- 329
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه سی و هشتم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه سی و هشتم، سال 1386
واژههایی که در مناجات مریدین به کار رفته یا به معنای محبت است به نتایج محبت اشاره دارد، که تقریباً چهار واژه است: «محبت»، «وُدّ»؛ یا «مودّت»، «ارادت»؛ و «هیام». در مورد محبت دو واژه اصلی در فارسی داریم، یکی خواستن، یکی هم دوست داشتن. برای آثار محبت هم چند واژه به کار میبریم: دلدادگی، شیفتگی و شیدایی. از میان واژههایی که در عربی در مورد محبت به کار میرود، شاید برای اولین مرتبهی محبت، لفظ هوا استفاده شود. هوای نفس هم از همین ماده است، یعنی دلخواه و خواستن. شاید مرتبهی دوم محبت «اراده»؛ باشد: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ»، این اراده به معنای یک فعل نفسانی یا حالت نفسانی نیست بلکه یعنی دوست داشتن. یعنی شما کالاهای دنیا را دوست دارید و خدا آخرت را برای شما میخواهد. «ارادت»؛ نسبت به خدا یعنی محبت خدا، اما مرتبهی پایینترش. بعد «محبت»؛ و «مودت»؛ به کار میرود، واژههای دیگری هم هست که نظیر شیفتگی و شیدایی در فارسی است که در عربی برای آنها «غرام»؛ و «هیام»؛ به کار میرود. «غرام»؛ شدت حب است و «هیام»؛ آن مرتبهای از حبّ است که انسان را به حالت شیدایی میاندازد یا به حرکات نامأنوس و نامعقولی وا میدارد. واژه عشق هم عربی است که کم کم به ادبیات فارسی منتقل شده که در بعضی روایات هم استعمال شده است. ولی در مورد خدای متعال در قرآن و حدیث معمولاً لفظ عشق به کار نرفته است. شاید به این خاطر بوده که در ادبیات آن زمان هم، عشق در مورد عشقهای مجازی و نامعقول به کار میرفته است. ولی ادبیات عرفانی ما پر است از این مفهوم و مشتقات آن.
شاید سؤال سادهای به نظر برسد. همهی ما میدانیم محبت چیست؛ خب یعنی دوست داشتن! ولی بعضی چیزها از بس واضح است بیانش مشکل میشود. برای پاسخ به این سؤال، یک راه مراجعه به کتابهای لغت و ادبیات است، ولی بهتر این است که موارد استعمالش بررسی شود. دوست داشتن در چه مواردی به کار میرود؟ چه چیزها و چه کسانی را دوست داریم؟ شاید شایعترین مواردش چیزهایی است که چشم ما از دیدنش لذت میبرد. در مورد شنیدنیها هم به کار میرود. مثلاً من فلان آواز یا صدا را دوست دارم. چه زمانی این را به کار میبریم؟ در همهی این موارد محبت را در جایی به کار میبریم که متعلَّقش موجب لذت میشود. اینها محسوسات بود اما اگر از محسوسات فراتر برویم، چیزهایی است که مربوط به کیفیات محسوسات است، مانند نوع یا وزن یک شعر. این کیفیت خاصی در کلمات است که وقتی ادا میشود توسط قوهای در انسان درک و از آن لذت برده میشود. یک وقت هم انسان از مفاهیم، استعارات، کنایات و لطایفی که در اشعار هست، لذت میبرد که معمولاً به این قوه میگویند: قوهی خیال. یا مثلاً انسان کسی را به خاطر اخلاقش دوست دارد، مثل این که کسی آدم با سخاوت، با ادب یا با معرفتی است. وقتی انسان این موارد را بررسی میکند میبیند همهی اینها طوری است که ارتباط انسان با آن شیء یا شخص موجب میشود که انسان لذت ببرد. تقریباً محبّت با لذت، همراه است. نمیشود چیزی را پیدا کنیم که دوستداشتنی باشد اما انسان از آن یک نوع لذتی نبرد.
واژههایی که در مناجات مریدین به کار رفته یا به معنای محبت است به نتایج محبت اشاره دارد، که تقریباً چهار واژه است: «محبت»، «وُدّ»؛ یا «مودّت»، «ارادت»؛ و «هیام». در مورد محبت دو واژه اصلی در فارسی داریم، یکی خواستن، یکی هم دوست داشتن. برای آثار محبت هم چند واژه به کار میبریم: دلدادگی، شیفتگی و شیدایی. از میان واژههایی که در عربی در مورد محبت به کار میرود، شاید برای اولین مرتبهی محبت، لفظ هوا استفاده شود. هوای نفس هم از همین ماده است، یعنی دلخواه و خواستن. شاید مرتبهی دوم محبت «اراده»؛ باشد: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ»، این اراده به معنای یک فعل نفسانی یا حالت نفسانی نیست بلکه یعنی دوست داشتن. یعنی شما کالاهای دنیا را دوست دارید و خدا آخرت را برای شما میخواهد. «ارادت»؛ نسبت به خدا یعنی محبت خدا، اما مرتبهی پایینترش. بعد «محبت»؛ و «مودت»؛ به کار میرود، واژههای دیگری هم هست که نظیر شیفتگی و شیدایی در فارسی است که در عربی برای آنها «غرام»؛ و «هیام»؛ به کار میرود. «غرام»؛ شدت حب است و «هیام»؛ آن مرتبهای از حبّ است که انسان را به حالت شیدایی میاندازد یا به حرکات نامأنوس و نامعقولی وا میدارد. واژه عشق هم عربی است که کم کم به ادبیات فارسی منتقل شده که در بعضی روایات هم استعمال شده است. ولی در مورد خدای متعال در قرآن و حدیث معمولاً لفظ عشق به کار نرفته است. شاید به این خاطر بوده که در ادبیات آن زمان هم، عشق در مورد عشقهای مجازی و نامعقول به کار میرفته است. ولی ادبیات عرفانی ما پر است از این مفهوم و مشتقات آن.
شاید سؤال سادهای به نظر برسد. همهی ما میدانیم محبت چیست؛ خب یعنی دوست داشتن! ولی بعضی چیزها از بس واضح است بیانش مشکل میشود. برای پاسخ به این سؤال، یک راه مراجعه به کتابهای لغت و ادبیات است، ولی بهتر این است که موارد استعمالش بررسی شود. دوست داشتن در چه مواردی به کار میرود؟ چه چیزها و چه کسانی را دوست داریم؟ شاید شایعترین مواردش چیزهایی است که چشم ما از دیدنش لذت میبرد. در مورد شنیدنیها هم به کار میرود. مثلاً من فلان آواز یا صدا را دوست دارم. چه زمانی این را به کار میبریم؟ در همهی این موارد محبت را در جایی به کار میبریم که متعلَّقش موجب لذت میشود. اینها محسوسات بود اما اگر از محسوسات فراتر برویم، چیزهایی است که مربوط به کیفیات محسوسات است، مانند نوع یا وزن یک شعر. این کیفیت خاصی در کلمات است که وقتی ادا میشود توسط قوهای در انسان درک و از آن لذت برده میشود. یک وقت هم انسان از مفاهیم، استعارات، کنایات و لطایفی که در اشعار هست، لذت میبرد که معمولاً به این قوه میگویند: قوهی خیال. یا مثلاً انسان کسی را به خاطر اخلاقش دوست دارد، مثل این که کسی آدم با سخاوت، با ادب یا با معرفتی است. وقتی انسان این موارد را بررسی میکند میبیند همهی اینها طوری است که ارتباط انسان با آن شیء یا شخص موجب میشود که انسان لذت ببرد. تقریباً محبّت با لذت، همراه است. نمیشود چیزی را پیدا کنیم که دوستداشتنی باشد اما انسان از آن یک نوع لذتی نبرد.
تاکنون نظری ثبت نشده است