- 643
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 14 سوره نساء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 14 سوره نساء _ بخش اول"
- طبقات نسبی و سببی مربوط به ارث؛
- تبیین صورت مسأله عول و تعصیب و رد؛
- جریان تاریخی پیدایش مسأله عول و تعصیب در نزد عامه.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خَالِداً فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ﴿14﴾
مروری بر آیات مربوط به مسائل ارث
آیاتی که مربوط به ارث است، پنج الی شش آیه است که محور مسائل ارث است. قسمت مهمّش در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که تا کنون، چند آیهاش قرائت شد. یکی آیه هفت همین سوره است که فرمود: ﴿لِلْرِجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلْنِسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ﴾، بعد هم آیه یازدهم همین سوره است که فرمود: ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم﴾ و بعد هم آیه دوازده این سوره است که فرمود: ﴿وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ﴾، این سه آیه. یک آیه هم در پایان همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که درباره کَلاله است: ﴿یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ﴾ که ﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ﴾ ، بعد هم آیه ششم سورهٴ «احزاب» است که ﴿وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ و همین آیهٴ، در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» هم آمد . این پنج، شش آیهٴ، محور بحثهای ارث است در قرآن، البته خطوط فرعی این بحث را روایات باید تعیین کند. در قرآن، همین پنج الی شش آیه است که درباره ارث است.
حکیمانه بودن توزیع سهام طبقات ارث
مطلب دوم آن است که خداوندی که علیم و حکیم است سِهام را براساس حکمت توزیع کرده است و هیچ کسی حقّ اظهارنظر ندارد، لذا فرمود: ﴿آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ . این اختصاصی به آبا و ابنا ندارد که آیهٴ ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ﴾ به عهده گرفته، بلکه ازواج اینچنین است، اخوه و اخوات اینچنین است و اعمام و عمّات هم اینچنیناند. در هیچ طبقهای، انسان با عقل خود نمیتواند تشخیص بدهد که چه شخصی به حال او انفع است و چه شخصی به حال او انفع نیست، لذا اگر با تعبّد بپذیرد برای او اصلح است.
طبقات نسبی و سببی مربوط به ارث
مطلب سوم آن است که تقسیم ارث اگر با سبب باشد یعنی زوجیّت باشد، این در همه طبقات هست ولی اگر با نَسب باشد، به سه طبقه تقسیم میشود: طبقه بلاواسطه؛ طبقهای که با یک واسطه به میّت ارتباط دارند؛ طبقهای که با دو واسطه به میّت ارتباط دارند. آن طبقهای که بدون واسطهاند، مثل پدر و مادر و همچنین فرزند، اینها بدون واسطه به میّت مرتبطاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ﴾ . اینگونه از افراد که بدون واسطه به میّت ارتباط دارند، مقدماند بر کسانی که معالواسطه به میّت ارتباط دارند.
طبقه دوم کسانیاند که به یک واسطه با میّت ارتباط دارند و آن برادر است و خواهر و جدّ و جدّه، برادر و خواهرِ میّت از راهِ پدرِ میّت، به میّت مرتبطاند و جدّ و جدّه هم از راه پدر میّت به میّت مرتبطاند. از این جهت اینها در طبقه دو قرار میگیرند، چون به یک واسطه به میّت مرتبطاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ از طبقه سوم، نسبت به آنها مقدماند بر آنها مقدماند و از آنها جلوترند.
طبقه سوم کسانیاند که به دو واسطه با میّت ارتباط دارند، مثل عموها و امثال ذلک، عمّهها و عموها و اینها. زیرا عمو از راه جدّ به میّت ارتباط دارد و جدّ، از راه پدر به میّت ارتباط دارند. پس عمو از راه جدّ و پدر یعنی با دو واسطه به میّت ارتباط دارد، لذا براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ هم از طبقه دوم متأخر است، هم نسبت به بنیاعمام و امثالذلک مقدم است، این خلاصهٴ تقسیم ارث براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾.
تقدم ورّاث زوجتین در یک طبقه بر سایر ورّاث
مطلب بعدی آن است که آنها که در یک طبقهاند ولی از دو جهت به میّت ارتباط دارند، با آنهایی که در همان طبقهاند ولی از یک جهت به میّت ارتباط دارند، آنهایی که از دو جهت به میّت ارتباط دارند مقدماند. مثل کلالهٴ ابوینی بر کلالهٴ ابی مقدم است یعنی اگر کسی بمیرد، برادر و خواهر ابوینی داشته باشد. خب، این بر برادر ابی مقدم است، این هم یک مطلب با اینکه اینها در یک طبقهاند؛ منتها ابوینی از دو جهت به میّت نزدیک است و ابی از یک جهت، البته اینهم براساس تعبّد است، چون اُمّی ارث میبرد.
تقریر سهام اعلا و ادنای صاحبان فرض
مطلب بعدی آن است که در این سِهام، گاهی برای افراد یک سهم اعلا و یک سهم ادنیٰ مقرّر شد، گاهی هم یک سهم مقرّر شد. درباره بعضیها مثل مادر، زن، شوهر اینها مشخص شد که اگر مانعی نداشتند، سهم اعلا را میبرند و اگر مانعی داشتند سهم ادنیٰ را میبرند. مثلا ًاگر فرزندی برای متوفّا نبود، مرد نصف میبرد، فرزند بود یک چهارم میبرد. اگر متوفّا مُرد و زن او ماند، فرزند نبود برای این متوفّا، زن یک چهارم میبرد. اگر متوفّا فرزند داشت، زن یک هشتم میبرد و همچنین اگر کسی مُرد و فرزند نداشت، مادر ثلث میبرد یک سوم میبرد [و] اگر فرزند داشت، یک ششم میبرد . پس برای مادر، دو سهم است اعلا و ادنی، برای زن، دو سهم است اعلا و ادنی، برای شوهر دو سهم است اعلا و ادنیٰ ولی برای سایر ورثه، این دو سهم مشخص نشد، فقط یک سهم مشخص شد.
تبیین صورت مسأله عول و تعصیب و ردّ
از اینجا به بعد، مسئلهٴ عول و تعصیب وضعش روشن میشود و آن این است که گاهی سِهامی که برای ورثه تعیین شد، بیش از مقدار مال است گاهی سهام، کمتر از مال است. آنجا که سهم، بیشتر از مال باشد اگر کسی مُرد و شوهر دارد و مادر دارد و یک دختر، اینجا دختر نصف مال را میبرد و شوهر، یک چهارم را میبرد و مادر هم ـ چون فرزند دارد ـ یک ششم، مقداری با اصل مال فرق میکند. در بعضی از موارد میبینیم سهام یعنی سهامی که باید به ورثه برسد، بیش از آن مقدار مالی است که میّت ترک کرده است و جزء تَرَکه میّت است. اگر کَلالهٴ ابوینی داشته باشد که دو ثلث میبرند و شوهر داشته باشد که نصف میبرد شوهر نصف میبرد، آنها دو ثلث میبرند دیگر مال که نمیشود به دو ثلث و یک نصف تقسیم بشود. این زن که مُرد [و] فرزند نداشت، شوهرِ او نصف میبرد و کلاله هم دو ثلث میبرد. چون سهم، بیش از آن مالی است که به ارث مانده است باید دید این نقص به چه کسی برمیگردد یا اگر بمیرد و یک دختر داشته باشد، این دختر نصف میبرد، بقیه برای چه کسی است? اینجاست که مسئله رَد مطرح است.
یا اگر دو دختر داشته باشد یا سه دختر داشته باشد، اینها دو ثلث میبرند، خب بقیه برای چه کسی است?
چگونگی مطرح شدن عول و تعصیب و نظر امامیه
آنجا که سهم، بیش از مقدار مال میّت باشد، سخن از عُول مطرح است که این نقیصه را چه کسی باید تحمل کند. آنجا که مال، بیش از ارث وارث باشد، سخن از تعصیب مطرح است که این زیاده برای چه کسی است? خطوط فرعی ارث را باید روایات مشخص کند. روایات مشخص کرد، فرمود: چون وَرثه به دو دسته تقسیم میشوند، عدهای سهم اعلا و ادنیٰ دارند یعنی اگر مانعی باشد، ارثِ کمتری میبرند، مانعی نباشد ارث بیشتری میبرند و دو سهم اینها در دو حال، مقرّر است. برای بعضی از ورثه یک سهم در یک حال مشخص شد، دیگر تفصیل داده نشد که اگر مانعی داشته باشد چقدر میبرد، سهم اعلا و أدنی ندارد. این دسته از ورثه که دارای دو سهم در دو حال نیستند [و] فقط یک سهم برای اینها مقرّر شد، اگر چیزی از مال اضافه آمد به اینها میرسد و اگر چیزی هم کم آمد از مال، از آنها کم میشود . همینهایی که اگر اضافه آمد به اینها برمیگردد اگر کم آمد هم از اینها کم میشود، چون اینها حدّ مشخصی بر اینها نبود یک حالت بر اینها فرض شد، حالتهای دیگر را باید نصوص مشخص کند؛ اما آنها که دو حال در دو مقطع ارث بر اینها مشخص شد که اگر مانعی داشتند، ارث کمتری میبرند و اگر مانعی نداشتند ارث بیشتری میبرند، آنها دیگر از عول و تعصیب مصوناند. پس اگر مال، اضافه آمد به همان گروهی برمیگردد که دارای یک سهماند، نه سهم اعلا و أدنی، اگر کم هم آمد از آنها کم میشود .
جریان تاریخی پیدایش مسئله عول و تعصیب در نزد عامه
دیگران، مسئلهٴ عول را مطرح کردند و مسئله تعصیب را. مسئله عول را مطرح کردند، گفتند که اگر چیزی کم آمد، همه اینها باید آن نقص را جبران بکنند و حال آنکه اینچنین نیست. تعصیب را مطرح کردند که قبلاً هم این بحث تعصیب اشاره شد. این کار را که گفتند از مدّعی خلافت در مرحله دوم رسیده است، این کاری بود که ریشهای هم در سنن جاهلی داشت، زیرا آنها دخترها را و سالمندها را از ارث محروم میکردند، مال را به مرد میدادند نه زن، آن هم آن مردی که بتواند قتال و دفاع را به عهده بگیرد. اینجا هم دیدند اگر در بعضی از سُوَر، مال بیش از آن سهم معیّن شده باشد، این را مثلاً اگر کسی بمیرد و یک دختر یا دو دختر داشته باشد که یا نصف میبرد یا دو ثلث میبرند، بقیه را به عصبهٴ مرد یعنی بستگان پدری و مذکر به او میدادند و اینهم درست نیست باید که به رد، به همین وارث برگردد، بنابراین نه مسئله عول تام است و نه مسئله تعصیب.
