- 163
- 1000
- 1000
- 1000
دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم، 3
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «دینداری در بحران؛ ما و قرآن کریم» جلسه سوم: معبودی بجز خدا نیست، سال 1404
اساساً فهمِ سیره ی معصومین علیهم السلام یک موضوع اجتهادیِ کامل است و خیلی با این رفتارهای کودکانه ای که معمولاً در فضاهای رسانه ای رخ میدهد فاصله دارد. در حوادث اخیر بعضی از تریبون دارها آنقدر این اشتباه فاحش را تکرار کردند که حتّی شاید قدری دست تصمیم گیر و ولی فقیه را بستند، البته قصد ورود به مسائل روز ندارم.
وقتی نگاه ما به سیره ی امام حسین علیه الصلاة و السلام، یک خطیِ یک قسمت از زندگی حضرت باشد، آنوقت در جایی که، آن کسی که بار به دوش اوست و او باید روز قیامت حساب پس بدهد، به هر دلیل و جهتی به این نتیجه میرسد که الآن باید بصورت موقت توقف جنگ بدهد، برای عده ای اینطور بود که ذهنشان به این سمت میرفت که پس «هیهات منا الذلّة» چه شد؟ و این موضوع برای تصمیم گیری او هزینه درست میکند.
در حالی که مجتهد باید به حجّت شرعی عمل کند، نه به تخیّلات دیگری. لذا این موضوع بنده را مصمم تر کرد که سیره ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بازخوانی کنم.
سیره ی امام حسین علیه السلام سیره ی ده سال امامت است و نباید رفتار حضرت را متناقض ببینیم. قاعده بر این است که رفتار هیچ حکیمی متضاد و متناقض با یکدیگر نباشد، یعنی امروز چیزی نگوید که فردا برخلاف آن میگوید. اگر من امروز چیزی بگویم و فردا خلاف آن را بگویم و دو روز بعد خلاف هر دو را بگویم، شما اعتراض میکنید.
هم باید سیره ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را طوری بفهمیم که بشود ده سال امامتِ حضرت را فهمید، نه فقط یک روز آن را؛ هم نباید سیره ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را طوری فهمید که متناقض و متضادِ سیره ی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سجّاد صلوات الله علیه باشد.
همه این بزرگواران امام هستند، همگی هم به یک نحو امام هستند، ما که امامتر نداریم! بنده به جهاتی عمد دارم که در این موضوعات حرفه ای خود را با مثال روز قاطی نکنم، با اینکه این موضوع بحث را جذاب میکند. برای اینکه قصد دارم مبانی درست تبیین شود، وگرنه مثال میزدم که گاهی ما طوری با موضوع برخورد میکنیم که اگر زمان امام معصوم بودیم، نعوذبالله یقه ی امام را میگرفتیم. در حالی که نباید جای امام و مأموم عوض شود، و ما نباید پیشفرض اضافه کنیم، اگر پیشفرض هست، آن چیزی است که قطعیات دین است.
به اینجا رسیدیم که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن نُه سال و نیم دوره ی معاویه، بهانه برای قیام زیاد داشت، اما قیام نکرد. چرا؟ همه رفتار امام معصوم برای جلب منفعت برای اسلام و مسلمین و دفع ضرر و شرّ از آنها، یعنی هرچه بیشتر خیر جلب شود و هرچه بیشتر شرّ دفع شود.
آیا این موضوع یعنی اینکه امام سازشکار است؟ نخیر! سازشکاری به معنای فرار کردن از مسئولیت است. همین امام حسین علیه السلام که راجع به او گفتگو میکنیم، در نهایت خود ایشان شهید شده است و نوامیس ایشان اسیر شده اند.
مسلماً کسی نمیتواند راجع به امام حسین علیه السلام چنین توهّمی داشته باشد. یا اینکه مقابل چشمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صدیقه طاهره سلام الله علیها کشته شده است.
اما اینکه خیال کنیم چون صدیقه طاهره سلام الله علیها کشته شده است پس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باید دوباره همین الآن کشته شود؛ این تصوّر و تخیّل ماست و حداقل با واقعیت عینی زندگی معصومین علیهم السلام سازگاری ندارد.
مطالبی در مورد حدود نُه سال و نیم دوران امامتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در روزگار معاویه گذشت که آنها را تکرار نمیکنم.
اساساً فهمِ سیره ی معصومین علیهم السلام یک موضوع اجتهادیِ کامل است و خیلی با این رفتارهای کودکانه ای که معمولاً در فضاهای رسانه ای رخ میدهد فاصله دارد. در حوادث اخیر بعضی از تریبون دارها آنقدر این اشتباه فاحش را تکرار کردند که حتّی شاید قدری دست تصمیم گیر و ولی فقیه را بستند، البته قصد ورود به مسائل روز ندارم.
وقتی نگاه ما به سیره ی امام حسین علیه الصلاة و السلام، یک خطیِ یک قسمت از زندگی حضرت باشد، آنوقت در جایی که، آن کسی که بار به دوش اوست و او باید روز قیامت حساب پس بدهد، به هر دلیل و جهتی به این نتیجه میرسد که الآن باید بصورت موقت توقف جنگ بدهد، برای عده ای اینطور بود که ذهنشان به این سمت میرفت که پس «هیهات منا الذلّة» چه شد؟ و این موضوع برای تصمیم گیری او هزینه درست میکند.
در حالی که مجتهد باید به حجّت شرعی عمل کند، نه به تخیّلات دیگری. لذا این موضوع بنده را مصمم تر کرد که سیره ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بازخوانی کنم.
سیره ی امام حسین علیه السلام سیره ی ده سال امامت است و نباید رفتار حضرت را متناقض ببینیم. قاعده بر این است که رفتار هیچ حکیمی متضاد و متناقض با یکدیگر نباشد، یعنی امروز چیزی نگوید که فردا برخلاف آن میگوید. اگر من امروز چیزی بگویم و فردا خلاف آن را بگویم و دو روز بعد خلاف هر دو را بگویم، شما اعتراض میکنید.
هم باید سیره ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را طوری بفهمیم که بشود ده سال امامتِ حضرت را فهمید، نه فقط یک روز آن را؛ هم نباید سیره ی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را طوری فهمید که متناقض و متضادِ سیره ی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سجّاد صلوات الله علیه باشد.
همه این بزرگواران امام هستند، همگی هم به یک نحو امام هستند، ما که امامتر نداریم! بنده به جهاتی عمد دارم که در این موضوعات حرفه ای خود را با مثال روز قاطی نکنم، با اینکه این موضوع بحث را جذاب میکند. برای اینکه قصد دارم مبانی درست تبیین شود، وگرنه مثال میزدم که گاهی ما طوری با موضوع برخورد میکنیم که اگر زمان امام معصوم بودیم، نعوذبالله یقه ی امام را میگرفتیم. در حالی که نباید جای امام و مأموم عوض شود، و ما نباید پیشفرض اضافه کنیم، اگر پیشفرض هست، آن چیزی است که قطعیات دین است.
به اینجا رسیدیم که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن نُه سال و نیم دوره ی معاویه، بهانه برای قیام زیاد داشت، اما قیام نکرد. چرا؟ همه رفتار امام معصوم برای جلب منفعت برای اسلام و مسلمین و دفع ضرر و شرّ از آنها، یعنی هرچه بیشتر خیر جلب شود و هرچه بیشتر شرّ دفع شود.
آیا این موضوع یعنی اینکه امام سازشکار است؟ نخیر! سازشکاری به معنای فرار کردن از مسئولیت است. همین امام حسین علیه السلام که راجع به او گفتگو میکنیم، در نهایت خود ایشان شهید شده است و نوامیس ایشان اسیر شده اند.
مسلماً کسی نمیتواند راجع به امام حسین علیه السلام چنین توهّمی داشته باشد. یا اینکه مقابل چشمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صدیقه طاهره سلام الله علیها کشته شده است.
اما اینکه خیال کنیم چون صدیقه طاهره سلام الله علیها کشته شده است پس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم باید دوباره همین الآن کشته شود؛ این تصوّر و تخیّل ماست و حداقل با واقعیت عینی زندگی معصومین علیهم السلام سازگاری ندارد.
مطالبی در مورد حدود نُه سال و نیم دوران امامتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در روزگار معاویه گذشت که آنها را تکرار نمیکنم.
تاکنون نظری ثبت نشده است