display result search
منو
مادرانه

مادرانه

  • 1 تعداد قطعات
  • 63 دقیقه مدت قطعه
  • 77 دریافت شده
قسمت دهم از سری پنجم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: خانم زهرا قدیری فر

در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ خانم زهرا قدیری‌فر را می‌شنویم:
- خونریزی داخلی بعد از زایمان و بدحال شدن از هنگام عصر و از هوش رفتن
- بصورت یک نگاه به دنبال دوست حرکت کردن تا اتاق پرستاری و مشاهده بحث دوست با پرستاران بخش در اتاق پرستاری
- بدحالی در شب اول و تشخیص ندادن پرستاران بخش و اهمیت ندادن به موضوع تا صبح که دوباره بیهوش شدن و مشاهده خاله که با سر و صدا پزشکی را از اتاقی دیگر به داخل اتاق کشاندن و اقدامات فوریتی آن پزشک برای جلوگیری از خونریزی داخلی و اطلاع دادن تلفنی به دکتر معالج خودم برای آمدن به بیمارستان و انجام مجدد عمل جراحی
- از هوش رفتن مجدد موقع انتقال به قسمت انتظار اتاق عمل و بصورت یک نگاه درآمدن و مشاهده بی توجهی پرستاران به پس شدن ملحفه از روی پاها و ناراحتی و فریاد کشیدن از اینکه پاها بصورت برهنه توسط افرادی که از جلوی آن قسمت عبور می کردند قابل مشاهده است ولی متاسفانه هیچکس صدای مرا نمی شنید و توجه نمی کرد
- مشاهده پزشک جراح که اول بالای سرم بسم الله گفت و بعد کارش را شروع کرد. بعدها که با ایشان صحبت کردم گفت من قبل از شروع عمل، برای زنده ماندن تو نذر کردم
- مشاهده اضطراب مادر پشت درب اتاق عمل و سعی به دلداری دادن به او درحالیکه بی فایده بود تا اینکه خودم را در اتاقی سرد و تاریک دیدم که جسمم روی یک تخت قرار گرفته و ترس وجودم را فرا گرفت و باز شدن تونل روشنی در بالای سر
- یکی از اقوام که قبلا هم به من زخم زبان زده بود را دیدم که از شنیدن وضعیت من خوشحال شده و به خواهرش می گفت: حقش بود... همان جا گفتم خدایا من این شخص را حلال میکنم تو هم منو ببخش
- دیدن منزل پدری که مادر در حال غذا دادن به کودک و پدر مشغول قرائت قرآن بود و دیدم که هر دو چقدر ناراحت هستند و دیدن همسر که در حال کلید انداختن به در و داخل شدن به منزل است درحالیکه او هم به شدت ناراحت است
- دیدن محیط شغلی و دو نفری که فکر می کردند کسی آنها را نمی بیند و رفتار نامناسبی داشتند
- دیدن بخش آی سی یو و جوانی که به دستگاه متصل بود و فهمیدم که در حال وفات است و در همان حال برایش آیه الکرسی خواندم
- مشاهده دوران نوجوانی و جوانی خودم انگار که نوار فیلمی برایم پخش می شد و در آن جاهایی را دیدم که برای شرکت در مراسم مذهبی شرکت کرده بودم
- در همان حال به امام حسین(ع) و حضرت ابالفضل(ع) متوسل شدم و احساس کردم که در کنارم حاضر شدند درحالیکه کسی را نمی دیدم و به آنها التماس می کردم
- دو بار حضرت عزرائیل را با شمایل یک پیرمرد با محاسن سفید دیدم که بالای سر جسمم آمده اند و از ترس حضرت زهرا(س) را صدا زدم و گفتم یا فاطمه زهرا من تنهام و مادرم نیست شما برایم مادری کنید من می ترسم و مقنعه ای سفید و نورانی در بالای سرم دیدم و هنوز در حال التماس به ایشان بودم که ناگهان روحم با شتاب بسیار زیاد به داخل جسمم پرتاب شد
- چشم باز کردم خودم را در بخش آی‌سی‌یو دیدم و اتفاقا همان جوان که برایش آیت الکرسی خوانده بودم را روی یکی از تخت های آی سی یو دیدم و به پرستار گفتم تو رو به خدا کمکش کنین این جوان داره میمیره و گفتند حواسمان هست و البته مدتی بعد آن جوان از دنیا رفت.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 63:39

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی