- 324
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه پنجاه و سوم
سخنرانی آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه پنجاه و سوم، سال 1386
نکتهای که خوب است از اینجا درس بگیریم این است که این تعابیر ادیبانه و شاعرانه در بعضی از عرصهها و حالات مطلوب است. بعضی از عارفان و علمای بزرگ، مثل حضرت امام و ... در بیانات عرفانی و ادبیشان تعبیراتی به کار میبرند که برای عدهای، خیلی قابل هضم نیست. بعضیها هم در ذهنشان میآید، که آخر چنین شخصیتهایی، با این مقام عالی عبودیت و بندگی و معرفت، چرا می و شراب و مستی و از این تعبیرات را به کار میبرند؟! آشنایی با مفاهیمی که در مثل این مناجاتها هست مقداری انسان را آشنا میکند که این قدرها هم اینها زشت نیست. حتی در خود قرآن هم تعبیراتی داریم که از همین قبیل است؛ اما به ندرت استعمال شده است. در وصف بهشت میفرماید در بهشت نهرهایی است از شراب، أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ؛ یا؛ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً. خدا خودش را ساقی مینامد. و بعد به ابرار و دوستانش شرابی میدهد، آن هم شراب و خمری که سردرد و آفت ندارد. جای این سؤال است که چرا قرآن این تعبیرات را به کار برده است؟ خب، عسل و شیر و ... اشکال ندارد اما أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ؛ را دیگر چرا قرآن ذکر میکند؟! خمر چیز پلید و حرامی است؛ ولی دو حیثیت دارد. یک حیثیت لذت بردن و مست کردن؛ یعنی حالت وجد و شدت سرور، و فرح، و یکی هم اینکه مزیل عقل است. آنجایی که وعده میدهد که در بهشت از خمر استفاده میشود، به خاطر لذتش است. اتفاقاً بعد از آن تصریح دارد که: لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ. وقتی این تعابیر در قرآن به کار برده شده باشد، در غیرآن به خاطر همان جهتی که قرآن به آن اهتمام دارد، عیبی ندارد. البته نمیگویم در این کار افراطی نشده و هر کس هر چه گفته درست است. تعبیرات دیگری هم وجود دارد که در ادبیات عرفانی شایع است، ولی در فرهنگ روایات کم استعمال میشود. اتفاقاً در مناجات خمسهعشر و بعضی از دعاهای دیگر، گاهی از این تعبیرات به کار رفته، و حقیقتش این است که فهمش هم کمی مشکل است. ما هم اعتراف میکنیم به اینکه نمیفهمیم و حقیقتش را نمیدانیم.
بسیاری از مؤمنین و دوستان اهلبیت(ع) به پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین و سیدالشهدا(ع) محبت دارند، عاشق امام حسین و حضرت ابوالفضل(ع) هستند و اشک میریزند؛ اما کمتر دیدهایم که در جایی به عنوان محبت به خدا، اظهار سوز و گدازی بکنند یا اشکی بریزند. اما در این روایات و به خصوص در این مناجاتها این چیزها زیاد است. البته زیادِ نسبی است؛ یعنی نسبت به چیزهای دیگری که در این دعاها و مناجاتها هست؛ مانند خوف و رجا و ... . بهترین چیزهایی هم که در خود ما مؤثر است همینهاست. ولی این نباید مانع شود تا بفهمیم خداوند بندههایی دارد که افقشان بالاتر از ماست. آنها به اینها قانع نمیشوند. یک چیزهای دیگری درک میکنند. لذتها و خوفهای دیگری دارند که اصلا خوف از جهنم، پیش آن خوف، رنگ میبازد! و همین طور، آن چیزهایی که دوست دارند از ناحیهی خدا به آنها افاضه شود؛ خیلی بالاتر از لَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُونَ؛ یا فَواکِهَ مِمّا یَشْتَهُونَ؛ است. اگر ما نچشیده؛ و درک نکردهایم؛ قصور از خودمان است. لیاقت درکش را نداریم. اما باید بفهمیم چنین چیزهایی هم هست. ممکن است سؤال شود وقتی به آن نمیرسیم فهمیدنش چه فایدهای دارد؟! غیر از خدا، هیچ کس دقیقاً از باطن انسانها خبر ندارد. ما از باب شکر این نعمت خدای متعال که ولایت اهلبیت را به ما داده و با کلمات اهلبیت آشنا شدهایم، این معارف را درحد فهممان مطرح میکنیم، شاید کسانی حوالهای داشته باشند و دریافت کنند؛ رب حامل فقه الی من هو افقه منه و شاید آنها به یک جایی رسیدند که به صدقه سری آنها به ما هم عنایتی شود.
نکتهای که خوب است از اینجا درس بگیریم این است که این تعابیر ادیبانه و شاعرانه در بعضی از عرصهها و حالات مطلوب است. بعضی از عارفان و علمای بزرگ، مثل حضرت امام و ... در بیانات عرفانی و ادبیشان تعبیراتی به کار میبرند که برای عدهای، خیلی قابل هضم نیست. بعضیها هم در ذهنشان میآید، که آخر چنین شخصیتهایی، با این مقام عالی عبودیت و بندگی و معرفت، چرا می و شراب و مستی و از این تعبیرات را به کار میبرند؟! آشنایی با مفاهیمی که در مثل این مناجاتها هست مقداری انسان را آشنا میکند که این قدرها هم اینها زشت نیست. حتی در خود قرآن هم تعبیراتی داریم که از همین قبیل است؛ اما به ندرت استعمال شده است. در وصف بهشت میفرماید در بهشت نهرهایی است از شراب، أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ؛ یا؛ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً. خدا خودش را ساقی مینامد. و بعد به ابرار و دوستانش شرابی میدهد، آن هم شراب و خمری که سردرد و آفت ندارد. جای این سؤال است که چرا قرآن این تعبیرات را به کار برده است؟ خب، عسل و شیر و ... اشکال ندارد اما أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ؛ را دیگر چرا قرآن ذکر میکند؟! خمر چیز پلید و حرامی است؛ ولی دو حیثیت دارد. یک حیثیت لذت بردن و مست کردن؛ یعنی حالت وجد و شدت سرور، و فرح، و یکی هم اینکه مزیل عقل است. آنجایی که وعده میدهد که در بهشت از خمر استفاده میشود، به خاطر لذتش است. اتفاقاً بعد از آن تصریح دارد که: لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ. وقتی این تعابیر در قرآن به کار برده شده باشد، در غیرآن به خاطر همان جهتی که قرآن به آن اهتمام دارد، عیبی ندارد. البته نمیگویم در این کار افراطی نشده و هر کس هر چه گفته درست است. تعبیرات دیگری هم وجود دارد که در ادبیات عرفانی شایع است، ولی در فرهنگ روایات کم استعمال میشود. اتفاقاً در مناجات خمسهعشر و بعضی از دعاهای دیگر، گاهی از این تعبیرات به کار رفته، و حقیقتش این است که فهمش هم کمی مشکل است. ما هم اعتراف میکنیم به اینکه نمیفهمیم و حقیقتش را نمیدانیم.
بسیاری از مؤمنین و دوستان اهلبیت(ع) به پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین و سیدالشهدا(ع) محبت دارند، عاشق امام حسین و حضرت ابوالفضل(ع) هستند و اشک میریزند؛ اما کمتر دیدهایم که در جایی به عنوان محبت به خدا، اظهار سوز و گدازی بکنند یا اشکی بریزند. اما در این روایات و به خصوص در این مناجاتها این چیزها زیاد است. البته زیادِ نسبی است؛ یعنی نسبت به چیزهای دیگری که در این دعاها و مناجاتها هست؛ مانند خوف و رجا و ... . بهترین چیزهایی هم که در خود ما مؤثر است همینهاست. ولی این نباید مانع شود تا بفهمیم خداوند بندههایی دارد که افقشان بالاتر از ماست. آنها به اینها قانع نمیشوند. یک چیزهای دیگری درک میکنند. لذتها و خوفهای دیگری دارند که اصلا خوف از جهنم، پیش آن خوف، رنگ میبازد! و همین طور، آن چیزهایی که دوست دارند از ناحیهی خدا به آنها افاضه شود؛ خیلی بالاتر از لَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُونَ؛ یا فَواکِهَ مِمّا یَشْتَهُونَ؛ است. اگر ما نچشیده؛ و درک نکردهایم؛ قصور از خودمان است. لیاقت درکش را نداریم. اما باید بفهمیم چنین چیزهایی هم هست. ممکن است سؤال شود وقتی به آن نمیرسیم فهمیدنش چه فایدهای دارد؟! غیر از خدا، هیچ کس دقیقاً از باطن انسانها خبر ندارد. ما از باب شکر این نعمت خدای متعال که ولایت اهلبیت را به ما داده و با کلمات اهلبیت آشنا شدهایم، این معارف را درحد فهممان مطرح میکنیم، شاید کسانی حوالهای داشته باشند و دریافت کنند؛ رب حامل فقه الی من هو افقه منه و شاید آنها به یک جایی رسیدند که به صدقه سری آنها به ما هم عنایتی شود.
تاکنون نظری ثبت نشده است