display result search
منو
تفسیر آیات 26 تا 30 سوره حج

تفسیر آیات 26 تا 30 سوره حج

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 1 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 26 تا 30 سوره حج"

بیان مرجعیّت عمومی کعبه و اهل بیت (علیهم السلام)
تبیین عمومیت برخی خطابات قرآنی
ثبوت حقیقی جایگاه قبله در کعبه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿26﴾ وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ﴿27﴾ لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ ﴿28﴾ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ﴿29﴾ ذلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ﴿30﴾

بررسی برخی نکات ادبی کلمه ﴿ بَوَّأَ ﴾
دین در عین حال که مردم را به وحدت دعوت می‌کند یک مرجعی برای اتّحاد مسلمین تعیین می‌کند قرآن از این قبیل است، عترت از این قبیل است، کعبه هم از این قبیل است. دربارهٴ قرآن فرمود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً﴾ دربارهٴ عترت هم که از قرآن جدا نیستند و آن حدیث معروف نقل شده است. دربارهٴ کعبه هم فرمود ما این کعبه را مرجع عمومی قرار دادیم اینکه فرمود: ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ﴾ «بَواء» دو اصل دارد این لغویها همه‌شان یکسان نیستند بعضیها ریشه‌یابی می‌کنند بعضیها فقط خُبرهٴ در استعمال‌اند که معنای این کلمه را ذکر می‌کنند خبرهٴ در وضع نیستند نمی‌دانند برای چه چیزی وضع شده در چه موردی استعمال شده را کاملاً می‌توانند تشخیص بدهند لذا لغوی خبیرِ در تشخیص موارد استعمال است برخی از این لغویها برای تشخیص حقیقت و مجاز هم تلاش و کوشش می‌کنند مثل همان کتاب معروف جناب زمخشری، برخیها اصل‌یابی هم می‌کنند نظیر ابن‌فارس در مقاییس ابن‌فارس یک لغوی خاصّی است وقتی به یک کلمه رسید می‌گوید این یک اصل دارد یا دو اصل دارد و همهٴ اینها را از هم جدا می‌کند. دربارهٴ «باء یَبوء بَواء» می‌گوید دو اصل دارد یک اصل بواء به معنای سواء است یک اصل بواء به معنای رجوع است این سطح زمین گاهی مسطّح و مساوی است می‌گویند ارضی است بواء، گاهی برآمدگی و برجستگی دارد می‌گویند این نَبوء دارد، نبأ دارد که نبأ همان ارتفاع خاص است با این ماده هم بی‌ارتباط نیست. پس بواء گاهی در مقابل نبوء و امثال ذلک است که در بین اعراب این رسم بود می‌گفتند آن دَم بواء این دم است یعنی کُفو این دم است اگر در مسئلهٴ قصاص می‌خواستند حقّ کسی را بگیرند می‌گفتند آن دَم بواء این دم نیست یعنی مساوی این نیست کُفو این نیست یا فلان دَم بواء این دَم است یعنی کُفو این دم است پس بواء یک اصلش به معنای مساوات است. اصل دیگرش هم به معنای رجوع است ﴿بَاءَ بِغَضَبٍ﴾ یعنی رجع بغضبٍ این یک.