تحلیل نصوص وارده در خصوص سهمالارث دختر و پسر
مطلب بعدی آن است که در این نصوص فقط سؤال از ارث پسر و دختر مطرح است، نه اصل زن و مرد یعنی در ذیل کریمهٴ: ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ اینجا سؤال میشود که چطور مرد، دو برابر زن ارث میبرد? چطور پسر، دو برابر دختر ارث میبرد? روایات در این قسمت وارد شد ، نه زن در مقابل مرد. زن در مقابل مرد، حُکم دیگری دارد، برادر در مقابل خواهر حُکم دیگری. بحثهای ارث و نصوص وارد. در ارث به دو گروه تقسیم میشوند: گروه اول عهدهدار بیان سِهام ورثهاند که محصول این گروه این است که گاهی مرد بیشتر از زن میبرد، گاهی زن بیشتر از مرد میبرد، گاهی زن و مرد مساوی هم میبرند. گروه دوم نصوصیاند که علت فزونی سهم برادر بر خواهر را مشخص میکند. اما آنجا که زن و مرد مساوی هم میبرند، نظیر همین کَلالهٴ اُمّی که خواندیم: ﴿فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾ ؛ یک سوم بین کلالههای اُمّی یعنی بین برادرها و خواهرهای امّی تقسیم میشود، برادرها و خواهرهای امّی متوفّا یکسان ارث میبرند؛ اینچنین نیست که برادر، دو برابر خواهر ارث ببرد [بلکه] سهم برادر و خواهر مساوی هم است.
در بعضی از موارد دیگر باز زن و مرد مساوی هم ارث میبرند، مثل پدر و مادر. اگر کسی بمیرد اولادی داشته باشد پدر او یک ششم میبرد، مادر او هم یک ششم میبرد. اینچنین نیست که سهم پدر، بیش از سهم مادر باشد. پس در اینگونه از موارد، زن و مرد مساوی هم ارث میبرند. در بعضی از موارد دیگر، زن دو برابر مرد ارث میبرد بیشتر از مرد ارث میبرد. دربارهٴ نوهها این طور بود یعنی اگر کسی بمیرد، نوهٴ پسری داشته باشد و نوهٴ دختری، نوهٴ دختری پسر باشند و نوهٴ پسری دختر، در آنجا مال اینچنین تقسیم میشود که نوهٴ پسری گرچه دختر است دو برابر میبرد، نوهٴ دختری گرچه پسر است یک برابر. پس مال، طوری تقسیم میشود که زن، دو برابر مرد میبرد در آن مفروض مسئله. گاهی هم زن، دو برابر مرد میبرد، مثل مادر و پدر خود متوفّا. اگر زنی بمیرد [و] پدر و مادر داشته باشد و شوهر، این مال را به شش قسمت تقسیم میکنند: سه قسمت را یعنی سه ششم را که نصف است به شوهر میدهند، دو ششم را که ثلث است به مادر میدهند، یک ششم را به پدر.
محصول این دو آیه اخیر این بود که فرمود: اگر کسی بمیرد و فرزندی نداشته باشد ﴿وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ یک سوم برای مادر است و چون فرزند ندارد، مشمول آیه بعد است که: ﴿وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ﴾ شوهر، نصف مال را میبرد [و] مادر، ثلث مال را میبرد، پدر هم یک ششم. پس سهم مادر از ارث دختر، دو برابر سهم پدر از ارث دختر است، در صورتی که فرزند نداشته باشد. پس ما موارد فراوانی هم داریم یا لااقل موارد قابل توجّهی داریم که در اسلام، ارث زن دو برابر ارث مرد است؛ منتها این موارد، البته زیاد نیست ـ نسبت به آن موردهای رایج ـ موردهای رایج این است که افراد که میمیرند، غالباً فرزند دارند و غالباً هم بعضی پسرند، بعضی دختر و پسرها دو برابر دخترها میبرند. آنگاه نصوص در این زمینه وارد شده است که چطور سهم پسر، دو برابر سهم دختر است ?
سرّ پرسش علت دو برابر بودن سهمالارث پسر
سرّ اینکه سؤال در خصوص این مورد مطرح شد، برای آن است که آنجا که زن و مرد یکسان ارث میبرند جا برای سؤال نیست، آنجا که زن بیشتر از مرد ارث میبرد، باز هم جا برای سؤال نیست. برای اینکه مرد، قدرت فعالیت و کسب و تولید دارد، زن آن کار را کمتر میکند، بنابراین اگر ارث زن دو برابر ارث مرد بود، سؤال برانگیز نیست. لذا در آن دو قسمت سؤال نکردند از ائمه(علیهم السلام)؛ نگفتند چرا زن و مرد ارثشان یکسان است یا چرا مادر ـ در بعضی از موارد ـ سهمش دو برابر پدر است یا نوههای پسری ـ گرچه دختر باشند ـ دو برابر سهم نوههای دختری ـ گرچه پسر باشند ـ میبرند. در این مواردی که ارث زن دو برابر ارث مرد است هم سؤال نکردند، برای اینکه مرد میتواند در اثر کارهای اقتصادی، خودش را تأمین کند، زن اگر مال بیشتری ببرد بهجاست.
