- 169
- 1000
- 1000
- 1000
دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم، 6
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم» جلسه ششم: ملاک خدا غربال کردن است، سال 1404
اینکه در مباحث اعتقادی ما میگویند غلات و مفوضه منحرف هستند، مفوضه آنهایی هستند که فکر میکنند حضرت حق امور تکوینی عالم را به کسی واگذار کرده است، اما اینطور نیست و همه چیز بدست خودِ حضرت حق است. هدایت ما را از جهت تربیتی و تبلیغی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین واگذار کرده است ولی باز با این حال هم میفرماید «إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ»، تو هدایتگر نیستی، تو زمینه ی هدایت را فراهم میکنی، ولی این من هستم که اگر بخواهم هدایت میکنم یا هدایت نمیکنم.
یعنی همانطور که جناب عزرائیل علیه السلام به اذن الهی قبض روح میکند، «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ»، البته این قسمت برای عذاب کردنِ جهنّمی هاست، اما ملائکه ی الهی در همه حال «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ» هستند. جناب عزرائیل علیه السلام هم هنگام جان گرفتن از ما به امر الهی عمل میکند نه به تشخیص خودش؛ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم همینطور، یعنی مشیّتشان با مشیّت الهی تفاوت ندارد و تابع اراده ی حضرت حق هستند، عبد محض هستند، آنقدر عبد هستند که گویی اراده و مشیّتی ندارند؛ خدای متعال ما را به کسی واگذار نمیکند، بلکه اگر گنهکاری عبدی از حد بگذرد، ممکن است خدای متعال او را رها کند. در آن رها کردن هم معیّت قیّومیّه از بین نمیرود، یعنی هنوز وجود ما دست خود خدای متعال است، اما ممکن است ما را رها کند.
مؤمن وقتی بفهمد که یک ربّی دارد که آنی از آنات عالم ما را به خودمان و کسی وا نمیگذارد، باید از شدّت شوق اشک بریزد. یعنی انگار همه ی وجود رَبّ معطوف به من است که مرا هدایت کند، «وَ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ»، چیزی حواس او را از من پرت نمیکند و به من توجّه تام دارد و لحظه ای از من غافل نیست.
اینکه در مباحث اعتقادی ما میگویند غلات و مفوضه منحرف هستند، مفوضه آنهایی هستند که فکر میکنند حضرت حق امور تکوینی عالم را به کسی واگذار کرده است، اما اینطور نیست و همه چیز بدست خودِ حضرت حق است. هدایت ما را از جهت تربیتی و تبلیغی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین واگذار کرده است ولی باز با این حال هم میفرماید «إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ»، تو هدایتگر نیستی، تو زمینه ی هدایت را فراهم میکنی، ولی این من هستم که اگر بخواهم هدایت میکنم یا هدایت نمیکنم.
یعنی همانطور که جناب عزرائیل علیه السلام به اذن الهی قبض روح میکند، «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ»، البته این قسمت برای عذاب کردنِ جهنّمی هاست، اما ملائکه ی الهی در همه حال «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ» هستند. جناب عزرائیل علیه السلام هم هنگام جان گرفتن از ما به امر الهی عمل میکند نه به تشخیص خودش؛ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم همینطور، یعنی مشیّتشان با مشیّت الهی تفاوت ندارد و تابع اراده ی حضرت حق هستند، عبد محض هستند، آنقدر عبد هستند که گویی اراده و مشیّتی ندارند؛ خدای متعال ما را به کسی واگذار نمیکند، بلکه اگر گنهکاری عبدی از حد بگذرد، ممکن است خدای متعال او را رها کند. در آن رها کردن هم معیّت قیّومیّه از بین نمیرود، یعنی هنوز وجود ما دست خود خدای متعال است، اما ممکن است ما را رها کند.
مؤمن وقتی بفهمد که یک ربّی دارد که آنی از آنات عالم ما را به خودمان و کسی وا نمیگذارد، باید از شدّت شوق اشک بریزد. یعنی انگار همه ی وجود رَبّ معطوف به من است که مرا هدایت کند، «وَ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ»، چیزی حواس او را از من پرت نمیکند و به من توجّه تام دارد و لحظه ای از من غافل نیست.
تاکنون نظری ثبت نشده است