بیان مرجعیّت عمومی کعبه و اهل بیت (علیهم السلام)
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 125 گذشت که فرمود: ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ﴾ ثابَ یعنی رَجع، مَثاب یعنی مرجع اگر دین مردم را به وحدت دعوت می‌کند پناهگاهی باید برای مردم باشد جایی باید باشد که همه یکدیگر را در آنجا ببینند و با او هماهنگ باشند قرآن است، عترت است، کعبه است. این کعبه مَثاب ناس است یعنی مرجع مردمی است که مردم مرتّب به او رجوع می‌کنند چه از دور چه از نزدیک این استقبال شبانه‌روزی به طرف کعبه از همین قبیل است، پس مَثاب به معنای مرجع است چه اینکه مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در همین ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ﴾ اوّلین معنایی که برای ﴿بَوَّأْنَا﴾ ذکر می‌کند می‌گوید یعنی «جعلنا له علامة یرجع إلیها» بعد چند قول نقل می‌کند اول این معنای رجوع را ذکر می‌کند بعد اقوال دیگران را ذکر می‌کند در مقطع سوم می‌فرماید: «فهذا أصله» خب پس یک پناهگاه و یک مرجع عمومی برای مردم فراهم شده است که مردم با حفظ آن پناهگاه وحدتشان را حفظ بکنند. همین معنا را به صورت دقیق‌تر و عمیق‌تر وجود مبارک حضرت امیر بیان فرمود و آن این است که گرچه انبیا آمدند تا آن دفائن عقول را اِثاره کنند بشورانند شکوفا کنند «و یُثیروا لهم دفائن العقول» ثوره یعنی یک انقلاب، گاو را که ثور می‌گویند برای اینکه شیار می‌کند می‌شوراند زمین را. خب، ثوره یعنی انقلاب حضرت فرمود انبیا آمدند که انقلاب فرهنگی کنند «و یُثیروا لهم دفائن العقول» این دفینه‌ها را ثوره کنند, بشورانند، شکوفا کنند خب مستحضرید برای یک نفر و دو نفر که نیست برای همه مردم است همهٴ مردم را اگر بخواهند دفائن عقولشان را بشورانند، ثوره کنند، اثاره کنند، شکوفا کنند، یک میدان عمومی می‌خواهد آن میدان عمومی میدان اهل بیت است. در خطبهٴ دیگر وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «فَبَادِرُوا» این «بَادِرُوا» را ذکر کرده کذا و کذا و کذا «عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ» مُستثار که اسمِ مکان است یعنی میدان انقلاب فرمود بروید به طرف اهل بیت اینها میدان انقلاب‌اند آنجا که بروید دفائنِ عقول شما را اِثاره می‌کنند، می‌شورانند، شکوفا می‌کنند، شکفته می‌شود تا در یک میدان انقلاب جمع نشوید آن انقلاب فرهنگی نصیبتان نمی‌شود میدان انقلاب علی و اولاد علی است که می‌شوراند. خب، پس بنابراین طبق آیهٴ 125 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بیت، مَثاب و مرجع عمومی است این ﴿بَوَّأْنَا﴾ هم با «باء» به معنای «رجع» هماهنگ است که ﴿بَاءَ بِغَضَبٍ﴾ یعنی «رجع بغضبٍ» نه «باء» به معنای «استویٰ» چه برسد به توطئه به معنای وطأنا و مانند آن، و نیازی هم به تقدیر «أوحینا» نداریم برای اینکه ﴿بَوَّأْنَا﴾ یعنی چه کار کنید ﴿مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ را؟ ﴿أَن لاَّ تُشْرِکْ﴾ که نیازی هم به تقدیر نیست که «قلنا له لا تشرک».

تبیین عمومیت برخی خطابات قرآنی
مطلب بعدی آن است که گرچه خطابِ ﴿لاَّ تُشْرِکْ﴾ متوجه وجود مبارک حضرت ابراهیم است اما نظیر خطاباتی که مستقیماً به پیامبرِ هر عصری می‌رسد ولی مسئول و مشمول همهٴ امّت‌اند اگر دلیلی بر اختصاص نبود نظیر ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ سایر خطاباتی که متوجه وجود مبارک پیغمبر است شامل همهٴ مردم می‌شود اگر فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ این دیگر مخصوص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست آنجا ﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ﴾ به قرینهٴ ﴿لَّکَ﴾ معلوم می‌شود که خاص است وگرنه این خطاب اوّلی عام است غالب خطابات هم همین طور است که اگر متوجّه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شد دلیلی بر اختصاص نبود برای تودهٴ مردم است اینجا هم همین طور است ما به حضرت ابراهیم گفتیم این مکانِ بیت را مرجع برای عموم قرار بده و توحیدِ ناب را حفظ بکن شرک نورز و این منطقه را هم حفظ بکن

