- 1052
- 1000
- 1000
- 1000
درس هایی از زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
سخنرانی حجتالاسلام محسن قرائتی با موضوع «درس هایی از زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم»، سال 1396
در مورد پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خاطراتی از نوجوانی و بچگی حضرت نوشتم که بگویم. یکی اینکه ما میگوییم: محمد امین، عربها میگفتند: محمد نظیف! نظافت، خیلی مقید به نظافت بود. بعد از پیغمبری هم پول عطرش بیش از پول خوراکش بود. یعنی اینقدر آراسته بود. حتی یکوقت اگر آینه نداشت خودش را در مقابل آینه ببیند، در ظرف آب خودش را میدید و از ظرف آب استفاده میکرد که بدون آینه نباشد. یکبار هم عطر نداشت به خانمش گفت: روسری شما بوی عطر ندارد؟ گفت: چرا. گفت: روسری را به من بده. مقداری آب روی روسری ریخت نمدار شد، عطر روسری به آب منتقل شد و روسری تر را به صورتش مالید. آدم در خیابان یک قیافههایی میبیند بعد از هزار و چهارصد سال به خواب آدم بیاید میترسد. یکبار حضرت کسی را دید گفت: چرا زلفهایت را اینطور کردی؟ یا حال داری قشنگ شانه کن. حال نداری همه را بزن. اینکه موهایت را پریشان کردی درست نیست. نظافت مسألهی مهمی است.
گفتند: امام سجاد علیه السلام کجا نماز میخواند؟ وقتی وارد مسجد النبی میشود، کجا نماز میخواند؟ فرمود: بروید بگردید جایی که بوی گلاب و عطر میدهد، امام سجاد آنجا نماز میخواند. یعنی عطر بدن و لباس به زمین سرایت میشد. در خانههای ما سجاده هست ولی گلاب پاش نیست. سه چیز کنار سجاده باشد. مسواک، گلاب پاش، شانه، چون اینها رکعتها را بالا میبرد. کسی اگر یک مقدار عطر گلاب بزند، یک رکعتش سی برابر میشود. اگر وقت وضو مسواک بزند یک رکعتش هفتاد برابر میشود. اگر سرش را شانه کند، یک رکعتش سی تا میشود. یعنی سی تا برای شانه، سی تا برای گلاب و هفتاد تا برای مسواک اضافه میشود. این نظافت مسأله مهمی است. به ما گفتند: وقت نماز با رنگ سفید نماز بخوانید. یکی از خوبیهایی که زنها دارند و ما نداریم این است که چادر نماز زنها سفید است. رنگ لباس اگر سفید باشد تا لک شود آدم میفهمد. ما برعکس میگوییم: رنگ سیاه و سرمهای و قهوهای خوب است که چرک و کثیفی را نشان ندهد! گاهی وقتها ما با اسلام خیلی فاصله داریم. شنیدم کسی کتابی نوشته اسم کتابش «الاسلام شیء و المسلمون شیء آخر» است. یک حدیث دیدم خدا لعنت کند کسی که سفره پهن میشود میآید میخورد و وقت کار فرار میکند. «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى النَّاسِ» خدا لعنت کند کسی که بارش را روی دیگران میاندازد.
یک وقت حضرت یک سفر جمعی داشتند قرار شد غذا تهیه کنند. هرکسی یک مسئولیتی پذیرفت. ذبح گوسفند با من، پوست کندن با من، پختش با من، ظرف شستن با من، هرکسی یک بخشی از کار را قبول کرد. یکوقت من مشهد میرفتم، دیدم تابلو زده جلسهای بود. افرادی نشسته بودند. او میگوید: یخچالش با من، اجاق گازش با من، دیدم فامیلی جمع شدند. گفتم: حالا که جمع شدید، این طناب را پاره کنید و نخ نخ کنید و هرکسی یک نخ را پاره کند وگرنه جهازیه سنگین است. پیغمبر فرمود: اگر قرار است آبگوشت بخوریم و هرکس یک کاری کند، پس من هم هیزم جمع میکنم. گفتند: نه! شما پیغمبر هستید. فرمود: پس من نمیخورم. اگر میخواهید بخورم باید یک کاری بکنم.
در مورد پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خاطراتی از نوجوانی و بچگی حضرت نوشتم که بگویم. یکی اینکه ما میگوییم: محمد امین، عربها میگفتند: محمد نظیف! نظافت، خیلی مقید به نظافت بود. بعد از پیغمبری هم پول عطرش بیش از پول خوراکش بود. یعنی اینقدر آراسته بود. حتی یکوقت اگر آینه نداشت خودش را در مقابل آینه ببیند، در ظرف آب خودش را میدید و از ظرف آب استفاده میکرد که بدون آینه نباشد. یکبار هم عطر نداشت به خانمش گفت: روسری شما بوی عطر ندارد؟ گفت: چرا. گفت: روسری را به من بده. مقداری آب روی روسری ریخت نمدار شد، عطر روسری به آب منتقل شد و روسری تر را به صورتش مالید. آدم در خیابان یک قیافههایی میبیند بعد از هزار و چهارصد سال به خواب آدم بیاید میترسد. یکبار حضرت کسی را دید گفت: چرا زلفهایت را اینطور کردی؟ یا حال داری قشنگ شانه کن. حال نداری همه را بزن. اینکه موهایت را پریشان کردی درست نیست. نظافت مسألهی مهمی است.
گفتند: امام سجاد علیه السلام کجا نماز میخواند؟ وقتی وارد مسجد النبی میشود، کجا نماز میخواند؟ فرمود: بروید بگردید جایی که بوی گلاب و عطر میدهد، امام سجاد آنجا نماز میخواند. یعنی عطر بدن و لباس به زمین سرایت میشد. در خانههای ما سجاده هست ولی گلاب پاش نیست. سه چیز کنار سجاده باشد. مسواک، گلاب پاش، شانه، چون اینها رکعتها را بالا میبرد. کسی اگر یک مقدار عطر گلاب بزند، یک رکعتش سی برابر میشود. اگر وقت وضو مسواک بزند یک رکعتش هفتاد برابر میشود. اگر سرش را شانه کند، یک رکعتش سی تا میشود. یعنی سی تا برای شانه، سی تا برای گلاب و هفتاد تا برای مسواک اضافه میشود. این نظافت مسأله مهمی است. به ما گفتند: وقت نماز با رنگ سفید نماز بخوانید. یکی از خوبیهایی که زنها دارند و ما نداریم این است که چادر نماز زنها سفید است. رنگ لباس اگر سفید باشد تا لک شود آدم میفهمد. ما برعکس میگوییم: رنگ سیاه و سرمهای و قهوهای خوب است که چرک و کثیفی را نشان ندهد! گاهی وقتها ما با اسلام خیلی فاصله داریم. شنیدم کسی کتابی نوشته اسم کتابش «الاسلام شیء و المسلمون شیء آخر» است. یک حدیث دیدم خدا لعنت کند کسی که سفره پهن میشود میآید میخورد و وقت کار فرار میکند. «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى النَّاسِ» خدا لعنت کند کسی که بارش را روی دیگران میاندازد.
یک وقت حضرت یک سفر جمعی داشتند قرار شد غذا تهیه کنند. هرکسی یک مسئولیتی پذیرفت. ذبح گوسفند با من، پوست کندن با من، پختش با من، ظرف شستن با من، هرکسی یک بخشی از کار را قبول کرد. یکوقت من مشهد میرفتم، دیدم تابلو زده جلسهای بود. افرادی نشسته بودند. او میگوید: یخچالش با من، اجاق گازش با من، دیدم فامیلی جمع شدند. گفتم: حالا که جمع شدید، این طناب را پاره کنید و نخ نخ کنید و هرکسی یک نخ را پاره کند وگرنه جهازیه سنگین است. پیغمبر فرمود: اگر قرار است آبگوشت بخوریم و هرکس یک کاری کند، پس من هم هیزم جمع میکنم. گفتند: نه! شما پیغمبر هستید. فرمود: پس من نمیخورم. اگر میخواهید بخورم باید یک کاری بکنم.
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
تاکنون نظری ثبت نشده است