- 2464
- 1000
- 1000
- 1000
تحلیل نهضت سیدالشهدا - بخش هشتم
سخنرانی آیت الله جوادی آملی با موضوع تحلیل قیام اباعبدالله و اهداف آن
سخن در تحلیل قیام جاودانه سالار شهیدان سلام الله علیه بود. به این نتیجه رسیدیم که قیام آن حضرت همانند قیام سایر اولیاء الهی بر این مبنا بود که در نظام هستی، باطل پامال است و حق ثابت. دیگران بر آن پندار بودند که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است و فکر می کردند که قوت و ضعف بر محور طبیعت و ماده است و بر همین مبنا حکومتها را تاسیس می کردند. انبیاء بر مبنای خود قیام کردند و پیروز شدند و سران ستم نیز بر مبنای خود خروج کردند و شکست خوردند. انبیاء مردم را به خدا دعوت می کردند و نه خود، بنابراین قرآن می فرماید انبیاء به هم متصلند چون همگی به خدا دعوت می کنند اما طاغوتیان از هم گسیخته اند چون هر کدام به خود دعوت می کنند و پراکنده محکوم است و جمع ثابت.
قیام سالار شهیدان در ادامه قیام انبیاء به مردم تفهیم کرد که نظام حق کدام است و نظام باطل کدام و برای تحقیق و تفهیم این مطلب چاره ای جز نثار خون و ایثار فرزند و مال و جان نبود زیرا آنقدر رسوبات اموی زیاد بود که ممکن نبود با سخنرانی و وعظ و خطابه بتوان مطلب را حل کرد.
حضرت فرمود مبارزه با رفاه طلبی جمع نمی شود، آنکه می جنگد باید خستگی را بپذیرد و رنج را تحمل کند. فرمود من میزان طیب و خبیث هستم. اگر جامعه ای بخواهد پاک را از ناپاک جدا کند، تا حسین بن علی نباشد ممکن نیست. از آنجا که فرمود من بر اساس سیره پدرم و جدم عمل می کنم، شما بسیاری از جریان نهج البلاغه را در خطبه های حسینی می بینید، یعنی جریان حسین بن علی یک نهج البلاغه خاصی دارد. امیرالمومنین فرمود آنچه که حق است و عزیز است و قوی و مالک است، خداست و هر مالکی غیر خدا مملوک است، هر قوی ای غیر از خدا ضعیف است، هر عزیزی غیر خدا ذلیل است، هر عالمی غیر خدا متعلم است، حق خداست، باید به خدا دعوت کرد و از خدا مدد گرفت تا ثابت ماند. همین بیان را سالار شهیدان نیز در بسیاری از نامه ها و خطبه هایش ایراد کرده است. فرمود از راه باطل هیچگاه به مقصد صحیح نمی توان رسید، هدف وسیله را توجیه نمی کند.
قرآن کریم با نقل داستان حضرت داود تشریح می کند که در نظام هستی، باطل پامال است و حق ثابت. بعد از اینکه لشکریان داود علیه السلام موفق شدند و قدرت پیدا کردند، قدرت را در چه راهی صرف می کنند؟ فرمود داود را ما به مقامی رسانده ایم و به او معجزات دادیم، او را فرمانروا کردیم، پیغمبر کردیم، آهن را در دست او نرم کردیم اما گفتیم سلاحهای کشنده نساز و بکوش با این توانی که به تو دادیم سلاحهای دفاعی بسازی. جریان طالوت و جالوت را که خدای سبحان با دو آزمون، امتحان کرد - یکی آزمون مقام و جاه و دیگری آزمون عطش و خستگی و رنج- در جریان کربلا و سخنان سالار شهیدان کاملا مشهود است.
سخن در تحلیل قیام جاودانه سالار شهیدان سلام الله علیه بود. به این نتیجه رسیدیم که قیام آن حضرت همانند قیام سایر اولیاء الهی بر این مبنا بود که در نظام هستی، باطل پامال است و حق ثابت. دیگران بر آن پندار بودند که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است و فکر می کردند که قوت و ضعف بر محور طبیعت و ماده است و بر همین مبنا حکومتها را تاسیس می کردند. انبیاء بر مبنای خود قیام کردند و پیروز شدند و سران ستم نیز بر مبنای خود خروج کردند و شکست خوردند. انبیاء مردم را به خدا دعوت می کردند و نه خود، بنابراین قرآن می فرماید انبیاء به هم متصلند چون همگی به خدا دعوت می کنند اما طاغوتیان از هم گسیخته اند چون هر کدام به خود دعوت می کنند و پراکنده محکوم است و جمع ثابت.
قیام سالار شهیدان در ادامه قیام انبیاء به مردم تفهیم کرد که نظام حق کدام است و نظام باطل کدام و برای تحقیق و تفهیم این مطلب چاره ای جز نثار خون و ایثار فرزند و مال و جان نبود زیرا آنقدر رسوبات اموی زیاد بود که ممکن نبود با سخنرانی و وعظ و خطابه بتوان مطلب را حل کرد.
حضرت فرمود مبارزه با رفاه طلبی جمع نمی شود، آنکه می جنگد باید خستگی را بپذیرد و رنج را تحمل کند. فرمود من میزان طیب و خبیث هستم. اگر جامعه ای بخواهد پاک را از ناپاک جدا کند، تا حسین بن علی نباشد ممکن نیست. از آنجا که فرمود من بر اساس سیره پدرم و جدم عمل می کنم، شما بسیاری از جریان نهج البلاغه را در خطبه های حسینی می بینید، یعنی جریان حسین بن علی یک نهج البلاغه خاصی دارد. امیرالمومنین فرمود آنچه که حق است و عزیز است و قوی و مالک است، خداست و هر مالکی غیر خدا مملوک است، هر قوی ای غیر از خدا ضعیف است، هر عزیزی غیر خدا ذلیل است، هر عالمی غیر خدا متعلم است، حق خداست، باید به خدا دعوت کرد و از خدا مدد گرفت تا ثابت ماند. همین بیان را سالار شهیدان نیز در بسیاری از نامه ها و خطبه هایش ایراد کرده است. فرمود از راه باطل هیچگاه به مقصد صحیح نمی توان رسید، هدف وسیله را توجیه نمی کند.
قرآن کریم با نقل داستان حضرت داود تشریح می کند که در نظام هستی، باطل پامال است و حق ثابت. بعد از اینکه لشکریان داود علیه السلام موفق شدند و قدرت پیدا کردند، قدرت را در چه راهی صرف می کنند؟ فرمود داود را ما به مقامی رسانده ایم و به او معجزات دادیم، او را فرمانروا کردیم، پیغمبر کردیم، آهن را در دست او نرم کردیم اما گفتیم سلاحهای کشنده نساز و بکوش با این توانی که به تو دادیم سلاحهای دفاعی بسازی. جریان طالوت و جالوت را که خدای سبحان با دو آزمون، امتحان کرد - یکی آزمون مقام و جاه و دیگری آزمون عطش و خستگی و رنج- در جریان کربلا و سخنان سالار شهیدان کاملا مشهود است.
تاکنون نظری ثبت نشده است