ثبوت حقیقی جایگاه قبله در کعبه
در جریان ﴿مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ هم اشاره شده است که در حقیقت گرچه ما می‌گوییم «و الکعبة قبلتی» اما آن قبلهٴ راستین و حق و حقیقی همان بُعد خاص است که این کعبه در آنجاست به دلیل اینکه چندین بار این کعبه ویران شده از زمان حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) الی الآن چندین بار خراب شده بازسازی شده با سیل، با زلزله، با منجنیق، اما آن وقتی که قبله با سیل، با زلزله، با منجنیق مروانیان خراب شده این طور نبود که مسلمانها بی‌قبله باشند که قبله این چهاردیواری نیست آن بُعدِ مخصوص «مِن تُخوم الأرض إلی عِنان السماء» آن قبله است این چهاردیواری در آن مکان است فرمود ما مکانِ بیت را که در حقیقت آن بُعد قبله است آن را به حضرت ابراهیم نشان دادیم و این بیت در جایی قرار دارد که آنجا «مِن تخوم الأرض إلی عنان السماء» قبله است خب اینها که در هتلهای مرتفع نماز می‌خوانند قُلل جبال و فوق اینها دارند نماز می‌خوانند اینها که روبه‌روی این بیت نیستند که روبه‌روی قبله‌اند قبله «مِن تخوم الأرض إلی عِنان السماء» اگر کسی در هواپیما هم باشد دهها کیلومتر بالای سرِ کعبه هم رد بشود بالأخره از مسیر قبله دارد می‌گذرد پس این چهاردیواری فعلاً که ما می‌گوییم «والکعبة قبلتی» یعنی در جایِ قبله قرار دارد وگرنه آن بُعد مخصوص «مِن تخوم الأرض إلی عِنان السماء» قبله است آنها که در زیرزمینها دارند نماز می‌خوانند آنها که روبه کعبه نماز نمی‌خوانند رو به قبله دارند نماز می‌خوانند لذا فرمود: ﴿مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ پس «تَبْوِءِ» معنایش معلوم است، مَثاب بودن و مرجعیّت بیت معلوم است و اینها عامل حفظ انسجام و وحدت مسلمانهاست قرآن هست، عترت هست، کعبه هست و مانند آن، لذا فرمود: ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ﴾ منتها اگر در بخشهای دیگر دارد که برای مؤمنین است برای اینکه مؤمنین بهره می‌برند نظیر اینکه دربارهٴ قرآن فرمود: ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ اما در بخشهای دیگر دارد که ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ وگرنه قرآن برای هدایت همه مردم است. کعبه، قرآن، عترت(علیهم السلام) مرجعِ انسجام همهٴ مِلل‌اند منتها مسلمانها دارند استفاده می‌کنند لذا تعبیرِ ناس سرِ جایش محفوظ.

مفاهیم و مصادیق حقیقی منافع زیارت کعبه
اما اینکه فرمود مردم سرزمین مکّه را زیارت کنند تا منافعشان را مشاهده کنند قرآن چیزی را منفعت می‌داند که بماند لهو و لعب را، تکاثر را اینها را منفعت نمی‌داند کوثر را منفعت می‌داند پس بنابراین این رفتن و خرید کردن و با سوغات آمدن به اتلافِ عمر شبیه‌تر است تا به حج و زیارت و عُمره انجام دادن این پولها را به جیبِ دیگران ریختن است و اگر کسی بخواهد چیز تهیه کند خب مناسب‌ترش این است که در داخل تهیه کند دیگر اینها را قرآن منفعت نمی‌داند تکاثر را، لهو و لعب را، ریختن پول به جیب بیگانه‌ها را اینها چه منفعتی است برای مسلمانها آنچه منافع اینهاست و دست‌ساز وجود مبارک ابراهیم و اسماعیل(سلام الله علیهما) است چیز دیگر است.
آن چیزی که از خود مکّه باشد بله، چون بالأخره مسلمانها خودشان تولید کردند و خودشان در قبال این، چیزهایی هم از مسلمانهای کشورهای دیگر می‌خرند اما حضرت مهم‌ترین سوغاتی که می‌خواست استهداء می‌کرد طلب هدیه می‌کرد ماء زمزم بود کالایی که در کشور خود انسان هست اگر بهترش نباشد مثل این است داعی ندارد اصلاً اینها سوغات نیست چیزی سوغات است که از حرم بیاید و آن حرمتِ خاصّی است که دیگران را هم حاجی و معتمر بکند بالأخره اینها منافع نیست اعزام زائران مخصوصاً دانشجویان، حوزوی و دانشگاهی به حرمِ الهی اینها برکت است که همینها هستند که مردم را روشن می‌کنند خیلی از این برکات است که به وسیلهٴ زائران به مردم حجاز رسیده است منهای وهّابی که در حقیقت او سهمی از اسلام ندارد سایر مسلمانها و شیعه‌ها باید از دست ظلم کسانی که مدّعیان تولیتِ حرم‌اند نجات پیدا کنند الآن به برکت همین رفت و آمدهاست که اینها دارند قیام می‌کنند.

تقدّس کعبه بعنوان مطاف حقیقی
پرسش:...
پاسخ: خب بله این همان دیگر، اول مسلمانها به طرف قدس نماز می‌خواندند بعد به طرف کعبه این هم در روایات ما نصوصش مشخص است خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی که در مکه نماز می‌خواندند طرزی می‌ایستادند که هم به کعبه رو کنند هم به قدس، بین کعبه و قدس نمی‌ایستادند پشت به کعبه نمی‌کردند طرزی نماز می‌خواندند که هم به کعبه رو کنند هم به قدس. در آنجا سرّش این بود که در جاهلیّت به این بیت خیلی احترام داشتند نه احترامِ توحیدی بلکه احترامِ تعصّبی و اگر آن عصر وجود مبارک پیغمبر دستور می‌داد از طرف خدای سبحان که باید این کعبه قبله باشد بر تعصّب آنها افزوده می‌شد برای فروکش کردن تعصّب جاهلیِ مردم جاهلیّت قبله قدس بود بعد وقتی که نظام اسلامی مستحکم شد و شرک و جاهلیّت تضعیف شدند وقتی وارد مدینه شد یهودیها از این فرصت سوء استفاده کردند گفتند که مسلمانها قبله ندارند به قبلهٴ ما مراجعه می‌کنند آنها گرفتار تعصّب شدند در چنین فضایی دستور تغییر قبله از قدس به کعبه صادر شد پس آن وقتی که در اثنا قبله قدس است لمصلحةٍ است الآن که برگشت قبله کعبه شد لمصلحةٍ اُخریٰ است آن دین اوّلی این بود و اگر احیاناً فرق کرد ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ اما مطاف بودنش همچنان محفوظ است مردم گرچه به طرف قبله نماز می‌خوانند اما آن انسجام و وحدت در نماز نیست در آن کنگرهٴ حج است در کنگرهٴ حج مطاف همه یکی است آنچه همهٴ مردم شرق و غرب را جمع می‌کند حجّ و عمره است در طواف است چه طواف زیارت چه طواف وداع چه طواف نساء مطاف همه یکی است.

پرسش:...
پاسخ: برای همین نکته است که بیت‌المقدِس چیزی به عنوان مطاف نبود در اوّلین بار برای اینکه اعراب جاهلی سوء استفاده نکنند و نگویند این کعبه چون کعبه را برای خودشان می‌دانستند قبلهٴ مسلمانهاست مسلمانها جایی ندارند چون اینها کلیددار کعبه بودند، متولّی کعبه بودند، سِقایت حج به عهدهٴ اینها بود که آیه نازل شد ﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ اینها متولّی مسجدالحرام بودند، متولّی کعبه بودند، کلیددار بودند و همین کلیدداری را به ثَمن بَخس فروختند برای اینکه سوء استفاده نکنند قبله متوجّه قدس شد بعد وقتی حضرت وارد مدینه شدند یهودیها سوء استفاده کردند از آن به بعد فرمود: ﴿سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا﴾ بعد فرمود: ﴿قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ﴾ شما الله را می‌خواهید عبادت کنید به هر سَمتی که خدای سبحان دستور می‌دهد برابر مصالح عصر و مصر باید عبادت کنید ﴿لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ﴾ گاهی به طرف کعبه گاهی به طرف قدس ولی آنکه همهٴ مردم را جمع می‌کند مسئلهٴ مطاف است که واحد بود و هست الی یوم القیامه. خب، بعد رسیدیم به ﴿فَکُلُوا مِنْهَا﴾ که این امر برای وجوب نیست آن ﴿أَطْعِمُوا﴾ را هم برخیها برای وجوب گرفتند که البته در آیهٴ ﴿أَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ﴾ که به خواست خدا در آیهٴ 36 همین سور‌ه خواهد آمد آ‌نجا ممکن است بازتر بشود که آیا تقسیم لازم است، به هر سه گروه لازم است، به قانع و مُعُترّ و فقیر باید توزیع بشود اصلِ توزیع واجب است ولی وظیفهٴ حکومت اسلامی و کسانی که می‌خواهند حج را اقامه کنند این است که جلوی این ضایعات را بگیرند،

اکمال و اتمام حج با لقاء امام معصوم(علیهم السلام)
بعد فرمود: ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ خب روایاتی که در ضمن این آیه است ملاحظه فرمودید که خیلی از آن لطایف روایات اهل بیت(علیهم السلام) است. ابن‌محاربی آمده حضور وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) عرض کرد که ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ یعنی چه؟ فرمود اینها مناسکشان را انجام بدهند بعد تمام حج، لقاء الإمام است باید بیایند حضور امام اینکه برخیها می‌گویند مدینهٴ بعدی افضل از مدینهٴ قبلی است برای اینکه آن روز این طور بود اول مراسم حج را انجام می‌دادند بعد می‌رفتند در مدینه خدمت امام زمانشان وقتی که وجود مبارک امام صادق یا امام باقر یا سایر ائمه(علیهم السلام) در مناسک و مراسم حضور می‌داشتند دیگران در همان مکّه وقتی مناسکشان را انجام می‌دادند به حضور امام شرفیاب می‌شدند «مِن تمام الحج لقاء الإمام» این در روایات ماست. امام صادق(سلام الله علیه) به ابن‌محاربی که از حضرت سؤال کرده ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ یعنی چه؟ فرمود: «لقاء الإمام» عبدالله‌ بن سنان از شاگردان معروف وجود مبارک امام صادق است این حدیث را و این تفسیر را از ابن‌محاربی شنیده بعد آمده حضور امام صادق(سلام الله علیه) عرض کرد یابن‌ رسول الله ما از شما که سؤال می‌کردیم می‌فرمودید قَضای تَفَث همان انجام مناسک است و بعد گردوغبارگیریهای بعد از مناسک است و اینها دیگر نفرموده بودید «لقاء الامام» فرمود: «صَدَق و صَدَقْتَ» هم آنچه را که تو می‌گویی راست می‌گویی هم آنچه را که ابن‌محاربی می‌گوید راست می‌گوید «إنّ للقرآن ظاهراً و باطِناً»

منظور از درک علم امام معصوم(ع) در مناسک حج
بعد فرمود: «و مَن یَحْتَمِل ما یَحتَمل ذریح؟» این «مَن یَحتمِل» همان است که در زیارت جامعه کبیر هست در زیارت جامعه کبیر این جمله، جملهٴ خبریه است اما خب مستحضرید دعا و مانند این دعا گرچه خبریه است به داعی انشاء القا می‌شود این کذا و کذا و کذا تا می‌رسد «مُحتملٌ لِعِلْمِکُم» یعنی اماما! من از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنم که بتوانم آن شایستگی را داشته باشم علمِ شما را تحمل کنم، کدام علم؟ همین علمِ فقه و اصولِ اینها؟ اینها که علمِ ظاهری و مفاهیم حصولی است شما فرمودید حدیثِ ما و امر ما و علم ما درجاتی دارد «إنّ حدیثنا صعبٌ مستعصب لا یَحْتَمِلُه»، «لا یَحْتَمِلُه» یعنی «لا یَحْتَمِلُه» نه «لا یَفهمه، لا یتعلّمه» در حوزه و دانشگاه فرمود کسی این بار را نمی‌کِشد کسی این علم را حمل نمی‌کند مفهوم که حمل‌کردنی نیست «لا یَحْتَمِلُه إلاّ نبیٌّ مُرسَل أو مَلکٌ مُقرّب أو عبد مؤمن امتحنَ الله قلبه للإیمان» ما که زیارت جامعه را می‌خوانیم در حرم مطهّر به حضرت عرض می‌کنیم شما وسیله بشوید که ما بتوانیم علمِ شما را حمل بکنیم پس این جمله، جملهٴ خبریه است (اولاً) به داعی انشاء القا شده (ثانیاً)، منظور از علم هم آن علمی است که حمل باید بشود نه فهمیده بشود (ثالثاً) و این ناظر به ذیل آن حدیث معروف (رابعاً) ما آمدیم که چنین علمی ببریم حالا کسی بروید مشهد مقداری نبات بیاورد این سوغاتش همان است یک وقت می‌رود مشهد مُحْتَمل علم برمی‌گردد آن هم سوغاتش همین است در مسئلهٴ هجرت بعضیها هجرت دارند برای غنیمت و امثال ذلک زیارت مکّه و مدینه هم همین طور است دیگر، زیارت اعتاب مقدّس و مشاهد مشرّفه هم همین طور است خب این زیارت جامعه درسِ ولایت است «مُحتملٌ لعلمکم» یعنی خدایا! به برکت این مزار و مَزور توفیقی بده که من علمِ اینها را حمل بکنم امام صادق(سلام الله علیه) به عبدالله بن سنان فرمود: «مَن یَحْتَمِل ما یَحتَمل ذریح؟» بله اگر شاگرد دقیقی پیدا کنید که اسرار ما را حفظ بکند این علمهای خاص را حمل بکند ما هم چیزهایی به او می‌گوییم با اینکه ابن‌سنان از فقهای معروف بود ابن‌سنان برای حوزه کارآمد بود اما نه برای آن معرفت و ولایت خب، این روایات در ذیل همین آیه ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ﴾ خب، نذرهایی هم که کردید انجام بدهید که آن هم دیگر نیازی به توضیح ندارد ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ این را همان طوری که ملاحظه فرمودید سیدناالاستاد در المیزان دارد که این طبق روایتی که آمده مربوط به طواف نساء است البته بر غیر طواف نساء هم برخیها تطبیق کردند ولی طبق روایت این تعبیر به طواف نساء برمی‌گردد برای اینکه آخرین قسمت حج است. بعد فرمود: ﴿ذلِکَ﴾ حالا دارد جمع‌بندی می‌کند ﴿ذلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ﴾ هر چیزی را که ذات اقدس الهی حرم شمرده، محترم شمرده می‌گویند فلان کس را احترام کرد, احترام کرد یعنی حریم گرفت خیلی نزدیک او نشد ما نزدیک بشویم برای ما نیست باید از دور ادب را حفظ بکنیم و فاصله بگیریم و وظیفه‌مان را انجام بدهیم کسی حُرُمات الهی را تعظیم بکند این برایش خیر است خب، ملاحظه فرمودید این معلوم می‌شود این ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ این گونه از امور را می‌خواهد بگوید نه سوغات آوردن را

بررسی مفاهیم و مصادیق <خیر>
﴿فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ﴾ درست است که خدا از مال به خیر یاد کرده است ﴿إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ﴾ اما خیرِ عند الناس است یا خیر عند الله آیا در قرآن مال را خدای سبحان خیرِ عند الربّ معرفی کرد یا خیر، ﴿إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ﴾ بله، کلمهٴ خیر بر مال اطلاق شده است اما برابر آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نحل» که فرمود: ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ ما یک خیرِ نافِد و زایل داریم یک خیرِ باقی، آنکه بالقول المطلق خیر است خیر عند ربّه است که ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ آن وقت این‌چنین انسانی که خیرِ عند الربّ را تهیه کرده است می‌شود شاگرد امام زمانش در چه چیزی شاگرد حضرت می‌شود؟ در بقیّة الله بودن، در نظام خلقت آن‌ که بالاصاله ذات اقدس الهی او را بقیّةالله قرار داد عترت طاهرین‌اند خب شاگردان اینها هم می‌شوند بقیّةالله اگر وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ» اینها بقیّةاللّهی را از اینجا گرفتند اگر دیگران اهل طلب خیر بودند چون خیرِ عندالربّ است این می‌شود بقیّةالله لذا در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «هود» هم قبلاً گذشت که فرمود: ﴿أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ﴾ چرا علمایی که ﴿أُولُوا بَقِیَّةٍ﴾ هستند بقیّةالله‌اند جلوی فساد را نگرفتند قرآن کریم از عالِمان دین به عنوان بقیّةالله یاد می‌کند منتها اینها بقیّةاللّهی را به برکت بقیّةالله بالأصل دارند آن که تابع امام زمان خودش است به همان انداز‌ه‌ای که تبعیّت دارد بقیّة هم نصیبش می‌شود اگر خدا یک عدّه را ﴿أُوْلُوا الألْبَابِ﴾ می‌داند، یک عدّه را ﴿أُولِی الأبْصَارِ﴾ می‌داند یک عدّه هم ﴿أُولُوا بَقِیَّةٍ﴾ می‌داند می‌گوید اینها بقیّةالله‌اند به استناد این آیه نورانی سورهٴ مبارکهٴ «هود» وجود مبارک حضرت امیر در آن کلام فرمود: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ» خب اگر کسی خیرِ عندالرب را طلب کرده است می‌شود بقیّةالله خب می‌ماند دیگر، اگر ماندن، خیر و صلاح است خب آدم چرا بپوسد و از یاد برود فرمود این کار را بکنید

امر به اجتناب از مصادیق رجس
﴿خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ انعام سه‌گانه یعنی گاو و گوسفند و شتر اینها برای شما حلال است چیزهایی هم بر شما حرام است که ما بعداً خواهیم گفت چون سورهٴ مبارکهٴ «حج» قبل از سورهٴ مبارکهٴ «مائده» نازل شده در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آنجا مشخص فرمود که چه چیزی برای شما حرام است آیهٴ سوم سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این ﴿إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ﴾ را شرح داد فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبْعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ ذلِکُمْ فِسْقٌ﴾ خب، در سورهٴ «حج» که قبل از سورهٴ «مائده» نازل شده فرمود بعضی از چیزهاست که ما بعداً برای شما خواهیم گفت که آنها که حرام است چیست آنها را در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که بعد نازل شده بیان فرمود، فرمود: ﴿وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ﴾ از پلیدی بپرهیزید اجتناب کنید، اجتناب کردن یعنی پلیدی در یک جانب قرار بگیرد انسان در جانب دیگر، در کنار او نباشد اگر در کنار او بود دیگر اجتناب نکرد، موضِع نگرفت به اصطلاح، این موضع گرفتن معنایش این است که آن در یک طرف این در یک طرف، اگر هم‌سو باشند هم‌جهت باشند دیگر اجتناب نیست معنای «اِجْتَنَب زیدٌ عن عمرٍو» این است که «زید فی جانبٍ عمرو فی جانبٍ آخر» این یک فعلی است که به صورت باب «افتعال» در آمده ولی پیامش پیام باب «مفاعله» است چون این مادّه این خصیصه را دارد مثل «اِخْتَلف» این «اخْتَلف» کار «تخالف» را می‌کند برای اینکه اختلاف بین دو نفر باید باشد دیگر این نظیر «اکتسب» که نیست این «اختلاف» گرچه باب افتعال است ولی پیام باب مفاعله یا تفاعل را دارد اجتناب هم بشرح ایضاً اگر گفتند «اجتنب زید» باید بگویند از چه کسی یا از چه چیزی. فرمود اجتناب کنید از رِجس یعنی رجس در یک جانب باشد شما در جانب دیگر، اگر کنار هم باشید در یک مسیر باشید جلو و دنبال باشید این اجتناب نیست. خب، رجس را هم در یک قسمت از این آیه مشخص فرمود که ﴿مِنَ الْأَوْثَانِ﴾ که بیانیه است اما حصر نیست در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» موارد فراوانی را هم به عنوان رجس ذکر کرده آیهٴ نود سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ اینجا هم که فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ﴾ این بعضی از مصادیقش را ذکر کرده چون محلّ ابتلا بوده آنها بت‌پرست بودند تَلبیه‌شان هم با شرک آمیخته بود که قبلاً هم نقل شد و همین تلبیه را جناب زمخشری در کشّاف نقل کرد که آنها در هنگام لبیک گفتن می‌گفتند: «لبیک! لا شریک لکَ إلاّ شریک هو لکَ تَملِکه و ما مَلَک» هیچ شریکی نیست مگر اینکه آن شریک هم مخلوقِ توست خب اینها چون در وجوبِ وجود که مشرک نبودند در اصلِ خالقیّت که مشرک نبودند در اله‌الآلهه بودن خدا مشرک نبودند در ربّ الأرباب بودن خدا که مشرک نبودند در ارباب متفرّقه مشرک بودند لذا ﴿لَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾، ﴿وَمَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾ همه می‌گفتند الله خب این ربّ جزئی و اله جزئی را مملوک خدا می‌دانستند در تلبیه هم همین را می‌گفتند قربانی هم برای همین اصنام و اوثان بود فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ﴾ اینها را نه در تَلبیه راه بدهید نه در ذبح و نَحر ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ﴾ برای اینکه ﴿وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ حرفِ باطل را، غیبت را، تهمت را، هر چه که باطل است کامل‌ترین و قطعی‌ترین مصداقش همان شرک در تلبیه است همان قول در تلبیه است و مانند آن.

بیان حرمت عصیان و اراده گناه در مکّه
مطلب دیگر اینکه آ‌نها که گفتند ارادهٴ گناه در مکّه در اثر قداست آن حرم ممنوع است مرادشان باید یا الحاد باشد یا ظلم یا هر دو، ارادهٴ گناه‌های عادی را نگفتند اگر امر این طور بود که اگر کسی ارادهٴ یک معصیت عادی بکند کیفر می‌بیند ممکن بود برابر قانون اولویّت ما به الحاد و ظلم تعدّی بکنیم ولی به عکس است فرمود اگر کسی ﴿مَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ﴾ اینها جزء معاصی کبیره است نمی‌شود دربارهٴ معاصی وُسطا و معاصی نازله تعدّی کرد اگر این حرف صحیح باشد که ارادهٴ گناه، گناه است منظور از این گناه الحاد و ظلم است (اولاً)، گناه‌های وُسطا و صغیر داخل نیست (ثانیاً). نعم، اگر از پایین شروع می‌شد و آیه می‌فرمود کسی که ارادهٴ معصیت صغیره بکند ﴿نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ ما به معاصی وسطا و معاصی کبیره تعدّی می‌کردیم بالاولویّت یا اگر دربارهٴ معصیت وسطا نازل می‌شد ما به معصیت کبیره تعدّی می‌کردیم بالاولویّت ولی در آیه خصوص عنوان الحاد و ظلم یاد شده به معاصی وسطا یا به معاصی نازله نمی‌شود تعدّی کرد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:22

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن