display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 9 سوره مؤمنون _ بخش سوم

تفسیر آیات 1 تا 9 سوره مؤمنون _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 3 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 9 سوره مؤمنون _ بخش سوم"

هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازهٴ لذّت مرگ نیست، برای اینکه همهٴ ائمه حضور پیدا می‌کنند
مؤمن به طرف کار باطل نمی‌رود و البته باطل هم به طرف مؤمن نمی رود


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿1﴾ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿2﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿3﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿4﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿5﴾ إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿6﴾ فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿7﴾ وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿8﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿9﴾

در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «حج» فرمودند: ﴿وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ در طلیعهٴ امر سخن از شاید است که فرمود کارِ خیر را انجام بدهید شاید به فلاح برسید. در پایان امر سخن از باید است و نه شاید آنها که دستور خدای سبحان را اطاعت کردند خیر را چه در بخشهای عبادی چه در بخشهای مالی قربةً إلی الله انجام دادندتا آنجا که مقدورشان بود اطاعت کردند از آن به بعد سخن از باید است لذا با فعل ماضی نه با فعل مضارع و با کلمهٴ «قد» نه بدون کلمهٴ «قد» فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ این تعبیر که فعل ماضی با کلمهٴ «قد» کاری را در جملهٴ فعلیه می‌کند که در جملهٴ اسمیه با «إنّ» تأکید با «لام» قَسم و مانند آن انجام می‌شود تحقیقاً مؤمنان به مقصد می‌رسند. این برای آن است که مؤمن تا آنجا که مقدور اوست اطاعت بکند چون معصوم نیست احیاناً ممکن است غفلتِ علمی یا غفلتِ عملی داشته باشد باعث بخشش الهی است که ﴿إِن تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُم﴾ و ذات اقدس الهی هم بر اساس ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ تأیید می‌کند لذا آنچه در آیهٴ 77 سورهٴ مبارکهٴ «حج» که قبلاً گذشت فرمود: ﴿وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ الآن در آیهٴ اول سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» با قطع فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾.

مطلب بعدی آن است که قرآن کریم در غالب موارد هر جا سخن از فلاح و رستگاری و بهره‌برداری از قرآن کریم است مؤمنان را که اهل عمل‌اند یاد می‌کند از علما نام نمی‌برد. اگر در بخشی از آیات نظیر سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» آنجا می‌فرماید علما از خدای سبحان هراسناک‌اند آیهٴ 28 سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» که فرمود: ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ در ذیل این آیه و همچنین روایات مشابه این ائمه(علیهم السلام) فرمودند یعنی «بالعالِم مَن صَدَّق فعله قوله» منظور عالِم با عمل است نه صِرف عالم چه اینکه در همان سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» قبل از اینکه به این ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ برسد آیهٴ هجده به بعدش این است فرمود: ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَمَن تَزَکَّی فَإِنَّمَا یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ﴾ آیات بعد از این یعنی آیات نوزده به بعد هم در همین زمینه است، بنابراین هم در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» هم در ادلهٴ دیگر اگر خَشیت را و کمال را به علما نسبت داد علما را گفتند منظور هر تحصیل‌کرده‌ای نیست «مَن صدّق فعله قوله» این می‌شود عالِم چه اینکه در آیه هجده همان سورهٴ «فاطر» خشیت را به مؤمنان اسناد داد اگر مسئله هدایت است ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ است اگر مسئله شفاست ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ است همهٴ برکات برای مؤمنین است یعنی علم، بخشی از کمالها را فراهم می‌کند اگر این علم به عمل برسد مایهٴ کمال است وگرنه حجّة الله علی الأرض است آن علم، حجّت خداوند است که ذات اقدس الهی در یوم القیامه می‌گوید تو که می‌دانستی چرا بیراهه رفتی.

خب اگر ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ مؤمنون را مشخص کرده است که چه گروه با ایمان‌اند و چه گروه اهل فلاح‌اند. تک تک اینها فی‌الجمله اثر دارد مجموع اینها بالجمله اثر دارد اگر کسی بخواهد هیچ گونه عذابی را از هجرت عندالموت تا صحنهٴ برزخ تا صحنهٴ ساهرهٴ قیامت تا مواقف پنجاه‌گانهٴ قیامت هیچ رنجی نبیند و فرشتگان در برخورد با او با ادب و احترام به او سلام بکنند ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ﴾ این باید به همه ٴدستورات ایمان عمل بکند. فرشتگان در خدمت او هستند با ادب و احترام به حضورش می‌آیند هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازهٴ لذّت مرگ نیست برای اینکه تمام افتخارات ما این است که مثلاً ضریح مطهّر سیدالشهداء را زیارت بکنیم چه رسد به اینکه قبر حضرت را، چه رسد به اینکه آن تربت حضرت را، ولی برای مؤمن خود حضرت حضور پیدا می‌کند مرحوم کلینی نقل کرده است که در تمام مدّت عمر هیچ لذّتی را مؤمن به اندازهٴ لذّت مرگ نمی‌چشد برای اینکه همهٴ ائمه حضور پیدا می‌کنند خب پس اگر کسی در همان روایات را هم مرحوم کلینی نقل کرد فرمود این حدیث را برای همه نقل نکنید چون ظرفیتش را همه ندارند که وجود مبارک صدیقه کبرا(سلام الله علیها) حضور پیدا می‌کند آن وقت مردم نمی‌فهمند که آن صحنه، صحنهٴ محرم و نامحرم نیست و وجود مبارک حضرت هم بر اساس اینکه حضرت امیر مثل پیامبر(علیهما الصلاة و علیهما السلام) حضرت فرمود: «أنا و علیٌّ أبواه هذه الاُمّة» اگر وجود مبارک حضرت امیر پدر ما شد و ما شناسنامهٴ ولایی گرفتیم و او را به عنوان پدر پذیرفتیم صدیقهٴ کبرا می‌شود مادر ما آنجا دیگر چون این حرف برای خیلیها قابل فهم نیست فرمود این روایت را برای همه نقل نکنید حالا در جمع علما حساب دیگری است که مؤمنان هم درحال احتضار صدیقهٴ کبرا(سلام الله علیها) را می‌بینند خب این برای کسی است که به همهٴ دستورات عمل بکند، اما اگر کسی فی‌الجمله عمل کرد نه بالجمله خب مشکلی دارد دیگر. اینکه فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ یعنی آن مشکلاتی که مربوط به ترک نماز است اگر کسی اهل نماز بود آن هم مخصوصاً با خشوع او از آن مشکلات نجات پیدا می‌کند اما مشکلات تزکیه و امثال ذلک همچنان در انتظار اوست، اگر کسی ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾ آن مشکلاتی که در اثر ابتلای به لغو و لهو دامن‌گیر انسان می‌شود اگر کسی از لغو و لهو مصون بود آن مشکلات به سراغش نمی‌آید یک وقت است انسان کار لغو نمی‌کند این مَلکهٴ ایمان نیست این حال است آیه نمی‌گوید مؤمنان آنها که اهل فلاح‌اند کسانی‌اند که کارِ لغو نمی‌کنند فرمود کسانی که از لغو اعراض دارند اعراض یعنی رو برگردان یعنی جهتشان فرق می‌کند، اگر مسافری به طرف شرق است مسافری به طرف غرب اینها هرگز یکدیگر را نمی‌بینند چون سَمت و سویشان دوتاست. فرمود مؤمن از لغو رو برگردان است ارضشان با ارض این فرق می‌کند همین تعبیر در جریان اجتناب هم هست فرمود شما اجتناب کنید در بحث اجتناب که در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» یا «اسراء» گذشت این بود که اگر مؤمن اجتناب دارد تَجَنُّب دارد نه یعنی گناه نمی‌کند بلکه موضع خاص دارد در برابر گناه او در جانبی است گناه در جانب دیگر، صِرف ترک گناه نیست ممکن است هر دو در یک سَمت و سو باشند ولی این نکند، اما وقتی کسی موضعش جداست جانبش جداست جهتش جداست خب یقیناً همیشه از گناه فاصله دارد این را می‌گویند اجتناب، اعراض کردن مشابه اجتناب است موضع‌گیری کردن، خطّ فکر جدا بودن.

رویکرد جدا بودن، جهت و سَمت و سو جدا بودن این را می‌گویند لغو. در قرآن کریم فرمود مردان الهی کسانی‌اند که نه خودشان به سراغ لغو می‌برند نه لغو به سراغ آنها می‌آید برخیها هستند که به مجالس گناه نمی‌روند اما دوستان ناباب آنها را کِشان کِشان می‌برند یا حوادث و مناسبتهایی آنها را دامنگیر می‌کند بالأخره. در سورهٴ مبارکهٴ «نور» که به خواست خدا خواهد آمد فرمود ما در سورهٴ «مؤمنون» گفتیم مؤمن از لغو و همچنین از لهو رو برگردان است یعنی مؤمن به طرف کار باطل نمی‌رود در سورهٴ مبارکهٴ «نور» می‌فرماید باطل هم به طرف مؤمن نمی‌رود فرمود: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ که در آنجا ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ الحاء یعنی لهوی به سراغ آن برود و او را سرگرم کند پس نه مؤمن به طرف لهو می‌رود نه لهو و لغو آن هنر را دارد که به طرف مؤمن برود او را کشان کشان بیاورد می‌بینید بعضیها منزّه از مجالس لهوند نه خودشان می‌روند نه دوستی دارند که هنرمند باشد به خیال خودش قدرتمند باشد او را کشان کشان ببرد ولو در مجلس نشاط اینها کسانی‌اند که نه می‌روند نه کسی می‌تواند اینها را ببرد ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ این برای قداست روح است دیگر برخیها می‌گویند ما نمی‌خواستیم ولی دوستان مجبورمان کردند خب حالا این جبر هم که درست نیست تعبیر ناروایی است ولی بالأخره یک عدّه کشان کشان این را بردند مردان پاک نه می‌روند نه کسی می‌تواند اینها را ببرد هم ﴿عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾ هستند هم ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ است. حلال اینها را از یاد خدا باز نمی‌دارد چه رسد به حرام اینها کسانی‌اند که ﴿عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾.

پرسش:...
پاسخ: نه، آنکه مشخص شد کدام لهو حرام است کدام لهو مکروه است خود کلّ دنیا ﴿إِنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾ آنها مشخص است لهوی است در برابر حلال آن لهوی که در برابر حلال است تحریم‌شده است آن آهنگهایی که «لهو الحدیث» در بعضی از روایات ما به آنها تأویل شده است آنها مشخص است وگرنه کلّ دنیا سرگرمیهایش ﴿لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» فرمود مردان الهی کسانی‌اند که اگر لغو را دیدند از آنها کریمانه می‌گذرند ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا﴾ آیهٴ 72 سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» این است ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ از لغو و لاغی کریمانه می‌گذرند گذشتِ کریمانه یعنی نه هتّاکی می‌کنند نه بددهنی می‌کنند اگر هم خواستند نهی از منکر بکنند با بزگواری با نحوهٴ روش‌شان نهی از منکر می‌کنند بالأخره کریمانه می‌گذرند. در بخشهای دیگر نظیر سورهٴ مبارکهٴ «قصص» و اینها سخن از اِعراض است آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این است ﴿وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ﴾ غیبت، تهمت، دروغ اینها که لغو است معصیت است و اگر چیزی معصیت نبود اتلاف عمر بود بالأخره اینها اعراض می‌کنند ﴿أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا﴾ خب پس ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾ به عنوان مَلکه حصر شده است و به عنوان موضع‌گیری و در عرض لغو، راه دیگر انتخاب کردن مطرح شده است و مانند آن ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ﴾ که در بحث دیروز اشاره شده است این زکات نمی‌تواند زکات فقهی باشد برای اینکه زکات فقهی در مدینه واجب شده نظیر صوم، نظیر حج و این بخش در مکه نازل شده گذشته از اینکه زکات، بخشی از مال است که یک موجود خارجی است نظیر خمس حالا یا کسر مشاع است یا کلّی فی المعیّن است بالأخره یک مال خارجی است این مال خارجی را می‌گویند اَدا کرده یا ایتا کرده نمی‌گویند انجام داده اَدای زکات و مانند آن فعل است اما خود زکات را نمی‌شود گفت «فَعل الزکاة» به قرینهٴ ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ﴾ و به قرینهٴ اینکه زکاتِ فقهی در مدینه واجب نشد گفتند این زکات همان تزکیهٴ نفس است البته اخلاق، تزکیهٴ نفس است زکاتهای واجب هم تزکیه است زکاتهای مستحب هم تزکیه است زکاتهای مستحب یعنی اصل انفاق و اینها خب در مکّه بود. اصل زکات هم می‌تواند مطهِّر باشد

اینکه می‌گویند ما رفتیم مال خودمان را تطهیر کردیم این تطهیر درست نیست آنکه تعبیر قرآنی این است که کسی که وجوهات می‌دهد خود را تطهیر می‌کند نه مال را. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این آیه گذشت که عدّه‌ای وقتی زکاتشان را اَدا می‌کنند خودشان پاک می‌شوند آیهٴ 107 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این بود فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ تعبیر لطیف مرحوم شیخ طوسی این بود که این ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ چون مرفوع است، جمله در محلّ نصب است تا صفت باشد برای ﴿صَدَقَةً﴾، ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ یعنی «صدقةً مطهّرةً» نه اینکه تو پاک می‌کنی اگر تو پاک می‌کنی این جوابِ امر بود و مجزوم بود باید می‌خواندیم «تطهِّرْهُم» اما چون مرفوع است و در محلّ نصب است صفت است برای ﴿صَدَقَةً﴾ خود این صدقه آن متصدِّق را پاک می‌کند یعنی کسی که وجوهات به عهدهٴ اوست زکات به عهدهٴ اوست این مردی است ناپاک وقتی مال را داد پاک می‌شود چطور غُساله مادامی که هست آن شیء یا آن پارچه آلوده است همین که خارج شد آن پارچه پاک می‌شود.
پرسش:...
پاسخ: بله، اما باز ﴿تُزَکِّیهِم﴾ منتها چه کسی باید بگیرد؟ کسی که ولایتِ امر به عهدهٴ اوست کسی که مأمور به اخذ است، پس بنابراین خودِ این فعل وقتی به دست صاحبِ اصلی‌اش رسید سهمی در تطهیر دارد. خب عمده آن است که فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ و این مال نظیر غُساله، غساله خب گفتند بعدالعَسْر پاک است نه قبل‌العَسْر اگر با آب قلیل یک ظرف دستمالی که آلوده است کسی شُست تا عَسْر نکند یعنی فشار ندهد این معصور نشود فشار نبیند غُساله بیرون نرود که پاک نیست تا این غُساله هست این دستمال آلوده است وقتی معسور شد فشار داده شد این غساله بیرون رفت پاک می‌شود این هم نظیر آن غساله است تا هست انسان آلوده است وقتی به صاحب اصلی‌اش داده شد می‌شود پاک. عمده آن تعلّق است وگرنه آن مال از آن جهت که مال است که طیّب و طاهر است نشانه‌اش این است که این در فی سبیل الله صرف می‌شود مسجد ساخته می‌شود کعبه با این ساخته می‌شود جهاد اسلامی با این تأمین می‌شود.

پرسش:...
پاسخ: و خب این شخص آلوده است مثل کسی که دستش آلوده است این نمی‌تواند دست بزند باید دستش را بشوید بعد دست بزند ولو بخواهد به لباس خودش دست بزند اما دستش آلوده است این مال تعلّق دارد به این شخص این تعلّق باعث آلودگی اوست وگرنه مال که آلوده نیست الآن همین الآن گفته شد که همین وجوهات را وقتی به امام عصر دادند با او مسجد می‌سازد با او کعبه می‌سازد این مال آلوده نیست این شخص آلوده است نفرمود ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ که «تطهّر أموالهم» فرمود: ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ خود اینها را پاک می‌کند وگرنه مال چه آلودگی دارد. خب، بنابراین اینکه فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ﴾ قسمت مهمّش ناظر به تزکیهٴ نفوس است (یک) زکاتهای مستحبّی و مانند آن را می‌گیرد (دو) بعد از نزول آیات زکات فقهی در مدینه به قرینهٴ آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و مانند آن مشمول اطلاق یا عموم همین آیه است (سه) وگرنه آن آیه در هنگام نزول زکاتِ فقهیِ واجب را شامل نمی‌شد. خب ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» و امثال مائده در تبیین کلمهٴ «غائط» گذشت که این الفاظ و اندام تناسلی اینها الفاظ فراوانی دارند افعال قبیحه، اشیای قبیحه، اندام قبیح اینها اسما فراوانی دارند سرّش آن است که اینها «ما یَستقبح الذّکر»ند چون «ما یستقبح الذّکر»ند از اینها با الفاظ کنایی یاد می‌شود بعد از چند بار که این کنایی شهرت پیدا کرد یا مجازِ مشهور شده حقیقی یا وضع تعیینی پیدا کرد این لفظ را کنار می‌گذارند یک لفظ دیگری انتخاب می‌کنند آن لفظ هم چند روز و چند صباح گفته می‌شود تا به صورت رسمی در می‌آید بعد آن را رها می‌کنند و الفاظ دیگری می‌گیرند آن روزی که کلمهٴ «غائط» را وضع کرده بودند غائط که به معنی مدفوع نیست آ‌ن مکان پَست که بادگیر نیست و جای امن است نه کسی می‌بیند نه جای باد است که وزش باد داشته باشد ترشّحات را جابه‌جا بکند آن مکان مُنخفظ را می‌گفتند «غائط» در مسافرتها برای قضای حاجت چنین مکان منخفظی را انتخاب می‌کردند تعبیر قرآن کریم این نیست که شما وقتی مدفوعی از شما خارج شده است وضو بگیرید این کتاب سراسرش ادب است فرمود وقتی از آن محلّ منخفظ در آمدید ﴿أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنکُم مِنَ الْغَائِطِ﴾ شما از غائط آمدید غائط یعنی آ‌ن مکان منخفظ نظیر دستشویی که الآن می‌گویند بعد از مدّتی دستشویی هم دیگر نمی‌گویند برای اینکه دستشویی دیگر کلمه‌ای است معنایش روشن شد که حالا جایگاه قضای حاجت است آن روز که کلمهٴ غائط اطلاق شده بود از ادبی‌ترین الفاظ بود برای اینکه خیلی کنایی بود بعد کم کم به این معنا شد. فَرْج هم این‌چنین است آن روز که به این معنا نبود الآن تعبیر فروج، تعبیر روا و ادبی نیست ولی آن روز که این طور نبود الفاظی که برای معانی قبیح، اشیای قبیح، اشخاص قبیح، اندام قبیح است شما در کتابهای لغت می‌بینید خیلی است سرّش این است که هر از چند گاهی این از مجاز به حقیقت می‌رسد مشهور می‌شود یک وقت می‌گفتند مَوال، یک وقت می‌گفتند مستراح همهٴ اینها معانی کنایی بود الآن نه موال می‌گویند نه مستراح می‌گویند نه غائط می‌گویند، می‌گویند دستشویی بعد از این هم یک مدّتی یک الفاظ دیگر انتخاب می‌کنند. غرض این است که اگر قرآن کریم کلمهٴ غائط دارد کلمهٴ فروج دارد و مانند آن، آن روز نزول از دیرترین و دورترین معانی کنایی محسوب می‌شد فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ﴾ یعنی خودش را حفظ می‌کند نه مال همسرش را، فروج خودشان را حفظ می‌کنند همان طوری که چشم خودشان را حفظ می‌کنند هر جایی را نمی‌بینند گوششان را حفظ می‌کنند هر چیزی را نمی‌شنوند دستشان را حفظ می‌کنند به هر چیزی دراز نمی‌کنند این عضو تناسلی را هم حفظ می‌کنند به هر جایی هم نمی‌برند حافظ خودشان‌اند. منازعه‌ای بین مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) و بعضی از علمای اهل سنّت رخ داده آنها می‌گفتند که برابر این آیه رافضه ـ معاذ الله ـ شیعه‌ها مبتلا به کارِ مُحرَّم‌اند برای اینکه در این آیه دارد که مؤمنان کسانی‌اند که حافظ این اندام تناسلی‌اند (یک) و این اندام تناسلی را هیچ جا به کار نمی‌برند مگر در دو مورد یکی همسرانشان یکی مِلک یَمین، اگر موردی که همسر نباشد ملک یمین نباشد جای ملامت است (یک) و اینها عادی‌اند متعدّی‌اند متجاوزند (دو) برای اینکه فرمود: ﴿إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ﴾ یعنی اگر کسی در این دو مورد این اندام تناسلی را به کار برد ملامت نمی‌شود، در غیر این دو مورد به کار برد جا برای ملامت است (یک) فرمود: ﴿فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْعَادُونَ﴾ اگر کسی تعدّی کرده است نه تنها ملامت است این اهل تعدّی و تجاوز و امثال ذلک است (این دو). آنها بافتند که شیعه ـ معاذ الله ـ چون مُتْعِه را تجویز کرده است و متعه نه مشمول ﴿عَلَی أَزْوَاجِهِمْ﴾ است نه مشمول ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ﴾ پس مشکل ملامت دارند (یک) مشکل ﴿هُمُ الْعَادُونَ﴾ دارند (دو). مرحوم مفید(رضوان الله علیه) کاملاً در برابر اینها ایستاده است فرمود شما چرا همهٴ قرآن را نمی‌بینید (یک) چرا فرمایش پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) که عِدل قرآن کریم است نمی‌بینید (دو). خب مگر در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» صریحاً جریان تمتّع را مطرح نکرده در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 24 این‌چنین فرمود: ﴿وَالُمحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَا وَرَاءَ ذلِکُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُم مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ ما یک مَهریه داریم یک اُجرت این اجرت برای نکاح منقطع است ممکن است آن را هم مَهر بگویند این استمتاع است تمتّع است اجرت است فرمود: ﴿فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ از این شفاف‌تر چه می‌خواهید شما، چرا ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ می‌گویید. آن بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم که هست فرمود این مُتعه است و خیلی از اصحاب متعه‌زاده‌اند «أین تذهبون» خب این دفاع مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) در زمینه این آیه. پس بنابراین اینکه گفته شد ﴿إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ﴾ در روایات اهل بیت(علیهم السلام) است که زوجیّت و نکاح دو قسمت است موقّت و دائم، منقطع و دائم این جزء ﴿أَزْوَاجِهِمْ﴾ است این ﴿ما استعطتم﴾ همین است، ﴿أُجُورَهُنَّ﴾ همین است. خب پس این محذوری ندارد البته آن مناظره و مصاحبه قدری تندروی از دو طرف شده چون آنها تعبیرات تندی داشتند خدا غریق رحمت کند سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی و غریق رحمت کند مرحوم علامه امینی را اینها گذشته از اینکه خب در نجف مأنوس بودند آذری بودند از آن آذری‌زبانهای شیرین و مأنوس هم بودند یک وقت مرحوم آقای طباطبایی می‌فرمودند مرحوم آقای امینی آمده به دیدن من، دیدم که این قصّه را نقل می‌کنند گفت که کسی از علما آمده مرحوم آقای امینی برای مرحوم آقای طباطبایی(رضوان الله علیهما) نقل کرد فرمود یکی از علما آمده به دیدن من خواست مثلاً با من چند جمله‌ای گفتگو بکند کمی نصیحت بکند من دیدم این جلوی میزم کتابهای فراوانی بود من هم مشغول مطالعه بودم ایشان بعضی از این کتابها را گرفته دارد مطالعه می‌کند بعد از اینکه مدّتی مطالعه کرد خداحافظی کرد و خواست برود گفتم برای چه تشریف آوردید آخر چه می‌خواستید بگویید؟ گفت آمدم به شما نصیحت بکنم که قدری تندروی نکنید این قلم صحّاری که شما دارید قدری مراعات کنید آمدم اینجا جوابم را گرفتم و رفتم. خواستم به شما بگویم قدری کوتاه بیایید قدری نرم رفتار کنید من این کتابهای اینها را دیدم بدگوییهای اینها، بددهنیهای اینها را دیدم، دیدم که یک امینی می‌خواهد که جواب اینها را بدهد. اگر می‌بینید در مدح مرحوم امینی جناب شهریار گفته که «لا قلم لا أمین لا رقم لا غدیر٭٭٭ بازویش از لا فتیٰ منطقش از هل أتی» (رضوان الله علیهما) بر اساس همین جهت است. گفت من آمدم به شما بگویم این قدر تند نروید دیدیم خیلیها تندروی کردند شما جلوی اینها را گرفتید لااقل شما در همین مناظرهٴ بین مرحوم شیخ مفید و آنها، آنها تعبیرات تندی دارند که حالا شایستهٴ نقل نیست ما اینجا عرض کنیم که آنها نسبت به شیعه‌ها گفتند وقتی که ازواج نباشد ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ﴾ نباشد ـ معاذ الله ـ چیز دیگر است و حدّ هم دارد خب آن را یک شیخ مفید می‌خواهد آن را حماسه‌ای می‌خواهد که بالأخره دفاع بکند دیگر اینها هستند که حامیان دین‌اند حالا البته به برکت پیروزی انقلاب این تعبیرات کم شد از دو طرف. فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ٭ إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ٭ فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ اینها که اهل فلاح‌اند که امانتهایشان و عهدهایشان را رعایت می‌کنند. امانت مستحضرید بخشی به مال برمی‌گردد بخشی به اخلاق برمی‌گردد بخشی به حقّ‌الناس برمی‌گردد بخشی به حقّ‌الله برمی‌گردد. در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آنجا مسئلهٴ اماناتی که حقّ خداست آنجا مشخص شده است آیهٴ 27 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این بود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَتَخُونُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ﴾ که این مجزوم است یعنی «لا تخونوا أماناتکم» ﴿وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ امانت الله را، امانت الناس را هر دو را رعایت کنید. امانت الله همین عبادات و تکالیف است امانت الناس همین حقوق و مسائل مالی و امثال مالی است و برخی از ائمه(علیهم السلام) که هنگام نماز «ترتعدّوا فرائسه» می‌گفتند چرا؟ فرمود می‌خواهم امانت خدا را اَدا کنم. خب اگر می‌خواهم امانت الهی را اَدا کنم نمی‌دانم که این امانت را درست دارم ادا می‌کنم یا نه. نماز امانت خداست سایر تکالیف هم امانت خداست. اطلاق اینکه اینها امانات خود را رعایت می‌کنند برابر همان آیهٴ 27 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» که هر دو قِسم را زیرمجموعهٴ وجوه امانت شمرده شامل می‌شود ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ در بخشی از آیات آن بیان نورانی حضرت امیر خوانده شد که درست از امانتِ قرآن، اصل دین، امانت توحید اینها در قلّهٴ امانات قرار گرفتند ولی آنکه در نهج‌البلاغه است آیهٴ پایانی سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» را دارد معنا می‌کند که فرمود: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا﴾ طبق آن خطبهٴ نورانی حضرت که خواندیم همین سهم امام همین مال را همین وجوه شرعیه را حضرت به امانت می‌داند می‌گوید اینها امانتهاست شما در بین هر ده هزار نفر شاید یک نفر را پیدا کنید که به این امانت عمل بکند اینکه تعارف ندارد وقتی گفتند ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ آسمان را نگاه نکنید که منظور قرآن است و ولایت اهل بیت آنها اوج قرار دارند همین امانتهایی که به دست ما می‌دهند کدام یک از ماها را دیدید با طلبهٴ ساده یکسان زندگی بکنیم خب اگر ندیدید پس بدانید وجود مبارک حضرت امیر یک درددلی دارد فرمود همین مسائل مالی، مالی یعنی همین مالی یعنی همین وجوهات شما اگر مثل علی پیدا کردید که خودش با طلبهٴ عادی یک اندازه شهریه بگیرد بله، اما وقتی که دیدید نه این طور نیست می‌گوید ما شأنمان دیگر است وضعمان دیگر است

خب پس طور دیگر است، طور دیگر یعنی طور دیگر. آسمان را نگاه نکنید همین امانتها را می‌گویند همین مال مردم را می‌گویند ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾ همین است خیلی سخت است در هر هزار مرجع یکی را پیدا نمی‌کنی چه رسد به آدمهای عادی. یک علی می‌خواهد خب این خاورمیانه در اختیار حضرت بود پنجاه دولت یا کشور الآن در خاورمیانه هست از ایران و روم و امثال ذلک یعنی شرق حجاز و غرب حجاز کلاً در اختیار حضرت امیر بود عسلها را خیک خیک آن وقت شیشه که نبود، می‌آوردند حضرت فرمود خیلی خوش‌رنگی ولی من نمی‌دانم مزّه‌ات چطور است اگر قدری به دیگری دادم ممکن است سهمم را ببرم. چنین آدمی می‌خواهد خب سخت است حالا سخت است معلوم شد سخت است آسمان را نگاه نکنید نگوییم ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ یعنی ولایت علی آن را که به ما عرضه نکردند که ما را همین عرضه کردند این برای ما سخت است بنابراین آنها که خیلی ناله می‌کنند ضجّه می‌کنند آنها که خودشان را بدهکار می‌دانند ما لااقل بفهمیم بدهکاریم و ناله کنیم بلکه ببخشند اما وقتی طلبکار ببینیم بگوییم که ما شأنمان این بود با وجوهات شأن درست کنیم با شأن، وجوهات بیشتری مصرف کنیم یک تعامل متقابلی بین شأن و وجوهات و وجوهات و شرع باشد مشکل دارد دیگر. اینکه می‌بینید یک عدّه ضجّه می‌زنند در نماز شب برای اینکه می‌دانند آنکه وظیفه است نکردند می‌گویند خدایا تو باید ببخشی! به هر تقدیر توقّع داشته باشیم که فرشته‌ها به استقبال ما بیایند و سلام عرض کنند آن یک توقّع بی‌جایی است البته برای یک عدّه افراد خاص می‌آیند. آن همه ملائکه ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ﴾ این کم مقام نیست این ملائکه هم جمع محلاّ به الف و لام است یعنی همهٴ مجموعه این فرشته‌هایی که مربوط به این بخش‌اند همه‌شان صف می‌بندند برای عرض ادب.

خب، فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ تعهّدی کردند رعایت می‌کنند تعهّد دینی کردند تعهّد اخلاقی کردند تعهّد اجتماعی کردند تعهّد سیاسی کردند اینها را رعایت می‌کنند، اگر این کارها را کردند باز دوباره «ردّ العجز الی الصدر» است فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ﴾ اینجا جمع آورد آنجا مفرد آورد آن ناظر به اصل جنس است این ناظر به تمام نمازهاست یک وقت می‌گویند نمازم دیر شد نمازم قضا شد این طور نیست این محافظ صَلَوات است. در سورهٴ مبارکهٴ «معارج» آنجا آمده که اینها دائم‌الصلات‌اند آنجا طبق بعضی از روایاتی که در کنزالدقائق و امثال ذلک آمده آنجا را بر ﴿الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ که آیهٴ 23 سورهٴ مبارکهٴ «معارج» است آنجا مشخص کرده که نماز مستحبّی مراد است هیچ کدام از اینها درصدد حصر نیستند اینها مثبتین‌اند هم ﴿عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ واجب و مستحب را شامل می‌شود منتها مصدا مستحب ذکر شده هم ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ﴾ واجب و مستحب هر دو را شامل می‌شود منتها بر فریضه تطبیق شده به عنوان مصداق کامل. این مواظب نماز جماعت است، مواظب نماز جمعه است، مواظب نماز شب است، مواظب نماز روز است، مواظب نمازهایش است این نماز هم ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ این نماز هم ﴿یناجی ربه﴾ مناجات ربّ است. دربارهٴ وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) نقل شده است که حضرت وقتی خسته می‌شد اصلاً موقع ظهر به بلال می‌گفت: «یا بلال أرِحْنا» ما می‌خواهیم با دوستمان حرف بزنیم. خب این آدم را راحت می‌کند مشکلش این است که ما خیال کردیم اینجا ماندنی هستیم (یک) و چون مرگ از یادمان رفته. بعضیها هم ـ معاذ الله ـ مرگ را پوسیدن می‌دانند نه از پوست به در آمدن (این دو) و خیال می‌کنند مرگ آخر خط است. اگر طبق بیانات قرآنی روشن شد که انسان مرگ را می‌میراند و مرگ اول راه است و تمام مشکلات اساسی بعدالموت است خب این مواظب کار خودش است دیگر. در جهنّم یک سؤال و جوابی بین مسئول ورودی جهنّم است با تبهکاران در آنجا در سورهٴ مبارکهٴ «مدثّر» دارد که اینها مُجرمین‌اند که تبهکاران‌اند و اهل دوزخ‌اند از آ‌نها سؤال می‌کنند ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ﴾ چطور شد مَسلکتان جهنّمی شد معبرتان عبورتان به این طرف آمدید؟ ﴿قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾ ما نمازخوان نبودیم (یک) ﴿وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ﴾ این اختصاصی به زکات واجب ندارد زکات مستحب را هم می‌گیرد ما اهل این نبودیم ﴿وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضینَ﴾ خب مؤمن از لغو اِعراض می‌کند اینها ﴿کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضینَ﴾ مؤمن ﴿الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ اینها می‌گویند ﴿لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾، مؤمن ﴿هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ﴾ اینها می‌گویند ﴿وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ﴾ نه اهل تزکیهٴ نفس‌اند نه اهل تزکیه به معنی ایتای زکات ﴿وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ٭ حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ﴾ در این صورت فرمود: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ﴾ بنابراین اگر کسی این مجموعه‌ای که در اول سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» داشت این با فعل مضارع (یک) با کلمهٴ «قد» (دو) از گوینده‌ای که ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ (سه) صادر شده است ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ اگر کسی بعضی از اینها را داشت فی‌الجمله داشت نه بالجمله به همان موقع به همان قسمت از عذاب الهی دور است از رحمت الهی برخوردار. از وجود مبارک امام صادق نقل شده است که خدای سبحان وقتی بهشت را خلق کرد فرمود: «تَکَلّمی» حرف بزن. بهشت حرف زد «قالت قد أفلح المؤمنون» حرف بهشت این است، بهشت حرفش این است یعنی چه؟ یعنی اینجا کسی می‌آید که جزء مؤمنان باشد مؤمنان هم با همین وضع است حالا این تمثیل است یا واقعیت است ما از او خبر نداریم ولی برای ما حجّت است یعنی بهشت اگر بخواهد حرف بزند می‌گوید ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:13

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن