- 46
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 10 تا 12 سوره آلعمران _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 10 تا 12 سوره آلعمران _ بخش اول"
بحث صبر و مقاومت از مباحث مهم سورهٴ «آلعمران»
بینیاز شدن کفار با اموال و اولاد
بالفعل بودن عذاب الهی و استمرار آن در قالب فعل مضارع
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿10﴾ کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿11﴾ قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿12﴾
بحث صبر و مقاومت از مباحث مهم سورهٴ «آلعمران»
بعد از اینکه فرمود آیات الهی دو دستهاند; محکم و متشابه و افراد در برابر آیات الهی هم دو دستهاند. یک عده راسخین در علماند، یک عده ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ﴾ از اینجا مسئله ایمان و کفر مطرح میشود. آنگاه درباره کافران و منافقان یک سلسله آیاتی است که بعضی از آنها تلاوت شد، درباره مؤمنان و صالحان هم یک سلسله آیاتی است که از آیه شانزدهم شروع میشود ﴿الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ٭ الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ﴾ که این طایفه ثانیه است.
و اساس این سورهٴ مبارکه هم چند مطلب است که یکی از برجستهترین آنها مقاومت و صبر در برابر شداید داخلی و خارجی است، چه اینکه پاپان سوره هم به همین مسئله صبر و مصابره ختم میشود.
بینیاز شدن کفار با اموال و اولاد
در طلیعه آیاتی که امروز تلاوت شد فرمود تحقیقاً کاری از کافران ساخته نیست که آنها از عذاب دنیا یا عذاب قیامت برهند ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ اینها هرگز نمیتوانند با داشتن مال و فرزند از خدا بینیاز بشوند، چیزی که از طرف خدای سبحان آمده است آنها نمیتوانند با داشتن مال و فرزند دفع کنند این مال و فرزند برای آنها سپر بلا نخواهد بود. اینها نه تنها در دنیا گرفتار خواهند شد، بلکه در آخرت هم وقود نارند; هم خود میسوزند، هم با آتش اینها دیگران سوخته میشوند، مثل روش مشئوم آلفرعون که اموال و اولاد اینها در روز خطر از اینها دفاعی نکرد اینها هم در دنیا به عذاب الهی گرفتار شدند، هم در آخرت وقود نارند. آنگاه فرمود به کافران مدینه هم بگو که شما در این جنگها شکست میخورید این عذاب دنیا و به جهنم و بدترین جایگاه محشور خواهید شد این عذاب آخرت.
ترسیم اصول سهگانه
اما در این آیه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ قرآن انسان را به عنوان یک امر محتاج بالذات معرفی میکند، این یک مطلب. محتاجالیه هم فقط خداست این دو مطلب، و خدا نه تنها محتاجالیه انسان است، بلکه محتاجالیه همه موجودات است و خودش غنیِ بالذات است این سه مطلب.
اگر این اصول سهگانه ترسیم شد و خدای سبحان تصمیمی گرفت که کسی را معذّب کند هیچ چیزی جلوی عذاب خدا را نمیگیرد، زیرا سراسر موجودات جهان در برابر اراده حق منقادند و اینها هم ستاد آماده به خدمت حقتعالی هستند.
قصیربودن همه موجودات نسبت به خدای سبحان
اما آن دو اصل اول در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» آمده است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ آیه پانزده سورهٴ «فاطر» این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ انسان در اینکه نیازمند است تردیدی ندارد، اما یا محتاج به خداست یا محتاج به علل و عوامل طبیعی برای او مردّد است این کریمه سورهٴ «فاطر» میفرماید شما فقرتان فقط به سوی خداست یعنی در اینکه فقیرید تردیدی ندارید، اما در اینکه به کدام سَمت نیازمندید اشتباه میکنید احیاناً خیال میکنید با مال و با آن مسایل طبیعی میتوانید مشکلتان را حل کنید اینچنین نیست ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾ و خدا هم ﴿وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ این هم حصر است آنگاه آیات دیگری از قبیل ﴿لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾ یا ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ یا ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ این طایفه از آیات نشانه آن اصل ثالث است که سراسر جهان برده و منقاد حقاند.
حتمی الوقوع بودن اراده الهی
با این جهانبینی اگر خدا تصمیم گرفت درباره انسان کاری انجام بدهد هیچ عاملی نمیتواند جلوی او را بگیرد نه خود انسان، نه مال و فرزند او، نه قبیلهٴ او، نه فرشتهها و نه انبیا همه این مراتب خمسه را قرآن ذکر میکند از خود انسان کار ساخته نیست چون مورد خشم قرار گرفت، فرمود: ﴿وَمَا أَنْتُم بِمُعْجِزِینَ﴾ شما نمیتوانید ما را عاجز کنید یا ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ اینها خیال نکنند جلو افتادند قدرت ما را کنار زدند که قدرت ما بشود لاحق و اقتدار آنها بشود سابق، ما بشویم لاحق آنها بشوند سابق ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ یا تعبیراتی از این قبیل ﴿وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ مَا فِی الْأَرْضِ﴾ شما نمیتوانید ما را عاجز کنید ﴿أَیْنََما تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ﴾ پس از خود انسان کاری ساخته نیست، از مال و محصولات کسب و کار او هم ساخته نیست، فرمود انسان خیال میکند ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ اینچنین نیست ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ روزی هم میرسد که همه این پیشبینیهای خدا را شخص اعتراف میکند میگوید: ﴿مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ﴾ .
ناکار امدیاند و خستههای مادی در جاودانگی انسانها
پس در یک مقطع خدا میفرماید انسان خیال میکند و میپندارد که ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ این ثروت، او را جاودانه نگه میدارد. این همان است که در سورهٴ «کهف» آن مالدار گفت: ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ احیاناً این تفکر جاهلی در بعضی از افراد متکاثر ظهور میکند، آنها میگفتند این مال، مالِ نمیر است ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ که این برای قبل از اسلام است «بادَ» یعنی هَلک، «یبید» یعنی «یهلک» همین تعبیر جاهلی که میگفتند این مال، مالِ نمیر است احیاناً در زبان بعضیها هم است. اینها فرشهای محکمبافت را میگویند مال نمیر، باغ را میگفتند مال نمیر، ظروف مسین را میگفتند مال نمیر، این مال نمیر همان تعبیر مشئوم ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ است. آنگاه خدای سبحان میفرماید: ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ چون مالش را نمیر میداند، حیات خود را هم در سایه این مال، تأمین شده میپندارد. در روز خطر ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾، ﴿وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی﴾ وقتی انسان روز سقوطش فرا برسد از مال او کاری ساخته نیست ﴿وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی﴾ سورهٴ «لیل».
مؤذون بودن موجودات عالم در قالب ستاد و سپاه الهی
اینکه فرمود: ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ خود این شخص هم اعتراف میکند در قیامت که ﴿مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ﴾ یعنی «ما أغنی عنی مالی» آنچه را که خدای سبحان پیشگویی کرده است این شخص اعتراف میکند، پس نه تنها از انسان کاری ساخته نیست، از مال او و از فرزند او هم کاری ساخته نیست چون آیات فراوانی که یکی از آن آیات همین آیه محل بحث است میفرماید: ﴿لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾.
اما قبیله اینها هم از آنها کاری ساخته نیست آن هم در یک طایفه دیگری از آیات است که میفرماید: ﴿وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَلَوْ کَثُرَتْ﴾ چون آیه را هم باید بخوانیم. درباره فرشتهها هم میفرماید خیلی از فرشتهها در آسمانها هستند که تا خدا اذن ندهد حقّ شفاعت ندارند درباره انبیا هم یعقوب(سلام الله علیه) به فرزندانش میگوید شما وقتی وارد مصر میشوید برای تهیه آذوقه همه از یک دروازه وارد نشوید ﴿وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ﴾.
این پنج طایفه از آیات میگوید در روزی که خدا اراده خطر بکند نه از انسان کاری ساخته است، نه از مال او کاری ساخته است، نه از فرزند و قبیله کاری ساخته است، نه از فرشته کاری ساخته است، نه از انبیا کاری ساخته است. سرّش آن است که هیچ موجودی در نظام آفرینش کاری را بدون اذن حق نمیکند ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ اگر ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ یا ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ هرگز سپاه و ستاد الهی بدون فرمان او کاری انجام نمیدهد، لذا از هیچ کس کاری ساخته نیست.
اما حالا آیات خوانده شده این مطالب گفته شده باید از آیات استخراج بشود. آیه پانزده سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» همین بود که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ او نه تنها ذاتاً بینیاز است، بلکه هر کسی اگر غنا و قُنیهای داشت، سرمایه یا بینیازی داشت از ناحیه خداست که فرمود: ﴿أَغْنَی وَأَقْنَی﴾ آن را در سورهٴ «نجم» فرمود. هم اِغنا کرد یعنی غنی و بینیاز کرد، هم اِقنا کرد یعنی قُنیه و سرمایه داد: ﴿أَغْنَی وَأَقْنَی﴾.
در سورهٴ مبارکهٴ «مسد» آیه دو فرمود: ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ در سورهٴ «لیل» آیه یازده میفرماید: ﴿وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی﴾ وقتی که تردّی و سقوط دامنگیر کسی شد از مال او کاری ساخته نیست. آیات فراوانی دارد که ﴿لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ که یکی از آن آیات همین آیه محل بحث است.
درباره فِئه و گروه هم که میفرماید فئه شما کاری از او ساخته نیست ﴿وَلَوْ کَثُرَتْ فِئَتُکُمْ﴾ یعنی قبیله شما کاری از پیش نمیبرند ولو زیاد باشند. آیه نوزده سورهٴ «انفال»: ﴿وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ فئه یعنی قبیله، هر قبیله را فئه نمیگویند. آن قبیلهای که «یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ» هماهنگ و منسجماند «یفی بعضهم الی بعض» فِیء و رجوع و بازگشت متقابل در بین آنها هست چنین قبیلهای را میگویند فئه. فرمود قبیلهای که «یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ» هماهنگاند، منسجماند از این قبیله کاری ساخته نیست ﴿وَلَوْ کَثُرَتْ﴾، ﴿وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ﴾.
درباره اینکه از فرشتهها کاری ساخته نیست مگر خدا اذن بدهد، آیه 26 سورهٴ «نجم» است که ﴿وَکَم مِن مَلَکٍ فِی السَّماوَاتِ لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَی﴾; اگر خدای سبحان اذن بدهد از هر موجودی کاری ساخته است و اگر او اذن ندهد از هیچ موجودی کاری ساخته نیست.
اما طایفه پنجم که میفرماید از انبیا هم کاری ساخته نیست، همان آیهای است که در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» از حضرت یعقوب(سلام الله علیه) نقل کرده است که ﴿وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ﴾ آیه 67 سورهٴ «یوسف» است که ﴿وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ﴾ حالا یا برای پرهیز از چشمِ بد ناظران است یا پرهیز از حسد است یا علل و عوامل دیگر به هر حال در ذیل آن آمده است ﴿وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ﴾ چرا، چون ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾ حکومت چه تشریعی و چه تکوینی از آنِ ذات اقدس الهی است ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ﴾، پس از غیر خدا هیچ چیزی ساخته نیست.
تهیه مال به عنوان ابزار زیست و تأمین اصل حیات
آنگاه درباره مال فرمود مال برای آن نیست که شما را جَری بکند و توقّع داشته باشید در برابر خدا مقاومت کنید، بلکه مال یک ابزار زیست است که ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ یا ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ و امثال ذلک، از آنها فقط همین مقدار ساخته است ولی هشدار هم داد. فرمود چون مال، مایهٴ تأمین زندگی است و تحصیل آن دشوار است و نگهداریاش سخت است تا علاقه نباشد انسان این رنج را تحمل نمیکند این علاقه به منزله مزدی است که به یک باربر میدهند، مثل اینکه تا انسان غذا نخورد نمیماند غذا خوردن بسیار سخت است، خب این بار سنگین را انسان چرا ببرد. یک مختصر چند لحظهای لذت در همین فضای ذائقه تأمین میشود که این به منزله مزد باربری این شخص باشد. شخص اگر غذا نخورد که خب میمیرد و غذا تهیه کردن و غذا خوردن هم کاری است بسیار سخت تا یک لذت نبرد این کار را نمیکند، این را ذات اقدس الهی دمِ دهنش گذاشت مثل مزدی است که به کارگر میدهند. آنگاه این انسان جاهل خیال میکند غذا خوردن برای لذت بردن است، هر اندازه که در فضای دهن لذت میبرد به همان اندازه میخورد، نه آن اندازه که نیاز دارد و اگر کسی مواظب خوراکش باشد کمتر به بیماریهای گوارشی مبتلا میشود، چون اکثر بیماریها گوارشی است.
علاقه به مال هم برای این است که انسان مال تهیه بکند، چون بدون مال نمیتواند زندگی بکند. آنگاه یک انسان جاهل خیال میکند این علاقه اصل است که ﴿تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ انبوه. در حالی که مال برای تأمین اصل حیات است، نه اصل حیات برای تحصیل مال.
علاقه به مال و اولاد به عنان آزمون الهی
آنگاه قرآن کریم هم مال را مشخص کرد، هم خطر حبّ مال را گوشزد کرد، در سورهٴ مبارکهٴ «تغابن» فرمود: ﴿إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾ مالها و فرزندها به نحو موجبهٴ کلیه اینها آزمون الهی است. در آیه قبلش که آیه چهارده است فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلاَدِکُمْ عَدُوّاً لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ بعد فرمود: ﴿إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾; درباره مال و اولاد به نحو موجبهٴ کلیه ذکر کرد که اینها آزمون الهیاند، فتنه بودن اموال و اولاد به نحو موجبهٴ کلیه است; اما عداوت اولاد به نحو موجبهٴ جزئیه است، لذا در آیه قبل فرمود بعضی از زنها و بعضی از فرزندها دشمناند: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلاَدِکُمْ عَدوّاً لَکُمْ﴾ اما آزمون بودن یک اصل کلی است موجبهٴ کلیه است، دشمن بودن موجبهٴ جزئیه است. اینها را مشخص فرمود، فرمود ما به شما یک مقدار علاقه چشاندیم که مزد کارتان باشد شما این علاقه را تشدید کردید به فکر تحصیل مالید، آن وقت از اصل باز میمانید و آنچنان از اصل بازمیمانید که مال و اولاد را تکیهگاه قدرت میدانید و در برابر انبیا مقاومت میکنید، حالا ببینید به سرتان چه میآید ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾. میگویید نه، به گذشته تاریخ مراجعه کنید.
تکیه بر تمکن مالی عامل فروپاشی گذشتگان
در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» آیه 44 و 45 اینچنین فرمود، فرمود: ﴿وَمَا آتَیْنَاهُم مِن کُتُبٍ یَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِن نَّذِیرٍ ٭ وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾; فرمود به این صنادید قریشِ حجاز بگو، شما گرچه از نظر مسایل مالی متمکّنید ولی یک دهم ثروت و قدرت گذشتهها را ندارید ما آنها را خاک کردیم، مگر وضع آنها به شما نرسید ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ یعنی کسانی که قبل از متمکّنین قریش بودند آنها انبیای گذشته را تکذیب کردند: ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ یعنی این متمکّنین حجاز عُشر قدرتهای گذشته را ندارند به آنجا نرسیدند، آنها انبیای ما را تکذیب کردند: ﴿فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾ شما که یک دهم آنها هستید. در این آیه محل بحث هم که فوراً به جریان آلفرعون اشاره میکند براساس همین نکته است. در جریان قارون هم میفرماید ما نه تنها قارون را از بین بردیم، قبل از قارون کسانی بودند که به مراتب سرمایهدارتر از او بودند ما او را از بین بردیم. این را در جریان قارون در همان سوره دارد. در این سورهٴ «سبأ» به مشرکان متمکّن حجاز میفرماید شما یک دهم قدرت گذشتهها را نداشتید و ندارید: ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾.
فرض نداشتن مقاومت در برابر قدرت خداوند
در سورههای دیگر این مضمون باز هست که کاری از فرآوردههای انسان ساخته نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» آیه پنجاه این است که ﴿قَدْ قَالَهَا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَی عَنْهُم مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾; اینها به گذشته تاریخ بنگرند این حرفهای انکارآمیز را قبل از اینها هم کسانی بودند که بگویند و در روز خطر کاری از سرمایه اینها ساخته نبود.
در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» هم باز مشابه این هست، آیه 82 سورهٴ «غافر» که همان سورهٴ «مؤمن» هست فرمود: ﴿أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾; شما یک سیر زمینی بکنید نه تنها صفحات تاریخ را ورق بزنید، بلکه سیر زمینی بکنید که مبدأ تاریخ است بروید ببینید قبل از شما افرادی بودند که متمکّنتر از شما بودند ﴿فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَاراً فِی الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَی عَنْهُم مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾; هم جمعیت آنها از شما بیشتر بود و هم اثر و قدرت و قوّت اینها از شما بیشتر بود. اینچنین نیست که قدرت کسی بتواند در برابر ذات اقدس الهی مقاومت کند، چون خود این قدرت سرباز حق است. همان بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نهجالبلاغه آمده است فرمود: «و اعلموا عباد الله أن علیکم رصداً من أنفسکم و عیوناً مِن جوارحکم و حفاظ صدق یحفظون أعمالکم و عدد أنفاسکم»؛ شماره نَفَسهای شما را آنها میدانند و رَصد میکنند بعد هم در بخش دیگر فرمود: «جوارحُکم جنودُه» اصلاً اعضای شما سربازان او هستند. وقتی کسی را بخواهد بگیرد با زبان او میگیرد، با دست و پای او، او را میگیرد، لذا فرض ندارد کسی بتواند در برابر خدا مقاومت کند، نه اینکه مقاومت میکند و شکست میخورد، اصلاً فرض ندارد با چه چیزی مقاومت بکند؟ با هستیِ خودش که این هستی او سرباز خداست همان وقتی که بخواهد مقاومت کند این اراده همان و شکست همان. نه اینکه میجنگد و شکست میخورد. یک وقت است میگوید من با امکانات من در برابر خدا این خیال کرد جهانِ منهای او سربازان حقاند، غافل از اینکه سربازان حق، جهان به علاوه اوست. فرمود: «جوارحُکم جنودُه» پس همه جوارح و جوانح انسان سرباز اوست. چنین موجودی دیگر فرض ندارد بتواند مقاومت کند [و] بگوییم جنگ کرد و شکست خورد.
جنگ تکوینی در برار خداوند فرض ندارد
اگر احیاناً درباره ربا و رباخوار مسئله حرب و محارب آمده است که ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ برای اعلام شدت معصیت است وگرنه جنگ تکوینی فرض ندارد. آیا دستِ ما میتواند در برابر ما مقاومت کند؟ تا ما اراده نکنیم دست حرکت نمیکند، ممکن نیست که مثلاً دست انسان در برابر او مقاومت کند یک لحظه قیام کند، بعد شکست بخورد. گرچه ذات اقدس الهی ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ به هیچ وجه قابل مثال نیست، نسبتی با چیزی ندارد; اما آیت و علامتی که اگر کسی او را ترسیم کرد میتواند آیت و علامتی برای خدا و تأثیر خدا باشد در جهان هست. همانطوری که «من عَرَفَ نَفسه فَقد عَرَف رَبَّه» در این مسائل هم بیتأثیر نیست، اگر کسی خودش را با اعضا و جوارحش سنجید، دید تا اراده نکند اعضا و جوارح او حرکت نمیکنند دیگر باور نمیکند که عضوی از اعضای او علیه او به مقاومت برخیزد و بعد شکست بخورد.
پرسش:...
پاسخ:خدای ﴿یُدافِعُ﴾ دیگر، خودش دفاع میکند ﴿کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ﴾ خدای سبحان از این طرف دفاع میکند و اما اگر کسی بخواهد با خدا بجنگد این فرض ندارد، خدا از مؤمنین دفاع میکند، مثل اینکه نفس از اعضا و جوارح خود دفاع میکند; اما دیگر نه اعضا و جوارح در برابر
نفس به مقاومت برنمیخیزد، خب.
پس فرض ندارد که چیزی در مقابل خدای سبحان مقاومت بکند، لذا مکرّر فرمود اینها مقداری سفر بکنند ببینند آنچه گذشتهها داشتند و مقتدرتر از اینها بودند هیچ طَرفی نبستند اینها هم اینچنیناند. در آیه محل بحث هم همینطور فرمود، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ٭ کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ آل فرعون ضربالمثل بودند از نظر قدرتهای مادی، کاری از آنها پیش نبرد فرمود: ﴿فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ اینها را گرفتیم انداختیم در دریا ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ آنکه میگفت: ﴿أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی﴾ و میگفت اگر موسی پیامبر است چرا سورهای از طلا ندارد، دستبند طلا ندارد اینچنین طلااندیش بود ﴿فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ لذا مسئله آلفرعون را ذکر میکند.
پرسش:...
پاسخ: نه، آن روز که اصولاً ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ در برابر خدا از هیچ چیزی کاری ساخته نیست نه از خود انسان، نه از مالش نه از اولادش، نه از فرشته، نه از انبیا این مراحل پنجگانه بود. آنگاه ذات اقدس الهی بخواهد کمک بکند با هر چیزی میتواند فرمود ما امداد میکنیم، مدد میفرستیم، کمک میکنیم خدا چون سراسر جهان ستاد الهیاند به هر چیزی دستور بدهد آنها فرمان میبرند; اما اگر خدا اراده کرد کاری انجام بدهد، از هیچ چیزی کاری ساخته نیست ﴿لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللَّهِ شَیْئاً﴾ تقدیم اموال بر اولاد هم معمولاً برای آن است که علاقه اول به مال است، بعد به فرزند، انسان قبل از اینکه فرزند پیدا کند مالدوست میشود.
کفار و سران آنها هیزم و آتشگیری جهنماند
﴿وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ﴾ کافران آتشگیرهاند آنگاه ﴿کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ این ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ همانطوری که جریان دنیا را میگیرد، جریان آخرت را هم میگیرد و آیه تنها درباره دنیا نیست که ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ او را نگیرد یا بالعکس مخصوص آخرت نیست، بلکه دنیا و آخرت هر دو است، چه اینکه در آیه بعد دارد که به کافران بگو شما شکست میخورید، بعد جهنم میروید: ﴿قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾ اینها که وقود نارند اختصاصی به آخرت ندارد; منتها ظهور کاملش در آخرت است.
«وقود» یعنی آتشگیره، چیزی که به وسیله او آتش روشن میشود و هیزمهای دیگر با او مشتعل میشوند. حطبهای معمولی را با وقود مشتعل میکنند. کبریت و مواد منفجره وقودند که «به توقد النار» عدهای مایه سوخت و سوز جامعهاند، وقود نارند یعنی آتشزایند. در جهنم هم همینطور است. فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ و مشخص فرمود که این وقود چه کسانیاند، نمونه ذکر فرمود: ﴿کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ یعنی سیرهٴ مستمره و مشئومه آلفرعون باعث شد که اینها آتشگیره جهنم شدند.
افراد عادی هیزم جهنماند که ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ اینها حطباند این هیزم افروخته میشود، این زید عاصی هیزم جهنم است، آن بکر عاصی هیزم جهنم است، «قاسط» یعنی ظالم ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ اما آن سردمداران کفر وقودند، نه تنها خود میسوزند، دیگران را هم میسوزانند; همانطوری که در دنیا ضالّ و مضلّ بودند در آخرت هم ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ﴾ او جلو و عدهای هم به دنبال او به جهنم میروند. تنها جلو و دنبال اعتباری نیست که صف بکشند به خط فرعون را اول ببرند بعد نه، فرعون وقود است، دیگران حطب یعنی اشتعال او دیگران را شعلهور میکند. همین هم تعذیبی است روی تعذیب. کسانی که در دنیا او را گرامی میداشتند میبینند امروز از آتش او میسوزند، آتش دیگری نیست.
بالفعل بودن عذاب الهی و استمرار آن در قالب فعل مضارع
پرسش:...
پاسخ: قبلاً آماده شد الآن هم موجود است اینهایی که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ مگر الآن در درون شکمشان آتش مشتعل نیست. الآن مشتعل است دیگر. در قیامت اینها بین حمیم و بین آتش گداخته حرکت میکنند طواف میکنند یا کسی که از منزلش به محل کار احتکار و ربا و از محل کار ربا و ارتشا به منزل رفت و آمد میکند این الآن در آتش دارد سیر میکند این الآن در کانال آتش است; منتها بیچاره نمیداند عند الاحتضار میبیند مدتها داشت میسوخت. الآن هم همینطور است; منتها قیامت ظهور میکند. مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) نقل کرد در باب فضیلت نماز اول وقت که فرشتهای است وقتی که هنگام نماز شده است اعلام میکند «قُومُوا الی نیرانکم التی أوْقَدْتُمُوها علی ظُهُورکم فَأطْفِئُوها بصلاتکم»; بلند شوید این آتشهایی که روشن کردید با نماز خاموش کنید. اینها که مجاز نیست که فرمود الآن آتش روی دوشتان است.
«و الحمد لله رب العالمین»
بحث صبر و مقاومت از مباحث مهم سورهٴ «آلعمران»
بینیاز شدن کفار با اموال و اولاد
بالفعل بودن عذاب الهی و استمرار آن در قالب فعل مضارع
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿10﴾ کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿11﴾ قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿12﴾
بحث صبر و مقاومت از مباحث مهم سورهٴ «آلعمران»
بعد از اینکه فرمود آیات الهی دو دستهاند; محکم و متشابه و افراد در برابر آیات الهی هم دو دستهاند. یک عده راسخین در علماند، یک عده ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ﴾ از اینجا مسئله ایمان و کفر مطرح میشود. آنگاه درباره کافران و منافقان یک سلسله آیاتی است که بعضی از آنها تلاوت شد، درباره مؤمنان و صالحان هم یک سلسله آیاتی است که از آیه شانزدهم شروع میشود ﴿الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ٭ الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ﴾ که این طایفه ثانیه است.
و اساس این سورهٴ مبارکه هم چند مطلب است که یکی از برجستهترین آنها مقاومت و صبر در برابر شداید داخلی و خارجی است، چه اینکه پاپان سوره هم به همین مسئله صبر و مصابره ختم میشود.
بینیاز شدن کفار با اموال و اولاد
در طلیعه آیاتی که امروز تلاوت شد فرمود تحقیقاً کاری از کافران ساخته نیست که آنها از عذاب دنیا یا عذاب قیامت برهند ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ اینها هرگز نمیتوانند با داشتن مال و فرزند از خدا بینیاز بشوند، چیزی که از طرف خدای سبحان آمده است آنها نمیتوانند با داشتن مال و فرزند دفع کنند این مال و فرزند برای آنها سپر بلا نخواهد بود. اینها نه تنها در دنیا گرفتار خواهند شد، بلکه در آخرت هم وقود نارند; هم خود میسوزند، هم با آتش اینها دیگران سوخته میشوند، مثل روش مشئوم آلفرعون که اموال و اولاد اینها در روز خطر از اینها دفاعی نکرد اینها هم در دنیا به عذاب الهی گرفتار شدند، هم در آخرت وقود نارند. آنگاه فرمود به کافران مدینه هم بگو که شما در این جنگها شکست میخورید این عذاب دنیا و به جهنم و بدترین جایگاه محشور خواهید شد این عذاب آخرت.
ترسیم اصول سهگانه
اما در این آیه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ قرآن انسان را به عنوان یک امر محتاج بالذات معرفی میکند، این یک مطلب. محتاجالیه هم فقط خداست این دو مطلب، و خدا نه تنها محتاجالیه انسان است، بلکه محتاجالیه همه موجودات است و خودش غنیِ بالذات است این سه مطلب.
اگر این اصول سهگانه ترسیم شد و خدای سبحان تصمیمی گرفت که کسی را معذّب کند هیچ چیزی جلوی عذاب خدا را نمیگیرد، زیرا سراسر موجودات جهان در برابر اراده حق منقادند و اینها هم ستاد آماده به خدمت حقتعالی هستند.
قصیربودن همه موجودات نسبت به خدای سبحان
اما آن دو اصل اول در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» آمده است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ آیه پانزده سورهٴ «فاطر» این است که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ انسان در اینکه نیازمند است تردیدی ندارد، اما یا محتاج به خداست یا محتاج به علل و عوامل طبیعی برای او مردّد است این کریمه سورهٴ «فاطر» میفرماید شما فقرتان فقط به سوی خداست یعنی در اینکه فقیرید تردیدی ندارید، اما در اینکه به کدام سَمت نیازمندید اشتباه میکنید احیاناً خیال میکنید با مال و با آن مسایل طبیعی میتوانید مشکلتان را حل کنید اینچنین نیست ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾ و خدا هم ﴿وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ این هم حصر است آنگاه آیات دیگری از قبیل ﴿لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾ یا ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ یا ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ این طایفه از آیات نشانه آن اصل ثالث است که سراسر جهان برده و منقاد حقاند.
حتمی الوقوع بودن اراده الهی
با این جهانبینی اگر خدا تصمیم گرفت درباره انسان کاری انجام بدهد هیچ عاملی نمیتواند جلوی او را بگیرد نه خود انسان، نه مال و فرزند او، نه قبیلهٴ او، نه فرشتهها و نه انبیا همه این مراتب خمسه را قرآن ذکر میکند از خود انسان کار ساخته نیست چون مورد خشم قرار گرفت، فرمود: ﴿وَمَا أَنْتُم بِمُعْجِزِینَ﴾ شما نمیتوانید ما را عاجز کنید یا ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ اینها خیال نکنند جلو افتادند قدرت ما را کنار زدند که قدرت ما بشود لاحق و اقتدار آنها بشود سابق، ما بشویم لاحق آنها بشوند سابق ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ یا تعبیراتی از این قبیل ﴿وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ مَا فِی الْأَرْضِ﴾ شما نمیتوانید ما را عاجز کنید ﴿أَیْنََما تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ﴾ پس از خود انسان کاری ساخته نیست، از مال و محصولات کسب و کار او هم ساخته نیست، فرمود انسان خیال میکند ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ اینچنین نیست ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ روزی هم میرسد که همه این پیشبینیهای خدا را شخص اعتراف میکند میگوید: ﴿مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ﴾ .
ناکار امدیاند و خستههای مادی در جاودانگی انسانها
پس در یک مقطع خدا میفرماید انسان خیال میکند و میپندارد که ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ این ثروت، او را جاودانه نگه میدارد. این همان است که در سورهٴ «کهف» آن مالدار گفت: ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ احیاناً این تفکر جاهلی در بعضی از افراد متکاثر ظهور میکند، آنها میگفتند این مال، مالِ نمیر است ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ که این برای قبل از اسلام است «بادَ» یعنی هَلک، «یبید» یعنی «یهلک» همین تعبیر جاهلی که میگفتند این مال، مالِ نمیر است احیاناً در زبان بعضیها هم است. اینها فرشهای محکمبافت را میگویند مال نمیر، باغ را میگفتند مال نمیر، ظروف مسین را میگفتند مال نمیر، این مال نمیر همان تعبیر مشئوم ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ است. آنگاه خدای سبحان میفرماید: ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ چون مالش را نمیر میداند، حیات خود را هم در سایه این مال، تأمین شده میپندارد. در روز خطر ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾، ﴿وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی﴾ وقتی انسان روز سقوطش فرا برسد از مال او کاری ساخته نیست ﴿وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی﴾ سورهٴ «لیل».
مؤذون بودن موجودات عالم در قالب ستاد و سپاه الهی
اینکه فرمود: ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ خود این شخص هم اعتراف میکند در قیامت که ﴿مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ﴾ یعنی «ما أغنی عنی مالی» آنچه را که خدای سبحان پیشگویی کرده است این شخص اعتراف میکند، پس نه تنها از انسان کاری ساخته نیست، از مال او و از فرزند او هم کاری ساخته نیست چون آیات فراوانی که یکی از آن آیات همین آیه محل بحث است میفرماید: ﴿لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾.
اما قبیله اینها هم از آنها کاری ساخته نیست آن هم در یک طایفه دیگری از آیات است که میفرماید: ﴿وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَلَوْ کَثُرَتْ﴾ چون آیه را هم باید بخوانیم. درباره فرشتهها هم میفرماید خیلی از فرشتهها در آسمانها هستند که تا خدا اذن ندهد حقّ شفاعت ندارند درباره انبیا هم یعقوب(سلام الله علیه) به فرزندانش میگوید شما وقتی وارد مصر میشوید برای تهیه آذوقه همه از یک دروازه وارد نشوید ﴿وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ﴾.
این پنج طایفه از آیات میگوید در روزی که خدا اراده خطر بکند نه از انسان کاری ساخته است، نه از مال او کاری ساخته است، نه از فرزند و قبیله کاری ساخته است، نه از فرشته کاری ساخته است، نه از انبیا کاری ساخته است. سرّش آن است که هیچ موجودی در نظام آفرینش کاری را بدون اذن حق نمیکند ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ اگر ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ یا ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ هرگز سپاه و ستاد الهی بدون فرمان او کاری انجام نمیدهد، لذا از هیچ کس کاری ساخته نیست.
اما حالا آیات خوانده شده این مطالب گفته شده باید از آیات استخراج بشود. آیه پانزده سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» همین بود که ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ او نه تنها ذاتاً بینیاز است، بلکه هر کسی اگر غنا و قُنیهای داشت، سرمایه یا بینیازی داشت از ناحیه خداست که فرمود: ﴿أَغْنَی وَأَقْنَی﴾ آن را در سورهٴ «نجم» فرمود. هم اِغنا کرد یعنی غنی و بینیاز کرد، هم اِقنا کرد یعنی قُنیه و سرمایه داد: ﴿أَغْنَی وَأَقْنَی﴾.
در سورهٴ مبارکهٴ «مسد» آیه دو فرمود: ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ در سورهٴ «لیل» آیه یازده میفرماید: ﴿وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی﴾ وقتی که تردّی و سقوط دامنگیر کسی شد از مال او کاری ساخته نیست. آیات فراوانی دارد که ﴿لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ که یکی از آن آیات همین آیه محل بحث است.
درباره فِئه و گروه هم که میفرماید فئه شما کاری از او ساخته نیست ﴿وَلَوْ کَثُرَتْ فِئَتُکُمْ﴾ یعنی قبیله شما کاری از پیش نمیبرند ولو زیاد باشند. آیه نوزده سورهٴ «انفال»: ﴿وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ فئه یعنی قبیله، هر قبیله را فئه نمیگویند. آن قبیلهای که «یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ» هماهنگ و منسجماند «یفی بعضهم الی بعض» فِیء و رجوع و بازگشت متقابل در بین آنها هست چنین قبیلهای را میگویند فئه. فرمود قبیلهای که «یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ» هماهنگاند، منسجماند از این قبیله کاری ساخته نیست ﴿وَلَوْ کَثُرَتْ﴾، ﴿وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ﴾.
درباره اینکه از فرشتهها کاری ساخته نیست مگر خدا اذن بدهد، آیه 26 سورهٴ «نجم» است که ﴿وَکَم مِن مَلَکٍ فِی السَّماوَاتِ لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَی﴾; اگر خدای سبحان اذن بدهد از هر موجودی کاری ساخته است و اگر او اذن ندهد از هیچ موجودی کاری ساخته نیست.
اما طایفه پنجم که میفرماید از انبیا هم کاری ساخته نیست، همان آیهای است که در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» از حضرت یعقوب(سلام الله علیه) نقل کرده است که ﴿وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ﴾ آیه 67 سورهٴ «یوسف» است که ﴿وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ﴾ حالا یا برای پرهیز از چشمِ بد ناظران است یا پرهیز از حسد است یا علل و عوامل دیگر به هر حال در ذیل آن آمده است ﴿وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ﴾ چرا، چون ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾ حکومت چه تشریعی و چه تکوینی از آنِ ذات اقدس الهی است ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ﴾، پس از غیر خدا هیچ چیزی ساخته نیست.
تهیه مال به عنوان ابزار زیست و تأمین اصل حیات
آنگاه درباره مال فرمود مال برای آن نیست که شما را جَری بکند و توقّع داشته باشید در برابر خدا مقاومت کنید، بلکه مال یک ابزار زیست است که ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ یا ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ و امثال ذلک، از آنها فقط همین مقدار ساخته است ولی هشدار هم داد. فرمود چون مال، مایهٴ تأمین زندگی است و تحصیل آن دشوار است و نگهداریاش سخت است تا علاقه نباشد انسان این رنج را تحمل نمیکند این علاقه به منزله مزدی است که به یک باربر میدهند، مثل اینکه تا انسان غذا نخورد نمیماند غذا خوردن بسیار سخت است، خب این بار سنگین را انسان چرا ببرد. یک مختصر چند لحظهای لذت در همین فضای ذائقه تأمین میشود که این به منزله مزد باربری این شخص باشد. شخص اگر غذا نخورد که خب میمیرد و غذا تهیه کردن و غذا خوردن هم کاری است بسیار سخت تا یک لذت نبرد این کار را نمیکند، این را ذات اقدس الهی دمِ دهنش گذاشت مثل مزدی است که به کارگر میدهند. آنگاه این انسان جاهل خیال میکند غذا خوردن برای لذت بردن است، هر اندازه که در فضای دهن لذت میبرد به همان اندازه میخورد، نه آن اندازه که نیاز دارد و اگر کسی مواظب خوراکش باشد کمتر به بیماریهای گوارشی مبتلا میشود، چون اکثر بیماریها گوارشی است.
علاقه به مال هم برای این است که انسان مال تهیه بکند، چون بدون مال نمیتواند زندگی بکند. آنگاه یک انسان جاهل خیال میکند این علاقه اصل است که ﴿تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ انبوه. در حالی که مال برای تأمین اصل حیات است، نه اصل حیات برای تحصیل مال.
علاقه به مال و اولاد به عنان آزمون الهی
آنگاه قرآن کریم هم مال را مشخص کرد، هم خطر حبّ مال را گوشزد کرد، در سورهٴ مبارکهٴ «تغابن» فرمود: ﴿إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾ مالها و فرزندها به نحو موجبهٴ کلیه اینها آزمون الهی است. در آیه قبلش که آیه چهارده است فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلاَدِکُمْ عَدُوّاً لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ بعد فرمود: ﴿إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾; درباره مال و اولاد به نحو موجبهٴ کلیه ذکر کرد که اینها آزمون الهیاند، فتنه بودن اموال و اولاد به نحو موجبهٴ کلیه است; اما عداوت اولاد به نحو موجبهٴ جزئیه است، لذا در آیه قبل فرمود بعضی از زنها و بعضی از فرزندها دشمناند: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلاَدِکُمْ عَدوّاً لَکُمْ﴾ اما آزمون بودن یک اصل کلی است موجبهٴ کلیه است، دشمن بودن موجبهٴ جزئیه است. اینها را مشخص فرمود، فرمود ما به شما یک مقدار علاقه چشاندیم که مزد کارتان باشد شما این علاقه را تشدید کردید به فکر تحصیل مالید، آن وقت از اصل باز میمانید و آنچنان از اصل بازمیمانید که مال و اولاد را تکیهگاه قدرت میدانید و در برابر انبیا مقاومت میکنید، حالا ببینید به سرتان چه میآید ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾. میگویید نه، به گذشته تاریخ مراجعه کنید.
تکیه بر تمکن مالی عامل فروپاشی گذشتگان
در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» آیه 44 و 45 اینچنین فرمود، فرمود: ﴿وَمَا آتَیْنَاهُم مِن کُتُبٍ یَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِن نَّذِیرٍ ٭ وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾; فرمود به این صنادید قریشِ حجاز بگو، شما گرچه از نظر مسایل مالی متمکّنید ولی یک دهم ثروت و قدرت گذشتهها را ندارید ما آنها را خاک کردیم، مگر وضع آنها به شما نرسید ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ یعنی کسانی که قبل از متمکّنین قریش بودند آنها انبیای گذشته را تکذیب کردند: ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ یعنی این متمکّنین حجاز عُشر قدرتهای گذشته را ندارند به آنجا نرسیدند، آنها انبیای ما را تکذیب کردند: ﴿فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾ شما که یک دهم آنها هستید. در این آیه محل بحث هم که فوراً به جریان آلفرعون اشاره میکند براساس همین نکته است. در جریان قارون هم میفرماید ما نه تنها قارون را از بین بردیم، قبل از قارون کسانی بودند که به مراتب سرمایهدارتر از او بودند ما او را از بین بردیم. این را در جریان قارون در همان سوره دارد. در این سورهٴ «سبأ» به مشرکان متمکّن حجاز میفرماید شما یک دهم قدرت گذشتهها را نداشتید و ندارید: ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾.
فرض نداشتن مقاومت در برابر قدرت خداوند
در سورههای دیگر این مضمون باز هست که کاری از فرآوردههای انسان ساخته نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» آیه پنجاه این است که ﴿قَدْ قَالَهَا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَی عَنْهُم مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾; اینها به گذشته تاریخ بنگرند این حرفهای انکارآمیز را قبل از اینها هم کسانی بودند که بگویند و در روز خطر کاری از سرمایه اینها ساخته نبود.
در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» هم باز مشابه این هست، آیه 82 سورهٴ «غافر» که همان سورهٴ «مؤمن» هست فرمود: ﴿أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾; شما یک سیر زمینی بکنید نه تنها صفحات تاریخ را ورق بزنید، بلکه سیر زمینی بکنید که مبدأ تاریخ است بروید ببینید قبل از شما افرادی بودند که متمکّنتر از شما بودند ﴿فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَاراً فِی الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَی عَنْهُم مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾; هم جمعیت آنها از شما بیشتر بود و هم اثر و قدرت و قوّت اینها از شما بیشتر بود. اینچنین نیست که قدرت کسی بتواند در برابر ذات اقدس الهی مقاومت کند، چون خود این قدرت سرباز حق است. همان بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نهجالبلاغه آمده است فرمود: «و اعلموا عباد الله أن علیکم رصداً من أنفسکم و عیوناً مِن جوارحکم و حفاظ صدق یحفظون أعمالکم و عدد أنفاسکم»؛ شماره نَفَسهای شما را آنها میدانند و رَصد میکنند بعد هم در بخش دیگر فرمود: «جوارحُکم جنودُه» اصلاً اعضای شما سربازان او هستند. وقتی کسی را بخواهد بگیرد با زبان او میگیرد، با دست و پای او، او را میگیرد، لذا فرض ندارد کسی بتواند در برابر خدا مقاومت کند، نه اینکه مقاومت میکند و شکست میخورد، اصلاً فرض ندارد با چه چیزی مقاومت بکند؟ با هستیِ خودش که این هستی او سرباز خداست همان وقتی که بخواهد مقاومت کند این اراده همان و شکست همان. نه اینکه میجنگد و شکست میخورد. یک وقت است میگوید من با امکانات من در برابر خدا این خیال کرد جهانِ منهای او سربازان حقاند، غافل از اینکه سربازان حق، جهان به علاوه اوست. فرمود: «جوارحُکم جنودُه» پس همه جوارح و جوانح انسان سرباز اوست. چنین موجودی دیگر فرض ندارد بتواند مقاومت کند [و] بگوییم جنگ کرد و شکست خورد.
جنگ تکوینی در برار خداوند فرض ندارد
اگر احیاناً درباره ربا و رباخوار مسئله حرب و محارب آمده است که ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ برای اعلام شدت معصیت است وگرنه جنگ تکوینی فرض ندارد. آیا دستِ ما میتواند در برابر ما مقاومت کند؟ تا ما اراده نکنیم دست حرکت نمیکند، ممکن نیست که مثلاً دست انسان در برابر او مقاومت کند یک لحظه قیام کند، بعد شکست بخورد. گرچه ذات اقدس الهی ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ به هیچ وجه قابل مثال نیست، نسبتی با چیزی ندارد; اما آیت و علامتی که اگر کسی او را ترسیم کرد میتواند آیت و علامتی برای خدا و تأثیر خدا باشد در جهان هست. همانطوری که «من عَرَفَ نَفسه فَقد عَرَف رَبَّه» در این مسائل هم بیتأثیر نیست، اگر کسی خودش را با اعضا و جوارحش سنجید، دید تا اراده نکند اعضا و جوارح او حرکت نمیکنند دیگر باور نمیکند که عضوی از اعضای او علیه او به مقاومت برخیزد و بعد شکست بخورد.
پرسش:...
پاسخ:خدای ﴿یُدافِعُ﴾ دیگر، خودش دفاع میکند ﴿کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ﴾ خدای سبحان از این طرف دفاع میکند و اما اگر کسی بخواهد با خدا بجنگد این فرض ندارد، خدا از مؤمنین دفاع میکند، مثل اینکه نفس از اعضا و جوارح خود دفاع میکند; اما دیگر نه اعضا و جوارح در برابر
نفس به مقاومت برنمیخیزد، خب.
پس فرض ندارد که چیزی در مقابل خدای سبحان مقاومت بکند، لذا مکرّر فرمود اینها مقداری سفر بکنند ببینند آنچه گذشتهها داشتند و مقتدرتر از اینها بودند هیچ طَرفی نبستند اینها هم اینچنیناند. در آیه محل بحث هم همینطور فرمود، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ٭ کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ آل فرعون ضربالمثل بودند از نظر قدرتهای مادی، کاری از آنها پیش نبرد فرمود: ﴿فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ اینها را گرفتیم انداختیم در دریا ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ آنکه میگفت: ﴿أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی﴾ و میگفت اگر موسی پیامبر است چرا سورهای از طلا ندارد، دستبند طلا ندارد اینچنین طلااندیش بود ﴿فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ لذا مسئله آلفرعون را ذکر میکند.
پرسش:...
پاسخ: نه، آن روز که اصولاً ﴿یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ﴾ در برابر خدا از هیچ چیزی کاری ساخته نیست نه از خود انسان، نه از مالش نه از اولادش، نه از فرشته، نه از انبیا این مراحل پنجگانه بود. آنگاه ذات اقدس الهی بخواهد کمک بکند با هر چیزی میتواند فرمود ما امداد میکنیم، مدد میفرستیم، کمک میکنیم خدا چون سراسر جهان ستاد الهیاند به هر چیزی دستور بدهد آنها فرمان میبرند; اما اگر خدا اراده کرد کاری انجام بدهد، از هیچ چیزی کاری ساخته نیست ﴿لَن تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللَّهِ شَیْئاً﴾ تقدیم اموال بر اولاد هم معمولاً برای آن است که علاقه اول به مال است، بعد به فرزند، انسان قبل از اینکه فرزند پیدا کند مالدوست میشود.
کفار و سران آنها هیزم و آتشگیری جهنماند
﴿وَأُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ﴾ کافران آتشگیرهاند آنگاه ﴿کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ این ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ همانطوری که جریان دنیا را میگیرد، جریان آخرت را هم میگیرد و آیه تنها درباره دنیا نیست که ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ﴾ او را نگیرد یا بالعکس مخصوص آخرت نیست، بلکه دنیا و آخرت هر دو است، چه اینکه در آیه بعد دارد که به کافران بگو شما شکست میخورید، بعد جهنم میروید: ﴿قُل لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾ اینها که وقود نارند اختصاصی به آخرت ندارد; منتها ظهور کاملش در آخرت است.
«وقود» یعنی آتشگیره، چیزی که به وسیله او آتش روشن میشود و هیزمهای دیگر با او مشتعل میشوند. حطبهای معمولی را با وقود مشتعل میکنند. کبریت و مواد منفجره وقودند که «به توقد النار» عدهای مایه سوخت و سوز جامعهاند، وقود نارند یعنی آتشزایند. در جهنم هم همینطور است. فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ و مشخص فرمود که این وقود چه کسانیاند، نمونه ذکر فرمود: ﴿کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ یعنی سیرهٴ مستمره و مشئومه آلفرعون باعث شد که اینها آتشگیره جهنم شدند.
افراد عادی هیزم جهنماند که ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ اینها حطباند این هیزم افروخته میشود، این زید عاصی هیزم جهنم است، آن بکر عاصی هیزم جهنم است، «قاسط» یعنی ظالم ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ اما آن سردمداران کفر وقودند، نه تنها خود میسوزند، دیگران را هم میسوزانند; همانطوری که در دنیا ضالّ و مضلّ بودند در آخرت هم ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ﴾ او جلو و عدهای هم به دنبال او به جهنم میروند. تنها جلو و دنبال اعتباری نیست که صف بکشند به خط فرعون را اول ببرند بعد نه، فرعون وقود است، دیگران حطب یعنی اشتعال او دیگران را شعلهور میکند. همین هم تعذیبی است روی تعذیب. کسانی که در دنیا او را گرامی میداشتند میبینند امروز از آتش او میسوزند، آتش دیگری نیست.
بالفعل بودن عذاب الهی و استمرار آن در قالب فعل مضارع
پرسش:...
پاسخ: قبلاً آماده شد الآن هم موجود است اینهایی که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ مگر الآن در درون شکمشان آتش مشتعل نیست. الآن مشتعل است دیگر. در قیامت اینها بین حمیم و بین آتش گداخته حرکت میکنند طواف میکنند یا کسی که از منزلش به محل کار احتکار و ربا و از محل کار ربا و ارتشا به منزل رفت و آمد میکند این الآن در آتش دارد سیر میکند این الآن در کانال آتش است; منتها بیچاره نمیداند عند الاحتضار میبیند مدتها داشت میسوخت. الآن هم همینطور است; منتها قیامت ظهور میکند. مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) نقل کرد در باب فضیلت نماز اول وقت که فرشتهای است وقتی که هنگام نماز شده است اعلام میکند «قُومُوا الی نیرانکم التی أوْقَدْتُمُوها علی ظُهُورکم فَأطْفِئُوها بصلاتکم»; بلند شوید این آتشهایی که روشن کردید با نماز خاموش کنید. اینها که مجاز نیست که فرمود الآن آتش روی دوشتان است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است