- 21
- 1000
- 1000
- 1000
ضرورت وجود مذهب، جلسه ششم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «ضرورت وجود مذهب»، جلسه ششم: ضرورت مذهب، سال 1403
اگر کسی بخواهد به هدف برسد، مذهب حداقل طریق و راه است. شما بدون مذهب اصلاً راهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اسلام ندارید!
امروز مگر در بین گروههای مسلمان کسی را داریم که او بگوید من از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگویم و بقیه بگویند ما از شخص دیگری میگوییم؟ اما همینهایی که در ادّعا میگویند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگویند، بین امام اعظم ابوحنیفه و جناب فقیه قریشی شافعی، تا جناب عالم مدینه مالک بن انس، از زمین تا آسمان فاصله است! همه هم در ادّعا به دنبال اسلام هستند، همه هم میخواهند همان نمازی که دستور اقامهی آن صادر شده است را اقامه کنند، ولی با یکدیگر تفاوت نگاه دارند. بخش «احکام» سادهترین بخش این بحث است.
بگونهای که بسیاری از بزرگان، وقتی میخواهند از جاهای مختلف سخن بگویند، دیگر حال خودشان بهم میخورد!
«جارالله زمخشری» مدّتی کنار خانه خدا زندگی میکرد و مجاور بیت الله الحرام بوده است، او ادیب بسیار بسیار بزرگ و مفسّر مهمی است، او آنقدر مفسّر مهمّی است که صاحب مجمع البیان که از مفاخر شیعه است و اثر او از مفاخر تفاسیر شیعه است، وقتی کتاب «کشّاف» زخمشری را میبیند، آن کتاب را تلخیص میکند؛ بعد کتاب دیگری به اسم «جوامع الجامع» مینویسد که از این درّهای این تفسیر کشّاف زمخشری، در آن استفاده کند و خلاصهتر از مجمعالبیان خودش باشد، این عالم شیعه این کار را میکند.
زمخشری آدم مهمّی است و کتب زیادی هم دارد، هم در ادبیات آدم مهمّی است، هم معتزلی است و در آن مباحث اعتقادی آدم خیلی مهمّی است، هم تفسیر مهمّی دارد، هم نقلیات مهمّی مانند «ربیع الأبرار» دارد.
انتهای بعضی از چاپهای کتاب «کشّاف» ایشان یک شعری گفته است که از همه جا رانده و مانده شده است، گفته است: من ماندهام چکار کنم؟! اگر به مذهب فلان بروم، اجازه میدهد خواهر و برادر در شرایطی ازدواج کنند، اگر به فلان مذهب بروم فلان میگوید، اگر به فلان مذهب بروم… البته او اسم میبرد و من قصد ندارم اسم ببرم… در ادامه میگوید: من نمیدانم باید چکار کنم!
یعنی اینجا بحث فقط شیعه و غیرشیعه نیست، میخواهیم به اسلام برسیم اما میگوید من نمیتوانم بگویم این حکمی که این شخص صادر کرده است، حکم خداست.
اگر کسی بخواهد به هدف برسد، مذهب حداقل طریق و راه است. شما بدون مذهب اصلاً راهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اسلام ندارید!
امروز مگر در بین گروههای مسلمان کسی را داریم که او بگوید من از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگویم و بقیه بگویند ما از شخص دیگری میگوییم؟ اما همینهایی که در ادّعا میگویند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگویند، بین امام اعظم ابوحنیفه و جناب فقیه قریشی شافعی، تا جناب عالم مدینه مالک بن انس، از زمین تا آسمان فاصله است! همه هم در ادّعا به دنبال اسلام هستند، همه هم میخواهند همان نمازی که دستور اقامهی آن صادر شده است را اقامه کنند، ولی با یکدیگر تفاوت نگاه دارند. بخش «احکام» سادهترین بخش این بحث است.
بگونهای که بسیاری از بزرگان، وقتی میخواهند از جاهای مختلف سخن بگویند، دیگر حال خودشان بهم میخورد!
«جارالله زمخشری» مدّتی کنار خانه خدا زندگی میکرد و مجاور بیت الله الحرام بوده است، او ادیب بسیار بسیار بزرگ و مفسّر مهمی است، او آنقدر مفسّر مهمّی است که صاحب مجمع البیان که از مفاخر شیعه است و اثر او از مفاخر تفاسیر شیعه است، وقتی کتاب «کشّاف» زخمشری را میبیند، آن کتاب را تلخیص میکند؛ بعد کتاب دیگری به اسم «جوامع الجامع» مینویسد که از این درّهای این تفسیر کشّاف زمخشری، در آن استفاده کند و خلاصهتر از مجمعالبیان خودش باشد، این عالم شیعه این کار را میکند.
زمخشری آدم مهمّی است و کتب زیادی هم دارد، هم در ادبیات آدم مهمّی است، هم معتزلی است و در آن مباحث اعتقادی آدم خیلی مهمّی است، هم تفسیر مهمّی دارد، هم نقلیات مهمّی مانند «ربیع الأبرار» دارد.
انتهای بعضی از چاپهای کتاب «کشّاف» ایشان یک شعری گفته است که از همه جا رانده و مانده شده است، گفته است: من ماندهام چکار کنم؟! اگر به مذهب فلان بروم، اجازه میدهد خواهر و برادر در شرایطی ازدواج کنند، اگر به فلان مذهب بروم فلان میگوید، اگر به فلان مذهب بروم… البته او اسم میبرد و من قصد ندارم اسم ببرم… در ادامه میگوید: من نمیدانم باید چکار کنم!
یعنی اینجا بحث فقط شیعه و غیرشیعه نیست، میخواهیم به اسلام برسیم اما میگوید من نمیتوانم بگویم این حکمی که این شخص صادر کرده است، حکم خداست.
تاکنون نظری ثبت نشده است