- 476
- 1000
- 1000
- 1000
حفظ نظام اسلامی و بقای ارزشهای آن؛ مهمترین خدمت شهدا به جامعه
سخنرانی از آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «حفظ نظام اسلامی و بقای ارزشهای آن؛ مهمترین خدمت شهدا به جامعه»، سال 1397
خداوند با تأکید بیان میکند که حتی گمان نکنید که شهدا مردهاند، آنها زنده و نزد پروردگارشان در حال روزی گرفتن هستند.
کسانی که شهید میشوند، ویژگیهای حیات مادی خود را از دست داده و گاهی بدنهایشان نیز از بین میرود. پس چگونه خداوند میفرماید، شهدا زنده هستند؟ پاسخ این است که انسانیت فقط به همین بدن محدود نمیشود؛ بلکه حقیقت انسان همان روح است که همواره حیات دارد؛ اما روح شهدا، قابلیت تأثیرگذاری در این دنیا را نیز دارد.
مادر شهید برای شفای پای خود به فرزندش متوسل می شود. این مادر شهید در خواب، فرزندش را میبیند که پارچهای روی پای وی میبندد و بعد از بیداری مشاهده میکند که همان پارچه روی پای وی بسته شده است! البته نمونههای فراوان دیگری از چنین کرامتهایی درباره شهدا وجود دارد.
شهدا بعد از شهادتشان نیز خدمات زیادی انجام دادهاند. برخی خدمات مادی که گاهی مشاهده میشود، بخش بسیار کوچکی از خدمات ایشان است؛ مهمترین خدمات شهدا بقای ارزشهای اسلامی و حفظ انقلاب و نظام اسلامی است؛ گویا آنها نزد پروردگار دستهایشان را به درگاه الهی بلند کرده و از او میخواهند که این انقلاب را حفظ کند، خداوند نیز به برکت آنها این نظام را حفظ کرده است.
اولیای الهی وقتی از دنیا میروند، دستشان بازتر است؛ یعنی بیش از زمان حیاتشان میتوانند فعالیت و تأثیرگذاری در این دنیا داشته باشند.
حیات شهدا، چگونه حیاتی است که با بدن قطعه قطعه، هنوز برکات و آثار زیادی دارند؟ خداوند میفرماید: هر چه نزد شماست، فناپذیر و آنچه نزد خداوند است، باقی و جاودانه است؛ از طرفی خداوند میفرماید: شهدا نزد پروردگارشان، روزی میگیرند؛ نتیجه اینکه همین نزد پروردگار بودن، سبب جاودانگی و بقای حیات آنها شده است.
آدمیزاد منحصر به این بدن مادی نیست، حقیقت انسان ، فراتر از ماده است و همان چیزی است که خداوند درباره آن فرمود: «نفخت فیه من روحی». بدن مادی تنها مانند جامهای برای وجود انسان است. نیازهای انسان نیز منحصر در نیازهای مادی و بدنی نیست.
در این دنیا، کسانی به مقام میرسند که بتوانند با اختیار خود این جامه را از تن بیرون آورده و دوباره به تن کنند، حاج آقا مصطفی خمینی(ره) میگفت: «پدرم معتقد است که آیتالله بهجت، موت اختیاری دارد». بنده نیز این سخن را باور میکنم؛ چون ناقل خبر، فرزند امام(ره)، گوینده سخن، حضرت امام(ره) ومورد سخن نیز آیتالله بهجت است که حداقل همه میدانیم با خیلی از ما تفاوتهایی داشت و به مقاماتی رسیده بود.
یکی از بزرگانی که در حال حاضر نیز در قید حیات هستند، میگفت وقتی مشکل مهمی برای امام پیش میآمد و یا بیماری سختی در خانوادهشان پیدا میشد، مرا خدمت آیتالله بهجت میفرستادند و سفارش میکردند که هر چه ایشان گفتند عمل کنید! چند بار در اینباره خدمت آیتالله بهجت رسیدم که ایشان در چند مورد از آن دستور به قربانی کردن گوسفند دادند، که انجام شد.
بیان این مطالب و این خاطرهها از این روست که بدانیم انسان کیمیای ارزشمندی در وجود خود دارد؛ آیا حیف نیست که این کیمیا را نشناسیم و برای دنیا و آخرتمان از آن استفادهای نبریم؟
متأسفانه اکثر ما انسانها، حیات اصلی را همین چیزی میدانیم که در مادیات منحصر شده و نیازهایمان را نیز همین نیازهای مادی و مربوط به جسم میدانیم. این است که باور به معاد، آخرت و بهشت و جهنم، مقداری سخت است و حتی اگر هم باور داشته باشیم، برایمان مبهم است؛ حتی برخی در مقام تفسیر قرآن، معاد را این گونه توجیه کردهاند که انسان کمکم با پیشرفت علم وسایلی را اختراع میکند که به میتواند به کره دیگری برود و در آنجا برکات و نعمتهای بیشتری وجود دارد و آن همان بهشت است!! یعنی حتی معاد و بهشت را نیز در همین دنیا و مربوط به همین جسم تصور میکردند!
مبادا دین، ابزار برای رسیدن به دنیایمان باشد که در این صورت طبق فرمایش قرآن، زیانکارترین افراد خواهیم بود. شهدا از جمله افرادی هستند که فهمیدند چیزی برتر از این دنیا وجود دارد و انسانیت ورای جسم مادی است. آنها نگفتند که من هنوز جوان هستم و آرزوها دارم؛ بلکه جانشان را در طبق اخلاص گذاشته و در راه خدا خود را فدا کردند.
وی مدت زیادی در جبههها بود؛ اما گویا به وی الهام شده بود که قرار است شهید شود؛ از اینرو در آخرین مرخصی با دختر سیدهای ازدواج کرد تا قبل از شهادت با حضرت زهراسلاماللهعلیها محرم شده باشد. او تنها سه روز کنارعروسش که دختر حضرت زهراسلاماللهعلیها بود، ماند و سپس به جبهه رفته و شهید شد. مصطفی و امثال مصطفی، فهمیده بودند که همه چیز در این دنیا نیست؛ زندگی دنیایی انسانها همان زندگیای است که حیوانات دیگر نیز دارند. وجه شرافت انسان بر حیوانات، همان کار برای خدا از روی آگاهی و اختیار است.
به شهدا متوسل شویم و از آنها بخواهیم به ما بفهمانند که این زندگی دنیوی، زندگی حیوانی است و برای انسان چیزهای دیگری فراتر از آن وجود دارد. از آنها بخواهیم تا نزد خدا برایمان دعا کنند تا راهی را برویم که خداوند میپسندند.
خداوند با تأکید بیان میکند که حتی گمان نکنید که شهدا مردهاند، آنها زنده و نزد پروردگارشان در حال روزی گرفتن هستند.
کسانی که شهید میشوند، ویژگیهای حیات مادی خود را از دست داده و گاهی بدنهایشان نیز از بین میرود. پس چگونه خداوند میفرماید، شهدا زنده هستند؟ پاسخ این است که انسانیت فقط به همین بدن محدود نمیشود؛ بلکه حقیقت انسان همان روح است که همواره حیات دارد؛ اما روح شهدا، قابلیت تأثیرگذاری در این دنیا را نیز دارد.
مادر شهید برای شفای پای خود به فرزندش متوسل می شود. این مادر شهید در خواب، فرزندش را میبیند که پارچهای روی پای وی میبندد و بعد از بیداری مشاهده میکند که همان پارچه روی پای وی بسته شده است! البته نمونههای فراوان دیگری از چنین کرامتهایی درباره شهدا وجود دارد.
شهدا بعد از شهادتشان نیز خدمات زیادی انجام دادهاند. برخی خدمات مادی که گاهی مشاهده میشود، بخش بسیار کوچکی از خدمات ایشان است؛ مهمترین خدمات شهدا بقای ارزشهای اسلامی و حفظ انقلاب و نظام اسلامی است؛ گویا آنها نزد پروردگار دستهایشان را به درگاه الهی بلند کرده و از او میخواهند که این انقلاب را حفظ کند، خداوند نیز به برکت آنها این نظام را حفظ کرده است.
اولیای الهی وقتی از دنیا میروند، دستشان بازتر است؛ یعنی بیش از زمان حیاتشان میتوانند فعالیت و تأثیرگذاری در این دنیا داشته باشند.
حیات شهدا، چگونه حیاتی است که با بدن قطعه قطعه، هنوز برکات و آثار زیادی دارند؟ خداوند میفرماید: هر چه نزد شماست، فناپذیر و آنچه نزد خداوند است، باقی و جاودانه است؛ از طرفی خداوند میفرماید: شهدا نزد پروردگارشان، روزی میگیرند؛ نتیجه اینکه همین نزد پروردگار بودن، سبب جاودانگی و بقای حیات آنها شده است.
آدمیزاد منحصر به این بدن مادی نیست، حقیقت انسان ، فراتر از ماده است و همان چیزی است که خداوند درباره آن فرمود: «نفخت فیه من روحی». بدن مادی تنها مانند جامهای برای وجود انسان است. نیازهای انسان نیز منحصر در نیازهای مادی و بدنی نیست.
در این دنیا، کسانی به مقام میرسند که بتوانند با اختیار خود این جامه را از تن بیرون آورده و دوباره به تن کنند، حاج آقا مصطفی خمینی(ره) میگفت: «پدرم معتقد است که آیتالله بهجت، موت اختیاری دارد». بنده نیز این سخن را باور میکنم؛ چون ناقل خبر، فرزند امام(ره)، گوینده سخن، حضرت امام(ره) ومورد سخن نیز آیتالله بهجت است که حداقل همه میدانیم با خیلی از ما تفاوتهایی داشت و به مقاماتی رسیده بود.
یکی از بزرگانی که در حال حاضر نیز در قید حیات هستند، میگفت وقتی مشکل مهمی برای امام پیش میآمد و یا بیماری سختی در خانوادهشان پیدا میشد، مرا خدمت آیتالله بهجت میفرستادند و سفارش میکردند که هر چه ایشان گفتند عمل کنید! چند بار در اینباره خدمت آیتالله بهجت رسیدم که ایشان در چند مورد از آن دستور به قربانی کردن گوسفند دادند، که انجام شد.
بیان این مطالب و این خاطرهها از این روست که بدانیم انسان کیمیای ارزشمندی در وجود خود دارد؛ آیا حیف نیست که این کیمیا را نشناسیم و برای دنیا و آخرتمان از آن استفادهای نبریم؟
متأسفانه اکثر ما انسانها، حیات اصلی را همین چیزی میدانیم که در مادیات منحصر شده و نیازهایمان را نیز همین نیازهای مادی و مربوط به جسم میدانیم. این است که باور به معاد، آخرت و بهشت و جهنم، مقداری سخت است و حتی اگر هم باور داشته باشیم، برایمان مبهم است؛ حتی برخی در مقام تفسیر قرآن، معاد را این گونه توجیه کردهاند که انسان کمکم با پیشرفت علم وسایلی را اختراع میکند که به میتواند به کره دیگری برود و در آنجا برکات و نعمتهای بیشتری وجود دارد و آن همان بهشت است!! یعنی حتی معاد و بهشت را نیز در همین دنیا و مربوط به همین جسم تصور میکردند!
مبادا دین، ابزار برای رسیدن به دنیایمان باشد که در این صورت طبق فرمایش قرآن، زیانکارترین افراد خواهیم بود. شهدا از جمله افرادی هستند که فهمیدند چیزی برتر از این دنیا وجود دارد و انسانیت ورای جسم مادی است. آنها نگفتند که من هنوز جوان هستم و آرزوها دارم؛ بلکه جانشان را در طبق اخلاص گذاشته و در راه خدا خود را فدا کردند.
وی مدت زیادی در جبههها بود؛ اما گویا به وی الهام شده بود که قرار است شهید شود؛ از اینرو در آخرین مرخصی با دختر سیدهای ازدواج کرد تا قبل از شهادت با حضرت زهراسلاماللهعلیها محرم شده باشد. او تنها سه روز کنارعروسش که دختر حضرت زهراسلاماللهعلیها بود، ماند و سپس به جبهه رفته و شهید شد. مصطفی و امثال مصطفی، فهمیده بودند که همه چیز در این دنیا نیست؛ زندگی دنیایی انسانها همان زندگیای است که حیوانات دیگر نیز دارند. وجه شرافت انسان بر حیوانات، همان کار برای خدا از روی آگاهی و اختیار است.
به شهدا متوسل شویم و از آنها بخواهیم به ما بفهمانند که این زندگی دنیوی، زندگی حیوانی است و برای انسان چیزهای دیگری فراتر از آن وجود دارد. از آنها بخواهیم تا نزد خدا برایمان دعا کنند تا راهی را برویم که خداوند میپسندند.
تاکنون نظری ثبت نشده است