display result search
منو
تفسیر آیه 83 سوره بقره _ بخش دوم

تفسیر آیه 83 سوره بقره _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 42 دقیقه مدت قطعه
  • 220 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 83 سوره بقره _ بخش دوم
- احسان به والدین
- دشمنی فرزندان با والدین اما عدم دشمنی والدین با فرزندان
- مزد مادر از پرستاری فرزند
- خدا اولویت مؤمن
- احسان به مساکین و یتیمان اقربا
- قول حسن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بنی‌إِسْرَائِیلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلاً مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ﴾

در خلال شمارش نعمت‌هایی که خدای سبحان بر بنی‌اسرائیل ارزانی داشت و در مقابل آن نعم اینها کفران کردند و خدای سبحان مکرّر در مکرّر عفو کرد و بعد سرانجام عدّه‌ای را به کیفرشان محکوم کرد، نعمتهای گوناگونی را می‌شمارد. گاهی نعمت سلطنت مشروع را می‌شمارد مثل اینکه به داود و سلیمان(سلام الله علیهما) از بین بنی‌اسرائیل سلطنت و ملک عظیم داد، به اینها نبوّت داد از بین بنی‌اسرائیل انبیای فراوانی مبعوث کرد. گاهی هم مسائل اخلاقی را مطرح می‌کند و می‌فرماید به اینکه ما این نعمتهای تربیتی را به شما آموختیم همانطوری که امکانات مادّی فراوانی در اختیار شما قرار دادیم و باید شکر می‌کردید، امکانات معنوی فراوانی هم در اختیار شما قرار دادیم که باید شکر می‌کردید، مسئلهٴ تربیت، تعلیم اینها جزو امکانات معنوی است، فرمود: شما به یاد این صحنه باشید که ما از شما پیمان گرفتیم که این نعم را رعایت کنید.
آن نعم عبارت از توحید است و احسان به والدین است و احسان به ذی القربىٰ است و احسان به یتامیٰ و مساکین هست و برخورد خوب با مردم. در خلال این نعم که نعم معنوی است، اوّل مسئله توحید را ذکر فرمود در اثر اهمیتی که هست، بعد فرمود: ﴿وبالوالدین إحساناً﴾ این عناوین یاد شده هر کدام بالاستقلال موضوعِ حکم است، اینچنین نیست که باید مثلاً والدین مسکین باشند تا از احسان برخوردار باشند نه عنوان والد حکمی دارد، عنوان یتیم حکمی دارد، عنوان مسکین حکم دیگر دارد، یتیم را که فرمود: رعایت کنید نه یعنی یتیمی که مسکین است عنوان یتیم عنوان مستقل است و همچنین رعایت احسان ذی القربیٰ مخصوص آن موردی نیست که ذی القربىٰ و أقربای انسان مستمند و مسکین باشند خود رحم بودن یک عنوان مستقل است، این عناوین یاد شده هر کدام مستقل‌اند و جدای از هم حکم دارند، و همانطوری که دربارهٴ توحید ملاحظه فرمودید که آیات سه قسم است در بعضی از آیات از شرک نهی می‌کند، در بعضی از آیات به توحید امر می‌کند در بعضی از آیات بین امر به توحید و نهی از شرک جمع می‌کند، دربارهٴ احسان به والدین هم همینطور است، گاهی نهی از عقوق می‌کند و می‌فرماید ﴿فلاتقل لهما أُف﴾ گاهی امر به احسان می‌کند که ﴿وبالوالدین إحساناً﴾ گاهی جمع می‌کند در یک آیه بین امر به احسان و نهی از عقوق و مانند آن.
دربارهٴ ایتام هم اینچنین است گاهی می‌فرماید به اینکه یتیم را قهر نکنید و نرانید ﴿فأمّا الیتیم فلا تقهر﴾ یا در مال یتیم تصرف نکنید فرمود: ﴿الّذین یأکلون أموال الیتامىٰ ظلماً إنّما یأکلون فی بطونهم ناراً﴾ ، گاهی هم أمر به احسان می‌کند. مثل همین آیه و آیات دیگر، که گاهی ما را نهی می‌کنند از تعدّی به حق یتیم، گاهی ما را امر می‌کنند به اصلاح یتیم، گاهی هم جمع بین امر به اصلاح و نهی از قهر است. هر کدام از این عناوین موضوع مستقل است برای حکم خواه عنوان دیگر بر آن منطبق باشد خواه نباشد.

تفاوت توصیه‌های الهی دربارهٴ والدین و همسران و فرزندان
ولی در بین أعضاء خانواده، خدای سبحان همه را مطرح کرد مگر نسبت به فرزندان یعنی أرکان خانواده پدر است و مادر، فرزندان هستند، همسر هست و ارحام هستند و بعد همسایه‌ها هستند که دیگر از خانواده جدایند ولی محیط زیست را تشکیل می‌دهند. اصراری که خدای سبحان دارد در بین همهٴ این امور یاد شده، انسان را به پدر و مادر بیشتر سفارش می‌کند نسبت به زن و نسبت به فرزندان اینقدر سفارش نمی‌کند نمی‌گوید: به فرزندانتان احسان کنید، نمی‌گوید: به همسرتان احسان کنید، یک دستور کلی می‌دهند که فرمود: ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ و امثال ذلک از حقوق متقابل زن و شوهر مطرح می‌کند، امّا اینکه فرمود: ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ این غیر از آن است که مستقیماً بگوید که به زنها احسان کنید یا مستقیماً بگوید به أولادتان احسان کنید، زیرا خدای سبحان آن مقدار لازمی که برای حمایت و عنایت فرزند باشد به پدر و مادر داد، عنایتی که خدای سبحان به انسان درباره فرزندانش داد کم نیست ولی پشت سر هم با آیات بازدارنده این عنایت و حمایت را مهار می‌کند تعدیل می‌کند پشت سر هم تذکر می‌دهد که بدانید که بعضی از زنها دشمن شمایند، بدانید بعضی از فرزندان دشمن شمایند، بدانید فرزندان فتنه و آزمایشند، بدانید برای فرزندان نباید دینتان را هدر بدهید و مانند آن، تعبیری که به فرزندانتان احسان کنید نیامده است، اما نسبت به پدر و مادر مکرّر در مکرّر نصیحت کرده است در حالی که اعضای خانواده را تنها پدر و مادر تشکیل نمی‌دهند، خدای سبحان آن مقدارِ لازمی که باید با آن مقدار لازم اصول خانوادگی تشکیل بشود نسبت به همسر به انسان داد، نسبت به فرزندان به انسان داد که انسان تمام تلاش و کوشش این است که برای فرزندان خود ذخیره کند و خطری که متوجه انسان می‌شود این برای است که دینش را زن و برای فرزند می‌بازد و این خطر را قرآن پیش‌بینی کرده است و مرتب گوشزد می‌کند گاهی می‌فرماید: زن و فرزند فتنه و امتحان‌اند، گاهی از این بالاتر می‌فرماید: زن و فرزند دشمنند، امّا دربارهٴ پدر و مادر نفرمود که پدر و مادر دشمنند.
برای اینکه انسان همین که مستقل شد و خانواده تشکیل داد ارتباط عاطفی‌اش از پدر و مادر کم می‌شود به فکر پدر و مادر نیست برای اینکه پدر و مادر آن فروغ را از دست می‌دهند دوران کهنسالی و نگهداری آنها زحمت دارد و خود انسان الآن احساس استقلال می‌کند، این دو جهت باعث می‌شود که انسان در دوران کهولت و در دوران سالمندی که خانواده تشکیل داد خیلی مقدم پدر و مادر را گرامی ندارد. نه پدر و مادر در دوران کهنسالی جاذبه دارند، نه انسان احساس نیاز می‌کند امّا انسان نسبت به اولاد خود این جاذبه را احساس می‌کند هم به قدرت آنها می‌بالد و فخر می‌کند و هم به امید این‌که اینها در دوران آینده به فکر او باشند بهتر اینها را می‌نوازد، لذا انسان مرتب و مکرّر به فکر فرزندان هست لذا قرآن کریم هم پشت سر هم این خطر را هشدار می‌دهد که مواظب باشید برای فرزندانتان، دینتان هدر نرود وگرنه تشکیل خانواده و اصول خانواده، تنها به پدر و مادر و ارحام نیست بالاخره به فرزندان هم هست، ولی شما در همه این آیاتی که بعضی از نمونه‌هایش در بحث دیروز قرائت شد ملاحظه فرمودید، احسان به پدر و مادر را ذکر می‌کند احسان به ارحام و أقربین را ذکر می‌کند، امّا نمی‌فرماید که خدا شما را امر می‌کند که به فرزندانتان احسان کنید دربارهٴ مسائل مالی و ارث می‌فرماید که ﴿یوصیکم الله فی أولادکم للذّکر مثل حظّ للأُنثیین﴾ وامثال ذلک که در نحوهٴ ارث دارد شما را سفارش می‌کند که مقررات ارث را کم و زیاد نکنید کسی را بیشتر ندهید کسی را محروم نکنید، ﴿لا تدرون أیّهم أقرب لکم نفعاً﴾ شما نمی‌دانید کدامیک از اینها به حال شما سودمندترند، هرگز دختر را از ارث محروم نکنید هرگز کسی را بیشتر از سهمیه‌اش ندهید، پسر حقش معلوم است دخترها حقشان معلوم است شما نمی‌دانید مصلحت چیست ﴿لا تدرون أیّهم أقرب لکم نفعاً﴾ و مانند آن.
سؤال ...
جواب: و آن ﴿یوصیکم﴾ غیر از أمر به احسان است و امّا در این کریمه، امر به احسان کرده است، ولی دربارهٴ فرزند اینچنین نیست، برای اینکه آن مقدار لازم را خدای سبحان به انسان داد که به فرزندانش علاقمند باشد.

منشأ لزوم احسان به والدین
مطلب دیگر آن است که انسان احترامی که به پدر و مادر می‌گذارد بر محور تربیت باشد در همان سورهٴ اسرا که در بحث قبل قرائت شد، مهمترین راز احترام به پدر و مادر را هم بیان کرد. آیهٴ ٢٤ سورهٴ اسرا این بود که ﴿واخفض لهما جناح الذّل من الرحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربیّانی صغیراً﴾ سخن از تربیت است نه سخن از تولید، تولید ممکن است لقضاء الشهوه باشد. امّا تربیت دیگر اینچنین نیست، فرمود: تنها برای تولید پدر و مادر محترم نیستند، احترامی که فرزند برای پدر و مادر قائل است نه برای این‌که اینها والدند، برای این است که اینها مربیّند، آنگاه تعلیق حکم بر وصف هم مشعر به علیت است حدّ وسط هم همان تربیت خواهد بود و هر پدری که تربیتش نسبت به فرزندش بیشتر باشد حق بیشتری دارد و هر پدری که تربیتش نسبت به فرزند کمتر باشد حق کمتری دارد، محور آن احترام، تربیت است و نه تولید. البته، تولید یک اثر مشترک دارد، اگر کسی والد و والده شد یک حکم خاص دارد احترام او هم در همان محور لازم است ولی أساس احترام به والدین در محور تربیت است نه تولید که فرمود: ﴿وقل رب ارحمهما کما ربّیانی صغیراً﴾ نه «کما ولدانی» آنها مرا متولّدم کردند، آنها والد شدند، بلکه چون مربّیند آنها را رحمت کن.
پس اساس کار این است قهراً به پدر و مادر هم قرآن کریم خط نشان می‌دهد که اگر بخواهید از این دعای فرزندان برخوردار باشید در تربیت فرزند بکوشید این تولید کار حیوانات هم هست، کاری کنید که مربّی باشید نه تنها والد، او یک کار تکوینی است بکوشید که از راه تربیت فرزند صحیح بپرورانید، ﴿و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً﴾ ؛ آنها در دوران خردسالگی مرا تربیت کردند نه مرا نمو دادند، نه مرا شیر دادند، یک سلسله مسایلی است فقهی، حق الرضاع است و امثال ذلک آنها را در آیات دیگر بیان کرد که ﴿وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ آن یک مسئله دیگر است، امّا اساس تشکیل خانواده روی تربیت است این وصفی که می‌آورد ﴿کما ربّیانی﴾ در حکم حد وسط است یعنی چون مرا تربیت کردند چون مرا تربیت کردند تو اینها را رحم کن.
آن‌گاه بحثی که دیروز به عرض رسید که مربّی حقیقی ما، رسول خدا و امیر المؤمنین(سلام الله علیهما) هستند که حضرت فرمود: «أنا و علیّ أبوا هذه الأُمّة» برای اینکه محور احترام پدر و مادر تربیت است و اساس تربیت جوامع اسلامی و انسانی به وجود اهل بیت(علیهم الصلاة وعلیهم السلام) است.
سؤال ...
جواب: آن اساس تربیت است و آن در کنار اوست، اساس تولید نیست اساس تربیت است نگفت: «و قل رب ارحمهما کما ولدانی.» و مانند آن ﴿کما ربّیانی صغیراً﴾
سؤال ...
جواب: آن مربّی یعنی پرستار، آن مربی که می‌گویند اصطلاحاً یعنی پرستار و گرنه آن که در دوران کهنسال تربیت نمی‌شود، تربیتی که در اینجا مراد است یعنی خوب بپروراند به آداب الهی آشنا کند.
سؤال ...
جواب: خب همان عرض شد اگر کسی تربیتش بیشتر بود حقش هم بیشتر است و اگر تربیتش کمتر بود حقش هم کمتر است. یک حق مشترکی است که همه پدرها و مادرها دارند این حق تولید است و اصل پدر بودن، یک حقوق خاصه‌ای ایست که در محور تربیت است.

نمونه‌ای از تربیت صحیح
شما وصیت‌نامه مرحوم علامه را ملاحظه می‌فرمایید در همان قواعد نوشته است به فخر المحققین و در تذکره از فرزندش یاد می‌کند می‌گوید او نور چشم من است. این نور چشم من از من خواست من این کتاب فقهی را بنویسم نه چون پسرش بود این همه تجلیل در مقدمه تذکره یا بعضی کتاب‌های دیگر از فخر المحققین می‌کند نه چون پسرش بود، برای اینکه فقیه بود و عظمت را شما ملاحظه بفرمایید که چه‌جور مرحوم علاّمه می‌گوید: کسی که روح من است. جان من است، عزیز من است. محبوب من است پسرم محمد خب خیلی بچه داشت اینها روی این تربیت در دیگران اثر نمی‌کرد در این اثر کرد. در همان وصیت‌نامه‌اش که در آخر قواعد چاپ شد به فخر المحققین می‌گوید کتاب‌هایی که من موفق نشدم تدوین کنم تو تدوین بکن، نماز شب را فراموش نکن، من را هم فراموش نکن کنار مزار من بیا این طور چیزها ، خب البته فرزندی مثل فخر المحققین تربیت بشود پدر هر چه دارد برای او می‌بالد منتهى این تربیت صحیح است یک فخر مشروع هم هست انسان به یک هم چنین فرزندی فخر کند دارد به فقاهت فخر می‌کند نه فخر مادی باشد اگر آن‌جور شد البته حق بیشتری هم دارد، نشد حق کمتری دارد که محور طبق آیهٴ سورهٴ اسرا تربیت است، محور در مزایا و گرنه أصل حق همان طوری که در آیهٴ ﴿و صاحبهما فی الدنیا معروفاً﴾ ذکر شده است آن حق مشترک است بین هر پدر و مادری ولو مشرک هم باشند یک حق بین المللی است که پدر و مادر نسبت به فرزندان دارند چه مسلمان چه غیر مسلمان، پدر و مادر چه مسلمان باشند چه نباشند فرزند ناچار است که در مسایل دنیایی با اینها خوش برخورد باشد ﴿و صاحبهما فی الدنیا معروفاً﴾

آمرزش‌خواهی برای والدین
امّا آیهٴ سورهٴ اسرا این است که خدایا ﴿قل ربّ ارحمهما﴾ مسئله دنیا نیست، طلب مغفرت می‌کند برای اینها ﴿و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً﴾ هست، ملاحظه بفرمائید دعای نوح را می‌گوید ﴿ربّ اغفر لی و لوالدیّ﴾ دعای ابراهیم خلیل ﴿ربّنا اغفر لی و لوالدیّ﴾ این احترام به پدر و مادر در نیایش‌ها، طلب مغفرت، دعا، نماز شب و مانند آن، این سیرهٴ أنبیا بود، اما در مسایل دنیایی، لباس می‌خواهد، غذا می‌خواهد، مسکن می‌خواهد اینها را تأمین می‌کند، اینها مهم نیست، اساس آن احسان، احسان‌های معنوی است و اگر خدای ناکرده، پدر ناشایست بود، مسلمان نبود که کسی حق ندارد برای او در نمازها طلب مغفرت کند.
سؤال ...
جواب: آن هم گفته‌اند معنایش این است که خط مشی بهشت رفتن را مادر معین می‌کند، تا مادر کجا رفته باشد. یکی از معانی لطیف این حدیث شریف این است بهشت رفتن ببینید زیر پای مادر است تا مادر کجا پا گذاشته باشد، یعنی خط مشی مادر است که انسان را به بهشت می‌برد. علی ایّ حال، احترام به آنها محفوظ است احترام به پدر و مادر هست، شکی در آن نیست طبق همان آیهٴ ﴿و إن جاهداک على أن تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی الدنیا معروفاً﴾ ملاحظه فرمودید که پدر و مادر اگر هم مشرک باشند احترام به آنها لازم است در اسلام، امّا احترام دنیایی ﴿و صاحبهما فی الدنیا معروفاً﴾ ولی آیهٴ سورهٴ اسرا می‌فرماید: ﴿و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً﴾ این محورش، محور تربیت است نه تولید، تهیهٴ آب و نان محورش تولید است أمّا مغفرت خواهی، طلب ترفیع درجه و رحمت خاصه مسألت کردن، محورش محور تربیت است.

سؤال ...
جواب:
بیان حکمت حنین و عاطفه والدین نسبت به فرزند
آن وقت که انسان این خواسته را دارد و تربیت می‌کند، به آن مقدار لازم، خدای سبحان به انسان عنایت و عاطفه داد که به فرزندانشان می‌پردازد ولی بیش از این دیگر روی آن عنایت، دستور تشریعی نیامده است نگفت هی به بچه‌ها احسان بکن، چون آن قدر عاطفه و حنین به پدر و مادر داد که خود نمی‌خوابد تا او را بخواباند برای او تلاش می‌کند اما بیش از این دیگر دستور نداد، نفرمود به بچه‌ها احسان بکن تا پدر و مادر از این سوء استفاده کنند ولی فرمود: ﴿انّ من أزواجکم و أموالکم عدوّاً لکم﴾ یا ﴿إنّما أموالکم و أولادکم فتنة﴾ ﴿لا تلهکم أموالکم و لا أولادکم عن ذکر الله﴾ پشت سر هم بگوید مواظب باشید بچه‌ها شما را جهنم نبرند، دیگر نمی‌گوید به بچه‌ها احسان کنید چون آن مقداری که باید و لازم بود داد یعنی پدر و مادر تلاش و کوشش می‌کنند که خودشان در رنج باشند که بچه‌ها را مرفّه کنند این را خدای سبحان آفرید، این مادر نمی‌داند که خدا حکیمانه کار کرد، خب ادارهٴ بچه‌ای که سر تا پا نیاز دارد به یک پرستار با حقوق ممکن هست؟ کدام عامل است که بچه را به همه مشکلاتش تأمین می‌کند؟
مگر حنین و عاطفه مادر، خدای سبحان این را روی حکمت قرار داد، مادر خیال می‌کند که بچه عزیز است پیش او این مزد کار است وقتی که بچه لبخند می‌زند مادر نشاط می‌برد و خیال می‌کند این هدف است نمی‌داند این مزد کارگری اوست مثل اینکه خدای سبحان یک مزدی به انسان داد و آن این است که وقتی غذا می‌خورد یک کمی لذّت می‌برد. انسان اگر بخواهد بماند ناچار است غذا بخورد، تهیه غذا که مثل حیوانات نیست که بیابان چر باشند، تهیه غذا کار سختی است خب این سختی را برای چه تحمل می‌کند؟ یک چند لحظه‌ای در ذائقه او یک لذتی احساس بشود، خدای سبحان مزد کارگری او را همین قرار داد که یک کمی لذا ببرد برای اینکه انسان غذا بخورد و بماند و زندگی کند، انسان خیال می‌کند برای خوردن زنده است و خیال می‌کند برای لذت بردن می‌خورد خب تحصیل غذا کاری است بسیار سخت، مزد این کار را خدا در ذائقه قرار داد. تربیت فرزند بسیار سخت است مزدش همان عاطفه است، پدر خیال می‌کند به اینکه این محبوب مستقل است، مادر خیال می‌کند این محبوب مستقل است در حالی که همه و همهٴ اینها حکمت است. خب اگر نباشد عاطفه مادری خب هیچ کس حاضر نیست بچه را در آن شرایط حفظ کند ﴿و حمله و فصاله ثلاثون شهراً﴾ سی ماه در رنج و زحمت باشد این است که خدای سبحان اینها را به عنوان عواطف و محبت‌های مقدّمی ذکر کرد لذا می‌فرماید اگر امر دایر شد بین خدا و فرزند، بین خدا و پدر، بین خدا و قبیله، بین خدا و عائله، خدا مقدم است چه در سورهٴ توبه چه در سورهٴ مجادله این دو آیه است با یک مضمون تقریباً مشترک می‌فرماید: ﴿لاتجد قوماً یؤمنون بالله والیوم الاخر یؤادّون من حادّ الله﴾ فرمود: هرگز نمی‌یابی که مؤمن، آنکه مؤمن به خدا و پیغمبر است، کسی که حدش در مقابل حدّ خداست، محادّه دارد با خدا، نمی‌یابی که مؤمن به خدا و قیامت به کسی که حدّش در مقابل حدّ خداست علاقه داشته باشد، ولو پدر باشد پسر باشد عشیره باشد یا قبیله. در سورهٴ مبارکهٴ مجادله آخرین آیه این است که ﴿لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ﴾ فرمود: مؤمن وقتی امر دایر بشود بین خدا و فرزند، خدا را مقدم می‌دارد، بین خدا و پدر، خدا را مقدم می‌دارد.
چه این‌که مشابه این را در سورهٴ توبه هم بیان کرده است فرمود به اینکه ـ آیهٴ ٢٤ سورهٴ توبه ـ این است ﴿قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ﴾ که این را با تهدید هم ذکر می‌کند می‌فرماید: اگر امر دایر شد بین جهاد در راه خدا و پدر و مادر، بین جهاد در راه خدا و کسب، بین جهاد در راه خدا و تجارت، بین جهاد در راه خدا و مسکن، جهاد مقدم است، خدا مقدم است و اگر آنها را بر جهاد و خدا مقدم داشتید صبر کنید تا کیفر تلخ را بچشید، در عین دستور احسان به پدر و مار و مانند آن فرمود به این‌که احترام به اینها محدود است به حدّی که به اطاعت خدای سبحان آسیب نرساند.

بازگشت به بحث: تفاوت توصیه‌های الهی دربارهٴ والدین و همسران و فرزندان
امّا احسان به پدر و مادر را به عنوان أصل قرار داد زیرا انسان وقتی زندگی تشکیل داد خود را مستقل می‌بیند تمام تلاشش این است زن و فرزند را دریابد به فکر والدین نیست آنها را مربوط به گذشتهٴ تاریخ می‌داند فرزندان خود را مربوط به آیندهٴ خود می‌نگرد لذا خدای سبحان فرمود: به اینکه پدر و مادر را احسان کن و بدان که أولاد فتنه است یعنی امتحان است. گاهی از این بالاتر می‌فرماید دشمن‌اند، در سورهٴ مبارکهٴ تغابن این چنین آمده است ـ آیهٴ ١٤ و ١٥ سورهٴ تغابن این است ـ ﴿یا أیّها الذین ٰامنوا إن من أزواجکم وأولادکم عدوّاً لکم﴾ با اینکه فرمود: ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ هیچ کسی حق ندارد در منزل نسبت به همسرش بد رفتاری کند، باید مؤدب باشد. اما دستور به احسان بدهد، اینچنین نیست که بدون همسر نرود جایی که عاق همسر می‌شود، اینچنین نیست. امّا عقوق والدین جزو معاصی کبیره است این قدر اسلام به والدین احترام کرده است ﴿عاشروهنّ بالمعروف﴾ یک حقوق متقابلی است فرمود: ﴿و لهنَّ مثلُ الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهنّ درجة﴾ امّا برای اینها حقی است همان حقّی که برای مرد است، حقوق متقابلی برای زن و مرد هست، اما نگفتند عاق زن شدن حرام است، عاق فرزند شدن حرام است، گفته‌اند: عاق والدین شدن حرام است، عقوق والدین جزو معاصی کبیره است، چون گرایش به زن و فرزند به اندازه نصاب هست و انسان طبیعت زده از این نصاب هم می‌گذرد لذا قرآن هشدار می‌دهد که اینها فتنه است ﴿یا أیّها الّذین ٰامنوا إنّ من أزواجکم و أولادکم عدوّاً لکم﴾ آنجا که مسئله امتحان را مطرح می‌کند به عنوان اصل کلی یاد می‌کند اینجا که به عنوان دشمنی یاد می‌کند با من تبعیضیه بیان می‌کند نمی‌فرماید: همهٴ زنها دشمنند، همه فرزندان دشمنند، می‌فرماید: ﴿إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلاَدِکُمْ عَدُوّاً لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ اما آیهٴ بعد می‌فرماید: ﴿إنّما أموالکم وأولادکم فتنة﴾ این امر کلّی است، فرمود: اینها نشانهٴ فخر نیست اینها امتحان است، اما دیگر نمی‌گوید پدر امتحان است و مادر امتحان است زیرا دوره‌ای که انسان خانواده و زندگی تشکیل داد دیگر پدر و مادر برای آدم فخر نیست، انسان باید پرستار پدر و مادر باشد، لذا نمی‌فرماید: پدر فتنه است مادر فتنه است می‌گوید: پسر فتنه است دختر فتنه است یعنی امتحان است ﴿إنّما أموالکم و أولادکم فتنه و الله عنده أجر عظیم﴾ ، چنان که در سورهٴ منافقون. مشابه این بیان شده است آیهٴ ٩ سورهٴ منافقون این است که ﴿یا أیّها الذین ٰامنوا لاتلهکم أموالکم ولا أولادکم عن ذکر الله ومن یفعل ذلک فأُولئک هم الخاسرون﴾ فرمود: مؤمنین. مالتان و فرزندتان شما را از یاد خدا باز ندارد. به انسان دستور نرسید که به مالت علاقمند باش چون این یک امر طبیعی است به اندازهٴ لازم خدا داد، به انسان دستور نرسید که به فرزندت علاقمند باش و دل ببند چون این را به اندازهٴ نصاب لازم خداداد برای مرمّت دنیا، امّا گفت: فرزندت را تربیت بکن، اینکه به فرزندان می‌گوید: ﴿و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً﴾ به پدر مادر هم می‌گوید که توقعّت هم در حد تربیتت باشد اگر بخواهی در آینده از رحمت خاص برخوردار باشی بکوش هم اکنون مربّی خوبی برای آنها باشی، چرا در سورهٴ مبارکهٴ نور دستور دادند که به فرزندانتان بگوئید که سه وقت شبانه روز را بدون اجازه شما در اتاق پدر و مادر نیایند، حرفی که شما را پیش فرزندانتان کوچک بکند نزنید، این همه به پدر و مادر اصرار کردند که سنگین برخورد کنید، مؤدب برخورد کنید، جدی برخورد کنید درون و بیرونتان یکی باشد همان‌طوری که در بیرون هستید در درون هم همان‌جور باشید، یعنی در درون حلال و حرام را از هم تشخیص بدهید چه این که در بیرون اصرار دارید که حلال و حرام را از هم جدا کنید، یک جور زندگی کنید که بچه‌ها به شما اطمینان پیدا کنند، خب این همه اصراری که کردند برای آن است که انسان اگر خواست از آینده خوبی برخوردار باشد باید هم اکنون بچه‌ها را رعایت کند لذا فرمود به این که اینها شما را از یاد خدا باز ندارد امّا دیگر نفرمودند انسان مواظب باش پدر و مادر تو را از یاد خدا باز ندارند، انسان به مقدار لازم به پدر و مادر نمی‌رسد، لذا پشت سر هم دستور می‌رسد که به پدر احسان کن، به مادر احسان کن و مانند آن.

احسان به والدین، سنت أنبیا
وقتی مزایای عیسای مسیح، یحیای شهید(سلام الله علیهما) را قرآن نقل می‌کند، می‌گوید: اینها می‌گویند خدا ما را طوری خلق کرد که به پدر نیکی می‌کنیم به مادر نیکی می‌کنیم دربارهٴ یحیی، دربارهٴ خصوص عیسی(علیه السلام) آمده است که خدای سبحان مرا طوری خلق نکرد که نسبت به مادرم بد رفتار باشم، اینها جزو مزایای این شخصیت‌ها به شمار می‌رود ﴿و لم یجعلنی جباّراً شقیاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ مریم این است که ـ آیهٴ ٣٢ ـ وقتی جریان عیسىٰ(علیه السلام) مطرح است می‌گوید: ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً ٭ وَبَرّاً بِوَالِدَتِی﴾ مسئلهٴ احترام به مادر در کنار نماز و روزه مطرح است در کنار نماز و زکات مطرح است مثل همین آیه محل بحث سورهٴ بقره که احترام به پدر و مادر در کنار نماز و زکات مطرح است. آیهٴ 32 سورهٴ مریم این است که ﴿وبرّاً بوالدتی ولم یجعلنی جبّاراً شقیاً﴾ اینها را در همان گهواره گفت، از برجسته ترین سخنان عیسا (سلام الله علیه) این است که من نسبت به مادرم برّم، نیک رفتارم ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً ٭ وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً ٭ وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً﴾ مشابه این بیان را نسبت به پدر و مادرِ یحیای شهید(سلام الله علیهما) آمده است، حرف یحیای شهید این است، خدای سبحان یحیی را معرفی می‌کند می‌فرماید که (آیهٴ 12 ـ ١٤) همین سورهٴ مریم ﴿وٰاتیناه الحکم صبیّاً ٭ وحناناً من لدّنا وزکوٰة وکان تقیّا ٭ و برّاً بوالدیه ولم یکن جبِاراً عصیّاً﴾ او نسبت به پدر و مادر بارّ است، نیک رفتار است. این از آن اوصاف برجسته انبیا است، خب پس اگر عیسای مسیح است احترام به مادر مطرح است، اگر یحیای شهید است احترام به پدر و مادر مطرح است، اگر نوح(سلام الله علیه) است طلب مغفرت برای پدر و مادر می‌کند، اگر ابراهیم(سلام الله علیه) است طلب مغفرت برای پدر و مادر می‌کند، همهٴ اینها را قرآن کریم یاد می‌کند، لذا اصرار این است که به پدر و مادر احسان کنید برای اینکه شما اینها را مربوط به گذشتهٴ تاریخ می‌دانید در حالی که اینها آینده شما را تأمین می‌کنند، نسبت به فرزندانتان، هوشیارانه برخورد کنید مربّی اینها باشید نه جامع مال برای اینها، اینها را خدا تأمین می‌کند اگر بد‌اند چرا برای بدها زحمت می‌کشید، اگر خوبند که خدا خوبها را رها نمی‌گذارد، شما به مقدار حلال تلاش کنید این است که پشت سر هم می‌فرماید: اینها دشمنند، اینها فتنه‌اند، اینها شما را از یاد خدا باز ندارند و مانند آن.
سؤال ...
جواب: نسبت به والدین؟ بله تهدید کرد اینکه بحثش دیروز گذشت فرمود این که «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق» اما نفرمود که پدر و مادر فتنه است. اینجا فرمود: اگر پدر و مادر مسلمان نبودند، مشرک بودند اصرار کردند دست از دین بردار، اطاعت نکن، امّا به طور جریان عادی بفرماید پدر و مادر تو را از یاد خدا باز ندارند در شرایط عادی یا پدر و مادر فتنه‌اند یا پدر مادر عدوّ تو‌اند این چنین نیست.
بنابراین، اینکه فرمود: ﴿و بالوالدین إحساناً﴾ سرّش آن است که انسان خود را مستقل می‌یابد و سعی می‌کند دیگر به پدر و مادر نپردازد.

احسان به خویشاوندان، یتیمان و مساکین
امّا مطلب بعدی آن است که در کنار احترام به پدر و مادر، احترام به ذی القربىٰ را مطرح فرمود: ﴿وبالوالدین إحساناً و ذی القربىٰ﴾ کسی که أقربای انسان است و قریب به انسان است، رحامت دارد. انسان باید نسبت به آنها احسان کند، خواه آنها متمکن باشند خواه نباشند، خواه مسکین باشند خدا، نباشند. گاهی این عناوین در کنار هم جمع می‌شود البته حکمش شدیدتر خواهد بود برای هر عنوانی هم حکمش جداست چه اینکه اگر اتفاقاً یکی از أقربا نیازمند شد خب رسیدگی به او لازمتر است در سورهٴ بلد آیهٴ 15 این است که ﴿یتیماً ذا مقربة﴾ خب احترام به یتیم لازم است ولی اگر یتیم با انسان قرابتی هم داشت خب آن احسان و احترامش لازم‌تر لذا از او به عنوان عقبه یاد کرده است ﴿فلا اقتحم العقبة ٭ و ما أدراک ما العقبة ٭ فکّ رقبة ٭ أو اطعام فی یوم ذی مَسْغَبَةٍ ٭ یتیماً ذا مقربة ٭ أو مسکیناً ذا متربة﴾ اگر چند عنوان کنار هم جمع شد تکلیف شدیدتر است و اگر فقط یک عنوان جمع شد همان احسان مربوط به آن عنوان لازم است.
سؤال ...
جواب: ذی القربىٰ یعنی أرحام امّا عنوان فرزند را مورد سفارش قرار نداد برای اینکه به اندازه نصاب لازم انسان حنین و عاطفه دارد نسبت به فرزندان، احسان عام که نسبت به همه امر شده است. آن تربیت است ﴿و اجنبنی و بنیّ أن نعبد الأصنام﴾ آن تربیت است. این دعا، دعای خوبی است ﴿ربّ اجعلنی مقیم الصلوة و من ذرّیتی﴾ ﴿واجنبنی و بنیّ أن نعبد الأصنام﴾ این تربیت است این کار خوبی است یک هشداری است، خدایا توفیق بده من و فرزندانم از بت‌پرستی نجات پیدا کنیم. این تربیت است این جمع مال برای فرزند نیست.
فرمود: ﴿ذی القربىٰ﴾ یعنی احسان به ذی القربى ﴿والیتامى والمساکین﴾.
سؤال ...
جواب: خب اصطلاحاً آنها را شاید جزو ارحام و اینها نگویند ولی هستند دیگر، اگر چنانچه دو عنوان از این عناوین جمع شد احسان لازم‌تر است اگر یک عنوان جمع شد همان احسان خاص خود را دارد ﴿و ذی القربى والیتامى والمساکین﴾ در بعضی از این موارد جنس را ذکر فرمود و در بعضی از این موارد افراد را مثل یتامی و مساکین و از اهم شروع کرد به مهم رسید اول والدین بعد ارحام بعد یتیم بعد مسکین، یتیم نه به خاطر آن است که مسکین است باید به او رسید ولو متمکّن هم باشد مسکین نباشد اما چون بی‌سرپرست است ستم به او گدازنده‌تر از دیگر ستم‌هاست احسان به او موثرتر از دیگر احسان‌هاست زیرا کسی که تکیه‌گاهی جز خدا ندارد در سراء و ضراء به خدا متوجه می‌شود اگر رنجی دید به خدا متوجه می‌شود، اگر نشاطی دید به خدا متوجه می‌شود و دعای او در هر دو حال مستجاب است، این است که خدای سبحان با اینکه فرمود: ﴿لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل﴾ هرگز مال حرام نخورید دربارهٴ خصوص اموال یتامی فرمود: کسی که مال یتیم می‌خورد در شکمش آتش می‌خورد لذا بحث یتامی را مهمتر بود قبل از مسئلهٴ مسکین یاد کرده است و مساکین را بعد یاد کرده است.
معاشرت محسانه
آن‌گاه فرمود: ﴿وقولوا للناس حسناً﴾ این ﴿قولوا للناس حسناً﴾ از آن بهترین اصول کلّی تربیت جامعه انسانی است فرمود: با همه انسان‌ها سخن نیک بگویید، آنچه را که خدا حُسن و حَسَن می‌داند نه حرفی بزنید که خوشایند آنها باشد، چیزی که حسن است، نیک است بگویید بعضی از حرف‌ها را خدا قبیح می‌داند فرمود: شما هر کار نیک را نسبت با مردم بکنید، با مردم حرف خوب بزنید یکی از بهترین حرف‌های خوب همان امر به معروف و نهی از منکر است ﴿وقولا للناس حسنا﴾ نه یعنی به میل مردم حرف بزنید. اینکه فرمود: ﴿المؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر﴾ امر به معروف و نهی از منکر قول حَسَن است، این قول حَسَن عبارت از چیزی آن نیست که بگوئید دیگران خوششان بیاید، چیزی که مصلحت به حال دیگران است، خیر دیگران در آن است بگوئید، ولو به صورت أمر به معروف یا نهی از منکر باشد، منتها برخوردتتان برخورد سنگین و مؤدب باشد ﴿وقولوا للناس حسناً﴾

تولّی و إعراض بنی‌اسرائیل
آنگاه دوباره آن عبادتی که در صدر آیه بیان فرمود: آن را تشریح می‌کند در صدر آیه فرمود: ﴿وإذ اخذنا میثاق بنی‌إسرائیل لاتعبدون إلا الله﴾ همان را به عنوان بیان مصداق ذکر می‌کند که ﴿وأقیموا الصلاة واتوا الزکوة ثمّ تولّیتم إلا قلیلاً منکم وأنتم معرضون﴾ مسئله نماز را همچنان حفظ کردند، مسئله زکات را همچنان دستور دادند بعد فرمودند شما بنی‌اسرائیل در برابر این نصایح أخلاقی جز گروه اندک متمرّد شدید، ﴿تولّیتم إلاّ قلیلاً منکم وأنتم معرضون﴾ این جملهٴ حالیه را هم به عنوان تأکید ذکر کردند یعنی شما در حال إعراض تولّی کردید، در حالی تولّی، تولّی کردید، در حال إعراض، إعراض کردید. این جمله مؤکّده برای آن است که رفتید که برنگردید ﴿ثمّ تولّیتم إلاّ قلیلاً منکم وأنتم معرضون﴾ حالا اگر خدای سبحان درباره بنی‌اسرائیل آن تصمیم حاد را گرفته است معلوم می‌شود که دربارهٴ بسیاری از این مسائل خدای سبحان به اینها مکرّر در مکرّر هشدار داد اینها اطاعت نکردند.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 42:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی