- 337
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه سی و نهم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه سی و نهم، سال 1386
«إلهی مَنْ ذَا الَّذی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِکَ، فَرامَ مِنْکَ بَدَلا». آغاز مناجات محبین این مطلب را القاء میکند که اگر کسی شیرینی محبت خدا را بچشد سراغ محبوب دیگری نخواهد رفت. طبعاً کسی که این حرف را میزند، یک ادّعای ضمنی دارد که من که میخواهم وارد محبت خدا شوم، مزهاش را چشیدهام؛ و الّا نمیآمدم و به سراغ دیگری میرفتم. اکنون در این مقام، از خدا چه بخواهم؟
«إلهی فَاجْعَلْنا مِمَّن اصْطَفَیْتَهُ لِقُرْبِکَ وَوِلایَتِک». اکنون اقتضای محبت این است که انسان به محبوب نزدیک شود. پس از تو میخواهم مرا از کسانی قرار دهی که آنها را انتخاب کردی و برگزیدی تا به قرب و ولایت تو نائل شوند.
مفهوم قرب مثل بسیاری از مفاهیمی که در محاوراتمان به کار میبریم، ابتدا برای مصادیق جسمانی وضع شده است. زیرا ادراکهای ما به وسیله قوای طبیعی انجام میگیرد و مفاهیمی که به کار میبریم منشأ و خاستگاه اولیهاش مفاهیم طبیعی است. بعد کم کم این قدرت را پیدا میکنیم که این معانی را تجرید کنیم تا معنای لطیفتر و پاکتری به دست آوریم که قابل اطلاق بر غیر مادیات و غیر طبیعیات هم باشد و بلاخره قابل اطلاق بر خدای متعال باشد. خود اینکه انسان بتواند چنین کاری را انجام بدهد یک قدرت الهی است تا بتواند این نوع مفاهیم را از درکهای حسی و طبیعی تجرید کند. مفهوم قرب از شایعترین مفاهیمی است که در اسلام و ادیان وجود دارد. حتی ادیانی که منشأ الهی نداشتهاند این مفاهیم را به کار میبردند. مشرکان دربارهی پرستش بتها میگفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی»؛ ما بتها را پرستش میکنیم تا آنها ما را به خدا نزدیک؛ کنند. حالا این قرب یعنی چه؟ معنای نزدیک خدا شدن، چیست؟ بدون شک این مفهوم هم مثل همهی مفاهیم دیگر، در ابتدا از حسیات ناشی میشود. دو چیز را که از حیث فاصله با هم مقایسه میکنیم، وقتی فاصلهشان کم است، میگوییم به هم نزدیک هستند و وقتی فاصلهشان زیاد است میگوییم، از هم دورند. این مفهوم را در مورد زمان هم به کار میبریم.
«إلهی مَنْ ذَا الَّذی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِکَ، فَرامَ مِنْکَ بَدَلا». آغاز مناجات محبین این مطلب را القاء میکند که اگر کسی شیرینی محبت خدا را بچشد سراغ محبوب دیگری نخواهد رفت. طبعاً کسی که این حرف را میزند، یک ادّعای ضمنی دارد که من که میخواهم وارد محبت خدا شوم، مزهاش را چشیدهام؛ و الّا نمیآمدم و به سراغ دیگری میرفتم. اکنون در این مقام، از خدا چه بخواهم؟
«إلهی فَاجْعَلْنا مِمَّن اصْطَفَیْتَهُ لِقُرْبِکَ وَوِلایَتِک». اکنون اقتضای محبت این است که انسان به محبوب نزدیک شود. پس از تو میخواهم مرا از کسانی قرار دهی که آنها را انتخاب کردی و برگزیدی تا به قرب و ولایت تو نائل شوند.
مفهوم قرب مثل بسیاری از مفاهیمی که در محاوراتمان به کار میبریم، ابتدا برای مصادیق جسمانی وضع شده است. زیرا ادراکهای ما به وسیله قوای طبیعی انجام میگیرد و مفاهیمی که به کار میبریم منشأ و خاستگاه اولیهاش مفاهیم طبیعی است. بعد کم کم این قدرت را پیدا میکنیم که این معانی را تجرید کنیم تا معنای لطیفتر و پاکتری به دست آوریم که قابل اطلاق بر غیر مادیات و غیر طبیعیات هم باشد و بلاخره قابل اطلاق بر خدای متعال باشد. خود اینکه انسان بتواند چنین کاری را انجام بدهد یک قدرت الهی است تا بتواند این نوع مفاهیم را از درکهای حسی و طبیعی تجرید کند. مفهوم قرب از شایعترین مفاهیمی است که در اسلام و ادیان وجود دارد. حتی ادیانی که منشأ الهی نداشتهاند این مفاهیم را به کار میبردند. مشرکان دربارهی پرستش بتها میگفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی»؛ ما بتها را پرستش میکنیم تا آنها ما را به خدا نزدیک؛ کنند. حالا این قرب یعنی چه؟ معنای نزدیک خدا شدن، چیست؟ بدون شک این مفهوم هم مثل همهی مفاهیم دیگر، در ابتدا از حسیات ناشی میشود. دو چیز را که از حیث فاصله با هم مقایسه میکنیم، وقتی فاصلهشان کم است، میگوییم به هم نزدیک هستند و وقتی فاصلهشان زیاد است میگوییم، از هم دورند. این مفهوم را در مورد زمان هم به کار میبریم.
تاکنون نظری ثبت نشده است