display result search
منو
فاطمه زهرا (س) عامل پیروزی پیامبر(ص) در درگیری عقل و جهل،  جلسه پنجم

فاطمه زهرا (س) عامل پیروزی پیامبر(ص) در درگیری عقل و جهل، جلسه پنجم

  • 1 تعداد قطعات
  • 53 دقیقه مدت قطعه
  • 92 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "فاطمه زهرا (س) عامل پیروزی پیامبر(ص) در درگیری عقل و جهل"، جلسه پنجم، سال 1395

یکی از بحث های بسیار جدی که علمای اخلاق و اهل معرفت مطرح کردند و ریشه آن هم بیانات اهل بیت و کلام نورانی خدای متعال است؛ این است که بین ما و خدای متعال یک حجاب هایی است، و این حجاب ها باید برداشته شود. فرصت برداشتن این حجاب ها هم همین فرصت کوتاه دنیا است والا اگر کسی در دنیا نتواند این حجاب ها را بردارد، در آخرت هم از پروردگار خودش محجوب است. «کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون»(مطففین/15)‏ خدای متعال می فرماید: این ها از پروردگار خودشان در حجاب هستند. این یکی از سخت ترین عذاب های آخرت است که انسان از ربّ خودش محجوب است و الی الابد باید در حجاب بماند.

خدای متعال در قرآن می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى‏ * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً * قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى‏»(طه/124-126)، آن هایی که از ذکر حضرت حق رویگردان هستند و غفلت می کنند، عیششان در دنیا عیش ضنک است. ولو در وسعت ظاهری هم باشند اما در باطن در تنگنا و مضطرب هستند، و روز قیامت هم وقتی محشور می شوند نابینا محشور می شوند. ظاهرش همین نابینای ظاهری است، اما در روایات دارد باطن و دیده قلبشان هم نابینا است. لذا به خدای متعال عرضه می دارند که ما در دنیا بصیر بودیم و چشم داشتیم چرا این چشم از ما گرفته شده؟ جواب داده می شود «کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها»(طه/126) آیات ما روی به تو آوردند اما تو غفلت کردی و روی گردانی کردی، امروز هم تو مورد غفلت و بی توجهی قرار می گیری. در روایات ذکر به امام تفسیر شده است در اینجا هم منظور از آیات امام است. پس اگر امام در عالم دنیا تشریف آوردند اما انسان از او روی بگرداند و غفلت کرد، روز قیامت مورد بی توجهی قرار می گیرد و انسانی که مورد بی توجهی قرار گرفت ظاهرا و باطنا بصیرتش از او گرفته شده و نابینا می شود. خلاصه یکی از سخت ترین عذاب های قیامت این است که انسان محجوب باشد و فرصت از بین بردن حجاب هم همین فرصت دنیا است. در فرصت دنیا است که انسان می تواند پرده ها را کنار بزند، گرچه این سیر اگر شروع شد آن هایی که وارد وادی می شوند سیرشان تا ابد ادامه دارد ولی فرصت ورود به وادی ایمان و رفع این حجاب ها دنیا است.

«وَ مَنْ‏ کانَ‏ فِی‏ هذِهِ‏ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى‏»(اسرا/72) کسی که در این دنیا نتواند چشم دل باز بکند در آن دنیا هم این چشم بسته و محجوب است. کسی که نتواند در این دنیا خدا را پیدا کند در آخرت هم نمی تواند پیدا بکند. اما باید دانست که بزرگ ترین لذت بهشت هم مشاهده جمال الهی است، لذا در روایات است، کسی که موحد شد مزد توحیدش نظر به وجه الله است. البته این را در روایات ما توضیح داده اند؛ اباصلت از امام رضا علیه السلام سوال کرد که این یعنی چه که در روز قیامت موحدین نظر به وجه الله می کنند؟! حضرت در پاسخ یک معنایی را نفی و یک معنایی را اثبات کردند. آن معنایی که نفی کردند تشبیه خدای متعال به مخلوقات است، فرمودند: اگر کسی خیال کند که خدای متعال یک صورتی دارد که آن صورت را در پرده قرار داده و روز قیامت پرده را کنار می رود و صورت خدا را می بینند این کافر شده است. بعد فرمودند: مقصود از وجه الله انبیاء و أولیاء و معصومین هستند، آن ها وجه خدا هستند و مردم از طریق آن ها متوجه به خدا می شوند. بنابراین خدای متعال هم وجه دارد و هم ندارد. وجه به معنایی که صورتی داشته باشد و بعد پرده کنار برود و صورت جسمانی آشکار شود، به این معنا خدای متعال وجه ندارد؛ اما به این معنا که انبیاء و أولیاء الهی که در صدر آن ها وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین و اهل بیت وجه الله هستند، به این معنا خدای متعال وجه دارد.

وجه همان کلمه تامّه الهی است که همه از طریق او متوجه به خدای متعال می شوند. امام رضا علیه السلام فرمود: مراد از وجه، انبیاء و أولیاء هستند که در محور آن ها وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام است. بعد فرمود: جزء بهترین لذات بهشتی ها این است که موحدین نظر به وجه الله می کنند و این یعنی پرده از مقامات امیرالمؤمنین برداشته می شود و انسان می تواند آن مقامات را مشاهده کند. این بزرگ ترین لذات بهشتی است یعنی همه لذات در آنجا جمع است و هیچ لذتی پاک تر و جامع تر از این لذت نیست. بنابراین از بزرگ ترین لذات عالم آخرت، لذت حضور و بهرمندی از امام است، لذت ملاقات با امام، پرده برداشتن از مقامات ایشان و مشاهده آن جمال و رسیدن به معرفت است؛ معنای وجه الله هم همین است. پس ما در فرصت کوتاه دنیا باید تلاش کنیم که این حجاب ها برداشته بشود و به خدای متعال برسیم.
بزرگان این حجاب ها را بر همین مبنا دسته بندی کردند و در یک تقسیم جامع فرمودند: بعضی حجاب ها ظلمانی و بعضی نورانی هستند. حجاب های ظلمانی انسان را در ظلمت و تنگنا قرار می دهند اما حجب نورانی میدان وسعت هستند و انسان در تنگنا نیست ولی از مقامات بالاتر محجوب است. خدای متعال در قرآن می فرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام‏»(انعام/125) اگر بخواهد کسی را هدایت کند به او شرح صدر می دهد و سینه او را گشاده می کند، آن وقت می تواند حقیقت اسلام را تحمل کند، مسلم حقیقی می شود و ولایت را تحمل می کند.

از حضرت سوال کردند یا رسول الله، این شرح صدر چیست که رزق مهتدین است و آن هایی که خدای متعال می خواهد هدایتشان کند به شرح صدر می رساند؟ حضرت فرمودند: «نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَیَشْرَحُ صَدْرَهُ وَ یَنْفَسِح»‏ یک نورانیتی است که وقتی این نور وارد قلب مؤمن شد قلب گشاده و منفسح می شود. یعنی انسان در درون وسعت قرار می گیرد ولو اینکه در بیرون در زندان باشد. به حضرت عرض کردند علامتش چیست؟ فرمودند: علامتش سه چیز است «الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه»‏ آن هایی که نورانی می شوند و رزق هدایت شامل حالشان می شود دل کنده از دنیا می شوند و رو به عالم آخرت و عالم بقاء می کنند، این افراد آماده رفتن هستند و قبل از اینکه فرصتشان تمام بشود خودشان را مهیا کرده اند.

بعد قرآن می فرماید: «وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماء»(انعام/125) آدمی که خدای متعال اراده کرده گمراه شود صدر او را تنگ می کند. این آدم از درون در فشار و در تنگنا است ولو اینکه در بیرون در وسعت باشد. البته مقدماتش را خود انسان درست می کند و خدای متعال کارش لطف و هدایت است.
اما این حجب ظلمانی چه چیزهایی هستند؟ حجب ظلمانی گناهان ما است که حجاب بین ما و خدا است. گناه قلب انسان را تیره می کند. در روایات آمده که هر گناهی که انسان می کند یک نقطه سیاه در این قلب روشن پیدا می شود تا این که بر اثر کثرت گناه تیرگی قلب را فرا بگیرد که در این صورت فرمود ممکن است دیگر آدم اصلا هدایت نشود. گناه و صفات رذیله حجاب ظلمانی هستند و بین ما و خدا حائل می شوند. خدای متعال که حجاب ندارد «أَنَّکَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِک‏» چیزی حجاب خدا نیست. چه می تواند حجاب خدا بشود و پرده روی خدا بیاندازد؟ «إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ السَّیِّئَةُ دُونَکَ» ما در حجاب هستیم و حجابمان هم عملمان است، عمل هم اعم از عمل ظاهری و باطنی. صفاتمان، اعمال باطنی و اعمال ظاهری ما حجاب ما می شوند. این حجب ظلمانی موجب حیرت و شک و ضلال و دور شدن از خدای متعال می شوند. اگر انسان در عالم اهل حجب ظلمانی شد همه چیز را پیدا می کند جز خدای متعال را!
پس حجب ظلمانی گناه و صفات رذیله هستند که انسان را در تاریکی می برند. نتیجه اش هم شک، حیرت، ضیق، فشار و غفلت است. نتیجه اش محدودیت به این پدیده ها است، در و دیوار را می بیند اما می گوید خدا کجا است؟! می گوید من هستم، زمین هست، آسمان و خورشید هست اما خدا کجا است؟! بعد هم محکم انکار می کند و برهان می آورد که خدا نیست! این همان حجاب ظلمانی است که تلاش می کند که اثبات کند خدا نیست! خدایی که «أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(ابراهیم/10) بعضی می گویند «أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ» یعنی چه؟ بله، اگر کسی در حجاب افتاد به شک هم می افتد. «أَنَّکَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِک‏ َ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ السَّیِّئَةُ دُونَکَ» تو که حجاب نداری، من در حجاب عمل خودم هستم. آدمی طوری عمل می کند که نه فقط شک می کند در این امری که اوضح از همه واضحات است بلکه می خواهد اثبات کند که بقیه اشتباه کردند و خدایی در کار نیست! انسان اگر در حجاب ظلمانی افتاد، اینگونه می شود.

این حجب ظلمانی ظاهری دارد و باطنی، ظاهرش گناه و صفات رذیله است ولی باطن آن چیز دیگری است. این آیات در قرآن مکرر بیان شده است، می فرماید: «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»(انعام/120) هم ظاهر گناه و هم باطنش را رها کنید. اینطور نباشد که ظاهرش را رها کنید اما به باطنش متمسک باشید یا باطن گناه را رها کنید اما به ظاهرش متمسک باشید، هر دو را رها کنید نه آلوده به ظاهر باشید نه آلوده به باطن «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ». روایات ذیل این آیه فرموده اند: قرآن ظاهر و باطن دارد، حلال در ظاهر قرآن همین حلال هایی است که می بینید مثل خوردنی ها، نوشیدنی ها، شنیدنی ها و دیدنی های حلال. حرام هم در ظاهر قرآن همین حرام های ظاهری است، مثل غیبت، تهمت، شنیدنی حرام، حرف زدن و نگاه کردن حرام. اما حرام در باطن قرآن ولایت دشمنان ما است، کما اینکه حلال در باطن قرآن ولایت ما است. هر چه که حلال شده سر سفره امیرالمومنین است و هر چه حرام شده سر سفره ابلیس و أولیاء طاغوت است.

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ‏ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات‏ أُولئِکَ‏ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»(بقره/257). یک وادی وادی نور است که «اللَّهُ‏ نُورُ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْض»(نور/37)‏، انسان اگر بخواهد در این وادی قدم بگذارد و پیش برود باید با ولایت الله سیر کند «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور».
اگر انسان تعلقی به وادی ظلمات داشته باشد مثل گناه یا صفت رذیله، اگر ایمان بالله بیاورد، خدای متعال او را از این ظلماتی که ناشی از تعلق به آن وادی است پاک می کند. فرمود: «یُخْرِجُهُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ» یعنی خداوند انسان را از صفات رذیله و گناهان ظاهری و باطنی به سوی وادی نور سیر می دهد. «الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ‏ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات» اما در وادی ظلمات که جز محیط ولایت خودشان چیز دیگری نیست، انسان را در قعر درکات جهنم خودشان می برند. گناه و صفات رذیله از آن وادی است که ظلمانی است. حجاب های ظلمانی حجبی هستند که از وادی ولایت أولیاء طاغوت پیدا می شوند. در همین دنیا که ما زندگی می کنیم این دو ولایت هستند، هم ظلمات و جهنم و هم نور و بهشت.
اگر انسان وارد آن وادی شد ظلمانی می شود، منتهی این ظلمات درکاتی دارد کما اینکه نور مقامات و درجاتی دارد. دو نفری که جهنمی هستند از نظر ظلمت در یک مرتبه نیستند، بعضی ها در وادی تنگ تر و ظلمانی تر و نازل تری از جهنم هستند، بعضی ها هم نه، اینقدر گرفتار نیستند. کما اینکه مؤمنین هم درجات دارند و ده درجه ایمانی که گفتند مقامات وادی نور و ولایت امام است.

بعضی هستند که اصل وجودشان در وادی ظلمت قرار می گیرد. وقتی اصل وجود انسان در وادی ظلمات رفت ممکن است یک انواری هم در وجود انسان باشد، یک صفت خوبی و عمل خوبی هم باشد، اما این عمل هم محو می شود «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات». یک کسی هم ممکن است که أصل وجودش در وادی ایمان باشد و ولایت الله را از أعماق وجود پذیرفته باشد منتهی ظواهرش آلوده باشد. خدای متعال این آدم را چون ولایت الله را قبول کرده و مؤمن شده است «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» در وادی نور سیر می دهد تا به سرچمشه نور می رسد. مؤمن آن کسی است که از عمق وجودش خدا را قبول دارد و وابسته است اما کافر آن کسی است که در عمق وجودش استکبار می کند و نمی پذیرد. پس حجاب های ظلمانی که ما باید از آن ها نجات پیدا بکنیم درکات جهنم هستند. البته مؤمن حقیقت وجودش در وادی ظلمات نیست ولی ممکن است آلوده بشود، گناه آلودگی است ولو به ظاهر.
فرمود: «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ»، آدم اثم حقیقی و ولایت آن ها را قبول ندارد چرا که گناه حقیقی آن ها هستند. انسان به آن ها تعقلی ندارد ولی به ظاهرشان تعلق دارد، یعنی دروغ می گوید، غیبت می کند و صفت بد دارد، این ظاهر گناه است و انسان باید هر دو را رها کند. هم از اصل ظلمات رها بشود و هم از فروعش. لذات جهنمی لذات از ظلمات است پس لذت از گناه و صفت رذیله لذت ظلمانی است. اگر این ها در ذائقه ما شیرین آمد آلوده می شویم، پس باید پاک شویم و تا پاک نشویم نمی توانیم وارد بهشت بشویم. بهشت جای آلودگی و جای آلوده ها نیست چون محیط نور و محیط ولایت الله است. اگر هم اصل وجود ما مؤمن شد این ظواهر بتدریج با ولایة الله پاک می شود «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور».
خدای متعال در جای دیگر قرآن این ولایت الله را تفصیل داده است. اینجا بالاجمال فرموده: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» اما در یک آیه دیگری فرموده است: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون‏»(مائده/55) ولی شما خدا است و رسول و آن مؤمنی که در حال رکوع در افضل احوال نماز زکات می دهند. شان نزول این آیه انگشتری است که حضرت عطا کردند اما دائما کارشان این است. امام علیه السلام دائما هم مشغول به زکات است و هم مشغول به صلاة و این نکته مهمی است. امام هیچ وقت نه از صلاة فارغ است و نه از زکات. توجه امام به خدای متعال مانع دستگیری از عبادالله نمی شود. ولیّ شما یک چنین شخصیتی دارد و کسی جزء اهل بیت علیهم السلام نمی تواند باشد. در آن حدیث نورانی حضرت فرمودند: «خَلَطَنَا بِنَفْسِه‏» که البته این را باید معنا کنند و من نمی فهمم! خدای متعال ما را با خودش یکی کرده است! خدای متعال که حلول در مخلوق نمی کند، مخلوق هم که خدا نمی شود ولی در عین حال «خَلَطَنَا بِنَفْسِه‏ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَه»‏ ولایت ما را ولایت خودش قرار داده! لذا سه ولایت نیست بلکه یک ولایت است. یکجا می فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» و یک جای دیگر همین را تفصیل می دهد «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون‏». آن ولایتی که وادی نور و ولایت الله است، در ولایت معصومین تحقق پیدا می کند، لذا فرمود: «وَلَایَتُنَا وَلَایَةُ اللَّهِ الَّتِی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا» ولایت ما همان ولایت خدا است و هیچ پیامبری مبعوث نشده الا به ولایت ما. این ولایتی که ولایت الله و وادی نور است، ظاهر و باطنی دارد، ظاهرش نماز، حج، زکات و صفات حمیده است اما باطنش خود امام است، کما اینکه آن طرف ظاهرش فروع گناه یعنی غیبت و تهمت است اما باطنش ولایت اولیای طاغوت است.

چرا به ما می گویند غیبت نکنید؟ چون از فروع آن ها است «الْغِیبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ کِلَابِ أَهْلِ النَّار»، آدمی که غیبت می کند خورشت سگ های جهنم است. آدمی که غیبت می کند از این خورشت می خورد گرچه ممکن است خودش هم از سگ های جهنم نباشد چون مؤمن است، ولی دهانش را آلوده می کند. پس غیبت غذای جهنمی ها و راستگویی هم طعام بهشتی ها است.
دو سفره در عالم پهن است که همه رزق ها، از رزق قلب و فکر تا رزق حواس و جهاز هاضمه و چشم و گوشمان در آن است. یک سفره، سفره حلال و نورانی است یک هم سفره حرام و ظلمانی است. سفره حلال سفره امیرالمؤمنین و سفره حرام سفره مقابلش است. اینکه می گویند نخورید چون از سر سفره دیگران خوردن است والا در سر سفره امیرالمؤمنین که سوال و جواب نیست. آدم وقتی در بهشت رفت آنجا دیگر یک سفره بیشتر نیست و سفره جهنمی ها جدا می شود. در بهشت به هیچکس نمی گویند نخورید «وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُن‏»(زخرف/71)، از هر چه لذت می برند در اختیارشان است چون لذات آنجا نورانی است و اشتهاء، اشتهاء صادق است. آن جا شهوت نسبت به ظلمات نیست بلکه میل به نور و توحید است، لذا در آن وادی هیچ چیز غفلت نمی آورد.

وادی نور اینگونه است، نور الهی تنزل پیدا کرده و تا «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُه‏»(نور/36) آمده است. در خانه هایی که در اختیار ما است کلمه ذکر الهی نازل شده است چرا که نبی اکرم کلمه ذکر هستند «وَ هُوَ ذِکْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ». این کلمه ذکر در آن خانه نازل شده لذا اجازه ذکر و اجازه آرامش و اطمینان است «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»(رعد/28). کسانی که وارد این خانه می شوند اجازه بالا رفتن و صعود دارند چون در این خانه ها اجازه رفعت هست «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ». کسانی که در این خانه وارد می شوند «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ»(نور/37) هیچ تجارتی آن ها را از ذکر و اقامه صلاة و ایتاء زکات غافل نمی کند. تجارتشان عین نمازشان است و نمازشان عین تجارتشان، خوابشان عین عبادتشان است و عبادتشان عین خوابشان. فرمود: می خوابند ولی خدای متعال خوابشان را بیداری حساب می کند «قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُون»(ذاریات/17) یک چرتی در شب دارند؛ پس این وادی نور است.
ظاهر حجب ظلمانی گناه و صفت رذیله است اما باطنش ولایت ائمه نار و آن محیط ظلمانی است که قرآن در جاهای مختلف از آن پرده برداشته است، از جمله در آیه سوره مبارکه بقره و آیه سوره مبارکه نور و جاهای دیگر. ممکن است ظاهر آن ولایت در انسان اثر کند و انسان از گناه لذت ببرد، اما این لذت از سفره شیطان و سقیفه است. از نگاه حرام لذت می برد و دارد در تور آن ها قرار می گیرد. این لذات شبکه هایی هستند که ما را صید می کنند. این که «إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ» یعنی همین، نار که محیط ولایت ائمه جور و ظلمت است اصلی ترین خصوصیتش این است «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُون»(بقره/257)، آن ها‏ هم صحبت آتش و همنشین آن می شوند. این شهوات، پوشش و دام های آن ناری است که محیط ولایت ائمه جور است. او ما را با این بوی شهوات جذب می کند تا ما را در وادی ظلماتی ببرد که وادی کفر، شک، حیرت، ضیق و ضنک است.
یک موقعی ظاهر انسان گرفتار می شود یک موقعی هم اعماق وجود انسان اسیر می شود که این علامت دارد. فرمود: علامت مؤمن این است که از عمق وجود گناه نمی کند و هیچ وقت از گناه خوشش نمی آید، با این که خودش گناه کند اما از این کار بدش می آید، این علامت این است که باطنش اسیر نیست. اما اگر باطن انسان را اسیر کردند، انسان از کفر و شرک و گناه خوشش می آید، حتی آن طرفش را انکار می کند و می گوید خبری نیست، به ما وعده سر خرمن دادند!
ما نقدتر از بهشت هیچ کجا نداریم «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ»(انفطار/13) أبرار الان وسط بهشت هستند گرچه در آخرت وارد آن مقامات بهشت می شوند. اگر انسان در دام آن ها افتاد یک موقع می بینید ظاهرش گرفتار و ظلمانی اما باطنش نورانی است، این باطن نورانی درگیر است و همین درگیری توبه و کفاره است.

حجب نورانی هم این است که انسان وقتی وارد وادی ولایت امیرالمومنین شد آنجا مقاماتی است، لذات متناسب با درجات است اما همه اش نورانی است و حجابی نیست. در بهشت سراسر لذات نورانی هستند و غفلت نیست «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»، ولی درجات حجاب نور است. اگر دو مؤمن نماز بخوانند نمازشان متفاوت است و ذکرشان به تبع از درجه ایمانشان در دو وادی واقع می شود. در واقع ذکر آن ها تابع درجه ای است که در وادی ولایت دارند «و هُمْ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»، درجات ما درجات ولایتمان است. حجب نورانی مقامات تنزل نور نبی اکرم و اهل بیت است، بله، یقین نورانی است، توکل صفت نور است، زهد و رضا نورانی هستند ولی مقاماتی دارند و آن هایی که در رضا هستند یک درجه ندارند. همه این مقامات وادی نور، چه ظاهرش و چه باطنش، چه اعمال نورانی و چه صفات نورانی، درجات دارند. نور نمازها یکی نیست، نور زکات هم یکی نیست و صفات هم همینطور هستند.
نور یقین دو نفری که اهل یقین هستند در یک درجه معلوم نیست باشد و به این بستگی دارد که از کدام منظر و کدام مقام دارد این نور می تابد. نور قلب و سر انسان هم همینطور است، باطن نورانیت و نور وجودشان یکی نیست و درجات دارد که این همان حجب نور است. این درجات، درجات بهشت است و آن درکات وادی حجب ظلمانی هم درکات جهنم است. اگر انسان در وادی نور رشد کرد به سرچمشه نور می رسد که کنه نورانیت نبی اکرم و امیرالمؤمنین است. اگر کسی حجب نور را پشت سر گذاشت به مشاهده آن سرچشمه و به معرفت حقیقت نورانیت امام زمان می رسد که همان حقیقت توحید و یقین و ایمان است. در آن حدیث نورانی شاید حضرت همین را بیان فرمودند: «لَا یَسْتَکْمِلُ أَحَدٌ الْإِیمَان»‏ مومن، در مقامات نورانیت باید رشد کند و درجه یکم ایمان کافی نیست. «وَ فِی‏ ذلِکَ‏ فَلْیَتَنافَسِ‏ الْمُتَنافِسُون»(مطففین/26)‏ اگر مسابقه ای است باید در این مقامات باشد نه در درکات جهنم.
فرمود: مومن باید در درجات ایمان مرتب سیر کند و مستمرا نورانی تر شود تا برسد به «لَا یَسْتَکْمِلُ الْمُؤْمِن الْإِیمَانَ حَتَّى یَعْرِفَنِی کُنْهَ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّة» حقیقت نورانیت امام وقتی درک شد این می شود کمال ایمان که همان درجه دهم آن است. حب امام درجاتی دارد علیٌّ «حُبُّهُ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْر» ایمان ما حب امام است و کلمه ایمان خود امام است که این درجاتی دارد. مرتبه آخر آن جایی است که کنه نورانیت امام مشاهده می شود و امام با آن حقیقت نورانیت در انسان تجلی می کند، حب کامل و ایمان کامل یعنی همین. یعنی آن کنه نورانیت امام در انسان تجلی کند.
آن وقت انسان با این نور در عالم راه می رود و می شود «الْمُؤْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه» آن وقت با این نور به عالم نگاه می کند و به هر کجا که نگاه می کند آیات الله را می بیند، این ضیق و ضنک برداشته می شود و همه گم می شوند جز خدا. کسی به امام رسید و قدم در وادی نور گذاشت در آن وادی همه گم هستند جز خدا که پیدا است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(نور/35)‏. اگر حجب ظلمانی بود همه پیدا هستند جز خدا، در این جا انسان در ضنک است و باید با چوب و سنگ زندگی کند نه با خدا. این ضنک و ضیق انسان است و به هر طرف که نگاه می کنی فقط زندان است. اما انسان وقتی وارد عالم نور شد به هر طرف که نگاه می کند نور الهی را می بیند و این وسعت است، تا سیر می کند و عالم ملک و ملکوت را پشت سر می گذارد و امام را در فوق عالم ملکوت مشاهده می کند. مشاهده امام در آن حضوری که فوق عالم ملکوت دارد مقام کنه نورانیت امام است. آن وقت انسان از آن مقام به عالم دیگر نگاه می کند و همه عالم برایش آیات الله می شوند؛ این می شود اهل یقین و ایمان کامل. این می شود همان یقینی که خدای متعال به حضرت ابراهیم عطا کرد که با مشاهده انوار معصومین بود «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(انعام/75).
شیعیان حضرت اینگونه هستند. شیعیان کامل آن هایی هستند که شعاع آن مقام در وجودشان است. نور امام به قلب می رسد اما یکبار می بینید ده تا حجاب دارد، هزار مرتبه حجاب پیدا کرده تا به ما می رسد. ولی اگر کسی این حجب را پشت سر گذاشت حقیقت جنت و باطنی ترین مقامات بهشت را درک می کند. چنین کسی عالی ترین لذات حضور بهشتی ها را می برد و به یک جایی می رسد که امام را در مقام نورانیت مشاهده می کند و دیگر لذتی از این بالاتر نیست. فرمود: «مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ». این رزق آن کسانی است که «لَا یَسْتَکْمِلُ أَحَدٌ الْإِیمَانَ حَتَّى یَعْرِفَنِی کُنْهَ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَام‏» عبد ممتحن هستند و به شرح صدر رسیده اند. «وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً» عرفان و بصیرت در دین یعنی همین، یعنی امام را در آن مقام عالی خودش شناختن و مشاهده کردن. یعنی آن مقام امام در قلب انسان ظهور و تجلی کند، آن وقت همه کائنات برای انسان آیات می شوند!
انسان وقتی آن مقام را دید همه عالم می شوند آیات و هیچ کجا غیر از خدا را نمی تواند ببینید. ولی اگر پایین تر آمد، فقط خدا را در عالم ملک می بیند. اگر نور امام را در عالم ملک گرفتی با نور ایشان همه این عالم می شوند آیات ولی حجاب ملکوت هنوز هست. اگر نور امام در عالم ملکوت در قلبت تجلی کرد آیات خدا را در عالم ملائکه و ملکوت می بینی. اما اگر خدا را در امیرالمؤمنین مشاهده کردی «مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی» این می شود اهل اسرار چرا که در عالم خبری نیست جز امیرالمؤمنین. کسی که به آنجا رسید به اخبار سری عالم واقف می شود.

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اللَّه‏» امیرالمؤمنین سر الله هستند و کسی که به آنجا رسید اهل اسرار می شود. فرمود: «مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ»، نه اینکه خدای متعال حلول در امیرالمؤمنین کرده باشد، ولی بالاتر از این نمی شود گفت که شما می توانید خدا را در اکبر آیاتش ببینید، آن وقت همه کائنات برایتان آیه می شود. اگر پایین تر آمدی آن وقت خدا را در عالم ملکوت می بینید، چون این منزلت از نور امام در قلبتان ظاهر شده است والا خدا را در عالم ملک می بینید و این ها متفاوت است، اینها درجات ایمان و درجات یقین است.
آن حقیقتی که حجب ظلمانی با آن خرق می شود و حجب نورانی با او طی می شود تا برسید به مقام کنه نورانیت، حضرت زهرا سلام الله علیها است. شاهدش هم در قرآن مکرر است، می فرماید: در آن ظلمات و آن دریای مواج ظلمانی که بر فرازش ابر است «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»(نور/40) تنها یک نور است و خدا هیچ چراغ دیگری برای عبور از ظلمات سقیفه و شیطان قرار نداده که آن هم «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ یَعْنِی إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة» فاطمه است. حضرت زهراء آن سر الهی است که خدای متعال انوار ائمه را که خیلی جلالت دارند و از هر مصدری نمی توانند ساطع بشوند با نور ایشان در عالم ما تجلی داده است. حجب ظلمانی از خود ولایت أولیاء طاغوت تا صفات و اعمالشان با حضرت برداشته می شود و کسی که چشم به حضرت بدوزد می تواند از این ظلمت عبور کند. حجب نورانی هم همینطور است، چون سیر ما در حجب نورانی سیر در مقاماتی است که در آیه نور توضیح داده شده و در آیه نور حضرت زهراء مشکات نور و قلب نبی اکرم هستند، «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاة»(نور/35)، پس آن نوری که نور نبی اکرم در او تجلی کرده و هدایت به او است حضرت زهرا هستند. فرمود: «مَثَلُ نُورِهِ» نبی اکرم هستند، «کَمِشْکاة» هم قلب نبی اکرم است که همه چراغ ها آنجا روشن شده و «فِیها مِصْباحٌ» همه عالم با او روشن می شود. در یک روایت دیگر فرمود: مشکاة وجود مقدس حضرت زهراء است که حقیقت قلب نبی اکرم و همه چراغ ها آن جا روشن شده، چرا که شب قدر است و قرآن در وجود ایشان طلوع کرده است «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر»(قدر/1).
اگر کسی بخواهد حجب نورانی را پشت سر بگذارد با حضرت است، لذا حضرت است که ما را به همه مقامات نبوت و ولایت ملحق می کند. هر مقامی از مقامات را می خواهیم باید ان شاء الله از وجود مقدس حضرت زهراء طلب کنیم چرا که وجود مقدس ایشان خیلی عجیب است. ایشان در این میدان آمده که این میدان را برای مؤمنین فتح کند تا آن ها در ظلمات و جهنم سقیفه گم نشوند، ولی به قیمت خیلی سنگین، این ابتلاء خیلی عظیم است اما امثال بنده نمی فهمیم. سلمان می فهمید که چه شده است.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 53:43

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی