- 294
- 1000
- 1000
- 1000
نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی، جلسه پنجم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی»، جلسه پنجم، سال 1390
وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَ لَکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُبَایِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ؛
شب گذشته این فرمایش امام باقر علیهالسلام را مرور کردیم و توضیح مختصری درباره آن دادیم. حاصل سخن این بود که ولایت کامل اهلبیت علیهمالسلام منوط به این است که انسان منشی پیدا کند که جز برای رضای خدا و اولیای الهی اصالتا ارزش قائل نباشد. اگر رضایت پدر و مادر، دوستان، همسر و فرزندان و ... را میخواهد اولا نباید با رضایت الهی منافات داشته باشد، و ثانیا سعی کند طلب رضایت آنها به این خاطر باشد که خدا رضایت آنها را خواسته است. یعنی چون خدا فرموده که به پدر و مادر احترام بگذار، با فرزندان مهربان باش و ... این کار را انجام دهد، و به طور کلی چیزی از قضاوتهای مردم در خوشحال شدن و نگرانشدن او مؤثر نباشد.
حضرت میفرمایند: خودت را بر قرآن عرضه کن! اگر راه قرآن را میپیمایی، یعنی اگر حالات تو تابع دستورات خداست، آنجا که میگوید: بترس! میترسی، آنجا که میگوید: پیش برو! پیش میروی، آنجا که میگوید: بایست! میایستی، آنجا که میگوید: دوست داشته باش! دوست داری و آنجا که میگوید: دشمن بدار! دشمن میداری، و به طور کلی خواست اصیلی نداری، در این صورت بر این حالْ ثابت بمان و بشارت باد بر تو و بدان هر آنچه که مردم درباره تو بدگویی کنند هیچ ضرری به تو نمیزند. اما اگر درست در نقطه مقابل قرآن قرار داری و واقعا رفتار تو با قرآن وفق نمیدهد و در حالیکه قرآن میگوید: «به دنیا بیرغبت باش!» به لذتهای دنیا دل میبندی و در حالیکه قرآن میگوید: «وَ فِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ در رسیدن به نعمتهای بهشتی بر همدیگر سبقت بگیرید» تنبلی میکنی! در این صورت چگونه خودت را فریب میدهی و از خودت راضی هستی؟! اگر چنان هستی که وقتی کسی عیب تو را میگوید ناراحت میشوی معلوم میشود که سرتاپا عیب هستی. چرا اینقدر به خودت مینازی و از خودت راضی هستی؟!
این فراز از سخنان حضرتْ مطلب بسیار بلندی است و تحصیل آن هم بسیار مشکل است. روشن است که وقتی این نصیحتها را به جابر میفرمودند چنین استعدادی در او مییافتند؛ اما ممکن است وقتی ما این سفارشها را میشنویم ناامید شویم و بگوییم: ما که نمیتوانیم اینگونه باشیم، پس اهل ولایت اهلبیت علیهمالسلام نخواهیم بود. شاید به همین مناسبت باشد که حضرت در ادامه با یک بیان کلیِ تربیتی میفرمایند: مؤمن در این دنیا مثل کسی است که در حال کشتی گرفتن است و تلاش دارد تا در این میدانِ کشتی، بر نفس خود غالب شود. گاهی همت و ارادهْ قوی است و با یاری خداوند موفق میشود بر نفس خویش پیروز شود، اما گاهی هم زمین میخورد. پهلوانانِ کُشتی از روز اول پهلوان نبودهاند. بارها و بارها زمین خوردهاند، زمین زدهاند و تمرین کردهاند تا به اینجا رسیدهاند. هر کس هم بخواهد پهلوان شود راهش همین است. مؤمن هم در حال کشتی گرفتن با نفس خود است. گاهی زمین میخورد و نفس بر او غالب میشود. اما نباید ناامید شود و بگوید: «من دیگر نمیتوانم بر نفس پیروز شوم. ما که آب از سرمان گذشت؛ حال فرق نمیکند که یک وجب باشد یا صد وجب!» اینگونه نیست. بلکه هر چه کمتر زیر آب باشد بهتر است و کوچکترین مقدار آن هم اهمیت دارد. اگر یک بار زمین خوردی بلند شو و با همت بلندتر، عزم راسختر و توکل بر خدا به جنگ با نفس برو! بار دوم پیروز میشوی. این دنیا میدان کشتیگیری است. هر کس باید دائما در این میدان با نفس خویش کشتی بگیرد.
وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَ لَکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُبَایِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ؛
شب گذشته این فرمایش امام باقر علیهالسلام را مرور کردیم و توضیح مختصری درباره آن دادیم. حاصل سخن این بود که ولایت کامل اهلبیت علیهمالسلام منوط به این است که انسان منشی پیدا کند که جز برای رضای خدا و اولیای الهی اصالتا ارزش قائل نباشد. اگر رضایت پدر و مادر، دوستان، همسر و فرزندان و ... را میخواهد اولا نباید با رضایت الهی منافات داشته باشد، و ثانیا سعی کند طلب رضایت آنها به این خاطر باشد که خدا رضایت آنها را خواسته است. یعنی چون خدا فرموده که به پدر و مادر احترام بگذار، با فرزندان مهربان باش و ... این کار را انجام دهد، و به طور کلی چیزی از قضاوتهای مردم در خوشحال شدن و نگرانشدن او مؤثر نباشد.
حضرت میفرمایند: خودت را بر قرآن عرضه کن! اگر راه قرآن را میپیمایی، یعنی اگر حالات تو تابع دستورات خداست، آنجا که میگوید: بترس! میترسی، آنجا که میگوید: پیش برو! پیش میروی، آنجا که میگوید: بایست! میایستی، آنجا که میگوید: دوست داشته باش! دوست داری و آنجا که میگوید: دشمن بدار! دشمن میداری، و به طور کلی خواست اصیلی نداری، در این صورت بر این حالْ ثابت بمان و بشارت باد بر تو و بدان هر آنچه که مردم درباره تو بدگویی کنند هیچ ضرری به تو نمیزند. اما اگر درست در نقطه مقابل قرآن قرار داری و واقعا رفتار تو با قرآن وفق نمیدهد و در حالیکه قرآن میگوید: «به دنیا بیرغبت باش!» به لذتهای دنیا دل میبندی و در حالیکه قرآن میگوید: «وَ فِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ در رسیدن به نعمتهای بهشتی بر همدیگر سبقت بگیرید» تنبلی میکنی! در این صورت چگونه خودت را فریب میدهی و از خودت راضی هستی؟! اگر چنان هستی که وقتی کسی عیب تو را میگوید ناراحت میشوی معلوم میشود که سرتاپا عیب هستی. چرا اینقدر به خودت مینازی و از خودت راضی هستی؟!
این فراز از سخنان حضرتْ مطلب بسیار بلندی است و تحصیل آن هم بسیار مشکل است. روشن است که وقتی این نصیحتها را به جابر میفرمودند چنین استعدادی در او مییافتند؛ اما ممکن است وقتی ما این سفارشها را میشنویم ناامید شویم و بگوییم: ما که نمیتوانیم اینگونه باشیم، پس اهل ولایت اهلبیت علیهمالسلام نخواهیم بود. شاید به همین مناسبت باشد که حضرت در ادامه با یک بیان کلیِ تربیتی میفرمایند: مؤمن در این دنیا مثل کسی است که در حال کشتی گرفتن است و تلاش دارد تا در این میدانِ کشتی، بر نفس خود غالب شود. گاهی همت و ارادهْ قوی است و با یاری خداوند موفق میشود بر نفس خویش پیروز شود، اما گاهی هم زمین میخورد. پهلوانانِ کُشتی از روز اول پهلوان نبودهاند. بارها و بارها زمین خوردهاند، زمین زدهاند و تمرین کردهاند تا به اینجا رسیدهاند. هر کس هم بخواهد پهلوان شود راهش همین است. مؤمن هم در حال کشتی گرفتن با نفس خود است. گاهی زمین میخورد و نفس بر او غالب میشود. اما نباید ناامید شود و بگوید: «من دیگر نمیتوانم بر نفس پیروز شوم. ما که آب از سرمان گذشت؛ حال فرق نمیکند که یک وجب باشد یا صد وجب!» اینگونه نیست. بلکه هر چه کمتر زیر آب باشد بهتر است و کوچکترین مقدار آن هم اهمیت دارد. اگر یک بار زمین خوردی بلند شو و با همت بلندتر، عزم راسختر و توکل بر خدا به جنگ با نفس برو! بار دوم پیروز میشوی. این دنیا میدان کشتیگیری است. هر کس باید دائما در این میدان با نفس خویش کشتی بگیرد.
تاکنون نظری ثبت نشده است