display result search
منو
تفسیر آیه 121 سوره آل عمران

تفسیر آیه 121 سوره آل عمران

  • 1 تعداد قطعات
  • 7 دقیقه مدت قطعه
  • 322 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره آل عمران - آیه 121

وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‏

ترجمه

و (به یاد آر) هنگامى که بامدادان (براى جنگ اُحد) از نزد خانواده‏ ات بیرون شدى (تا) مؤمنان را در مراکزى براى جنگیدن جاى دهى، و خداوند (به گفتار و کردار شما) شنوا و داناست.

سیمایى از جنگ اُحُد
سال دوّم هجرى، کفّار قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر در جنگ بدر شکست خورده و به مکّه بازگشتند. ابوسفیان گفت: بر کشته‏ ها گریه نکنید، تا عقده‏ها خالى نشود و کینه‏ ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهید و من نیز تا انتقام نگیرم با همسرم همبستر نخواهم شد.
سال بعد، کفّار مکّه با سه هزار سوار و دو هزار پیاده و تجهیزات کامل به قصد جنگ با مسلمین به سوى مدینه حرکت کردند. عبّاس عموى پیامبر که تا آن روز اسلام نیاورده بود و در مکّه زندگى مى ‏کرد، به خاطر علاقه و محبّت زیادى که به پیامبر داشت، ماجراى حرکت و حمله‏ کفّار را در نام ه‏اى محرمانه توسّط مردى از قبیله بنى ‏غفّار نزد پیامبر فرستاد. همین که رسول گرامى اسلام از ماجرا با خبر شد، گروهى را از مدینه براى کسب اطلاعات بیشتر به سوى مکّه فرستاد. مأموران در بازگشت، حرکت قواى کفّار به سرکردگى ابوسفیان را تأیید کردند.
پیامبر اکرم در روز جمعه جلسه ‏اى تشکیل داده و با مسلمانان در این مورد مشورت فرمودند. در این جلسه دو نظریّه مطرح شد:
1- در مدینه بمانیم ودر کوچه‏ ها سنگر بگیریم تا همه بتوانند به ما کمک کنند.
2- از مدینه خارج شده و در بیرون شهر بجنگیم.
نظریّه‏ دوّم که همراه با حماسه و اظهار شجاعت بود، جوانان را جذب و طرفداران بیشترى پیدا کرد و در نتیجه رأى بر آن شد که از شهر خارج شوند. با اینکه نظر مبارک شخص پیامبر (ص) ماندن در شهر بود، ولى به احترام احساسات جوانان، از رأى خود صرف نظر کرد. پس پیامبر اکرم همراه یک نفر براى آماده کردن اردوگاه از شهر مدینه خارج شده و محلى را در دامنه کوه اُحد که شرایط نظامى خوبى داشت، برگزید. آنگاه پیامبر در خطبه‏ هاى نماز جمعه مردم را از ماجرا مطلع فرموده و پس از نماز با هزار نفر از مهاجرین و انصار رهسپار اردوگاه جنگ شدند. فرمانده این جنگ شخص رسول خدا بودند. حضرت چند پرچم را برافراشتند که بعضى به دست مهاجرین و بعضى به دست انصار سپرده شد.
حرکت از مدینه تا اردوگاه احد پیاده بود و رسول خدا از اصحاب در طىّ حرکت سان مى‏ دیدند و صفوف را منظّم مى‏ فرمودند. پیامبر در بازدید از صفوف، افراد تازه‏اى را دیده و سؤال فرمودند: شما کیستید؟ گفتند: ما از یهودیانِ مدینه هستیم که براى کمک به شما آمده‏ایم. حضرت با کمى تأمّل فرمودند: براى جنگ با مشرک، از مشرک کمک نمى‏ گیریم. وبه همین دلیل از هزار نفر لشگر اسلام سیصد نفر کم شدند. البتّه بعضى گفته ‏اند که همه‏ این سیصد نفر، یهودى نبودند بلکه مسلمانانى مانند عبداللّه‏ بن اُبىّ هم بودند که چون حرکت مسلمانان با رأى آنان مبنى بر سنگر گرفتن در شهر موافق نشده بود، در میان راه جدا شدند.
پیامبر نماز صبح را با هفتصد نفر در احد اقامه کردند، و عبداللّه‏ بن جبیر را با پنجاه نفر از تیراندازان ماهر، مأمور حفظ دهانه‏ حسّاس کوه قرار داده و سفارش فرمودند که هرگز این منطقه را خالى نکنید.
ابوسفیان نیز خالدبن ولید را همراه با دویست نفر سرباز مأمور نمود تا هرگاه نگهبانان از دهانه کوه غفلت نمایند، از پشت سر به سپاه اسلام حمله ور شوند.
سرانجام دو لشگر در برابر یکدیگر صف آرایى کردند. ابوسفیان به نام بت‏ها و زنان زیبا، و رسول خدا به نام خداوند متعال، سپاه خود را تشویق مى‏ کردند. از لشگر مسلمانان فریاد اللّه اکبر، و از سپاه کفر صداى دُفّ و نى بلند بود.
جنگ که شروع شد، مسلمانان با یک حمله‏ سریع لشگر قریش را درهم شکستند و سپاه کفر پا به فرار گذاشته و مسلمانان آنها را تعقیب نمودند. بعضى از مسلمانان به خیال شکست قطعى کفّار سرگرم جمع‏ آورى غنائم شدند و نگهبانانِ دهانه‏ کوه نیز برخلاف سفارشات اکید رسول خدا به طمع جمع آورى غنائم، منطقه‏ تحت حفاظت خود را رها کردند. در این هنگام خالدبن ولید با دویست نفر سپاه خود که در کمین بودند، از فرصت استفاده نموده و از پشت به سپاه اسلام حمله کردند.
ناگهان مسلمانان خود را در محاصره کفّار دیدند. حمزه عموى گرامى پیامبر شهید شد و جز افراد معدودى که پروانه‏ وار گرد وجود مبارک رسول ‏الله بودند، بقیه مسلمانان پا به فرار گذاشتند.
در این جنگ نقش علىّ‏بن ابى‏طالب علیهما السلام از همه‏ افراد بیشتر بود، به نحوى که شمشیر آن حضرت شکست و پیامبر (ص) شمشیر خود را که ذوالفقار نام داشت به آن حضرت داد و حضرت على (ع) از ایشان حفاظت مى ‏کرد. در این جنگ شصت ضربه و زخم بر پیکر مبارک على (ع) وارد شد. امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم جبرئیل را در میان زمین و آسمان دید که مى ‏گوید: «لا فتى‏ الاّ علىّ لاسَیف الاّ ذوالفقار»
یکى از کفّار مکّه به نام ابن قمعه، سرباز فداکار اسلام مَصعب را به خیال اینکه او پیامبر است، شهید کرد و فریاد زد: به لات و عزّى سوگند که محمّد کشته شد. کفّار به شهادت رسول خدا مطمئن شده و راه مکّه را در پیش گرفته و جنگ را رها کردند و عملاً این شعار به نفع مسلمانان تمام شد. در این میان مسلمانان نیز با شنیدن شایعه شهادت رسول خدا با ترس و وحشت پا به فرار گذاشته و بعد از با خبر شدن از زنده بودن پیامبر بازگشته و از آن حضرت عذرخواهى کردند. در این جنگ هفتاد تن از مسلمانان شهید و عدّه‏ زیادى نیز مجروح شدند.
در کتاب فروغ ابدیّت، تألیف حضرت آیت اللّه سبحانى، جلد دوّم، ص 38 و تاریخ پیامبر اسلام، تألیف آقاى دکتر آیتى، در این باره تفاوت ‏هایى دیده مى‏ شود.

پیام ها
1- روزهاى حسّاس گذشته را فراموش نکنیم و به عنوان سند تجربه، به یاد آوریم. «و اذ غدوت...»
2- در آستانه جنگ باید از خانواده دل کند. «واذ غدوت من‏اهلک...»
3- برنامه ‏ریزى‏ هاى فنّى، جغرافیایى و طبیعى عملیات نظامى، باید قبل از حمله‏ دشمن صورت گیرد. «واذ غدوت... تبوّى‏ء»
4- فرماندهى جنگ و انتخاب پایگاه‏ ها و مناطق استراتژیک دفاعى، به عهده‏ شخص پیامبر و رهبر مسلمانان است. «تبوّى‏ء المؤمنین مقاعد للقتال»

منبع: پایگاه درس هایی از قرآن

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 7:52

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی