display result search
منو
تفسیر آیه 200 سوره آل‌عمران _ بخش یازدهم

تفسیر آیه 200 سوره آل‌عمران _ بخش یازدهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 2 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 200 سوره آل‌عمران _ بخش یازدهم"
- بطلان ادعای انحصار معارف دینی در امور ارزشی
- بیان نگرش‌های افراطی و تفریطی نسبت به معارف دینی
- بیان روایات در اهمیت تجارت و کسب حلال


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴿200﴾

بطلان ادّعای انحصار معارف دینی در امور ارزشی
هشتمین فصل از فصولی که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) ذیل این آیه کریمه در المیزان ارائه کردند، همان تفسیر معنای ابتغای اجر عندالله است ، چون تاکنون ثابت شد که تشکیل جامعه انسانی از نظر اسلام خیلی محترم است و اسلام در این زمینه حرف تازه‌ای دارد و بهترین جامعه، جامعه انسانی اسلامی است. شبهه‌ای که در این زمینه مطرح است این است که سیر اجمالی در مسائل دین، نشان می‌دهد که دین، کاری به مسائل اجتماعی و مسائل دنیایی ندارد، چون همه کارها را دین، برای اجر عندالله تنظیم می‌کند و اجر عندالله هم یعنی بهشت و پرهیز از جهنم و مانند آن. چون نوع کارها را دین برای تحصیل اجر مقرر کرده است و اجر هم عبارت از نجات از جهنم و ورود در بهشت است، پس دین کاری به مسائل اجتماعی و تأمین نیازهای جامعه ندارد، چگونه دین انسانها را به زندگی جمعی فرا می‌خواند؟ اگر معنای تحصیل اجر، درست روشن نشود این شبهه، ممکن است دین را یک عمل فردی و یک اعتقاد و روش فردی معرفی کند.

بیان نگرشهای افراطی و تفریطی نسبت به معارف دینی
جوابی که ایشان از این شبهه می‌دهند، می‌فرمایند سه نظر درباره دستورات دینی هست: یکی افراط است و دیگری تفریط و وسطی همان هسته مرکزی صراط مستقیم است. آنکه افراط است این است که دنیا را یک سرپل موقت و زودگذر می‌داند و زندگی در دنیا را در حد اسارت و ضرورت تلقی می‌کند و اساس کار را برای بعد از مرگ می‌پندارد و تمام اجرها را هم به لحاظ نجات بعد از مرگ از آتش و ورود بعد از مرگ، در بهشت می‌داند، این یک دید افراطی است، او از تأمین نیازهای فردی خود هم باز می‌ماند، چه رسد به اینکه می‌تواند نیازهای جمعی جامعه را برطرف کند. دید دیگر، دید روشنفکرانه و تفریطی است و آن این است که اساس دین، برای اقامه عدالت اجتماعی است. هر کس که عدل اجتماعی را تأمین کرده است او متدین است. عبادات، جزء امور فرعی است، جزء امور شخصی است، نقشی در اقامه عدل اجتماعی ندارد. اگر کسی دارای عبادات فردی بود یک کمال زائدی دارد ولی اصل، همان اقامه عدل اجتماعی است، این ‌هم دید روشنفکرانه تفریطی.

علت پیدایش گرایش افراطی و تفریطی نسبت به معارف دینی
قبل از بیان راه وسط که صراط مستقیم است، خطر دید اول و دید دوم را باید تذکر داد، ناهماهنگی این دو بینش را با خطوط کلی دین باید تشریح کرد، بعد به آن اصل سوم که مصون از افراط متحجرانه و تفریط روشنفکرانه است بپردازد. آن‌که زاهدانه به دنیا نگاه می‌کند و دین را با دید زاهدانه درباره دنیا می‌نگرد او بین تعلق به دنیا که یک امر مذموم است با بهره‌برداری صحیح از مواهب خداداد که یک امر ممدوح است، خلط کرد. دستورات فراوانی است که شما به دنیا آلوده نشوید، کمتر آیه یا روایتی است که مسائل حیات دنیا را تشریح کند و پرهیز از دنیا را دستور ندهد. پرهیز از دنیا یعنی به علاقه به دنیا کسی آلوده نشود. ترک دنیا، غیر از ترک مردم دنیاست، غیر از ترک کارهای دنیاست، اگر کسی خود را به علاقه به دنیا آلوده نکرد، این زاهد است. زهد به معنای بیکاری یا انزوای از جامعه و مانند آن نیست، زهد انزوای از تعلق به دنیاست، انعزال از محبت دنیاست که «رأس کل خطیئة» است، زهد نه یعنی تنبلی و بیکاری و انزوا و مانند آن.

