- 60
- 1000
- 1000
- 1000
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا، جلسه یازدهم
سخنرانی حجت الاسلام محمد رضا عابدینی با موضوع «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»، جلسه یازدهم: همه کاره، خداوند است، سال 1403
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً
در نگاه اول خدا دارد به ما یک سنتی را یادآور میشود که هر عملی را، فعلش را از جهت فاعلی به من نسبت بدهید. انا فتحنا لک. یعنی هیچ گاه جهت فاعلی را در فعل به خودتان نسبت ندهید که ما این کار را کردیم. به خدا نسبت بدهید که انا فتحنا. این یک ادب توحیدی است که قرآن دارد خطاب به پیغمبرش میفرماید که ما یاد بگیریم. این نکته اول که در تمام این آیات و فرازهای این آیات رعایت شده است، که انا فتحنا، لیغفر لک الله، تا خدا بیامرزد. همچنین یتم نعتمه علیک، خدا تمام کند نعمت را. و همچنین یهدیک صراطا مستقیما، خدا هدایت کند، و ینصرک الله نصرا عزیزا، خدا نصرت بدهد.
این یک ادب است. نشان میدهد که حقیقت هم همینطور است. شما هم مطابق حقیقت و واقع صحبت کنید. چون هر فعلی منسوب به خداست حقیقتا که لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. نه فقط قوت بر انجام کار، بلکه آنجا که میخواهد موانع برطرف بشود یا حتی آنجایی که بین ما و بعضی از چیزهایی که منافی است خدا میخواهد حائل بشود، لا حول عن المعاصی و لا قوة علی الطاعة، قوت بر طاعت که بر فعل است، لا حول عن المعاصی که مانعیت نسبت به بدی هاست، آنجا هم که ما کار بدی نمیکنیم، خدا حائل است که نمیکنیم. نه آنجا که کار بدی نکردیم را بگوییم فعل نیست، پس به خدا نسبت ندارد. روایت میفرماید لا حول عن المعاصی، آنجا که کار بد نمیکنید منسوب به خداست، آنجایی هم که کار خوبی میکنید هم نسبت به خدا دارد. و لا قوة علی الطاعة الا بالله. اگر در زندگی انسان این نگاه دیده بشود که فقط خدا کاره است، توحید افعالی در زمینه وجود انسان محقق بشود و در نظام اجتماعی کشیده بشود، این زمینه تاثیرگذاری بیشتر خدا را هم مهیا میکند. یعنی ابتدا ممکن است با تلقین باشد، یعنی من به خودم بگویم که خدا کاره است. عیبی ندارد همین مقدار هم، با اینکه هنوز باورم نیست و اسباب را کاره میبینم، اما به خودم تلقین کنم که خدا کاره است. اگر این نگاه در زندگی انسان شکل بگیرد که اثرش این است که هر چیزی به او میرسد، حتی اگر محسنی به او احسان میکند، آدم خوبی برای او یک کاری را انجام میدهد، نفی نمیکند که او کاری انجام داده، اما این را چطور میبیند؟ میگوید خدای سبحان از طریق این آدم خوب این کار را برای من انجام داد. نه اینکه این آدم خوب این کار را برای من انجام داد. اگر خدای سبحان از طریق این آدم خوب کار را برای من انجام بدهد این آدم عظمتش بیشتر است، یا آنجایی که بگویم خود این آدم این کار را برای من انجام داد. معلوم است آنجایی که خدا از طریق این آدم کار را برای من انجام بدهد، این آدم هم مأمور خدا و ملائکة الرب شده است، عظمت پیدا کرده است و از اینکه فقط خودش باشد خارج شده است، بلکه اینجا با یک نگاه الهی دیده شده است، چقدر زیباتر میشود. حتی آن شخص هم بهش برنمیخورد وقتی اینطور به او بگویی، بلکه باعث افتخارش میشود که عجب! خدا من را در این کار به کار گرفت، فکر میکردم قبلا فقط خودم این به ذهنم رسیده است، حالا میبینم خدا من را به این کار رسانده است. چقدر شرافتمندانهتر و عظیمتر و عزیزتر است که آن شخص هم خودش را مأمور خدا ببیند. چنانچه دارد یک شخصی آمد خدمت پیغمبر اکرم یا یکی از حضرات معصومین، الان شک از من است. آنجا دارد که آمد گفت همسر من این خصوصیات را دارد، من وقتی میخواهم بروم بدرقه میکند وقتی میآیم میآید مشایعت میکند، هر کاری که دارم… معصوم فرمود که این ملکی از ملائکه الهی و مأموری از مأموران الهی است که در خانه توست. وقتی دارد این وظیفه را اینطور انجام میدهد میشود یک ملکی از ملائکة الله. با این نگاه این آیات نکته اساسی که به ما یاد میدهد این است که نگوییم اول خدا دوم شما، نگوییم اول خدا دوم این وسیله. نه. اول خداست، آخر هم خداست، اما از طریق این وسیله است. نه دوم شما. میگوییم خدا فقط کاره است، فاعل فقط خداست. ولیکن از جهت وسیله، این وسیله را خدا در مسیر این کار من به کار گرفته است، این عیبی ندارد. این وسیله هم شرافت پیدا میکند. لذا به دنبال این بحثها که اینجا میفرماید که انا فتحنا، دارد تأکید میکند که فقط من کاره هستم و من این فتح را برای شما با تاکید ایجاد کردم، لیغفر لک الله، خدا این پوشش را ایجاد کرد، و همچنین خدا یتم نعمته علیک، تمام کرد نعمت را، و همچنین خدا یهدیک صراطا مستقیما. همچنین ینصرک الله. باز هم خدا و ینصرک الله نصرا عزیزا. در ادامهاش هم میفرماید و هو الذی انزل السکینة، باز هم خدا. ببینید این نگاه توحیدی چقدر میتواند زندگی انسان را متفاوت بکند و رنگ و بوی خدا را در هر لحظه در زندگی انسان پیش بیاورد. البته بحث تتمهای دارد که انشاءالله در جلسه بعدی در محضر آن تتمه بحث هم هستیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً
در نگاه اول خدا دارد به ما یک سنتی را یادآور میشود که هر عملی را، فعلش را از جهت فاعلی به من نسبت بدهید. انا فتحنا لک. یعنی هیچ گاه جهت فاعلی را در فعل به خودتان نسبت ندهید که ما این کار را کردیم. به خدا نسبت بدهید که انا فتحنا. این یک ادب توحیدی است که قرآن دارد خطاب به پیغمبرش میفرماید که ما یاد بگیریم. این نکته اول که در تمام این آیات و فرازهای این آیات رعایت شده است، که انا فتحنا، لیغفر لک الله، تا خدا بیامرزد. همچنین یتم نعتمه علیک، خدا تمام کند نعمت را. و همچنین یهدیک صراطا مستقیما، خدا هدایت کند، و ینصرک الله نصرا عزیزا، خدا نصرت بدهد.
این یک ادب است. نشان میدهد که حقیقت هم همینطور است. شما هم مطابق حقیقت و واقع صحبت کنید. چون هر فعلی منسوب به خداست حقیقتا که لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. نه فقط قوت بر انجام کار، بلکه آنجا که میخواهد موانع برطرف بشود یا حتی آنجایی که بین ما و بعضی از چیزهایی که منافی است خدا میخواهد حائل بشود، لا حول عن المعاصی و لا قوة علی الطاعة، قوت بر طاعت که بر فعل است، لا حول عن المعاصی که مانعیت نسبت به بدی هاست، آنجا هم که ما کار بدی نمیکنیم، خدا حائل است که نمیکنیم. نه آنجا که کار بدی نکردیم را بگوییم فعل نیست، پس به خدا نسبت ندارد. روایت میفرماید لا حول عن المعاصی، آنجا که کار بد نمیکنید منسوب به خداست، آنجایی هم که کار خوبی میکنید هم نسبت به خدا دارد. و لا قوة علی الطاعة الا بالله. اگر در زندگی انسان این نگاه دیده بشود که فقط خدا کاره است، توحید افعالی در زمینه وجود انسان محقق بشود و در نظام اجتماعی کشیده بشود، این زمینه تاثیرگذاری بیشتر خدا را هم مهیا میکند. یعنی ابتدا ممکن است با تلقین باشد، یعنی من به خودم بگویم که خدا کاره است. عیبی ندارد همین مقدار هم، با اینکه هنوز باورم نیست و اسباب را کاره میبینم، اما به خودم تلقین کنم که خدا کاره است. اگر این نگاه در زندگی انسان شکل بگیرد که اثرش این است که هر چیزی به او میرسد، حتی اگر محسنی به او احسان میکند، آدم خوبی برای او یک کاری را انجام میدهد، نفی نمیکند که او کاری انجام داده، اما این را چطور میبیند؟ میگوید خدای سبحان از طریق این آدم خوب این کار را برای من انجام داد. نه اینکه این آدم خوب این کار را برای من انجام داد. اگر خدای سبحان از طریق این آدم خوب کار را برای من انجام بدهد این آدم عظمتش بیشتر است، یا آنجایی که بگویم خود این آدم این کار را برای من انجام داد. معلوم است آنجایی که خدا از طریق این آدم کار را برای من انجام بدهد، این آدم هم مأمور خدا و ملائکة الرب شده است، عظمت پیدا کرده است و از اینکه فقط خودش باشد خارج شده است، بلکه اینجا با یک نگاه الهی دیده شده است، چقدر زیباتر میشود. حتی آن شخص هم بهش برنمیخورد وقتی اینطور به او بگویی، بلکه باعث افتخارش میشود که عجب! خدا من را در این کار به کار گرفت، فکر میکردم قبلا فقط خودم این به ذهنم رسیده است، حالا میبینم خدا من را به این کار رسانده است. چقدر شرافتمندانهتر و عظیمتر و عزیزتر است که آن شخص هم خودش را مأمور خدا ببیند. چنانچه دارد یک شخصی آمد خدمت پیغمبر اکرم یا یکی از حضرات معصومین، الان شک از من است. آنجا دارد که آمد گفت همسر من این خصوصیات را دارد، من وقتی میخواهم بروم بدرقه میکند وقتی میآیم میآید مشایعت میکند، هر کاری که دارم… معصوم فرمود که این ملکی از ملائکه الهی و مأموری از مأموران الهی است که در خانه توست. وقتی دارد این وظیفه را اینطور انجام میدهد میشود یک ملکی از ملائکة الله. با این نگاه این آیات نکته اساسی که به ما یاد میدهد این است که نگوییم اول خدا دوم شما، نگوییم اول خدا دوم این وسیله. نه. اول خداست، آخر هم خداست، اما از طریق این وسیله است. نه دوم شما. میگوییم خدا فقط کاره است، فاعل فقط خداست. ولیکن از جهت وسیله، این وسیله را خدا در مسیر این کار من به کار گرفته است، این عیبی ندارد. این وسیله هم شرافت پیدا میکند. لذا به دنبال این بحثها که اینجا میفرماید که انا فتحنا، دارد تأکید میکند که فقط من کاره هستم و من این فتح را برای شما با تاکید ایجاد کردم، لیغفر لک الله، خدا این پوشش را ایجاد کرد، و همچنین خدا یتم نعمته علیک، تمام کرد نعمت را، و همچنین خدا یهدیک صراطا مستقیما. همچنین ینصرک الله. باز هم خدا و ینصرک الله نصرا عزیزا. در ادامهاش هم میفرماید و هو الذی انزل السکینة، باز هم خدا. ببینید این نگاه توحیدی چقدر میتواند زندگی انسان را متفاوت بکند و رنگ و بوی خدا را در هر لحظه در زندگی انسان پیش بیاورد. البته بحث تتمهای دارد که انشاءالله در جلسه بعدی در محضر آن تتمه بحث هم هستیم.
تاکنون نظری ثبت نشده است