display result search
منو
تفسیر آیات 47 تا 48 سوره بقره – بخش دوم

تفسیر آیات 47 تا 48 سوره بقره – بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 148 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 47 تا 48 سوره بقره – بخش دوم
- راه های رهایی از مجازات در دنیا مختلف است که هیچ کدام در قیامت کاربرد ندارد
- شکر نعمت
- ویژگیهای عذاب و قیامت
- عدل
- عدم تخفیف در عذاب
- رفاقت
- شفاعت
- دیه

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یا بنی‌إسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیکم وإنّی فضّلتکم علی العالمین ٭ واتّقوا یوماً لاتجزی نفسٌ عن نفسٍ شیئاً ولایقبل منها شفاعة ولایؤخذ منها عدلٌ ولاهم ینصرون

معمولاً انبیا(علیهم السلام) با لسان تبشیر و انذار مردم را هدایت می‌کنند موسای کلیم(سلام الله علیه) به قومش فرمود خدای سبحان می‌گوید که *«وإذ تأذّن ربّکم لئن شکرتم لَأزیدنّکم ولئن کفرتم إنّ عذابی لشدید»*﴿1﴾ آن لسان عامّ موسای کلیم(سلام الله علیه) که با تبشیر و انذار آمیخته بود در این کریمه خدای سبحان به بنی‌إسرائیل همان مطلب را تفهیم می‌کند. فرمود بیاد نِعَمَم باشید یعنی شاکر باشید تا نعمتها افزون بشود ذکر نعمت همان شکر نعمت است و شکر نعمت مزید نعمت را در بر دارد امّا اگر کفران نعمت کردید باید از روزی بترسید که هیچ راهی برای نجات نیست.

بعضی از آیات قرآن کریم عظمت روز قیامت را از لحاظ شدّت عذاب بیان می‌کند و بعضی از آیات ناظر به آن است که مبدأ فاعلی عذاب در قیامت خدای سبحان است و احدی مثل خدا عذاب کننده نیست *«لایعذِّب عذابه أحد»*﴿2﴾. و بعضی دیگر از آیات قرآن کریم ناظر به آن است که هیچ راهی برای نجات نیست. در دنیا اگر کسی بخواهد از عذاب برهد راههای فراوانی است هم عفو راه دارد که اصل عذاب عفو بشود و هم تخفیف راه دارد که اگر اصل عذاب عفو نشد لااقل از حدّت و شدّت عذاب کاهش یابد و هم ضمانت راه دارد کسی ضامن باشد انسان موقّتاً در مسائل مالی فرصتی پیدا کند تا دِیْنَش را تأدیه کند هم کفالت راه دارد که انسان آزاد بشود کسی کفیل او بشود تا بتواند مشکل را بعداً حل کند. یا اصل عذاب در دنیا برداشته می‌شود به نام عفو یا مقداری از عذاب برداشته می‌شود به نام تخفیف یا مال و نظائر مال به عنوان دیه یا فدا و مانند آن جبران عذاب را به عهده دارد و انسان از عذاب می‌رهد یا شخص به عنوان کفیل عهده‌دار تن انسان است که انسان از زندان آزاد می‌شود و مانند آن. اینها راههای نجات از عذاب است در دنیا. همهٴ این راهها را خدای سبحان در قرآن کریم بالإجمال یا به تفصیل اشاره کرد و نفی کرد اصل نصرت را در قیامت نفی کرد. فرمود: کسی یاری و یاوری دیگری را به عهده ندارد و روزی نیست که شفاعت از مجرمین پذیرفته شود که مجرمین بتوانند شفیع بیاورند چون شفاعت باید به اذن خدای سبحان باشد قرآن کریم هم مشخّص فرمود که شفاعت از آنِ کیست چه گروهی حقّ شفاعت دارند و چه گروهی مشفوعٌ له‌اند و نه مسألهٴ فدا وضمانت در قیامت مطرح است و نه مسألهٴ کفالت. یک سلسله از مسائل اجتماعی و روانی در دنیا هست که آن برای تخفیف عذاب نقش مؤثّری دارند گرچه عذاب را برطرف نمی‌کند ولی در تخفیف اَلَم و درد مؤثّر است آن هم در قیامت نیست مثل عیادت کردن بیمار، مثل پرسیدن حال رفیقی که گرفتار شد همین پرسیدن یک دلجویی است همین عیادت کردن بیمار و از حال او با خبر شدن یک تسلّی روانی است ولو آن مرض با این سؤال کردن برطرف نمی‌شود و درمان نمی‌شود ولی از نظر دلجویی آن انسان آسیب دیده بی‌اثر نیست این هم در قیامت نیست. این را خدای سبحان مطرح می‌کند که در قیامت کسی حال کسی را نمی‌پرسد که گرچه عذاب برطرف نمی‌شود ولی یک دلجویی و تسلّی با این سؤال کردن هست. ولی در قیامت این هم نیست اگر کسی به ملاقات زندانی رفت یا به عیادت بیمار رفت گرچه از رنج آن زندانی یا مرض آن بیمار کم نمی‌شود ولی از نظر مسائل روانی یک مقدار تشفّی برای آن مریض یا محبوس هست. این را هم خدای سبحان دربارهٴ قیامت نفی کرد. بیان ذلک این است که در آیهٴ محلّ بحث فرمود: کسی از کسی جزا نمی‌دهد یعنی دِیْن کسی را کسی اَدا نمی‌کند کفایت کسی را کسی به عهده ندارد چه این که از انسان مجرم و متّهم شفاعت مقبول نیست که او شفیع بیاورد چه اینکه از او عَدل و معادل این عذاب اَخذ نمی‌شود که او مالی معادل این عذاب بدهد و از عذاب برهد. چه این که منصور هم نخواهد بود اَحدی اینها را یاری می‌کند.

مراد از *«عدل»*
در همین سورهٴ مبارکهٴ بقره آیهٴ 123 فرمود، ١٢٢ مشابه همین آیات محل بحث دربارهٴ بنی‌إسراییل این چنین آمده است و ١٢٣ *«یا بنی‌إسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیکم وأنّی فضّلتکم علی العالمین ٭ واتّقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً ولایقبل منها عدلٌ ولاتنفعها شفاعة ولاهم ینصرون»*﴿3﴾ این آیهٴ دوم یک خصوصیّتی دارد که بعضی از نکات آیهٴ اولىٰ را هم حل می‌کند. فرمود به این‌که: از روزی بپرهیزید که کسی از کسی جزا و کفایت نمی‌کند و نمی‌دهد و از او عَدل اخذ نمی‌شود عَدل یعنی چیزی که معادل این عذاب باشد که مشکل را برهاند در دنیا عدل هست یعنی به کسی که باید کفّاره بپردازد و از پرداخت کفّاره عاجز است گفتند روزه بگیرد أو صیاماً *«عدل ذلک صیاماً لیذوقَ وَ بالَ أمره»*﴿4﴾ این در مسألهٴ کفّارات حج آمده است امّا در آخرت مشابه دنیا نیست که عَدل بگیرند در سورهٴ مائده آیهٴ ٩٥ عَدل را در دنیا مطرح کرده است فرمود اگر کسی کفّاره‌ای باید بپردازد *«یا أیّها الّذین آمنوا لاتقتلوا الصّید وأنتم حرم»*﴿5﴾ در حال اِحرام صید نکنید *«ومن قتله منکم متعمّداً فجزاءٌ مثل ما قتل من النّعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیاً بالغ الکعبة أو کفّارة»*﴿6﴾ آن کفّاره چیست *«طعام مسکین»*﴿7﴾ اگر کسی مال نداشت که مسکین را اِطعام کند چه کند؟ *«أو عدل ذلک»*﴿8﴾ خب معادل این کفّاره چیزی است به نام عَدل یعنی در عِدل اوست تا این مشکل را حل کند.
خب معادل کفّاره چیست؟ *«أو عدل ذلک صیاماً»*﴿9﴾ چند روز روزه بگیرد که روزه گرفتن عَدل کفّاره است اگر کسی مال نداشت کفّاره بدهد روزه می‌گیرد و از این تکلیف نجات پیدا می‌کند. این عَدل در دنیا هست ولی در آخرت نیست یعنی جزای معادل و کیفر معادل در آخرت نیست که انسان در برابر عذاب جهنّم کاری انجام بدهد که آن کار عَدل عذاب جهنّم باشد اینچنین نیست پس مثل دنیا نیست قهراً لا یؤخذ منها عَدلٌ *«لایقبل منها عدلٌ ولاتنفعها شفاعة»*﴿10﴾ از انسان متّهم و مجرم در قیامت جز عذاب بدنی چیزی متوقّع نیست. *«ولاتنفعها شفاعة»* که مسألهٴ شفاعت علىٰ حِده بحث می‌شود *«ولاهم ینصرون»*﴿11﴾ نصرت را بالکلّ نفی کرد فرمود کسی در قیامت منصور نیست چون ناصر جز خدا نیست *«وکفىٰ بربّک هادیاً و نصیراً»*﴿2﴾ خدای سبحان هم نصرتش مخصوص یک گروه خاص است. اگر کسی بخواهد فدیه‌ای بپردازد این فدیه را قرآن کریم مشخّص کرد که انحای گوناگون برای فدیه متصوّر است و هیچکدام از آن انحا در آخرت نیست چه این که تخفیف و عفو در آخرت نیست در دنیا البته تخفیف و عفو هست چه این که دربارهٴ قصاص در سورهٴ بقره آیهٴ ١٧٨ فرمود اگر کسی، کسی را کشت باید قصاص بشود. *«یا أیّها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلىٰ الحرّ بالحرّ والعبد بالعبد والأنثىٰ بالأنثی فمن عفی له من أخیه شئٌ فاتّباع بالمعروف»*﴿13﴾ اگر اولیای دم عفو کردند که تابع معروف شدند *«و أداءٌ إلیه بإحسان ذلک تخفیف من ربّکم و رحمة فمن اعتدىٰ بعد ذلک فله عذابٌ ألیمٌ»*﴿14﴾ دیگر بعد از عفو کسی حقّ تجاوز ندارد پس در دنیا هم عَدل راه دارد یعنی اَخذ معادل هم عفو راه دارد که انسان رأساً از عذاب برهد ولی در آخرت این چنین نیست.

پذیرفته نشدن فدیه و خطر ابتلای به سراسیمگی در عذاب
برای اهمیّت مسألهٴ آخرت که هیچ راهی برای نجات از عذاب نیست آیات فراوانی این مسأله را ترسیم می‌کند آیهٴ ٩١ سورهٴ آل‌عمران این است که: *«انّ الّذین کفروا و ماتوا وهم کفّار فلن یقبل من أحدهم ملیءُ الأرض ذهباً و لو افتدىٰ به»*﴿15﴾ اگر زمین مالامال از طلا باشد او همهٴ این طلاها را بپردازد که از عذاب قیامت نجات پیدا کند از او نمی‌پذیرند. *«أولئک لهم عذابٌ ألیمٌ و ما لهم من ناصرین»*﴿16﴾ این نفی نصرت در کنار این آیه باز آمده است.
سؤال ...
جواب: جهنّمی‌ها چون انکار می‌کردند در قیامت به آنها گفته می‌شود که شما در دنیا حرف انبیا را می‌گفتید سحر است *«أفسحر هذا»*﴿17﴾ همین هم سحر است. *«اصلوها فاصبروا أو لاتصبروا»*﴿18﴾ چه صبر کنید چه جزع کنید باید از این جهنّم با این جهنّم معذّب بشوید این دیگر که سحر نیست چون می‌بینید منظور آن است که هیچ راهی برای جهنّمی‌ها نیست که نجات پیدا کنند آیهٴ ص ٣٦ سورهٴ مائده این است که: *«إنّ الّذین کفروا لو أنّ لهم ما فی الأرض جمیعاً ومثله معه لیفتدوا به من عذاب یوم القیامة ما تقبّل منهم ولهم عذابٌ ألیمٌ»*﴿19﴾ در آن آیه که قبلاً خوانده شد این بود اگر همهٴ زمین لبریز از طلا باشد اینها بپردازند اینها مقبول نیست. در این آیهٴ ٣٦ سورهٴ مائده می‌فرماید اگر همهٴ زمین *«لو أنّ لهم ما فی الأرض جمیعاً»*﴿20﴾ اگر همه آنچه در روی زمین است مالِ اینها باشد *«ومثله معه»*﴿21﴾ معادل این هم باز مال اینها باشد. یعنی زمین با همهٴ محتویاتی که دارد اگر مال جهنّمی باشد و مثل این هم باز مال او باشد یعنی دو چندان زمین مال او باشد بخواهد بدهد و از عذاب برهد از او قبول نمی‌شود. این کنایه از آن است که اصلاً فدیه در قیامت نیست.
سؤال ...
جواب: در دنیا با توبه مسأله حلّ است ولی در آخرت توبه‌ای نیست.
سؤال ...
جواب: نه اگر کسی در دنیا بخواهد راه از برای نجات پیدا کند میسّر است توبه است. در آخرت توبه هم نیست چون آنروز روز عمل نیست).
کریمهٴ دیگر، سورهٴ مبارکهٴ انعام آیهٴ ٧٠ اینچنین است می‌فرماید به اینکه: *«وذَکِّر به أن تُبْسَل نفسٌ بما کسبت»*﴿22﴾ اینها را متذکّر کن مبادا یک وقتی در اثر اعمالشان به اِبسال و سراسیمگی مبتلا بشوند یه وقتی عذاب بغتتاً می‌‌آید انسان را مبسل می‌کند مبسل یعنی سراسیمه. فرمود: *«تأتیهم بغتةً فتبهتهم»*﴿23﴾ یا در بخش دیگر فرمود: *«فإذا هم مبلسون»*﴿24﴾ چون عذاب قیامت دفعتاً می‌آید انسان را مبهوت می‌کند و انسان سراسیمه می‌شود مبسل است نمی‌داند به کی پناه ببرد در این کریمه فرمود: اینها را از عذاب قیامت متذکّر کن که مبادا یک وقتی گرفتار اِبسال و سراسیمگی بشوند *«وذکّر به أن تبسل نفس»*﴿25﴾ یعنی مبادا این که کسی بوسیلهٴ کار خودش به اِبسال مبتلا بشود که *«لیس لها من دون الله ولیّ ولاشفیعٌ»*﴿26﴾ احدی ولیّ انسان در قیامت نیست جز خدا و خدای سبحان هم رحمت خاصّه‌اش نصیب اولیای مخصوص اوست *«وإن تعدل کلّ عدل لایؤخذ منها»*﴿27﴾ اگر هر چه را بخواهد به عنوان عَدل و معادل بپردازد از او قبول نمی‌شود حالا گاهی خدا می‌فرماید زمین و آنچه مثل زمین است گاهی می‌فرماید: اگر همهٴ زمین مالامال از طلا باشد گاهی هم تعبیرات دیگر دارد. در آیهٴ٧٠ سورهٴ انعام می‌فرماید: *«وان تعدل»*﴿28﴾ یعنی آن نفس آن نفس هر عَدل و معادلی را بخواهد بپردازد از او قبول نمی‌شود *«وإن تعدل کلّ عدلٍ لا یؤخذ منها أولئک الذین ابسلوا بما کسبوا لهم شرابٌ من حمیم و عذاب ألیم بما کانوا یکفرون»*﴿29﴾ در سورهٴ مبارکهٴ یونس آیهٴ ٥٤ تعبیری مشابه گذشته دارد می‌فرماید: *«ولو أنّ لکلّ نفسٍ ظلمت ما فی الأرض لَافتدت به»*﴿30﴾ اگر ظالم در قیامت مالک همهٴ زمین و آنچه در زمین است باشد حاضر است فدیه بدهد از بس عذاب دردناک است امّا کسی از او فدیه نمی‌پذیرد.
*«وأسروا النّدامة لمّا رأوا العذاب وقضی بینهم بالقسط وهم لایظلمون»*﴿31﴾ با قسط و عدل بین اینها حکم می‌شود و اینها مظلوم نخواهند بود نتیجهٴ اعمال خود است که می‌کشند در سورهٴ رعد آیهٴ ١٨ باز لسانش آن است که: *«للّذین استجابوا لربّهم الحسنیٰ»*﴿32﴾ آنها که ندای حق را اجابت کردند عاقبت حسنا به انتظار آنهاست امّا *«والّذین لم یستجیبوا له لو أنّ لهم ما فی الأرض جمیعاً ومثله معه لافتدوا به»*﴿33﴾ اگر زمین و آنچه در زمین است و مماثل او هم باز مالِ او باشد حاضر است بدهد و از عذاب برهد. یعنی هرچه در زمین است اگر دو برابر باشد اگر دوتا زمین می‌داشت و دو سلسلهٴ جبال و معادن و دریاها و صحراها می‌داشت حاضر بود به عنوان فدیه بپردازد ولی آن روز فدیه مقبول نیست. در سورهٴ مبارکهٴ فرقان آیهٴ ١٩ به مشرکین می‌فرماید توان اِنصراف عذاب ندارید. *«فقد کذّبوکم بما تقولون فما تستطیعون صرفاً ولا نصراً»*﴿34﴾ این بت‌ها در قیامت شما را تکذیب می‌کنند می‌گویند اینها حقّ معبودیّت نداشتند و شما را دعوت نکردند و شما اینها را به عنوان معبود پذیرفتید. امروز که قیامت است استطاعت صرف عذاب ندارید که عذاب را از خود منصرف کنید. به هر نحوی که باشد یا کفالت باشد یا ضمانت باشد و مانند آن. *«فما تستطیعون صرفاً ولانصراً»*﴿35﴾ کسی هم ناصر شما نیست. معمولاً نصرت با معونت فرق دارد معونت در مطلق خیررسانی، کمک رسانی است خواه در موارد ابتلا و گرفتاری، خواه در موارد جذب خیر. امّا نصرت معمولاً در موارد دفع شرّ است فرمود: اصلاً این عذاب به هیچ وجه از شما منصرف نمی‌شود و کسی هم ناصر شما نیست *«فما تستطیعون صرفاً ولانصراً»*﴿36﴾ که بعضی از نصوص اینچنین است که در قیامت نه صرفی است و نه عَدل. آن حدیثی که می‌فرماید در قیامت نه صرف است و نه عَدل، عَدل را از بعضی از آیات یاد شده گرفته‌اند و صرف را از این کریمه اخذ کرده‌اند که هیچ ممکن نیست کسی در قیامت کسی بتواند عذاب را از خود منصرف کند در سورهٴ مبارکهٴ زمر هم آیهٴ ٤٧ لسانش مانند بعضی از آیات گذشته این است که: *«ولو أنّ للّذین ظلموا ما فی الأرض جمیعاً ومثله معه لافتدَوْا به من سوء العذاب»*﴿37﴾ اگر برای ظالمین این امکان بود که زمین و آنچه در زمین است و مماثل آن را مالک باشد حاضر هست که به عنوان فدیه بپردازد و از عذاب برهد. ولی از اینها پذیرفته نمی‌شود. *«وبدالهم مِن الله ما لم یکونوا یحتسبون»*﴿38﴾ چیزهایی که فکر نمی‌کردند بر آنها آن روز حل شد و روشن شد.

ـ انتفاء تخفیف عذاب حتی در حدّ تسلّی روان
در سورهٴ مبارکهٴ غافر آیهٴ ٤٩ تخفیف را هم نفی می‌کند در قصاص ملاحظه فرمودید که خدای سبحان می‌فرماید: *«ذلک تخفیف من ربّکم»*﴿39﴾ که حقّ عفو داده شد، و امّا در قیامت به جهنّمی‌ها می‌گویند اصلاً *«لایخفّف عنهم العذاب»*﴿40﴾ چه این که در همین سورهٴ غافر آیهٴ ٤٩ لسانش این است که *«وقال الّذین فی النّار لخزنة جهنّم ادعوا ربّکم یخفّف عنّا یوماً من العذاب»*﴿41﴾ کفّاری که در نارند به خازنان جهنّم می‌گویند از خدایتان بخواهید که مقداری از عذاب ما بکاهد. دیگر نمی‌گویند «ادعوا ربّنا» یا خودشان از خدا بخواهند اینچنین نیست کسی که کفر در درون او رسوخ کرده است در قیامت هم به خزنهٴ جهنّم به فرشتگان و مسؤلان جهنّم(سلام الله علیهم) به آنها هم می‌گوید از خدایتان بخواهید نمی‌گویند از خدای ما یا گاهی می‌گویند: *«یا مالک لیقض علینا ربّک»*﴿42﴾ مالک که خازن نار است به او خطاب می‌کنند که مالک خدای تو عمر ما را بگیرد و مرگ ما را برساند *«یا مالک لیقض علینا ربّک»*﴿43﴾ نه ربّنا کسی که کفر در درون او رسوخ کرده است در قیامت هم باز به زبان توحید سخن نمی‌گوید
سؤال ...
جواب: این آیات مطلق است مجرم، ظالم، امثال ذلک را می‌گیرد. ولی آیات شفاعت دربارهٴ مؤمنین لسان خاصّی دارد. امّا دربارهٴ اینکه کفالت در قیامت نیست. اینها ناظر بود به مسألهٴ ضمان مالی که این انسان با بیع و خلّت و فدیه و عَدل و امثال ذلک مشکل، مشکل عذاب را با مسائل مالی حل کند امّا مسألهٴ کفالت و همچنین مسألهٴ احوالپرسی که یک تسلّی روانی است آنها را هم در سورهٴ مبارکهٴ معارج نفی کرده است
سؤال ...
جواب: این به عنوان فرض، تمام این لسانها ملاحظه فرمودید با لو امتناعیّه بود که *«لو أنّ لهم ما فی الارض»*﴿44﴾ زمین هست منتها مالِ اینها نیست *«الملک یومئذٍ لله»*﴿45﴾ *«لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار»*﴿46﴾ همهٴ اینها را با لوشرطیّه با إن و امثال ذلک ملاحظه فرمودید نه اگر برای اینها باشد. در دنیا یکی از راههای تخفیف عذاب همان حال پرسی و ملاقات و عیادت است گفتند اگر مریض شدید به دوستانتان بگویید این در باب عیادت مریض این روایاتش در وسائل هست برای اینکه دوستانتان با خبر می‌شوند دعا می‌کنند به عیادت شما می‌آیند و فیضی می‌برند آنها یک فیض می‌برند و شما هم یک تسلّی پیدا می‌کنید گرچه مرض رنجور با عیادت بیمار، با عیادت دوست برطرف نمی‌شود ولی یک تسلی است بالآخره این را هم خدای سبحان در قیامت نفی کرد. در آیهٴ ١٠ سورهٴ معارج، معارج می‌فرماید: *«ولایسأل حمیم حمیماً»*﴿47﴾ حمیم یعنی دوست گرم، دوست صمیمی و دوستی که گرم باشد با انسان مثل آب گرم که می‌گویند حمیم این دوست گرم را می‌گویند حمیم. فرمود دوستی که در دنیا با انسان بود و دوست گرم انسان بود حال انسان را نمی‌پرسد نه برای اینکه انسان را گم کرده نمی‌بیند نه اینچنین نیست *«یبصّرونهم»*﴿48﴾ جملهٴ بعد این است اینها می‌بینند نشان یکدیگر می‌دهند امّا همه گرفتار خودشان‌اند آنکه خوب است اجازه ندارد احوالپرسی کند آنکه بد است که گرفتار حال خودش است لذا فرمود احوالپرسی هم در قیامت نیست *«لایسأل حمیمٌ حمیماً»*﴿49﴾ کسی از کسی سؤال نمی‌کند که حالتان چطور است آن خوبها به اذن خدا کارمی‌کنند و خدا اجازهٴ احوالپرسی نمی‌دهد بدها هم که گرفتار کار خودشانند. لذا این نحوه تسلّی روانی که در دنیا هست این کاری به ضمانت و کفالت و فدیه و دیه و روزه و کفّاره و اینها ندارد این یک تسلّی روانی است، تخفیف روانی است اینهم در قیامت سلب شده است. لا یسأل *«ولا یسأل حمیمٌ حمیماً»*﴿50﴾ آنگاه فرمود این که دوستی از دوستی سؤال نمی‌کند نه به خاطر این‌که نمی‌بیند و از او خبر ندارد *«یبصَّرونهم»*﴿51﴾ اینها را تبصیر می‌کنند نشان می‌دهند نه اینکه نمی‌بیند لذا نمی‌پرسد نه، می‌بیند با خبر هست ولی یا حقّ پرسیدن ندارد یا حال پرسیدن ندارد اگر خوب است که حقّ پرسیدن ندارد اگر بد است که گرفتار عذاب است حال پرسیدن ندارد این راجع به نفی آن حالت روانی
سؤال ...
جواب: نه، آن مسائله است. آن مسائله یک نحوه شدّت عذاب است مثلاً که دیروز هم بحث شد *«ما سلککم فی سقر ٭ قالوا لم نک من المصلّین»*﴿52﴾ امّا اینجا که عنوان حمیم اخذ شد یعنی دوست صمیمی از دوست صمیمیش حال نمی‌پرسد تا مشکل او را با این مسأله حال پرسیدن و مسألهٴ روانی حل کند نه مسائله در قیامت نیست مسائله هست، احیاناً اعتراض هست که *«ما سلککم فی سقر»*﴿53﴾ چرا جهنّم افتادید مگر عقل نبود مگر وحی نبود اینگونه از سؤالات هست. امّا سؤال احوالپرسی که دلداری باشد برای انسان نیست. لذا عنوان حمیم را اخذ فرمود. حمیم آن دوست صمیمی را می‌گویند. دوست گرم را می‌گویند این که فرمود: *«إدفع بالّتی هی أحسن فإذا الّذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولی حمیم»*﴿54﴾ ناظر به این قسمت است فرمود اگر کسی نسبت به شما بد کرد شما با بزرگواری و گذشت او را حل بکنید همین که دشمن شماست ولیّ حمیم می‌شود یعنی دوست گرمتان می‌شود حمیم یعنی دوست گرم دوست صمیمی یعنی دوستی که دوستیش پر است. آن صخرهٴ صمّاء آن سنگی که سنگین باشد درونش پُر باشد او را می‌گویند صخرهٴ صمّاء صمیم شئ یعنی درون شئ پر باشد. دوست صمیمی دوستی که در محبّت او خلأ و خللی نباشد این را می‌گویند دوست صمیمی. از اینگونه دوستهای صمیمی به ولیّ حمیم یاد می‌شود. فرمود آنروز هیچ دوست حمیم از حمیم دیگر سؤال نمی‌کند اینها هر دو در دنیا دوست حمیم بودند سرگرم بودند. امّا در قیامت به فکر یکدیگر نیستند
سؤال ...
جواب: این استدعاست آن هم با محرومیّت و با جواب نفی رنج‌آور روبروست که *«قیل ارجعوا وراءکم»*﴿55﴾ حالا کی جواب می‌دهد معلوم نیست همانها جواب می‌دهند یا دیگری جواب می‌دهد *«قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نوراً»*﴿56﴾ بروید دنبال کارتان اینجا جای نور نیست. او سؤال نمی‌کند نه این. مریض دلش می‌خواهد کسی به سراغش برود امّا سالم به عیادت مریض در قیامت نمی‌رود آن کریمهٴ سورهٴ هود سؤال را از این طرف طرح می‌کند. یعنی وامانده‌ها سؤال می‌کنند تکدّی می‌کنند. امّا آن حمیم حال اینها را نمی‌پرسد نه اینکه اینها نمی‌خواهند، اینها می‌طلبند. آن آیهٴ سورهٴ حدید این است که منافقین به مؤمنین می‌گویند صبر کنید ما بیائیم از نورتان استفاده کنیم و امثال ذلک. نگاه به ما کنید از نورتان ما مدد بگیریم سؤال یعنی تکدّی در قیامت هست امّا سؤال یعنی احوالپرسی که تشفّی باشد نیست والاّ آن کسی که وامانده است از هر طرف استمداد می‌کند کسی بدادش نمی‌رسد. سؤال به معنای مسألت، به معنای خواستن، به معنای درخواست هست وامانده‌ها می‌خواهند امّا کسی حال اینها را نمی‌پرسد. اینکه فرمود: *«لایسأل حمیم حمیماً»*﴿57﴾ یعنی هیچ سالمی به فکر مریض نیست یا هیچ مریضی هم به فکر مریض نیست. نه اینکه هیچ مریض و افتاده‌ای از دیگری مسألت نمی‌کند، کمک نمی‌کند. کمک را به عنوان وانفساه می‌طلبد.
سؤال ...
جواب: نه واقعاً سؤال نمی‌کنند. برای اینکه آنکه خوب است که بدون اذن خدا حقّ سؤال ندارد آنکه بد است که گرفتار عذاب خودش است که *«کلّ نفس تجادل عن نفسها»*﴿58﴾
سؤال ...
جواب: نه، حالا کفالت را جملهٴ بعد نفی می‌کند. *«من نورکم»*﴿59﴾ سؤال یعنی تکدّی، یک سؤالی که گدا از توانگر می‌کند این سؤال هست آن وقت جواب نفی می‌شوند که رنج‌آور است *«قیل ارجعوا وراءکم»*﴿60﴾ نظیر سؤالی که در بحث دیروز طرح شد که اصحاب نار از اصحاب جنّت مسألت می‌کنند که از آب بهشت، آن ممّا رزقکم الله بما بدهید *«قالوا إنّ الله حرّمهما علی الکافرین»*﴿61﴾ این جواب سرکوب کننده را می‌شنود، سؤال به معنای درخواست که مواجه می‌شود با جواب سرکوب کننده در قیامت هست اما سؤال به معنای حال پرسی که تشفّی باشد مثل اینکه دوست حال دوست مریضش را می‌پرسد که حالتان چطور است این احوال پرسی کردن مقداری از رنج روانی مریض را کم می‌کند این را فرمود در قیامت نیست *«ولایسأل حمیمٌ حمیماً»*﴿62﴾ یعنی دوست صمیمی که در دنیا دوست صمیمی دیگر را مورد خطاب قرار می‌دهد حالش را می‌پرسید این حال پرسی هم در قیامت نیست.
سؤال ...
جواب: البتّه این عقد اُخُوّت اگر چنانچه انسان به جایی برسد که خودش انشاءالله حقّ شفاعت داشته باشد به اذن خدای سبحان می‌تواند شفاعت کند و اگر آن شخص هم بتواند مشفوعٌ له باشد از رحمت خاصّه مدد می‌گیرد این می‌افتد در بحث شفاعت که مفصّل خواهد بیان شد انشاء الله.
