display result search
منو
درجات رفعت در درجات ذکر و هدایت، جلسه دوم

درجات رفعت در درجات ذکر و هدایت، جلسه دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 337 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «درجات رفعت در درجات ذکر و هدایت»، جلسه دوم، سال 1398

فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ۚ وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَىٰ
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَىٰ
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىٰ
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَىٰ وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا
قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا ۖ وَکَذَٰلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَىٰ
عرض کردیم که خدای متعال بعد از ان که حضرت را برگزید جناب آدم علی نبینا و آله علیه السلام را توبه ایشان را پذیرفت رجوع کرد به حضرت آدم و اورا وارد وادی هدایت فرمود خطاب فرمود که ناچار دیگر شما باید با شیطان و دستگاه ابلیس هبوط کنید به عالم عرض و کار شما به درگیری و دشمنی و عداوت می کشد بعضکم لبعض عدو ولی درا ین فضای عداوت و درگیری بین نسل حضرت آدم و شیطان و دشمنی شیطان با ما خدای متعال یک تکیه گاهی قرار د اده و اما یأتینکم منی هدی فمن التبع هدای فلا یضل ولا یشقی از ناحیه من یک هدایتی به سوی شما نازل می شود یک چراغ هدایتی برای شما روشن می کنم شما اگر بنایتان را بر این بگذارید که در سایه او حرکت کنید قوای خودتان را در پناه او ببرید من التبع هدای فلا یضل ولا یشقی نه گم م یشوید در عالم نه به شقاوت می رسید. که عرض کردیم تمام تلاش شیطان هم بر همین متمرکز شده که ما را از همین هدایت جدا کند. تمرکز بر همین دارد که ما را به شقاوت و ضلال برساند. اول ما را گم کند ضل من فارغکم کسی که از این چراغ هدایت جدا شد در عالم گم می شود. ضلال یعنی گمگشتگی دیگر ضل من فارغکم و بعد هم انسان را تا مرز شقاوت می برد راه نجات تنها همین است شیطان به دنبال ضلال و شقاوت است و خدای متعال رمایه ایکه به ما در این عالم عطا کرده عالمی که شیطان و قوای او فعالند در حدیث عقل و جهل ملاحظه فرمودید هفتاد و پنج لشکر دارد در مقابل هر لشکری که خدای متعال به حضرت عطا کرده او هم لشکر خواسته خدای مت عال هم اجابت کرده به آن قوا و لشکر و جنود خودش که یکیش برای این که آدم را زمینگیر کند کافی است حمله می کند و تنها کاری هم که می کند این است می خواهد انسان را از امام جدا کند و وقتی انسان از این هدایتی که خدا در عالم قرار داده فاصله گرفت به سردرگمی و ضلال و بعد هم طبیعتا به شقاوت و عاقبت به شری منتهی می شود این کار شیطان است خدا هم در مقابلش امام را فرستاده به ما هم یک دستور داده من التبع هدای اگر کسی دنبال امام حرکت کرد فلا یضل ولا یشقی اما و من اعرض عن ذکری فان له معیهش زنکا در مقابل اتباع از هدایت اعراض از ذکر قرار گرفته قاعدتا این ذکر و هدایت یک حقیقت اند همینطوری که در روایت هم یکسان تعریف شده منتها وقتی می خواسته اتباع را نسبت بدهد فرموده هدی وقتی اعراض را می خواسته نسبت بدهد فرموده ذکر، اگر کسی تبعیت از امام کرد فلا یضل و لا یشقی ولی اگر کسی از امام که حقیقت ذکر هست و و ادی ولایت او وادی ذکر هست اعراض کرد رویگردان شد که این اعراض از همان هدایت هست چون امام هم کلمه هداست هم کلمه ذکر است دیگر، ذکر هم به امام تأویل شده در آیات قرآن هم در مقام تنزیل به وجود مقدس نبی اکرم تطبیق شده انزلنا علیکم ذکرا رسولا تأویل به حضرت هم داریم در آیات، فرمود علی بذکرالله تطمئن القلوب ای علی بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم تطمئن القلوب و هو ذکرالله و حجابه کما این که ذکر به امام هم تأویل شده به در روایات مکرر همینطور که ائمه اهل الذکر هستند خود ذکر هم هستند از جمله در همین آیه روایات ذیلش ذکر را به امیرالمومنین علیه السلام تأویل کرده اعراض از این هدایت یعنی اعراض از امام که کلمه ذکر هست رویگردانی از ذکر الهی از وادی ذکر موجب عیش زنک می شود من اعرض عن ذکری فان له معیشه زنکا در همین دنیا انسانی که رویگردان از ذکر می شود در عالم غفلت به سر می برد دچار به عیش زنک و تلخ و تنگ می شود ولو همه دنیا را به کسی بدهند که در وادی غفلت هست این امکانات زنک انسان را از بین نمی برد. تلخی زندگی انسان را تلخی زندگی را از بین نمی برد. تلخی و تنگی زندگی تنها با ورود به وسعت ذکر و وادی ذکر هست که مرتفع می شود و وادی ذکر وادی ولایت امام است امام کلمه ذکر است هم مذکر بالله هست هم خود امام حقیقت ذکر است. چیزی نیست امام جز ذکر، کما این که هم ایمان مستند به امام است هم خود امام کلمه ایمان است. هم کلمه ایمان است هم این است که ایمان را به انسان عطا می کند. ذکر هم همینطوری است. امام کلمه ذکر است وادی ولایت امام وادی ذکر است . اگر کسی از امام اعراض کرد این اعراض از یاد خداست اعراض از توجه به خدای متعال است. بیرون وادی ولایت امام غفلت محض است. اگر کسی در مسجد تمام عمرش را سپری کند بیرون وادی ولایت امام ذره ای تذکر به خدای متعال درش نیست نور ذکر درش پیدا نمی شود چون این نور ذکر فی بیوت اذن الله تنزل پیدا کرده در بیرون این بیوت این ذکر نیست این نور نیست این هدایت نیست. داستان عرض کردم این هدی و ذکر کاملا به هم پیوسته هستند داستان تنزل این ذکر وهدایت هم در آیه نور توضیح داده شده دیگر، هم هدایت است الله نورالسماوات والارض ای هدی من فی السماوات و من فی الارض هم ذکر این است جریان هدایت چون وقتی تنزل پیدا می کند می شود فی بیوت اذن الله عن ترفع و یذکر فیهاسمه در این خانه فضا فضای ذکر است محیط محیط ذکر است. لذا اگر کسی و ارد این خانه شد یسبح له فیها بالغدو والآصال رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکرالله. چون محیط محیط ذکر است تجارتش هم ذکر است. بازارش هم ذکر است. بیرون و ادی ذکر که همین وادی هدایت و وادی تنزل نور الهی است بیرون این بیت النور و بیت الذکر نمازش هم غفلت است. در این وادی خوابش هم ذکر است. این ایه شریفه را در روایت معنا فرموده قلیلا من اللیل ما یهجئون متقین کمی از شب را می خوابند هجوء خواب در شب است دیگر اندکی خواب دارند حضرت فرمود بعضی هایشان اهل خواب می خوابند هم ولی چون اهل ذکرند خدای متعال خوابشان را بیداری به حساب آورده اگر کسی به امام رسید با امام حرکت کرد در تبعیت از امام بود قوای ذیل امام در عالم حرکت می کرد من التبعنی فهو منی از اهل بیت و اهل ذکر امام شد این تجارتش هم می شود ذکر ولی اگر از امام رویگردان شد من اعرض عن ذکری این اعراض از خداست اعراض از توجه به حضرت حق است محال است فعلی قولی عملی متوجه به حضرت حق باشد در بیرون وادی ولایت امام اگر کسی از امام فاصله گرفت این ق اعده کلی است که خدا فرموده وقتی حضرت آدم را دستور به هبوط دادیم فرمود این از عداوت شیطان از این دشمنی کسی جان سالم به در می برد که من التبع هدای فلا یضل و لا یشقی ولی اگر از این چراغ هدایت که همان ذکر است اعراض کرد فان له معیشه زنکا این اول و دوم و نحشره یوم القیامه اعمی ذیل این عیش زنک یک روایتی است تقدیم کنم ملاحظه فرمودید که ظاهر این معیشتا زنکا در همین دنیا هم عیش عیش تلخ می شود زندگی تلخ می شود تنگ می شود در تنگنا قرار می گیرد انسان واضح هم هست ولو در وسعت هم باشد در تنگناست. الان هم که دشمنان ممکن است در وسعت باشند خدای متعال دستشان را باز گذاشته این وسعت به معنی این نیست که تنگنا نیستند در زنک هستند کسی رویش را از خدا برگرداند در این عالم محیط محیط زنک می شود تلخ می شود برایش یک تعبیری در دعای کمیل هست مختلف معنا شده شاید یک معنایی که بشود برایش کرد این هست الهی و ان صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراغک خدایا اگر من بر عذاب تو صبر کنم گیرم در قیامت ان عذابی که غیر قابل تحمل است من تحمل کردم چطوری بر فراغ تو صبر کنم خب یک معنایی که کردند این است که این مختص به اولیاء خدا می شود که در مقامی است که دوری خدا بر او سخت تر از سایر عذاب هاست ولی یک معنای دیگر هم دارد که می تواند یک معنای عمومی تری باشد. یک موقعی انسان در رنج هست اما در دوری از خدا نیست. در فراغ خدای متعال نیست. گرفتار است ولی می داند عالم در دست اوست قدرت اورا می بیند می بیند او دارد انسان را تنبیه می کند این می تواند یک جوری کنار بیاید با این تلخی، ولی اگر نه کسی در سختی قرار گرفت دست خدای متعال را هم ندید خیال کرد در مقابل چوگان این عالم کل و کور قرار گرفته در رنج هست در سختی هست هیچ دست رحمت و حکمتی هم نمی بیند این خیلی تحملش سخت است. آنهایی که بی خدا در عالم زندگی می کنند اینطوری است اینها خودشان را در مقابل چوگان یک عالم کر و کوری می بینند که هیچ کاری هم در مقابل این عالم از دستشان ساخته نیست. گاهی خودشان تعبیر می کنند یک سنگ ریزه ای که پرتاب شده در دامن کوهستان چه کار می تواند بکند یک پرکاهی در مقابل این طوفان ها یک موقعی انسان می بیند مریض شده ولی احساس می کند که دست حکمت او آدم را مریض کرده دست حکمت او آدم را فقیر کرده این قابل تحمل است از او جدا نیست بلا هست حتی عذاب هست عذاب با بلا فرق می کند. اما در عین حال در این عذاب اورا می بیند. قابل تحمل نیست عذاب خدای متعال، ولی باز فرق می کند با آنجایی که انسان هم در متن عذاب باشد هم در فراغ باشد فکیف اصبر علی فراغک این خیلی کار را سخت می کند. آنهایی که از ذکر را سخت می کند آنهایی که از ذکر اعراض می کنند از خدای متعال رویگردانند در وادی ملک می مانند از وادی ملک بیرون نمی روند هیچ وقت به نور یقین نمی رسند همیشه در وادی حیرت اند. همیشه در وادی شک اند و این وادی شک وادی ضیق و زنک است بدترین عذابها برای انسان حاصل می شود در وادی شک، به خلاف وادی یقین، وادی ذکر که ما را به وادی یقین منتهی می کند انسان اگر وارد وادی ذکر شد به نور امام رسید به مشاهده ملکوت هم می رسد داستان حضرت ابراهیم خلیل هم همین است دیگر وقتی به مشاهده ملکوت رسید به آرامش می رسد تمام این سختی ها برای این صاحب یقین آرامش است. ولی اگر اعراض از ذکر کرد رویش را از امام برگرداند باید الی الابد در وادی حیرت باشد. با امام هست که پرده ها برداشته می شود. انسان می تواند در عالم ملک ملکوت عالم را ببیند. ولی اگر انسان در حجاب قرار گرفت از ملکوت عالم سراسر عمرش با ملک سر و کار دارد زمین و ماه و خورشید و آسمان می بیند. این همه سفره هم که برایش پهن باشد در عیش زنک است ولی در بعضی روایات فرمودند حتی به ظاهر هم این ها این عیش زنک برایشان پیش می آید معاویه بن عمار نقل میکند علی بن ابراهیم نقل کردند از معاویه بن عمار به امام صادق عرض کرد آقا این من اعرض عن ذکری فان له معیشه زنکا مقصود چه کسانی هستند حضرت فرمود نساب اند دشمنان ما هستند. فان له معیشه زنکا به حضرت عرض کرد آقا من دیدم اینها یک عمر در وسعت اند در کفایت اند کفاف زندگی را دارند. حضرت فرمودند الان را نگاه نکن این ناظر به دوران رجعت است. به حدی کارشان سخت می شود که یأکلون ال[:] از نجاسات تناول می کنند وضعشان به اینجا می رسد. البته عرض کردم این در عالم ظاهر هست منتها در باطن هم اگر کسی از امام فاصله گرفت در وسعت هم که باشد این وسعت ظاهری ضیق و زنک را از بین نمی برد وادی ذکر و حضور و توجه به حضرت حق است که انسان را به آرامش می رساند. علی بذکرالله تطمئن القلوب چه ذکر را فاعلش را الله بگیریم چه فاعلش را عبد بگیریم چه خدا بگوییم باید به بنده توجه کند چه این که بنده باید متوجه خدا باشد. اگر کسی از امام فاصله گرفت از هر دو فاصله گرفته، چون اگر ما بخواهیم به خدای مت عال متذکر بشویم راهش توجه به امام است. خدای متعال هم بخواهد به ما توجه کند باز هم راهش از طریق امام هست. خدای متعال از طریق امام به ما عنایت می کند. لذا اگر کسی از امام فاصله گرفت باطنا که در زنک هست همیشه، ظاهرا هم در محیط زنک قرار می گیرد در دوران رجعت، فرمود اینهایی که الان هم در وسعت هستند برمیگردند آنجا ز نظر ظاهری هم در ضیق و زنک هستند این وضعشان در دنیاست. و نحشره یوم القیامه اعمی روز قیامت هم وقتی وارد محشر می شوند تعبیر قرآن این است کور وارد محشر می شوند پیداست از این تعبیر که این کوری کوری چشم ظاهری هم هست. قال لما حشرتنی اعمی قد کنت بصیرا خدایا من چشم داشتم چه کردم که این چشم را از من گرفته ای و من را کور معشور کرده ای پیداست همینم چشم ظاهری مقصود است لذا در روایات هست در دنیا کور باطن بوده در آخرت چشم ظاهریش هم ازش گرفته می شود کسی که در دنیا کور باطن هست در آخرت هم کور باطن است. این یک امر اضافه است. در دنیا چشم داشت می دید لااقل حیرت ظاهری نداشت. عنایت دارید عمایه حیرت می آورد دیگر از لوازمش همین است در روایات هم هست. کسی که در همین دنیا چشم نداشته باشد در محیط عالم طبیعت در حیرت است. اگر کسی کور باطن شد در باطن عالم وقتی می خواهد راه برود در حیرت است. در قیامت این آدمی که از امام فاصله گرفته هم حیرت باطنی دارد هم حیرت ظاهری، فرمود در دنیا قلبش نابینا بود به امام نرسیده بود به این چراغ هدایتی که امام روشن فرموده، اما یأتینکم منی هدی نرسیده بود از ذکر و این نور رویگردان بود در آخرت هم قلبش نابیناست هم چشمش نابیناست. به خدای متعال عرضه می دارد لما حشرتنی اعمی این هم عرض بکنم لذا خدای متعال درقرآن وقتی حشر اینها را بیان می کند که اینها چطوری محشور می شوند اینها که از امام فاصله گرفته اند با همین توصیف بیان می کند یوم ندعوا کل اناس بامامهم ظاهر این آیه این است که ما در قیامت عنوانی نداریم که ما را صداب زنند فلانی بیاید محشر اینطوری نیست. می گویند اتباع امیرالمومنین بیایند محشر، پیروان معاویه بیایند اینطوری صدا می زنند. یوم ندعوا کل اناس بامامهم آن وقت مردم دو دسته می شوند قاعدتا این دو دسته کسانی هستند که با امام حق آمده اند و با امام ضلال، ائمه ای که دعوت به جنت می کنند ائمه ای که دعوت به نار می کنند. و جعلنا منهم ائمه یدعون الی النار پس دو تا امام است دیگر امام نار و امام جنت امام نور صدایشان می زنیم با ائمه شان بیایند قرآن بعد اینطوری توصیف می کند. نمی فرماید آنهایی که دنبال امام حق می آیند یوم ندعوا کل اناس بامامهم اینجا مردم دو دسته هستند فمن اوتی کتابه بیمینه یک عده ای وقتی دنبال امام شان می آیند در محشر کتابشان در دست راستشان است. اینها کسانی هستند که دنبال امام حق بودند دنبال امیرالمومنین بودند فاولئک یقرئون کتابهم ولا یظلمون فتیلا سرشان را بالا می گیرند شرافتمندانه کتابشان را می خوانند این کتاب پر از عزت است. ولی آنهایی که دنبال امام باطل بودند تعبیر این نیست که کتابشان را به دست چپشان می دهیم این نیست وقتی نها را می خواهد حکایت کند می فرماید من کان فیهذه اعمی و هو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا، یعنی آنهایی که دنبال امام باطل می آیند در محشر آنها دچار کوری هستند چون امامشان نوری ندارد به آنها بدهد محیط ولایت آنها محیط ظلمت است چراغی نیست. لذا آنهایی که دنبال امام باطل بودند من کان فی هذه اعمی بامام حق نرسیدند وقتی هم محشور می شوند در محشر با امام عدل نمی آیند. لذا در وادی ظلمت اند این. این حکایت سوره مبارکه حدید همین است دیگر یوم تری المومنین والمومنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم مومنین وقتی می آیند در محشر نورشان پیش رویشان در حرکت است از جانب راستشان، فرمود امامهم، در دنیا با امام بودند در اخرت هم با امام اند. یسعی نورهم در حیرت نیستند در تاریکی نیستند. در عمایه نیستند. اما یوم یقول المنافقون والمنافقات للذین امنوا انظرونا نقتبس منکم قیل الرجعوا ورائکم فالتمسوا نورا منافقین و منافقات وقتی می آیند نوری ندارند چرا چون آنها وقتی می آیند با امام باطل می آیند امامی که خودش هم نور ندارد. بلکه ظلمات محض است والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات این ظلمات ظلمات خودشان هست. کفار رابه وادی ظلمات خودشان می برند که وادی نار هم هست. اولئک اصحاب النار، لذا آنهایی که از امام حق فاصله گرفتند در قیامت نوری ندارند در عمایه و کوری هستند. وقتی قرآن حشر آنها را حکایت می کند می فرماید من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی یوم ندعوا کل اناس بامامهم فمن اوتی کتابه بیمینه فاولئک یقرئون بکتابهم فلا یظلمون فتیلا من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا آنهایی که در دنیا دنبال امیرالمومنین نبودند در کوری بودند در آخرت هم کور محشور می شوند داستان همین آِه است دیگر و من اعرض عن ذکری فان له معیشه زنکا و نحشره یوم القیامه اعمی قال لما حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا خدایا من چه جرم کردم من چشم داشتم کور باطن که بوده کسی که کور باطن هست گویا هیچ وقت نمی فهمد کور باطن است در قیامت هم متوجه نیست که در دنیا هم کور بوده، فقط چشم ظاهریش را می دیده، هیبت ظاهری هم پیدا می کند قال لما حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا قال کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها در دنیا آیات ما رو به تو آوردند ما نگفتیم تو برو آیات را پیدا کن ما نگفتیم تو برو به امیرالمومنین راه پیدا کن امام را فرستادیم کذلک اتتک آیاتنا یکی از عناوینی که امام در قرآن دارد عنوان آیه است. کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی فراموش کردی امروز هم رها می شوی، کسی که امام را رها کند آیاتی که رو به او می اورند می خواهند اورا به خدا دعوت کنند روی از این آیات برمیگرداند و ترک می کند آیات را ای ترکتها کذلک الیوم التنسی اگر امام در قیامت انسان را رها کند انسان به کوری مبتلا می شود حتی کوری ظاهری، کما این که اگر امام به کسی توجه کند بصیرت و بصر پیدا می کند دیگر، چون امام کلمه نور است. کلمه ذکر است. در قیامت بهشان می گویند شما از آیات ما اعراض کردید. اگر رو به امام می آوردید همینطوری که چشم ظاهر داشتید چشم باطنتان هم باز می شد ولی چون روی نیاوردید اعراض کردید همین چشم ظاهرتان هم ازتان گرفته می شود یک تعبیر لطیفی قرآن در سوره مبارکه اعراف دارد عرضم را جمع می کنم ان الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها آنهایی که آیات ما را تکذیب کردند آیه آمد تکذیبش کرد. فرمود یعنی آیات یعنی ائمه علیهم السلام والستکبروا عنها شاهدش هم همین است استکبار است. استکبار در مقابل آیات طبیعی که خیلی معنا ندارد که واستکبروا عنها با استکبار رویشان را از امام برگرداندند استکبر عنه یعنی همین دیگر، یعنی استکبار کرد برای خودش در مقابل امام شأن و حساب باز کرد کبریایی برای خودش در مقابل امام در نظر گرفت با استکبار رویش را از امام برگرداند. می فرماید لا تفتح لهم ابواب السماء، اینها ابواب آسمان به رویشان باز نیم شود. همیشه باید در عالم ارض بمانند. تلک الدارالاخره نجعلها للذین لا یریدون فی الارض ولا فسادا. فرمود تلک الدارالاخره محیط ولایت ماست. با اشاره به دور و با تعظیم تلک الدارالاخره نجعلها للذین لا یریدون فی الارض ولا فسادا ، آنهایی که در زمین برتری جویی ندارند و فساد نمی کنند که همیشه ریشه فساد برتری جویی است استعلاست. تلک الدارالاخره برای اینهاست. اگر کسی در مقابل آیات خدا استکبار کرد علو و برتری جویی کرد نتیجه اش این است که همیشه باید در عالم ارض بماند. ان الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء درهای آسمان به رویشان باز نمی شود همه چیز در عالم ارض است ولا یدخلون الجنه طبیعتا وارد جنت هم نمی شوند که این هم از فروع همان عالم سماء است دیگر لا تفتح لهم ابواب السماء ولا یدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم الخیاط تا وقتی که شتر از سوراخ سوزن رد بشود. مفسرین بعضی فرمودند یعنی نمی شود دیگر، چون هیچ شتری از سوراخ سوزن رد نمی شود ولی بعضی گفتند چرا شتر هم از سوراخ سوزن رد می شود. اگر کوچک شد از سوراخ سوزن رد می شود آنهایی که استکبار کردند خدای متعال اگر انقدر استکبارشان از بین رفت و ذوب شدند تا این که به این اندازه رسیدند استکبارشان از بین رفت خاشع شدند خاضع شدند آن وقت درهای بهشت هم به رویشان باز می شود. ولی مادامی که استکبارشان درشان هست باب بهشت به روی آنها باز نیست باب جنت به روی آنها باز نیست. لذا بهشان می گویند قال لما حشرتنی اعمی می گوید چون امام آمد تو از امام رویت را برگردان، کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی صلی الله علیک یا ابا عبدالله. عذرمی خواهم از اساتید خودم از مرجع بزرگوار حضرت آیت الله العظمی وحید که وقتشان را گرفتم. روز هشتم محرم و به قله های عزای امام حسین نزدیک می شویم. ان شاء الله حضرت یک عنایتی کنند یک لطفی کنند موانع برداشته بشود و درهای ورود به وادی رحمت سیدالشهداء ه از وادی مصیبت حضرت این درها باز می شود ان شاء الله گشوده بشود. متوسل می شویم به ساحت مقدس اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک. این بیان سیدالشهداست این برای مقام عصمت کافی است این بیان، اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک در هیچ یک از مقامات خلقت حضرت رجس نیست. در هیچ یک از مقامات اشبه الناس خلقا خلقش به آن خلق عظیم انک لعلی خلق عظیم که همه عالم مهمان این خلق عظیم است اشبه الناس و منطقا منطق حضرت منطق توحید است دیگر، بیان حضرت اشبه الناس به بیان رسول خداست لسانش لسان توحید است آنقدر عظمت داشت محبت امام حسین به این آقازاده به خاطر این هست و این جمله گویای محبت است. و کنا اذا [:] الی رسولک نظرنا الیه گویا پیامبر خدا به میدان می رود. لذا وقتی آمد اجازه گرفت فاستأذن اباه و اذن له فرمود پسرم برو بی درنگ فرمود برو، ولی دنبال سر علی به راه افتاد در مدحش آیه قرآن خواند ان الله الصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:42

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی