- 6
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 25 تا 29 سوره حج
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 25 تا 29 سوره حج"
اقامه حج وظیفه حکومت اسلامی
بیان مصادیق الحاد آمیخته به ظلم
بیان برخی نکات ادبی جمله ﴿سواء العاکف فیه والعباد﴾
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿25﴾ وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿26﴾ وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ﴿27﴾ لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ ﴿28﴾ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ﴿29﴾
اقامه حج وظیفه حکومت اسلامی
در سورهٴ مبارکهٴ «حج» بعد از بیان آن عناصر محوری، جریان اقامهٴ حج را تشریح کردند نه صِرف حجگزاری یا عملِ عُمره، حجگزاری و عملِ عُمره وظیفهٴ آحاد مکلّف است اما اقامهٴ حج وظیفهٴ حکومت اسلامی است وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) حج را اقامه کرد، وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حج را اقامه کرد، وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دستور به والیاش قثمبنعباس داد که حج را اقامه کند. زائران حرمین حج انجام میدهند ولی بِعثه حج را اقامه میکند و راهِ اقامهٴ حج هم در این بخش از آیات مشخص شد.
بیان مصادیق الحاد آمیخته به ظلم
فرمود کسانی که مانع سَبیلِ خدایند اصلِ اسلام یا مانع حضور مردم در اطراف حرم و کعبهاند اینها در حقیقت الحادِ آمیخته به ظلم دارند و هر کس الحادِ آمیخته به ظلم داشته باشد گرفتار عذابِ الیم میشود مصداق بارزش هم سدّ عن سبیل الله است (یک)، سدّ از مسجدالحرام است (دو). مصادیق دیگر الحاد به ظلم هم مشمول ذیل آیه است ولی قدر متیقّن از الحاد به ظلم همان سدّ عن سبیل الله است (یک) سدّ از مسجدالحرام است (دو) که در صدر این آیه ذکر شده که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ﴾.
بیان برخی نکات ادبی جمله﴿سواءٌ العاکف فیه والعباد﴾
مطلب بعدی آن است که این جملهٴ ﴿سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ﴾ که عاکِف و باد فاعلِ ﴿سَوَاءً﴾ باشد و جمله، مفعولِ ثانی باشد معنایش این است که ما این بیتِ حرام را برای شهری و روستایی، مسافر و حاضر بالأخره مساوی قرار دادیم و هر کس بخواهد ملحدانه و ظالمانه رفتار کند گرفتار عذابِ الیم خواهد شد.
بیت الله مرجع عبادت و مطاف عمومی
خب، این ﴿وَإِذْ﴾ یعنی «واذکُر»، ﴿بَوَّأْنَا﴾ یعنی «أمَرْناهُ» که «أن یَجعل البیت مباءً» مباء یعنی مرجع، خب مرجع چه چیزی؟ مرجع آرامش و استراحت و تجارت و امثال ذلک یا نه مرجع عبادت، چون بهترین و کاملترین مصداق ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ همین بیت الله است ما این را برای مردم قرار دادیم یعنی برای عبادتِ مردم قرار دادیم ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً﴾ آنجا هم مسئلهٴ عبادت مطرح است پس مسئلهٴ آسایش و امثال ذلک مطرح نیست و این از جزء بیوتی است که ﴿أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ و اگر کسی با این بیتِ رفیع ارتباط برقرار کند از رفعتِ الهی برخوردار است اگر ذات اقدس الهی فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ آنهایی هم که با کعبه در ارتباطاند آنها هم از رفعت برخوردار میشوند برای اینکه مؤمناند دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه، ﴿بَوَّأْنَا﴾ آن تضمین است وگرنه باء به معنای آماده نیست مَباء یعنی مرجع، ﴿تَبَوَّءُوْا الدَّارَ﴾ یعنی جا گرفتند ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لاَّ تُشْرِکْ﴾ ما این مکانِ بیت را برای آماده کردن که اینجا باید بیایند. مستحضرید که آنچه قبله است و آنچه مطاف است این چهاردیواری نیست چند بار این چهار دیواری خراب شده یا با سیل یا با زلزله یا با منجنیق مروانیان و اینها خب آن وقتی که کعبه به وسیلهٴ سیل، به وسیلهٴ زلزله، به وسیلهٴ منجنیق مروانیان خراب شد مسلمین قبله نداشتند؟! قبله، چهاردیواری یعنی چهاردیواری نیست این بُعد مخصوص «مِن تُخوم الأرض إلی عِنان السماء» قبله است پس بنابراین اگر یک وقت خواستند بازسازی کنند حالا سیل و زلزله و منجنیق مروانیان نبود کعبه آسیب دید میخواهند بازسازی کنند این دیوارها را برمیدارند دوباره میسازند این طور نیست که مسلمین قبله نداشته باشند یا مطاف نداشته باشند این ﴿مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ مهم است نه ﴿الْبَیْتِ﴾ این سنگ و گِل و اینها نیست این مکان مَباء است، مَطاف است، قبله است «کائناً ما کان الی یوم القیامه» خب، ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ که این مکان قبله است این بُعد قبله است این بُعد مطاف است این بُعد مقدّس است.
﴿وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا﴾ این در طیّ این سالیان متمادی آن آیه چند بار مطرح شد در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست برای اینکه آن معمار، آن مهندس، آن کارگر، پدر و پسر بودند اینها کارگری کردند دیوار را میچیدند ﴿وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ این پدر و پسر مثل کارگرهای دیگر این بنّاها وقتی میخواهند دیوار را بچینند زیر لب زمزمهای دارند آنها که موحّدند ذکر خدا میگویند آنها که تَردامناند تصنیف میخوانند، ترانه میخوانند یا سوت میکشند این مربوط به رفع خستگی است تا آن کارگر چه کسی باشد این دوتا پیغمبر وقتی خواستند خانه را بسازند زمزمه زیر لبشان این بود ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ سنگ میآوردند، آجر میآوردند، چوب میآوردند، خِشت میآوردند، گِل میآوردند ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾، ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾، ﴿وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ زمزمهشان این بود خب اینها با این ساخته شده این مکان قبله است، این مکان مطاف است البته الآن این چهاردیواری به احترام آن بُعد قداست دارد فرمود ما به این معمار و مهندس فرمان دادیم که این خانه را بسازد ولی این خانه، خانهٴ عبادت است نه خانهٴ تجارت یا استراحت و مانند آن،
عدم تغایر بین مفهوم توحید و نفی شرک
﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ این «أن» تفسیر میکند که چه کار بکن، که توحید ناب را مطرح بکن ﴿أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً﴾ یک، خودت موحّد محض باش و برای موحّدان هم این را آماده بکن در سورهٴ مبارکهٴ «نور» که این وضع را مشخص کرده است آنجا یک وقت عرض شد که بدون «واو» عاطفه این مطلب را ذکر کرد آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «نور» این است ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً﴾ اینجا عنایت کنید ﴿یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً﴾ این جملهٴ دوم بر جملهٴ اول عطف نشده نفرمود «یعبدوننی و لا یُشرکون» چون عبادتی را میخواهد که منزّه از شرک باشد اینچنین نیست که عبادت و نفیِ شرک دو چیز باشد یکی بر دیگری عطف بشود چون عطف، تقاضای تغایر معطوف و معطوفعلیه دارد عبادت همان است که ناب باشد ﴿یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً﴾ اینجا هم از همان قبیل است ﴿أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً﴾ توحید دلیل نمیخواهد قبلاً هم چند بار گفته شد که «لا إله إلاّ الله» دو جمله نیست که نفسِ انسان یک لوح نانوشته باشد ما بخواهیم شرک را ابطال کنیم توحید را تحویل قلب بدهیم اینچنین نیست این «لا إله إلاّ الله» یک جمله است نه دو جمله این «إلاّ» هم به معنای غیر است یعنی مردم بدانید غیر از همین یکی که دلپذیر و فطرتپذیر است دیگران نه، «لا إله» غیر همین یکی که دارید نه اینکه صفحهٴ نفس از توحید و شرک خالی باشد ما یکی را نفی کنیم دیگری را تازه بخواهیم بپذیریم این یکی را که فطرتپذیر است انسان با فطرتِ توحیدی خلق شد این یکی را حفظ بکن دیگری را نفی بکن، اینجا هم دلیل نمیخواهد چون او را دارید من به شما دادم شما را با همان فطرتِ توحیدی خلق کردم دیگری را راه نده دیگر نفرمود «ان اعبدنی و لا تشرک» نه با «واو» نه بی «واو» اصلاً سخن از عبادت بکن مرا نیست برای اینکه آن را که داریم دیگری را راه نده خب، این دو جملهٴ بیعطف نشان میدهد که اینها تغایری ندارند یکی عبادتِ خدا یکی نفی شرک، نفی شرک در متنِ عبادت اخذ شده است عبادت آن است که توحیدِ ناب باشد دیگر عبادتِ مشرکانه که دیگر عبادت نیست «ما کان لغیر الله فهو لغیر الله» میشود دیگر خب، ﴿وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ﴾ تا به اینجا میرسد که ﴿یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً﴾ در آیهٴ محلّ بحث هم دیگر نفرمود «أن اعبدنی لا تشرک» یعنی آن عبادت توحیدی که داری آن را حفظ بکن بیگانه را راه نده همین، ﴿أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً﴾ که نکره در سیاق نفی است دیگران را هم به همین توحید ناب دعوت بکن
دعوت عمومی جهت اقامه حج
﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ﴾ غیر از طوافِ عادی چه حج باشد چه عُمره هر دو حج است اینکه میگویند حجّ عمره، حجّ عمره یک تعبیر صحیحی است طبق روایات ما، کسی که مُعتمر است حاجی است منتها آن حجّ مصطلح ﴿مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً﴾ آن همچنان در ذمّهاش هست حجّ تمتّع مثلاً در ذمّهاش هست اینکه میگویند حجّ عُمره، حجّ عُمره یک تعبیر درست فقهی است لذا اگر سخن از عمره نیست برای آن است که عمره هم جزء حج است دیگر ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ﴾ خب، ظاهر سیاق این است که به وجود مبارک حضرت ابراهیم بعد از این بِنا فرمود این کار را بکن در روایات ما هم هست که نازل شده است دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حضرت هم «فأمَرَ المؤذّنین» همه هم حرکت کردند آماده شدند برای حجّةالوداع هر دو هم حق است برابر این سیاق خطاب به حضرت ابراهیم است، برابر آن روایت وجود مبارک حضرت هم مأمور شده است که اعلام بکند مؤذّنین هم از طرف حضرت اعلام عمومی کردند که امسال باید مکّه مشرّف بشوید ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ﴾ مردم، چون ﴿مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ برای ناس است، ﴿جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ﴾ است تاکنون از ناس سخن به میان آمده بود ﴿یَأْتُوکَ﴾ یا راجلاً و پیاده یا ﴿عَلَی کُلِّ ضَامِرٍ﴾ یعنی مرکوب وقتی که راهِ دور را طی میکند لاغر میشود مِضمار یعنی لاغر کردن در میدان مسابقه که «إنّ الیوم المِضمار» است در روایات حضرت امیر و اینها هم هست که دنیا جای مضمار است جای اضافه وزن نیست جای فربهی نیست جای تنپروری نیست جای لاغر شدن است که انسان دَونده است تلاش و کوشش میکند که جلو بیفتد اگر ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ﴾ است، اگر ﴿سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ﴾ است بالأخره دوندگی میخواهد دیگر انسان فرصت فربهی و تنپروری و اضافه وزن ندارد که خب، ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ﴾ میشود ضامر ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ﴾ میشود ضامر. فرمود: ﴿وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ﴾ فَجّ یعنی راهِ باز بین دو کوه را میگویند فَجّ این ﴿لِیَشْهَدُوا﴾ ترغیب میکند که اینها که میآیند تنها برای عبادتِ فردی نباشد عبادتِ اجتماعی را هم در نظر داشته باشند منافع اجتماعی را هم در نظر داشته باشند.
منافع اجتماعی اقامه حج و بیداری اسلامی
﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ روایاتی که در ذیل این آیه است لابد ملاحظه فرمودید از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند «منافع الدنیا أو منافع الآخرة» فرمود: «الکلّ» هم منافع دنیا هم منافع آخرت الآن بهترین منفعتی که نصیب اقامهٴ حج نه حجگزاری این حجگزاری قبلاً هم بود اما اقامهٴ حج به وسیلهٴ حکومت اسلامی شد اگر میبینید الآن در مصر، در تونس، در یمن، در اردن، در کویت، در سایر کشورهای اسلامی و عربی نهضت اسلامی شده است قسمت مهم به برکت همان برائت از مشرکین است که به وسیلهٴ حکومت اسلامی و بعثه انجام میگیرد کشورهای اسلامی از رسانههای ما اطلاعی ندارند اما وقتی ببینند فریاد برائت از مشرکان در فضای مکّه یا در عرفات یا در مِنا بلند است مسلمانها بیدار میشوند این از بهترین برکات و آثار این برائت از مشرکین است که الآن در مصر و امثال مصر ظهور کرده «یا ایّها المسلمون اتّحدوا اتّحدوا» یا «الله اکبر» و مانند آن از مکّه رفته به کشورهای دیگر نه اینکه از تظاهراتِ داخل ایران اینها از تظاهرات ایران باخبر بودند اما صحنهها آن قدر در مدار بسته است که به اینها نشان نمیدهند که اینها ببینند که زنها و مردها همهشان در صحنه حاضرند قسمت مهمّ آنچه را که اینها توانستند ببینند همین در طیّ این سی سال همان برائت از مشرکین بود که در مکّه دیدند این معنای ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ است. آن کشتار بیرحمانه که چهارصد نفر تقریباً شربت شهادت نوشیدند آن پیامِ جهانی داشت آن دستور داد به نهضت اسلامی این طور نیست که این خونها هدر رفته باشد اگر ذات اقدس الهی خونبهای اینها را حفظ میکند در شرق و غرب عالَم میرساند همین است ما خیال کردیم آن سال 66 که آن حادثهٴ تلخ پیش آمد این جمعهٴ خونین این رخت بربست الآن برکات خون شهدای مکّه در همهٴ این کشورهای اسلامی ظهور کرده طولی هم نمیکشد ـ انشاءالله ـ دامنگیر خود عربستان و شیوخ عربستان خواهد شد به برکت قرآن و عترت این هم هست خب کسانی که در آن صحنه بودند از نزدیک دیدند که چه بر زائران گذشت خب آن خون که هدر نرفت که آن زنها آن مردها آن وضعی را که تحمّل کردند برای رضای خدا همهٴ اینها پیام بود دیگر این میشود ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ اما چهارتا سوغات خریدن که منفعت نیست این منفعتِ بیگانههاست وقتی فکر بالا آمد انسان دید فرق است بین اقامهٴ حج و حجگزاری اگر حکومت اسلامی است بعثه دارد حج را اقامه میکند وجود مبارک حضرت امیر نامهٴ رسمی که برای قُثِمبنعباس نوشته در نهجالبلاغه آمده است فرمود قُثَم «فأقِم للناس الحج» نه حج بکن و همین اقامهٴ حج جهان را بیدار کرده خب کم نیست چهارصد شهید، چهارصد شهید در برابر چند میلیون مردم که از نزدیک شاهد بودند و همه هم رفتند به میلیونها مردم گزارش دادند این جهان را بیدار کرد خیلی از بزرگان گفتند که این ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ کم کم وسیلهٴ پیدایش موسای کلیم شد که آنها را ریخت به دریا این طور نیست که ما توقّع داشته باشیم امروز اگر کودکی را شهید کردند یا جوانی را در مصر شهید کردند فردا نهضت شروع بشود جریان ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ همین طور بود بعد از مدّتی وجود مبارک موسای کلیم قیام کرد و همه را ریخت به دریا ﴿فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾، ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ این میشود ﴿مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ وقتی از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند که منافع دنیاست یا آخرت فرمود: «الکلّ» در همین تفسیرات روایی ملاحظه میفرمایید که تفقّه در دین را هم جزء همین ذکر کردند که اینها بروند در دین مُتِفَقّه بشوند تفقّه در دین غیر از فقهِ مصطلح است آن آیهٴ محکمه را فهمیدن، فریضهٴ عادله را فهمیدن، سنّت قائمه را فهمیدن هر سه تفقّه در دین است آن مسائل سیاسی مسائل اجتماعی مسائل وحدت ملّی مسائل انسجام ملّی، همهٴ اینها جزء تفقّه در دین است اینها هم جزء ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ است
اجابت دعوت حق با ندای لبیک و مفاهیم آن
بعد دربارهٴ بخشهای عبادی هم فرمود: ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ این تَلبیه بود اولاً تلبیه یک پاسخ مستقیمی است به تأذین و اذانِ وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) اولاً و به اذان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثانیاً آنها گفتند بیایید حج ما میگوییم لبیک، البته این لبیک هم اجابت به دعوت پیامبران الهی است هم بالاصاله اجابت دعوت ذات اقدس الهی است که فرمود: ﴿لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ اما مشرکان این تلویه را داشتند یک لبیک آلوده به شرک داشتند میگفتند «لبیک اللهمّ لبیک لبیک لا شریک لک الاّ شریک هو لک» میگفتند شریکی نداری مگر آن شریکی که آن هم برای توست ـ معاذ الله ـ این جزء تلویه مردم در جاهلیّت بود اسلام آمده گفته این شرک است با توحید مخلوط نکنید بگویید «لبیک اللهمّ لبیک لبیک لا شریک لک لبیّک! إنّ الحمد و النعمة لک و المُلک» دیگر نگویید «لا شریک لک الاّ شریک هو لک تَملکه و ما مَلَک» این تلبیهٴ رسمی جاهلیّت بود در انجام مناسک حج اسلام آمده این را باطل کرده فرمود این الفاظ را بگویید و مثل «لا إله الاّ الله» چیزی را مخلوطش نکنید بگذارید توحیدِ ناب باشد این ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ﴾ برخیها گفتند که ناظر به تکبیرات پشت سر پانزده نماز است که اوّلش نماز ظهر روز عید قربان است برای کسی که در مِناست و ده نماز است برای کسی که در غیر مِناست این یکی از مصادیق است میتواند باشد اما ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ﴾ به قرینهٴ ﴿عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ یعنی عندالذبح والنَحر فقط نام خدا را ببرید آنجا دیگر برای اصنام و اضلام و امثال ذلک قربانی نکنید ﴿عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ این باید بنابراین اگر جامع هر دو را گرفتیم و هر دو مشمول این شد عیب ندارد هم آن تکبیرات بعد از پانزده نماز «لِمَن کان فی المِنیٰ» یعنی ظهرِ روز دهم تا ظهر روز یازده تا ظهر روز دوازده این سه روز را که سه پنج نماز، پانزده نماز است باید انجام بدهیم خب، اما کسانی که در غیر مِنیٰ هستند پشت سر ده نماز، تعقیبات ده نماز است ﴿عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾
تبیین مصادیق ذکر وتسبیح الهی در تمام امور
مستحضرید که بردن نام ذات اقدس الهی عندالذبح و النحر معنایش این نیست که انسان حتماً بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم» نام خدا را باید ببرد بگوید «سبحان الله» درست است «الله اکبر» درست است «لا إله إلاّ الله» درست است «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» درست است هر کدام از این اذکار را که ببرد نام خداست اگر گفتند شما نماز بخوانید خب مشخص است نماز اوّلش «بسم الله الرحمن الرحیم» است اذکار دیگر جای «بسم الله الرحمن الرحیم» را نمیگیرد اما اگر گفتند «کلّ أمرٍ ذی بالٍ لم یذکر بسم الله فیه فهو أبتر» این معنایش این نیست که وقتی هر کاری که میکنید بگویید «بسم الله» باید نام خدا را ببرید حالا یا بگویید «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» یا بگویید «اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد» این هم همین است دیگر نام مبارک ذات اقدس الهی را بردید این «اللهمّ» نام خداست دیگر یا «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» یا «سبحان الله» و امثال ذلک، گاهی سؤال میشود که چرا مثلاً دعای کمیل با «بسم الله» شروع نشده ادعیه، خب با «بسم الله» شروع شده معنای «اللهمّ إنّی أسئلک برحمتک الّتی» اینها همه اسم خداست ما نباید توقّع داشته باشیم که اول دعای کمیل باشد «بسم الله الرحمن الرحیم» دعای کمیل با نام خدا شروع شده ما دعایی نداریم که با نام خدا شروع نشده باشد ذبح یا نحر باید به نام خدا باشد اگر کسی مرغ را یا گوسفند را یا گاو را یا شتر را با «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» ذبح کرد یا نَحر کرد این ذبیحهاش حلال است دیگر چون نام خدا را برد بالأخره اینجا هم که فرمود: ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ﴾ یعنی نام خدا را ببرند البته «بسم الله الرحمن الرحیم» ممکن است افضل اذکار باشد آن مطلب دیگر است یا «لا إله الاّ الله» یک جهت دیگر داشته باشد که فضیلت خاصّ خودش را داشته باشد اما حالا خوردن و خوراندن واجب است یا واجب نیست این را فقه باید مشخص بکند ﴿فَکُلُوا مِنْهَا﴾ گفتند امر، امر ترخیص است ﴿أَطْعِمُوا﴾ را گفتند امر، امر الزام است نه رها کردن، اگر اقامهٴ حج است حتماً باید تکلیفِ مِنا روشن بشود این شعار و رها کردن و آمدن با اینکه بسیاری از فقها در کشورهای دیگر هستند این اقامهٴ حج نیست درست است که برابر نصوص ما «إنّ الله یُحبّ اراقة الدِماء» وظیفهٴ افراد نَحر و ذبح است بله، اما وظیفهٴ حکومت اسلامی اقامهٴ حج است این قربانیها را باید سامان ببخشد این قربانیها را باید به فقرها عطا بکند یا سردخانه بگذارد یا کنسرو درست کند کاری بکند که بالأخره هدر نرود این میشود اقامهٴ حج که به عهدهٴ حکومت است آن میشود حجّ عمره که وظیفهٴ زائران و مؤتمران است.
پرسش:...
پاسخ: بله «بسم الله» دیگر، اسم خداست دیگر همهٴ اینها اسم خداست ﴿لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَی﴾ آن توهّم هم از همینجا پیدا شده این جوشن کبیر هم «بسم الله» است دیگر ﴿لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَی فأدْعُوهُ بِهَا﴾ ﴿أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَی﴾ اگر ﴿لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَی فأدْعُوهُ بِهَا﴾ اول تا آخر جوشن کبیر «بسم الله» است اسمای الهی است این اسمای حسناست دیگر، این انصراف در اثر غلبهٴ وجود است بالأخره، ولی حکم فقهیاش آن است حالا اگر کسی خواست سرِ مرغی را ببُرد بگوید که «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» حلال است دیگر یا «لا اله الاّ الله» بگوید حلال است دیگر.
بررسی آداب قربانی در آئین جاهلی و شریعت اسلامی
پرسش:...
پاسخ: نه، شرک نشود للأصنام نباشد، للأوثان نباشد آنها برای تقرّب به این أصنام در جاهلیّت این کار را میکردند دیگر قربانی در جاهلیّت بود حالا بعد آیات بعد هم خواهد آمد قربانی که میکردند تقرباً للأصنام این کار را میکردند تا اصنام مشکل اینها را حل کند بعد چون شرکآلود بود مقداری از گوشت قربانی را به در و دیوار کعبه آویزان میکردند بخشی از خون قربانی را به دیوار کعبه میمالیدند که آیه در همین فضا نازل شده است که ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ﴾ این چه کاری است میکنید این نظیر دخیل بستنهاست خب چرا اینجا که رفتی دخیل میبندی آن دعای خاص را بخوان آن زیارت خاص را بخوان نگفتند دخیل ببند یا پارچه ببند که آنها را نگفتند که آنها هم همین کار را میکردند یک مقدار گوشت را میخکوب میکردند به دیوار کعبه آویزان میکردند یک مقدار خون را به دیوار کعبه آلوده میکردند که بتهایشان قبول کند آیه نازل شد این کار را نکنید ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ﴾ در همین آیاتی است که بعداً به خواست خدا میخوانیم آیهٴ 37 همین سورهٴ مبارکهٴ «حج» است که به خواست خدا خواهد آمد اما فرمود این کار را انجام بدهید به نام خدا ذبح کنید و به نام خدا به فقرا اطعام بکنید غرض آن است که وظیفهٴ حاجیان نَحر و ذبح است بله، اما وظیفهٴ حکومت اسلامی اقامهٴ حج است اینکه وجود مبارک حضرت امیر برای قُسَم نوشته «فأقم للناس الحج» همین است که حکومت اسلامی باید انجام بدهد الیوم حرمین در اسارت آلسعودند اگر ـ انشاءالله ـ این نهضتی که در مصر شروع شد در تونس شروع شد در یمن شروع شد در کشورهای دیگر شروع شد، همانند نهضت اسلامی مردم بزرگوار این منطقه ایران اسلامی ـ انشاءالله ـ آنجا هم ثمربخش بشود حرمین از دست آلسعود نجات پیدا کند آن وقت اقامهٴ حج وضع روشنی پیدا میکند که حج اقامه میشود هم وضع مِنیٰ بهتر میشود هم وضع سایر مواقف بهتر میشود هم وضع حرمین بهتر میشود به برکت قرآن و عترت و بساط وهابیّت هم کلاً برچیده میشود اینها اگر بفهمند که عقل چیست، توسّل یعنی چه، توکّل یعنی چه، ارادت مردم به اهل بیت یعنی چه، مثل ارادت مردم به قرآن است خب ما این قرآن را میبوسیم قرآن را بالای سر میگذاریم اینکه فرقی بین قرآن و عترت نیست خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» خب این قرآن را ما میبوسیم بالای سر میگذاریم این شرک نیست اگر حرم رفتیم و در و دیوار را بوسیدیم این شرک است؟! عقل اگر پیدا بشود این همه حل میشود.
بیان مفهوم فقیر و لزوم اطعام قربانی به فقرا
خب، ﴿فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ﴾ «بائس» یعنی کسی که نیازمند است گرفتار شدّت و رنج و درد است و فقیر هم به کسی میگویند که ستون فقراتش شکسته است مستحضرید کسی که ستون فقراتش شکسته باشد به او میگویند فقیر و قدرت ایستادن ندارد کسی اگر ـ خدای ناکرده ـ گرفتار ضعفِ مالی باشد قدرت ایستادگی در برابر حوادث را ندارد به او میگویند فقیر وگرنه فقر و فقیر آن وضعِ اوّلیاش به معنای نداری نیست نداری را میگویند فقدان، فاقد یعنی ندار، اما کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت ایستادن ندارد به او میگویند فقیر، چون یک ملّت بیاقتصاد، ملّت بیمال قدرت ایستادگی در برابر ستم را ندارد میگویند ملّت فقیر یا شخصی که در اثر بیمالی توان مقاومت با حوادث را ندارد به او میگویند فقیر فرمود اینها را باید اطعام کنید تأمین میشود دیگر نیازمند در روایات ما هم هست از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است که ذات اقدس الهی میداند که نیاز فقرا چقدر است به همان اندازه امور بِریّه جعل کرد این در روایات باب زکات است ملاحظه فرمودید دیگر که حضرت فرمود خدای سبحان میدانست که نیاز فقرا چیست، اگر خدا میدانست که بیش از این مقدار لازم است نقل میکرد منتها حجّ افتاده مشکل مردم را حل نمیکند ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ نیست الآن اینها حج را انداختند، یک وقت است کعبه را منجنیق میزنند برای گرفتن ابنزبیر ویران میکنند یک وقت حج را منجنیق زده این آلسعود ویران کرده الآن حج ویرانشده است، عُمره ویرانشده است حج و عمرهٴ ویرانشده ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ را به همراه ندارد آن حجّ اقامهشده است که ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ را به همراه دارد خب،
تشریح مفاهیم <تَفَث> در انجام مناسک حج
بعد فرمود: ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ «تَفَث» یعنی آن غبار و چرک و عرق و اینها البته آن روایت ذریح محاربی هم نقل شده است در بحثهای سابق داشتیم حالا هم اگر فرصت شد به مناسبتی روایت نورانی که امام صادق(سلام الله علیه) به ذریح محاربی دربارهٴ تعبیر ﴿تَفَثَهُمْ﴾ ذکر کرده است آن را شاید نقل بکنیم که همین شاگردان مخصوص حضرت به پیشگاه امام صادق رسیدند فرمود تاکنون ما چنین تفسیری از شما نشنیدیم اینکه به ذریح محاربی فرمودید این چیست؟ فرمود: «مَن یَحتمِل مِثل ما یحتمل ذریح» چه کسی میتواند علم ما را حمل بکند اگر یک شاگرد خوبی باشد ما بله اسرار را به او میگوییم اما تا حال چنین کسی از ما سؤال نکرده این ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ را وجود مبارک حضرت برابر تأویل قرآن به ولایت زده است خب، ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ قَضا یعنی به جا آوردن یعنی این تَفَث و عرقها و چرکها و خستگیهایشان را برطرف کنند ﴿وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ﴾ آن تعهّداتشان را، آن نذرهایشان را وفا کنند
طواف کعبه مستلزم رهائی از شرک و بردگی
﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ اینجا بیان سیدناالاستاد لابد ملاحظه فرمودید فرمود این ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ خب بله ظاهرش این است که به دور خانه طواف بکنند این غیر از آن ﴿لِلطَّائِفِینَ﴾ است فرمود این جمله به برکت روایات اهل بیت(علیهم السلام) مخصوص طواف نساء است این یکی را اهل بیت فرمودند این مربوط به طواف نساء است که کلاً از حالت احرام بالقول المطلق بیرون بیاید خب ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ وصف این بیت گاهی به عنوان بیتِ رفیع، گاهی به عنوان بیتِ عَتیق، گاهی به عنوان مباء للناس هر کدام پیام خاصّ خودش را دارد اگر گفتند قبلهٴ شما بیتِ عتیق است یعنی شما به طرق خانهٴ آزادی دارید نماز میخوانید دیگر معنا ندارد بردهٴ کسی باشید یا بردهٴ درون یا بردهٴ بیرون اگر گفتند: ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ دارید دور خانهٴ آزاد و آزادی طواف میکنید دیگر معنا ندارد بردهٴ کسی باشید اگر در بیانات نورانی حضرت امیر است که «عبد الشهوة أذلّ مِن عبد الرق» همین است فرمود کسی که بندهٴ شهوت است ذلیلتر از برده است این کسی که میگوید من هر چه دلم بخواهد میکنم این را میگویند وِلنگار، ولنگار هم که قبلاً ملاحظه فرمودید یک کلمهٴ مرکب است نه کلمهٴ بسیط، کسی که انگارهٴ او و انگیزهٴ او وِل بودن است به او میگویند ولنگار اینکه میگوید من هر چه دلم بخواهد میگویم، هر جا دلم بخواهد میروم این همین ولنگار است دیگر انگارهٴ او و انگیزهٴ او این است که وِل است مثل کراب هراش خب اگر این هست این «عبد الشهوة أذلّ مِن عبد الرق» حضرت فرمود، فرمود این خانه شما را آزاد میکند هم از بردگی درون هم از بردگی بیرون این اقامهٴ حج به وسیلهٴ بعثه در طیّ این سی سال مردم را آزاد کرده است البته رسانهها اثر خودشان را داشتند، نهضتها و راهپیماییهای درونمرزی اثر خاص خودشان را داشتند اما مستحضرید که بسیاری از اینها رسانه ندارند بسیاری از اینها آن شعاع را ندارند که وضع راهپیماییهای ما را ببینند اما در جریان مکّه همه دیدند دیگر ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
اقامه حج وظیفه حکومت اسلامی
بیان مصادیق الحاد آمیخته به ظلم
بیان برخی نکات ادبی جمله ﴿سواء العاکف فیه والعباد﴾
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿25﴾ وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿26﴾ وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ﴿27﴾ لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ ﴿28﴾ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ﴿29﴾
اقامه حج وظیفه حکومت اسلامی
در سورهٴ مبارکهٴ «حج» بعد از بیان آن عناصر محوری، جریان اقامهٴ حج را تشریح کردند نه صِرف حجگزاری یا عملِ عُمره، حجگزاری و عملِ عُمره وظیفهٴ آحاد مکلّف است اما اقامهٴ حج وظیفهٴ حکومت اسلامی است وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) حج را اقامه کرد، وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حج را اقامه کرد، وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دستور به والیاش قثمبنعباس داد که حج را اقامه کند. زائران حرمین حج انجام میدهند ولی بِعثه حج را اقامه میکند و راهِ اقامهٴ حج هم در این بخش از آیات مشخص شد.
بیان مصادیق الحاد آمیخته به ظلم
فرمود کسانی که مانع سَبیلِ خدایند اصلِ اسلام یا مانع حضور مردم در اطراف حرم و کعبهاند اینها در حقیقت الحادِ آمیخته به ظلم دارند و هر کس الحادِ آمیخته به ظلم داشته باشد گرفتار عذابِ الیم میشود مصداق بارزش هم سدّ عن سبیل الله است (یک)، سدّ از مسجدالحرام است (دو). مصادیق دیگر الحاد به ظلم هم مشمول ذیل آیه است ولی قدر متیقّن از الحاد به ظلم همان سدّ عن سبیل الله است (یک) سدّ از مسجدالحرام است (دو) که در صدر این آیه ذکر شده که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ﴾.
بیان برخی نکات ادبی جمله﴿سواءٌ العاکف فیه والعباد﴾
مطلب بعدی آن است که این جملهٴ ﴿سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ﴾ که عاکِف و باد فاعلِ ﴿سَوَاءً﴾ باشد و جمله، مفعولِ ثانی باشد معنایش این است که ما این بیتِ حرام را برای شهری و روستایی، مسافر و حاضر بالأخره مساوی قرار دادیم و هر کس بخواهد ملحدانه و ظالمانه رفتار کند گرفتار عذابِ الیم خواهد شد.
بیت الله مرجع عبادت و مطاف عمومی
خب، این ﴿وَإِذْ﴾ یعنی «واذکُر»، ﴿بَوَّأْنَا﴾ یعنی «أمَرْناهُ» که «أن یَجعل البیت مباءً» مباء یعنی مرجع، خب مرجع چه چیزی؟ مرجع آرامش و استراحت و تجارت و امثال ذلک یا نه مرجع عبادت، چون بهترین و کاملترین مصداق ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ همین بیت الله است ما این را برای مردم قرار دادیم یعنی برای عبادتِ مردم قرار دادیم ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً﴾ آنجا هم مسئلهٴ عبادت مطرح است پس مسئلهٴ آسایش و امثال ذلک مطرح نیست و این از جزء بیوتی است که ﴿أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ و اگر کسی با این بیتِ رفیع ارتباط برقرار کند از رفعتِ الهی برخوردار است اگر ذات اقدس الهی فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ آنهایی هم که با کعبه در ارتباطاند آنها هم از رفعت برخوردار میشوند برای اینکه مؤمناند دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه، ﴿بَوَّأْنَا﴾ آن تضمین است وگرنه باء به معنای آماده نیست مَباء یعنی مرجع، ﴿تَبَوَّءُوْا الدَّارَ﴾ یعنی جا گرفتند ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لاَّ تُشْرِکْ﴾ ما این مکانِ بیت را برای آماده کردن که اینجا باید بیایند. مستحضرید که آنچه قبله است و آنچه مطاف است این چهاردیواری نیست چند بار این چهار دیواری خراب شده یا با سیل یا با زلزله یا با منجنیق مروانیان و اینها خب آن وقتی که کعبه به وسیلهٴ سیل، به وسیلهٴ زلزله، به وسیلهٴ منجنیق مروانیان خراب شد مسلمین قبله نداشتند؟! قبله، چهاردیواری یعنی چهاردیواری نیست این بُعد مخصوص «مِن تُخوم الأرض إلی عِنان السماء» قبله است پس بنابراین اگر یک وقت خواستند بازسازی کنند حالا سیل و زلزله و منجنیق مروانیان نبود کعبه آسیب دید میخواهند بازسازی کنند این دیوارها را برمیدارند دوباره میسازند این طور نیست که مسلمین قبله نداشته باشند یا مطاف نداشته باشند این ﴿مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ مهم است نه ﴿الْبَیْتِ﴾ این سنگ و گِل و اینها نیست این مکان مَباء است، مَطاف است، قبله است «کائناً ما کان الی یوم القیامه» خب، ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ که این مکان قبله است این بُعد قبله است این بُعد مطاف است این بُعد مقدّس است.
﴿وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا﴾ این در طیّ این سالیان متمادی آن آیه چند بار مطرح شد در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست برای اینکه آن معمار، آن مهندس، آن کارگر، پدر و پسر بودند اینها کارگری کردند دیوار را میچیدند ﴿وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ این پدر و پسر مثل کارگرهای دیگر این بنّاها وقتی میخواهند دیوار را بچینند زیر لب زمزمهای دارند آنها که موحّدند ذکر خدا میگویند آنها که تَردامناند تصنیف میخوانند، ترانه میخوانند یا سوت میکشند این مربوط به رفع خستگی است تا آن کارگر چه کسی باشد این دوتا پیغمبر وقتی خواستند خانه را بسازند زمزمه زیر لبشان این بود ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ سنگ میآوردند، آجر میآوردند، چوب میآوردند، خِشت میآوردند، گِل میآوردند ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾، ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾، ﴿وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ زمزمهشان این بود خب اینها با این ساخته شده این مکان قبله است، این مکان مطاف است البته الآن این چهاردیواری به احترام آن بُعد قداست دارد فرمود ما به این معمار و مهندس فرمان دادیم که این خانه را بسازد ولی این خانه، خانهٴ عبادت است نه خانهٴ تجارت یا استراحت و مانند آن،
عدم تغایر بین مفهوم توحید و نفی شرک
﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ این «أن» تفسیر میکند که چه کار بکن، که توحید ناب را مطرح بکن ﴿أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً﴾ یک، خودت موحّد محض باش و برای موحّدان هم این را آماده بکن در سورهٴ مبارکهٴ «نور» که این وضع را مشخص کرده است آنجا یک وقت عرض شد که بدون «واو» عاطفه این مطلب را ذکر کرد آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «نور» این است ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً﴾ اینجا عنایت کنید ﴿یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً﴾ این جملهٴ دوم بر جملهٴ اول عطف نشده نفرمود «یعبدوننی و لا یُشرکون» چون عبادتی را میخواهد که منزّه از شرک باشد اینچنین نیست که عبادت و نفیِ شرک دو چیز باشد یکی بر دیگری عطف بشود چون عطف، تقاضای تغایر معطوف و معطوفعلیه دارد عبادت همان است که ناب باشد ﴿یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً﴾ اینجا هم از همان قبیل است ﴿أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً﴾ توحید دلیل نمیخواهد قبلاً هم چند بار گفته شد که «لا إله إلاّ الله» دو جمله نیست که نفسِ انسان یک لوح نانوشته باشد ما بخواهیم شرک را ابطال کنیم توحید را تحویل قلب بدهیم اینچنین نیست این «لا إله إلاّ الله» یک جمله است نه دو جمله این «إلاّ» هم به معنای غیر است یعنی مردم بدانید غیر از همین یکی که دلپذیر و فطرتپذیر است دیگران نه، «لا إله» غیر همین یکی که دارید نه اینکه صفحهٴ نفس از توحید و شرک خالی باشد ما یکی را نفی کنیم دیگری را تازه بخواهیم بپذیریم این یکی را که فطرتپذیر است انسان با فطرتِ توحیدی خلق شد این یکی را حفظ بکن دیگری را نفی بکن، اینجا هم دلیل نمیخواهد چون او را دارید من به شما دادم شما را با همان فطرتِ توحیدی خلق کردم دیگری را راه نده دیگر نفرمود «ان اعبدنی و لا تشرک» نه با «واو» نه بی «واو» اصلاً سخن از عبادت بکن مرا نیست برای اینکه آن را که داریم دیگری را راه نده خب، این دو جملهٴ بیعطف نشان میدهد که اینها تغایری ندارند یکی عبادتِ خدا یکی نفی شرک، نفی شرک در متنِ عبادت اخذ شده است عبادت آن است که توحیدِ ناب باشد دیگر عبادتِ مشرکانه که دیگر عبادت نیست «ما کان لغیر الله فهو لغیر الله» میشود دیگر خب، ﴿وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ﴾ تا به اینجا میرسد که ﴿یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً﴾ در آیهٴ محلّ بحث هم دیگر نفرمود «أن اعبدنی لا تشرک» یعنی آن عبادت توحیدی که داری آن را حفظ بکن بیگانه را راه نده همین، ﴿أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً﴾ که نکره در سیاق نفی است دیگران را هم به همین توحید ناب دعوت بکن
دعوت عمومی جهت اقامه حج
﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ﴾ غیر از طوافِ عادی چه حج باشد چه عُمره هر دو حج است اینکه میگویند حجّ عمره، حجّ عمره یک تعبیر صحیحی است طبق روایات ما، کسی که مُعتمر است حاجی است منتها آن حجّ مصطلح ﴿مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً﴾ آن همچنان در ذمّهاش هست حجّ تمتّع مثلاً در ذمّهاش هست اینکه میگویند حجّ عُمره، حجّ عُمره یک تعبیر درست فقهی است لذا اگر سخن از عمره نیست برای آن است که عمره هم جزء حج است دیگر ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ﴾ خب، ظاهر سیاق این است که به وجود مبارک حضرت ابراهیم بعد از این بِنا فرمود این کار را بکن در روایات ما هم هست که نازل شده است دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حضرت هم «فأمَرَ المؤذّنین» همه هم حرکت کردند آماده شدند برای حجّةالوداع هر دو هم حق است برابر این سیاق خطاب به حضرت ابراهیم است، برابر آن روایت وجود مبارک حضرت هم مأمور شده است که اعلام بکند مؤذّنین هم از طرف حضرت اعلام عمومی کردند که امسال باید مکّه مشرّف بشوید ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ﴾ مردم، چون ﴿مَکَانَ الْبَیْتِ﴾ برای ناس است، ﴿جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ﴾ است تاکنون از ناس سخن به میان آمده بود ﴿یَأْتُوکَ﴾ یا راجلاً و پیاده یا ﴿عَلَی کُلِّ ضَامِرٍ﴾ یعنی مرکوب وقتی که راهِ دور را طی میکند لاغر میشود مِضمار یعنی لاغر کردن در میدان مسابقه که «إنّ الیوم المِضمار» است در روایات حضرت امیر و اینها هم هست که دنیا جای مضمار است جای اضافه وزن نیست جای فربهی نیست جای تنپروری نیست جای لاغر شدن است که انسان دَونده است تلاش و کوشش میکند که جلو بیفتد اگر ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ﴾ است، اگر ﴿سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ﴾ است بالأخره دوندگی میخواهد دیگر انسان فرصت فربهی و تنپروری و اضافه وزن ندارد که خب، ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ﴾ میشود ضامر ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ﴾ میشود ضامر. فرمود: ﴿وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ﴾ فَجّ یعنی راهِ باز بین دو کوه را میگویند فَجّ این ﴿لِیَشْهَدُوا﴾ ترغیب میکند که اینها که میآیند تنها برای عبادتِ فردی نباشد عبادتِ اجتماعی را هم در نظر داشته باشند منافع اجتماعی را هم در نظر داشته باشند.
منافع اجتماعی اقامه حج و بیداری اسلامی
﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ روایاتی که در ذیل این آیه است لابد ملاحظه فرمودید از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند «منافع الدنیا أو منافع الآخرة» فرمود: «الکلّ» هم منافع دنیا هم منافع آخرت الآن بهترین منفعتی که نصیب اقامهٴ حج نه حجگزاری این حجگزاری قبلاً هم بود اما اقامهٴ حج به وسیلهٴ حکومت اسلامی شد اگر میبینید الآن در مصر، در تونس، در یمن، در اردن، در کویت، در سایر کشورهای اسلامی و عربی نهضت اسلامی شده است قسمت مهم به برکت همان برائت از مشرکین است که به وسیلهٴ حکومت اسلامی و بعثه انجام میگیرد کشورهای اسلامی از رسانههای ما اطلاعی ندارند اما وقتی ببینند فریاد برائت از مشرکان در فضای مکّه یا در عرفات یا در مِنا بلند است مسلمانها بیدار میشوند این از بهترین برکات و آثار این برائت از مشرکین است که الآن در مصر و امثال مصر ظهور کرده «یا ایّها المسلمون اتّحدوا اتّحدوا» یا «الله اکبر» و مانند آن از مکّه رفته به کشورهای دیگر نه اینکه از تظاهراتِ داخل ایران اینها از تظاهرات ایران باخبر بودند اما صحنهها آن قدر در مدار بسته است که به اینها نشان نمیدهند که اینها ببینند که زنها و مردها همهشان در صحنه حاضرند قسمت مهمّ آنچه را که اینها توانستند ببینند همین در طیّ این سی سال همان برائت از مشرکین بود که در مکّه دیدند این معنای ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ است. آن کشتار بیرحمانه که چهارصد نفر تقریباً شربت شهادت نوشیدند آن پیامِ جهانی داشت آن دستور داد به نهضت اسلامی این طور نیست که این خونها هدر رفته باشد اگر ذات اقدس الهی خونبهای اینها را حفظ میکند در شرق و غرب عالَم میرساند همین است ما خیال کردیم آن سال 66 که آن حادثهٴ تلخ پیش آمد این جمعهٴ خونین این رخت بربست الآن برکات خون شهدای مکّه در همهٴ این کشورهای اسلامی ظهور کرده طولی هم نمیکشد ـ انشاءالله ـ دامنگیر خود عربستان و شیوخ عربستان خواهد شد به برکت قرآن و عترت این هم هست خب کسانی که در آن صحنه بودند از نزدیک دیدند که چه بر زائران گذشت خب آن خون که هدر نرفت که آن زنها آن مردها آن وضعی را که تحمّل کردند برای رضای خدا همهٴ اینها پیام بود دیگر این میشود ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ اما چهارتا سوغات خریدن که منفعت نیست این منفعتِ بیگانههاست وقتی فکر بالا آمد انسان دید فرق است بین اقامهٴ حج و حجگزاری اگر حکومت اسلامی است بعثه دارد حج را اقامه میکند وجود مبارک حضرت امیر نامهٴ رسمی که برای قُثِمبنعباس نوشته در نهجالبلاغه آمده است فرمود قُثَم «فأقِم للناس الحج» نه حج بکن و همین اقامهٴ حج جهان را بیدار کرده خب کم نیست چهارصد شهید، چهارصد شهید در برابر چند میلیون مردم که از نزدیک شاهد بودند و همه هم رفتند به میلیونها مردم گزارش دادند این جهان را بیدار کرد خیلی از بزرگان گفتند که این ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ کم کم وسیلهٴ پیدایش موسای کلیم شد که آنها را ریخت به دریا این طور نیست که ما توقّع داشته باشیم امروز اگر کودکی را شهید کردند یا جوانی را در مصر شهید کردند فردا نهضت شروع بشود جریان ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ همین طور بود بعد از مدّتی وجود مبارک موسای کلیم قیام کرد و همه را ریخت به دریا ﴿فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾، ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ این میشود ﴿مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ وقتی از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند که منافع دنیاست یا آخرت فرمود: «الکلّ» در همین تفسیرات روایی ملاحظه میفرمایید که تفقّه در دین را هم جزء همین ذکر کردند که اینها بروند در دین مُتِفَقّه بشوند تفقّه در دین غیر از فقهِ مصطلح است آن آیهٴ محکمه را فهمیدن، فریضهٴ عادله را فهمیدن، سنّت قائمه را فهمیدن هر سه تفقّه در دین است آن مسائل سیاسی مسائل اجتماعی مسائل وحدت ملّی مسائل انسجام ملّی، همهٴ اینها جزء تفقّه در دین است اینها هم جزء ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ است
اجابت دعوت حق با ندای لبیک و مفاهیم آن
بعد دربارهٴ بخشهای عبادی هم فرمود: ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ این تَلبیه بود اولاً تلبیه یک پاسخ مستقیمی است به تأذین و اذانِ وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) اولاً و به اذان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثانیاً آنها گفتند بیایید حج ما میگوییم لبیک، البته این لبیک هم اجابت به دعوت پیامبران الهی است هم بالاصاله اجابت دعوت ذات اقدس الهی است که فرمود: ﴿لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾ اما مشرکان این تلویه را داشتند یک لبیک آلوده به شرک داشتند میگفتند «لبیک اللهمّ لبیک لبیک لا شریک لک الاّ شریک هو لک» میگفتند شریکی نداری مگر آن شریکی که آن هم برای توست ـ معاذ الله ـ این جزء تلویه مردم در جاهلیّت بود اسلام آمده گفته این شرک است با توحید مخلوط نکنید بگویید «لبیک اللهمّ لبیک لبیک لا شریک لک لبیّک! إنّ الحمد و النعمة لک و المُلک» دیگر نگویید «لا شریک لک الاّ شریک هو لک تَملکه و ما مَلَک» این تلبیهٴ رسمی جاهلیّت بود در انجام مناسک حج اسلام آمده این را باطل کرده فرمود این الفاظ را بگویید و مثل «لا إله الاّ الله» چیزی را مخلوطش نکنید بگذارید توحیدِ ناب باشد این ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ﴾ برخیها گفتند که ناظر به تکبیرات پشت سر پانزده نماز است که اوّلش نماز ظهر روز عید قربان است برای کسی که در مِناست و ده نماز است برای کسی که در غیر مِناست این یکی از مصادیق است میتواند باشد اما ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ﴾ به قرینهٴ ﴿عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ یعنی عندالذبح والنَحر فقط نام خدا را ببرید آنجا دیگر برای اصنام و اضلام و امثال ذلک قربانی نکنید ﴿عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾ این باید بنابراین اگر جامع هر دو را گرفتیم و هر دو مشمول این شد عیب ندارد هم آن تکبیرات بعد از پانزده نماز «لِمَن کان فی المِنیٰ» یعنی ظهرِ روز دهم تا ظهر روز یازده تا ظهر روز دوازده این سه روز را که سه پنج نماز، پانزده نماز است باید انجام بدهیم خب، اما کسانی که در غیر مِنیٰ هستند پشت سر ده نماز، تعقیبات ده نماز است ﴿عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ﴾
تبیین مصادیق ذکر وتسبیح الهی در تمام امور
مستحضرید که بردن نام ذات اقدس الهی عندالذبح و النحر معنایش این نیست که انسان حتماً بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم» نام خدا را باید ببرد بگوید «سبحان الله» درست است «الله اکبر» درست است «لا إله إلاّ الله» درست است «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» درست است هر کدام از این اذکار را که ببرد نام خداست اگر گفتند شما نماز بخوانید خب مشخص است نماز اوّلش «بسم الله الرحمن الرحیم» است اذکار دیگر جای «بسم الله الرحمن الرحیم» را نمیگیرد اما اگر گفتند «کلّ أمرٍ ذی بالٍ لم یذکر بسم الله فیه فهو أبتر» این معنایش این نیست که وقتی هر کاری که میکنید بگویید «بسم الله» باید نام خدا را ببرید حالا یا بگویید «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» یا بگویید «اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد» این هم همین است دیگر نام مبارک ذات اقدس الهی را بردید این «اللهمّ» نام خداست دیگر یا «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» یا «سبحان الله» و امثال ذلک، گاهی سؤال میشود که چرا مثلاً دعای کمیل با «بسم الله» شروع نشده ادعیه، خب با «بسم الله» شروع شده معنای «اللهمّ إنّی أسئلک برحمتک الّتی» اینها همه اسم خداست ما نباید توقّع داشته باشیم که اول دعای کمیل باشد «بسم الله الرحمن الرحیم» دعای کمیل با نام خدا شروع شده ما دعایی نداریم که با نام خدا شروع نشده باشد ذبح یا نحر باید به نام خدا باشد اگر کسی مرغ را یا گوسفند را یا گاو را یا شتر را با «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» ذبح کرد یا نَحر کرد این ذبیحهاش حلال است دیگر چون نام خدا را برد بالأخره اینجا هم که فرمود: ﴿وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ﴾ یعنی نام خدا را ببرند البته «بسم الله الرحمن الرحیم» ممکن است افضل اذکار باشد آن مطلب دیگر است یا «لا إله الاّ الله» یک جهت دیگر داشته باشد که فضیلت خاصّ خودش را داشته باشد اما حالا خوردن و خوراندن واجب است یا واجب نیست این را فقه باید مشخص بکند ﴿فَکُلُوا مِنْهَا﴾ گفتند امر، امر ترخیص است ﴿أَطْعِمُوا﴾ را گفتند امر، امر الزام است نه رها کردن، اگر اقامهٴ حج است حتماً باید تکلیفِ مِنا روشن بشود این شعار و رها کردن و آمدن با اینکه بسیاری از فقها در کشورهای دیگر هستند این اقامهٴ حج نیست درست است که برابر نصوص ما «إنّ الله یُحبّ اراقة الدِماء» وظیفهٴ افراد نَحر و ذبح است بله، اما وظیفهٴ حکومت اسلامی اقامهٴ حج است این قربانیها را باید سامان ببخشد این قربانیها را باید به فقرها عطا بکند یا سردخانه بگذارد یا کنسرو درست کند کاری بکند که بالأخره هدر نرود این میشود اقامهٴ حج که به عهدهٴ حکومت است آن میشود حجّ عمره که وظیفهٴ زائران و مؤتمران است.
پرسش:...
پاسخ: بله «بسم الله» دیگر، اسم خداست دیگر همهٴ اینها اسم خداست ﴿لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَی﴾ آن توهّم هم از همینجا پیدا شده این جوشن کبیر هم «بسم الله» است دیگر ﴿لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَی فأدْعُوهُ بِهَا﴾ ﴿أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَی﴾ اگر ﴿لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنَی فأدْعُوهُ بِهَا﴾ اول تا آخر جوشن کبیر «بسم الله» است اسمای الهی است این اسمای حسناست دیگر، این انصراف در اثر غلبهٴ وجود است بالأخره، ولی حکم فقهیاش آن است حالا اگر کسی خواست سرِ مرغی را ببُرد بگوید که «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» حلال است دیگر یا «لا اله الاّ الله» بگوید حلال است دیگر.
بررسی آداب قربانی در آئین جاهلی و شریعت اسلامی
پرسش:...
پاسخ: نه، شرک نشود للأصنام نباشد، للأوثان نباشد آنها برای تقرّب به این أصنام در جاهلیّت این کار را میکردند دیگر قربانی در جاهلیّت بود حالا بعد آیات بعد هم خواهد آمد قربانی که میکردند تقرباً للأصنام این کار را میکردند تا اصنام مشکل اینها را حل کند بعد چون شرکآلود بود مقداری از گوشت قربانی را به در و دیوار کعبه آویزان میکردند بخشی از خون قربانی را به دیوار کعبه میمالیدند که آیه در همین فضا نازل شده است که ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ﴾ این چه کاری است میکنید این نظیر دخیل بستنهاست خب چرا اینجا که رفتی دخیل میبندی آن دعای خاص را بخوان آن زیارت خاص را بخوان نگفتند دخیل ببند یا پارچه ببند که آنها را نگفتند که آنها هم همین کار را میکردند یک مقدار گوشت را میخکوب میکردند به دیوار کعبه آویزان میکردند یک مقدار خون را به دیوار کعبه آلوده میکردند که بتهایشان قبول کند آیه نازل شد این کار را نکنید ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ﴾ در همین آیاتی است که بعداً به خواست خدا میخوانیم آیهٴ 37 همین سورهٴ مبارکهٴ «حج» است که به خواست خدا خواهد آمد اما فرمود این کار را انجام بدهید به نام خدا ذبح کنید و به نام خدا به فقرا اطعام بکنید غرض آن است که وظیفهٴ حاجیان نَحر و ذبح است بله، اما وظیفهٴ حکومت اسلامی اقامهٴ حج است اینکه وجود مبارک حضرت امیر برای قُسَم نوشته «فأقم للناس الحج» همین است که حکومت اسلامی باید انجام بدهد الیوم حرمین در اسارت آلسعودند اگر ـ انشاءالله ـ این نهضتی که در مصر شروع شد در تونس شروع شد در یمن شروع شد در کشورهای دیگر شروع شد، همانند نهضت اسلامی مردم بزرگوار این منطقه ایران اسلامی ـ انشاءالله ـ آنجا هم ثمربخش بشود حرمین از دست آلسعود نجات پیدا کند آن وقت اقامهٴ حج وضع روشنی پیدا میکند که حج اقامه میشود هم وضع مِنیٰ بهتر میشود هم وضع سایر مواقف بهتر میشود هم وضع حرمین بهتر میشود به برکت قرآن و عترت و بساط وهابیّت هم کلاً برچیده میشود اینها اگر بفهمند که عقل چیست، توسّل یعنی چه، توکّل یعنی چه، ارادت مردم به اهل بیت یعنی چه، مثل ارادت مردم به قرآن است خب ما این قرآن را میبوسیم قرآن را بالای سر میگذاریم اینکه فرقی بین قرآن و عترت نیست خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» خب این قرآن را ما میبوسیم بالای سر میگذاریم این شرک نیست اگر حرم رفتیم و در و دیوار را بوسیدیم این شرک است؟! عقل اگر پیدا بشود این همه حل میشود.
بیان مفهوم فقیر و لزوم اطعام قربانی به فقرا
خب، ﴿فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ﴾ «بائس» یعنی کسی که نیازمند است گرفتار شدّت و رنج و درد است و فقیر هم به کسی میگویند که ستون فقراتش شکسته است مستحضرید کسی که ستون فقراتش شکسته باشد به او میگویند فقیر و قدرت ایستادن ندارد کسی اگر ـ خدای ناکرده ـ گرفتار ضعفِ مالی باشد قدرت ایستادگی در برابر حوادث را ندارد به او میگویند فقیر وگرنه فقر و فقیر آن وضعِ اوّلیاش به معنای نداری نیست نداری را میگویند فقدان، فاقد یعنی ندار، اما کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت ایستادن ندارد به او میگویند فقیر، چون یک ملّت بیاقتصاد، ملّت بیمال قدرت ایستادگی در برابر ستم را ندارد میگویند ملّت فقیر یا شخصی که در اثر بیمالی توان مقاومت با حوادث را ندارد به او میگویند فقیر فرمود اینها را باید اطعام کنید تأمین میشود دیگر نیازمند در روایات ما هم هست از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است که ذات اقدس الهی میداند که نیاز فقرا چقدر است به همان اندازه امور بِریّه جعل کرد این در روایات باب زکات است ملاحظه فرمودید دیگر که حضرت فرمود خدای سبحان میدانست که نیاز فقرا چیست، اگر خدا میدانست که بیش از این مقدار لازم است نقل میکرد منتها حجّ افتاده مشکل مردم را حل نمیکند ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ نیست الآن اینها حج را انداختند، یک وقت است کعبه را منجنیق میزنند برای گرفتن ابنزبیر ویران میکنند یک وقت حج را منجنیق زده این آلسعود ویران کرده الآن حج ویرانشده است، عُمره ویرانشده است حج و عمرهٴ ویرانشده ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ را به همراه ندارد آن حجّ اقامهشده است که ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ را به همراه دارد خب،
تشریح مفاهیم <تَفَث> در انجام مناسک حج
بعد فرمود: ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ «تَفَث» یعنی آن غبار و چرک و عرق و اینها البته آن روایت ذریح محاربی هم نقل شده است در بحثهای سابق داشتیم حالا هم اگر فرصت شد به مناسبتی روایت نورانی که امام صادق(سلام الله علیه) به ذریح محاربی دربارهٴ تعبیر ﴿تَفَثَهُمْ﴾ ذکر کرده است آن را شاید نقل بکنیم که همین شاگردان مخصوص حضرت به پیشگاه امام صادق رسیدند فرمود تاکنون ما چنین تفسیری از شما نشنیدیم اینکه به ذریح محاربی فرمودید این چیست؟ فرمود: «مَن یَحتمِل مِثل ما یحتمل ذریح» چه کسی میتواند علم ما را حمل بکند اگر یک شاگرد خوبی باشد ما بله اسرار را به او میگوییم اما تا حال چنین کسی از ما سؤال نکرده این ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ را وجود مبارک حضرت برابر تأویل قرآن به ولایت زده است خب، ﴿ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ﴾ قَضا یعنی به جا آوردن یعنی این تَفَث و عرقها و چرکها و خستگیهایشان را برطرف کنند ﴿وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ﴾ آن تعهّداتشان را، آن نذرهایشان را وفا کنند
طواف کعبه مستلزم رهائی از شرک و بردگی
﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ اینجا بیان سیدناالاستاد لابد ملاحظه فرمودید فرمود این ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ خب بله ظاهرش این است که به دور خانه طواف بکنند این غیر از آن ﴿لِلطَّائِفِینَ﴾ است فرمود این جمله به برکت روایات اهل بیت(علیهم السلام) مخصوص طواف نساء است این یکی را اهل بیت فرمودند این مربوط به طواف نساء است که کلاً از حالت احرام بالقول المطلق بیرون بیاید خب ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ وصف این بیت گاهی به عنوان بیتِ رفیع، گاهی به عنوان بیتِ عَتیق، گاهی به عنوان مباء للناس هر کدام پیام خاصّ خودش را دارد اگر گفتند قبلهٴ شما بیتِ عتیق است یعنی شما به طرق خانهٴ آزادی دارید نماز میخوانید دیگر معنا ندارد بردهٴ کسی باشید یا بردهٴ درون یا بردهٴ بیرون اگر گفتند: ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾ دارید دور خانهٴ آزاد و آزادی طواف میکنید دیگر معنا ندارد بردهٴ کسی باشید اگر در بیانات نورانی حضرت امیر است که «عبد الشهوة أذلّ مِن عبد الرق» همین است فرمود کسی که بندهٴ شهوت است ذلیلتر از برده است این کسی که میگوید من هر چه دلم بخواهد میکنم این را میگویند وِلنگار، ولنگار هم که قبلاً ملاحظه فرمودید یک کلمهٴ مرکب است نه کلمهٴ بسیط، کسی که انگارهٴ او و انگیزهٴ او وِل بودن است به او میگویند ولنگار اینکه میگوید من هر چه دلم بخواهد میگویم، هر جا دلم بخواهد میروم این همین ولنگار است دیگر انگارهٴ او و انگیزهٴ او این است که وِل است مثل کراب هراش خب اگر این هست این «عبد الشهوة أذلّ مِن عبد الرق» حضرت فرمود، فرمود این خانه شما را آزاد میکند هم از بردگی درون هم از بردگی بیرون این اقامهٴ حج به وسیلهٴ بعثه در طیّ این سی سال مردم را آزاد کرده است البته رسانهها اثر خودشان را داشتند، نهضتها و راهپیماییهای درونمرزی اثر خاص خودشان را داشتند اما مستحضرید که بسیاری از اینها رسانه ندارند بسیاری از اینها آن شعاع را ندارند که وضع راهپیماییهای ما را ببینند اما در جریان مکّه همه دیدند دیگر ﴿وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است