- 49
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 13 سوره آلعمران _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 13 سوره آلعمران _ بخش دوم"
آیت و معجزه الهی بودن جنگ بدر
علت نصرت مؤمنین و شکست کافران در جنگ بدر
نقش مشیئت و حکمت الهی در پیروزی مؤمنین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَأُخْرَی کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشَاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُولِی الأَبْصَارِ﴿13﴾
آیت و معجزه الهی بودن جنگ بدر
در تبیین این آیت و معجزه، وجوهی است که بعضی از آن وجوه ذکر شد و بعضی از آن وجوه باید مطرح بشود. قرآن کریم گذشته از اینکه خودش بنفسه معجزه است، معجزاتی را هم در بر دارد. تصرّفی که در جریان جنگ بدر اتفاق افتاد یک تصرّف اعجازآمیز است و قرآن این را به عنوان آیت و معجزه میداند.
علت نصرت مؤمنین و شکست کافران در جنگ بدر
فرمود: ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا﴾؛ این قصهای که قبلاً گذشت و همه شما از وضعش مستحضرید این با معجزه پیشرفت کرد و اعجازش هم این است که دو گروه در میدان نبرد یکدیگر را تلاقی کردند، یکی از این دو گروه در راه خدا جنگ میکرد و گروه دیگر کافر بود. نفرمود یک گروه مؤمن و گروه دیگر کافر، بلکه فرمود: ﴿فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ آن نصرتی که از راه غیب نصیب گروه اول شد برای همان جهاد و رزمندگی آنها بود، چون اصل کلّی را که قرآن وعده داد این است که ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ سبب پیروزی و ظفریابی گروه اول صِرف ایمانشان نبود، بلکه قتال فی سبیلالله است و سبب شکست گروه دوم صِرف کفر آنهاست کافر در هر حالی محکوم است؛ اما آن مؤمن در هر حالی منصور نیست مؤمن اگر به نصرت خدا قیام بکند منصور است ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ لذا در تبیین اوصاف این دو فئه و دو گروه آن نکته حساس را ذکر کرد نفرمود: «فئةٌ مُؤمنةٌ وَاُخریٰ کافرة» [بلکه] فرمود: ﴿فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ که سبب نصر اینها همان قتال فی سبیلالله است و گروه دوم هم سبب شکستشان صِرف کفر است، چون قبلش هم فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ .
نقش مشیئت و حکمت الهی در پیروزی مؤمنین
آنگاه نحوهٴ پیروزی مؤمنین و شکست و هزیمت کافران را اینچنین ذکر میکند که آن نحوه آیت و معجزه است، فرمود: ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ در ارجاع این ضمایر هر گونه احتمالی ابدا بشود قدر متیقّنش این است که تصرّفی در چشم شده، حالا مؤمنین، مشرکین را که سه برابر بودند دو برابر ببینند یا مشرکین، مؤمنین را که یک سوم آنها بودند دو برابر ببینند یعنی دو برابر خود مؤمنین یعنی در حدود ششصد و خردهای ببینند یا مؤمنین را دو برابر خودشان ببینند یعنی در حدود دو هزار نفر ببینند که یکی را شش نفر ببینند به جای شش نفر ببینند. به هر نحو که این ضمایر ارجاع بشود یک آیت و معجزهای اتفاق افتاد، لذا آن خیلی مهم نیست. ممکن است در شدت و ضعف اعجاز سهمی داشته باشد، ولی در اصل آیت بودن و معجزه بودن نقشی ندارد و شاید از اینکه این ﴿یَرَوْنَهُم﴾ را در کنار ﴿أُخْرَی کَافِرَةٌ﴾ قرار داد، این جمله در محلّ رفع باشد تا صفت برای این ﴿أُخْرَی کَافِرَةٌ﴾ قرار بگیرد، آنوقت ضمیرِ فاعلِ «یَرَوْنَ» به فرقه کافره برگردد «و اخری کافرة یرونهم» که «یرون» فاعلش این فرقه کافره باشد، مفعول، آن مسلمین باشند، مسلمین را دو برابر دیدند حالا دو برابر خود مسلمین یا دو برابر خودشان دیدند و این هم صِرف تخیّل نبود، بلکه رأیالعین بود و این هم نصرت است و خدا نصرتش را نصیب هر که بخواهد میکند، چون مشیئت او با حکمت همراه است پس نصرتش حکیمانه است، آنگاه همانطوری که در صدر آیه فرمود: ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ﴾ در ذیل آیه هم فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُولِی الأَبْصَارِ﴾.
تبیین و اقسام «رأی العین» و شواهد نقلی
مهمترین آیهای که در اینجا مطرح است و محور آیت و اعجاز است همان تصرّف در عین است که کم را زیاد میبینند و زیاد را کم میبینند، اینجا کم را زیاد دیدند. تصرّف در عین چند طور است: یک وقت است که چیزی در خارج و عالم عین نیست، فقط در محدودهٴ چشم تماشاگر و بیننده ظهور میکند، نظیر آنچه ساحران میکردند و مایهٴ رعب بودند. آیه 116 سورهٴ «اعراف» که جریان سَحَرهٴ فرعون را که به نبرد با موسای کلیم (سلام الله علیه) در میدان مسابقه حضور یافتند اینچنین ترسیم میفرماید: ﴿قَالَ أَلْقُوا فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾؛ در چشم اینها اثر کردند یعنی وقتی که این مارها و این طنابها و این چوبها را که واقعاً چوب بودند و واقعاً طناب بودند القا کردند در چشم تماشاگران تصرّف کردند این بینندهها این طنابها و چوبها را مار دیدند نه واقعاً مار بودند و ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ این یک نحوه است که بینندهها چیزی را که واقعیت نداشت میدیدند و چیزی که واقعیت داشت نمیدیدند. آنچه واقعیت بود طناب و چوب بود که حبال و عصی بود و آنچه واقعیت نداشت مار بود که میدیدند، پس چیزی را که میدیدند واقعیت نداشت و چیزی که واقعیت داشت نمیدیدند، این یک نحو تصرّف در عین.
آیا این ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ از این باب است که اینها چیزی را که واقعیت نداشت میدیدند و چیزی که واقعیت داشت در خارج نمیدیدند، اینچنین بود که فقط تصرّف در محور چشم باشد، این کار در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گرچه مستقیماً به خدا اسناد داده نشد که ما ارائه کردیم، بلکه دارد اینها دیدند، نه ما ارائه کردیم ولی در صدر این آیه فرمود این آیت ماست و همین معنا را در سورهٴ «انفال» فرمود ما ارائه دادیم، پس چیزی باید باشد که بتوان به خدا اسناد داد، اگر نبود صدر همین آیه محل بحث سورهٴ «آلعمران» که فرمود: ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ﴾ یعنی این «آیة الهیة» و اگر نبود تصریح سورهٴ «انفال» که خدا این را به خود اسناد داد ممکن بود انسان بتواند احتمال بدهد که اینگونه از تصرّفها عبارت از آن است که در محدوده چشم اینها تصرّف شده چیزی که نبود، دیدند ولی با اینکه خدا این را آیت الهی میداند، معجزه میداند و این کار را به خود نسبت میدهد باید از این احتمال صرفنظر کرد یک مقدار جلوتر رفت ببینیم چگونه میشود تقلیل کثیر و تکثیر قلیل را ترسیم کرد، این یک مطلب.
سرّ تعبیر کردن قرآن از دنیا به عنوان «متاع قلیل»
مطلب دوم که تبیین این است آن است که قرآن کریم هر جا از دنیا یاد میکند به عنوان متاع قلیل یاد میکند: ﴿مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ نه یعنی افراد که تبهکارند بهرهشان کم است [بلکه] کلّ دنیا اندک است. در ذیل آیه کریمهای که دارد آنها که دین را تحریف کردند ﴿یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ آنجا این بحث شده است که منظور این نبود که به این محرّفان دین الهی بهای کم میدادند اینها مال فراوانی در مقابل این تحریف گرفتند؛ اما زیادِ دنیا کم است، نه اینکه به احبار و رهبان یک مال کم دادند ﴿یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ آنها هرگز حاضر نبودند که تورات را تحریف کنند برای فلوسی، آنها برای گرفتن مالِ وافر، تحریف را تجویز کردند، اما مال فراوان دنیا کم است «لأن الدنیا قلیل»، ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ اگر حقیقت دنیا اندک است چیزی که حقیقتی جز دنیا و دنیایی ندارد اندک خواهد بود و اگر ایمان و مؤمن به امداد الهی مرتبط است، به نصرت فرشتهها مرتبط است، به نصرت غیبی تکیه میکند و پایدار و ثابت است، چیزی که پایدار است و ثابت است و به امداد غیبی متّکی است و به نصرت فرشتهها متّکی است و به رحمت خاصه الهی وابسته است زیاد خواهد بود، پس حقیقت ایمان و حقیقت مؤمنان یک اصل وافر و فراوانی است.
قیامت ظرف ظهور حقیقی اعمال
قرآن از این معنا پرده برمیدارد، میفرماید اینها در دنیا فکر میکردند که مؤمنین کماند و ضعیفاند، وقتی قیامت فرا برسد، مؤمنین جای آنها مشخص بشود، کافران جای آنها روشن بشود آنگاه معلوم میشود چه کسی کم بود چه کسی زیاد، چه کسی قلیل بود چه کسی کثیر. در سورهٴ «جن» آیه 24 این است: ﴿حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ﴾؛ وقتی قیامت فرابرسد و اینها به آن میعاد الهی برسند و ببینند ﴿فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً﴾ معلوم میشود که ضعیفالناصر کیست؟ قلیلالعدد کیست؟ امروز آنها ما را ضعیفالناصر و قلیلالعدد میپندارند، فردا معلوم میشود که ما قلیلالعدد نیستیم.
سیره و روش سران کفر بر تحقیر مؤمنین
سران ستم و ائمه کفر از مؤمنین به عنوان گروه کم یاد میکردند، این کوچکبینی مؤمنین، تحقیر مؤمنان، توهین مؤمنین این دأب ائمه کفر بود. در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» وقتی از جریان فرعون و موسی سخن میگوید، آیه 53 به بعد اینچنین میفرماید: ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ٭ إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ ٭ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ﴾؛ فرعون یک بخشنامهٴ عمومی صادر کرد که همه ساحران بلاد را دعوت کنند حرفش هم این بود که اینها یک گروه کمیاند به جان ما افتادند دارند امنیت را به هم میزنند؛ ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ این تحقیر، این تقلیل، این کمبینی و کوچکبینی مؤمنین دأب سران کفر بود. همین معنا برای ملأ نوح هم مطرح بود که آنها مؤمنین را تحقیر میکردند، سایر انبیا هم مبتلا بودند به ملأ اینچنین.
پرسش:...
پاسخ: حالا ببینیم همان ملائکهای که در قیامت در صف مؤمنین هستند در دنیا در ردیف اینها هستند و اینها را کثیر میکنند یا نه؟ پس اینها کم نیستند، حقیقت اینها زیاد است روزی هم این حقیقت ظهور میکند. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» اینچنین میفرماید، وقتی سخن قوم نوح را و ملأ نوح را ذکر میکند آنگاه اینچنین میفرماید: ﴿وَیَا قَوْمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ ٭ وَلاَ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَن یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً﴾ من درباره این مؤمنین که شما با إزدراء، با تحقیر، با کمبینی اینها را مینگرید درباره اینها نمیگویم اینها خیر ندارند، پس مؤمنین را ملأ نوح اِزدرا میکردند با تحقیر و کمبینی از اینها یاد میکردند، مؤمنین را آلفرعون شرذمه قلیل میدانستند ، مؤمنین را سران کفر و ائمه کفر در زمان رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم ﴿أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً﴾ میپنداشتند و قرآن میفرماید روزی فرا میرسد معلوم میشود که چه کسی کم بود و چه کسی زیاد، این دو مطلب.
پرسش:...
پاسخ: این قلّت عددی است؛ به حسب ظاهر قلیلاند، حالا این ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً﴾ محذوری ندارد. الآن ما با اشکال سورهٴ «انفال» روبهرو میشویم. در سورهٴ «انفال» دارد که خدا مؤمنین را در چشم کافران کم نشان داد، اینها مقدمه است برای توجیه ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ یک وقت انسان همان احتمال اول را میگیرد میگوید، آیه «آلعمران» و آیه سورهٴ «انفال» همهاش تصرّف در چشم است یعنی خدا در محور چشم کافران اثر کرد، در محور چشم مؤمنان اثر کرد چیزی را که بود ندیدند، این یک معنای ظاهری است.
پرسش:...
پاسخ: آنها در جنگ شرکت نداشتند، آنها معمولاً فرار میکردند در جنگ بدر واقعاً هر کسی بود خالصانه جنگ میکرد. در جریان احد بود که تقریباً یک سوم از این نیروهای اعزامی در بین راه رفتند و توطئه کردند و برگشتند وگرنه در جنگ بدر هر کسی بود خالصانه رفت.
تصریح قرآن به معنویت و عزت انسانها
پرسش:...
پاسخ: نه؛ تحقیر میکردند. اینها را معنویتشان، امداد غیبیشان، استقامتشان، پایداریشان، فضیلتشان را نادیده میگرفتند؛ میگفتند اینها، چرا شایسته نیست که انسان درباره یک مؤمن، درباره یک مسلمان بگوید رُجیل این در روایات نهی شده است که شما اگر مسلمانی قدّ او کوتاه است نگویید رُجیل ، برای اینکه حقیقتی همراه او هست. این تحقیر را آنها روا میداشتند، میگفتند شما اینها را تحقیر نکنید ﴿تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ﴾ نباشد، نگویید شرذمه قلیل است چرا اینها را کم میدانید؟ اگر همین رقم بود و سرمایهدار باز هم میگفتید ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ مگر رقم شما چقدر است؟ اینها که به نوح پیشنهاد میدادند که اینها را بیرون کنید، ما بیاییم نوح فرمود که ﴿وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ بعد فرمود: ﴿إِن طَرَدتُّهُمْ﴾ اگر من اینها را طرد بکنم چه کسی من را یاری میکند؟ خدا که من را یاری نخواهد کرد، خب اگر به همین رقم سرمایهدار بود هرگز حاضر بودند بگویند ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ معلوم میشود این تحقیر است، این اِزدراست، این کمبینی مؤمنین است. قرآن میگوید نه، اینها کم نیستند. اگر رقم است، خب چرا همین رقم را درباره دیگران تقلیل نمیکنید، اگر دین است دین مایه کثرت اینهاست، مایه عزّت اینهاست، نگویید اینها کماند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اینکه میفرماید «از شمار دو چشم یک تن کم» یعنی آن معالم بزرگ که مُرد به حسب این چشم که شما بخواهید سرشماری کنید میبینید یک نفر کم شده است، «از شمار دو چشم یک تن کم»؛ اما اگر بخواهید خردمندانه بشمارید «و از شمار خرد هزاران بیش» ؛ این مردی که مُرد بیش از هزار نفر بود. اگر بخواهید با این دو چشم سرشماری کنید از شمار دو چشم یا با شمار دو چشم یک تن کم، یعنی یک نفر مُرد، ولی «وز شمار خرد هزاران بیش»؛ بیش از هزار نفر رحلت کردهاند، حالا ببینیم قرآن کریم که میفرماید: ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ یا ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ و امثال ذلک این آیاتی که در سورهٴ «آلعمران» و «انفال» هست یعنی فقط در محور چشم تصرّف شد، چیزی که واقعیت مادی داشت اینها نمیدیدند همین، نظیر ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ یا با جهان دیگر کار دارند.
پرسش:...
پاسخ: کمبود هم که داشتند واقعاً اینها هم پابرهنه بودند، هم مصالح نظامی نداشتند، هم شمشیرشان کم بود، زرههایشان قابل شماره بود.
پرسش:...
پاسخ: یعنی همین که بود میدیدند دیگر، چیز دیگر نبود که یعنی واقعاً اینها پابرهنه بودند، نداشتند خب میدیدند دیگر این دیگر ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ ندارد که، خب.
دوبرابر دیدن مؤمنین، راه حل توجیه آیه سیزدهم سوره «انفال»
قرآن روی این خیلی تکیه میکند یعنی در همین آیه محل بحث اولش از او به عنوان آیت یاد میکند، آخر ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً﴾ یاد میکند، در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» خیلی تبیین میکند که ﴿یُقَلِّلُکُمْ﴾ از خواب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شروع میکند، گاهی ممکن است، چون حقیقت اهل کفر دنیاست اینها کماند جریان اینکه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در عالم رؤیا میبیند یک گروه کمی به طرف او حمله کردند این قابل توجیه است، مثل اینکه حضرت در خواب میبیند که بوزینههایی به منبر او میروند این درست است واقعیت سلسله اموی را که بوزینه بودند حضرت در عالم رؤیا دید . اینجا هم واقعیت مشرکین که قلیل است و کم است در عالم رؤیا دید این درست است؛ اما در همان سورهٴ مبارکهٴ «انفال» میفرماید وقتی در بیداری، در هنگام جنگ نوبت معرکهآرایی رسید هم مؤمنین را آنها کم میدیدند، هم کافران را آنها کم میدیدند، اگر ما این ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ را بگوییم مؤمنین، کافران را دوبرابر خود میدیدند یعنی هزار نفر را ششصد نفر میدیدند دیگر نیازی نیست که ما بیاییم بین آیه سورهٴ «آلعمران» و آیه سورهٴ «انفال» جمع کنیم تا بگوییم در یک موقف تقلیل بود، در یک موقف دیگر تکثیر بود، چون هر دو جا تقلیل است. وقتی مؤمنین که یک سوم کافرین بودند، کافران را که سه برابر بودند، دو برابر ببینند، کم میبینند، دیگر نیازی به جمع نیست که ما بگوییم آن در موقفی است، این در موقفی دیگر. چون حقیقت کفر کم است و متاع دنیاست این متاع دنیا که قلیل است در عالم رؤیا نشان پیغمبر داده شد این یک، و همین حقیقت کفر که کم است در حالت بیداری نشان مؤمنین داده شد دو، که فرمود: ﴿وَإِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً﴾ تا اینجا قابل توجیه است.
نقش توکل و جلوه نور الهی در جنگ بدر
اما عمده آن است که فرمود: ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ ؛ شما را در چشم اینها کم کرد، نفرمود: «یریکموهم قلیلاً» فرمود: ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ اینجا سخن از ارائه نبود، سخن از تقلیل بود. شما را کم جلوه داد، خب شمایی که در جنگ بدر فاتح و پیروز شدید شما را کم جلوه داد شما چه کسانی بودید؟ تنها مؤمنین بودید با همین وضع ظاهر یا آن امدادهای غیبی فرشتهها و امثال ذلک هم با شما بود؟ آیا همه کسانی که در صف مخالف بودند شما را کم دیدند یا شیطان به رقم شما پی برد. در همین سورهٴ مبارکهٴ «انفال» قصه بدر را خیلی درست تبیین میکند. میفرماید طوری ما ساز و برگ جنگی را و موقعیت خاکریز نظامی را تنظیم کردیم که اگر شما مینشستید، نقشه میکشیدید، فکر میکردید به این زیبایی درنمیآمد. در همین سورهٴ مبارکهٴ «انفال» میفرماید طوری ما تنظیم کردیم که اگر شما فکر میکردید به این زیبایی درنمیآمد ﴿إِذْ أَنْتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَی وَالرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلکِن لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرَاً کَانَ مَفْعُولاً﴾ ؛ شما در جای نزدیک قرار گرفتید، آنها در جای دور قرار گرفتند، آن قافله مالالتجاره حمل کن هم نزدیک شما، زیردست شما قرار گرفت. شما اگر میدانستید چه کسی میخواهد حمله کند و میخواستید با فرمول نظامی خاکریزها را مشخص کنید، جایتان را، سنگرها را مشخص کنید به این زیبایی درنمیآمد، در حالی که اصلاً ندانسته رفتید که ﴿لَوْ تَوَاعَدتُّمْ﴾ تازه ﴿لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ﴾ ما اینقدر زیبا طرح کردیم چه بهتر که کار را به ما بسپارید، توکل معنایش همین است.
فرمود شما اگر هم میدانستید و نقشه میکشیدید با آگاهی کار میکردید به این زیبایی درنمیآمد، در حالی که ندانسته رفتید و این قدر خوب کارها مستقر شد.
ظهور جلوهٴ ملکوتی حق در جنگ بدر
آنگاه وقتی جنگ شروع میشود اینچنین در همین سورهٴ «انفال» آیه 48 میفرماید: ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَغَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ﴾؛ شیطان اینها را تهییج کرد، گفت بروید مؤمنین توان نبرد با شما را ندارند من هم در کنار شمایم ﴿فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ﴾؛ وقتی تن به تن شدند دیگر از آن التقای در معرکه به ترائی یکدیگر رسید ﴿نَکَصَ عَلَی عَقِبَیْهِ﴾؛ او با به فرار گذاشت؛ شیطان، گفت: ﴿قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنکُمْ إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾؛ من میبینم چیزی را که شما نمیبینید یعنی شما نگاه نکنید اینها همین چند نفرند، عدهای هم با اینها هستند فقط من میبینم: ﴿إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ خب آن ﴿مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ همانهایی بودند که آیاتش قبلاً خوانده شد ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ﴾ که خوانده شد، یک نیروی مسلّحی هم با اینها بودند. شیطان گفت من میبینم کسانی را که شما نمیبینید این میشود ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ اگر کسی چشم ملکوتی میداشت، میدید و چون چشم ملکوتی نداشتند ندیدند. آنگاه معلوم میشود که کار خدا چشمبندی از قبیل ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ نیست، کار خدا از قبیل چشمبندی ملکوتی است، نه مُلکی که فرمود: ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ این آیه 101 سورهٴ مبارکهٴ «کهف» را ملاحظه بفرمایید. میفرماید: ﴿الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً﴾ کسانی که چشم آنها بسته است نام مرا نمیبینند، مگر نام خدا دیدنی است یا نام خدا شنیدنی است. فرمود سراسر عالم نام من است و اینها نام مرا نمیبینند این معلوم است که عین، عین ملکوت است، نه مُلک وگرنه عین مُلکی و چشم ظاهر که نام را نمیبیند، نام را و یاد را گوش میشنود. فرمود اینها آیات من، نشانههای مرا نمیبینند این همان است که فرمود: ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ ؛ که تو را نمیبینند.
پناه بردن به خدا، را نجات از شیطان
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر؛ شیطان «من الملائکة» بود در بین ملائکه بود، شیطان ملکوتی دارد الآن هم همینطور است، لذا فرمود شیطان ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ اینکه ما را میترساند، میگوید شما دشمنی سخت دارید کسی به جنگ شما میآید حمله میکند که شما را میبیند شما او را نمیبینید شما هم یک راه من به شما نشان بدهم. شما هم به کسی پناه ببرید که او شیطان را میبیند و شیطان او را نمیبیند، آخر اینکه نابرابر است او شما را میبیند، شما او را نمیبینید، مرتب هم حمله میکند. آنگاه خدا بگوید از شیطان پرهیز کنید و راه نشان ندهد، این شدنی است یا راه نشان داد، فرمود: ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ در عین حالی که فرمود از او بپرهیزید این عدوّ مبین است ، فرمود که شما سنگر او را نمیبینید ولی او سنگر شما را میبیند، خب ما چگونه با او بجنگیم فرمود راهحل هم دارد شما هم به کسی پناه ببرید که او شیطان را میبیند و شیطان او را نمیبیند و «هُوَ اللَّهُ» شیطان این نقش را دارد، چون گرچه ﴿کَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾ صریح قرآن این است او جن بود، فرشته نبود ولی در بین ملائکه بود، لذا خطاب ﴿اسْجُدُوْا﴾ او را گرفته دیگر.
پرسش:...
پاسخ: شیطان فرشتهها را میدید، امدادهای غیبی را میدید.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ چون فرشتهها را نمیدیدند این جمعیت الهی که میآیند به جنگ با کفار عبارتاند از ظاهری که مردان مؤمناند و باطنی که حقیقت آنهاست و امداد غیب است و نصرت ملکوتی است و فرشتهها، این مجموعه، اعضای جبهه مقابلاند. این مجموعه را خدا تقلیل کرد همهاش را نشان اینها نداد، شیطان دید.
شاهدهٴ جلوه ملکوتی حق، علت فرار شیطان، در جنگ بدر
چون اگر تقلیل نمیکرد گاهی نظیر آلفرعون و امثال ذلک گاهی نشان میداد آنها با ساز و برگ بیشتری میآمدند یا عقبنشینی میکردند. حمله نمیکردند، خدا فرمود من برای اینکه کار بشود این کارها را کردم ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرَاً کَانَ مَفْعُولاً﴾ شیطان هم در حین تن به تن شدن (ترائی) فرار کرد، گفت: ﴿إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: چطور گاهی میدیدند، بعد هم گاهی نشان میدهد اینجا هم اراده خداست که گاهی نشان بدهد، گاهی نشان ندهد دیگر. نه، گاهی نشان میدهد ذات اقدس الهی فرشتهها را آنها میبینند دارند حمله میکنند چطور در آخرین لحظه رسیدند، دیدند فرشتهها را دیدند دیگر، گفتند سربازان سپیدپوشی مسلّحانه حمله میکردند، میکُشتند خب دیدند فرشتهها را دیگر، پس این نیروی رزمی که در خدمت اسلام است این یک ظاهر کمی دارد و یک باطن فراوانی، اگر کسی ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ نباشد این را میبیند، اگر کسی ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ باشد این را نمیبیند، فقط همان ظاهر را که چند مسلمان بیسلاحاند میبیند. فرشته دیدنی نیست، امداد غیبی دیدنی نیست، گاهی خدا ارائه میدهد ولی این گروهی که میآیند اینها گروه رزمیاند فرشتههایی که مأمور ضبط اعمال اینها هستند آنها را نمیبینند، بسیار خب؛ اما فرشتههای مسلّح را هم نمیبینند و این فرشته مسلّح که مأمور جنگ است و آیاتش دیروز خوانده شد که ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ﴾ اینها جزء نیروهای اعزامی مسلمیناند و جنگ تن به تن که شروع شد، شیطان فرار کرد، گفتند کجا میروی؟ گفت من چیزی را میبینم که شما نمیبینید آن فرشته رحمت را که ندید، این فرشته مسلّح را دید. همین گروه که شیطان میگوید: ﴿إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ همین گروه آمدند به حمله. شیطان میبیند کسی که چشم ملکوتی دارد میبیند؛ منتها شیطان میبیند و عصیان میکند، چون ملائکه را او میبیند دیگران نمیبینند و اگر بخواهند هم خدا به آنها نشان میدهد، بنابراین.
پرسش:...
پاسخ: این هم «رأیالعین» است، یک واقعیت است بالاتر از این است که، واقعیت خارجی است دیگر. یک موجود مشخص خارجی است به نام فرشته مسلّح این واقعیت است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آخر این باید تحلیل بشود که چطور میبینند، شیطان چطور دید و خدا چطور تقلیل کرد نه اینکه چیزی که نبود، نشان نداد. چیزی که بود، نشان داد و نه اینکه این مؤمنین که کم بودند اینها را کم کرد مثلاً سیصد و اندی را دویست نفر نشان داد نه؛ سیصد نفر را زیادتر نشان داد بقیه را نشان نداد.
پرسش:...
پاسخ: نه واقعاً جمعیت مسلّح نظامیاند، کار نظامی کردند ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ﴾ ملائکهای نبودند که رقیب و عتید باشند، حافظ اعمال باشند و امثال ذلک که، ملائکه مأمور نظامی بودند.
برتری پیروزی نظامی بر پیروزی منطقی در جنگ بدر
گاهی گفته میشود که این جریان جنگ بدر این ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ﴾ هم پیروزی نظامی است، هم پیروزی منطقی. پیروزی نظامی است برای اینکه بالأخره مسلمین با شمشیر پیروز شدند و کفار را شکست دادند. پیروزی منطقی است برای اینکه قبلاً خدا پیشبینی کرد، پیشگویی کرد که شما پیروز میشوید. این سخن ظاهراً ناصواب است برای اینکه در این جریانی که الآن مطرح است این بعد از جنگ بدر است آیه محل بحث این است که ﴿قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾ این یک پیشبینی است و پیشگویی است که قرآن کرده نسبت به آینده، بعد نمونه نشان داد، فرمود نشانه اینکه شما کفار شکست میخورید و مسلمین پیروز میشوند همان جریان جنگ بدر بود که گذشت، نه اینکه این آیه قبل از جریان جنگ بدر باشد این بعد از جریان جنگ بدر است، در جریان جنگ بدر فقط پیروزی نظامی بود.
«و الحمد لله رب العالمین»
آیت و معجزه الهی بودن جنگ بدر
علت نصرت مؤمنین و شکست کافران در جنگ بدر
نقش مشیئت و حکمت الهی در پیروزی مؤمنین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَأُخْرَی کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشَاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُولِی الأَبْصَارِ﴿13﴾
آیت و معجزه الهی بودن جنگ بدر
در تبیین این آیت و معجزه، وجوهی است که بعضی از آن وجوه ذکر شد و بعضی از آن وجوه باید مطرح بشود. قرآن کریم گذشته از اینکه خودش بنفسه معجزه است، معجزاتی را هم در بر دارد. تصرّفی که در جریان جنگ بدر اتفاق افتاد یک تصرّف اعجازآمیز است و قرآن این را به عنوان آیت و معجزه میداند.
علت نصرت مؤمنین و شکست کافران در جنگ بدر
فرمود: ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا﴾؛ این قصهای که قبلاً گذشت و همه شما از وضعش مستحضرید این با معجزه پیشرفت کرد و اعجازش هم این است که دو گروه در میدان نبرد یکدیگر را تلاقی کردند، یکی از این دو گروه در راه خدا جنگ میکرد و گروه دیگر کافر بود. نفرمود یک گروه مؤمن و گروه دیگر کافر، بلکه فرمود: ﴿فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ آن نصرتی که از راه غیب نصیب گروه اول شد برای همان جهاد و رزمندگی آنها بود، چون اصل کلّی را که قرآن وعده داد این است که ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ سبب پیروزی و ظفریابی گروه اول صِرف ایمانشان نبود، بلکه قتال فی سبیلالله است و سبب شکست گروه دوم صِرف کفر آنهاست کافر در هر حالی محکوم است؛ اما آن مؤمن در هر حالی منصور نیست مؤمن اگر به نصرت خدا قیام بکند منصور است ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ لذا در تبیین اوصاف این دو فئه و دو گروه آن نکته حساس را ذکر کرد نفرمود: «فئةٌ مُؤمنةٌ وَاُخریٰ کافرة» [بلکه] فرمود: ﴿فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ که سبب نصر اینها همان قتال فی سبیلالله است و گروه دوم هم سبب شکستشان صِرف کفر است، چون قبلش هم فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ .
نقش مشیئت و حکمت الهی در پیروزی مؤمنین
آنگاه نحوهٴ پیروزی مؤمنین و شکست و هزیمت کافران را اینچنین ذکر میکند که آن نحوه آیت و معجزه است، فرمود: ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ در ارجاع این ضمایر هر گونه احتمالی ابدا بشود قدر متیقّنش این است که تصرّفی در چشم شده، حالا مؤمنین، مشرکین را که سه برابر بودند دو برابر ببینند یا مشرکین، مؤمنین را که یک سوم آنها بودند دو برابر ببینند یعنی دو برابر خود مؤمنین یعنی در حدود ششصد و خردهای ببینند یا مؤمنین را دو برابر خودشان ببینند یعنی در حدود دو هزار نفر ببینند که یکی را شش نفر ببینند به جای شش نفر ببینند. به هر نحو که این ضمایر ارجاع بشود یک آیت و معجزهای اتفاق افتاد، لذا آن خیلی مهم نیست. ممکن است در شدت و ضعف اعجاز سهمی داشته باشد، ولی در اصل آیت بودن و معجزه بودن نقشی ندارد و شاید از اینکه این ﴿یَرَوْنَهُم﴾ را در کنار ﴿أُخْرَی کَافِرَةٌ﴾ قرار داد، این جمله در محلّ رفع باشد تا صفت برای این ﴿أُخْرَی کَافِرَةٌ﴾ قرار بگیرد، آنوقت ضمیرِ فاعلِ «یَرَوْنَ» به فرقه کافره برگردد «و اخری کافرة یرونهم» که «یرون» فاعلش این فرقه کافره باشد، مفعول، آن مسلمین باشند، مسلمین را دو برابر دیدند حالا دو برابر خود مسلمین یا دو برابر خودشان دیدند و این هم صِرف تخیّل نبود، بلکه رأیالعین بود و این هم نصرت است و خدا نصرتش را نصیب هر که بخواهد میکند، چون مشیئت او با حکمت همراه است پس نصرتش حکیمانه است، آنگاه همانطوری که در صدر آیه فرمود: ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ﴾ در ذیل آیه هم فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لأُولِی الأَبْصَارِ﴾.
تبیین و اقسام «رأی العین» و شواهد نقلی
مهمترین آیهای که در اینجا مطرح است و محور آیت و اعجاز است همان تصرّف در عین است که کم را زیاد میبینند و زیاد را کم میبینند، اینجا کم را زیاد دیدند. تصرّف در عین چند طور است: یک وقت است که چیزی در خارج و عالم عین نیست، فقط در محدودهٴ چشم تماشاگر و بیننده ظهور میکند، نظیر آنچه ساحران میکردند و مایهٴ رعب بودند. آیه 116 سورهٴ «اعراف» که جریان سَحَرهٴ فرعون را که به نبرد با موسای کلیم (سلام الله علیه) در میدان مسابقه حضور یافتند اینچنین ترسیم میفرماید: ﴿قَالَ أَلْقُوا فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾؛ در چشم اینها اثر کردند یعنی وقتی که این مارها و این طنابها و این چوبها را که واقعاً چوب بودند و واقعاً طناب بودند القا کردند در چشم تماشاگران تصرّف کردند این بینندهها این طنابها و چوبها را مار دیدند نه واقعاً مار بودند و ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ این یک نحوه است که بینندهها چیزی را که واقعیت نداشت میدیدند و چیزی که واقعیت داشت نمیدیدند. آنچه واقعیت بود طناب و چوب بود که حبال و عصی بود و آنچه واقعیت نداشت مار بود که میدیدند، پس چیزی را که میدیدند واقعیت نداشت و چیزی که واقعیت داشت نمیدیدند، این یک نحو تصرّف در عین.
آیا این ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ از این باب است که اینها چیزی را که واقعیت نداشت میدیدند و چیزی که واقعیت داشت در خارج نمیدیدند، اینچنین بود که فقط تصرّف در محور چشم باشد، این کار در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گرچه مستقیماً به خدا اسناد داده نشد که ما ارائه کردیم، بلکه دارد اینها دیدند، نه ما ارائه کردیم ولی در صدر این آیه فرمود این آیت ماست و همین معنا را در سورهٴ «انفال» فرمود ما ارائه دادیم، پس چیزی باید باشد که بتوان به خدا اسناد داد، اگر نبود صدر همین آیه محل بحث سورهٴ «آلعمران» که فرمود: ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ﴾ یعنی این «آیة الهیة» و اگر نبود تصریح سورهٴ «انفال» که خدا این را به خود اسناد داد ممکن بود انسان بتواند احتمال بدهد که اینگونه از تصرّفها عبارت از آن است که در محدوده چشم اینها تصرّف شده چیزی که نبود، دیدند ولی با اینکه خدا این را آیت الهی میداند، معجزه میداند و این کار را به خود نسبت میدهد باید از این احتمال صرفنظر کرد یک مقدار جلوتر رفت ببینیم چگونه میشود تقلیل کثیر و تکثیر قلیل را ترسیم کرد، این یک مطلب.
سرّ تعبیر کردن قرآن از دنیا به عنوان «متاع قلیل»
مطلب دوم که تبیین این است آن است که قرآن کریم هر جا از دنیا یاد میکند به عنوان متاع قلیل یاد میکند: ﴿مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ نه یعنی افراد که تبهکارند بهرهشان کم است [بلکه] کلّ دنیا اندک است. در ذیل آیه کریمهای که دارد آنها که دین را تحریف کردند ﴿یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ آنجا این بحث شده است که منظور این نبود که به این محرّفان دین الهی بهای کم میدادند اینها مال فراوانی در مقابل این تحریف گرفتند؛ اما زیادِ دنیا کم است، نه اینکه به احبار و رهبان یک مال کم دادند ﴿یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ آنها هرگز حاضر نبودند که تورات را تحریف کنند برای فلوسی، آنها برای گرفتن مالِ وافر، تحریف را تجویز کردند، اما مال فراوان دنیا کم است «لأن الدنیا قلیل»، ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ اگر حقیقت دنیا اندک است چیزی که حقیقتی جز دنیا و دنیایی ندارد اندک خواهد بود و اگر ایمان و مؤمن به امداد الهی مرتبط است، به نصرت فرشتهها مرتبط است، به نصرت غیبی تکیه میکند و پایدار و ثابت است، چیزی که پایدار است و ثابت است و به امداد غیبی متّکی است و به نصرت فرشتهها متّکی است و به رحمت خاصه الهی وابسته است زیاد خواهد بود، پس حقیقت ایمان و حقیقت مؤمنان یک اصل وافر و فراوانی است.
قیامت ظرف ظهور حقیقی اعمال
قرآن از این معنا پرده برمیدارد، میفرماید اینها در دنیا فکر میکردند که مؤمنین کماند و ضعیفاند، وقتی قیامت فرا برسد، مؤمنین جای آنها مشخص بشود، کافران جای آنها روشن بشود آنگاه معلوم میشود چه کسی کم بود چه کسی زیاد، چه کسی قلیل بود چه کسی کثیر. در سورهٴ «جن» آیه 24 این است: ﴿حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ﴾؛ وقتی قیامت فرابرسد و اینها به آن میعاد الهی برسند و ببینند ﴿فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً﴾ معلوم میشود که ضعیفالناصر کیست؟ قلیلالعدد کیست؟ امروز آنها ما را ضعیفالناصر و قلیلالعدد میپندارند، فردا معلوم میشود که ما قلیلالعدد نیستیم.
سیره و روش سران کفر بر تحقیر مؤمنین
سران ستم و ائمه کفر از مؤمنین به عنوان گروه کم یاد میکردند، این کوچکبینی مؤمنین، تحقیر مؤمنان، توهین مؤمنین این دأب ائمه کفر بود. در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» وقتی از جریان فرعون و موسی سخن میگوید، آیه 53 به بعد اینچنین میفرماید: ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ٭ إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ ٭ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ﴾؛ فرعون یک بخشنامهٴ عمومی صادر کرد که همه ساحران بلاد را دعوت کنند حرفش هم این بود که اینها یک گروه کمیاند به جان ما افتادند دارند امنیت را به هم میزنند؛ ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ این تحقیر، این تقلیل، این کمبینی و کوچکبینی مؤمنین دأب سران کفر بود. همین معنا برای ملأ نوح هم مطرح بود که آنها مؤمنین را تحقیر میکردند، سایر انبیا هم مبتلا بودند به ملأ اینچنین.
پرسش:...
پاسخ: حالا ببینیم همان ملائکهای که در قیامت در صف مؤمنین هستند در دنیا در ردیف اینها هستند و اینها را کثیر میکنند یا نه؟ پس اینها کم نیستند، حقیقت اینها زیاد است روزی هم این حقیقت ظهور میکند. در سورهٴ مبارکهٴ «هود» اینچنین میفرماید، وقتی سخن قوم نوح را و ملأ نوح را ذکر میکند آنگاه اینچنین میفرماید: ﴿وَیَا قَوْمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ ٭ وَلاَ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَن یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً﴾ من درباره این مؤمنین که شما با إزدراء، با تحقیر، با کمبینی اینها را مینگرید درباره اینها نمیگویم اینها خیر ندارند، پس مؤمنین را ملأ نوح اِزدرا میکردند با تحقیر و کمبینی از اینها یاد میکردند، مؤمنین را آلفرعون شرذمه قلیل میدانستند ، مؤمنین را سران کفر و ائمه کفر در زمان رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم ﴿أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً﴾ میپنداشتند و قرآن میفرماید روزی فرا میرسد معلوم میشود که چه کسی کم بود و چه کسی زیاد، این دو مطلب.
پرسش:...
پاسخ: این قلّت عددی است؛ به حسب ظاهر قلیلاند، حالا این ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً﴾ محذوری ندارد. الآن ما با اشکال سورهٴ «انفال» روبهرو میشویم. در سورهٴ «انفال» دارد که خدا مؤمنین را در چشم کافران کم نشان داد، اینها مقدمه است برای توجیه ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ یک وقت انسان همان احتمال اول را میگیرد میگوید، آیه «آلعمران» و آیه سورهٴ «انفال» همهاش تصرّف در چشم است یعنی خدا در محور چشم کافران اثر کرد، در محور چشم مؤمنان اثر کرد چیزی را که بود ندیدند، این یک معنای ظاهری است.
پرسش:...
پاسخ: آنها در جنگ شرکت نداشتند، آنها معمولاً فرار میکردند در جنگ بدر واقعاً هر کسی بود خالصانه جنگ میکرد. در جریان احد بود که تقریباً یک سوم از این نیروهای اعزامی در بین راه رفتند و توطئه کردند و برگشتند وگرنه در جنگ بدر هر کسی بود خالصانه رفت.
تصریح قرآن به معنویت و عزت انسانها
پرسش:...
پاسخ: نه؛ تحقیر میکردند. اینها را معنویتشان، امداد غیبیشان، استقامتشان، پایداریشان، فضیلتشان را نادیده میگرفتند؛ میگفتند اینها، چرا شایسته نیست که انسان درباره یک مؤمن، درباره یک مسلمان بگوید رُجیل این در روایات نهی شده است که شما اگر مسلمانی قدّ او کوتاه است نگویید رُجیل ، برای اینکه حقیقتی همراه او هست. این تحقیر را آنها روا میداشتند، میگفتند شما اینها را تحقیر نکنید ﴿تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ﴾ نباشد، نگویید شرذمه قلیل است چرا اینها را کم میدانید؟ اگر همین رقم بود و سرمایهدار باز هم میگفتید ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ مگر رقم شما چقدر است؟ اینها که به نوح پیشنهاد میدادند که اینها را بیرون کنید، ما بیاییم نوح فرمود که ﴿وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ بعد فرمود: ﴿إِن طَرَدتُّهُمْ﴾ اگر من اینها را طرد بکنم چه کسی من را یاری میکند؟ خدا که من را یاری نخواهد کرد، خب اگر به همین رقم سرمایهدار بود هرگز حاضر بودند بگویند ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ معلوم میشود این تحقیر است، این اِزدراست، این کمبینی مؤمنین است. قرآن میگوید نه، اینها کم نیستند. اگر رقم است، خب چرا همین رقم را درباره دیگران تقلیل نمیکنید، اگر دین است دین مایه کثرت اینهاست، مایه عزّت اینهاست، نگویید اینها کماند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اینکه میفرماید «از شمار دو چشم یک تن کم» یعنی آن معالم بزرگ که مُرد به حسب این چشم که شما بخواهید سرشماری کنید میبینید یک نفر کم شده است، «از شمار دو چشم یک تن کم»؛ اما اگر بخواهید خردمندانه بشمارید «و از شمار خرد هزاران بیش» ؛ این مردی که مُرد بیش از هزار نفر بود. اگر بخواهید با این دو چشم سرشماری کنید از شمار دو چشم یا با شمار دو چشم یک تن کم، یعنی یک نفر مُرد، ولی «وز شمار خرد هزاران بیش»؛ بیش از هزار نفر رحلت کردهاند، حالا ببینیم قرآن کریم که میفرماید: ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ یا ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ و امثال ذلک این آیاتی که در سورهٴ «آلعمران» و «انفال» هست یعنی فقط در محور چشم تصرّف شد، چیزی که واقعیت مادی داشت اینها نمیدیدند همین، نظیر ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ یا با جهان دیگر کار دارند.
پرسش:...
پاسخ: کمبود هم که داشتند واقعاً اینها هم پابرهنه بودند، هم مصالح نظامی نداشتند، هم شمشیرشان کم بود، زرههایشان قابل شماره بود.
پرسش:...
پاسخ: یعنی همین که بود میدیدند دیگر، چیز دیگر نبود که یعنی واقعاً اینها پابرهنه بودند، نداشتند خب میدیدند دیگر این دیگر ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ ندارد که، خب.
دوبرابر دیدن مؤمنین، راه حل توجیه آیه سیزدهم سوره «انفال»
قرآن روی این خیلی تکیه میکند یعنی در همین آیه محل بحث اولش از او به عنوان آیت یاد میکند، آخر ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً﴾ یاد میکند، در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» خیلی تبیین میکند که ﴿یُقَلِّلُکُمْ﴾ از خواب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شروع میکند، گاهی ممکن است، چون حقیقت اهل کفر دنیاست اینها کماند جریان اینکه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در عالم رؤیا میبیند یک گروه کمی به طرف او حمله کردند این قابل توجیه است، مثل اینکه حضرت در خواب میبیند که بوزینههایی به منبر او میروند این درست است واقعیت سلسله اموی را که بوزینه بودند حضرت در عالم رؤیا دید . اینجا هم واقعیت مشرکین که قلیل است و کم است در عالم رؤیا دید این درست است؛ اما در همان سورهٴ مبارکهٴ «انفال» میفرماید وقتی در بیداری، در هنگام جنگ نوبت معرکهآرایی رسید هم مؤمنین را آنها کم میدیدند، هم کافران را آنها کم میدیدند، اگر ما این ﴿یَرَوْنَهُم مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ را بگوییم مؤمنین، کافران را دوبرابر خود میدیدند یعنی هزار نفر را ششصد نفر میدیدند دیگر نیازی نیست که ما بیاییم بین آیه سورهٴ «آلعمران» و آیه سورهٴ «انفال» جمع کنیم تا بگوییم در یک موقف تقلیل بود، در یک موقف دیگر تکثیر بود، چون هر دو جا تقلیل است. وقتی مؤمنین که یک سوم کافرین بودند، کافران را که سه برابر بودند، دو برابر ببینند، کم میبینند، دیگر نیازی به جمع نیست که ما بگوییم آن در موقفی است، این در موقفی دیگر. چون حقیقت کفر کم است و متاع دنیاست این متاع دنیا که قلیل است در عالم رؤیا نشان پیغمبر داده شد این یک، و همین حقیقت کفر که کم است در حالت بیداری نشان مؤمنین داده شد دو، که فرمود: ﴿وَإِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً﴾ تا اینجا قابل توجیه است.
نقش توکل و جلوه نور الهی در جنگ بدر
اما عمده آن است که فرمود: ﴿وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ ؛ شما را در چشم اینها کم کرد، نفرمود: «یریکموهم قلیلاً» فرمود: ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ اینجا سخن از ارائه نبود، سخن از تقلیل بود. شما را کم جلوه داد، خب شمایی که در جنگ بدر فاتح و پیروز شدید شما را کم جلوه داد شما چه کسانی بودید؟ تنها مؤمنین بودید با همین وضع ظاهر یا آن امدادهای غیبی فرشتهها و امثال ذلک هم با شما بود؟ آیا همه کسانی که در صف مخالف بودند شما را کم دیدند یا شیطان به رقم شما پی برد. در همین سورهٴ مبارکهٴ «انفال» قصه بدر را خیلی درست تبیین میکند. میفرماید طوری ما ساز و برگ جنگی را و موقعیت خاکریز نظامی را تنظیم کردیم که اگر شما مینشستید، نقشه میکشیدید، فکر میکردید به این زیبایی درنمیآمد. در همین سورهٴ مبارکهٴ «انفال» میفرماید طوری ما تنظیم کردیم که اگر شما فکر میکردید به این زیبایی درنمیآمد ﴿إِذْ أَنْتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَی وَالرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلکِن لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرَاً کَانَ مَفْعُولاً﴾ ؛ شما در جای نزدیک قرار گرفتید، آنها در جای دور قرار گرفتند، آن قافله مالالتجاره حمل کن هم نزدیک شما، زیردست شما قرار گرفت. شما اگر میدانستید چه کسی میخواهد حمله کند و میخواستید با فرمول نظامی خاکریزها را مشخص کنید، جایتان را، سنگرها را مشخص کنید به این زیبایی درنمیآمد، در حالی که اصلاً ندانسته رفتید که ﴿لَوْ تَوَاعَدتُّمْ﴾ تازه ﴿لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ﴾ ما اینقدر زیبا طرح کردیم چه بهتر که کار را به ما بسپارید، توکل معنایش همین است.
فرمود شما اگر هم میدانستید و نقشه میکشیدید با آگاهی کار میکردید به این زیبایی درنمیآمد، در حالی که ندانسته رفتید و این قدر خوب کارها مستقر شد.
ظهور جلوهٴ ملکوتی حق در جنگ بدر
آنگاه وقتی جنگ شروع میشود اینچنین در همین سورهٴ «انفال» آیه 48 میفرماید: ﴿وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَغَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ﴾؛ شیطان اینها را تهییج کرد، گفت بروید مؤمنین توان نبرد با شما را ندارند من هم در کنار شمایم ﴿فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ﴾؛ وقتی تن به تن شدند دیگر از آن التقای در معرکه به ترائی یکدیگر رسید ﴿نَکَصَ عَلَی عَقِبَیْهِ﴾؛ او با به فرار گذاشت؛ شیطان، گفت: ﴿قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنکُمْ إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾؛ من میبینم چیزی را که شما نمیبینید یعنی شما نگاه نکنید اینها همین چند نفرند، عدهای هم با اینها هستند فقط من میبینم: ﴿إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ خب آن ﴿مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ همانهایی بودند که آیاتش قبلاً خوانده شد ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ﴾ که خوانده شد، یک نیروی مسلّحی هم با اینها بودند. شیطان گفت من میبینم کسانی را که شما نمیبینید این میشود ﴿یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ﴾ اگر کسی چشم ملکوتی میداشت، میدید و چون چشم ملکوتی نداشتند ندیدند. آنگاه معلوم میشود که کار خدا چشمبندی از قبیل ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ نیست، کار خدا از قبیل چشمبندی ملکوتی است، نه مُلکی که فرمود: ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ این آیه 101 سورهٴ مبارکهٴ «کهف» را ملاحظه بفرمایید. میفرماید: ﴿الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً﴾ کسانی که چشم آنها بسته است نام مرا نمیبینند، مگر نام خدا دیدنی است یا نام خدا شنیدنی است. فرمود سراسر عالم نام من است و اینها نام مرا نمیبینند این معلوم است که عین، عین ملکوت است، نه مُلک وگرنه عین مُلکی و چشم ظاهر که نام را نمیبیند، نام را و یاد را گوش میشنود. فرمود اینها آیات من، نشانههای مرا نمیبینند این همان است که فرمود: ﴿وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ ؛ که تو را نمیبینند.
پناه بردن به خدا، را نجات از شیطان
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر؛ شیطان «من الملائکة» بود در بین ملائکه بود، شیطان ملکوتی دارد الآن هم همینطور است، لذا فرمود شیطان ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ اینکه ما را میترساند، میگوید شما دشمنی سخت دارید کسی به جنگ شما میآید حمله میکند که شما را میبیند شما او را نمیبینید شما هم یک راه من به شما نشان بدهم. شما هم به کسی پناه ببرید که او شیطان را میبیند و شیطان او را نمیبیند، آخر اینکه نابرابر است او شما را میبیند، شما او را نمیبینید، مرتب هم حمله میکند. آنگاه خدا بگوید از شیطان پرهیز کنید و راه نشان ندهد، این شدنی است یا راه نشان داد، فرمود: ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ در عین حالی که فرمود از او بپرهیزید این عدوّ مبین است ، فرمود که شما سنگر او را نمیبینید ولی او سنگر شما را میبیند، خب ما چگونه با او بجنگیم فرمود راهحل هم دارد شما هم به کسی پناه ببرید که او شیطان را میبیند و شیطان او را نمیبیند و «هُوَ اللَّهُ» شیطان این نقش را دارد، چون گرچه ﴿کَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾ صریح قرآن این است او جن بود، فرشته نبود ولی در بین ملائکه بود، لذا خطاب ﴿اسْجُدُوْا﴾ او را گرفته دیگر.
پرسش:...
پاسخ: شیطان فرشتهها را میدید، امدادهای غیبی را میدید.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ چون فرشتهها را نمیدیدند این جمعیت الهی که میآیند به جنگ با کفار عبارتاند از ظاهری که مردان مؤمناند و باطنی که حقیقت آنهاست و امداد غیب است و نصرت ملکوتی است و فرشتهها، این مجموعه، اعضای جبهه مقابلاند. این مجموعه را خدا تقلیل کرد همهاش را نشان اینها نداد، شیطان دید.
شاهدهٴ جلوه ملکوتی حق، علت فرار شیطان، در جنگ بدر
چون اگر تقلیل نمیکرد گاهی نظیر آلفرعون و امثال ذلک گاهی نشان میداد آنها با ساز و برگ بیشتری میآمدند یا عقبنشینی میکردند. حمله نمیکردند، خدا فرمود من برای اینکه کار بشود این کارها را کردم ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرَاً کَانَ مَفْعُولاً﴾ شیطان هم در حین تن به تن شدن (ترائی) فرار کرد، گفت: ﴿إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: چطور گاهی میدیدند، بعد هم گاهی نشان میدهد اینجا هم اراده خداست که گاهی نشان بدهد، گاهی نشان ندهد دیگر. نه، گاهی نشان میدهد ذات اقدس الهی فرشتهها را آنها میبینند دارند حمله میکنند چطور در آخرین لحظه رسیدند، دیدند فرشتهها را دیدند دیگر، گفتند سربازان سپیدپوشی مسلّحانه حمله میکردند، میکُشتند خب دیدند فرشتهها را دیگر، پس این نیروی رزمی که در خدمت اسلام است این یک ظاهر کمی دارد و یک باطن فراوانی، اگر کسی ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ نباشد این را میبیند، اگر کسی ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ باشد این را نمیبیند، فقط همان ظاهر را که چند مسلمان بیسلاحاند میبیند. فرشته دیدنی نیست، امداد غیبی دیدنی نیست، گاهی خدا ارائه میدهد ولی این گروهی که میآیند اینها گروه رزمیاند فرشتههایی که مأمور ضبط اعمال اینها هستند آنها را نمیبینند، بسیار خب؛ اما فرشتههای مسلّح را هم نمیبینند و این فرشته مسلّح که مأمور جنگ است و آیاتش دیروز خوانده شد که ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ﴾ اینها جزء نیروهای اعزامی مسلمیناند و جنگ تن به تن که شروع شد، شیطان فرار کرد، گفتند کجا میروی؟ گفت من چیزی را میبینم که شما نمیبینید آن فرشته رحمت را که ندید، این فرشته مسلّح را دید. همین گروه که شیطان میگوید: ﴿إِنِّی أَرَی مَا لاَ تَرَوْنَ﴾ همین گروه آمدند به حمله. شیطان میبیند کسی که چشم ملکوتی دارد میبیند؛ منتها شیطان میبیند و عصیان میکند، چون ملائکه را او میبیند دیگران نمیبینند و اگر بخواهند هم خدا به آنها نشان میدهد، بنابراین.
پرسش:...
پاسخ: این هم «رأیالعین» است، یک واقعیت است بالاتر از این است که، واقعیت خارجی است دیگر. یک موجود مشخص خارجی است به نام فرشته مسلّح این واقعیت است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آخر این باید تحلیل بشود که چطور میبینند، شیطان چطور دید و خدا چطور تقلیل کرد نه اینکه چیزی که نبود، نشان نداد. چیزی که بود، نشان داد و نه اینکه این مؤمنین که کم بودند اینها را کم کرد مثلاً سیصد و اندی را دویست نفر نشان داد نه؛ سیصد نفر را زیادتر نشان داد بقیه را نشان نداد.
پرسش:...
پاسخ: نه واقعاً جمعیت مسلّح نظامیاند، کار نظامی کردند ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ﴾ ملائکهای نبودند که رقیب و عتید باشند، حافظ اعمال باشند و امثال ذلک که، ملائکه مأمور نظامی بودند.
برتری پیروزی نظامی بر پیروزی منطقی در جنگ بدر
گاهی گفته میشود که این جریان جنگ بدر این ﴿قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ﴾ هم پیروزی نظامی است، هم پیروزی منطقی. پیروزی نظامی است برای اینکه بالأخره مسلمین با شمشیر پیروز شدند و کفار را شکست دادند. پیروزی منطقی است برای اینکه قبلاً خدا پیشبینی کرد، پیشگویی کرد که شما پیروز میشوید. این سخن ظاهراً ناصواب است برای اینکه در این جریانی که الآن مطرح است این بعد از جنگ بدر است آیه محل بحث این است که ﴿قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾ این یک پیشبینی است و پیشگویی است که قرآن کرده نسبت به آینده، بعد نمونه نشان داد، فرمود نشانه اینکه شما کفار شکست میخورید و مسلمین پیروز میشوند همان جریان جنگ بدر بود که گذشت، نه اینکه این آیه قبل از جریان جنگ بدر باشد این بعد از جریان جنگ بدر است، در جریان جنگ بدر فقط پیروزی نظامی بود.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است