اما در خصوص همین جملهٴ ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ است که سؤال برانگیز شد [و] سؤال کردند. سؤال کردند که چطور پسر، دو برابر دختر ارث میبرد. این را با شواهد فراوانی جواب دادند، ائمه(علیهم السلام). فرمودند برای اینکه این پسر باید زندگی تشکیل بدهد، کسب بکند، مَهریه همسر خود را بدهد، هزینهٴ خود و هزینهٴ همسر را هم بدهد ؛ اما خواهر او که شوهر میکند، این مال برای او محفوظ است، هزینهٴ خود او بر عهدهٴ شوهر است، مَهر را هم از شوهر دریافت میکند پس او میشود مصرفکننده. در حقیقت، گرچه بیشتر مال به دست مرد است؛ اما مصرفش به عهدهٴ زنهاست. لذا در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» وقتی از زنها یاد میکند، میفرماید: ﴿أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ﴾ ؛ آن کسی که در لباسهای نرم یا در زیورها زندگی کرده و در میدان جنگ دیده نمیشود، از او به زن یاد شده است.
خب، پس مصرف برای اوست، برای اینکه جاذبه برای اوست. تولید، به دست مرد است، برای اینکه آن روحِ زِبری و خشنی در مرد ایجاب میکند که او بهتر بتواند از مال نگهداری بکند. لذا در کلّ این مسائل، محور توزیع سِهام، همان حکمت ذات اقدس الهی است، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾ . موارد فراوانی را ذکر فرمود که در این موارد، شما میبینید نه تنها هزینه مرد را یا هزینه بچهها به عهده او نیست، بلکه هزینه خود او هم مثل هزینه بچهها به عهده مرد است. قهراً برای او بیشتر از آنچه مرد فراهم میکند میماند برای بهرهبرداری کردن، لذا مصرف غالبش برای زنهاست، گرچه تولید و زِمام اقتصاد برای مردهاست.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اولاً علت واقعی را که کسی نمیداند: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ اما اینها جزء حکمتهاست که سؤال را تا حدودی فروکش کند و جوابِ قانعکنندهای بدهد. در موارد دیگری که به زن بیش از مرد مال میدهند، آنجا حق دیگر جوابش با خودش است. چون زن، نیازمند است و قدرت تولید ندارد، اگر سهم بیشتری به او دادند بهجاست. آنجایی که مرد، بیش از زن ارث میبرد سؤال برانگیز است. لذا در نوع سؤالها آمده است که اینکه مسکین است و ضعیف است، چرا سهم کمتری میبرد? لذا همین ابن ابیالعوجاء و امثال ابنابیالعوجاء که از ائمه(علیهم السلام) سؤال میکردند «ما بالمرأة المسکینة الضعیفة» آنجا که سهم زن، معادل سهم مرد است یا بیش از سهم مرد است، آنجا این سؤال را نکردند، برای اینکه آنجا ضعف زن و اینکه قدرت تولیدش کمتر است یا ظهورش در جامعه اقتصادی کمتر است، مصحّح آن است که سهم بیشتری ببرد. مرد اگر سهم کمتری داشت با تولید، ترمیم میکند ولی زن اگر سهم بیشتری داشت، جبران میشود.
روایات باب هم البته به عنوان تفصیل این مسئله، دلیل گویایی است، حالا همه آن روایات را نمیخوانیم. بعضی از آن روایات که مربوط به کَلاله بود هم باید اشاره بشود که این کلالهای که در آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» است، با کلالهای که در آخر سورهٴ «نساء» است باهم فرق میکند. البته اصل فرق را میشود به کمک خود دو آیه روشن کرد، برای اینکه در کلالهٴ آخر سورهٴ «نساء» میفرماید: ﴿فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ در کلالهٴ آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» میفرماید: ﴿فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾.
اصل فرق را میشود فهمید که معلوم میشود اینها غیر از آنها هستند؛ اما اینها چه کسانیاند و آنها چه کسانیاند، آن را باید روایات تأمین کنند.
روایات وارده در خصوص اقسام و سهم الارث کلاله
روایاتی که در تفسیر شریف نورالثقلین آمده، بخشی از این قسمتها را به عهده دارد. در صفحهٴ 455 که روایات کَلاله را ذکر میکنند، میفرماید کلاله آنجایی است که «ما لم یکن والدٌ و لا ولد» ؛ فقط تنها کسی که ارث میبرد همین برادرها و خواهرها باشد، چندتا روایت است به این مضمون که «ما لم یکن والدٌ و لا ولد». یکی از روایاتی که بُکیربناعین به وجود مبارک امام صادق عرض میکند: «إمرأةٌ ترکت زوجها و اخوتها لاُمّها و اخوتها لأبیها»؛ چگونه ارث تقسیم میشود، زنی است که مُرده و شوهر او وارث اوست و برادران اُمّی و برادران أبی. آنگاه حضرت که حُکم را بیان کرد، میفرماید آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» اشاره میکنند، میفرمایند: ﴿فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ﴾ والذی عَنّی الله تعالی فی قوله ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾ انّما عنیٰ بذلک الاخوة والأخوات من الامّ خاصّة» یعنی آنچه در آیه دوازده است، مربوط به کلاله ابی است و آنچه در آخر سورهٴ «نساء» است، آن کلاله ابوینی است یا أبی است.
حالا روایات دیگر را مطالعه بفرمایید. آنچه فعلاً ـ اگر خدا توفیق داد ـ محور بحث قرار بگیرد، این فصول هشتگانهای است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در کتاب شریف المیزان مطرح کردند ، آنها را محور بحث قرار بدهید تا کم و زیادش روشن بشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- طبقات نسبی و سببی مربوط به ارث؛
- تبیین صورت مسأله عول و تعصیب و رد؛
- جریان تاریخی پیدایش مسأله عول و تعصیب در نزد عامه.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خَالِداً فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ﴿14﴾
مروری بر آیات مربوط به مسائل ارث
آیاتی که مربوط به ارث است، پنج الی شش آیه است که محور مسائل ارث است. قسمت مهمّش در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که تا کنون، چند آیهاش قرائت شد. یکی آیه هفت همین سوره است که فرمود: ﴿لِلْرِجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلْنِسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ﴾، بعد هم آیه یازدهم همین سوره است که فرمود: ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم﴾ و بعد هم آیه دوازده این سوره است که فرمود: ﴿وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ﴾، این سه آیه. یک آیه هم در پایان همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که درباره کَلاله است: ﴿یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ﴾ که ﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ﴾ ، بعد هم آیه ششم سورهٴ «احزاب» است که ﴿وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ و همین آیهٴ، در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» هم آمد . این پنج، شش آیهٴ، محور بحثهای ارث است در قرآن، البته خطوط فرعی این بحث را روایات باید تعیین کند. در قرآن، همین پنج الی شش آیه است که درباره ارث است.
حکیمانه بودن توزیع سهام طبقات ارث
مطلب دوم آن است که خداوندی که علیم و حکیم است سِهام را براساس حکمت توزیع کرده است و هیچ کسی حقّ اظهارنظر ندارد، لذا فرمود: ﴿آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ . این اختصاصی به آبا و ابنا ندارد که آیهٴ ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ﴾ به عهده گرفته، بلکه ازواج اینچنین است، اخوه و اخوات اینچنین است و اعمام و عمّات هم اینچنیناند. در هیچ طبقهای، انسان با عقل خود نمیتواند تشخیص بدهد که چه شخصی به حال او انفع است و چه شخصی به حال او انفع نیست، لذا اگر با تعبّد بپذیرد برای او اصلح است.
طبقات نسبی و سببی مربوط به ارث
مطلب سوم آن است که تقسیم ارث اگر با سبب باشد یعنی زوجیّت باشد، این در همه طبقات هست ولی اگر با نَسب باشد، به سه طبقه تقسیم میشود: طبقه بلاواسطه؛ طبقهای که با یک واسطه به میّت ارتباط دارند؛ طبقهای که با دو واسطه به میّت ارتباط دارند. آن طبقهای که بدون واسطهاند، مثل پدر و مادر و همچنین فرزند، اینها بدون واسطه به میّت مرتبطاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ﴾ . اینگونه از افراد که بدون واسطه به میّت ارتباط دارند، مقدماند بر کسانی که معالواسطه به میّت ارتباط دارند.
طبقه دوم کسانیاند که به یک واسطه با میّت ارتباط دارند و آن برادر است و خواهر و جدّ و جدّه، برادر و خواهرِ میّت از راهِ پدرِ میّت، به میّت مرتبطاند و جدّ و جدّه هم از راه پدر میّت به میّت مرتبطاند. از این جهت اینها در طبقه دو قرار میگیرند، چون به یک واسطه به میّت مرتبطاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ از طبقه سوم، نسبت به آنها مقدماند بر آنها مقدماند و از آنها جلوترند.
طبقه سوم کسانیاند که به دو واسطه با میّت ارتباط دارند، مثل عموها و امثال ذلک، عمّهها و عموها و اینها. زیرا عمو از راه جدّ به میّت ارتباط دارد و جدّ، از راه پدر به میّت ارتباط دارند. پس عمو از راه جدّ و پدر یعنی با دو واسطه به میّت ارتباط دارد، لذا براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ هم از طبقه دوم متأخر است، هم نسبت به بنیاعمام و امثالذلک مقدم است، این خلاصهٴ تقسیم ارث براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾.
تقدم ورّاث زوجتین در یک طبقه بر سایر ورّاث
مطلب بعدی آن است که آنها که در یک طبقهاند ولی از دو جهت به میّت ارتباط دارند، با آنهایی که در همان طبقهاند ولی از یک جهت به میّت ارتباط دارند، آنهایی که از دو جهت به میّت ارتباط دارند مقدماند. مثل کلالهٴ ابوینی بر کلالهٴ ابی مقدم است یعنی اگر کسی بمیرد، برادر و خواهر ابوینی داشته باشد. خب، این بر برادر ابی مقدم است، این هم یک مطلب با اینکه اینها در یک طبقهاند؛ منتها ابوینی از دو جهت به میّت نزدیک است و ابی از یک جهت، البته اینهم براساس تعبّد است، چون اُمّی ارث میبرد.
تقریر سهام اعلا و ادنای صاحبان فرض
مطلب بعدی آن است که در این سِهام، گاهی برای افراد یک سهم اعلا و یک سهم ادنیٰ مقرّر شد، گاهی هم یک سهم مقرّر شد. درباره بعضیها مثل مادر، زن، شوهر اینها مشخص شد که اگر مانعی نداشتند، سهم اعلا را میبرند و اگر مانعی داشتند سهم ادنیٰ را میبرند. مثلا ًاگر فرزندی برای متوفّا نبود، مرد نصف میبرد، فرزند بود یک چهارم میبرد. اگر متوفّا مُرد و زن او ماند، فرزند نبود برای این متوفّا، زن یک چهارم میبرد. اگر متوفّا فرزند داشت، زن یک هشتم میبرد و همچنین اگر کسی مُرد و فرزند نداشت، مادر ثلث میبرد یک سوم میبرد [و] اگر فرزند داشت، یک ششم میبرد . پس برای مادر، دو سهم است اعلا و ادنی، برای زن، دو سهم است اعلا و ادنی، برای شوهر دو سهم است اعلا و ادنیٰ ولی برای سایر ورثه، این دو سهم مشخص نشد، فقط یک سهم مشخص شد.
تبیین صورت مسأله عول و تعصیب و ردّ
از اینجا به بعد، مسئلهٴ عول و تعصیب وضعش روشن میشود و آن این است که گاهی سِهامی که برای ورثه تعیین شد، بیش از مقدار مال است گاهی سهام، کمتر از مال است. آنجا که سهم، بیشتر از مال باشد اگر کسی مُرد و شوهر دارد و مادر دارد و یک دختر، اینجا دختر نصف مال را میبرد و شوهر، یک چهارم را میبرد و مادر هم ـ چون فرزند دارد ـ یک ششم، مقداری با اصل مال فرق میکند. در بعضی از موارد میبینیم سهام یعنی سهامی که باید به ورثه برسد، بیش از آن مقدار مالی است که میّت ترک کرده است و جزء تَرَکه میّت است. اگر کَلالهٴ ابوینی داشته باشد که دو ثلث میبرند و شوهر داشته باشد که نصف میبرد شوهر نصف میبرد، آنها دو ثلث میبرند دیگر مال که نمیشود به دو ثلث و یک نصف تقسیم بشود. این زن که مُرد [و] فرزند نداشت، شوهرِ او نصف میبرد و کلاله هم دو ثلث میبرد. چون سهم، بیش از آن مالی است که به ارث مانده است باید دید این نقص به چه کسی برمیگردد یا اگر بمیرد و یک دختر داشته باشد، این دختر نصف میبرد، بقیه برای چه کسی است? اینجاست که مسئله رَد مطرح است.
یا اگر دو دختر داشته باشد یا سه دختر داشته باشد، اینها دو ثلث میبرند، خب بقیه برای چه کسی است?
چگونگی مطرح شدن عول و تعصیب و نظر امامیه
آنجا که سهم، بیش از مقدار مال میّت باشد، سخن از عُول مطرح است که این نقیصه را چه کسی باید تحمل کند. آنجا که مال، بیش از ارث وارث باشد، سخن از تعصیب مطرح است که این زیاده برای چه کسی است? خطوط فرعی ارث را باید روایات مشخص کند. روایات مشخص کرد، فرمود: چون وَرثه به دو دسته تقسیم میشوند، عدهای سهم اعلا و ادنیٰ دارند یعنی اگر مانعی باشد، ارثِ کمتری میبرند، مانعی نباشد ارث بیشتری میبرند و دو سهم اینها در دو حال، مقرّر است. برای بعضی از ورثه یک سهم در یک حال مشخص شد، دیگر تفصیل داده نشد که اگر مانعی داشته باشد چقدر میبرد، سهم اعلا و أدنی ندارد. این دسته از ورثه که دارای دو سهم در دو حال نیستند [و] فقط یک سهم برای اینها مقرّر شد، اگر چیزی از مال اضافه آمد به اینها میرسد و اگر چیزی هم کم آمد از مال، از آنها کم میشود . همینهایی که اگر اضافه آمد به اینها برمیگردد اگر کم آمد هم از اینها کم میشود، چون اینها حدّ مشخصی بر اینها نبود یک حالت بر اینها فرض شد، حالتهای دیگر را باید نصوص مشخص کند؛ اما آنها که دو حال در دو مقطع ارث بر اینها مشخص شد که اگر مانعی داشتند، ارث کمتری میبرند و اگر مانعی نداشتند ارث بیشتری میبرند، آنها دیگر از عول و تعصیب مصوناند. پس اگر مال، اضافه آمد به همان گروهی برمیگردد که دارای یک سهماند، نه سهم اعلا و أدنی، اگر کم هم آمد از آنها کم میشود .
جریان تاریخی پیدایش مسئله عول و تعصیب در نزد عامه
دیگران، مسئلهٴ عول را مطرح کردند و مسئله تعصیب را. مسئله عول را مطرح کردند، گفتند که اگر چیزی کم آمد، همه اینها باید آن نقص را جبران بکنند و حال آنکه اینچنین نیست. تعصیب را مطرح کردند که قبلاً هم این بحث تعصیب اشاره شد. این کار را که گفتند از مدّعی خلافت در مرحله دوم رسیده است، این کاری بود که ریشهای هم در سنن جاهلی داشت، زیرا آنها دخترها را و سالمندها را از ارث محروم میکردند، مال را به مرد میدادند نه زن، آن هم آن مردی که بتواند قتال و دفاع را به عهده بگیرد. اینجا هم دیدند اگر در بعضی از سُوَر، مال بیش از آن سهم معیّن شده باشد، این را مثلاً اگر کسی بمیرد و یک دختر یا دو دختر داشته باشد که یا نصف میبرد یا دو ثلث میبرند، بقیه را به عصبهٴ مرد یعنی بستگان پدری و مذکر به او میدادند و اینهم درست نیست باید که به رد، به همین وارث برگردد، بنابراین نه مسئله عول تام است و نه مسئله تعصیب.
تحلیل نصوص وارده در خصوص سهمالارث دختر و پسر
مطلب بعدی آن است که در این نصوص فقط سؤال از ارث پسر و دختر مطرح است، نه اصل زن و مرد یعنی در ذیل کریمهٴ: ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ اینجا سؤال میشود که چطور مرد، دو برابر زن ارث میبرد? چطور پسر، دو برابر دختر ارث میبرد? روایات در این قسمت وارد شد ، نه زن در مقابل مرد. زن در مقابل مرد، حُکم دیگری دارد، برادر در مقابل خواهر حُکم دیگری. بحثهای ارث و نصوص وارد. در ارث به دو گروه تقسیم میشوند: گروه اول عهدهدار بیان سِهام ورثهاند که محصول این گروه این است که گاهی مرد بیشتر از زن میبرد، گاهی زن بیشتر از مرد میبرد، گاهی زن و مرد مساوی هم میبرند. گروه دوم نصوصیاند که علت فزونی سهم برادر بر خواهر را مشخص میکند. اما آنجا که زن و مرد مساوی هم میبرند، نظیر همین کَلالهٴ اُمّی که خواندیم: ﴿فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾ ؛ یک سوم بین کلالههای اُمّی یعنی بین برادرها و خواهرهای امّی تقسیم میشود، برادرها و خواهرهای امّی متوفّا یکسان ارث میبرند؛ اینچنین نیست که برادر، دو برابر خواهر ارث ببرد [بلکه] سهم برادر و خواهر مساوی هم است.
در بعضی از موارد دیگر باز زن و مرد مساوی هم ارث میبرند، مثل پدر و مادر. اگر کسی بمیرد اولادی داشته باشد پدر او یک ششم میبرد، مادر او هم یک ششم میبرد. اینچنین نیست که سهم پدر، بیش از سهم مادر باشد. پس در اینگونه از موارد، زن و مرد مساوی هم ارث میبرند. در بعضی از موارد دیگر، زن دو برابر مرد ارث میبرد بیشتر از مرد ارث میبرد. دربارهٴ نوهها این طور بود یعنی اگر کسی بمیرد، نوهٴ پسری داشته باشد و نوهٴ دختری، نوهٴ دختری پسر باشند و نوهٴ پسری دختر، در آنجا مال اینچنین تقسیم میشود که نوهٴ پسری گرچه دختر است دو برابر میبرد، نوهٴ دختری گرچه پسر است یک برابر. پس مال، طوری تقسیم میشود که زن، دو برابر مرد میبرد در آن مفروض مسئله. گاهی هم زن، دو برابر مرد میبرد، مثل مادر و پدر خود متوفّا. اگر زنی بمیرد [و] پدر و مادر داشته باشد و شوهر، این مال را به شش قسمت تقسیم میکنند: سه قسمت را یعنی سه ششم را که نصف است به شوهر میدهند، دو ششم را که ثلث است به مادر میدهند، یک ششم را به پدر.
محصول این دو آیه اخیر این بود که فرمود: اگر کسی بمیرد و فرزندی نداشته باشد ﴿وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ یک سوم برای مادر است و چون فرزند ندارد، مشمول آیه بعد است که: ﴿وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ﴾ شوهر، نصف مال را میبرد [و] مادر، ثلث مال را میبرد، پدر هم یک ششم. پس سهم مادر از ارث دختر، دو برابر سهم پدر از ارث دختر است، در صورتی که فرزند نداشته باشد. پس ما موارد فراوانی هم داریم یا لااقل موارد قابل توجّهی داریم که در اسلام، ارث زن دو برابر ارث مرد است؛ منتها این موارد، البته زیاد نیست ـ نسبت به آن موردهای رایج ـ موردهای رایج این است که افراد که میمیرند، غالباً فرزند دارند و غالباً هم بعضی پسرند، بعضی دختر و پسرها دو برابر دخترها میبرند. آنگاه نصوص در این زمینه وارد شده است که چطور سهم پسر، دو برابر سهم دختر است ?
سرّ پرسش علت دو برابر بودن سهمالارث پسر
سرّ اینکه سؤال در خصوص این مورد مطرح شد، برای آن است که آنجا که زن و مرد یکسان ارث میبرند جا برای سؤال نیست، آنجا که زن بیشتر از مرد ارث میبرد، باز هم جا برای سؤال نیست. برای اینکه مرد، قدرت فعالیت و کسب و تولید دارد، زن آن کار را کمتر میکند، بنابراین اگر ارث زن دو برابر ارث مرد بود، سؤال برانگیز نیست. لذا در آن دو قسمت سؤال نکردند از ائمه(علیهم السلام)؛ نگفتند چرا زن و مرد ارثشان یکسان است یا چرا مادر ـ در بعضی از موارد ـ سهمش دو برابر پدر است یا نوههای پسری ـ گرچه دختر باشند ـ دو برابر سهم نوههای دختری ـ گرچه پسر باشند ـ میبرند. در این مواردی که ارث زن دو برابر ارث مرد است هم سؤال نکردند، برای اینکه مرد میتواند در اثر کارهای اقتصادی، خودش را تأمین کند، زن اگر مال بیشتری ببرد بهجاست.
اما در خصوص همین جملهٴ ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ است که سؤال برانگیز شد [و] سؤال کردند. سؤال کردند که چطور پسر، دو برابر دختر ارث میبرد. این را با شواهد فراوانی جواب دادند، ائمه(علیهم السلام). فرمودند برای اینکه این پسر باید زندگی تشکیل بدهد، کسب بکند، مَهریه همسر خود را بدهد، هزینهٴ خود و هزینهٴ همسر را هم بدهد ؛ اما خواهر او که شوهر میکند، این مال برای او محفوظ است، هزینهٴ خود او بر عهدهٴ شوهر است، مَهر را هم از شوهر دریافت میکند پس او میشود مصرفکننده. در حقیقت، گرچه بیشتر مال به دست مرد است؛ اما مصرفش به عهدهٴ زنهاست. لذا در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» وقتی از زنها یاد میکند، میفرماید: ﴿أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ﴾ ؛ آن کسی که در لباسهای نرم یا در زیورها زندگی کرده و در میدان جنگ دیده نمیشود، از او به زن یاد شده است.
خب، پس مصرف برای اوست، برای اینکه جاذبه برای اوست. تولید، به دست مرد است، برای اینکه آن روحِ زِبری و خشنی در مرد ایجاب میکند که او بهتر بتواند از مال نگهداری بکند. لذا در کلّ این مسائل، محور توزیع سِهام، همان حکمت ذات اقدس الهی است، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾ . موارد فراوانی را ذکر فرمود که در این موارد، شما میبینید نه تنها هزینه مرد را یا هزینه بچهها به عهده او نیست، بلکه هزینه خود او هم مثل هزینه بچهها به عهده مرد است. قهراً برای او بیشتر از آنچه مرد فراهم میکند میماند برای بهرهبرداری کردن، لذا مصرف غالبش برای زنهاست، گرچه تولید و زِمام اقتصاد برای مردهاست.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اولاً علت واقعی را که کسی نمیداند: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ اما اینها جزء حکمتهاست که سؤال را تا حدودی فروکش کند و جوابِ قانعکنندهای بدهد. در موارد دیگری که به زن بیش از مرد مال میدهند، آنجا حق دیگر جوابش با خودش است. چون زن، نیازمند است و قدرت تولید ندارد، اگر سهم بیشتری به او دادند بهجاست. آنجایی که مرد، بیش از زن ارث میبرد سؤال برانگیز است. لذا در نوع سؤالها آمده است که اینکه مسکین است و ضعیف است، چرا سهم کمتری میبرد? لذا همین ابن ابیالعوجاء و امثال ابنابیالعوجاء که از ائمه(علیهم السلام) سؤال میکردند «ما بالمرأة المسکینة الضعیفة» آنجا که سهم زن، معادل سهم مرد است یا بیش از سهم مرد است، آنجا این سؤال را نکردند، برای اینکه آنجا ضعف زن و اینکه قدرت تولیدش کمتر است یا ظهورش در جامعه اقتصادی کمتر است، مصحّح آن است که سهم بیشتری ببرد. مرد اگر سهم کمتری داشت با تولید، ترمیم میکند ولی زن اگر سهم بیشتری داشت، جبران میشود.
روایات باب هم البته به عنوان تفصیل این مسئله، دلیل گویایی است، حالا همه آن روایات را نمیخوانیم. بعضی از آن روایات که مربوط به کَلاله بود هم باید اشاره بشود که این کلالهای که در آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» است، با کلالهای که در آخر سورهٴ «نساء» است باهم فرق میکند. البته اصل فرق را میشود به کمک خود دو آیه روشن کرد، برای اینکه در کلالهٴ آخر سورهٴ «نساء» میفرماید: ﴿فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ در کلالهٴ آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» میفرماید: ﴿فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾.
اصل فرق را میشود فهمید که معلوم میشود اینها غیر از آنها هستند؛ اما اینها چه کسانیاند و آنها چه کسانیاند، آن را باید روایات تأمین کنند.
روایات وارده در خصوص اقسام و سهم الارث کلاله
روایاتی که در تفسیر شریف نورالثقلین آمده، بخشی از این قسمتها را به عهده دارد. در صفحهٴ 455 که روایات کَلاله را ذکر میکنند، میفرماید کلاله آنجایی است که «ما لم یکن والدٌ و لا ولد» ؛ فقط تنها کسی که ارث میبرد همین برادرها و خواهرها باشد، چندتا روایت است به این مضمون که «ما لم یکن والدٌ و لا ولد». یکی از روایاتی که بُکیربناعین به وجود مبارک امام صادق عرض میکند: «إمرأةٌ ترکت زوجها و اخوتها لاُمّها و اخوتها لأبیها»؛ چگونه ارث تقسیم میشود، زنی است که مُرده و شوهر او وارث اوست و برادران اُمّی و برادران أبی. آنگاه حضرت که حُکم را بیان کرد، میفرماید آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» اشاره میکنند، میفرمایند: ﴿فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ﴾ والذی عَنّی الله تعالی فی قوله ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾ انّما عنیٰ بذلک الاخوة والأخوات من الامّ خاصّة» یعنی آنچه در آیه دوازده است، مربوط به کلاله ابی است و آنچه در آخر سورهٴ «نساء» است، آن کلاله ابوینی است یا أبی است.
حالا روایات دیگر را مطالعه بفرمایید. آنچه فعلاً ـ اگر خدا توفیق داد ـ محور بحث قرار بگیرد، این فصول هشتگانهای است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در کتاب شریف المیزان مطرح کردند ، آنها را محور بحث قرار بدهید تا کم و زیادش روشن بشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است