- 530
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه چهل و هشتم
سخنرانی آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه چهل و هشتم، سال 1386
به عنوان یک اصلِ کلّی، انسان زمانی میتواند از دعا و مناجات؛ استفادهی شایسته و بایسته را ببرد که علاوه بر توجه به معنا و مفهومِ کلام، حالش هم با آن مضمون، هماهنگ باشد؛ و الاّ بعضی مضامین را اگر انسان حال مساعدی نداشته باشد نمیتواند به قصد انشاء بخواند؛ چه بسا بهتر است که آنها را نخواند وگرنه دروغ میشود.
در مناجات مفتقرین برای اینکه انسان حال مساعدِ با این مضامین داشته باشد باید سه نوع معرفت و توجه داشته باشد؛ اول اینکه نیازهای خودش را بشناسد، و در حال دعا و مناجات هم به این نیازها توجه داشته باشد؛ یعنی کاملا نیازهایش را برای خود مجسم کند؛ پس ابتدا، دانستن و توجه کردن به نیازها است. دوم، دانستن و توجه کردن به اینکه خدای متعال میتواند نیازهای او را برطرف کند، یعنی خودش را در مقابل کسی ببیند که قدرتی نامتناهی دارد و هر کار بخواهد میکند، «و اذا قضی امراً یقول له کُنْ فَیَکُونُ». و سوم اینکه، غیر از خدا کس دیگری از عهده بر طرف کردن آن نیاز برنمیآید. شاید انسان معتقد باشد که خدا هم میتواند روزی بدهد، اما ممکن است تصور کند که خودم هم میتوانم؛ کار میکنم، زحمت میکشم و پول در میآورم، یا میروم درِ خانهی پدر، برادر یا دوست و آشنایم و او مشکلم را حل میکند؛ پس حتماً ضرورت ندارد پیش خدا برود! مسئلهی سوم این است که بداند نیاز خود را باید فقط پیش خدا ببرد. دیگران هم اگر کاری میکنند، همه وسیلهای هستند که خدا اراده و فراهم کرده است. دو نکته آخر، بستگی به معرفت ما نسبت به صفات خدای متعال و توحید دارد و این که، چه اندازه باور کنیم همهی کارها دست خداست - البته نه به معنای جبر. البته کسب معرفت هم توفیق الهی میخواهد. بسیاری از ما در همان قدم اول که باید نیازهای خودمان را بدانیم، مشکل داریم؛ خیلی از ما هم نیازها را میدانیم، اما به آنها توجه نداریم و غافلیم. ما در مرحله اول معرفت دو مشکل داریم. یکی این که به نیازهایمان توجه نداریم؛ ولی مشکلتر این است که اصلاً ما بعضی از نیازها را به درستی درک نمیکنیم و نمیفهمیم که چنین چیزهایی هم هست، باید آنها را بشناسیم؛ و در صدد رفعشان باشیم.
ما باید سعی کنیم به این چیزهایی که میدانیم و باور داریم کمی توجه کنیم. این روش را قرآن کریم هم به کار گرفته است. به عنوان نمونه خداوند در سورهی انعام میفرماید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ (2)؛ بسیاری از ما اصلاً توجه نداریم به این که ممکن است این چشمی که داریم از ما گرفته شود و دیگر نبیند. اگر از ما سوال کنند که آیا ممکن است نابینا بشویم، میگوییم: امکان عقلی دارد، ولی باور نداریم که خواهد شد؛ چون درحال حاضر من چشم دارم و میبینم! ادبا گفتهاند: «أَ رَأَیْتُمْ»؛ یا «أَ رَأَیْتَکُمْ»؛ یعنی «أَخْبِرُونی»؛ «قُلْ أَرَأَیْتُمْ»؛ یعنی به من بگویید، إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ؛ اگر خدا گوش و چشم و عقلتان را بگیرد، کیست که غیر از خدا دوباره گوش و چشم به شما بدهد و عقلتان را برگرداند؟! بنابراین شما برای اینکه عقلتان باقی بماند یا چشمتان بینا و گوشتان شنوا بماند به خدا احتیاج دارید. هیچکس دیگر هم نمیتواند این کار را بکند؛ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ. مشابه این آیه در سورهی قصص میفرماید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیاءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ.؛ اگر شب ادامه پیدا کند و دیگر روز نشود، یا خدا این عالم را به گونهای آفریده بود که همیشه شب بود، اگر خدا حرکت وضعی را در زمین قرار نداده بود ، مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیاءٍ؛ چه کسی برای شما نور میآورد؟ أَ فَلا تَسْمَعُونَ؟! نقطهی مقابلش هم میفرماید: إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ،؛ نور خیلی خوب است اما آرامشی که در شب برای استراحت و خواب وجود دارد، در روشنایی روز پیدا نمیشود؛ أَ فَلا تُبْصِرُونَ؟
به عنوان یک اصلِ کلّی، انسان زمانی میتواند از دعا و مناجات؛ استفادهی شایسته و بایسته را ببرد که علاوه بر توجه به معنا و مفهومِ کلام، حالش هم با آن مضمون، هماهنگ باشد؛ و الاّ بعضی مضامین را اگر انسان حال مساعدی نداشته باشد نمیتواند به قصد انشاء بخواند؛ چه بسا بهتر است که آنها را نخواند وگرنه دروغ میشود.
در مناجات مفتقرین برای اینکه انسان حال مساعدِ با این مضامین داشته باشد باید سه نوع معرفت و توجه داشته باشد؛ اول اینکه نیازهای خودش را بشناسد، و در حال دعا و مناجات هم به این نیازها توجه داشته باشد؛ یعنی کاملا نیازهایش را برای خود مجسم کند؛ پس ابتدا، دانستن و توجه کردن به نیازها است. دوم، دانستن و توجه کردن به اینکه خدای متعال میتواند نیازهای او را برطرف کند، یعنی خودش را در مقابل کسی ببیند که قدرتی نامتناهی دارد و هر کار بخواهد میکند، «و اذا قضی امراً یقول له کُنْ فَیَکُونُ». و سوم اینکه، غیر از خدا کس دیگری از عهده بر طرف کردن آن نیاز برنمیآید. شاید انسان معتقد باشد که خدا هم میتواند روزی بدهد، اما ممکن است تصور کند که خودم هم میتوانم؛ کار میکنم، زحمت میکشم و پول در میآورم، یا میروم درِ خانهی پدر، برادر یا دوست و آشنایم و او مشکلم را حل میکند؛ پس حتماً ضرورت ندارد پیش خدا برود! مسئلهی سوم این است که بداند نیاز خود را باید فقط پیش خدا ببرد. دیگران هم اگر کاری میکنند، همه وسیلهای هستند که خدا اراده و فراهم کرده است. دو نکته آخر، بستگی به معرفت ما نسبت به صفات خدای متعال و توحید دارد و این که، چه اندازه باور کنیم همهی کارها دست خداست - البته نه به معنای جبر. البته کسب معرفت هم توفیق الهی میخواهد. بسیاری از ما در همان قدم اول که باید نیازهای خودمان را بدانیم، مشکل داریم؛ خیلی از ما هم نیازها را میدانیم، اما به آنها توجه نداریم و غافلیم. ما در مرحله اول معرفت دو مشکل داریم. یکی این که به نیازهایمان توجه نداریم؛ ولی مشکلتر این است که اصلاً ما بعضی از نیازها را به درستی درک نمیکنیم و نمیفهمیم که چنین چیزهایی هم هست، باید آنها را بشناسیم؛ و در صدد رفعشان باشیم.
ما باید سعی کنیم به این چیزهایی که میدانیم و باور داریم کمی توجه کنیم. این روش را قرآن کریم هم به کار گرفته است. به عنوان نمونه خداوند در سورهی انعام میفرماید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ (2)؛ بسیاری از ما اصلاً توجه نداریم به این که ممکن است این چشمی که داریم از ما گرفته شود و دیگر نبیند. اگر از ما سوال کنند که آیا ممکن است نابینا بشویم، میگوییم: امکان عقلی دارد، ولی باور نداریم که خواهد شد؛ چون درحال حاضر من چشم دارم و میبینم! ادبا گفتهاند: «أَ رَأَیْتُمْ»؛ یا «أَ رَأَیْتَکُمْ»؛ یعنی «أَخْبِرُونی»؛ «قُلْ أَرَأَیْتُمْ»؛ یعنی به من بگویید، إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ؛ اگر خدا گوش و چشم و عقلتان را بگیرد، کیست که غیر از خدا دوباره گوش و چشم به شما بدهد و عقلتان را برگرداند؟! بنابراین شما برای اینکه عقلتان باقی بماند یا چشمتان بینا و گوشتان شنوا بماند به خدا احتیاج دارید. هیچکس دیگر هم نمیتواند این کار را بکند؛ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ. مشابه این آیه در سورهی قصص میفرماید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیاءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ.؛ اگر شب ادامه پیدا کند و دیگر روز نشود، یا خدا این عالم را به گونهای آفریده بود که همیشه شب بود، اگر خدا حرکت وضعی را در زمین قرار نداده بود ، مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیاءٍ؛ چه کسی برای شما نور میآورد؟ أَ فَلا تَسْمَعُونَ؟! نقطهی مقابلش هم میفرماید: إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ،؛ نور خیلی خوب است اما آرامشی که در شب برای استراحت و خواب وجود دارد، در روشنایی روز پیدا نمیشود؛ أَ فَلا تُبْصِرُونَ؟
تاکنون نظری ثبت نشده است