- 34
- 1000
- 1000
- 1000
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام، 5
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام» جلسه پنجم: نقش شیطان در انحرافات، سال 1394
چگونه انسانی که طالب سعادت خویش است، به کارهایی خطرناک و زیانبار اقدام میکند؛ به خصوص بعد از اینکه راه حق را شناخته و باور کرده است که باید از راه خدا و انبیا پیروی کند، و با اینکه میداند راهی که در آن قدم میگذارد آن راه نیست؛ با این وجود، از راه صحیح صرفنظر میکند و گاهی بعد از سالیان دراز که در راه حق قدم برداشته، تغییر مسیر میدهد و به راهی انحرافی میرود. البته این بحث برای این است که بکوشیم تا جایی که میتوانیم خود را از چنین حوادث خطرناکی که انسان را تا ابد بدبخت میکند، حفظ کنیم. مناسب دیدیم که فرمایشات امیرمؤمنان سلاماللهعلیه در نهج البلاغه را مرور کنیم و بکوشیم آنها را زمینه فکری محکمی برای خود قرار دهیم، و براساس آنها برنامه اطمینانبخشی برای زندگی خود طراحی کنیم. در جلسه اول با دقت در مطالبی که در خطبه شقشقیه مطرح شده بود به این نتیجه رسیدیم که مهمترین عاملی که باعث شد مسیر حکومت اسلامی از مجرایی که خداوند قرار داده بود انحراف پیدا کند، دنیاگرایی بود؛ لَکِنْ حُلِّیتِ الدُّنْیا فِی أَعْینِهِمْ وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا. عامل دیگری که از تورق این کتاب شریف به دستمان آمد این بود که این انحرافات _ به خصوص انحرافات بیّن و سرنوشتسازـ معلول هوای نفس است.
عامل دیگری که حضرت در خطبه های مختلف درباره آن سخن گفته اند، شیطان است. شیطان، نه تتها در فرهنگ ما بلکه در فرهنگ همه ادیان، به عنوان یک عامل منحرفکننده شناخته شده است. بسیار به زبان میآوریم که کسانی را شیطان فریب داد یا فریب شیطان را خوردند، اما درباره این که شیطان کیست، چگونه فریب میدهد، آثار این فریب چیست، و انسان چه کار باید بکند که فریب او را نخورد، زیاد کار نشده است. جا دارد که انسان روی این مسائل مقداری کار کند؛ زیرا شوخی بردار نیست و سرنوشت ابدی انسان در گرو محفوظ ماندن از این عوامل است.
هنگامی که انسان میشنود یک بیماری _ مثلا همین آنفولانزا که معمولا هر سال پیش میآید و کسانی مبتلا میشوند_ شایع شده است و عده ای جانشان را از دست داده اند، تکان میخورد و درصدد برمیآید که ببینم چیست، چطور انسان به آن مبتلا میشود، چگونه پیشگیری کنم، و اگر مبتلا شدم چگونه خود را معالجه کنم. این یک بیماری نسبتاً ساده است که ممکن است یک درصد احتمال تلفات داشته باشد؛ آن وقت جا ندارد که انسان درباره علل چیزی که باعث بدبختی ابدی و عذاب بینهایت انسان میشود فکر کند، و به دنبال شناخت، پیشگیری و معالجه خود باشد؟! روشن است که حکم عقل این است که این کارها نه تنها خوب بلکه واجبترین کارهاست. اگر همه زندگی ما در این دنیا تلف شود، هفتاد، هشتاد، و در نهایت صد سال از بین رفته است، اما اگر آخرتمان از بین برود هیچ عددی را نمیتوانیم برای آن معرفی کنیم.
چگونه انسانی که طالب سعادت خویش است، به کارهایی خطرناک و زیانبار اقدام میکند؛ به خصوص بعد از اینکه راه حق را شناخته و باور کرده است که باید از راه خدا و انبیا پیروی کند، و با اینکه میداند راهی که در آن قدم میگذارد آن راه نیست؛ با این وجود، از راه صحیح صرفنظر میکند و گاهی بعد از سالیان دراز که در راه حق قدم برداشته، تغییر مسیر میدهد و به راهی انحرافی میرود. البته این بحث برای این است که بکوشیم تا جایی که میتوانیم خود را از چنین حوادث خطرناکی که انسان را تا ابد بدبخت میکند، حفظ کنیم. مناسب دیدیم که فرمایشات امیرمؤمنان سلاماللهعلیه در نهج البلاغه را مرور کنیم و بکوشیم آنها را زمینه فکری محکمی برای خود قرار دهیم، و براساس آنها برنامه اطمینانبخشی برای زندگی خود طراحی کنیم. در جلسه اول با دقت در مطالبی که در خطبه شقشقیه مطرح شده بود به این نتیجه رسیدیم که مهمترین عاملی که باعث شد مسیر حکومت اسلامی از مجرایی که خداوند قرار داده بود انحراف پیدا کند، دنیاگرایی بود؛ لَکِنْ حُلِّیتِ الدُّنْیا فِی أَعْینِهِمْ وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا. عامل دیگری که از تورق این کتاب شریف به دستمان آمد این بود که این انحرافات _ به خصوص انحرافات بیّن و سرنوشتسازـ معلول هوای نفس است.
عامل دیگری که حضرت در خطبه های مختلف درباره آن سخن گفته اند، شیطان است. شیطان، نه تتها در فرهنگ ما بلکه در فرهنگ همه ادیان، به عنوان یک عامل منحرفکننده شناخته شده است. بسیار به زبان میآوریم که کسانی را شیطان فریب داد یا فریب شیطان را خوردند، اما درباره این که شیطان کیست، چگونه فریب میدهد، آثار این فریب چیست، و انسان چه کار باید بکند که فریب او را نخورد، زیاد کار نشده است. جا دارد که انسان روی این مسائل مقداری کار کند؛ زیرا شوخی بردار نیست و سرنوشت ابدی انسان در گرو محفوظ ماندن از این عوامل است.
هنگامی که انسان میشنود یک بیماری _ مثلا همین آنفولانزا که معمولا هر سال پیش میآید و کسانی مبتلا میشوند_ شایع شده است و عده ای جانشان را از دست داده اند، تکان میخورد و درصدد برمیآید که ببینم چیست، چطور انسان به آن مبتلا میشود، چگونه پیشگیری کنم، و اگر مبتلا شدم چگونه خود را معالجه کنم. این یک بیماری نسبتاً ساده است که ممکن است یک درصد احتمال تلفات داشته باشد؛ آن وقت جا ندارد که انسان درباره علل چیزی که باعث بدبختی ابدی و عذاب بینهایت انسان میشود فکر کند، و به دنبال شناخت، پیشگیری و معالجه خود باشد؟! روشن است که حکم عقل این است که این کارها نه تنها خوب بلکه واجبترین کارهاست. اگر همه زندگی ما در این دنیا تلف شود، هفتاد، هشتاد، و در نهایت صد سال از بین رفته است، اما اگر آخرتمان از بین برود هیچ عددی را نمیتوانیم برای آن معرفی کنیم.
تاکنون نظری ثبت نشده است