- 20
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 200 سوره آلعمران _ بخش بیست و هشتم (پایان سوره)
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 200 سوره آلعمران _ بخش بیست و هشتم"
- وعده قطعی خداوند دربارهٴ خلافت صالحان بر زمین
- اوصاف منتظران واقعی امام زمان عج
- اجرای تمام احکام اسلام در حکومت جهانی امام زمان عج
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿200﴾
آینده جهان از نظر اسلام
آخرین بحث از مباحث سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» دربارهٴ آخرین ذخیرهٴ الهی و خاتم اوصیا و خاتم اولیا وجود مبارک حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخورد کرد و این را ـ انشاءالله ـ ما به فال نیک میگیریم. گرچه بعضی از مسائل مربوط به این پانزده فصل ، نیازی داشت که جمعبندی نهایی اعمال بشود و مخصوصاً در وجود جامعه که آیا جامعه وجود دارد یا ندارد، وجودش حقیقی است یا اعتباری ولی ـ انشاءالله ـ در بازنگری بعدی ممکن است که اینگونه از مسائل هم مطرح بشود، چون این آیه تقریباً مقداری بحث مبسوطی به خود اختصاص داد و طول کشید. در این فصل پانزده، خلاصهٴ مطلبی که مطرح است این است که آیندهٴ جهان از نظر اسلام چیست. عدهای دربارهٴ آینده جهان، اظهار نظر کردند به بدبینی، عدهای هم به شک و تردید ولی اسلام، آیندهٴ جهان را با خوشبینی تشریح میکند که جهان، روزی به مقصد خود میرسد.
تبیین دیدگاه قرآن کریم دربارهٴ آینده جهان
خلاصه این اصل هم در ذیل چند اصل و مقدمه حل میشود که بسیاری از آن اصول و مقدمات، در خلال بحثهای گذشته بیان شد. اصل اول این بود که جهان، هدف دارد و بر حق، خلق شده است. قرآن فرمود که ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ یا فرمود: ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاّ بِالْحَقِّ﴾ یعنی نظام هستی به حق خلق شده است حالا یا «باء» مصاحبه است یا «باء» ملابسه است بطلان، در این جهان راه ندارد. هم به لسان اثبات فرمود که ما اینها را به حق خلق کردیم هم باطل را نفی کرد، فرمود: ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ پس این نظام، به حق خلق شده است. اصل دوم آن است که گرچه نظام به حق، خلق شد و حقپذیر است؛ اما باطل در این جایگاه به هیچ وجه راه ندارد، این نظام باطل را دفع میکند و اگر باطل در این نظام راه پیدا کند او را از آن نظم خاصش ساقط میکند. فرمود که ﴿وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ﴾ ؛ اگر حق تابع امیال مردم باشد در مسئلهٴ توحید و همچنین در مسئله حقوق و در مسئله اخلاق که مجموعاً به توحید برمیگردد، نظام آسمان و زمین از هم فرو میپاشد، زیرا اگر حق، در نظام کیهانی حکومت نکند باطل، مایهٴ ویرانی آسمان و زمین خواهد شد. نه تنها مسئلهٴ فساد زمین است از باب ﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاس﴾ بلکه کل نظام هستی فرو میپاشد، برای اینکه حق اعم از توحید و اخلاق و حقوق، متبع است و اگر حق، تابع اهوای این مشرکین باشد در مسائل اعتقادی، اخلاقی و حقوقی نه تنها «فسدت الارض»، بلکه ﴿لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ﴾ این هم اصل دوم که باطل، با نظم عالم سازگار نیست. اصل سوم هم این است که انسان، مانند سایر مخلوقات جهان با حق خلق شده است و دارای هدف مشخص است ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًی﴾ یا ﴿أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون﴾ و مانند آن. پس نظام انسانی هم مثل نظام جهانی به حق خلق شده است و باطل با زندگی سعادتمندانه انسان هماهنگ نیست. ظلم، باطل است، برای نظام انسانی ظلم، زیانبار است این اصل سوم. اصل چهارم این است که انسان اگر بخواهد یک زندگی سعادتمندانه داشته باشد نباید فردی زندگی کند، چون مقدور نیست. این همان نیازمندی انسان است به جامعه که زندگی انسان یک زندگی جمعی است. حالا خواه جامعه وجود جدایی داشته باشد یا نه، وجود جدایی نداشته باشد و هر فردی حیثیت اجتماعی داشته باشد، نه اینکه جامعه وجود جدایی داشته باشد که این البته در آن بازنگری نهایی به خواست خدا باید حل بشود که اصلاً جامعه وجود حقیقی دارد یا وجود اعتباری دارد. پس زندگی سعادتمندانه انسان بدون اجتماع و تشکیل جامعه ممکن نیست این هم یک اصل، اصل بعدی آن است که زندگی جمعی بدون حکومت ممکن نیست، مسئولی میطلبد که سازماندهی نظام جامعه را به عهده بگیرد که این هم تا حدودی مبسوطاً دربارهٴ او بحث شد. اصل بعدی آن است که حکومت، بدون قانون شکل نمیگیرد و در خلال بحثهای گذشته هم ثابت شد که دو چیز است که رکن یک نظام حکومتیاند: یکی قانون آزاد و یکی حاکم آزاده.
قانونی که از غلط و خبط و خطا و سهو و نسیان و جهالت آزاد باشد این قهراً قانون الهی است. حاکمی باید باشد آزاده آن حاکم، اولاً بالذات ذات اقدس الهی است، در جهان مخلوق اول وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، بعد ائمهٴ معصومین(علیهم السلام)اند بعد کسی است که دینشناس و عادل باشد.
وعده قطعی خداوند دربارهٴ خلافت صالحان بر زمین
اگر کسی دینشناس بود و عادل یعنی فقیه عادل بود، این مسئولی است آزاده، حداکثر امکان در زمان غیبت همین است. از این به بعد، اصولی است که قرآن کریم آنها را به عنوان وعده یاد میکند که در طی بحث دیروز چند طایفه از آیات مشخص شد که یک طایفه فرمود جهان را بالأخره دین میگیرد، همان طایفهای بود که در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و «فتح» و سورهٴ «صف» . یک طایفه از آیات، دلالت میکرد بر اینکه خدا وعده داد که مستضعفین را خلیفة الله بکند در روی زمین که این در سورهٴ «نور» بود. طایفهٴ دیگر که آیاتش در سورهٴ «حج» بود، برنامه حکومت صالحان را مشخص کرد. طایفهٴ دیگر نمونه عمل به این وعده و انجاز وعده را در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» در جریان نسب حضرت امیر در غدیر خم بیان کرد که ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ﴾ . با این بیانها معلوم میشود که اگر کسی شبهه مادی داشته باشد، شبهه ماتریالیستی داشته باشد، ماتریالیست ـ دیالکتیکی داشته باشد اینها قبلاً گذشت و اگر کسی بگوید نه، اصل اسلام حق است ولی اینکه بخواهد حکومت جهانی داشته باشد تجربه نشد تا ما ببینیم آن جهان شمول است یا نه. نباید توقع داشت که اسلام جهانشمول بشود؛ اولاً مدتی حکومت بکند تا ما تشخیص بدهیم این اصلاً شدنی نیست، هیچ مکتبی به استناد اینکه تجربه شده است ظهور نکرد، چون همهٴ مکاتب ابتدایی بودند، هیچ مکتبی سابقه تجربی نداشت. خب، گذشته از اینکه این بحث، قسمت مهمش به انسانشناسی از نظر وحی برمیگردد و ذات اقدس الهی انسان را با فطرت توحیدی خلق کرده است که تشنهٴ حق و عدل است و روزی هم باید به این آب زلال قسط و عدل برسد.
تبیین دلالت آیهٴ دوم سورهٴ «مائده» بر خلافت و ولایت
پرسش:...
پاسخ: این آیه معلوم میشود که یک چیز جدیدی آمده که دین، مسئول اجرا پیدا کرد. در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشته از اینکه آن حکم، قبلاً هم نازل شده بود، این حکمی که در سورهٴ «مائده» آیهٴ دوم هست قبلاً هم آمده که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ﴾ بعد فرمود که ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِاْلأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْق﴾ این حکم قبلاً هم نازل شده بود این بار اول نیست این یک و ثانیاً به وسیله تحریم میته پشت سر بفرماید ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ﴾ ؛ دیگر کافران ناامید شدند، دیگر از کافران نترسید برای اینکه ما گفتیم میته حرام است، اصلاً هیچ ارتباطی باهم ندارند. هم این آیه قبلاً نازل شده بود و تازگی ندارد، این یک حکم جدیدی نیست و هم اینکه حالا ما چهار تا مسئله فقهی برای شما گفتیم، دیگر از امروز به بعد کافران ناامید شدند، برای اینکه ما گفتیم خون، حرام است.
پرسش:...
پاسخ: بله یقیناً معترضه نیست جداگانه نازل شده، مثل آیه تطهیری که جداگانه نازل شده این بدون هیچ تردید، این ﴿أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾ همین است دیگر، بدون کمترین تردید. الآن همان طوری که ما یقین داریم الآن روز است و شب نیست، یقین داریم که این ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ به قبل، هیچ ارتباط ندارد چیزی است جدید نازل شده، برای اینکه چهار تا مسئلهٴ فقهی اولاً قبلاً آمده بود و تازگی نداشت و ثانیاً با این چهار تا مسئله فقهی که خون حرام است، مردار حرام است که کافر از شما ناامید نمیشود که. معلوم میشود امروز یک سرفصل جدیدی است، یک چیز تازهای است که ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ﴾ چرا، برای اینکه مسئول پیدا کرد دین، دین زمامدار پیدا کرد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آن آیهٴ مباهله در جریان مدینه بود. آن روز رسانههای گروهی نبود، آن روز پیام عمومی نبود و اصلاً قسمت مهم سفرنامه وجود مبارک پیغمبر در حجة الوداع همان جریان ولایت بود. در مکه بگویند، در مسجد خیف بگویند ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾ همین جاست، خود این نشان میدهد که این یک مسئله مهم خلافتی است، فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾ این ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس﴾ که مسئلهٴ ترس نظامی نبود، ترس نظامی را رسول مبارک پشت سر گذاشت. آن وقتی تنها بود نمیترسید، الآن که مکه را فتح کرده از چه کسی بترسد. خب، پس چه مسئلهای است که ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾ برای این چهار تا پنج تا مسئله حکم فقهی است که قبلاً هم فرموده بود که خون حرام است، مردار حرام است، این چه چیزی است؟ و اینکه فرمود خدا تو را از دشمن حفظ میکند یعنی از خطر نظامی دشمن حفظ میکند، آن روزی که همه مسلح بودند و پیغمبر تنها بود چنین آیهای نازل نشده، پیغمبر از کسی نمیترسید الآن که همه اسلحهها را گذاشتهاند زمین ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ پیغمبر از کسی میترسد. پس این در کدام فضا نازل شده. این ترس، ترس نظامی نیست، ترس سیاسی است و لا غیر. فرمود تو بگو بالآخره، حالا اینها میگویند عقد برادری بستی، پسر عموی توست، داماد توست هر چه بخواهند بگویند، بگویند من تأمین میکنم مسئله را، بالأخره دین مسئول میخواهد و اگر نگویی کاری انجام ندادی .
پرسش:...
پاسخ: هیچ چیز، جداگانه نازل شد اگر یک بار نازل شده باش،د آن وقت صدر و ساقه باید باهم ارتباط داشته باشند، نظیر ﴿أَنَّما یُریدُ اللّهُ﴾ که جداگانه نازل شد؛ منتها اینجا قرار گرفت.
عدم ارتباط آیهٴ «اکمال دین» با جملات قبل از آن
حالا این ترتیب آنچه را که ذات اقدس الهی نازل کرده است در لابهلای سور، در لابهلای آیات، بحثی است به علوم القرآن برمیگردد نه بحث تفسیری، بحث تفسیری این است که این برای کدام فضاست، این چه میخواهد بگوید. بحث قرآنشناسی این است که اینها به دستور چه کسی جابهجا شده، چرا این جملهای که با جملهٴ قبل هیچ ارتباط ندارد کنار هم قرار گرفتند، این میشود جزء بحثهای علوم القرآن، نه جزء بحثهای تفسیری. این شناخت قرآن از بیرون است. بحث تفسیری این است که این آیه مربوط به چیست، چه میخواهد بگوید. بنابراین این هیچ تردیدی ندارد که مربوط به قبل نیست، فرمود: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا﴾ ؛ دین کامل شده است، بنابراین مسئلهٴ خلافت، مسئلهٴ ولایت به عنوان انجاز وعده مطرح است.
دلالت برخی از آیات قرآن بر حکومت جهانی امام زمان(علیه السلام)
خیلی از آیات قرآن کریم است که به حسب ظاهر، عام است ولی به حسب روایات، مصداق کاملش زمان ظهور حضرت حجت(سلام الله علیه) است، تطبیق شد بر آن زمان مبارک. گرچه اینها در حدی نیست که بشود شماره کرد، چون یک قسمت مهم از آیات، تأویلش آن حضرت است. حالا به عنوان نمونه، در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» آیهٴ هفده اینچنین است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ اْلآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون﴾؛ فرمود بدانید که خدا زمین مرده را بعد زنده میکند. در ذیل این حدیثی است از معصوم(علیه السلام) که مربوط به زمان ظهور حضرت حجت(سلام الله علیه) است که زمینههای مرده زندگی مردم را حضرت با قسط و عدل و داد احیا میکند . چه اینکه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آیهٴ 105 ﴿وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ﴾ مصداق کاملش را گفتند زمان ظهور حضرت حجَت(سلام الله علیه) است ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ از امام صادق و باقر(علیهما السلام) رسیده است که هنوز تأویل این آیه نیامده، تأویل این آیه وقتی است که حضرت حجت(سلام الله علیه) ظهور کند ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ یک، ﴿وَقَاتِلُوهُمْ﴾ تا اینکه همهٴ دین، این بشود همان ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾ با او هماهنگ درمیآید ﴿وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ که فرمود این هم دربارهٴ حضرت حجَت(سلام الله علیه) است . آیهٴ 54 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که مطلق است مصداق کاملش زمان ظهور آن حضرت است، طبق روایتی که از معصوم(علیه السلام) رسیده است. فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾ که فرمود مصداق کاملش اصحاب و انصار حضرت حجَت(سلام الله علیه)اند ، اینهایی هستند که هم محبان الهیاند هم محبوبان الهی.
ویژگی حکومت جهانی امام زمان(علیه السلام)
آیهای در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود که بحثش قبلاً گذشت و مربوط به قیامت هم است، بخشی از آن آیات ولی مصداق کاملش را گفتند زمان ظهور حضرت حجَت است و بخشی مربوط به استقبال، سورهٴ «بقره» آیهٴ 148 این است ﴿وَ لِکُلِّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعًا إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ ذیل این کریمه، حدیثی از امام معصوم(علیه السلام) است که در زمان ظهور حضرت حجّت(سلام الله علیه) که کنار کعبه ظهور میکند و میفرماید «... ﴿بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ ثم یقول انا بقیة الله...» میفرماید شیعیان و یاوران راستین آن حضرت هر جا باشند، خدا توفیق وصول به آن حضرت را نصیبشان میکند ﴿أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعًا﴾ و درک مردم هم در زمان ظهور حضرت به کمال میرسد. گذشته از اینکه روایتی دارد که خداوند، رئوس اینها را مسح میکشد و احلام اینها و عقول اینها جمع و کامل میشود در بعضی از تعبیرات دارد که خدا دلهای اینها را پر از بینیازی میکند ، نه اینکه زمین را پر از عدل و داد بکند فقط، بلکه دلهای اینها را هم پر از بینیازی میکند و بهترین بینیازی، همان علم است که انسان را از خیلی از امور بینیاز میکند. جهل، مایهٴ حاجت و نیازمندی است علم، مایهٴ بینیازی است. فرمود قلوب را غنا پر میکند و حضرت(سلام الله علیه) هم که ظهور کرده است اینچنین است.
اجرای تمام احکام اسلام در حکومت جهانی امام زمان(علیه السلام)
آن وقت همین اختلاف هست، همین نفاقگونه زندگی کردن هست، همین عداوت و تبلیغات سوء هست؛ منتها به ما گفتند در تمام شبهای ماه مبارک رمضان دعا کنید، وقتی حضرت(سلام الله علیه) ظهور کرده است بتواند بدون ترس، دین خدا را اظهار کند. اینکه ذیل دعای «افتتاح» آمده است که «... اظهر به دینک ... و اعز به» کذا و کذا او را یاری بکن، ما را در دولت او عزیز و اینها بکن «وانْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ» تا اینکه «حَتَّی لاَ یَسْتَخْفِیَ بِشَیْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ اَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ» همین است. خدایا! تو ولیات را یاری بکن که مبادا از ترس عدهای دینت را پیاده نکند، احکامت را پیاده نکند. خب، اگر مسئله اعجاز باشد «و کن فیکون» باشد، کسی نیست که حالا توطئه بکند تا حضرت حجت(سلام الله علیه) از ترس او نتواند احکام الهی را پیاده بکند. الآن قسمتی از احکام اسلام اصلاً مطرح نشد، در همان مجلس خبرگان اول، یک کلیمی که صریحاً اعتراض میکرد به ما و بعد هم به یک خط دیگری سر درآورد، او میگفت اصلاً اسم جزیه را نبرید، شما اصلاً میبینید نه در قانون اساسی اول و نه در قانون اساسی دوم اصلاً صحبت از جزیه نیست، با اینکه جزیه جزء احکام مسلّم اسلام است، اصلاً نیامده که اهل کتاب باید جزیه بدهند. امروز اگر ما به اینها بگوییم جزیه بدهند، پس فردا یا فردا یا عصر امروز مسلمانهای کشورهای دیگر را هم میگویند شما باید جزیه بدهید. اینگونه از احکام، اصلاً نسیاً منسیا شده است متأسفانه.
اگر الآن اینجا بگویند اقلیتهای دینی باید جزیه بپردازند، طولی نمیکشد که آنها هم میگویند مسلمانها باید جزیه بپردازند در کشورهای دیگر. این همان است که «یستخفی بشیء من الحق مخافة من احد من الخلق» این در این دعاها آمده که خدایا! طوری حضرت حجت(سلام الله علیه) را تأیید و تقویت بکن که مبادا از ترس، دینت را نتواند پیاده بکند .
ضرورت شناخت و آمادگی برای حکومت جهانی حضرت مهدی(علیه السلام)
این کتابهایی که در این زمینه نوشته شده، روایاتی که در این زمینه نوشته شده، اینها انفع است، مفیدتر است، عمیقتر است، علمیتر است از این کتابهایی که ما در حوزه میخوانیم. هم مطالبش عمیقتر است، هم کاربردش بیشتر است هم نورانیتر است اینها را نگذارید برای ایام تبلیغ، اینها را یا درس بگویید یا درس بخوانید یا بحث بکنید یعنی ممکن است مدتی کسی سرباز ولیعصر(عج) باشد؛ اما مولایش را نشناسد که او کیست؟ چیست؟ وظیفهام چیست؟ روایاتی که در این زمینه شده بالأخره مباحثه بکنید، نزد کسی درس بخوانید، اگر قدرت دارید درس بدهید، جمع بندی بکنید که بالأخره ما با او چه ارتباطی داریم، او که حی است حاضر است ما غایبیم و نه او، آنکه نمیبیند غایب است نه او که دیده نمیشود. این جهل ما باعث شد که ما گفتیم حضرت غایب است، به جای اینکه بگوییم قائم است(صلوات الله و سلامه علیه). این لقب شریف قیام را سنیها هم دارند ما شیعهها هم داریم، وقتی نام مبارک حضرت با این لقب برده میشد تجلیل میکردند، برمیخاستند بسیار از علمای اهل سنت. وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) نام مبارک حضرت حجّت را با این لقب شریف برد، دست بر بالای سر گذاشت به احترام حضرت بلند شد. این کار امام هشتم بود در خراسان، این نام را زنده میکردند. سایر ائمه هم همین طور، وقتی نام مبارک حضرت را با این لقب میبردند بلند میشدند که این نام بماند. الآن هم همین طور است، آنکه نمیبیند غایب است، نه آنکه دیده نمیشود و اگر کمی خودمان را اصلاح بکنیم، میبینیم.
مراد از «تکذیب مدعیان رؤیت در عصر غیبت»
اینکه گفتند در زمان غیبت، تکذیب کنید مدعیان رؤیت را یعنی آثار عملی بار نکنید، نه تکذیب بکنید. چون اگر کسی بنایش بر این باشد که آثار عملی بار کند، مدعیان رؤیت فراوان میشوند. البته مدعیان رؤیت که اگر کسی را آدم تصدیق بکند، این بگوید من از ولیعصر چنین چیزی شنیدم، آن میشود حجت خدا دیگر، یقینی است باید عمل کرد. اگر کسی بگوید من خدمت حضرت رسیدم، حضرت اینچنین فرمود این میشود حکم الله دیگر، آن وقت مدعیان رویت و نشر احکام، مرز و حدی ندارد. اینکه گفتند در زمان غیبت اگر کسی ادعای رؤیت کرد، تکذیب کنید یعنی آثار صحت بار نکنید، نه ـ معاذ الله ـ بگویید تو دروغ گفتی، شاید او عبد صالح بود. این هم خلط نشود، خیلیها هستند که خیلی از شاگردان حضرت را میبینند، بندگان صالح را میبینند، اولیای الهی را میبینند. دستپروردههای او را میبینند خیال میکنند به خدمت حضرت حجت رسیدند. کسی در بیابان گم میشود، در عمره گم میشود، در سفر حج گم میشود مشکلی دارد، کسی، ناشناس میآید او را راهنمایی میکند تا جلوی حجرهاش تا جلوی خیمهاش، این خیال میکند خدمت امام رسیده است. حضرت شاگردان فراوان دارد، ابدال دارد، علما دارد، شاگردان دارد، صالحین دارد، صدیقین دارد، شهدا زیر پرورش او هستند. ممکن است یکی از بندگان صالح را دستور داده باشد که برو فلان جا، فلان زائر حج یا عمره گم شده است او را به مقصد برسان؛ اما اینکه خود حضرت را انسان ببیند بعید نیست و اگر کسی ادعای رؤیت کرده است ما موظف هستیم که آثار عملی را بار نکنیم که اگر حکمی گفت ما قبول نکنیم، نه اینکه ـ معاذ الله ـ تکذیبش بکنیم، بگوییم تو ندیدی، دیده نمیشود این معنای تکذیب نیست.
اوصاف منتظران واقعی امام زمان(علیه السلام)
بنابراین وجود مبارک حضرت یکی از برنامههای رسمی که از ما توقع دارد و سایر ائمه(علیهم السلام) به ما آموختند از ذات مقدس رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا خود امام مهدی( صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) این چهارده معصوم(علیهم السلام) همه به ما گفتند منتظر باشید، همه به ما گفتند منتظر باشید. مقداری بحث انتظار در نوبت دیروز اشاره شد که امام صادق(سلام الله علیه) فرمود که «ما یستعجلون»؛ چرا اینقدر شتاب میکنید، او که بیاید خلاصه مرگ است، میتوانی تحمل بکنی تحمل کن، فرمود «لم یکن بینه و بین العرب و قریش إلاّ السیف و ما یأخذ منها إلاّ السیف و ما یَستعجلون بخروج القائم والله ما طعامه إلا الشعیر الجَشْب ولا لباسه الا الغلیظ و ما هو الا السیف و الموت تحت ظلّ السیف» ؛ فرمود مکرراً میگویید خدایا! منتظریم، منتظریم حضرت آمد برنامهاش این است این نان جو میخواهد خلاصه، نه این طوری که هر کسی دستش به هر جا رسید مرفه باشد، خبری از پابرهنه نداشته باشد مگر حرفش را بزند. در نهج البلاغه هست. خب، حضرت که از مال طلق خودش خیلی بنده آزاد کرد. در مدینه یک باغ چشمه داشته باشد جزء گرانترین باغهاست دیگر، خادم حضرت میگوید که حضرت چند بار آمده کند و کاو کرده آب در نیامده. یک روز آمده کلنگ گرفته زد بالأخره، سنگی را کنار برد و چشمهای از باغ مدینه درآمد. این جزء دست پرودههای خود حضرت امیر(سلام الله علیه) بود. خادمش میگوید که هنوز این آب بالا نیامده همین که این آب، جوشیده من دیدم حضرت صیغه وقف را هم جاری کرده «هذه صدقة». خب، کدام یک از ماها میتوانیم تحمل بکنیم این حرف را. انتظار یعنی ساده زیستن، آماده بودن، بسیجی بودن. مرحوم محدث قمی(رضوان الله علیه) در آن کتاب شریف سفینة البحار در جلد دوم، صفحه 507 آنجا ذیل لغت «هدیٰ» و مهدی(صلوات الله و سلامه علیه) این را از غیبت نعمانیه نقل میکند که وجود مبارک امام ششم(سلام الله علیه) فرمود: «لِیُعِدّنّ احدُکم لخروجِ القَائِمِ(صلواته و سلامه علیه) ولَوْ سَهْماً» ولو یک تیر هم که شد آماده باش «فان الله اذا علم ذلک مِن نیّته رجوتُ لان یُنْسِئَ فی عُمره حتی یُدرِکَه و یکونَ مِن أعوانه و اَنصاره» خب، پس انتظار کشیدن یعنی مسلح بودن یعنی بسیجی بودن یعنی با تیر آشنا بودن یعنی نترسیدن یعنی جنگجو و سلحشور بودن. فرمود یک تیر هم که شد فراهم بکن اگر منتظری، معنی انتظار مشخص شد که چیست آن وقت؛ هم آماده بودن با ساده زیستن است، هم با نیروی رزمی کار کردن. دو تا بسیجی را قرآن پروراند؛ یکی هم بسیج نظامی است که مکرر ذکر کرده؛ یکی همین بسیج فرهنگی است طبق آیه معروف که ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ﴾ این «نفر» یعنی بسیجی شدن، کوچ کردن. این نفر فرهنگی است یعنی بروید در حوزههای علمیه عالم بشوید، آن هم ﴿انْفِرُوا خِفافًا وَ ثِقالاً﴾ که نفر بسیجی است.
وظیفه منتظران واقعی حکومت جهانی
خب، انتظار یعنی این، آن وقت، هم مسلح بودن است هم آماده شدن که انسان هر مأموریتی را بپذیرد و ساده زندگی کند و خود حضرت امیر(سلام الله علیه) با همه امکاناتش وقتی به حضرت عرض کردند شما چرا اینقدر ساده زندگی میکنید، با اینکه فرمود فرض است بر رهبران الهی که خودشان را سخت بگیرند؛ در مضیقه بیندازند به اندازه آن محرومین جامعه زندگی کنند «أِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ» این مضمون در نهج البلاغه هست «بِضَعَفَةِ النَّاسِ» و مانند آن. پس انتظار از افضل اعمال ماست و معنای انتظار هم همین است. آنکه میگوید من منتظرم که حضرت بیاید، اصلاح بکند اگر یک وقت حضرت ظهور کرد، الآن چون غایب است به حضرت ایمان دارد. اگر حضرت ظهور کرد اول کسی که مخالف اوست همین خود اوست، برای اینکه برنامههایش در دعاها، در روایات در زیارات مشخص است دیگر. سخن از یک روایت و دو روایت نیست، اگر این یک روایت، دو روایت بود ممکن بود آدم بگوید مثلاً قابل توجیه است و اینها؛ اما این روایات بحث از ده تا و صد تا و پانصد تا میگذرد که کلاً سیره را مشخص میکند که حضرت با چه وضع کار کرده.
مبارزه با خرافات و جاهلیت، برنامه رسمی امام زمان(علیه السلام)
فرمود که وقتی آمد «یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)» ؛ این جاهلیتها را، این خرافات را، این اوضاع را، این نابرابریها را همه را برمیدارد. اولکاری که میکند این گلدستهها را خراب میکند. تمام ماها تلاش و کوششمان این است که قدری گلدسته درست کنیم، مسجد ما گلدستهاش بلندتر، این فکرها را برمیدارند حضرت، چه کارهایی میکند بازسازی حضرت چیست؟ نوسازی حضرت چیست؟ زخرف مساجد را برمیدارد. الآن ما عادت کردیم مسجد میسازیم، حسینیه میسازیم مزخرف و مزین. «زخرف» یعنی زینت دیگر. این طرز فکرها که الآن آمده، این را برمیدارد. حرفی بعضی از بزرگان اهل معرفت گفتند که میدانید چرا عدهای به دنبال گوساله سامری رفتند، برای اینکه مزین بود به ذهب؛ هر جا طلا کاری است مردم خوششان میآید. خیلی فرق است بین آنچه ما الآن داریم، با آنچه در روایات برنامه حضرت را ذکر میکند. فرمود که مردم دلشان نزد طلاهاست، دیدند این هم که پر طلا است این گوساله. خب، حالا حضرت که ظهور کرد اجازه میدهد که اینچنین باشد یا برنامههای دیگری دارد. این حرفها اگر فحصی بشود در خود روایات ظهور حضرت(سلام الله علیه) مشخص میکند که برنامه آن حضرت چیست. چطور ظهور میکند. آن وقت انتظار که از افضل اعمال شیعهها است در زمان غیبت هم کاملاً وضعش مشخص میشود.
امام خمینی(ره)، منتظر واقعی امام زمان(علیه السلام)
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اما حرف را چه کسی گوش بدهد، آن کسی که نترس بود خود امام بود. آن بعد معنوی امام و عرفانی امام و فلسفی امام و زهد امام، منسی شد. این حسینیه جماران، آیت بود آن زیلو، آیت بود به حق آیت بود؛ اندرون و بیرونش هم یکسان بود.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اما اگر کسی «أین الامام و ما ادراک ما الامام» فرق میکند. آن در هر هزار سال چنین الف قدی ظهور میکند که زرق و برق این را نگیرد. اینکه سران کشورها رؤسای جمهور همه آمدند برای دعوت صلح، بعد ظهر شد و به او اقتدا کردند، دیدند این واقع خلیفة الله است فی الارض، در زمان غیبت. چرا زهد حضرت امیر(سلام الله علیه) را در زمان شجاعتش کمتر ذکر میکنند، فقط آن زمان خانهنشینیاش را ذکر میکنند. برای این پنج سال هر چه نقل میشود شمشیر است برای آن 25 سال هر چه نقل میشود زهد است. در حالیکه همان وقت هم اهل شمشیر بود و همین وقت هم اهل زهد. اگر کسی کون جامع بود، انسان جامع بود همه اینها را داراست. این همه درآمدهایی که آمده، اجازه نداد حسینیه جماران از آن وضع سادهاش در بیاید، نه اینکه حالا ـ معاذ الله ـ میخواست برای اینکه با پابرهنهها مثلاً یک طور زندگی کند که پابرهنه نرنجند اینها اهداف ضعیف است، خودش را میخواست دریابد. اگر نظام اینچنین باشد آن اصل اسلام خودش را روشن میکند، چیزی او را فریب نمیدهد. در تمام این مدت، من این را هیچ وقت مسرور ندیدم، با اینکه فتحها و پیروزیها شده، مگر همان وقتی که صبح که ما از نزد گورباچف برگشتیم، دیدم هنوز ما حرف نزده دارد میخندد این پسر پیغمبر. خب، این اثرش را هم دیدیم. این کارها که فلان جا را رنگ روغن بکن، فلان جا را فرش بکن، این کاری نیست که امام پسند باشد، منوب عنه نمیپذیرفت، خودش هم نمیپذیرفت. اینها چیزی نیست؛ اما ما حالا دستمان به زید و عمرو نمیرسد لااقل با خودمان برسد که اگر جایی مسجدی داریم، حسینیهای داریم به این فکر نباشیم رنگ و روغن کنیم، به این فکر باشیم که ﴿إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ باشد، نه حسابهای دیگر باشد. غرض آن است که انتظار ظهور حضرت، معنای خاص خود را پیدا میکند، هم در ساده زیستن است و هم در مسلح بودن. مطلبی که به عنوان آخرین جمله باید عرض کنم حضورتان و به عنوان خواهش هم میخواهم عرض کنم این است که فردا وجود شریف حضرت آیت الله خامنهای(ایده الله تعالی) به قم مشرف میشوند، حتماً در مراسم استقبال او شرکت کنید، برای اینکه تکریم کسی که الآن مسئول نظام است، تکریم اسلام است بدون هیچ تردیدی؛ منتها متأسفانه یک سمیناری از مدتها قبل در استان مازندران برای همین برگزاری مراسم انتخابات و سازماندهی که ـ انشاءالله ـ به خوبی برگزار بشود، همه شرکت بکنند و مشکلی نداشته باشد، عاقلانه شرکت بکنند، عالمانه شرکت بکنند، عادلانه شرکت بکنند، روحانیون و ائمه جمعه و جماعات این استان وسیع از مدتها قبل قرار گذاشتند که ما فردا باید در آنجا در حضور آن آقایان باشیم، من تأسفم این است که چرا در جمع شما مستقبلان عزیز حضور ندارم؛ اما شما حتماً هم بزرگواری که دارید بالاصاله از طرف خودتان، هم لطفی که دارید به نیابه از طرف ما شرکت کنید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- وعده قطعی خداوند دربارهٴ خلافت صالحان بر زمین
- اوصاف منتظران واقعی امام زمان عج
- اجرای تمام احکام اسلام در حکومت جهانی امام زمان عج
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿200﴾
آینده جهان از نظر اسلام
آخرین بحث از مباحث سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» دربارهٴ آخرین ذخیرهٴ الهی و خاتم اوصیا و خاتم اولیا وجود مبارک حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخورد کرد و این را ـ انشاءالله ـ ما به فال نیک میگیریم. گرچه بعضی از مسائل مربوط به این پانزده فصل ، نیازی داشت که جمعبندی نهایی اعمال بشود و مخصوصاً در وجود جامعه که آیا جامعه وجود دارد یا ندارد، وجودش حقیقی است یا اعتباری ولی ـ انشاءالله ـ در بازنگری بعدی ممکن است که اینگونه از مسائل هم مطرح بشود، چون این آیه تقریباً مقداری بحث مبسوطی به خود اختصاص داد و طول کشید. در این فصل پانزده، خلاصهٴ مطلبی که مطرح است این است که آیندهٴ جهان از نظر اسلام چیست. عدهای دربارهٴ آینده جهان، اظهار نظر کردند به بدبینی، عدهای هم به شک و تردید ولی اسلام، آیندهٴ جهان را با خوشبینی تشریح میکند که جهان، روزی به مقصد خود میرسد.
تبیین دیدگاه قرآن کریم دربارهٴ آینده جهان
خلاصه این اصل هم در ذیل چند اصل و مقدمه حل میشود که بسیاری از آن اصول و مقدمات، در خلال بحثهای گذشته بیان شد. اصل اول این بود که جهان، هدف دارد و بر حق، خلق شده است. قرآن فرمود که ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ یا فرمود: ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاّ بِالْحَقِّ﴾ یعنی نظام هستی به حق خلق شده است حالا یا «باء» مصاحبه است یا «باء» ملابسه است بطلان، در این جهان راه ندارد. هم به لسان اثبات فرمود که ما اینها را به حق خلق کردیم هم باطل را نفی کرد، فرمود: ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ پس این نظام، به حق خلق شده است. اصل دوم آن است که گرچه نظام به حق، خلق شد و حقپذیر است؛ اما باطل در این جایگاه به هیچ وجه راه ندارد، این نظام باطل را دفع میکند و اگر باطل در این نظام راه پیدا کند او را از آن نظم خاصش ساقط میکند. فرمود که ﴿وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ﴾ ؛ اگر حق تابع امیال مردم باشد در مسئلهٴ توحید و همچنین در مسئله حقوق و در مسئله اخلاق که مجموعاً به توحید برمیگردد، نظام آسمان و زمین از هم فرو میپاشد، زیرا اگر حق، در نظام کیهانی حکومت نکند باطل، مایهٴ ویرانی آسمان و زمین خواهد شد. نه تنها مسئلهٴ فساد زمین است از باب ﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاس﴾ بلکه کل نظام هستی فرو میپاشد، برای اینکه حق اعم از توحید و اخلاق و حقوق، متبع است و اگر حق، تابع اهوای این مشرکین باشد در مسائل اعتقادی، اخلاقی و حقوقی نه تنها «فسدت الارض»، بلکه ﴿لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ﴾ این هم اصل دوم که باطل، با نظم عالم سازگار نیست. اصل سوم هم این است که انسان، مانند سایر مخلوقات جهان با حق خلق شده است و دارای هدف مشخص است ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًی﴾ یا ﴿أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون﴾ و مانند آن. پس نظام انسانی هم مثل نظام جهانی به حق خلق شده است و باطل با زندگی سعادتمندانه انسان هماهنگ نیست. ظلم، باطل است، برای نظام انسانی ظلم، زیانبار است این اصل سوم. اصل چهارم این است که انسان اگر بخواهد یک زندگی سعادتمندانه داشته باشد نباید فردی زندگی کند، چون مقدور نیست. این همان نیازمندی انسان است به جامعه که زندگی انسان یک زندگی جمعی است. حالا خواه جامعه وجود جدایی داشته باشد یا نه، وجود جدایی نداشته باشد و هر فردی حیثیت اجتماعی داشته باشد، نه اینکه جامعه وجود جدایی داشته باشد که این البته در آن بازنگری نهایی به خواست خدا باید حل بشود که اصلاً جامعه وجود حقیقی دارد یا وجود اعتباری دارد. پس زندگی سعادتمندانه انسان بدون اجتماع و تشکیل جامعه ممکن نیست این هم یک اصل، اصل بعدی آن است که زندگی جمعی بدون حکومت ممکن نیست، مسئولی میطلبد که سازماندهی نظام جامعه را به عهده بگیرد که این هم تا حدودی مبسوطاً دربارهٴ او بحث شد. اصل بعدی آن است که حکومت، بدون قانون شکل نمیگیرد و در خلال بحثهای گذشته هم ثابت شد که دو چیز است که رکن یک نظام حکومتیاند: یکی قانون آزاد و یکی حاکم آزاده.
قانونی که از غلط و خبط و خطا و سهو و نسیان و جهالت آزاد باشد این قهراً قانون الهی است. حاکمی باید باشد آزاده آن حاکم، اولاً بالذات ذات اقدس الهی است، در جهان مخلوق اول وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، بعد ائمهٴ معصومین(علیهم السلام)اند بعد کسی است که دینشناس و عادل باشد.
وعده قطعی خداوند دربارهٴ خلافت صالحان بر زمین
اگر کسی دینشناس بود و عادل یعنی فقیه عادل بود، این مسئولی است آزاده، حداکثر امکان در زمان غیبت همین است. از این به بعد، اصولی است که قرآن کریم آنها را به عنوان وعده یاد میکند که در طی بحث دیروز چند طایفه از آیات مشخص شد که یک طایفه فرمود جهان را بالأخره دین میگیرد، همان طایفهای بود که در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و «فتح» و سورهٴ «صف» . یک طایفه از آیات، دلالت میکرد بر اینکه خدا وعده داد که مستضعفین را خلیفة الله بکند در روی زمین که این در سورهٴ «نور» بود. طایفهٴ دیگر که آیاتش در سورهٴ «حج» بود، برنامه حکومت صالحان را مشخص کرد. طایفهٴ دیگر نمونه عمل به این وعده و انجاز وعده را در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» در جریان نسب حضرت امیر در غدیر خم بیان کرد که ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ﴾ . با این بیانها معلوم میشود که اگر کسی شبهه مادی داشته باشد، شبهه ماتریالیستی داشته باشد، ماتریالیست ـ دیالکتیکی داشته باشد اینها قبلاً گذشت و اگر کسی بگوید نه، اصل اسلام حق است ولی اینکه بخواهد حکومت جهانی داشته باشد تجربه نشد تا ما ببینیم آن جهان شمول است یا نه. نباید توقع داشت که اسلام جهانشمول بشود؛ اولاً مدتی حکومت بکند تا ما تشخیص بدهیم این اصلاً شدنی نیست، هیچ مکتبی به استناد اینکه تجربه شده است ظهور نکرد، چون همهٴ مکاتب ابتدایی بودند، هیچ مکتبی سابقه تجربی نداشت. خب، گذشته از اینکه این بحث، قسمت مهمش به انسانشناسی از نظر وحی برمیگردد و ذات اقدس الهی انسان را با فطرت توحیدی خلق کرده است که تشنهٴ حق و عدل است و روزی هم باید به این آب زلال قسط و عدل برسد.
تبیین دلالت آیهٴ دوم سورهٴ «مائده» بر خلافت و ولایت
پرسش:...
پاسخ: این آیه معلوم میشود که یک چیز جدیدی آمده که دین، مسئول اجرا پیدا کرد. در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشته از اینکه آن حکم، قبلاً هم نازل شده بود، این حکمی که در سورهٴ «مائده» آیهٴ دوم هست قبلاً هم آمده که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ﴾ بعد فرمود که ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِاْلأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْق﴾ این حکم قبلاً هم نازل شده بود این بار اول نیست این یک و ثانیاً به وسیله تحریم میته پشت سر بفرماید ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ﴾ ؛ دیگر کافران ناامید شدند، دیگر از کافران نترسید برای اینکه ما گفتیم میته حرام است، اصلاً هیچ ارتباطی باهم ندارند. هم این آیه قبلاً نازل شده بود و تازگی ندارد، این یک حکم جدیدی نیست و هم اینکه حالا ما چهار تا مسئله فقهی برای شما گفتیم، دیگر از امروز به بعد کافران ناامید شدند، برای اینکه ما گفتیم خون، حرام است.
پرسش:...
پاسخ: بله یقیناً معترضه نیست جداگانه نازل شده، مثل آیه تطهیری که جداگانه نازل شده این بدون هیچ تردید، این ﴿أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾ همین است دیگر، بدون کمترین تردید. الآن همان طوری که ما یقین داریم الآن روز است و شب نیست، یقین داریم که این ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ به قبل، هیچ ارتباط ندارد چیزی است جدید نازل شده، برای اینکه چهار تا مسئلهٴ فقهی اولاً قبلاً آمده بود و تازگی نداشت و ثانیاً با این چهار تا مسئله فقهی که خون حرام است، مردار حرام است که کافر از شما ناامید نمیشود که. معلوم میشود امروز یک سرفصل جدیدی است، یک چیز تازهای است که ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ﴾ چرا، برای اینکه مسئول پیدا کرد دین، دین زمامدار پیدا کرد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آن آیهٴ مباهله در جریان مدینه بود. آن روز رسانههای گروهی نبود، آن روز پیام عمومی نبود و اصلاً قسمت مهم سفرنامه وجود مبارک پیغمبر در حجة الوداع همان جریان ولایت بود. در مکه بگویند، در مسجد خیف بگویند ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾ همین جاست، خود این نشان میدهد که این یک مسئله مهم خلافتی است، فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾ این ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس﴾ که مسئلهٴ ترس نظامی نبود، ترس نظامی را رسول مبارک پشت سر گذاشت. آن وقتی تنها بود نمیترسید، الآن که مکه را فتح کرده از چه کسی بترسد. خب، پس چه مسئلهای است که ﴿وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾ برای این چهار تا پنج تا مسئله حکم فقهی است که قبلاً هم فرموده بود که خون حرام است، مردار حرام است، این چه چیزی است؟ و اینکه فرمود خدا تو را از دشمن حفظ میکند یعنی از خطر نظامی دشمن حفظ میکند، آن روزی که همه مسلح بودند و پیغمبر تنها بود چنین آیهای نازل نشده، پیغمبر از کسی نمیترسید الآن که همه اسلحهها را گذاشتهاند زمین ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ پیغمبر از کسی میترسد. پس این در کدام فضا نازل شده. این ترس، ترس نظامی نیست، ترس سیاسی است و لا غیر. فرمود تو بگو بالآخره، حالا اینها میگویند عقد برادری بستی، پسر عموی توست، داماد توست هر چه بخواهند بگویند، بگویند من تأمین میکنم مسئله را، بالأخره دین مسئول میخواهد و اگر نگویی کاری انجام ندادی .
پرسش:...
پاسخ: هیچ چیز، جداگانه نازل شد اگر یک بار نازل شده باش،د آن وقت صدر و ساقه باید باهم ارتباط داشته باشند، نظیر ﴿أَنَّما یُریدُ اللّهُ﴾ که جداگانه نازل شد؛ منتها اینجا قرار گرفت.
عدم ارتباط آیهٴ «اکمال دین» با جملات قبل از آن
حالا این ترتیب آنچه را که ذات اقدس الهی نازل کرده است در لابهلای سور، در لابهلای آیات، بحثی است به علوم القرآن برمیگردد نه بحث تفسیری، بحث تفسیری این است که این برای کدام فضاست، این چه میخواهد بگوید. بحث قرآنشناسی این است که اینها به دستور چه کسی جابهجا شده، چرا این جملهای که با جملهٴ قبل هیچ ارتباط ندارد کنار هم قرار گرفتند، این میشود جزء بحثهای علوم القرآن، نه جزء بحثهای تفسیری. این شناخت قرآن از بیرون است. بحث تفسیری این است که این آیه مربوط به چیست، چه میخواهد بگوید. بنابراین این هیچ تردیدی ندارد که مربوط به قبل نیست، فرمود: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا﴾ ؛ دین کامل شده است، بنابراین مسئلهٴ خلافت، مسئلهٴ ولایت به عنوان انجاز وعده مطرح است.
دلالت برخی از آیات قرآن بر حکومت جهانی امام زمان(علیه السلام)
خیلی از آیات قرآن کریم است که به حسب ظاهر، عام است ولی به حسب روایات، مصداق کاملش زمان ظهور حضرت حجت(سلام الله علیه) است، تطبیق شد بر آن زمان مبارک. گرچه اینها در حدی نیست که بشود شماره کرد، چون یک قسمت مهم از آیات، تأویلش آن حضرت است. حالا به عنوان نمونه، در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» آیهٴ هفده اینچنین است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْیِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ اْلآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون﴾؛ فرمود بدانید که خدا زمین مرده را بعد زنده میکند. در ذیل این حدیثی است از معصوم(علیه السلام) که مربوط به زمان ظهور حضرت حجت(سلام الله علیه) است که زمینههای مرده زندگی مردم را حضرت با قسط و عدل و داد احیا میکند . چه اینکه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آیهٴ 105 ﴿وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ﴾ مصداق کاملش را گفتند زمان ظهور حضرت حجَت(سلام الله علیه) است ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ از امام صادق و باقر(علیهما السلام) رسیده است که هنوز تأویل این آیه نیامده، تأویل این آیه وقتی است که حضرت حجت(سلام الله علیه) ظهور کند ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ یک، ﴿وَقَاتِلُوهُمْ﴾ تا اینکه همهٴ دین، این بشود همان ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾ با او هماهنگ درمیآید ﴿وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ که فرمود این هم دربارهٴ حضرت حجَت(سلام الله علیه) است . آیهٴ 54 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که مطلق است مصداق کاملش زمان ظهور آن حضرت است، طبق روایتی که از معصوم(علیه السلام) رسیده است. فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾ که فرمود مصداق کاملش اصحاب و انصار حضرت حجَت(سلام الله علیه)اند ، اینهایی هستند که هم محبان الهیاند هم محبوبان الهی.
ویژگی حکومت جهانی امام زمان(علیه السلام)
آیهای در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود که بحثش قبلاً گذشت و مربوط به قیامت هم است، بخشی از آن آیات ولی مصداق کاملش را گفتند زمان ظهور حضرت حجَت است و بخشی مربوط به استقبال، سورهٴ «بقره» آیهٴ 148 این است ﴿وَ لِکُلِّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعًا إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ ذیل این کریمه، حدیثی از امام معصوم(علیه السلام) است که در زمان ظهور حضرت حجّت(سلام الله علیه) که کنار کعبه ظهور میکند و میفرماید «... ﴿بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ ثم یقول انا بقیة الله...» میفرماید شیعیان و یاوران راستین آن حضرت هر جا باشند، خدا توفیق وصول به آن حضرت را نصیبشان میکند ﴿أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعًا﴾ و درک مردم هم در زمان ظهور حضرت به کمال میرسد. گذشته از اینکه روایتی دارد که خداوند، رئوس اینها را مسح میکشد و احلام اینها و عقول اینها جمع و کامل میشود در بعضی از تعبیرات دارد که خدا دلهای اینها را پر از بینیازی میکند ، نه اینکه زمین را پر از عدل و داد بکند فقط، بلکه دلهای اینها را هم پر از بینیازی میکند و بهترین بینیازی، همان علم است که انسان را از خیلی از امور بینیاز میکند. جهل، مایهٴ حاجت و نیازمندی است علم، مایهٴ بینیازی است. فرمود قلوب را غنا پر میکند و حضرت(سلام الله علیه) هم که ظهور کرده است اینچنین است.
اجرای تمام احکام اسلام در حکومت جهانی امام زمان(علیه السلام)
آن وقت همین اختلاف هست، همین نفاقگونه زندگی کردن هست، همین عداوت و تبلیغات سوء هست؛ منتها به ما گفتند در تمام شبهای ماه مبارک رمضان دعا کنید، وقتی حضرت(سلام الله علیه) ظهور کرده است بتواند بدون ترس، دین خدا را اظهار کند. اینکه ذیل دعای «افتتاح» آمده است که «... اظهر به دینک ... و اعز به» کذا و کذا او را یاری بکن، ما را در دولت او عزیز و اینها بکن «وانْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ» تا اینکه «حَتَّی لاَ یَسْتَخْفِیَ بِشَیْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ اَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ» همین است. خدایا! تو ولیات را یاری بکن که مبادا از ترس عدهای دینت را پیاده نکند، احکامت را پیاده نکند. خب، اگر مسئله اعجاز باشد «و کن فیکون» باشد، کسی نیست که حالا توطئه بکند تا حضرت حجت(سلام الله علیه) از ترس او نتواند احکام الهی را پیاده بکند. الآن قسمتی از احکام اسلام اصلاً مطرح نشد، در همان مجلس خبرگان اول، یک کلیمی که صریحاً اعتراض میکرد به ما و بعد هم به یک خط دیگری سر درآورد، او میگفت اصلاً اسم جزیه را نبرید، شما اصلاً میبینید نه در قانون اساسی اول و نه در قانون اساسی دوم اصلاً صحبت از جزیه نیست، با اینکه جزیه جزء احکام مسلّم اسلام است، اصلاً نیامده که اهل کتاب باید جزیه بدهند. امروز اگر ما به اینها بگوییم جزیه بدهند، پس فردا یا فردا یا عصر امروز مسلمانهای کشورهای دیگر را هم میگویند شما باید جزیه بدهید. اینگونه از احکام، اصلاً نسیاً منسیا شده است متأسفانه.
اگر الآن اینجا بگویند اقلیتهای دینی باید جزیه بپردازند، طولی نمیکشد که آنها هم میگویند مسلمانها باید جزیه بپردازند در کشورهای دیگر. این همان است که «یستخفی بشیء من الحق مخافة من احد من الخلق» این در این دعاها آمده که خدایا! طوری حضرت حجت(سلام الله علیه) را تأیید و تقویت بکن که مبادا از ترس، دینت را نتواند پیاده بکند .
ضرورت شناخت و آمادگی برای حکومت جهانی حضرت مهدی(علیه السلام)
این کتابهایی که در این زمینه نوشته شده، روایاتی که در این زمینه نوشته شده، اینها انفع است، مفیدتر است، عمیقتر است، علمیتر است از این کتابهایی که ما در حوزه میخوانیم. هم مطالبش عمیقتر است، هم کاربردش بیشتر است هم نورانیتر است اینها را نگذارید برای ایام تبلیغ، اینها را یا درس بگویید یا درس بخوانید یا بحث بکنید یعنی ممکن است مدتی کسی سرباز ولیعصر(عج) باشد؛ اما مولایش را نشناسد که او کیست؟ چیست؟ وظیفهام چیست؟ روایاتی که در این زمینه شده بالأخره مباحثه بکنید، نزد کسی درس بخوانید، اگر قدرت دارید درس بدهید، جمع بندی بکنید که بالأخره ما با او چه ارتباطی داریم، او که حی است حاضر است ما غایبیم و نه او، آنکه نمیبیند غایب است نه او که دیده نمیشود. این جهل ما باعث شد که ما گفتیم حضرت غایب است، به جای اینکه بگوییم قائم است(صلوات الله و سلامه علیه). این لقب شریف قیام را سنیها هم دارند ما شیعهها هم داریم، وقتی نام مبارک حضرت با این لقب برده میشد تجلیل میکردند، برمیخاستند بسیار از علمای اهل سنت. وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) نام مبارک حضرت حجّت را با این لقب شریف برد، دست بر بالای سر گذاشت به احترام حضرت بلند شد. این کار امام هشتم بود در خراسان، این نام را زنده میکردند. سایر ائمه هم همین طور، وقتی نام مبارک حضرت را با این لقب میبردند بلند میشدند که این نام بماند. الآن هم همین طور است، آنکه نمیبیند غایب است، نه آنکه دیده نمیشود و اگر کمی خودمان را اصلاح بکنیم، میبینیم.
مراد از «تکذیب مدعیان رؤیت در عصر غیبت»
اینکه گفتند در زمان غیبت، تکذیب کنید مدعیان رؤیت را یعنی آثار عملی بار نکنید، نه تکذیب بکنید. چون اگر کسی بنایش بر این باشد که آثار عملی بار کند، مدعیان رؤیت فراوان میشوند. البته مدعیان رؤیت که اگر کسی را آدم تصدیق بکند، این بگوید من از ولیعصر چنین چیزی شنیدم، آن میشود حجت خدا دیگر، یقینی است باید عمل کرد. اگر کسی بگوید من خدمت حضرت رسیدم، حضرت اینچنین فرمود این میشود حکم الله دیگر، آن وقت مدعیان رویت و نشر احکام، مرز و حدی ندارد. اینکه گفتند در زمان غیبت اگر کسی ادعای رؤیت کرد، تکذیب کنید یعنی آثار صحت بار نکنید، نه ـ معاذ الله ـ بگویید تو دروغ گفتی، شاید او عبد صالح بود. این هم خلط نشود، خیلیها هستند که خیلی از شاگردان حضرت را میبینند، بندگان صالح را میبینند، اولیای الهی را میبینند. دستپروردههای او را میبینند خیال میکنند به خدمت حضرت حجت رسیدند. کسی در بیابان گم میشود، در عمره گم میشود، در سفر حج گم میشود مشکلی دارد، کسی، ناشناس میآید او را راهنمایی میکند تا جلوی حجرهاش تا جلوی خیمهاش، این خیال میکند خدمت امام رسیده است. حضرت شاگردان فراوان دارد، ابدال دارد، علما دارد، شاگردان دارد، صالحین دارد، صدیقین دارد، شهدا زیر پرورش او هستند. ممکن است یکی از بندگان صالح را دستور داده باشد که برو فلان جا، فلان زائر حج یا عمره گم شده است او را به مقصد برسان؛ اما اینکه خود حضرت را انسان ببیند بعید نیست و اگر کسی ادعای رؤیت کرده است ما موظف هستیم که آثار عملی را بار نکنیم که اگر حکمی گفت ما قبول نکنیم، نه اینکه ـ معاذ الله ـ تکذیبش بکنیم، بگوییم تو ندیدی، دیده نمیشود این معنای تکذیب نیست.
اوصاف منتظران واقعی امام زمان(علیه السلام)
بنابراین وجود مبارک حضرت یکی از برنامههای رسمی که از ما توقع دارد و سایر ائمه(علیهم السلام) به ما آموختند از ذات مقدس رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا خود امام مهدی( صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) این چهارده معصوم(علیهم السلام) همه به ما گفتند منتظر باشید، همه به ما گفتند منتظر باشید. مقداری بحث انتظار در نوبت دیروز اشاره شد که امام صادق(سلام الله علیه) فرمود که «ما یستعجلون»؛ چرا اینقدر شتاب میکنید، او که بیاید خلاصه مرگ است، میتوانی تحمل بکنی تحمل کن، فرمود «لم یکن بینه و بین العرب و قریش إلاّ السیف و ما یأخذ منها إلاّ السیف و ما یَستعجلون بخروج القائم والله ما طعامه إلا الشعیر الجَشْب ولا لباسه الا الغلیظ و ما هو الا السیف و الموت تحت ظلّ السیف» ؛ فرمود مکرراً میگویید خدایا! منتظریم، منتظریم حضرت آمد برنامهاش این است این نان جو میخواهد خلاصه، نه این طوری که هر کسی دستش به هر جا رسید مرفه باشد، خبری از پابرهنه نداشته باشد مگر حرفش را بزند. در نهج البلاغه هست. خب، حضرت که از مال طلق خودش خیلی بنده آزاد کرد. در مدینه یک باغ چشمه داشته باشد جزء گرانترین باغهاست دیگر، خادم حضرت میگوید که حضرت چند بار آمده کند و کاو کرده آب در نیامده. یک روز آمده کلنگ گرفته زد بالأخره، سنگی را کنار برد و چشمهای از باغ مدینه درآمد. این جزء دست پرودههای خود حضرت امیر(سلام الله علیه) بود. خادمش میگوید که هنوز این آب بالا نیامده همین که این آب، جوشیده من دیدم حضرت صیغه وقف را هم جاری کرده «هذه صدقة». خب، کدام یک از ماها میتوانیم تحمل بکنیم این حرف را. انتظار یعنی ساده زیستن، آماده بودن، بسیجی بودن. مرحوم محدث قمی(رضوان الله علیه) در آن کتاب شریف سفینة البحار در جلد دوم، صفحه 507 آنجا ذیل لغت «هدیٰ» و مهدی(صلوات الله و سلامه علیه) این را از غیبت نعمانیه نقل میکند که وجود مبارک امام ششم(سلام الله علیه) فرمود: «لِیُعِدّنّ احدُکم لخروجِ القَائِمِ(صلواته و سلامه علیه) ولَوْ سَهْماً» ولو یک تیر هم که شد آماده باش «فان الله اذا علم ذلک مِن نیّته رجوتُ لان یُنْسِئَ فی عُمره حتی یُدرِکَه و یکونَ مِن أعوانه و اَنصاره» خب، پس انتظار کشیدن یعنی مسلح بودن یعنی بسیجی بودن یعنی با تیر آشنا بودن یعنی نترسیدن یعنی جنگجو و سلحشور بودن. فرمود یک تیر هم که شد فراهم بکن اگر منتظری، معنی انتظار مشخص شد که چیست آن وقت؛ هم آماده بودن با ساده زیستن است، هم با نیروی رزمی کار کردن. دو تا بسیجی را قرآن پروراند؛ یکی هم بسیج نظامی است که مکرر ذکر کرده؛ یکی همین بسیج فرهنگی است طبق آیه معروف که ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ﴾ این «نفر» یعنی بسیجی شدن، کوچ کردن. این نفر فرهنگی است یعنی بروید در حوزههای علمیه عالم بشوید، آن هم ﴿انْفِرُوا خِفافًا وَ ثِقالاً﴾ که نفر بسیجی است.
وظیفه منتظران واقعی حکومت جهانی
خب، انتظار یعنی این، آن وقت، هم مسلح بودن است هم آماده شدن که انسان هر مأموریتی را بپذیرد و ساده زندگی کند و خود حضرت امیر(سلام الله علیه) با همه امکاناتش وقتی به حضرت عرض کردند شما چرا اینقدر ساده زندگی میکنید، با اینکه فرمود فرض است بر رهبران الهی که خودشان را سخت بگیرند؛ در مضیقه بیندازند به اندازه آن محرومین جامعه زندگی کنند «أِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ» این مضمون در نهج البلاغه هست «بِضَعَفَةِ النَّاسِ» و مانند آن. پس انتظار از افضل اعمال ماست و معنای انتظار هم همین است. آنکه میگوید من منتظرم که حضرت بیاید، اصلاح بکند اگر یک وقت حضرت ظهور کرد، الآن چون غایب است به حضرت ایمان دارد. اگر حضرت ظهور کرد اول کسی که مخالف اوست همین خود اوست، برای اینکه برنامههایش در دعاها، در روایات در زیارات مشخص است دیگر. سخن از یک روایت و دو روایت نیست، اگر این یک روایت، دو روایت بود ممکن بود آدم بگوید مثلاً قابل توجیه است و اینها؛ اما این روایات بحث از ده تا و صد تا و پانصد تا میگذرد که کلاً سیره را مشخص میکند که حضرت با چه وضع کار کرده.
مبارزه با خرافات و جاهلیت، برنامه رسمی امام زمان(علیه السلام)
فرمود که وقتی آمد «یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)» ؛ این جاهلیتها را، این خرافات را، این اوضاع را، این نابرابریها را همه را برمیدارد. اولکاری که میکند این گلدستهها را خراب میکند. تمام ماها تلاش و کوششمان این است که قدری گلدسته درست کنیم، مسجد ما گلدستهاش بلندتر، این فکرها را برمیدارند حضرت، چه کارهایی میکند بازسازی حضرت چیست؟ نوسازی حضرت چیست؟ زخرف مساجد را برمیدارد. الآن ما عادت کردیم مسجد میسازیم، حسینیه میسازیم مزخرف و مزین. «زخرف» یعنی زینت دیگر. این طرز فکرها که الآن آمده، این را برمیدارد. حرفی بعضی از بزرگان اهل معرفت گفتند که میدانید چرا عدهای به دنبال گوساله سامری رفتند، برای اینکه مزین بود به ذهب؛ هر جا طلا کاری است مردم خوششان میآید. خیلی فرق است بین آنچه ما الآن داریم، با آنچه در روایات برنامه حضرت را ذکر میکند. فرمود که مردم دلشان نزد طلاهاست، دیدند این هم که پر طلا است این گوساله. خب، حالا حضرت که ظهور کرد اجازه میدهد که اینچنین باشد یا برنامههای دیگری دارد. این حرفها اگر فحصی بشود در خود روایات ظهور حضرت(سلام الله علیه) مشخص میکند که برنامه آن حضرت چیست. چطور ظهور میکند. آن وقت انتظار که از افضل اعمال شیعهها است در زمان غیبت هم کاملاً وضعش مشخص میشود.
امام خمینی(ره)، منتظر واقعی امام زمان(علیه السلام)
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اما حرف را چه کسی گوش بدهد، آن کسی که نترس بود خود امام بود. آن بعد معنوی امام و عرفانی امام و فلسفی امام و زهد امام، منسی شد. این حسینیه جماران، آیت بود آن زیلو، آیت بود به حق آیت بود؛ اندرون و بیرونش هم یکسان بود.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اما اگر کسی «أین الامام و ما ادراک ما الامام» فرق میکند. آن در هر هزار سال چنین الف قدی ظهور میکند که زرق و برق این را نگیرد. اینکه سران کشورها رؤسای جمهور همه آمدند برای دعوت صلح، بعد ظهر شد و به او اقتدا کردند، دیدند این واقع خلیفة الله است فی الارض، در زمان غیبت. چرا زهد حضرت امیر(سلام الله علیه) را در زمان شجاعتش کمتر ذکر میکنند، فقط آن زمان خانهنشینیاش را ذکر میکنند. برای این پنج سال هر چه نقل میشود شمشیر است برای آن 25 سال هر چه نقل میشود زهد است. در حالیکه همان وقت هم اهل شمشیر بود و همین وقت هم اهل زهد. اگر کسی کون جامع بود، انسان جامع بود همه اینها را داراست. این همه درآمدهایی که آمده، اجازه نداد حسینیه جماران از آن وضع سادهاش در بیاید، نه اینکه حالا ـ معاذ الله ـ میخواست برای اینکه با پابرهنهها مثلاً یک طور زندگی کند که پابرهنه نرنجند اینها اهداف ضعیف است، خودش را میخواست دریابد. اگر نظام اینچنین باشد آن اصل اسلام خودش را روشن میکند، چیزی او را فریب نمیدهد. در تمام این مدت، من این را هیچ وقت مسرور ندیدم، با اینکه فتحها و پیروزیها شده، مگر همان وقتی که صبح که ما از نزد گورباچف برگشتیم، دیدم هنوز ما حرف نزده دارد میخندد این پسر پیغمبر. خب، این اثرش را هم دیدیم. این کارها که فلان جا را رنگ روغن بکن، فلان جا را فرش بکن، این کاری نیست که امام پسند باشد، منوب عنه نمیپذیرفت، خودش هم نمیپذیرفت. اینها چیزی نیست؛ اما ما حالا دستمان به زید و عمرو نمیرسد لااقل با خودمان برسد که اگر جایی مسجدی داریم، حسینیهای داریم به این فکر نباشیم رنگ و روغن کنیم، به این فکر باشیم که ﴿إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ باشد، نه حسابهای دیگر باشد. غرض آن است که انتظار ظهور حضرت، معنای خاص خود را پیدا میکند، هم در ساده زیستن است و هم در مسلح بودن. مطلبی که به عنوان آخرین جمله باید عرض کنم حضورتان و به عنوان خواهش هم میخواهم عرض کنم این است که فردا وجود شریف حضرت آیت الله خامنهای(ایده الله تعالی) به قم مشرف میشوند، حتماً در مراسم استقبال او شرکت کنید، برای اینکه تکریم کسی که الآن مسئول نظام است، تکریم اسلام است بدون هیچ تردیدی؛ منتها متأسفانه یک سمیناری از مدتها قبل در استان مازندران برای همین برگزاری مراسم انتخابات و سازماندهی که ـ انشاءالله ـ به خوبی برگزار بشود، همه شرکت بکنند و مشکلی نداشته باشد، عاقلانه شرکت بکنند، عالمانه شرکت بکنند، عادلانه شرکت بکنند، روحانیون و ائمه جمعه و جماعات این استان وسیع از مدتها قبل قرار گذاشتند که ما فردا باید در آنجا در حضور آن آقایان باشیم، من تأسفم این است که چرا در جمع شما مستقبلان عزیز حضور ندارم؛ اما شما حتماً هم بزرگواری که دارید بالاصاله از طرف خودتان، هم لطفی که دارید به نیابه از طرف ما شرکت کنید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


تاکنون نظری ثبت نشده است