- 723
- 1000
- 1000
- 1000
بلاها و شرور؛ زمینه امتحانهای جدید، جلسه پنجم
سخنرانی از آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «بلاها و شرور؛ زمینه امتحانهای جدید»، جلسه پنجم، سال 1398
شروری که در این عالم اتفاق میافتد گاهی ابتدایی است و گاهی به دنبال رفتار دیگری است؛ آن رفتار هم گاهی رفتار خود فرد است و گاهی رفتار دیگران است، و هر کدام از آنها مصالح خاص خودش را دارد.
ما انسانها معمولاً کاری را که انجام میدهیم برای رسیدن به هدف خاصی است، و ممکن است منافع دیگری هم داشته باشد که اصلاً به آنها توجه نداریم، یعنی کار را معمولاً برای یک هدف انجام میدهیم، و خیال میکنیم کارهای خدا هم همین گونه است؛ در صورتی که کار خدا این گونه نیست، و هر نوع اثری که هر پدیدهای در حال یا آینده برای فرد یا گروهی ممکن است داشته باشد همه اینها منظور است. چیزی از علم خدا غایب نیست و خدای متعال هر خیری را میخواهد و اگر شرور بالتبعی هم بوده باشد، بالعرض و بالتبع متعلق اراده او خواهد بود.
بنابراین ممکن است اولاً یک پدیده برای کسی یا گروهی فقط امتحان باشد، مثل شرّ ابتدایی که زمینه انتخاب را فراهم میکند:«لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً». در عین حال، همین کار برای کسانی میتواند وسیله تنبیه و گوشمالی باشد تا هوشیار و بیدار شوند، و نیز ممکن است برای کسانی موجب تخفیف عذاب و تکفیر سیئات و تطهیر از آلودگیهای گناهان باشد. حتی در روایات داریم که گاهی خدای متعال جان مؤمنی را سخت میگیرد تا موجب تطهیر و آمرزش او شود و پاک از دنیا برود.
پس کارهای خدا میتواند چند علت مختلف داشته باشد. جالب این است که بسیاری از آیات اشاره به هدفهای متعدد دارد؛ مثل این که میگوید: ما این کار را انجام میدهیم تا چنین شود و چنین شود و چنین شود، و گاهی معطوفٌ علیه را حذف میکند و میفرماید: وَلَعَلّ ...، یعنی لِعِلَلٍ و مِن جُمْلَتِها کذا.
این یک مسئله عمیق و قابل توجهی است و جا دارد که در اطرافش بحثهای گستردهای انجام گیرد. باید به این حقیقت روان شناختی توجه کرد که انسانها از لحاظ رشد انسانی مراتب مختلفی دارند. همه ما میدانیم که انسان در ابتدای پیدایش خود، چندان فرقی با حیوان ندارد و معمولاً از یک امر ملایم با بدن لذت میبرد و از امر ناملایم ناراحت میشود، و چیزی را که موجب لذت محسوس زودگذر باشد «خیر» میداند، و امر دردناک و رنجآور را «شرّ» میشمارد. ولی وقتی رشد میکند، گویا لایه دیگری در روح او بهوجود میآید که فراتر از سطح پیشین است. بچه وقتی بزرگ میشود کم کم چیزی به نام احترام و آبرو را درک میکند و به آن دل میبندد. بچههایی که نزدیک سن بلوغ میرسند، میخواهند نزد دیگران محترم باشند و آبرویشان محفوظ باشد، اگر اشتباهی کردند کسی دیگر نفهمد، اگر نقصی دارند دیگران متوجه نشوند، و اگر در اثر فقر خانواده کمبودهایی دارند و حتی گرسنگی میکشند نزد دیگران ابراز نیاز نکنند. چنین کسی اگر احساس گرسنگی کند طبعاً ناراحت میشود، همچنانکه هر حیوانی از گرسنگی ناراحت میشود، اما یک احساسی فوق احساس گرسنگی دارد که میگوید: من نباید بگذارم دیگران نیاز مرا بفهمند، و با اینکه گرسنه است اظهار گرسنگی نمیکند و چنین وانمود میکند که سیر است و نیازی به غذا خوردن ندارد، برای اینکه آبرویش حفظ شود. از این گونه مثالها فراوان است. این وضعْ نشانه آن است که روح او یک ظرفیت طولی بیشتری پیدا کرده و رشد یافته است. روانشناسان تا حدودی این مراحل رشد را شناسایی و بیان کردهاند - با اختلافاتی که در بیاناتشان هست.
اما از نظر دینی، مطلب بسی فراتر از اینهاست، و گاهی ممکن است انسانی در یک لحظه نسبت به یک پدیده، چند نوع احساس مختلف داشته باشد. فرض بفرمایید مثلاً کسی طفل فقیر مریضی را میبیند که از گرسنگی یا بیماری در حال جان دادن است و نمیتواند کاری برای او انجام دهد؛ دلش میسوزد و اشکش جاری میشود، و در همین حال توجه پیدا میکند به اینکه این احساس دلسوزی و همدردی یک کمال انسانی است و از داشتن چنین کمالی خوشحال میشود و در یک سطحی از روحش لذت میبرد. همچنین مراتب دیگری از کمال برای روح انسان وجود دارد که روانشناسان متعارف شناخت کاملی از آنها ندارند، اما در معارف دینی به عنوان مراتب ایمان و عناوینی مانند آن معرفی شده است، به طوری که ممکن است در زمان واحد در مورد پدیده واحدی انواعی از احساس لذت و رضایت، و متقابلاً اضداد آنها، برای انسان حاصل شود. مثلا ممکن است کسی مبتلا به بیماری ذات الریه شود، درد بکشد، تنگی نفس و سینه درد داشته باشد و از این آفتها رنج ببرد، و در همین حال، توجه داشته باشد به اینکه وظیفه داشته که نزد دکتر برود و دوا بخورد و این کار را انجام داده است و پاداش اطاعت خدا را خواهد داشت، بعد توجه کند به اینکه تحمل این درد و رنجها موجب آمرزیدن گناهانش میشود، و موجب درجات بهشتی میگردد، و بالاخره موجب رضایت خدا میشود. چنین کسی در یک لحظه در عین رنج بردن از درد و بیماری، انواعی از لذتها را بر حسب مراتب ایمان و معرفت و توجه به مقام ربوبی خواهد داشت.
حقیقت این است که گنجایش و ظرفیت انسان خیلی بیش از اینهاست و تصور مراتب آرامش و رضایت اولیای خدا نسبت به مقدّرات الهی و لذتهای فوق العادهای که برای ایشان حاصل میشود برای افراد عادی میسر نیست، و طبعاً تصدیق به آنها و درک نمونههای عینی آنها سختتر و دشوارتر خواهد بود. برای نمونه، امامان در روایاتی فرمودهاند: اگر مصیبتی به شما وارد شود و شما مبتلا به رنج و المی شوید، ما ناراحت میشویم، و در بعضی نقلها آمده که حتی ما بواسطه مریضی شما مریض میشویم، و نیز در شادی و سرور شما شاد میگردیم، و طبعاً افزایش کمّی و کیفی غم و شادی اقتضا دارد که بر مقدار و مرتبه غم و شادی امام (ع) نیز افزوده شود. اکنون ملاحظه کنید که روح امام چه ظرفیت عظیمی برای تحمل انبوه غمها و شادیها و حتی جمع بین آنها دارد!
یک نکته در اینجا قابل توجه است و آن این که همین انسانی که هم از لحاظ طولی و هم از لحاظ عرضی ظرفیتهای متفاوتی دارد، اگر تمام توجه او به یک مرتبه معطوف شود و در همان مرتبه تمرکز پیدا کند، دیگر پدیدههای سایر مراتب را درک نمیکند، مثل کسی که درد خیلی شدیدی دارد، و اصلاً نمیتواند به چیزی دیگر توجه کند. البته انسانهای کامل میتوانند مراتبی از اینها را با هم جمع کنند، اما شرایط حیات مادی تحمل تمرکز در همه آنها را ندارد. حتی اگر به مصداق «قُلوبُنا أوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ الله» در یک مرتبه خاص تمرکز کامل پیدا کند، میتواند بگوید که از مراتب دیگر اطلاعی ندارم: «وما أدْری ما یُفْعَلُ بی وَلا بِکُم»، «إنْ نَحْنُ إلّا بَشَرٌ مِثْلُکُم». البته ما هر اندازه دلیل وحیانی داشته باشیم میتوانیم وجود چنین مقاماتی را برای کسانی تصدیق کنیم، و آرزو داریم که خدای متعال به برکت عنایت اولیای کاملش روزنهای از این حقایق به روی ما بگشاید، و اندکی از این مواهب ویژه به ما هم مرحمت کند، إن شاء الله تعالی.
شروری که در این عالم اتفاق میافتد گاهی ابتدایی است و گاهی به دنبال رفتار دیگری است؛ آن رفتار هم گاهی رفتار خود فرد است و گاهی رفتار دیگران است، و هر کدام از آنها مصالح خاص خودش را دارد.
ما انسانها معمولاً کاری را که انجام میدهیم برای رسیدن به هدف خاصی است، و ممکن است منافع دیگری هم داشته باشد که اصلاً به آنها توجه نداریم، یعنی کار را معمولاً برای یک هدف انجام میدهیم، و خیال میکنیم کارهای خدا هم همین گونه است؛ در صورتی که کار خدا این گونه نیست، و هر نوع اثری که هر پدیدهای در حال یا آینده برای فرد یا گروهی ممکن است داشته باشد همه اینها منظور است. چیزی از علم خدا غایب نیست و خدای متعال هر خیری را میخواهد و اگر شرور بالتبعی هم بوده باشد، بالعرض و بالتبع متعلق اراده او خواهد بود.
بنابراین ممکن است اولاً یک پدیده برای کسی یا گروهی فقط امتحان باشد، مثل شرّ ابتدایی که زمینه انتخاب را فراهم میکند:«لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً». در عین حال، همین کار برای کسانی میتواند وسیله تنبیه و گوشمالی باشد تا هوشیار و بیدار شوند، و نیز ممکن است برای کسانی موجب تخفیف عذاب و تکفیر سیئات و تطهیر از آلودگیهای گناهان باشد. حتی در روایات داریم که گاهی خدای متعال جان مؤمنی را سخت میگیرد تا موجب تطهیر و آمرزش او شود و پاک از دنیا برود.
پس کارهای خدا میتواند چند علت مختلف داشته باشد. جالب این است که بسیاری از آیات اشاره به هدفهای متعدد دارد؛ مثل این که میگوید: ما این کار را انجام میدهیم تا چنین شود و چنین شود و چنین شود، و گاهی معطوفٌ علیه را حذف میکند و میفرماید: وَلَعَلّ ...، یعنی لِعِلَلٍ و مِن جُمْلَتِها کذا.
این یک مسئله عمیق و قابل توجهی است و جا دارد که در اطرافش بحثهای گستردهای انجام گیرد. باید به این حقیقت روان شناختی توجه کرد که انسانها از لحاظ رشد انسانی مراتب مختلفی دارند. همه ما میدانیم که انسان در ابتدای پیدایش خود، چندان فرقی با حیوان ندارد و معمولاً از یک امر ملایم با بدن لذت میبرد و از امر ناملایم ناراحت میشود، و چیزی را که موجب لذت محسوس زودگذر باشد «خیر» میداند، و امر دردناک و رنجآور را «شرّ» میشمارد. ولی وقتی رشد میکند، گویا لایه دیگری در روح او بهوجود میآید که فراتر از سطح پیشین است. بچه وقتی بزرگ میشود کم کم چیزی به نام احترام و آبرو را درک میکند و به آن دل میبندد. بچههایی که نزدیک سن بلوغ میرسند، میخواهند نزد دیگران محترم باشند و آبرویشان محفوظ باشد، اگر اشتباهی کردند کسی دیگر نفهمد، اگر نقصی دارند دیگران متوجه نشوند، و اگر در اثر فقر خانواده کمبودهایی دارند و حتی گرسنگی میکشند نزد دیگران ابراز نیاز نکنند. چنین کسی اگر احساس گرسنگی کند طبعاً ناراحت میشود، همچنانکه هر حیوانی از گرسنگی ناراحت میشود، اما یک احساسی فوق احساس گرسنگی دارد که میگوید: من نباید بگذارم دیگران نیاز مرا بفهمند، و با اینکه گرسنه است اظهار گرسنگی نمیکند و چنین وانمود میکند که سیر است و نیازی به غذا خوردن ندارد، برای اینکه آبرویش حفظ شود. از این گونه مثالها فراوان است. این وضعْ نشانه آن است که روح او یک ظرفیت طولی بیشتری پیدا کرده و رشد یافته است. روانشناسان تا حدودی این مراحل رشد را شناسایی و بیان کردهاند - با اختلافاتی که در بیاناتشان هست.
اما از نظر دینی، مطلب بسی فراتر از اینهاست، و گاهی ممکن است انسانی در یک لحظه نسبت به یک پدیده، چند نوع احساس مختلف داشته باشد. فرض بفرمایید مثلاً کسی طفل فقیر مریضی را میبیند که از گرسنگی یا بیماری در حال جان دادن است و نمیتواند کاری برای او انجام دهد؛ دلش میسوزد و اشکش جاری میشود، و در همین حال توجه پیدا میکند به اینکه این احساس دلسوزی و همدردی یک کمال انسانی است و از داشتن چنین کمالی خوشحال میشود و در یک سطحی از روحش لذت میبرد. همچنین مراتب دیگری از کمال برای روح انسان وجود دارد که روانشناسان متعارف شناخت کاملی از آنها ندارند، اما در معارف دینی به عنوان مراتب ایمان و عناوینی مانند آن معرفی شده است، به طوری که ممکن است در زمان واحد در مورد پدیده واحدی انواعی از احساس لذت و رضایت، و متقابلاً اضداد آنها، برای انسان حاصل شود. مثلا ممکن است کسی مبتلا به بیماری ذات الریه شود، درد بکشد، تنگی نفس و سینه درد داشته باشد و از این آفتها رنج ببرد، و در همین حال، توجه داشته باشد به اینکه وظیفه داشته که نزد دکتر برود و دوا بخورد و این کار را انجام داده است و پاداش اطاعت خدا را خواهد داشت، بعد توجه کند به اینکه تحمل این درد و رنجها موجب آمرزیدن گناهانش میشود، و موجب درجات بهشتی میگردد، و بالاخره موجب رضایت خدا میشود. چنین کسی در یک لحظه در عین رنج بردن از درد و بیماری، انواعی از لذتها را بر حسب مراتب ایمان و معرفت و توجه به مقام ربوبی خواهد داشت.
حقیقت این است که گنجایش و ظرفیت انسان خیلی بیش از اینهاست و تصور مراتب آرامش و رضایت اولیای خدا نسبت به مقدّرات الهی و لذتهای فوق العادهای که برای ایشان حاصل میشود برای افراد عادی میسر نیست، و طبعاً تصدیق به آنها و درک نمونههای عینی آنها سختتر و دشوارتر خواهد بود. برای نمونه، امامان در روایاتی فرمودهاند: اگر مصیبتی به شما وارد شود و شما مبتلا به رنج و المی شوید، ما ناراحت میشویم، و در بعضی نقلها آمده که حتی ما بواسطه مریضی شما مریض میشویم، و نیز در شادی و سرور شما شاد میگردیم، و طبعاً افزایش کمّی و کیفی غم و شادی اقتضا دارد که بر مقدار و مرتبه غم و شادی امام (ع) نیز افزوده شود. اکنون ملاحظه کنید که روح امام چه ظرفیت عظیمی برای تحمل انبوه غمها و شادیها و حتی جمع بین آنها دارد!
یک نکته در اینجا قابل توجه است و آن این که همین انسانی که هم از لحاظ طولی و هم از لحاظ عرضی ظرفیتهای متفاوتی دارد، اگر تمام توجه او به یک مرتبه معطوف شود و در همان مرتبه تمرکز پیدا کند، دیگر پدیدههای سایر مراتب را درک نمیکند، مثل کسی که درد خیلی شدیدی دارد، و اصلاً نمیتواند به چیزی دیگر توجه کند. البته انسانهای کامل میتوانند مراتبی از اینها را با هم جمع کنند، اما شرایط حیات مادی تحمل تمرکز در همه آنها را ندارد. حتی اگر به مصداق «قُلوبُنا أوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ الله» در یک مرتبه خاص تمرکز کامل پیدا کند، میتواند بگوید که از مراتب دیگر اطلاعی ندارم: «وما أدْری ما یُفْعَلُ بی وَلا بِکُم»، «إنْ نَحْنُ إلّا بَشَرٌ مِثْلُکُم». البته ما هر اندازه دلیل وحیانی داشته باشیم میتوانیم وجود چنین مقاماتی را برای کسانی تصدیق کنیم، و آرزو داریم که خدای متعال به برکت عنایت اولیای کاملش روزنهای از این حقایق به روی ما بگشاید، و اندکی از این مواهب ویژه به ما هم مرحمت کند، إن شاء الله تعالی.
تاکنون نظری ثبت نشده است