سؤال ...
جواب: نه، این لسان لسان عذاب است.
صدر و ساقهٴ این آیات ناظر به عذاب است. وقتی که جریان قیامت را تشریح می‌کند می‌فرماید به اینکه *«فاصبر صبراً جمیلاً ٭ إنّهم یرونه بعیداً ٭ ونریٰه قریباً»*﴿63﴾ اینها بعید از امکان می‌دانند ما قریب به امکان یا قریب به وقوع می‌دانیم. *«یوم تکون السّماء کالمهل ٭ وتکون الجبال کالعهن ٭ ولایسأل حمیمٌ حمیماً ٭ یبصّرونهم»*﴿64﴾ این لسان، لسان عذاب است جملهٴ بعد برای نفی کفالت است فرمود: *«یودّ المجرم لویفتدی من عذاب یومئذٍ ببنیه ٭ و صاحبته واخیه ٭ وفصیلته الّتی تؤویه ٭ ومن فی الأرض جمیعاً ثم ینجیه ٭ کلاّ إنّها لظیٰ»*﴿65﴾ فرمود در قیامت مجرم علاقمند است کفیل بدهد و نجات پیدا کند، از این زندان برهد.

ـ رضایت مجرم در قیامت به فدیه دادن همهٴ عشیرهٴ خویش
خب کی را کفیل بدهد؟ کی را به عنوان فدیه به جای خود بنشاند و خود از عذاب برهد؟ مال را که از او قبول نکردند اگر جمیع زمین لبریز از طلا بود یا زمین و مثل زمین مال او بود به عنوان فدیه از او قبول نمی‌کردند مسائل مالی مشکل قیامت را حل نمی‌کرد امّا مسائل شخص و بدن هم مشکل قیامت را حل نمی‌کند لذا فرمود: *«یودّ المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذٍ ببنیه»*﴿66﴾ همهٴ فرزندانش را بدهد *«یومئذٍ ببنیه»*﴿67﴾ همه فرزندانش را بدهد *«وصاحبته و أخیه»*﴿68﴾ همسرش و برادرش را هم بدهد و *«فصیلته الّتی تؤویه»*﴿69﴾ در دنیا بستگان و اَقربا و اَرحام او عشیرهٴ او بودند چون با هم معاشر بودند همین عشیره در قیامت فصیله در دنیا عشیره است چون هر یک با دیگری معاشر است در قیامت همین عشیره می‌شود فصیله چون هر یک از اینها از دیگری منفصل است، لذا فرمود: *«وفصیلته الّتی تؤویه»*﴿70﴾ کدام فصیله؟ این فصیله‌ای که همان در قیامت اینها را اِیوا می‌کرد مأوا می‌داد عشیرهٴ او بودند، همین عشیرهٴ او در حقیقت. منتها نفرمود «و عشیرته» برای اینکه آنروز دیگر سخن از عشیره نیست سخن از فصیله است. اگر *«یوم یفرّ المرء من اخیه ٭ و أمّه و أبیه»*﴿71﴾ آن عشیره می‌شود فصیله در حقیقت. منتها این کلمهٴ *«تؤویه»*﴿72﴾ را فرمود تا روشن بشود اینها این فصیله همان عشیره‌ای بودند که در دنیا به اینها مأوا می‌داد. اِیوا می‌داد، مسکن می‌داد به سراغ اینها حرکت می‌کرد و مانند آن. بیگانه نبودند. از این اَرحام و عشیره که گذشته، حاضر است همهٴ مردم روی زمین را فدیه بدهد، کفیل بدهد و برهد. خب اینکه همهٴ مردم را فدیه بدهد که در اختیار او نیست فرض می‌کند اگر همهٴ مردم روی زمین در اختیار او بودند حاضر بود همه را به عنوان کفیل بدهد و از زندان جهنّم برهد. مثل اینکه اگر همهٴ زمین مال او بود حاضر بود بپردازد و از عذاب جهنّم برهد و حال آنکه مقدورش نیست. اینها همه فرض است برای ترسیم شدّت عذاب و الاّ همه مردم زمین که در تحت اختیار او نیستند که او کفیل بسپارد که *«وفصیلته التی تؤویه ٭ و من فی الأرض جمیعاً»*﴿73﴾ همهٴ مردم زمین را حاضر است به جای خود کفیل بدهد که نجات پیدا کند *«ثمّ ینجیه ٭ کلاّ»*﴿74﴾ اینچنین نیست، با اُمنیّه و آرزو کار حاصل نمی‌شود. *«کلاّ»*﴿75﴾ این ردع خواسته‌های اوست *«إنّها لظىٰ ٭ نزّاعةً للشّویٰ»*﴿76﴾ بنابراین تا کنون ثابت شد که به عنوان نفی جنس مسألهٴ بیع، مسألهٴ فدا، مسألهٴ صرف مسألهٴ عدل، مسألهٴ نصرت، مسألهٴ ضمانت مسألهٴ کفالت، مسألهٴ سؤال و احوالپرسی که یک مسألهٴ روانی است همه و همه از معذّبین قیامت مسلوب است. می‌ماند مسألهٴ شفاعت.

شفاعت، راه نجات از عذاب
دربارهٴ شفاعت مثل آیات دیگر و مثل شؤون دیگر اینچنین نیست که اینها را به عنوان نفی جنس نفی کرده باشد و استثنا نکرده باشد. دربارهٴ شفاعت همین آیه‌ای که اشاره شد و آیهٴ سورهٴ مبارکه بقره یعنی آیهٴ ١٢٣ سورهٴ بقره این است که: *«واتّقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً ولایقبل منها عدلٌ ولاتنفعها شفاعة»*﴿77﴾ ملاحظه می‌فرمایید که لسان کم کم دارد عوض می‌شود شفاعت به حال او نافع نیست نه شفاعت نیست. یک سلسله از آیات دارد که از او شفاعت پذیرفته نیست این نفی جنس نیست که شفاعت در قیامت نیست بعضی از آیات مثل همین آیه ١٢٣ دارد که شفاعت به حال او نافع نیست نه شفاعت نیست تا کم کم برسیم به سراغ آیاتی که شفاعت را فی الجمله استثنا می‌کند. بعد از اینکه استثنا کرد شافع را مشخّص می‌کند کیانند مشفوعٌ له را مشخص می‌کند کیانند، انحا و درجات شفاعت را مشخّص می‌کند که چیست تا روشن بشود که *«من ذا الّذی یشفع عنده إلاّ باذنه»*﴿78﴾ ناظر به کدام محدوده است و نقش شفاعت در قیامت تا چه حدّ است.

والحمد لله ربّ العالمین

پاورقی‌ها:

﴿1﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 7.
﴿2﴾ سورهٔ فجر، آیه 25.
﴿3﴾ سورهٔ بقره، آیات 122 ـ 123.
﴿4﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 95.
﴿5﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 95.
﴿6﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 95.
﴿7﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 95.
﴿8﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 95.
﴿9﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 95.
﴿10﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 123.
﴿11﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 123.
﴿12﴾ سورهٔ فرقان، آیهٔ 31.
﴿13﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 178.
﴿14﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 178.
﴿15﴾ سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 91.
﴿16﴾ سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 91.
﴿17﴾ سورهٔ طور، آیهٔ 15.
﴿18﴾ سورهٔ طور، آیهٔ 18.
﴿19﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 36.
﴿20﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 36.
﴿21﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 63.
﴿22﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 70.
﴿23﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 40.
﴿24﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 44.
﴿25﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 70.
﴿26﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 70.
﴿27﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 70.
﴿28﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 70.
﴿29﴾ سورهٔ انعام، آیهٔ 70.
﴿30﴾ سورهٔ سونس، آیهٔ 54.
﴿31﴾ سورهٔ یونس، آیهٔ 54.
﴿32﴾ سورهٔ رعد، آیهٔ 18.
﴿33﴾ سورهٔ رعد، آیهٔ 18.
﴿34﴾ سورهٔ فرقان، آیهٔ 19.
﴿35﴾ سورهٔ فرقان، آیهٔ 19.
﴿36﴾ سورهٔ فرقان، آیهٔ 19.
﴿37﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 47.
﴿38﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 47.
﴿39﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 178.
﴿40﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 162.
﴿41﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 49.
﴿42﴾ سورهٔ زخرف، آیهٔ 77.
﴿43﴾ سورهٔ زخرف، آیهٔ 77.
﴿44﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 36.
﴿45﴾ سورهٔ حج، آیهٔ 56.
﴿46﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 16.
﴿47﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 10.
﴿48﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 11.
﴿49﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 10.
﴿50﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 10.
﴿51﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 11.
﴿52﴾ سورهٔ مدّثر، آیات 42 ـ 43.
﴿53﴾ سورهٔ مدّثر، آیهٔ 42.
﴿54﴾ سورهٔ فصّلت، آیهٔ 34.
﴿55﴾ سورهٔ حدید، آیهٔ 13.
﴿56﴾ سورهٔ حدید، آیهٔ 13.
﴿57﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 10.
﴿58﴾ سورهٔ نحل، آیهٔ 111.
﴿59﴾ سورهٔ حدید، آیهٔ 13.
﴿60﴾ سورهٔ حدید، آیهٔ 13.
﴿61﴾ سورهٔ اعراف، آیهٔ 50.
﴿62﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 10.
﴿63﴾ سورهٔ معارج، آیات 5 ـ 7.
﴿64﴾ سورهٔ معارج، آیات 8 ـ 11.
﴿65﴾ سورهٔ معارج، آیات 11 ـ 15.
﴿66﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 11.
﴿67﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 11.
﴿68﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 12.
﴿69﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 13.
﴿70﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 13.
﴿71﴾ سورهٔ عبس، آیات 34 ـ 35.
﴿72﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 13.
﴿73﴾ سورهٔ معارج، آیات 13 ـ 14.
﴿74﴾ سورهٔ معارج، آیات 14 ـ 15.
﴿75﴾ سورهٔ معارج، آیهٔ 15.
﴿76﴾ سورهٔ معارج، آیات 15 ـ 16.
﴿77﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 123.
﴿78﴾ سورهٔ بقره، آیهٔ 255.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:00

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی