- 210
- 1000
- 1000
- 1000
درآمدی بر نهج البلاغه، 13
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه»، جلسه سیزدهم: التزام امیرالمؤمنین علیه السلام در عمل به حق
نهج البلاغه یک کتاب فنی است لذا نکات فنی هم در آن است. ما با احتیاط بعضی مباحث را مطرح میکنیم. خطبه 92 نهج البلاغه اینطور شروع میشود «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی» من را رها کنید و به سراغ کس دیگر بروید، «وَ الْتَمِسُوا». التماس یعنی اینکه یک انسانی از هم سطح خودش درخواست کند، به آن التماس میگویند.
«دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی» من را رها کنید و به در خانهی کس دیگر بروید. «فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ» ما با یک چیزهایی سر و کار داریم که رنگ به رنگ است و لایهدار است. «لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ» قلبها نمیتوانند مستقر شوند، شک میکنند. من میخواهم بروم یک دفعه با ام المؤمنین بجنگم، با کسی که مرجع تقلید همهی شما است. نمیتوانید تحمّل کنید. میخواهم با عشرهی مبشّره بجنگم، آنها معتقد بودند ده نفر هم که پیامبر به آنها بشارت بهشت داده است… کسی که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله بشارت قطعی بهشت به او داده است، نمیشود او را کشت.
«لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ» عقول هم نمیتوانند او را تحمّل کنند. «وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ» به زودی این روزگار ابری میشود، هوا ابری میشود. حق و باطل در هم آمیخته میشود، نمیتوانید تشخیص دهید. «وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ» راه روشن گم میشود. آن چیزی که شما به عنوان اعتقاد دارید، میبینید باید خلاف اعتقاد خود عمل کنید لذا تحمّل نمیکنید.
نهج البلاغه یک کتاب فنی است لذا نکات فنی هم در آن است. ما با احتیاط بعضی مباحث را مطرح میکنیم. خطبه 92 نهج البلاغه اینطور شروع میشود «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی» من را رها کنید و به سراغ کس دیگر بروید، «وَ الْتَمِسُوا». التماس یعنی اینکه یک انسانی از هم سطح خودش درخواست کند، به آن التماس میگویند.
«دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی» من را رها کنید و به در خانهی کس دیگر بروید. «فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ» ما با یک چیزهایی سر و کار داریم که رنگ به رنگ است و لایهدار است. «لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ» قلبها نمیتوانند مستقر شوند، شک میکنند. من میخواهم بروم یک دفعه با ام المؤمنین بجنگم، با کسی که مرجع تقلید همهی شما است. نمیتوانید تحمّل کنید. میخواهم با عشرهی مبشّره بجنگم، آنها معتقد بودند ده نفر هم که پیامبر به آنها بشارت بهشت داده است… کسی که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله بشارت قطعی بهشت به او داده است، نمیشود او را کشت.
«لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ» عقول هم نمیتوانند او را تحمّل کنند. «وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ» به زودی این روزگار ابری میشود، هوا ابری میشود. حق و باطل در هم آمیخته میشود، نمیتوانید تشخیص دهید. «وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ» راه روشن گم میشود. آن چیزی که شما به عنوان اعتقاد دارید، میبینید باید خلاف اعتقاد خود عمل کنید لذا تحمّل نمیکنید.


تاکنون نظری ثبت نشده است