- 484
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه پانزدهم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه پانزدهم، سال 1386
گفتیم «خوف»؛ تقریباً دو معنا دارد. یکی آن حالت نگرانی و ترسی است که برای انسان از وقوع یک امرِ ناگواری پیش میآید و یکی هم جایی که صحبت از این که ضرری به انسان برسد نیست، بلکه یک حالت انفعالی است که در مقابل درک یک عظمت برای انسان حاصل میشود. احساس کوچکی و خود باختگی در مقابل یک عظمت. خشیت هم همین دو معنا را دارد و موارد خوف و خشیت که در قرآن و غیر آن وجود دارد تفاوتی نمیکند.
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»؛ اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردیم، از خشیت الهی از هم میپاشید. کلمهی خشیت در اینجا به کوه نسبت داده شده است. با اینکه کوه نمیترسد خدا عذابش کند. این نظیر همان آیهی شریفهای است که «فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً»؛ اگر کوه عظمت ربوبی را درک کند از هم میپاشد. دربارهی ملائکه میفرماید: «وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ»؛ اینجا «خوف»؛ را به شکل: «خِیفَتِهِ» به کار برده؛ فرشتگان از خوف الهی تسبیح میگویند. این که فرشتگان چه طور خوف الهی را درک میکنند نمیدانیم. ولی اجمالاً میدانیم فرشتگان مثل ما نیستند که تکلیف به امری داشته باشند تا اگر تخلف کردند عذاب بشوند. احساس شکستگی، حقارت، ضعف و ناچیزی در مقابل یک عظمتِ بی نهایتی است که درک میکنند. این غیر از آن است که، «یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»؛ یا «فَقِنا عَذابَ النَّارِ»، که مربوط به ترس از عذاب و ترس از خطری است که متوجه انسان است.
در این جا متعلق خوف ضرر خود انسان است. کسی که معتقد است اختیار عالم دست خداست، آن وقت میترسد که خدا به او عذابی نازل کند. مریض یا فقیرش کند. چنین خوفی طبیعی است. اگر اعتقاد به خدا داشته باشد، اگر چه به قیامت اعتقاد پیدا نکرده است، از خطرهای دنیوی میترسد. قرآن نسبت به چنین خطرهایی میگوید: شما باید از مشکلات آینده که در همین دنیا برایتان پیش میآید از خدا بترسید: «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ»؛ اگر آبهای شما خشک شود و فرو برود چه کسی به شما آب گوارا میدهد؟ قبلاً چشمههای آب بوده ولی حالا با موتور آب بیرون میآورند. میگویند در آینده جنگ بر سر آب است! قرآن از همین راه مردم را میترساند و انذار میکند. یا گاهی میفرماید: این باغهای میوه و درختان سبزی که دارید اگر خدا آتشی بفرستد و اینها را بسوزاند، چه خواهید کرد؟! میبینیم گاهی در یک گوشهی دنیا، صدها و هزارها هکتار جنگل میسوزد و خاکستر میشود. در سطح جامعه و کشوری که حیاتش به جنگل است، اگر جنگل بسوزد و خاکستر شود بلای عظیمی است. پس آنهایی که حتی اعتقاد به قیامت ندارند اگر فکر و توجهی داشته باشند باز هم به خاطر عذابهای دنیوی باید از خدا بترسند.
گفتیم «خوف»؛ تقریباً دو معنا دارد. یکی آن حالت نگرانی و ترسی است که برای انسان از وقوع یک امرِ ناگواری پیش میآید و یکی هم جایی که صحبت از این که ضرری به انسان برسد نیست، بلکه یک حالت انفعالی است که در مقابل درک یک عظمت برای انسان حاصل میشود. احساس کوچکی و خود باختگی در مقابل یک عظمت. خشیت هم همین دو معنا را دارد و موارد خوف و خشیت که در قرآن و غیر آن وجود دارد تفاوتی نمیکند.
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»؛ اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردیم، از خشیت الهی از هم میپاشید. کلمهی خشیت در اینجا به کوه نسبت داده شده است. با اینکه کوه نمیترسد خدا عذابش کند. این نظیر همان آیهی شریفهای است که «فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً»؛ اگر کوه عظمت ربوبی را درک کند از هم میپاشد. دربارهی ملائکه میفرماید: «وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ»؛ اینجا «خوف»؛ را به شکل: «خِیفَتِهِ» به کار برده؛ فرشتگان از خوف الهی تسبیح میگویند. این که فرشتگان چه طور خوف الهی را درک میکنند نمیدانیم. ولی اجمالاً میدانیم فرشتگان مثل ما نیستند که تکلیف به امری داشته باشند تا اگر تخلف کردند عذاب بشوند. احساس شکستگی، حقارت، ضعف و ناچیزی در مقابل یک عظمتِ بی نهایتی است که درک میکنند. این غیر از آن است که، «یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»؛ یا «فَقِنا عَذابَ النَّارِ»، که مربوط به ترس از عذاب و ترس از خطری است که متوجه انسان است.
در این جا متعلق خوف ضرر خود انسان است. کسی که معتقد است اختیار عالم دست خداست، آن وقت میترسد که خدا به او عذابی نازل کند. مریض یا فقیرش کند. چنین خوفی طبیعی است. اگر اعتقاد به خدا داشته باشد، اگر چه به قیامت اعتقاد پیدا نکرده است، از خطرهای دنیوی میترسد. قرآن نسبت به چنین خطرهایی میگوید: شما باید از مشکلات آینده که در همین دنیا برایتان پیش میآید از خدا بترسید: «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ»؛ اگر آبهای شما خشک شود و فرو برود چه کسی به شما آب گوارا میدهد؟ قبلاً چشمههای آب بوده ولی حالا با موتور آب بیرون میآورند. میگویند در آینده جنگ بر سر آب است! قرآن از همین راه مردم را میترساند و انذار میکند. یا گاهی میفرماید: این باغهای میوه و درختان سبزی که دارید اگر خدا آتشی بفرستد و اینها را بسوزاند، چه خواهید کرد؟! میبینیم گاهی در یک گوشهی دنیا، صدها و هزارها هکتار جنگل میسوزد و خاکستر میشود. در سطح جامعه و کشوری که حیاتش به جنگل است، اگر جنگل بسوزد و خاکستر شود بلای عظیمی است. پس آنهایی که حتی اعتقاد به قیامت ندارند اگر فکر و توجهی داشته باشند باز هم به خاطر عذابهای دنیوی باید از خدا بترسند.
تاکنون نظری ثبت نشده است