا که خدا هم خواست منظّم باشد، بنابراین اگر ما آیه‌ای داشته باشیم که در قیامت این کُرات به زمین می‌ریزند سقوط می‌کنند این ﴿إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ ناظر به مسئلهٴ قیامت خواهد بود ولی اگر چنین آیه‌ای نداشتیم که دلیلی هم نبود که در قیامت این کُرات به زمین می‌ریزند و بساط برچیده می‌شود آن وقت این ﴿إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ بر تأکید حمل خواهد بود.

پرسش:...
پاسخ: نه یعنی «سَقَط» مُنفطِر می‌شود مُنشق می‌شود نه اینکه می‌ریزد زمین. آن قدر بین الأرض و السماء فاصله است خب می‌دانید میلیونها سال نوری فاصله است. این نوری که الآن از این ستاره می‌بینیم این چند میلیون سال قبل راه افتاده الآن به ما می‌رسد نه اینکه حالا این امشب که اینجا دیدیم همین امشب از آنجا تا اینجا آمده. خب، بنابراین این اِمساک یعنی خدا نگه می‌دارد البته مجرای فیض مشخص است که با چه چیزی نگه می‌دارد.

تدبیر حکیمانه الهی در حفظ موجودات و شهاب سنگهای آسمانی
﴿إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ﴾ در جریان پرنده‌ها هم همین طور است. در بخشهایی از قرآ‌ن کریم هست که پرنده‌هایی که در آسمان پرواز می‌کنند اینها را هم ذات اقدس الهی نگه می‌دارد نمی‌گذارد که اینها فرود بیایند. این سقوط گاهی ممکن است بر شهاب‌سنگها حمل بشود نظیر آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» که دارد ﴿أَفَلَمْ یَرَوْا إِلَی مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ﴾ یا به زمین می‌گوییم دهن باز کن می‌شود شقّ‌الأرض یا به این منظومه‌های شمسی می‌گوییم دهن باز کنید یک تکّه را به عنوان شهاب‌سنگ بیندازید می‌شود شقّ‌السماء، شقّ‌السماء هست، شقّ‌القمر هست، شقّ‌الشمس هست، شقّ‌الکوکب هست، شقّ‌الأرض هست، شقّ‌الأ‌نهار هست مثل اینکه شقّ‌القمر هم هست همه را شکافته و بساط خیلیها را هم در موقع لزوم به هم زده. ﴿أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ این ﴿وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّیَاطِینِ﴾ از همین قبیل است و مانند آن، خب این شهاب‌سنگها اگر ـ خدای ناکرده ـ در یکی از این شهرها فرود بیاید دیگر چیزی برای آن شهر نمی‌ماند همه می‌شود پودر حالا غالب اینها یا در اقیانوسها می‌ریزد یا در کویرهای لم یُزرع، اگر یکی از اینها در این آبادیها بریزد همین می‌شود دیگر. فرمود: ﴿أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ﴾ در جریان پرنده‌ها هم فرمود پرنده‌ها را ذات اقدس الهی در آسمان نگه می‌دارد این ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إلاّ الله﴾ در آیهٴ 41 سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» به این صورت آمده است که ﴿إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا﴾ این زمین را حفظ می‌کند به وسیلهٴ این رواسی و جبال آسمانها را هم بشرح ایضاً نمی‌گذارد اینها از بین بروند نه نمی‌گذارد اینها سقوط کنند ﴿وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِن بَعْدِهِ﴾ اگر یک وقت اینها جابه‌جا شدند هیچ کسی نمی‌تواند جلوی اینها را بگیرد مثل اینکه دربارهٴ رحمت الهی هم در اول سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» فرمود خدای سبحان اگر بخواهد به کسی رحمت عطا کند دیگری نمی‌تواند آن در را ببندد آیهٴ دوم سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» این است ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾ دری را که خدا طبق رحمت به روی کسی باز کرده می‌خواهد به کسی علم بدهد، مال بدهد، آبرو بدهد، حیثیت بدهد هر چه بیگانه‌ها بخواهند جلویش را بگیرند نمی‌توانند دری را هم که خدا ببندد و نمی‌گذارد این شخص ترقّی بکند برای اینکه امتحان بدی داد هر چه دیگران بخواهند تلاش و کوشش بکنند به جایی نمی‌رسد اِمساک به دست اوست گشودن هم به دست اوست او قابض است و او باسط ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا﴾ دری را که خدا به رحمت باز کرده کسی نمی‌تواند ببندد.
بعد فرمود: ﴿وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ﴾ چیزی را که ذات اقدس الهی افاضه کند درِ رحمت را باز کند کسی نمی‌تواند ببندد. این امساک اختصاصی به آسمانها و امثال ذلک ندارد دربارهٴ پرنده‌ها هم فرمود این پرنده‌ها هم که در آسمانها هستند ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ﴾ در یک آیه، ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ﴾ در آیهٴ دیگر. بالأخره اینها جِرم‌اند، سنگین‌اند، وزین‌اند. اینها را با بال و پَر خدای سبحان طوری در آسمان نگه داشته که سقوط نمی‌کنند ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ﴾ با ارادهٴ الهی محفوظ است. طرزی خدای سبحان اینها را خلق کرده همان طوری که ماهی در آب خفه نمی‌شود انسان در فضای خشک خفه نمی‌شود این باید در فضایِ بی‌آب باشد آن باید در آب زندگی کند پرنده‌ هم می‌تواند در هوا زندگی کند این مجموعه را ذات اقدس الهی با ارادهٴ حکیمانه تدبیر می‌کند

یادآوری مرگ و حیات در برابر کفران نعمات
خب پس چه آسمان چه زمین همهٴ اینها مسخّرند و همهٴ اینها تحت تدبیر ذات اقدس الهی هستند منتها غالباً انسان به جای شکر نعمت، کفر می‌ورزد چه اینکه فرمود: ﴿قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾ کم‌اند کسانی که حق‌‌شناس باشند اینها خیال می‌کنند که این نعمت خودش آمده و خودش می‌رود و خیلیها هستند که ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾ دارند زندگی می‌کنند می‌گویند من خودم زحمت کشیدم اینها را پیدا کردم. در چنین فضایی خدای سبحان یادآور می‌شود که قبلاً مُرده بودید بعد زنده شدید دوباره می‌میرید بعد دوباره زنده می‌شوید موت و حیات البته امرِ وجودی است هر دو امر وجودی است ﴿خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ﴾ منتها اگر از مرگ به عنوان عدمِ مَلکه یاد می‌شود برای اینکه صبغهٴ عدمی دارد یک چهرهٴ عدمی دارد. انسان از آن جهت که دنیا را رها می‌کند می‌گوییم «ماتَ» و از آن جهت که وارد برزخ شده است این هجرت است و میلاد جدید است این موت نیست موت به لحاظ ترکِ این وطنِ مألوف است که از این جهت به عنوان عدمی یاد می‌کنند و اگر امر عدمی بود که نمی‌فرمود: ﴿إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ﴾ مرگ یک امر حقیقی است و انسان را می‌بیند انسان هم او را می‌بیند یعنی برخورد می‌کند و هجرت است در حقیقت، هجرت دو چهره دارد از آن جهت که انسان وارد برزخ می‌شود امر وجودی است از آن جهت که دنیا را ترک می‌کند از او به عدم یاد می‌شود. در این موتها در هر برخوردی انسان او را می‌میراند چه یک بار بمیرد انسان مرگ را می‌میراند چه در رجعت و امثال رجعت دوباره زنده بشود باز انسان مرگ را می‌میراند. این مرگِ دنیا انسان بر او مسلّط می‌شود و خودش می‌رود، اگر در رجعت، مرگِ جدیدی به سراغ او آمد بر او هم مسلّط می‌شود او را زیر پا لِه می‌کند خودش می‌رود که فرمود: ﴿إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ﴾ اما شما می‌روید نه با هم بروید ﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾، ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ﴾ همین است.

نزاع مشرکین و کفار با پیامبر(ص) در انجام فروعات دین
در همین سورهٴ مبارکهٴ «حج» قبلاً فرمود آیهٴ 34 ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً﴾ وقتی عبادتها و مَعبَد خاص به عنوان مَذْبَح برای قربانی و غیر قربانی در اسلام آمده هم مشرکان اعتراض کردند هم اهل کتاب. مشرکان گفتند این یک کارِ بی‌سابقه بود این دستورات چیست که پیامبر آورده، یهودیها هم از این شریعتِ خاص و منهاجِ مخصوص گِله داشتند. این آیه می‌فرماید برای هر امّت و ملّتی خدا یک شریعهٴ مخصوص و منهاج خاص قرار داده. آن اصول دین که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ آنجا جای تصدیق است که هر پیامبری که آمده پیامبر قبلی را تصدیق کرده ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ اما از خطوط کلی اسلام، خطوط کلی فقه، خطوط کلی اخلاق و حقوق که بگذریم نوبت به خطوط جزئی فقه و اخلاق و حقوق می‌رسد که حالا چند رکعت نماز بخوانیم به کدام طرف نماز بخوانیم این در ملتها فرق می‌کند گاهی به طرف قدس است گاهی به طرف کعبه است، روزه گرفتنها گاهی در ماه مبارک رمضان است گاهی ممکن است غیر ماه مبارک رمضان باشد و مانند آن، اینها از قبیل ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ فرمود شما اصول دین را بپذیرید، برای فروع دین، جزئیات هر ملّتی را ذات اقدس الهی برابر مصلحتها و مقتضیات عصر و مصرشان شِرعه‌ای دارد، منهاجی دارد این جای اعتراض نیست. اگر در آیهٴ 34 همین سورهٴ «حج» فرمود: ﴿لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِیمَةِ الأنْعَامِ﴾ که ظهوری دربارهٴ یک عبادت دارد و قربانی، آیهٴ محلّ بحث هم فرمود: ﴿لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَکاً هُمْ نَاسِکُوهُ﴾ این گِله ندارد شما خطوط کلی را بپذیرید، اصل اینکه انسان آفریدهٴ خداست و مسافر است و مرگ را می‌میراند و با مرگ از بین نمی‌رود و مرگ آخر خط نیست و زندگی بعد از مرگ هست خب اگر زندگی بعد از مرگ هست در آ‌نجا باید مسکنی، مأوایی، لباسی، خوراکی، پوشاکی داشته باشیم آنجا نه جای ضوابط است و نه جای روابط، نه بازاری هست که شما بخرید نه دوست و رفیقی هست که مشکل شما را حل کند، اگر حیاتی هست چه اینکه هست، اگر ﴿لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ﴾ نه ضوابط تجاری است نه رفاقت و دوستی و رِحامت خانوادگی خب چه چیزی شما را تأمین می‌کند باید توشه همراه ببرید دیگر شما حالا چه کار دارید که اسلام چند رکعت نماز آورده یا چند روز روزه آورده بالأخره وقتی خدای سبحان را قبول کردید چه اینکه باید قبول بکنید تیم دستورات جزئی را هم باید بپذیرید شما که نمی‌دانید آ‌نجا کجاست، ‌نمی‌دانید آ‌نجا هیچ چیزی به عنوان معامله و داد و ستد راه ندارد. نمی‌دانید ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ آن را نمی‌دانید که، اگر حیاتی هست چه اینکه هست و هیچ شبیه دنیا نیست برای اینکه در دنیا انسان مشکلاتش را یا با ضوابط اقتصادی حل می‌کند مثل خرید و فروش یا با روابط عاطفی حل می‌کند مثل اینکه واجب‌النفقه کسی است، دوست کسی است بالأخره مشکل حل می‌شود اما آنجا ﴿لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ﴾ بیع، این عنوان اجمالی برای کلّ مسائل اقتصادی است. خُلّه هم یعنی دوستی و فامیلی، چون همه از خاک برمی‌خیزد دیگر کسی پدرِ کسی نیست پسرِ کسی نیست اگر همه از خاک برمی‌خیزند و هیچ روابطی هم نیست انسان همه چیز را باید به همراه خود ببرد دیگر. شما اصل را بپذیر بعد دربارهٴ جزئیات ﴿فَلاَ یُنَازِعُنَّکَ﴾ دیگر چرا نزاع می‌کنید کسی هم که نمی‌داند آنجا چه خبر است که، فرمود: ﴿لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَکاً هُمْ نَاسِکُوهُ فَلاَ یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ﴾ به رسول خدا فرمود اینها با تو نزاع نکنند اینها خبری ندارند که چیست.

رسالت خانواده در انجام امور عبادی جهت نجات اخروی
پرسش:...
پاسخ: بله خب، اینها کسانی نیستند که ﴿یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ﴾ باشد اینها کسانی هستند که همه‌شان نورند و در کنار هم جمع می‌شوند ﴿أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْ‏ءٍ﴾ این طور هستند اینها دیگر در دنیا چون فرار نمی‌کردند که، در دنیا ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً﴾ در آخرت هم ﴿أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْ‏ءٍ﴾ ما بچه‌های اینها را کنار هم جمع کردیم که مزید سرور باشد خب این می‌شود ﴿یَفِرُّ﴾ آن می‌شود ﴿أَلْحَقْنَا﴾ در اینجا هم فرمود: ﴿فَلاَ یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ﴾

رابطه مفهوم هدایت و صراط مستقیم
بعد فرمود: ﴿وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ﴾ مردم را به الله دعوت بکن ﴿إِنَّکَ لَعَلَی هُدیً مُّسْتَقِیمٍ﴾ هدایت مستحضرید که به استقامت متّصف نمی‌شود آن صراط است که به استقامت متّصف می‌شود اگر گفتیم «إِنَّکَ لَعَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» خب این وصف به حال موصوف است صراط مستقیم است اما اگر گفتیم ﴿إِنَّکَ لَعَلَی هُدیً مُّسْتَقِیمٍ﴾ هدایت با استقامت سازگار نیست هدایت یعنی در صراط راست بودن مگر اینکه هدایت را به معنای مطلق معنا کنیم (یک), بگوییم دو قسم است یک قسمش هدایت إلی الجَنّة است یک قسمت هدایت إلی النار که ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ﴾ که این آیه قبلاً بحثش گذشت دربارهٴ شیطان است (دو), اگر هدایت الی النار داریم و هدایت الی الجنّة داریم چه اینکه طبق این آیات داریم, هدایت مستقیم هم داریم وگرنه هدایت به آن معنای معهودش یک قِسم است دیگر هدایت مستقیم و غیر مستقیم نداریم صراط مستقیم است و غیر مستقیم لذا برخیها فرمودند اتّصاف هدایت به مستقیم مجاز است,

تبیین مراتب ایمان و جایگاه اخروی جن
اما اینکه جنها مثل انسانها بهشت می‌روند جنهای مؤمن خب بله بهشت می‌روند در قرآن کریم در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» فرمود: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ دربارهٴ ملائکه چنین تعبیری نیامده برای اینکه اینها ﴿لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ﴾ هستند, ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ هستند و مانند آن, لذا نفرمود «و ما خلقت الجنّ و الإنس و المَلَک الاّ لیعبدون» دربارهٴ جن و انس در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» فرمود اینها برای عبادت خلق شدند در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» هم گذشت که قرآن اینها را تحدّی کرده فرمود جنها هم اگر جمع بشوند, انسانها هم جمع بشوند, جن و انس با هم, هم جمع بشوند بخواهند سور‌ه‌ای مثل قرآن بیاورند نمی‌توانند خب, پس اینها مورد تحدّی هستند (یک), برای عبادت هم خلق شدند (دو), سورهٴ مبارکهٴ «جن» هم دارد یک عدّه از جنیها گفتند ﴿فَآمَنَّا بِهِ﴾ ما پیامبری بود قبلاً و رفتیم خدمتش ایمان آوردیم این طور است. کفّار اینها هم که به دوزخ می‌روند که تابع ابلیس‌اند ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾ می‌ماند مؤمنین, دربارهٴ مؤمنین گرچه آیه‌ای بالصراحه نداریم که جنهای مؤمن وارد بهشت می‌شوند ولی این همه عمومات و اطلاقات کافی است دیگر. در قرآن عمومات فراوان است اطلاقات فراوان است که هر کس ایمان بیاورد اهل بهشت است این دیگر مخصّصی ندارد, مقیّدی ندارد جنهای مؤمن در بهشت‌اند انسانهای مؤمن هم در بهشت‌اند منتها درجاتی برای بهشت است مراتبی برای بهشت است همان طوری که در دنیا آنها یک فضای خاصّ خودشان را دارند در آخرت هم بشرح ایضاً این طور نیست که حالا جن اگر مؤمن بود مثلاً بهشت نرود ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ هم ناظر به دو بخش است یعنی هم به انسانها خطاب می‌کند هم به جنها خطاب می‌کند. خب, بنابراین اینکه فرمود: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا﴾ آنها هم امّتهای خاص در سورهٴ مبارکهٴ «جن» آن هم دارد ما ﴿فَآمَنَّا﴾ به رسولی و قبول کردیم ایمان آوردیم به آن رسول در سورهٴ «احقاف» دارد که پیامبری بعد از موسی آمده است معلوم می‌شود اینها تابع حضرت موسی(سلام الله علیه) بودند این سورهٴ مبار‌که‌ای که به نام جن است اولش این است ﴿أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجباً ٭ یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ﴾ خب اگر کسی صغرا را قبول کرده در آیات فراوان دارد که مؤمن اهل بهشت است این صغرا مشمول آن کبریات کلی خواهد بود فرمود بعضیها بعثت را انکار کردند ولی در ما کسانی نیست. سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) از بعضی از کسانی که بی‌ارتباط با آنها نبودند نقل می‌کردند شاید از مرحوم آقای قاضی(رضوان الله علیه) بود یا از دیگران که بعضیها می‌گفتند که آنها می‌گویند در قبیلهٴ ما, ما سنّی نداریم برای اینکه هنوز پیرمردانی که غدیر را درک کردند در بین ما هستند دیگران ممکن است سنّی باشند ولی ما سنّی نداریم برای اینکه پیرمردان و معمّرین ما کسانی که در صحنهٴ غدیر حضور داشتند الآن هم هستند, بنابراین این مشمول آن آیات خواهد بود. به هر تقدیر فرمود برای هر امّت و ملّتی آن مَنسکی هست و خدای سبحان آنها را به این منسک رهبری می‌کند

رسالت پیامبر(ص) در برخورد با اهل جدال
﴿وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود آنها که می‌آیند با تو می‌خواهند بحث کنند حرفِ تو را بشنوند با ادبِ دینی برخورد کن ﴿وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ اما یک عدّه می‌آیند که می‌خواهند حرفِ خودشان را بزنند نه حرف تو را بشنوند ﴿یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِنَا﴾ با اینها طور دیگر برخورد کن اینها نمی‌آیند احتجاج کنند نمی‌آیند حرف تو را بشنوند می‌آید حرف خودشان را بزنند اینجا هم می‌فرماید: ﴿وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ اگر کسی واقعاً اهل جدال است یعنی می‌خواهد دلیلی اقامه کند نقض کند فرمود: ﴿وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ اما یک عدّه فقط می‌آیند متکلّم وحده که حرفِ خودشان را بزنند فرمود دربارهٴ این گروه ﴿وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾

ضرورت وجود قیامت جهت اثبات و احقاق حق
یکی از مُتقن‌ترین مسئله‌ای که جریان معاد را و قیامت را ضروری می‌کند همین است که یک اختلافی است بلاشک و این اختلاف قرنهاست که حل نشده و امید حل شدنش هم نیست بلاشک, صحنه‌ای باید باشد که به این اختلافات خاتمه بدهد این فِرَق مذاهب, این عقاید گوناگون کلامی, این فتاوای گوناگونی که هست بالأخره بعضیها حق است بعضیها باطل دیگر یعنی جایی نیست که روشن بشود در بین این مِلل و نِحَل کدام حق است؟ کدام قول حق است, کدام فتوا حق است, کدام رأی کلامی حق است یا یک روزی هست, اگر عالَم جایی نداشته باشد که حق روشن بشود می‌شود هرج و مرج, جایی بالأخره باید باشد که به هیچ وجه کسی نتواند انکار بکند و آن روزی است که خود حق ظهور می‌شود ﴿ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ﴾ و آن قیامت است که این از متقن‌ترین دلیل ضرورت قیامت است و این بر خلاف ادله‌ای که خدا عادل است پاداش بدهد کیفر بدهد, خدا مُجازی است, خدا حق است باید به حقوق افراد برسد بله می‌رسد. تناسخیها همان طوری که قبلاً اشاره شد اینها می‌گویند بله ما قبول داریم پاداش هست, مجازات هست, خدا عدل است, خدا حق است, محکمه دارد, اما افراد بعد از مرگ دوباره برمی‌گردند این دنیا یا پاداش می‌بینند یا کیفر, لذا آن دوتا برهانی که می‌گوید چون خدا حکیم است, خدا عادل است پاداشی باید داشته باشد کیفری باید داشته باشد این نیمی از راه است باید مسئلهٴ استحالهٴ تناسخ تبیین بشود بگوییم محال است که دنیا دارِ جزا باشد دار مکافات باشد دار پاداش باشد, الاّ ولابد دار جزا جای دیگر است, اما این مسئله که بالأخره باید حق روشن بشود در بین این جنگ 72 ملّت این همه نِحله‌هایی که در عالَم هست کدام حق است این همه ملّیتها و مکتبهایی که هست کدام حق است صحنه‌ای باید باشد لذا در این بخش می‌فرماید: ﴿اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیَما کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ این امیدبخش‌ترین آیه است در جریان قیامت این دید خیلی وسیع‌تر از آن مسئلهٴ پاداش و کیفر است بالأخره انسان می‌خواهد بفهمد حق با چه کسی است در مسائل فلسفی اختلاف است در کلامی اختلاف است

بررسی آراء مختلف حکم نماز جمعه در عصر غیبت
در مسائل فقهی که ساده‌ترین است چندین بار به عرضتان رسید ما یک آیه داریم با چندتا روایت دربارهٴ نماز جمعه, دربارهٴ نماز جمعه که بیش از یک آیه نیست این نظیر بحثهای حج و امثال ذلک نیست که روایات فراوان باشد همین یک آیه است و چندتا روایت می‌بینید در عصر غیبت آرای مناقضِ هم در اینجا مطرح است یک عدّه قائل‌اند که نماز جمعه در عصر غیبت حرام است چرا؟ چون منصب خاصّ امام زمان است بنابراین در عصر غیبت بدعت است, حرام است. یک عدّه در مقابلش می‌گویند نه, نماز جمعه در عصر غیبت واجبِ تعیینی است این قول کاملاً مقابل قول اول, قول سوم این است که نماز جمعه در عصر غیبت واجب تخییری است با وجوبِ جمعِ بین نماز جمعه و چهار رکعت, قول چهارم این است که نماز جمعه واجب تخییری است با استحبابِ جمع بین نماز جمعه و چهار رکعت, قول پنجم این است که نماز جمعه واجب تخییری است نه جمعش وجوب است نه مستحب کما هو الأقویٰ خب یک آیه است با چندتا روایت این همه اختلافات, حالا چون الآن به لطف الهی رایج است کمتر این اختلافات مطرح است مرحوم صاحب جواهر در بحث نماز جمعه اسم بعضی از شهرها را می‌برد که دیگر حالا لازم نیست اسمش برده بشود فرمود چه فتنه‌ها برای همین پیش آمده چون بوی حکومت و سیاست می‌دهد این صاحب جواهر دارد می‌فرماید من زمانی که نماز جمعه را می‌نوشتم بعضی از فقها و بزرگان به ایران رفتند برای زیارت مرقد امام هشتم(سلام الله علیه) از وضع ایران باخبر شدند نام شهر خاصی را می‌برد مردم آن شهر, علمای آن شهر به جان هم افتادند دربارهٴ همین نماز جمعه این اختلاف هست این‌چنین نیست که قابل حل باشد از اول تا آخر شما ببینید اختلاف فراوان است مرحوم شیخ صدوق(رضوان الله علیه) که از انوار الهی شیعه‌هاست که به او افتخار می‌کنیم فرمایشاتی را در اعتقادات دارد مرحوم مفید آن فحلِ متکلّم آمده زیر اینها را آب بسته بعد در بخشی از حرفها دارد که تو محدّثی چه کار به این حرفها داری خب مگر غیر از مفید کسی می‌تواند به صدوق چنین حرفی بزند, بالأخره این هست قبل از هزار سال, حین هزار سال, بعد از هزار سال, الیوم این اختلافات هست و قابل حل هم نیست یک روزی باید باشد بالأخره روشن بشود که حق با چه کسی است و حق چیست؟ فرمود این از متقن‌ترین دلیل ضرورت معاد است ﴿اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیَما کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:43

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن