display result search
منو
زندگی پس از زندگی - مسافر زمان

زندگی پس از زندگی - مسافر زمان

  • 1 تعداد قطعات
  • 64 دقیقه مدت قطعه
  • 235 دریافت شده
قسمت سی و هشتم از سری دوم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای مجتبی اسلامی فر

«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب می‌شوند.

در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای مجتبی اسلامی فر را می شنویم:
مطالعه کتاب شهید دستغیب در جوانی و اشتیاق به دیدن عالم برزخ
حادثه در محل احداث ساختمان و خانه نشین شدن و راه رفتن با عصا و به کمک دیگران
تشییع پیکر پسردایی ده سال بعد از شهادت و درخواست از شهید برای دیدن او در عالم برزخ
یکماه بعد از خاکسپاری پیکر شهید، حاضر شدن در محل احداث ساختمان بهمراه پدر و از حال رفتن جلوی ساختمان و جمع شدن چندنفر برای کمک و باز شدن چشم برزخی
دیدن نوری که از سمت مشرق تا یک متری آمد و شد پسردایی شهید درحالیکه پاهایش نور باقی ماند و لبخندی که او بر لب داشت
به وضعیت عادی برگشتن و مشاهده پسردایی که دوباره نور شد و به سرعت در سمت مشرق ناپدید شد و دوباره از حال رفتن
رسیدن اورژانس و جدا شدن روح از بدن و چسبیدن به سقف آمبولانس
جدا شدن روح در راهروی بیمارستان و رفتن به محیط هایی دیگر و مشاهده چند معجزه الهی مربوط به زمان های قدیم
حاضر شدن در مکانی متروکه و مشاهده زنده شدن مرکب متلاشی حضرت عُزَیر نبی(ع)
حضور در مکانی دیگر و مشاهده زنده شدن پرندگان خرد شده و مخلوط شده توسط حضرت ابراهیم(ع)
حضور در جلوی غار اصحاب کهف و درک این معجزه الهی بدون دانستن تعداد افراد داخل غار
حاضر شدن در بالای قبری در زمینی کشاورزی و دیدن جسد خود داخل آن قبر در دل زمین که روی آن کشت و زرع انجام می شد و درک گذر ایام و تغییر فصل ها و پوسیده شدن جسم و فرسایش خاک و پراکنده شدن ذرات در عالم و درنهایت به اذن خدا به یک لحظه تمام ذرات به هم پیوستند و جسد مثل روز اول در همان قبر بوجود آمد
حضور در چند صحنه مرتبط با زندگی مثلا حاضر شدن در روستای پدری و دیدن 12 سالگی خود و پسردایی شهید که در باغ بازی می کردند
حضور در منطقه فکه و محل شهادت پسردایی و دیدن شهدا و وسایلی که از زمان جنگ باقی مانده بودند
حضور در بهشت زهرا و بر سر مزار پسردایی شهید که قبر کناری اش هنوز خالی بود و حفره کوچکی در پایین آن وجود داشت که من از همان حفره وارد قبر شهید شدم
دیدن یک باغ زیبا و ساختمانی ویلایی که شهید از پله های آن پایین آمد و با هم شروع به قدم زدن کردیم و صحبت های شهید و در آخر هم گفت وقت تو هنوز نرسیده و باید برگردی
بازگشت سریع روح به بدن در بیمارستان و به هوش آمدن و نشستن روی تخت

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 64:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن