- 1101
- 1000
- 1000
- 1000
وظیفه شناسی و انجام وظیفه، خصلت بارز عقیلۀ بنی هاشم سلام الله علیها
سخنرانی آیت الله حسین مظاهری با موضوع «وظیفه شناسی و انجام وظیفه، خصلت بارز عقیلۀ بنی هاشم(س)»، سال 1391
با توجه به اینکه چند روز گذشته مقارن با سالروز رحلت حضرت زینب«سلاماللهعلیها» و حتی میتوانیم بگوییم سالروز شهادت حضرت زینب بود، لازم است قدری راجع به شخصیّت آن بانوی گرامی صحبت شود. سیره و روش زندگی حضرت زینب«سلاماللهعلیها» سرشار از نکات آموزندۀ اخلاقی است و با مطالعه و بحث در خصوص سیرۀ آن معلم اخلاق، میتوانیم سعادت دنیا و آخرت را کسب کنیم.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» مانند پدر گرامی خود، امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» یک انسان شجاع بود؛ به این معنا که هیچ گاه در جزر و مدّ روزگار خودش را نباخت و در مراحل مختلف زندگی، به تشخیص وظیفه و عمل صحیح به وظیفه پرداخت.
امام حسین«سلاماللهعلیه» بعد از مرگ معاویه حس کرد که اسلام در مخاطره است و باید خودش را فدای اسلام عزیز کند. لذا دانسته برای شهادت از مدینه به مکّه و پس از آن به کربلا آمد. زینب مظلومه در تمام این سفر پر خطر و مخاطره همراه سیدالشّهداء بود و طبق تشخیص وظیفه و عمل کردن به وظیفه، ایشان را امام میدانست و علاوه بر همراهی از او اطاعت میکرد.
هنگام حرکت امام حسین«سلاماللهعلیه» از مکه به سوی کوفه، برخی به ایشان التماس کردند که به کوفه نرو؛ مردم کوفه وفا ندارند و با امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» نساختند، با برادرت نساختند و با تو هم نمیسازند. بیعتها و نامههای آنان اعتبار ندارد. امام حسین «سلاماللهعلیه» فرمود: اکنون اوضاع متفاوت از زمان پدر و برادرم است، اسلام در مخاطره است و من باید فدای اسلام شوم تا اسلام زنده شود. جدم فرموده است که برو و میروم. اینکه در بعضی از مقاتل هست که آن حضرت فرمود: خواب دیدهام، قضیه بالاتر از خواب است، درک امامت و تشخیص وظیفه است. در آن بین، ابن عباس گفت: اگر چنین است، چرا زینب را همراه میبری؟ زینب «سلاماللهعلیها»، یک تشرّ حسابی به ابن عباس زد و گفت: میخواهی بین من و برادرم را جدایی بیندازی؟ اسلام در مخاطره است و من هم باید بروم برای اسارت، برای اینکه اسلام را با اسارت خود زنده کنم.
بنابراین همانطور که امام حسین«سلاماللهعلیه» دانسته برای شهادت میرفت، حضرت زینب«سلاماللهعلیها» نیز صد در صد دانسته و فهمیده، برای اسارت رفت. البته این قضیه را هم حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و هم امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و هم امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» به زینب گفته بودند و نزد ایشان مسلّم بود. اما بالاخره عقیلۀ بنی هاشم با علم به شهادت برادر و اطرافیان و با علم به اسارت خود و عیال برادر، به تشخیص وظیفه و عمل کردن به وظیفه پرداخت.
امام حسین«سلاماللهعلیه» شهید شد و موجی با شهادت ایشان برای ریشه کن کردن ظلم ایجاد گردید و بحران عجیبیی در ممالک اسلامی بر ضدّ بنی امیّه به وجود آمد. امّا موج شهادت، برای به پایان رسانیدن کار، ادامه میخواست؛ اگر موجی در دریا ایجاد شود و موجی بعد از موج اول ایجاد نشود، آن موج اول نابود میشود. پس موج دوم و سوم باید باشد.
وظیفۀ حضرت زینب«سلاماللهعلیها» بعد از شهادت برادر این بود که موج دوّم را ایجاد کند و بدینوسیله موج اوّل را سرتاسری کند. باید اسیر شود، به کوفه بیاید و در مجلس ابن زیاد شورش کند. در مسافرت، هرکجا برسد، آن موج را زنده کند. به شام بیاید و یک تنبّه عجیبی در شام ایجاد کند و بالاخره به جلسۀ یزید برود و یزید را له کند.
همان وقت یزید از کارش پشیمان شد، نه اینکه از کشتن امام حسین«سلاماللهعلیه» پشیمان شد، بلکه حضرت زینب«سلاماللهعلیها» چنان او را له کرد که فهمید حکومتش در مخاطرۀ عجیبی واقع شده است و از این جهت از کردۀ خود، پشیمان شد. لذا صبح فردا زینب مظلومه را با یک تشریفاتی به مدینه فرستاد.
این شورش را علیه ظلم چه کسی ایجاد کرد؟! در کربلا، حسین«سلاماللهعلیه» و اما در کوفه و شام، زینب«سلاماللهعلیها» و بالاخره سرتاسری کردن این موج و شورش از ناحیۀ حضرت زینب«سلاماللهعلیها» است.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» علّت مبقیّۀ اسلام است. به عبارت روشنتر، اگر شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» نبود، اسلام نابود شده بود و تاریخنویسان و آن کسانی که تحلیلهای سیاسی در تاریخ دارند، همه اقرار دارند که اگر شهادت آن حضرت نبود، یک براندازی حسابی از بنی امیه میشد. معاویه قصد داشت براندازی کند، نتوانست و زمینه را برای براندازی توسّط یزید فراهم کرد.
امام حسین«سلاماللهعلیه» دانسته خود را فدای اسلام عزیز کرد و مانع براندازی یزید شد و زینب مظلومه«سلاماللهعلیها» نیز دانسته با اسارتش خود را فدای اسلام عزیز کرد و آثار شهادت برادر را به ثمر نشاند و از این جهت، عامل مبقیّه برای اسلام به شمار میرود.
اسارت حضرت زینب«سلاماللهعلیها» از شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه»، خیلی سختتر و سنگینتر بود؛ زیرا شهادت امام حسین یک صبح تا ظهر بود، هم برای خودش و هم برای فرزندان و اصحاب، همۀ مصائب در نصف روز اتفاق افتاد. اما اسارت، دست کم چهل روز طول کشید و حضرت زینب مجبور بود در آن مدّت، با دشمنان خونخواری سر و کله بزند که حرفشان تازیانه و لگد بود. بنابراین دوشادوش حقّی که امام حسین«سلاماللهعلیه» به ما دارد، حقّی است که زینب مظلومه«سلاماللهعلیها» دارد.
آنچه توجه جدی میطلبد، اینکه حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در جزر و مدّ اسارت و در اوج گرفتاری و سختی، خودش را نباخت، خودش را گُم نکرد و مهمتر آنکه هدف متعالی خویش را فراموش نکرد؛ یعنی آنجا که باید بیمارداری و تیمارداری کند، دریغ نمیکرد، آنجا که باید سخنرانی افشاگرانه کند، به عالیترین وجه، بنیامیّه را رسوا کرد، آنجا که باید گریه و عزاداری کند، با گریۀ خود شورش و تحرّک ایجاد کرد و آنجا که باید نماز بخواند، نماز میخواند.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» پس از واقعۀ جانگداز عاشورا و در مدّت اسارت، به گونهای به انجام وظیفه میپرداخت که گویی اساساً چنین اتفاقاتی نیفتاده، داغ برادر ندیده و دچار آن اشرار خونخوار که درندهتر از گرگ و سگ بودند، نشده است. در شام عاشورا، پس از نماز مغرب و عشاء، به اتفاق خواهر خود حضرت ام کلثوم، زنان و بچههایی که آوارۀ بیابان بودند را جمع کردند و افزون بر مراقبت از آنان، یک خیمۀ نیمه سوخته برای پرستاری و مواظبت از امام زمان خویش، حضرت زینالعابدین«سلاماللهعلیه» آماده کردند. در روز عاشورا نیز وقتی خیمهگاه را آتش زدند، همه فرار کردند، اما حضرت زینب«سلاماللهعلیها» فرار نکرد و به درون آتش رفت تا امام سجاد«سلاماللهعلیه» را نجات دهد.
خطابهها و نطقهای حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در بازار کوفه و مجلس ابن زیاد و مجلس یزید که به قول موّرخین همراه با قاطعیّت بود، از مصادیق دیگر شناخت و انجام صحیح وظیفه توسط ایشان به شمار میرود. مجلس ابن زیاد جلسۀ بدی بود و به گونهای طراحی شده بود که اهل بیت«علیهمالسّلام» در وسط جلسه و در مقابل دید افراد نامحرم قرار گیرند. امّا حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در این شرایط حسّاس نیز خودش را نباخت و با بیاعتنایی به ابن زیاد و اطرافیان او، روی زمین نشست و همه اطراف او را گرفتند. ابن زیاد که متوجه بیاعتنایی ایشان شده بود، پرسید: این زن که بود؟ به او گفتند: او زینب، خواهر حسین است. خطاب به ایشان گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟! الحمدالله که برادرت را کشتم و شما را اسیر کردم.
زینب مظلومه ایستاد و پاسخ تندی به او داد و فرمود: «ما رأیتُ الاّ جمیلا»، یعنی قضیۀ کربلا و شهادت و اسارت، برای ما جز نعمت از طرف خداوند نیست و ما به غیر از خوبی و زیبایی در این سفر چیزی ندیدیم. امّا قبل از این پاسخ با جملۀ کوبنده و تکاندهندهای به او گفت: «سَکلتکَ اُمّک یابن مَرجانَة- مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه» و با اشاره، ولدالزّنا بودن او را به خودش و دیگران یادآوری کرد.
سپس به گونهای خطبه خواند که ابن زیاد مات شده بود که این داغدیده، چه میگوید و چه میکند؟ پیش از این در بازار کوفه، سخنان حضرت زینب«سلاماللهعلیها» به اندازهای بحران و شورش به پا کرد که امام سجاد«سلاماللهعلیه» به زینب مظلومه فرمودند: عمّهجان عالی گفتید، امّا فعلاً همین اندازه کافی است.
نماز شب زینب مظلومه، هیچگاه ترک نشد. حتی در شام عاشورا، بعد از آنکه داغ شش برادر مانند حسین و ابوالفضل دیده بود و تعدادی زن و بچۀ تشنه و گرسنه و اسیر، روی دستش مانده بودند و همگی آوارۀ بیابان بودند، مشک آبی از عمر سعد گرفت و بچهها را سیراب کرد و سپس نماز شب خواند. در آن هنگام امام سجاد«سلاماللهعلیه» با تعجّب سؤال کرد که چرا ایستاده نماز شب نخواندی؟! شاید هم سؤال ایشان برای درسآموزی به تاریخ و به ما باشد، به هر حال زینب مظلومه فرمود: میخواستم ایستاده نماز شب بخوانم، اما زانوهایم یارای ایستادن نداشت. دو سه روز بعد که کاروان اهل بیت«علیهمالسّلام» را پشت دروازۀ کوفه نگه داشتند تا فردا صبح به نمایش درآورند، زینب مظلومه، زن و بچهها را روی زمین پشت دروازه خواباند و خودش مشغول نماز شب شد. از جاهایی که فوقالعاده به حضرت زینب«سلاماللهعلیها» سخت گذشت، خرابۀ شام بود، مخصوصاً اینکه داغ حضرت رقیّه هم روی دلش آمد و اگر کوه بود، آب میشد، اما با یک دنیا استقامت، به اقامۀ نماز اوّل وقت و خواندن نماز شب پرداخت.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» یک معلّم اخلاق است و همه باید از ایشان سرمشق بگیرند. متأسفانه بسیاری از مردم، هرگاه یک کار جزئی داشته باشند، نماز جماعت را تعطیل میکنند. بسیاری اوقات، خواب مانع نمازشب افراد میشود. اگر مصیبتی برای کسی پدید آید، یارای عبادت ندارد. برای مظلومیّت و مصائب حضرت زینب«سلاماللهعلیها» باید گریست، امّا مهمتر از گریه، آن است که مردم ایشان را معلّم اخلاق خود قرار دهند و دست کم در اقامۀ نمازهای واجب در اوّل وقت، در مسجد و با جماعت کوتاهی نکنند.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» به دو فضیلت اساسی حجاب و عفاف بسیار اهمیّت میدادند و در حسّاسترین شرایط و در رویارویی با پر مخاطرهترین حوادث نیز ذرّهای در رعایت حجاب و عفاف کوتاهی نکردند. جامعۀ کنونی باید در این خصوص نیز آن حضرت را سرمشق خود قرار دهد و دو فضیلت حجاب و عفاف که اکنون از دست داده و فراموش کرده است را با پیروی از حضرت زینب«سلاماللهعلیها» مجدداً به دست آورد.
غیرت امام سجاد«سلاماللهعلیه» نیز باید سرمشق مردان جامعه قرار گیرد؛ آن امام بزرگوار، در بازار کوفه، به کسی که اظهار تشیّع کرد، فرمود: پولی به نیزهداران بده تا نیزهها و سرهای مطهّر شهدا را از بین اسرا خارج کنند و چشم افراد نامحرم به سرهای مطهّر باشد و کمتر به زنان و دختران اهل بیت«علیهمالسّلام» توجه و نگاه کنند. نظیر این حرکت غیرتمندانه از حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در راه شام سر زد و در مجلس یزید نیز به او فرمود: یزید! زن و بچۀ تو در پشت پرده باشند، اما زن و بچۀ پیغمبر در میان مردم باشند و مردان نامحرم به آنها نگاه کنند؟! این در حالی بود که حضرت زینب«سلاماللهعلیها» و سایر زنان همراه ایشان، چادر و پوشش کامل داشتند، ولی نگاه نامحرم برای ایشان آزار دهنده بود. یکی از مصائب بزرگ زینب مظلومه در آن مسافرت طاقت فرسا، این بود که گاهی زنان، با وجود پوشش کامل، مجبور بودند بدون چادر باشند.
زنان جامعۀ ما برای حضرت زینب«سلاماللهعلیها» خیلی گریه و عزاداری میکنند که البته بسیار به جا و عالی است؛ چون عزاداریها و گریهها، موج سوّم است و مجالس عزا، ادامۀ همان اسارت و شهادت است و اگر عزاداریها نبود، آن موجی که در کربلا ایجاد شد و آن موجی که زینب کبری سرتاسری کرد، خنثی میشد. لذا عزاداریها، آن موج را جهانی کرده است. از همین جهت هم در روایات آمده است که ثواب عزاداری مانند ثواب شهادت است.
اما مهمتر و لازمتر از گریه و عزاداری، این است که حضرت زینب«سلاماللهعلیها»، برای جامعۀ ما الگو باشد. مردان و زنان جامعه در تشخیص وظیفه و عمل کردن به وظیفه، در اهمیّت به نماز و در رعایت حجاب و عفاف، آن بانوی نمونه را سرمشق خود قرار دهند و نظیر یک معلّم اخلاق از ایشان پیروی نمایند تا رستگار شوند.
اساساً شیعه باید چنین تبعیّتی از معصومین داشته باشد تا بتواند ادّعای تشیّع کند. طبق روایات متعدّدی از اهل بیت«علیهمالسّلام»، شیعه کسی است که علاوه بر اعتقاد قلبی و افزون بر اقرار با شعار و زبان، بر طبق اعتقاد خود عمل کند و متابعت از اهل بیت«علیهمالسّلام» داشته باشد. به عبارت دیگر، کسی میتواند بگوید شیعه است که معلم اخلاق او، حضرت زهرا«سلاماللهعلیها»، حضرت زینب «سلاماللهعلیها»، امام حسین«سلاماللهعلیه» و سایر چهارده معصوم«علیهمالسّلام»، باشند و از ایشان پیروی عملی نماید.
با توجه به اینکه چند روز گذشته مقارن با سالروز رحلت حضرت زینب«سلاماللهعلیها» و حتی میتوانیم بگوییم سالروز شهادت حضرت زینب بود، لازم است قدری راجع به شخصیّت آن بانوی گرامی صحبت شود. سیره و روش زندگی حضرت زینب«سلاماللهعلیها» سرشار از نکات آموزندۀ اخلاقی است و با مطالعه و بحث در خصوص سیرۀ آن معلم اخلاق، میتوانیم سعادت دنیا و آخرت را کسب کنیم.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» مانند پدر گرامی خود، امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» یک انسان شجاع بود؛ به این معنا که هیچ گاه در جزر و مدّ روزگار خودش را نباخت و در مراحل مختلف زندگی، به تشخیص وظیفه و عمل صحیح به وظیفه پرداخت.
امام حسین«سلاماللهعلیه» بعد از مرگ معاویه حس کرد که اسلام در مخاطره است و باید خودش را فدای اسلام عزیز کند. لذا دانسته برای شهادت از مدینه به مکّه و پس از آن به کربلا آمد. زینب مظلومه در تمام این سفر پر خطر و مخاطره همراه سیدالشّهداء بود و طبق تشخیص وظیفه و عمل کردن به وظیفه، ایشان را امام میدانست و علاوه بر همراهی از او اطاعت میکرد.
هنگام حرکت امام حسین«سلاماللهعلیه» از مکه به سوی کوفه، برخی به ایشان التماس کردند که به کوفه نرو؛ مردم کوفه وفا ندارند و با امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» نساختند، با برادرت نساختند و با تو هم نمیسازند. بیعتها و نامههای آنان اعتبار ندارد. امام حسین «سلاماللهعلیه» فرمود: اکنون اوضاع متفاوت از زمان پدر و برادرم است، اسلام در مخاطره است و من باید فدای اسلام شوم تا اسلام زنده شود. جدم فرموده است که برو و میروم. اینکه در بعضی از مقاتل هست که آن حضرت فرمود: خواب دیدهام، قضیه بالاتر از خواب است، درک امامت و تشخیص وظیفه است. در آن بین، ابن عباس گفت: اگر چنین است، چرا زینب را همراه میبری؟ زینب «سلاماللهعلیها»، یک تشرّ حسابی به ابن عباس زد و گفت: میخواهی بین من و برادرم را جدایی بیندازی؟ اسلام در مخاطره است و من هم باید بروم برای اسارت، برای اینکه اسلام را با اسارت خود زنده کنم.
بنابراین همانطور که امام حسین«سلاماللهعلیه» دانسته برای شهادت میرفت، حضرت زینب«سلاماللهعلیها» نیز صد در صد دانسته و فهمیده، برای اسارت رفت. البته این قضیه را هم حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و هم امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و هم امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» به زینب گفته بودند و نزد ایشان مسلّم بود. اما بالاخره عقیلۀ بنی هاشم با علم به شهادت برادر و اطرافیان و با علم به اسارت خود و عیال برادر، به تشخیص وظیفه و عمل کردن به وظیفه پرداخت.
امام حسین«سلاماللهعلیه» شهید شد و موجی با شهادت ایشان برای ریشه کن کردن ظلم ایجاد گردید و بحران عجیبیی در ممالک اسلامی بر ضدّ بنی امیّه به وجود آمد. امّا موج شهادت، برای به پایان رسانیدن کار، ادامه میخواست؛ اگر موجی در دریا ایجاد شود و موجی بعد از موج اول ایجاد نشود، آن موج اول نابود میشود. پس موج دوم و سوم باید باشد.
وظیفۀ حضرت زینب«سلاماللهعلیها» بعد از شهادت برادر این بود که موج دوّم را ایجاد کند و بدینوسیله موج اوّل را سرتاسری کند. باید اسیر شود، به کوفه بیاید و در مجلس ابن زیاد شورش کند. در مسافرت، هرکجا برسد، آن موج را زنده کند. به شام بیاید و یک تنبّه عجیبی در شام ایجاد کند و بالاخره به جلسۀ یزید برود و یزید را له کند.
همان وقت یزید از کارش پشیمان شد، نه اینکه از کشتن امام حسین«سلاماللهعلیه» پشیمان شد، بلکه حضرت زینب«سلاماللهعلیها» چنان او را له کرد که فهمید حکومتش در مخاطرۀ عجیبی واقع شده است و از این جهت از کردۀ خود، پشیمان شد. لذا صبح فردا زینب مظلومه را با یک تشریفاتی به مدینه فرستاد.
این شورش را علیه ظلم چه کسی ایجاد کرد؟! در کربلا، حسین«سلاماللهعلیه» و اما در کوفه و شام، زینب«سلاماللهعلیها» و بالاخره سرتاسری کردن این موج و شورش از ناحیۀ حضرت زینب«سلاماللهعلیها» است.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» علّت مبقیّۀ اسلام است. به عبارت روشنتر، اگر شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» نبود، اسلام نابود شده بود و تاریخنویسان و آن کسانی که تحلیلهای سیاسی در تاریخ دارند، همه اقرار دارند که اگر شهادت آن حضرت نبود، یک براندازی حسابی از بنی امیه میشد. معاویه قصد داشت براندازی کند، نتوانست و زمینه را برای براندازی توسّط یزید فراهم کرد.
امام حسین«سلاماللهعلیه» دانسته خود را فدای اسلام عزیز کرد و مانع براندازی یزید شد و زینب مظلومه«سلاماللهعلیها» نیز دانسته با اسارتش خود را فدای اسلام عزیز کرد و آثار شهادت برادر را به ثمر نشاند و از این جهت، عامل مبقیّه برای اسلام به شمار میرود.
اسارت حضرت زینب«سلاماللهعلیها» از شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه»، خیلی سختتر و سنگینتر بود؛ زیرا شهادت امام حسین یک صبح تا ظهر بود، هم برای خودش و هم برای فرزندان و اصحاب، همۀ مصائب در نصف روز اتفاق افتاد. اما اسارت، دست کم چهل روز طول کشید و حضرت زینب مجبور بود در آن مدّت، با دشمنان خونخواری سر و کله بزند که حرفشان تازیانه و لگد بود. بنابراین دوشادوش حقّی که امام حسین«سلاماللهعلیه» به ما دارد، حقّی است که زینب مظلومه«سلاماللهعلیها» دارد.
آنچه توجه جدی میطلبد، اینکه حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در جزر و مدّ اسارت و در اوج گرفتاری و سختی، خودش را نباخت، خودش را گُم نکرد و مهمتر آنکه هدف متعالی خویش را فراموش نکرد؛ یعنی آنجا که باید بیمارداری و تیمارداری کند، دریغ نمیکرد، آنجا که باید سخنرانی افشاگرانه کند، به عالیترین وجه، بنیامیّه را رسوا کرد، آنجا که باید گریه و عزاداری کند، با گریۀ خود شورش و تحرّک ایجاد کرد و آنجا که باید نماز بخواند، نماز میخواند.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» پس از واقعۀ جانگداز عاشورا و در مدّت اسارت، به گونهای به انجام وظیفه میپرداخت که گویی اساساً چنین اتفاقاتی نیفتاده، داغ برادر ندیده و دچار آن اشرار خونخوار که درندهتر از گرگ و سگ بودند، نشده است. در شام عاشورا، پس از نماز مغرب و عشاء، به اتفاق خواهر خود حضرت ام کلثوم، زنان و بچههایی که آوارۀ بیابان بودند را جمع کردند و افزون بر مراقبت از آنان، یک خیمۀ نیمه سوخته برای پرستاری و مواظبت از امام زمان خویش، حضرت زینالعابدین«سلاماللهعلیه» آماده کردند. در روز عاشورا نیز وقتی خیمهگاه را آتش زدند، همه فرار کردند، اما حضرت زینب«سلاماللهعلیها» فرار نکرد و به درون آتش رفت تا امام سجاد«سلاماللهعلیه» را نجات دهد.
خطابهها و نطقهای حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در بازار کوفه و مجلس ابن زیاد و مجلس یزید که به قول موّرخین همراه با قاطعیّت بود، از مصادیق دیگر شناخت و انجام صحیح وظیفه توسط ایشان به شمار میرود. مجلس ابن زیاد جلسۀ بدی بود و به گونهای طراحی شده بود که اهل بیت«علیهمالسّلام» در وسط جلسه و در مقابل دید افراد نامحرم قرار گیرند. امّا حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در این شرایط حسّاس نیز خودش را نباخت و با بیاعتنایی به ابن زیاد و اطرافیان او، روی زمین نشست و همه اطراف او را گرفتند. ابن زیاد که متوجه بیاعتنایی ایشان شده بود، پرسید: این زن که بود؟ به او گفتند: او زینب، خواهر حسین است. خطاب به ایشان گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟! الحمدالله که برادرت را کشتم و شما را اسیر کردم.
زینب مظلومه ایستاد و پاسخ تندی به او داد و فرمود: «ما رأیتُ الاّ جمیلا»، یعنی قضیۀ کربلا و شهادت و اسارت، برای ما جز نعمت از طرف خداوند نیست و ما به غیر از خوبی و زیبایی در این سفر چیزی ندیدیم. امّا قبل از این پاسخ با جملۀ کوبنده و تکاندهندهای به او گفت: «سَکلتکَ اُمّک یابن مَرجانَة- مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه» و با اشاره، ولدالزّنا بودن او را به خودش و دیگران یادآوری کرد.
سپس به گونهای خطبه خواند که ابن زیاد مات شده بود که این داغدیده، چه میگوید و چه میکند؟ پیش از این در بازار کوفه، سخنان حضرت زینب«سلاماللهعلیها» به اندازهای بحران و شورش به پا کرد که امام سجاد«سلاماللهعلیه» به زینب مظلومه فرمودند: عمّهجان عالی گفتید، امّا فعلاً همین اندازه کافی است.
نماز شب زینب مظلومه، هیچگاه ترک نشد. حتی در شام عاشورا، بعد از آنکه داغ شش برادر مانند حسین و ابوالفضل دیده بود و تعدادی زن و بچۀ تشنه و گرسنه و اسیر، روی دستش مانده بودند و همگی آوارۀ بیابان بودند، مشک آبی از عمر سعد گرفت و بچهها را سیراب کرد و سپس نماز شب خواند. در آن هنگام امام سجاد«سلاماللهعلیه» با تعجّب سؤال کرد که چرا ایستاده نماز شب نخواندی؟! شاید هم سؤال ایشان برای درسآموزی به تاریخ و به ما باشد، به هر حال زینب مظلومه فرمود: میخواستم ایستاده نماز شب بخوانم، اما زانوهایم یارای ایستادن نداشت. دو سه روز بعد که کاروان اهل بیت«علیهمالسّلام» را پشت دروازۀ کوفه نگه داشتند تا فردا صبح به نمایش درآورند، زینب مظلومه، زن و بچهها را روی زمین پشت دروازه خواباند و خودش مشغول نماز شب شد. از جاهایی که فوقالعاده به حضرت زینب«سلاماللهعلیها» سخت گذشت، خرابۀ شام بود، مخصوصاً اینکه داغ حضرت رقیّه هم روی دلش آمد و اگر کوه بود، آب میشد، اما با یک دنیا استقامت، به اقامۀ نماز اوّل وقت و خواندن نماز شب پرداخت.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» یک معلّم اخلاق است و همه باید از ایشان سرمشق بگیرند. متأسفانه بسیاری از مردم، هرگاه یک کار جزئی داشته باشند، نماز جماعت را تعطیل میکنند. بسیاری اوقات، خواب مانع نمازشب افراد میشود. اگر مصیبتی برای کسی پدید آید، یارای عبادت ندارد. برای مظلومیّت و مصائب حضرت زینب«سلاماللهعلیها» باید گریست، امّا مهمتر از گریه، آن است که مردم ایشان را معلّم اخلاق خود قرار دهند و دست کم در اقامۀ نمازهای واجب در اوّل وقت، در مسجد و با جماعت کوتاهی نکنند.
حضرت زینب«سلاماللهعلیها» به دو فضیلت اساسی حجاب و عفاف بسیار اهمیّت میدادند و در حسّاسترین شرایط و در رویارویی با پر مخاطرهترین حوادث نیز ذرّهای در رعایت حجاب و عفاف کوتاهی نکردند. جامعۀ کنونی باید در این خصوص نیز آن حضرت را سرمشق خود قرار دهد و دو فضیلت حجاب و عفاف که اکنون از دست داده و فراموش کرده است را با پیروی از حضرت زینب«سلاماللهعلیها» مجدداً به دست آورد.
غیرت امام سجاد«سلاماللهعلیه» نیز باید سرمشق مردان جامعه قرار گیرد؛ آن امام بزرگوار، در بازار کوفه، به کسی که اظهار تشیّع کرد، فرمود: پولی به نیزهداران بده تا نیزهها و سرهای مطهّر شهدا را از بین اسرا خارج کنند و چشم افراد نامحرم به سرهای مطهّر باشد و کمتر به زنان و دختران اهل بیت«علیهمالسّلام» توجه و نگاه کنند. نظیر این حرکت غیرتمندانه از حضرت زینب«سلاماللهعلیها» در راه شام سر زد و در مجلس یزید نیز به او فرمود: یزید! زن و بچۀ تو در پشت پرده باشند، اما زن و بچۀ پیغمبر در میان مردم باشند و مردان نامحرم به آنها نگاه کنند؟! این در حالی بود که حضرت زینب«سلاماللهعلیها» و سایر زنان همراه ایشان، چادر و پوشش کامل داشتند، ولی نگاه نامحرم برای ایشان آزار دهنده بود. یکی از مصائب بزرگ زینب مظلومه در آن مسافرت طاقت فرسا، این بود که گاهی زنان، با وجود پوشش کامل، مجبور بودند بدون چادر باشند.
زنان جامعۀ ما برای حضرت زینب«سلاماللهعلیها» خیلی گریه و عزاداری میکنند که البته بسیار به جا و عالی است؛ چون عزاداریها و گریهها، موج سوّم است و مجالس عزا، ادامۀ همان اسارت و شهادت است و اگر عزاداریها نبود، آن موجی که در کربلا ایجاد شد و آن موجی که زینب کبری سرتاسری کرد، خنثی میشد. لذا عزاداریها، آن موج را جهانی کرده است. از همین جهت هم در روایات آمده است که ثواب عزاداری مانند ثواب شهادت است.
اما مهمتر و لازمتر از گریه و عزاداری، این است که حضرت زینب«سلاماللهعلیها»، برای جامعۀ ما الگو باشد. مردان و زنان جامعه در تشخیص وظیفه و عمل کردن به وظیفه، در اهمیّت به نماز و در رعایت حجاب و عفاف، آن بانوی نمونه را سرمشق خود قرار دهند و نظیر یک معلّم اخلاق از ایشان پیروی نمایند تا رستگار شوند.
اساساً شیعه باید چنین تبعیّتی از معصومین داشته باشد تا بتواند ادّعای تشیّع کند. طبق روایات متعدّدی از اهل بیت«علیهمالسّلام»، شیعه کسی است که علاوه بر اعتقاد قلبی و افزون بر اقرار با شعار و زبان، بر طبق اعتقاد خود عمل کند و متابعت از اهل بیت«علیهمالسّلام» داشته باشد. به عبارت دیگر، کسی میتواند بگوید شیعه است که معلم اخلاق او، حضرت زهرا«سلاماللهعلیها»، حضرت زینب «سلاماللهعلیها»، امام حسین«سلاماللهعلیه» و سایر چهارده معصوم«علیهمالسّلام»، باشند و از ایشان پیروی عملی نماید.
کاربر مهمان