display result search
منو
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه دوازدهم

لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه دوازدهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 35 دریافت شده
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه دوازدهم، سال 1386

در مناجات شاکین، ابتدا از نفس امّاره و سپس از شیطان و در پایان از قلبی که معیوب باشد و حالت فطری خودش را از دست داده باشد شکایت شده است. «قلب»؛ مترادف کلمه‏‌ی «دل»؛ در فارسی است. لفظ «دل»؛ را دو جور به کار می‏‌بریم. یکی همان قلبی است که در طرف چپ سینه هست. اما در ادبیات عمومی مخصوصاً آنجایی که جای بحث‌‏های اخلاقی در میان است، دل، یک حقیقتِ درونی است که چیزهای خاصی را به آن نسبت می‌‏دهند. می‌‏گویند: دلم می‏‌سوزد یا غصّه‌‏دار است. یک سلسله احساسات و عواطف را به این موجود درونی خودمان نسبت می‌‏دهیم. این یک قوه‏ی درونی است و مرتبه‌‏ای از روح انسان. بعضی وقت‏‌ها هم که کسی حالت فطری و طبیعی نداشته باشد، می‏‌گوییم: دلش مثل سنگ شده است. گاهی چیزهای دیگری هم به قلب نسبت می‏دهند مثلاً ادراک و یافتن واقعیت در قرآن به قلب نسبت داده می‌‏شود. این همان دلِ معنوی است: «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها»؛ مگر مردم در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن تعقل کنند. در مقابل آن، آیه‌‏ی شریفه است که: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها»؛ از کسانی که دل دارند، امّا نمی‌‏فهمند مذمت می‏‌کند، یعنی قاعده‌‏اش این است، کسی که دل دارد بفهمد. فقه که همان یافتن مطالب دقیق است، یا تعقل را به یک قوه‌‏ی باطنی انسان که اسمش قلب است نسبت می‌‏دهد.
این قلب گاهی آفت می‏‌بیند و مریض می‏‌شود. قرآن می‏فرماید: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، یا «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»؛ و «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا»؛ یعنی خدایا دلهای ما را منحرف نکن و به حالت طبیعی و فطری نگه دار. گاهی به «زیغ»؛ تعبیر می‌‏شود، یعنی دیگر حقیقتی را درک نمی‌‏کند. در تعبیرات دیگر قرآن آمده است که روی دل‏‌های کسانی مهر خورده است و در نتیجه هیچ اثر خاصی از آن ظاهر نمی‌‏شود و فعالیتی که باید انجام بدهد نمی‌‏دهد و آثار مطلوب از آن ظهور نمی‏‌کند:
«خَتَمَ اللَّهُ»؛ یا «طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ»؛ با اینکه شرایط ایمان آوردن برایشان فراهم است و انسان فطری وقتی یک حقیقتی را درک کرد و دلایل متقن داشت، تسلیم می‏‌شود اما اثر این مهر این است که اینها نمی‌‏پذیرند، «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»؛ عده‏ای هم هستند که هزار سال پیامبر آنها را ارشاد و هدایت کند هیچ تأثیری ندارد، می‏فرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِم»؛ خدا بر دلهای اینها مهر زده است. و برای اینکه نشان بدهد اعمال گذشته‏‌شان موجب شده به این حالت بیفتند می‏فرماید: «کَلاّ بَل رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»، «رِیْن»؛ حالت زنگ‏زدگی فلزات است. فلزی که زنگ می‏زند، دیگر جلا بر نمی‏دارد. اعمال‌شان موجب زنگار دلشان شده و روی دلشان را پوشانده است. پوششی که با گردگیری پاک نمی‌‏شود چون فاسد شده است.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:54

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی