- 45
- 1000
- 1000
- 1000
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا، جلسه شانزدهم
سخنرانی حجت الاسلام محمد رضا عابدینی با موضوع «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»، جلسه شانزدهم: هدف از جهاد، سال 1403
قبلا هم متعرض شدیم که هدف فقط پیروزی در جنگ نیست. پیروزی در جنگ یک هدف وسطی است، نه هدفی عالی و نهایی. بلکه حتی جایی که پیروزی محقق میشود، تازه بعد از آن حرکتهای الهی آغاز میشود. مقصود آن کمالی است که به دنبالش هستیم و حرکت جامعه به سمت اقامه توحید است، که آن حاکمیت الهی در همه جاست. با این نگاه هر چیزی در این مسئله ارزش خودش را پیدا میکند. اگر صلح حدیبیه در اقامه دین تاثیر بالاتر داشت، آنجا صلح حدیبیه به عنوان آن نصر تلقی میشود و فتح میشود. اگر جنگ و جهاد برای این کار لازم بود، جنگ و جهاد آن نصر و فتح را به دنبال میآورد. لذا مومنان به دنبال رسیدن به آن گسترش و اقامه دین در جهان هستند که همه عالم تحت ربوبیت حکمی و احکام الهی قرار بگیرد. برای این گام برمیدارند.
با این نگاه هر چیزی که در این مسیر کمک بکند مطلوب مومن است. اگر لازم شد یک جایی با صلح حدیبیه باشد، جایی با جنگ خیبر باشد، جایی با فتح مکه باشد، جایی با بدر و احد و حنین و احزاب باشد، فرقی نمیکند. آماده همه اینهاست. لذا مومن نگاهش یک جهتی نیست که فقط با شمشیر بخواهد این پیش برود. گاهی گفتار، گاهی مذاکره حتی ممکن است این را پیش ببرد. منتها به شرطی که عزت درش محفوظ باشد. و الا آنجایی که از ضعف و درماندگی و بیچارگی باشد آنجا میفرماید نه. آنجا که سستی دارید به صلح دعوت نکنید.
فَلاَ تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ
در حالی که میخواهید سستی به خرج بدهید دعوت به صلح نکنید. صلح باید با قدرت و قوت همراه باشد.
این باعث میشود اگر مومن تکلیفش را انجام بدهد و درست در راستای وظیفه الهیاش قدم بردارد، هر کاری آنجا تبدیل به نصر بشود. دست خدا باز است. هر قدمی که در راه تحقق تکلیف الهی باشد، حتی اگر امام خمینی رحمة الله را تبعید کردند، به ظاهر یک مظلومیت و عزلت است، همان بشود نصر. اگر راه ندادن در بعضی کشورها باشد و ایشان بفرمایند اگر هیچ جا من را راه ندهند فرودگاه به فرودگاه میروم و حرفم را خواهد زد، این میشود نصر. با اینکه به ظاهر یک نفر است. حتی آنجایی که موسی علیه السلام وقتی قومش با او همراهی نکردند، گفت خدایا تو ببین، هیچ کسی با من همراهی نمیکند، لا املک الا نفسی و اخی، من خودم و برادرم هستیم، دیگر کسی نیست. چون به او گفتند تو برو بجنگ و ما اینجا نشسته ایم. حتی آنجا نصر برای موسی علیه السلام محقق شد. برای قوم محقق نشد که قاعد بودند. مبتلا به تیه شدند. اما برای موسی علیه السلام نصر محقق شد. پس اینگونه نیست که اگر عدهای به تکلیفشان عمل نکردند و کوتاهی کردند، برای دیگران نصر محقق نشود. خدای سبحان نصرش را دائر مدار انجام تکلیف قرار داده است. لذا هیچ کسی محروم از نصر الهی نمیشود.
قبلا هم متعرض شدیم که هدف فقط پیروزی در جنگ نیست. پیروزی در جنگ یک هدف وسطی است، نه هدفی عالی و نهایی. بلکه حتی جایی که پیروزی محقق میشود، تازه بعد از آن حرکتهای الهی آغاز میشود. مقصود آن کمالی است که به دنبالش هستیم و حرکت جامعه به سمت اقامه توحید است، که آن حاکمیت الهی در همه جاست. با این نگاه هر چیزی در این مسئله ارزش خودش را پیدا میکند. اگر صلح حدیبیه در اقامه دین تاثیر بالاتر داشت، آنجا صلح حدیبیه به عنوان آن نصر تلقی میشود و فتح میشود. اگر جنگ و جهاد برای این کار لازم بود، جنگ و جهاد آن نصر و فتح را به دنبال میآورد. لذا مومنان به دنبال رسیدن به آن گسترش و اقامه دین در جهان هستند که همه عالم تحت ربوبیت حکمی و احکام الهی قرار بگیرد. برای این گام برمیدارند.
با این نگاه هر چیزی که در این مسیر کمک بکند مطلوب مومن است. اگر لازم شد یک جایی با صلح حدیبیه باشد، جایی با جنگ خیبر باشد، جایی با فتح مکه باشد، جایی با بدر و احد و حنین و احزاب باشد، فرقی نمیکند. آماده همه اینهاست. لذا مومن نگاهش یک جهتی نیست که فقط با شمشیر بخواهد این پیش برود. گاهی گفتار، گاهی مذاکره حتی ممکن است این را پیش ببرد. منتها به شرطی که عزت درش محفوظ باشد. و الا آنجایی که از ضعف و درماندگی و بیچارگی باشد آنجا میفرماید نه. آنجا که سستی دارید به صلح دعوت نکنید.
فَلاَ تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ
در حالی که میخواهید سستی به خرج بدهید دعوت به صلح نکنید. صلح باید با قدرت و قوت همراه باشد.
این باعث میشود اگر مومن تکلیفش را انجام بدهد و درست در راستای وظیفه الهیاش قدم بردارد، هر کاری آنجا تبدیل به نصر بشود. دست خدا باز است. هر قدمی که در راه تحقق تکلیف الهی باشد، حتی اگر امام خمینی رحمة الله را تبعید کردند، به ظاهر یک مظلومیت و عزلت است، همان بشود نصر. اگر راه ندادن در بعضی کشورها باشد و ایشان بفرمایند اگر هیچ جا من را راه ندهند فرودگاه به فرودگاه میروم و حرفم را خواهد زد، این میشود نصر. با اینکه به ظاهر یک نفر است. حتی آنجایی که موسی علیه السلام وقتی قومش با او همراهی نکردند، گفت خدایا تو ببین، هیچ کسی با من همراهی نمیکند، لا املک الا نفسی و اخی، من خودم و برادرم هستیم، دیگر کسی نیست. چون به او گفتند تو برو بجنگ و ما اینجا نشسته ایم. حتی آنجا نصر برای موسی علیه السلام محقق شد. برای قوم محقق نشد که قاعد بودند. مبتلا به تیه شدند. اما برای موسی علیه السلام نصر محقق شد. پس اینگونه نیست که اگر عدهای به تکلیفشان عمل نکردند و کوتاهی کردند، برای دیگران نصر محقق نشود. خدای سبحان نصرش را دائر مدار انجام تکلیف قرار داده است. لذا هیچ کسی محروم از نصر الهی نمیشود.
تاکنون نظری ثبت نشده است