- 70
- 1000
- 1000
- 1000
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا، جلسه نهم
سخنرانی حجت الاسلام محمد رضا عابدینی با موضوع «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»، جلسه نهم: اثر فتح مبین، سال 1403
در محضر سوره فتح بودیم به آیه بعدی سوره رسیدیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً
بعد از اینکه خدای سبحان خطاب به پیغمبر فرمودند که ما فتح مبین را برای تو قرار دادیم، به دنبالش میفرمایند این فتح مبین اولین اثرش این است که آغاز این مرحلهای است که لیغفر لک الله، اول ضمیر را از حالت انا فتحنا که متکلم مع الغیر بود که خدا برای عظمت این فتح فرمود انا فتحنا، ما، یعنی ظهور عظمت الهی که اینجا سلطه و سیطره را هم میخواهد برساند، چون فتح با سلطه و سیطره باید همراه باشد که انا فتحنا. یعنی تشکیلات عظیم دستگاه الهی در راستای این فتح به کار گرفته شده است. آشکار میشود این دستگاه الهی که انا فتحنا. آن هم خطاب به پیغمبر که لک. یعنی این در عین اینکه مومنان در این سهیم هستند اما چون این باور مربوط به توست و بقیه به تبع وجود تو این فتح شامل حالشان میشود، انا فتحنا لک آمده است.
به دنبال اینکه اینجا انا فرمود، فرمود لیغفر. غائب شد. چرا از حالت متکلم مع الغیر به غیبت تبدیل شد؟ در اینجا نکاتی را فرمودند، اما اینجا مسئله را وقتی میخواهد بیان بکند، باز هم پیغمبر مخاطب است. لیغفر لک الله، خدا برای تو این مغفرت را قرار داد.
ما قطعا و یقینا از جهت کلامی و الهی میدانیم که انبیاء معصوم هستند. کسی در این شک ندارد. و وجوهی که برای این مغفرت ذنب پیغمبر ذکر کردهاند، هیچ کدام راه ندارد که خطا و گناه نسبت به امر مولوی باشد که امر خدا را عصیان کرده باشد و خدا بگوید میآمرزم. این راه ندارد. حتی بعضی تفاسیر که به لحاظ ذنب امت باشد که بگویند امت پیغمبر از شئون پیغمبر است، لذا لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک، یعنی گناهان امت تو را میآمرزیم.
مرحوم علامه طباطبایی در المیزان میفرمایند چه ربطی است بین فتح مبین با مغفرت گناهان مولوی که انسان امر خدا را زمین زده باشد؟ میفرمایند رابطهای بین این دو نیست که آن با این بخشیده بشود. مگر اینکه برای ذنب معنای لغوی را در نظر بگیریم که معنای لغوی ذنب یعنی چیزی که اثر سوئی به دنبال داشته است. آن هم در چشم کفار و مشرکین. چون مشرکین کار پیغمبر را در مکه به عنوان اختلاف خانواده میدیدند. خانوادهها در مقابل هم قرار میگرفتند. ایمان میآوردند، در مقابل پدران و خانوادههای بت پرست قرار میگرفتند. این به هم ریختن را ذنب پیغمبر میدیدند، علتش را پیغمبر میدیدند. مومنان را مقصر نمیدیدند. میگفتند آنها فریب پیغمبر را خوردند. لذا این به هم ریختگی خانوادهها را کار پیغمبر میدیدند. در مکه مرتبهای از این آشکار شد، وقتی حضرت به مدینه رفتند، قتالهایی که شکل گرفت و کشتههایی که پیش آمد، این هم ذنب دیگری بود.
ما تقدم را مرحوم علامه به گناهان در مکهای که مشرکان احساس میکردند تعبیر کردند و ما تأخر را به آنچه که در مدینه اتفاق افتاد. لذا تعبیر اینکه لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر برمیگردد به نگاه مشرکینی که اعمال پیغمبر را سبب اختلافات خودشان و قتالشان میدیدند.
اینجا خدای سبحان وعده داده است که این فتح آغازی است برای اینکه چشم اینها و نگاه اینها تغییر میکند به تو. بعد از این اینها این را از تو نمیبینند. چرا؟ اینکه لیغفر لک الله میخواهد محقق بشود، با اینکه در چشم مشرکین است، اما به خدا نسبت داده است. یعنی لیغفر لک الله، نه مشرکین این را آمرزیدند و چشم پوشی کردند. خدا لیغفر لک. چرا؟ چون مبدا این کار فتح و کاری بود که خدا انجام داده بود. قدرت نمایی مومنین و پیغمبر باعث شد که از سویی مشرکین احساس ضعف بکنند، و از سوی دیگری احساس قوت را در مومنین بکنند. و لذا دیگر گناهان را گناه پیغمبر نبینند. این مسئله در صلح حدیبیه آشکار شد و در فتح مکه که خیلی آشکارتر شد.
در محضر سوره فتح بودیم به آیه بعدی سوره رسیدیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً
بعد از اینکه خدای سبحان خطاب به پیغمبر فرمودند که ما فتح مبین را برای تو قرار دادیم، به دنبالش میفرمایند این فتح مبین اولین اثرش این است که آغاز این مرحلهای است که لیغفر لک الله، اول ضمیر را از حالت انا فتحنا که متکلم مع الغیر بود که خدا برای عظمت این فتح فرمود انا فتحنا، ما، یعنی ظهور عظمت الهی که اینجا سلطه و سیطره را هم میخواهد برساند، چون فتح با سلطه و سیطره باید همراه باشد که انا فتحنا. یعنی تشکیلات عظیم دستگاه الهی در راستای این فتح به کار گرفته شده است. آشکار میشود این دستگاه الهی که انا فتحنا. آن هم خطاب به پیغمبر که لک. یعنی این در عین اینکه مومنان در این سهیم هستند اما چون این باور مربوط به توست و بقیه به تبع وجود تو این فتح شامل حالشان میشود، انا فتحنا لک آمده است.
به دنبال اینکه اینجا انا فرمود، فرمود لیغفر. غائب شد. چرا از حالت متکلم مع الغیر به غیبت تبدیل شد؟ در اینجا نکاتی را فرمودند، اما اینجا مسئله را وقتی میخواهد بیان بکند، باز هم پیغمبر مخاطب است. لیغفر لک الله، خدا برای تو این مغفرت را قرار داد.
ما قطعا و یقینا از جهت کلامی و الهی میدانیم که انبیاء معصوم هستند. کسی در این شک ندارد. و وجوهی که برای این مغفرت ذنب پیغمبر ذکر کردهاند، هیچ کدام راه ندارد که خطا و گناه نسبت به امر مولوی باشد که امر خدا را عصیان کرده باشد و خدا بگوید میآمرزم. این راه ندارد. حتی بعضی تفاسیر که به لحاظ ذنب امت باشد که بگویند امت پیغمبر از شئون پیغمبر است، لذا لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک، یعنی گناهان امت تو را میآمرزیم.
مرحوم علامه طباطبایی در المیزان میفرمایند چه ربطی است بین فتح مبین با مغفرت گناهان مولوی که انسان امر خدا را زمین زده باشد؟ میفرمایند رابطهای بین این دو نیست که آن با این بخشیده بشود. مگر اینکه برای ذنب معنای لغوی را در نظر بگیریم که معنای لغوی ذنب یعنی چیزی که اثر سوئی به دنبال داشته است. آن هم در چشم کفار و مشرکین. چون مشرکین کار پیغمبر را در مکه به عنوان اختلاف خانواده میدیدند. خانوادهها در مقابل هم قرار میگرفتند. ایمان میآوردند، در مقابل پدران و خانوادههای بت پرست قرار میگرفتند. این به هم ریختن را ذنب پیغمبر میدیدند، علتش را پیغمبر میدیدند. مومنان را مقصر نمیدیدند. میگفتند آنها فریب پیغمبر را خوردند. لذا این به هم ریختگی خانوادهها را کار پیغمبر میدیدند. در مکه مرتبهای از این آشکار شد، وقتی حضرت به مدینه رفتند، قتالهایی که شکل گرفت و کشتههایی که پیش آمد، این هم ذنب دیگری بود.
ما تقدم را مرحوم علامه به گناهان در مکهای که مشرکان احساس میکردند تعبیر کردند و ما تأخر را به آنچه که در مدینه اتفاق افتاد. لذا تعبیر اینکه لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر برمیگردد به نگاه مشرکینی که اعمال پیغمبر را سبب اختلافات خودشان و قتالشان میدیدند.
اینجا خدای سبحان وعده داده است که این فتح آغازی است برای اینکه چشم اینها و نگاه اینها تغییر میکند به تو. بعد از این اینها این را از تو نمیبینند. چرا؟ اینکه لیغفر لک الله میخواهد محقق بشود، با اینکه در چشم مشرکین است، اما به خدا نسبت داده است. یعنی لیغفر لک الله، نه مشرکین این را آمرزیدند و چشم پوشی کردند. خدا لیغفر لک. چرا؟ چون مبدا این کار فتح و کاری بود که خدا انجام داده بود. قدرت نمایی مومنین و پیغمبر باعث شد که از سویی مشرکین احساس ضعف بکنند، و از سوی دیگری احساس قوت را در مومنین بکنند. و لذا دیگر گناهان را گناه پیغمبر نبینند. این مسئله در صلح حدیبیه آشکار شد و در فتح مکه که خیلی آشکارتر شد.
تاکنون نظری ثبت نشده است