دستور اسلام به تلاش در تولید و قناعت در مصرف
پس بین انزوای از دنیا یعنی از علاقه به دنیا که چیز بسیار خوبی است با انزوای از کارهای دنیا که چیز بسیار بدی است، نباید خلط کرد. سیره ائمه و انبیا(علیهم السّلام) را هم که می‌بینید، همان بیانی که مرحوم کلینی از امام باقر(علیه السّلام) نقل کرد که زاهدی یا صوفی‌منشی در نیم روز گرمی، دید امام باقر(سلام الله علیه) در باغش مشغول دستورات کشاورزی است، فرمود من می‌روم و او را نصیحت می‌کنم و آمد به حضرت عرض کرد که اگر در این حال بمیری چه می‌کنی، چه می‌گویی و خدا را چگونه ملاقات می‌کنی. فرمود اگر در این حال بمیرم ‌«علی طاعةالله‌» مرده‌ام، چون مشغول طاعت خدا هستم . روایات فراوانی به عنوان قناعت، انسان را تعلیم می‌دهد؛ اما قناعت یعنی در مصرف کردن، نه قناعت یعنی در تولید. نگفتند در کار، قانع باشید، گفتند در مصرف، قانع باشید. اینکه مرحوم مفید(رضوان الله علیه) از حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل کرد که رهگذری از حضرت امیر(علیه السلام) سؤال کرد بار شتر چیست، فرمود مثلاً سیصد هزار درخت خرما، فرمود اینها هسته‌های خرما است که می‌روم بکارم و نخلستان به بار بیاورم این تلاش در تولید است و آن همان است که در نهج البلاغه هم هست فرمود که گویا سائلی به من می‌گوید ‌«... إِذَا کَانَ هذَا قَوْتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ ...»؛ اگر غذای ابن‌ابی‌طالب(علیه السلام) همین نان ساده است که او در صحنه‌های سلحشوری از پا درمی‌آید. آن جمله معروف را که «... لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا» در کنار همین نان ساده گفته است. فرمود این غذای من است و اگر همه عرب جمع بشوند من رو بر نمی‌گردانم، آن جمله معروف را در کنار همین سفره ساده گفته است. این همت، در تولید قناعت، در مصرف. اگر امام باقر(سلام الله علیه) است راهش آن و اگر حضرت امیر(سلام الله علیه) است راهش این.

نمونه‌ای از دستورات اسلام برای تلاش در تولید
پس اینکه گفتند پرهیز از دنیا کنید، زاهد باشید نه یعنی تنبل و بیکار باشید. اینها لسان سلبی ادله دینی، لسان اثبات هم این است که در بسیاری از موارد، روایات فراوانی به عنوان فضیلت دامداری، فضیلت کشاورزی، فضیلت باغداری، فضیلت کشتیرانی، فضیلت صید ماهی و شیلات و مانند آن آمده که اگر یک انسان متخصصی، فراغتی پیدا کند، نظیر همان کاری که مرحوم محدث قمی(رضوان الله علیه) کرده‌ است، یک بزرگوار حدیث‌شناسی در همان حد کار انجام بدهد، این جلد دوم مفاتیح‌الجنان را تکمیل کرده است. این مفاتیح‌الجنان فعلاً یک جلد است که در بخش عبادات، روزه گرفتنها، نماز خواندنها، زیارت کردنها نوشته شده. اگر یک متخصص حدیث‌شناسی، دلباخته این کارها باشد، مخصوصاً در حکومت اسلامی، می‌بینید به اندازه یک جلد شریف مفاتیح‌الجنان کارهایی است در فضیلت مسائل دامداری، کشاورزی روایات فراوانی است که اگر کسی درخت کاری کرد چند درخت، در بهشت برای اوست «مَنْ سَقَی طَلْحَةً أوْ سِدْرَةً فَکَأنَّمٰا سَقَی مُؤمِناً مِنْ ظَماءِ‌» ؛ اگر کسی یک ظرف آبی، پای نهالی بریزید گویا مؤمنی را از عطش نجات داده است. اگر روایات فراوانی در فضیلت درخت کاری، در فضیلت کشاورزی، در فضیلت دامداری در فضیلت کشتیرانی، در فضیلت تولید صنعت و تجارت و کار و کسب وارد شده است که چقدر فضیلت دارد انسان صبح زود به دنبال کار برود ، چه قدر فضیلت دارد کشتی بسازد، دریا را رام بکند، اگر این روایات جمع‌آوری بشود در حد یک مفاتیح‌الجنان خواهد شد. آن‌گاه معلوم می‌شود که همه فضایل، برای کارهای فردی نیست، بسیاری از فضایل است که برای کارهای فردی است، بسیاری از فضایل است که برای کارهای جمعی است، همان طوری که در کارهای فردی می‌گویند شما بپرهیزید که زاهد باشید، در کارهای جمعی هم دستور زهد می‌دهد؛ منتها زهد در مصرف، نه زهد در تولید. این همه دستور که اگر کسی صدقه جاریه گذاشت، باغی گذاشت، وقفی کرد، فضیلت فراوانی دارد خب، گذاشتن باغ، صدقه جاریه و وقف، بدون کار فراوان و تولید فراوان که میسور نیست. کسی بخواهد یک مزرعه‌ای را وقف کند، کسی بخواهد مرتعی را وقف کند، بوستانی را وقف کند، این بدون کار سنگین که مقدورش نیست.

بیان روایات در اهمیت تجارت تجارت و کسب حلال
خب که حالا بخشی از روایات، تبرکاً خوانده می‌شود. مسئله تجارت وقتی که امام(علیه السّلام) یک تاجر و کاسبی را می‌بیند که دیر سر کار رفت، فرمود: «أغْدُ الی عِزَّک» ‌«غدوه‌‌» یعنی بامداد، ‌«تغدی‌‌» یعنی در بامداد، در اول وقت انسان به سراغ کار رفتن. فرمود زود، اول صبح برو به سراغ عزتت، نفرمود ‌«أغذ الی کسبک‌» فرمود تجارت، عزت است، چون دست پایین را خدا دوست ندارد: «ان الله یُحِبُ مَعٰالِیَ الاُمورِ و یَکْرَهُ سَفْسَافَهَا» دست پایین، مذموم است نزد خدا یعنی دست بگیر، این کسی که اهل کار نیست، بالأخره چشمش یا به دست زید است یا به کیف عمرو، خواه و ناخواه ذلیلانه زندگی می‌کند، حالا ولو به رخ نکشد، اینکه گیرنده است ذلیل است بالأخره، آن‌که ید علیا دارد عزیز است. در روایت دستور داده شد که «فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ یَدُکَ العُلْیٰا عَلَیْهِم فَافْعَلْ» ؛ اگر توانستی کاری بکنی که دست تو بالا باشد، دست بده داشته باشی نه دست بگیر، همان کار را بکن: «فاِن استَطَعْتَ اَن تَکُونَ یَدَکَ العُلْیٰا عَلَیْهِم فَافْعَلْ» خب، علیا که به معنای برتری طلبی دنیایی و مانند آن که نیست، در ذیل آیهٴ کریمه ﴿تِلْکَ الدّارُ اْلآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی اْلأَرْضِ وَ لا فَسادًا﴾ آمده است که اگر کسی برتری‌طلب بود ولو به شسع نعل ولو بگوید بند نعل من، از بند نعل دیگری زیباتر و گران‌تر است، این سهمی از آخرت ندارد ﴿تِلْکَ الدّارُ اْلآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی اْلأَرْضِ وَ لا فَسادًا﴾ آن‌وقت آن حدیث شریف، ذیل این کریمه است که اراده علو فی الارض این است که کسی بگوید این بند نعل من؛ این نعلهای عربی که بندش لای انگشت می‌رود، نه بندی که دو طرف یک پا را ببندند آن بند نیست آن نخ، منظور نیست. همین نعلهایی که بندش در لای انگشت گیر می‌کند و به وسیله همین بند، انگشتان می‌ماند این را می‌گویند شسع، شسع نعل همان آن است، نه نخی که کفشهای بند‌دار را با او می‌بندند. به هر حال فرمود اگر کس به این فکر باشد که شسع نعل او از شسع نعل دیگری زیباتر است، این برتری‌طلب است پس این دین، هرگز نمی‌گوید: «فاِنْ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَکُونَ یَدُکَ العُلْیٰا عَلَیْهِم فَافْعَل» یعنی برتری طلب باش یعنی بخشنده باش یعنی تو زندگی دیگران را تأمین کن، نه دیگران بکوشند که حیات تو را تأمین کنند. خب، پس روایات فراوانی در فضیلت تک تک این عناوین یاد شده است که بعضیها ممکن است، نمونه‌اش خوانده بشود. قهراً انسان یک دید وسیعی نسبت به دین پیدا می‌کند، دین را در محدوده کارهای فردی خلاصه نمی‌کند، همان‌طوری که نافله و نماز اول وقت و ماهی سه روز روزه گرفتن فضیلتهای فراوانی دارد، احیای ارض و نبأ ماء و آبیاری غرس و شیلات راه ‌اندازی و تسخیر دریا هم فضیلت دارد؛ اما زهد در مصرف و تلاش در تولید.

علت پیدایش نگرش مفرطانه و دنیاگرایانه نسبت به معارف دینی
این یک بیان اجمالی درباره کسی که دید مُفْرِطانه نسبت به دین دارد. اما دید مُفَرِّطانه که یک روشنفکری آمیخته با تفریط است که اساس دین برای اقامه عدل اجتماعی است بقیه، جزء فروع است، بقیه نقش سازنده ندارد این حرف، منتهی می‌شود به همان جهان‌بینی غیر توحیدی اولاً، که در فصل پنج گذشت، بعد منتهی می‌شود به منطق احساس و وهن که در فصل شش گذشت، زیرا اساس همه کارها همان عبادات است. اگر کسی در مسائل عبادی یک امر فرعی دانست، قهراً مسائل اجتماعی او صبغه دینی نمی‌گیرد یعنی اینکه دارد تولید می‌کند، دیگر برای رفع نیاز جامعه نیست، بلکه برای آن است که ﴿أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّةٍ﴾ بشود، اگر دارد کشتیرانی می‌کند و اگر دارد باغداری می‌کند و اگر دارد صنایعی را تولید می‌کند، این برای ﴿أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّةٍ﴾ است، نه برای تأمین نیاز مردم.

نمونه‌ای از محوریت توحید در بهره‌مندی از نعمتهای الهی
پس نه دید تفریطانه درست است، نه دید افراطانه، آن «الْوُسْطَی هِیَ الْجَادَّةُ» این است که اسلام، همان شجره توحیدی است که چه در مسایل فردی چه در مسایل جمعی توحید، را اصل می‌داند، اخلاق را به دنبال توحید، ساقه و تنه درخت می‌داند. عبادات را شاخه‌های این اخلاق و آن عقاید می‌داند، رشد جامعه را میوه و مانند آن برای این شجره طوبی ترسیم می‌کند، در هر کاری این‌چنین خواهد بود. حالا چند آیه درباره تسخیر بعضی از این مسائل می‌خوانیم و یکی دو، سه تا روایت را تبرکاً می‌خوانیم تا معلوم بشود که ساختار جامعه اسلامی هم منزه از آن افراط است، هم مبرای از این تفریط و هم دین، برای کارهای فردی، فضایل فراوانی ذکر کرد، هم برای کارهای جمعی فضایل بی‌شماری ذکر کرد. درباره دریانوردی و ساختن کشتی و راه‌اندازی شیلات و مانند آن، آیاتی که تسخیر دریا را گوشزد می‌کند، سند خوبی است. نظیر آیهٴ دوازده و سیزده سورهٴ «جاثیه» که فرمود: ﴿اللّهُ الَّذی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فیهِ بِأَمْرِهِ﴾ این ﴿بِأَمْرِهِ﴾ همان‌طوری که در مسئله ﴿وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ﴾ هست، در مسئله کشتیرانی و شیلات هم هست. این همان روح توحید است که خواه در مسائل فردی، خواه در مسائل جمعی، حضور و ظهور دارد و معنای اینکه کشتی در دریا جریان پیدا بکند، این نیست که مردم صبر بکنند، همان‌طوری که خداوند به نوح دستور داد از راه معجزه کشتی فراهم بکند برای اینها هم از راه ﴿وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا﴾ کشتی معجزه‌آسا فراهم بکند، این‌طور که نیست. کشتی‌سازی، راه‌اندازی کشتی و بهره‌برداری از دریا به وسیله کشتی، با این آیات تشویق می‌شود ﴿اللّهُ الَّذی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فیهِ﴾؛ اما ﴿بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾، این ﴿وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾، نظیر ﴿لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ ، ﴿لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ است که در ذیل آیات نماز و روزه است. آن اساس که توحید است هم در کشتی‌رانی دریا‌هاست، هم در نماز روزه کارهای فردی است. ﴿وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴾ پس مسائل صنعتی هم که زیر پوشش ﴿ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ﴾ هست، از آیات تسخیر به خوبی بر می‌آید.

پرسش:...
پاسخ: ﴿سخَّره﴾ که تکوینی است؛ اما ﴿بِأَمْرِهِ﴾ یعنی ‌«باذنه و بعنایته‌» تکویناً که اذن داد، تکویناً برای مؤمن و کافر یکسان است، اینکه می‌فرماید: ﴿وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ ناظر به مسائل تشریعی است دیگر، یعنی توحیدتان، اخلاقتان و عباداتتان در این امر ظهور کند، سورهٴ «نحل» این است ﴿وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾؛ به عمق دریا رفتن، از گوهرهای دل دریا استفاده کردن و همچنین در وسط دریا و در سطح دریا از ماهیهای دریا استفاده کردن و سفرهای دریایی را با کشتی پشت سر گذاشتن، برای این است که با آن ﴿لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ ﴿وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ﴾ هماهنگ باشد. پس تسخیر دریا برای این‌گونه از مسائل هست و شکر هم در کنار او تعبیه شده است ﴿وَ أَلْقی فِی اْلأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ أَنْهارًا وَ سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ٭ وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ ٭ أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُون َ٭ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» این است ﴿اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ﴾؛ او کشتی را به امر تکوینی خود در دریا جاری می‌کند و کشتی، به امر تکوینی حق در دریا جاری می‌شود؛ اما آن مسئله ﴿وَ سَخَّرَ لَکُمُ اْلأَنْهارَ ٭ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ ٭ وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اْلإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ﴾ ناظر به آن مصالح تشریعی است یعنی اگر کسی حق‌شناس نبود، موحد نبود، متخلق نبود، متعبد نبود، می‌شود ظلوم کفار. پس آن سلسله از مسائل تکوینی را در کنار این مسائل تشریعی هماهنگ کرده است. اینها آیاتی است که انسان را وادار می‌کند به بهره‌برداری از مواهب طبیعی، در کنارش هم شکر و ثنا را از انسان طلب می‌کند.

بیان روایات در چگونگی بهره‌مندی از امکانات دنیوی
در مقابل، روایاتی است که کسب و کار را به عنوان یک فضیلت معرفی می‌کند، کتاب المعیشه مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در من لا یحضره الفقیه ‌«باب المعایش و المکاسب و الفوائد و الصناعات‌» روایات فراوانی است که تشویق می‌کند به کار. اولین روایتش این است که از امام صادق(علیه السّلام) سؤال شده است که ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی اْلآخِرَةِ حَسَنَةً﴾ چیست «قال(علیه السّلام) رِضْوَانُ اللهِ و الجَنَّهُ فی الآخِرَةِ و السِّعَةُ فی الرِزْقِ و المَعایِشِ و حُسْنُ الخُلُقِ فی الدَّنْیٰا» روایت دوم که باز از امام صادق(علیه السّلام) است فرمود: «نِعْمَ العَوْنُ الدُّنْیا علی الآخِرَة» و اگر کسی بخواهد خوب زندگی کند، همه ما این خواسته را داریم، می‌خواهیم خوب زندگی کنیم و آسوده باشیم، اینها یعنی معصومین(علیهم السّلام) به ما آموختند که اگر کسی بخواهد خوب زندگی کند، زندگی خوب، در ساده زیستن است. یک وقت است که کسی زاهد است، یک وقت کسی عاقل است. زاهد را یک سوداگر می‌دانند که این از لذتهای دنیا می‌گذرد، برای لذتهای بهتر که در بهشت، به لذتهای بهتر برسد، این در حقیقت تاجر است . عاقل، خود را سبک‌بار می‌کند؛ این می‌خواهد راحت زندگی کند، چون در زندگی تجمل، آسایش نیست، به مقدار معقول که حیثیت و آبرو محفوظ باشد، آدم راحت است. شما به جای اینکه خود را با چیزی بی‌نیاز کنید، اگر از آن چیز بی‌نیاز کردید راحت‌ترید. اینها دستور رفاه را به انسان می‌دهند که ساده زیستن؛ اما پیچیده تولید کردن. روایت دوم فرمود: «نَعْمَ الْعَوْنَ الدُّنْیَا علی الآخِرة». روایت سوم این است که «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاه لآخِرَتِه و لا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاه» روایت چهارم این است که «اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَاَنَّکَ تَعِیشُ اَبَداً و اعْمَل لآخرتِکَ کَاَنَّکَ تَمُوتُ غدًا» گرچه این روایت را به این معنا کردند که کارهای دنیا را تأخیر بیانداز، بگو فرصت داری، مثل اینکه دائماً هستی «اعْمَلَ لِدُنْیَاکَ کأنَّکَ تَعِیشُ ابدًا» یعنی کارهای دنیا را تأخیر بیانداز، گو اینکه همیشه هستی حالا امروز نشد فردا، فردا نشد پس فردا. ولی کارهای آخرتت را تقدیم بیانداز، گویا فردا می‌میری. اما خب، این توجیهی است که شاید روایت، تحمل آن را نکند. ظاهرش این است که برای دنیا شما که نمی‌دانید که چه وقت می‌میرید، شاید مدتی هم عمر کردید، در تمام این مدت، محتاج به زید و عمرو باشید چه سودی دارد، طرزی زندگی بکن که گویا یک مدت قابل توجهی می‌مانی.

پرسش:...
پاسخ: نه زاهدی که میوه‌های دنیا را مصرف نمی‌کند، برای اینکه میوه‌های بهتری در بهشت به او بدهند، این تاجر است. این همان است که حضرت(سلام الله علیه) فرمود یک عده‌ عبادت می‌کنند که «تِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ» دیگر، تاجرانه عبادت می‌کنند یعنی این مقدار از دنیا را ترک می‌کنند، برای یک نفع بیشتری، یک عده‌ای براساس بردگی و ترس عبادت می‌کنند که «تِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ» عده‌ای برای سودجویی عبادت می‌کنند که ‌«تِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ» اما آنهایی که برتر از این دو گروه‌اند، عاقلان‌اند و احرارند [فَتِلکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ]
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، اگر برای آن است که به میوه‌های شیرین‌تر بهشت برسد دیگر مبنای او با مبنای حضرت امیر فرق. می‌کند حضرت فرمود من نه برای خوف جهنم است، نه برای رسیدن به میوه‌ها و لذتهای بهشت، بلکه «وَجَدْتُکَ أهلاً للعبادة» ، با او فرق می‌کند.

نمونه‌ای از دستورات اسلام بر کسب رزق
روایت بعدی «نَعْمَ الْعَوْنُ علَیَ تَقْوَیٰ اللهِ الغِنَی» روایت بعدی «عن الصادق(علیه السّلام) اِنّ الله تبارک و تعالی لیحب الاغتراب فی طلب الرزق» ؛ خدا دوست دارد که اگر در شهر، کسی نتوانست رزق تأمین کند، رنج غربت را تحمل بکند [و] هجرت بکند برای تحصیل روزی، روایت بعدی «اشْخَصْ یَشخَصْ لَکَ الرِّزْقُ» یعنی تو شخوص و ذهاب سفر داشته باش، روزی هم برای تو هم مقرر می‌شود «اِنِّی لاُحِبُّ أنْ اَرَیٰ الرَّجُلَ مُتَحَرِّفاً فی طَلَبِ الرِزْقِ انّ رسولَ الله قال اللّهُمَّ بارِک لأمَّتی فی بُکُورِها». روایت بعدی «اِذَا اَرادَ اَحَدُکُمْ الحاجَةَ فَلْیُبَکِّرْ اِلَیْها فَانِّی سَألْتُ رَبِّی عزَّوجلَّ أنْ یُبَارِکَ لاُمَّتِی فی بُکُورِهَا»؛ صبح زود به دنبال کار رفتن «اِذَا اَرَادَ اَحَدُکُمُ الحَاجَةَ فَلْیُبّکِّرْ اِلَیْهَا وَ لْیُسْرِع إلَیْهَا‌»، ‌«لاَ تَکْسُلُوا فی طَلَب مَعَایِشِکُم فإنَّ آبَائَنَا کَانُوا یَرْکُضُونَ فِیْهَا و یَطْلُبُونَهَا» این را امام صادق(علیه السّلام) می‌فرماید، می‌فرماید در تحصیل روزی کسالت نورزید، برای اینکه گذشتگان ما با تلاش و سرعت به دنبال کار می‌رفتند. این‌گونه از روایات، فراوان است.

بیان روایات در پیوند دین و معنویت با دین و کسب حلال
حالا ملاحظه می‌فرمایید آن بینش روشنفکرانه را چگونه همین روایات، رد می‌کند. روایت بعدی «قال الصادق(علیه السّلام) مَنْ ذَهَبَ فی حَاجَةٍ عَلَی غَیر وُضُوءٍ فَلَمْ تُقْضَ حَاجَتُهُ فلا یَلُومَنَّ نَفْسَهُ» این دنیا و دین را به هم دوخت، فرمود اگر می‌خواهی دریا را تسخیر کنی، معادن را تسخیر کنی، دامداری و کشاورزی راه‌اندازی کنی با وضو باش، برای اینکه آن روح توحید در همه این کارها هست. آن‌گاه انسان مواظب حرام و حلال است در تولید، مواظب زهد و قناعت است در مصرف. فرمود اگر دنبال کاری رفتی بی‌وضو و حاجتت برآورده نشد، فقط خودت را ملامت بکن، معلوم می‌شود کار به دست یک نفر است و آن رب‌العالمین است. دیگران موظف‌اند علل و اسباب صوری و ظاهری را که مجاری فیض حق‌اند، بجنبانند.

دستور اسلام به تلاش در تولید و قناعت در مصرف
روایت بعدی آن است که ‌«انی اجدُنی اَمْقَتُ الرجُلَ یَتَعَذَّرُ علیهِ المکاسِبُ فَیَسْتَلْقی علی قَفَاهُ وَیَقُولُ اللهمَّ ارْزُقْنِی و یَدَعُ اَنْ یَنْتَشِرَ فی الأرْضِ و یَلْتَمِسَ مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ الذَّرَّةُ تَخْرُجُ مِنْ جُحْرِهَا تَلْتَمِسُ رِزْقَهَا»؛ من خوشم نمی‌آید کسی تنبل باشد به پشت بخوابد، بگوید خدایا! به من روزی بده. خب این باید به دنبال کار برود، مگر نمی‌بینید که یک مورچه از جهرش، از سوراخش بیرون می‌آید به دنبال کار. روایت بعدی «ان الله تبارک و تعالی یُحِبُ المحْتَرِفُ الأمینَ»؛ حرفه، پیشه‌ور با امانت را خدا دوست دارد. در این باب، روایات فراوانی هست که به عنوان نمونه، اینها خوانده شد. در همین باب، باز روایت بعدی است که عذافر از پدرش نقل می‌کند که امام(سلام الله علیه) به من هفتصد دینار داد و ما در آنجا «فَربِحَتُ فِیهَا مِائَةَ دینارٍ»؛ صد دینار سود بردیم «فَقُلْتُ لَهُ فی الطَّوَاف جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ رَزَقَ اللهَ عَزَّوَجَلّ فِیهَا مِائَةَ دینارٍ»؛ من در طواف امام صادق را دیدم، عرض کردم ما صد دینار استفاده کردیم «قالَ اَثْبِتْها فی رَأسِ مَالِی» ؛ این صد دینار را که ما استفاده کردیم این را روی سرمایه اضافه بکن. خب، این تلاش در تولید است و شما می‌بینید زهد در مصرف کردن. خب، چه کسی در مدینه، سفره‌اش رنگین‌تر از سفره امام مجتبی(سلام الله علیه) بود و چه کسی هم در مدینه ساده‌تر از خود امام مجتبی زندگی می‌کرد، سفره رنگین داشت؛ اما این‌چنین نبود که رنگین‌خور باشد که، این ‌هم مثل حضرت امیر زندگی ساده داشت، تلاش در تولید و ایثار و احسان یک مسئله است، زهد در مصرف و قناعت در صرف، مسئله دیگر است
پرسش:...
پاسخ: چرا، آخر امین یک امر توصلی است، اگر کسی خیانت نکند به او می‌گویند امین؛ اما با وضو بودن یک جنبه عبادی است دیگر.

اهمیت تجارت و زراعت و آثار آن
در باب دیگر به عنوان ‌«باب التجارة و آدابها و فضلها و فقه‌ها‌» امام صادق(علیه السّلام) فرمود، طبق نقل «التِجَارَةُ تَزِیدُ فی الْعَقْلِ» . روایت دومش که از حضرت است که «تَرْکُ التِجَارَةِِ مَذْهَبَةُ لِلْعَقْلِ» سوم مُعَلّی‌بن‌خُنَیْس می‌گوید که «رَآنی اَبُو عَبْدِالله(علیه السّلام) و قد تأخَّرتُ عنِ السُوقِ» یک روز امام صادق(سلام الله علیه) من را دید، دید که من دیرتر از دیگران دارم می‌روم بازار، فرمود: «اغْدُ الیٰ عِزِّکَ» ؛ زود به طرف بازار برو یعنی مرکز کسب، مرکز عزت است، مگر نمی‌خواهی از خلق خدا بی‌نیاز باشی، مگر نمی‌خواهی دست بگیر نداشته باشی. خب، برو به مرکز عزتت دیگر «اغْد الی عِزِّکَ» این مُعَلَّی‌بن‌خَنَیسٍ را امام صادق(سلام الله علیه) تربیت کرد دیگر.

پرسش:...
پاسخ: بعد از آفتاب، اول کسب است، چون قبل از آفتاب را که گفتند منهی است، کار شیطان است، آن وقتی را که وقت کار است، این‌چنین است. در باب زراعت و دامداری و کشاورزی، روایات فراوانی است که بعضی از آنها را مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) نقل کرده که بعضیها فکر می‌کردند زراعتَ مکروه است. در آن باب، از امام صادق(سلام الله علیه) روایتی است که کسی به حضرت عرض کرد: «جُعِلْتَ فِدَاکَ اِسْمَعْ قوماً یَقُولُونَ انَّ الزِّرَاعَةَ مَکْرَوهَةَ فقال(علیه السّلام) ازْرَعُوا» که کشاورزی است «واغْرِسُوا» که باغداری است «فَلا وَ اللهِ مَا عَمِلَ الناسُ عملاً اَحَلّ و أطیَبَ مِنْهُ» بعد فرمود: «و اللهِ لَیَزْرَعُنَّ الزَّرْعَ و النَّخْلَ بَعْدَ خُرُوجِ الدَّجَّالِ» چون بعد از خروج دجال، جریان زمان ظهور حضرت و حکومت حضرت(عجل الله تعالی ‌فرجه‌ الشریف) است. فرمود کشاورزی و باغداری، آن‌وقت ظهور می‌کند، چون حضرت که آمد، بالأخره براساس تولید کشور را اداره می‌کند دیگر، بنا بر این نیست که براساس معجزه اداره بکند که، اگر براساس معجزه باشد که سهل است. فرمود کشاورزی در زمان حضرت، تقویت می‌شود باغداری، کشاورزی و مانند آن.

محوریت توحید در زراعت، تجارت و عبادت
خب فتحصل که معنای اتخاذ و ابتغای اجر الی‌الله یک روحی است در تمام کارها یعنی همان‌طوری که نماز لله است، روزه لله است کشاورزی و دامداری و باغداری و شیلات و کشتیرانی هم لله است؛ نه دستور تنبلی و تن پروری متحجرانه می‌دهد که افراطی این‌چنین فکر می‌کند، نه دستور تفریطی روشنفکرانه می‌دهد که تفریطی می‌پندارد که خیال می‌کند اساس دین، عدالت اجتماعی است نه، اساس دین توحید است [که] این توحید همه چیز را دارد یعنی همان‌طوری که به نمازگزار می‌گوید وضو بگیر «لا صَلاَةَ اِلاّ بِطَهُورٍ» به کشاورز و دامدار و صنعتگر و شیلات چی و امثال ‌ذلک هم می‌گوید: «لا عمل الا بطهور»؛ منتها یک‌جا به عنوان عمل عبادی شرط صحت است، یک‌جا به عنوان شرط تأثیر، این یک اصل کلی است. آن بیانی که حضرت فرمود اگر کسی به دنبال کار رفت بی‌وضو و حاجتش بر آورده نشد «فَلا یَلُومَنَّ اِلاّ نَفْسَهَ» حاکم بر همه این روایات است، چون او در باب کشاورزی یا در باب تجارت که نبود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:22

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن