- 247
- 1000
- 1000
- 1000
نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی، جلسه هشتم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی»، جلسه هشتم، سال 1390
وَ تَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلَالَةِ الْعَقْلِ وَ قِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَاءِ الْعِلْمِ وَ اسْتَبْقِ عمل الخَالِصَ لِیَوْمِ الْجَزَاءِ؛
حدیثی از امام باقر صلواتاللهعلیه خطاب به جابر بن یزید جعفی را مرور میکردیم. به اینجا رسیدیم که حضرت فرمودند: مؤمن در این عالم در حال کُشتی گرفتن با نفس است. گاهی بر نفس غالب میشود و نفس را بر زمین میزند و گاهی هم نفس بر او غالب میشود. وقتی گفته میشود ما دائما در حال کشتیگرفتن با نفس هستیم طبعا این سوال مطرح میشود که چه کار کنیم تا در این کشتی کمتر زمین بخوریم یا اصلا زمین نخوریم؟ شاید به همین مناسبت، حضرت در ادامه بحث میفرمایند: برای اینکه در مقابل نفس غافلگیر نشوید باید از عقل کمک بگیرید. اصلیترین هنر کشتیگیر این است که سعی کند حریف را از فنی که میخواهد به کار ببرد غافل کند و در حال غافلگیری او را به زمین بزند. در این صورت نمیتوان کار او را دقیقا پیشبینی کرد. هر چه در کشتیگیری استادتر باشد آیندهاش برای حریف مخفیتر است. اتفاقا نفس انسان همینگونه است.
نفس، عقل، هوا و مانند آنها در موقعیتهای مختلف اصطلاحات متفاوتی دارد. در عرف، اصطلاحاتی معروف دارد که ریشه در تعبیرات قرآن و روایات دارد. در علوم عقلی هم اصطلاحات دیگری دارد که دقیقا با اصطلاحات قرآنی تطابق ندارد. در خود علوم عقلی هم واژه «عقل» مانند مشترک لفظی است، چراکه چندین اصطلاح دارد که ارتباط روشنی بین آنها نیست؛ مثلا عقل به عنوان موجود مجرد تام، عقل به عنوان مدرک کلیات، عقل به عنوان قوهای که قضایای بدیهی را درک میکند، عقل به عنوان قوهای که از قضایای بدیهی قضایای نظری را استخراج میکند و بالاخره، عقل به عنوان قوهای که در احکام عملی حاکم است و خیر و شر را تشخیص میدهد. کلمه نفس هم کموبیش اینگونه است. «نفس» در اصطلاح فلسفی تقریبا با «روح» مرادف است. به هر حال باید مراقب باشیم اصطلاحات را خلط نکنیم. مثلا نباید محاورات عرفی را با اصطلاحات عقلی یکی بدانیم.
در علم اخلاق معروف است که عقل و نفس در مقابل هماند. اما در فلسفه هیچ وقت نمیگویند: عقل و نفس در حال جنگ با یکدیگر هستند. کشتیگرفتن انسان و نفس اصطلاحی اخلاقی است. در محاورات عرفی هم از همین تعبیرها استفاده میکنند. حال وقتی گفته میشود انسان با نفس خود کشتی میگیرد آیا معنایش این است که در اینجا دو موجود داریم؛ یکی نفس و دیگری انسان؟ آیا نفسْ شخص بیگانهای است که با من میجنگد؟ «من» چه کسی هستم؟ توضیح این اصطلاحات بماند؛ چراکه در این بحث با اصطلاحات عرفی و اخلاقی کار داریم.
وَ تَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلَالَةِ الْعَقْلِ وَ قِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَاءِ الْعِلْمِ وَ اسْتَبْقِ عمل الخَالِصَ لِیَوْمِ الْجَزَاءِ؛
حدیثی از امام باقر صلواتاللهعلیه خطاب به جابر بن یزید جعفی را مرور میکردیم. به اینجا رسیدیم که حضرت فرمودند: مؤمن در این عالم در حال کُشتی گرفتن با نفس است. گاهی بر نفس غالب میشود و نفس را بر زمین میزند و گاهی هم نفس بر او غالب میشود. وقتی گفته میشود ما دائما در حال کشتیگرفتن با نفس هستیم طبعا این سوال مطرح میشود که چه کار کنیم تا در این کشتی کمتر زمین بخوریم یا اصلا زمین نخوریم؟ شاید به همین مناسبت، حضرت در ادامه بحث میفرمایند: برای اینکه در مقابل نفس غافلگیر نشوید باید از عقل کمک بگیرید. اصلیترین هنر کشتیگیر این است که سعی کند حریف را از فنی که میخواهد به کار ببرد غافل کند و در حال غافلگیری او را به زمین بزند. در این صورت نمیتوان کار او را دقیقا پیشبینی کرد. هر چه در کشتیگیری استادتر باشد آیندهاش برای حریف مخفیتر است. اتفاقا نفس انسان همینگونه است.
نفس، عقل، هوا و مانند آنها در موقعیتهای مختلف اصطلاحات متفاوتی دارد. در عرف، اصطلاحاتی معروف دارد که ریشه در تعبیرات قرآن و روایات دارد. در علوم عقلی هم اصطلاحات دیگری دارد که دقیقا با اصطلاحات قرآنی تطابق ندارد. در خود علوم عقلی هم واژه «عقل» مانند مشترک لفظی است، چراکه چندین اصطلاح دارد که ارتباط روشنی بین آنها نیست؛ مثلا عقل به عنوان موجود مجرد تام، عقل به عنوان مدرک کلیات، عقل به عنوان قوهای که قضایای بدیهی را درک میکند، عقل به عنوان قوهای که از قضایای بدیهی قضایای نظری را استخراج میکند و بالاخره، عقل به عنوان قوهای که در احکام عملی حاکم است و خیر و شر را تشخیص میدهد. کلمه نفس هم کموبیش اینگونه است. «نفس» در اصطلاح فلسفی تقریبا با «روح» مرادف است. به هر حال باید مراقب باشیم اصطلاحات را خلط نکنیم. مثلا نباید محاورات عرفی را با اصطلاحات عقلی یکی بدانیم.
در علم اخلاق معروف است که عقل و نفس در مقابل هماند. اما در فلسفه هیچ وقت نمیگویند: عقل و نفس در حال جنگ با یکدیگر هستند. کشتیگرفتن انسان و نفس اصطلاحی اخلاقی است. در محاورات عرفی هم از همین تعبیرها استفاده میکنند. حال وقتی گفته میشود انسان با نفس خود کشتی میگیرد آیا معنایش این است که در اینجا دو موجود داریم؛ یکی نفس و دیگری انسان؟ آیا نفسْ شخص بیگانهای است که با من میجنگد؟ «من» چه کسی هستم؟ توضیح این اصطلاحات بماند؛ چراکه در این بحث با اصطلاحات عرفی و اخلاقی کار داریم.
تاکنون نظری ثبت نشده است