display result search
منو
تفسیر آیات 88 تا 91 سوره نساء

تفسیر آیات 88 تا 91 سوره نساء

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 116 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 88 تا 91 سوره نساء"
- کیفیت برخورد نظام اسلامی با منافقین و کفار
- معنای عدم سبیل کفار بر مسلمین
- دعوت به هوشیاری در برابر فتنه فتنه‌گران

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللّهُ أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُوا أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً ﴿88﴾ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً ﴿89﴾ إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً ﴿90﴾ سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهَا فَإِن لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَیُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَیَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولئِکُمْ جَعَلْنَا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً مُبِیناً﴿91﴾

کیفیت برخورد نظام اسلامی با منافقین و کفار
در بیان کیفیت برخورد نظام اسلامی با منافقین و کافرین، مباحث فراوانی را این بخش از آیات به عهده دارد. حکم منافقین داخل در حوزهٴ اسلامی یعنی در مدینه مشخص شد. حکم منافقین خارج از حوزهٴ اسلامی که در مکّه به سر می‌بردند و جزء دستیاران مشرکین محسوب می‌شدند، این هم مشخص شد. فرمود اگر عده‌ای ـ گرچه منافق‌اند و در مکّه‌اند ـ به قوم یا قبیله یا دولتی پناهندهٴ سیاسی شدند که با شما میثاق عدم تعرّض بسته‌ است، وقتی پناهنده به چنین دولتی شد، قوانین و مواثیق آن دولت را محترم می‌شمارد، قهراً کاری با شما ندارد. تا کنون مزاحم شما بود، وقتی دید شما دارید دفاع می‌کنید از خود، او قدرت مقابله نداشت، فرار کرد پناهنده شد به دولتی که با شما میثاق عدم تعرّض بست. قهراً میثاق عدم تعرّض را او محترم می‌شمارد، دیگر از این به بعد کاری با شما ندارد، با چنین شخصی هم مقاتله نکنید. البته مسائل شخصی، مثل قصاص و امثال ‌ذلک، حکم خاص خود را دارد و یا اگر کسی برید از مبارزه، نه به سود مسلمین مبارزه می‌کند، برای اینکه منافق است، نه به سود کافران می‌جنگد، برای اینکه بریده از مبارزه، اعلان بی‌طرفی کرده است. فرمود با چنین کسی هم کاری نداشته باشید، هیچ سبیلی و هیچ راهی خداوند برای شما، علیه آنها قرار نداد. در اینجا ذات اقدس الهی ضمن اینکه حکم فقهی را مشخص می‌کند و خط‌ّمشی سیاسی را بازگو می‌کند، ضمن بیان این دو مطلب، یک اصل کلامی را هم بازگو می‌کند. می‌فرماید شاکر باشید که بعضی از دشمنهای شما کم شدند. اگر خدا می‌خواست آنها را هم بر شما مسلّط می‌کرد، به جنگ شما إغرائشان می‌کرد ﴿وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ﴾ برخی از مفسّرین،؛ مثل صاحب تفسیر الکاشف گفتند این مشیئت، مشیئت تکوینی نیست، برای اینکه مشیئت تکوینی در کارهای بشری دخالت نمی‌کند. بشر با مسائل تشریعی کارهایش شکل می‌گیرد و ارادهٴ تکوینی خدا در کارهای انسانی دخیل نیست.
نقل و نقد سخنان صاحب کشاف و دخالت مشیئت تکوینی
این سخن، تام نیست، برای اینکه آنچه در جهان می‌گذرد اعم از عالم انسانی و غیر‌انسانی هرچه در جهان واقع می‌شود، بر‌اساس مشیّت تکوینی حق است؛ منتها آنچه به حوزهٴ کار انسان برمی‌گردد، انسان به عنوان یک فاعل مختار در حد وسط قرار دارد. ممکن نیست جنگی یا صلحی در جهان واقع بشود و ارادهٴ تکوینی خدا نقشی نداشته باشد. گاهی خدا برای اینکه مسلمانها را بیازماید، زمینهٴ نبرد با کفّار را فراهم می‌کند. گاهی برای اینکه عده‌ای از کافران را مستأصل کند یعنی منقطع الاصل کند؛ اصلشان و ریشه‌شان را قطع کند، آنها را وادار می‌کند که به جنگ با مسلمین برخیزند، با سوء اختیار خود آنها تا ﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ بشوند . گاهی هم گروهی را آرام نگاه می‌دارد، همهٴ اینها مبادی اختیاری دارد ولی آنچه در نظام، نقش دارد کار تکوینی حق است. پس نمی‌شود گفت که ارادهٴ تکوینی خدا در کارهای بشری نقش ندارد. وقتی صاحب تفسیر شریف الکاشف مرحوم محمد جواد، دید آنچه را نفی کرده است به عنوان ارادهٴ تکوینی، بالأخره به ثمر نرسید، گفت منظور از آیهٴ ﴿وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی اگر می‌خواست این توفیق را نمی‌داد، حالا این توفیق را داد که دست از سر شما برداشتند . خب، توفیق دادن، توفیق ندادن اینها به کارهای تکوینی خدا برمی‌گردد، طبق دستور و راهنمایی تشریعی محض که نیست. چه اینکه در بخشهای دیگر قرآن کریم هم ذات اقدس الهی فرمود: ﴿لَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ﴾ یعنی اگر خدا نمی‌خواست، مقاتله‌ای واقع نمی‌شد. اینجا اقتتال به معنای همان مقاتله است، مثل اختصم به معنا تخاصمه است، خب ﴿وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ﴾ یعنی «ما تقاتلوا و ما قاتلوا» به هر تقدیر، نمی‌شود گفت چیزی در جهان می‌گذرد، در محدودهٴ زیست بشر می‌گذرد و ارادهٴ تکوینی خدا نقشی ندارد؛ منتها ذات اقدس الهی هر کاری را از راه مبادی اختیاری بشر انجام می‌دهد، آن هم لمصلحة چه اینکه در سورهٴ 47 که به نام مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، آنجا این‌چنین فرمود: آیهٴ 31 سورهٴ 47 فرمود: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَا أَخْبَارَکُمْ﴾؛ ما شما را می‌آزماییم تا معلوم بشود صابر کیست، مجاهد کیست گزارش درون شما را ما با این جنگها امتحان می‌کنیم. خب، پس جنگی که اتفاق می‌افتد بلیّهٴ خداست یعنی آزمایش الهی است. هدف این آزمایش، امور فراوانی می‌تواند باشد.
حالا اگر خداوند جلوی فتنه‌ای را گرفت که گروهی علیه مسلمین به مبارزه برنخیزند، اینجا حکم فقهی‌اش همان است که فرمود شما حق تهاجم ندارید. حکم کلامی‌اش هم این است که انسان، شاکر باشد؛ خدا را شکر که جلوی فتنه‌ای را گرفت که ما الآن مشغول کار خود هستیم، بیگانه‌ای بر نتافت تا ما دفاع بکنیم. اینکه فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ﴾ این همان قیاس استثنایی است؛ چون اینها مسلّط نشدند، معلوم می‌شود خدا نخواست این «لکن التالی باطل فالمقدم مثله» است، مثل اینکه اگر زید می‌خواست این کار را می‌کرد چون نکرد، معلوم می‌شود نخواست. حالا زید دربارهٴ کار خودش تواناست، ذات اقدس الهی دربارهٴ کلّ کارها. حالا که اینها اعلان بی‌طرفی کردند، معلوم می‌شود خدا نخواست اینها علیه شما به مبارزه برخیزند، پس شاکر باشید [و] از این امنیت بهره‌برداری کنید، آن هم حکم فقهی‌اش و تشریعی‌اش که دیگر حق تهاجم ندارید، این هم حکم کلامی‌اش که شکرگزاری است.

معنای عدم سبیل کفار بر مسلمین
پرسش:..
پاسخ: آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» به خواست خدا خواهد آمد که ﴿یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾ آن سبیل یعنی از نظر مسائل احتجاج این‌چنین است، از نظر ولایت و رهبری این‌چنین است که کافری بیاید مسلّط بشود بر مسلمین و والی آنها بشود. از نظر نظام ارزشی این‌چنین است؛ اما خدا مشخص کرد که کجا مسلمین می‌توانند علیه کافران و منافقان مبارزه کنند و کجا نمی‌توانند. آنجا که عده‌ای اعلان بی‌طرفی کردند خدا می‌فرماید شما شاکر باشید، ما شما را فعلاً نخواستیم به جنگ بیازماییم، اگر خدا می‌خواست آنها هم دستشان دراز می‌شد، حالا که دستشان کوتاه است، معلوم می‌شود خدا نخواست. چه اینکه در جریان صلح حدیبیه هم فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ عَنْهُم﴾ که کار به مصالحه کشیده است. بنابراین چیزی در جهان اتفاق نمی‌افتد که مشیّت تکوینی الهی او را زیر پوشش خود نگیرد. حالا این‌گونه از منافقانی که کاری با شما نداشتند، شما هم با آنها کاری نداشته باشید.
پرسش:..
پاسخ: در جهاد ابتدایی روح آن در حقیقت، به دفاع برمی‌گردد. چون نامهٴ دعوت را رهبران الهی برای تودهٴ مردم می‌فرستند، سران کفر جلوی نشر این دعوت را می‌گیرند. نامه‌ای که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نوشت برای امپراطوری ایران، آنها گرفتند این نامه را پاره کردند با این نامه مبارزه کردند، اینها صدِّ عن سبیل الله کردند، نگذاشتند دعوت اسلامی به تودهٴ مردم برسد. آ‌‌ن‌گاه مردمی که تشنهٴ معارف الهی‌اند و تشنهٴ اسلام‌اند، به وسیلهٴ همین سران ستم، مسدودند، راهشان بسته است حالا که این محرومان و مستضعفان می‌خواهند صدای اسلام را بشنوند و این سران کفر مانع‌اند، خدا اجازه می‌دهد که با این ائمهٴ کفر مبارزه کرد تا اینها که راه را بسته‌اند و مردم را منصرف کردند، از بین بروند و صدای اسلام، به سمع طبقات مردم برسد، روح جنگهای ابتدایی این است.

دعوت به هوشیاری در برابر فتنه فتنه‌گران
خب، در این زمینه فرمود گروه دیگری هم هستند، اینها تنظیم روابط بین‌المللی حکومت اسلامی است. فرمود گروه دیگری هم هستند که باید مواظب اینها باشید و آن این است که ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ﴾؛ یک عده را می‌بینی که می‌خواهند هم امنیت شما را تأمین کنند، هم امنیت قوم خودشان را، نه اینکه واقعاً میانجی‌گر باشند و اصلاح‌طلب. به شما که رسیدند، می‌گویند ما کاری با شما نداریم، خواهان امنیت شما هستیم. به دشمنانتان می‌رسند، می‌گویند ما کاری به شما نداریم، می‌خواهیم امنیت شما را تأمین کنیم، شما از دست ما در امان هستید. وقتی به کفر دعوت می‌شوند، فوراً در محدودهٴ کفر فرو می‌روند، به اسلام دعوت می‌شوند، نمی‌پذیرند. چنین گروهی، آفتی هستند برای شما، شما باید هوشیارانه کارهای اینها را زیر نظر داشته باشید. فرمود آن گروه اوّل که ﴿جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ﴾ اینها واقعاً دلتنگ هستند، در یک مدار بسته‌ای الآن قرار دارند، بریدند و اعلان بی‌طرفی کردند. اما گروه دیگری که فتنه‌گرند و ظاهراً داعیهٴ امنیت دارند، می‌گویند ما شما را امنیت می‌دهیم و شما از دست ما در امان باشید، به قوم خودشان هم که رسیدند چنین سخنی دارند، وقتی دعوت به کفر بشوند، فوراً به کفر فرو می‌روند. وقتی دعوت به اسلام به دست آنها برسند، بی‌اعتنایی می‌کنند از چنین گروهی بر حذر باشید، اینها اگر کاری با شما نداشتند، بسیار خب شما هم تهاجم نکنید ولی اگر آن‌چنان که می‌گویند بی‌طرفند، بی‌طرف نبودند و سلم و سازش را به شما القا نکرده‌اند و دست از شما برنداشته‌اند، آن فتنه‌گریشان را ترک نکرده‌اند، با اینها بجنگید اینها را بکشید، چنین گروهی هم هستند.

حفظ امنیت هدف گروهی از منافقین
﴿سَتَجِدُونَ آخَرِینَ﴾ تا کنون چند گروه منافق را بیان فرمود، این یک گروه دیگر است. فرمود: ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ﴾ نه واقعاً اراده می‌کنند یعنی ریاکارانه می‌گویند: شما از ما در امان هستید، قوم ما هم از ما در امان هستند، ما نه به سود مسلمین هستیم، نه به سود کافران، اعلان بی‌طرفی کردیم ولی ﴿کُلَّ مَا رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهَا﴾ این از آ‌ن مواردی است که از نظر رسم‌الخط باید این کلمهٴ «ما» با «کل» یکجا نوشته می‌شد یعنی «کلما» نوشته بشود. ولی بر‌اساس رسم‌الخط خاص قرآنی، کلمهٴ «ما» از «کل» جدا شد، می‌گویند «کلَّ ما» نباید این «ما» از «کل» جدا بشود. ما یک «کلَّ ما» داریم، یک «کلُّ ما». اگر گفتیم «کلُّ ما کذا» این می‌شود قضیهٴ موجبهٴ حملیه، اگر گفتیم «کلَّ ما کانت الشمس الطالعة النهار موجود» چنین «کلَّ ما» گفته شد این سوره قضیهٴ شرطیه است. «کلَّ ما» یعنی هر وقتی؛ اما «کلُّ ما» یعنی هر چیزی. به هر تقدیر، آن «ما» مبتداست و این «کل» هم سور او. و اما «کلَّ ما»یی که در قضیهٴ شرطیه گفته می‌شود، جمعاً به منزلهٴ سور است، نه اینکه موضوع باشد یا خبر باشد یا مقدّم باشد یا جزء مقدم باشد و مانند آن. این فرمود «کلّما» ولی از نظر نوشتن «ما» از «کل» جدا شده است، «کلَّ ما» یعنی هر وقت ﴿کُلَّ مَا رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَةِ﴾ اینها را به فتنه که همان کفر است، شرک است برگردانند [و] دعوت کنند ﴿أُرْکِسُوا فِیهَا﴾؛ اینها فرو می‌روند. فتنه همان شرک است که ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ﴾ ﴿أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ﴾ و مانند آن. خب، پس چنین گروهی که به حسب ظاهر، اعلان بی‌طرفی کردند ولی وقتی کنفرانس خاص کافران است، آنجا حضور دارند، دعوت کافران به آنها می‌رسند شرکت می‌کنند و ندای آنها را پاسخ می‌دهند.

دستور به قتال فتنه‌گران کفار و منافقین
چنین گروهی اگر ﴿لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَیُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ﴾ که همه اینها عطف بر مجزوم است ‌«‌لم یعتزلوا» ‌«‌لم یکفوا» ‌«‌لم یلقوا»؛ اگر شما را رها نکردند، کناره‌گیری نکردند و اگر دستشان را از ظلم کوتاه نکردند و اگر به سمت شما زندگی مسالمت‌آمیز را القا نکردند و ارائه نکردند، قصد فتنه داشتند، آن‌گاه ﴿فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ﴾. به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) بین این دو گروه فرق است. آن گروه اوّل اصلشان بر زندگی مسالمت‌آمیز است، لذا شرط را خدا مثبت قرار داد. فرمود اگر آمدند و با شما جنگیدند شما هم مبارزه کنید. این گروه اصلشان بر فتنه است، لذا شرط را منفی قرار داد. فرمود اگر کنار نرفتند، اگر دست برنداشتند. اگر القای سلم نکردند این سه کار که هر سه منفی است، آن‌گاه با اینها بجنگید . دربارهٴ گروه اوّل در آیهٴ نود فرمود: ﴿فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً﴾ چون آنها اصلشان بر این است که امنیت طرفین را تأمین کنند، واقعاً کاری با مسلمین نداشته باشند، حالا روی هر عاملی حالا یا ترسیدند یا بریدند از سیاست و مانند آن. فرمود: ﴿فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ﴾ ولی در آیهٴ 91 فرمود: ﴿فَإِن لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ﴾؛ اگر کنار نرفتند و نبریدند، شما بجنگید، برای اینکه اینها در میدان فتنه هستند، چون در میدان فتنه‌اند، اینها مهدور الدم هستند، فرق این است. خب، تا کنون چند گروه حکمشان مشخص شد. افراد، از نظر قرآن کریم به چند دسته تقسیم می‌شوند: یک عده افرادی هستند که ﴿قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا﴾ اینها واقعاً مستقیم‌اند: ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا﴾، اینها کسانی هستند که ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ﴾ و کسانی‌اند که در هرحال، مؤمن و موحد و پرهیزکارند؛ هم در حال عادی صابر و شاکرند، هم در حال خطر و هم در خط مقدّم خطر و جبهه و آتش. لذا می‌فرماید اینها مؤمن و باتقوایند و نه تنها در ضرّا با تقوایند و در بأسا باتقوایند، بلکه در ﴿حِینَ الْبَأْسِ﴾ هم باتقوایند در آن بحثهای قبل، فرق بأسا و ﴿حِینَ الْبَأْسِ﴾ مشخص شد. مثلاً زمان جنگ، زمان بأسا است؛ اما آنکه در خط مقدّم جبهه است در خاکریز اوّل و دوّم، این ﴿حِینَ الْبَأْسِ﴾ است. فرمود مؤمنان واقعی این‌چنین‌اند که هم در بأسا و هم در ﴿حِینَ الْبَأْسِ﴾ اینها مؤمن‌اند و راسخ، این گروه اوّل.

ویژگیهای گروه مؤمنین
آثار این گروه اوّل آن است که از نظر عمل، آن‌چنان که در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» گذشت این بود که ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ﴾ متّقین چه کسانی هستند ﴿الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ﴾ . یک وقت است کسی که وضع مالی‌اش خوب شد مقداری انفاق می‌کند، یک وقت است نه، نظیر ش﴿وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾ ؛ در حال سختی و تنگدستی هم اهل انفاق‌اند. اینها معتقدند که انفاق، روزی را زیاد می‌کند. در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه این را دارد که مگر شما نمی‌خواهید تجارت کنید و از راه کسب، رزقتان زیاد شود: «فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ» ؛ تجارت کنید. اگر شما به مقدار مقدورتان تجارت کردید و امساک نکردید و چیزی در راه خدا دادید، این تجارت سود ده است، برای اینکه طرف تجارتتان خداست: «فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ» یا «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ» . خب، نفرمود ﴿ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾ ؟ شما اگر بخواهید به مخزن رزقتان دسترسی پیدا کنید و مقداری از مخزنتان بگیرید، نردبانش صدقه است «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ»؛ با نردبان صدقه می‌توانید بالا بروید ولو جاه‌تان را پایین بیاورید. مردان باتقوا این‌چنین‌اند، لذا ﴿یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ﴾، چه اینکه ﴿قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا﴾ . گروه دوّم، مقابل اینها هستند؛ کافران عنود و منافقان لجوج‌اند که در هرحال، بر کفر درونی خود پافشاری می‌کنند: ﴿إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ﴾ چه انسان کاری با آنها داشته باشد چه نداشته باشد، در هر دو حال اینها حمله می‌کنند، پارس می‌کنند. گروه سوّم فرصت‌طلب‌اند، تابع وضع اجتماعی هستند. گاهی به سمت ایمان گرایش دارند، گاهی به سمت کفر و نفاق می‌گرایند، تابع شرایط‌اند «ابن الوقت» هستند. گروه چهارم اصولاً متلوّن‌اند، با اینکه شرایط یکی است، هر روز یک طور فکر می‌کنند. این متلوّنها، خط‌مشی زندگی خاص انتخاب نکردند، این‌چنین است.

گروه‌های مختلف منافقین و حکم مربوط به آن‌ها
برخی از این گروه‌ها در این فصل از سورهٴ مبارکهٴ «نساء» وضعشان مشخص شد، اینها گاهی وقتی قدرت پیدا کردند حمله می‌کنند، وقتی قدرت پیدا نکردند به مؤمنین می‌رسند، می‌گویند ما با شماییم، شما از ما در امان باشید. به کافران که می‌رسند، می‌گویند ما از شماییم، شما از ما در امان باشید. وقتی فتنه می‌شود، اینها روشنگر فتنه هستند، چنین حالتی دارند. حالا اینکه ﴿یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُدُّوا إِلَی الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیهَا﴾ این شامل گروه سوّم و چهارم خواهد بود، گاهی در اثر فرصت‌طلبی‌ها این‌چنین‌اند، گاهی نه، در اثر تلوّن مزاج است، یک آدم مستقیمی نیستند، گرچه منافق از استقامت بهره‌ای ندارد نه مثل مؤمن محض است که مستقیم باشد، نه مثل کافر صرف است که مُعْوَجّ محض باشد. این ﴿مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لاَ إِلَی هؤُلاَءِ وَلاَ إِلَی هؤُلاَءِ﴾ ولی درونش به کفر مایل‌تر از ایمان است، بلکه مایل به کفر است، خب ﴿هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْیمَانِ﴾ چنین حالتی دارند. پس از این گروه‌ها و اقوام، در این تبیین خط‌مشی سیاسی، حکمشان مشخص شد که فرمود این‌چنین‌اند. چون این گروه، احیاناً ممکن است در اثر تلوّن با کافران بسازند و علیه مسلمین بتازند، فرمود شما آماده باشید. همان ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ و مانند آن، دستور آمادگی می‌دهد.

احکام فقهی مربوط به روابط حکومت اسلامی
اگر گروهی واقعاً پناهندهٴ سیاسی شدند به کشوری که یا به قوم و قبیله‌ای که با دولت اسلامی پیمان عدم تعرّض بسته‌اند، هم از نظر مسائل سیاسی و نظامی حکمشان مشخص است، چه اینکه این آیات روشن کرد، هم از نظر مسائل فقهی که ما حق تعرّض نداریم، چه اینکه اگر مسلمانی، مسلمانی را کشت که خونش هدر نبود ولی به دولت کفر پناهنده شده بود، این باید دیه‌اش را پرداخت. حالا این بحثش به خواست خدا در آیات بعد خواهد آمد یعنی در آیهٴ 92 هست. در آیهٴ 92 که به خواست خدا بحثش خواهد آمد اوّل، از اینجا شروع می‌شود که مؤمن حق ندارد مؤمنی را بکشد، مگر اینکه اشتباه بکند و اگر کسی مؤمنی را اشتباهاً کشت، باید یک بنده آزاد کند و به اهلش هم دیه بدهد. تنها کفّاره یا تنها دیه، کافی نیست، جمع بین دیه و کفّاره است، مگر اینکه اولیای مقتول صرف نظر کنند و ﴿إِلَّا أَن یَصَّدَّقُوا﴾؛ صدقه بدهند.
حالا اگر این مؤمن مقتول ﴿فَإِن کَانَ﴾ آن مقتول ﴿مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ﴾ اگر قبیله‌ای، دولتی با دولت اسلامی عداوت دارد و این فردی که جزء آ‌ن دولت دشمن است، این فرد مؤمن بود ایمان آورد ولی شهروند دولتی است که با ما در نبرد است. از این جهت که این مقتول، مؤمن است قتل او جایز نیست و اگر کسی اشتباهاً کشت باید چیزی بپردازد یا کاری بکند، حالا آن کار چیست؟ آن را آیهٴ 92 توضیح می‌دهد. از آن جهت که این مقتول مؤمن، شهروند یک دولت معاند است، بازماندگان او معاندند چیزی نباید به بازماندگان او داد. در اینجا دیگر دیه نیست، فقط کفّاره است پس اگر آن مقتول، مؤمن بود و در نظام اسلامی به سر می‌برد، هم دیه است و هم کفّاره، ولی اگر آ‌ن شهروند مقتول که مؤمن است، شهروند دولتی است که معاند با دولت اسلامی است و بستگان او هم کافرند، اینجا دیه ندارد، فقط کفّاره دارد. لذا فرمود: ﴿فَإِن کَانَ﴾ یعنی آن مقتول ﴿مِن قَوْمٍ﴾ که آن قوم ﴿عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ﴾ یعنی این مقتول ﴿مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ باید شما کفّاره بدهید. ولی ﴿وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ﴾؛ حالا اگر این مقتول که مؤمن بود، شهروند دولتی بود که آن دولت، معاند با دولت اسلامی نبود، بلکه با دولت اسلامی میثاق عدم تعرّض بستند، میثاق زندگی مسالمت‌آمیز مشترک بستند. در چنین شرایطی اگر کسی آن مسلمان را کشت، گذشته از اینکه باید کفّاره بپردازد، باید به بازماندگان چنین مسلمانی هم دیه بپردازد، برای حفظ آن میثاق متقابل. خب، پس هم کشتن جایز نیست و هم اگر کشتند، اگر مقتول مسلمان بود باید گذشته از کفّاره، دیه هم بپردازد، این برای رعایت آن میثاق بین‌المللی است.
خب بنابراین اینکه فرمود: ﴿إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ﴾ هم مسئلهٴ سیاسی را مشخص می‌کند، هم مسئلهٴ نظامی را و هم مسئلهٴ فقهی را؛ منتها مسئلهٴ فقهی، بخشش که مربوط به اصل عمل است در همین آیهٴ محل بحث مشخص شد، فرمود حق کشتن ندارید، بخشی که مربوط به حکم بعد از کُشتن است، در آیهٴ 92 مشخص شد که بحثش مبسوطاً خواهد آمد.
«والحمد الله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:27

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی