display result search
منو
ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان، جلسه اول

ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان، جلسه اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 60 دقیقه مدت قطعه
  • 36120 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان»، جلسه اول، سال 1396

«هوالذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا،» در این آیه مبارکه سوره تبارک خدای متعال می فرماید که خلقت موت و حیات هر دو از افعال حضرت حق است. هو الذی هردو مخلوق اند هر دو هم فعل خدای متعال هست. هوالذی خلق الموت والحیات. خب، برای چه خدای متعال مرگ و زندگی را آفرید لیبلوکم ایکم احسن عملا، برای این که شما را مورد ابتلا قرار بدهد و نتیجه این ابتلاء هم این هست که آن کسانی که اهل عمل نیک هستند اهل احسن عملا بهترین عمل ها هستند در همین صحنه ابتلاء در همین عالمی که موت و حیات هر دو درش آفریده شده به بهترین اعمال می رسند اهل بهترین اعمال می شوند. پس اولا غایت این حیاتی که ما در عالم دنیا داریم که این عالم حیات عالم دنیا حیاتی است که به دنبالش موت هست و همه انسانهایی که در این دار دنیا می آیند باید موت را هم بچشند به تعبیر قرآن، کل نفس ذائقه الموت، در عالم آخرت بعد از این که ما وارد بهشت شدیم ان شاء الله دیگر در آنجا مرگ نیست. ولی در عالم دنیا این طور است خدای متعال حیات را آفریده موت را هم آفریده. هر دو مخلوق خدای متعال هست. هر دو هم بسیار مخلوق های محبوب و مطلوبی هستند یعنی به همان اندازه ای که واقعا حیات شیرین هست برای انسانی که غرض صنع خدا را درک می کند موت هم واقعا شیرین می شود موت خیلی امر محبوب و مطلوبی است. لذا اولیاء خدا مشتاق مرگ اند دیگر، علامت اولیاء خدا این است که اشتیاق به موت دارند. علامت نورانی شدن این است که آدم مشتاق عالم آخرت می شود. این حدیث نورانی در خاطر مبارکتان هست. مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل کرده اند خدای متعال می فرماید و من یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام اگر اراده هدایت کسی را بکند به او شرح صدر می دهد تا بتواند حقیقت اسلام را درک بکند مسلم حقیقی بشود. مسلم حقیقی شدن شرح صدر می خواهد.در ذیل این آیه روایتی را در مجمع البیان نقل کرده از حضرت سوال شد یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شرح صدر که مقدمه هدایت شدند مقدمه مسلم حقیقی شدن و مسلمان حقیقی شدن هست چی است حضرت یک جوابی دادند که خب جواب جواب بسیار دقیق ولی سنگین هم هست.فرمودند که نور یقع فی قلب المومن یشرح له صدره و ینفصح، شرح صدر یک نوری است که از عالم الهی در قلب مومن وارد می شود و وقتی این نور وارد قلب مومن شد آن قلب بسط پیدا می کند از تنگنا و ضیق خارج می شود. شرح صدر پیدا می شود. خب بیان حضرت بیان سنگینی بود سوال کردند. علامت این شرح صدر و نورانیت دل شیعه اگر به شرح صدر رسید خدای متعال اورا نورانی کرد دلش را علامتش چیست که ما بفهمیم شرح صدر به ما عطا شده یا نه، حضرت فرمودند که سلامت را اگر کسی دلش نورانی شد به نور الهی اول علامتش این است التجافی عن دارالغرور حالت تجافی و دلکندگی نسبت به دار دنیا پیدا می کند. والانابه الی دار الخلود و نسبت به آن داری که دار خلود است تمایل پیدا می کند. اگر کسی به عکس بود تمایل به این دنیا دارد که دار غرور است هیچیش پایدار نیست و متمایل به عالم آخرت نبود این علامت این است که نورانی نشده دل انسان، انسان اگر دلش نورانی شد خدای متعال کسی را هدایت کرد اثرش این است که میلش به عکس می شود. دلکنده از دنیا و متمایل به آن دار می شود که دار خلود است. نکته اش که روشن است دیگر، انسان باید متمایل به دار خلود باشد نه این داری که دار فناء است. ما لعلی و لذه لا یبقی این بیان امیرالمومنین در نهج البلاغه از حضرت نقل کرده فرمود امیرالمومنین با لذتی که پایدار نیست چه کار دارد. عاقل آن کسی است که متمایل به دارالخلود است. سومیش هم حالا عرض کنم حضرت فرمودند سومیش هم این است که لاستعداد الموت قبل حلول الفوت، بنابراین قبل از این که فرصت ها از دست برود او محیای سفر هست. پس اگر انسان بفهمد موت چیست موت معبر ما برای ورود به دارالخلودو بقاء هست حتما مشتاق موت می شود. ولی علی ای حال خدای متعال عالم دنیا را اینطوری آفریده که در عالم دنیا موت و حیات هر دو را آفریده خدای متعال بعد که وارد عالم آخرت شدیم موت تمام می شود. حالا با روایاتی که توضیح داده شده، خب برای چی خدای متعال ما را در چنین داری آورده و ما را در معرض حیات و موت قرار داده لیبلوکم ایکم احسن عملا، اگر به ما حیات نمی داد قدرت بر عمل نداشتیم اگر موت نبود ممکن بود تعلق به عالم دنیا موجب بشود که ما وارد احسن عملا نشویم همه کارهایمان فانی در دنیا بشود. پس خدای متعال عالم را برای رشد ما کاملا مهیا کرده. یک جوری این عالم را آفریده که می شود در این عالم رشد کرد. اگر از ما خواسته که در این عالم رشید بشویم اهل احسن عملا بشویم عالم دنیا را اینطوری خلق کرده همین بسترها برای رشد ما آماده است این ابتلائات و امتحاناتی هم که در دار دنیا پیش می آید که امتحانات فراوانی است اینها برای همین است که بستر بر این است که انسان در این ابتلائات رشد کند و اهل احسن عملا بشود. پس بنابراین خدای متعال ما را آفریده که برسیم به یک نکته ای که احسن عملا بشویم. در یک شرایطی هم ما را آفریده که همه چیز برای رسیند به آن مقام مهیاست. ما مگر استفاده نکنیم. بسترها کاملا آماده است که ما اصلاح بشویم. و البته پیداست این ابتلائات هدفش این نیست که چیزی برعلم خدای متعال افزوده بشود نخیر به تعبیر امیرالمومنین و هو عالم بمحجوبات العیوب و م:[] القلوب که همه غیب ها بر او آشکار است. همه لایه های پنهان وجود ما در محضر اوست. این ابتلا برای این است که ما واقعا به فعلیت برسیم همه چیز برای این که ما رشد کنیم احسن عملا بشویم در عالم مهیاست. اگر واقعا خدای متعال موت را در این عالم نمی آفرید و بنا بود ما در این عالم با این بسترهایی که وجود دارد همیشگی باشیم عبادالله آنهایی که اهل عمل خالص بودند بسیار نادر بود. ولی در این عالم همه چیز اماده است. خب حالا این احسن عملایی که ما باید در این امتحان ها و ابتلاءها به او برسیم این احسن عملا چیست این ابتلاء ها چیست. پس هدف این است که ما احسن عملا بشویم. همه چیز برای این احسن عملا شدن آماده است. بستر بستر موت و حیات است. ابتلائاتی است که ما در مسیر این ابتلائات می توانیم رشد کنیم و بشویم احسن عملا، این احسن عملا چیست. احسن عملا را ملاحظه فرمودید در روایات معنا کردند گاهی فرمودند احسن عملا یعنی این که انسان عقلش عقل احسن عقلا بشود. عقلش بشود عقل نیکویی، این یک فرمودند احسن عملا یعنی این که حالت ورع از محارم الله انسان پیدا می کند نسبت به محارم الهی اهل ورع باشد. نسبت به آن چه خدای متعال امر کرده اهل رغبت بشود این می شود احسن عملا، احسن عملا یعنی آن کسی که عقل نیکویی دارد نسبت به محرمات اهل ورع است نسبت به دستورات الهی هم اهل طاعت است. چون می دانید ما همه یک عقلی داریم این عقل ترازوی ماست. همه این را می فهمند تمام ما یکایک ما در شبانه روز مرتب ترازو می کنیم.می خواهیم یک لقمه در دهان بگذاریم تصمیم می گیریم می گوییم این خوب است یا بد است. می ارزد یا نمی ارزد. قیمت رویش می گذاریم. مومن در روز ماه رمضان گرسنه هم هست اما این لقمه را در دهان نمی گذارد. محاسبه می کند نمی ارزد. خدای متعال ناراضی می شود. لقمه را می خواهد در دهان بگذارد محاسبه می کند شبهه ناک است نمی خورد این لقمه را، از کارهای کوچک مان ما ترازو می کنیم یک نگاه می خواهیم بکنیم. می گوییم می ارزد آن کسی که مومن است می گوید خدا دوست ندارد نمی ارزد ترازو می کنیم کسی هم که دنبال دنیاست می گوید لذت دنیا درش هست می ارزد از کوچکترین عمل تا بزرگترین عمل، می خواهیم یک ملکی بخریم می خواهیم همسری انتخاب کنیم شغلی انتخاب کنیم رشته تحصیلی ای انتخاب کنیم که چهل سال پنجاه سال پایش سرمایه گذاری کنیم ترازو می کنیم. وزن می کنیم می گوییم خوب است یا بد است. کار عقل این است. عقل در تعبیر روایات یکی از افعالش همین است ترازوی ماست. اگر عقل عقل صالحی شد عقلی شد که تحت ولایت الله بود نورانی شد متصل شد به معصوم این عقل همه ترازوهایش ترازوهای صالحی می شود. هرچه را وزن می کند صحیح وزن می کند و اگر خدایی نکرده عقل عقل نیکویی نبود تحت تصرف شیطان قرار گرفت ترازوی انسان معلوم می شود. وزن می کند ولی غلط وزن می کند اشتباه به آدم نشان می دهد. اگر کسی تعلقش تعلق به دنیا شد ترازوی او معکوس می شود. همه چیز را با دنیا وزن می کند. می خواهد بخرد می گوید نمی ارزد چون ضرر مادی دارد. می خواهد هزینه کند می گوید نمی ارزد ولی اگر ترازوی انسان ترازوی صحیحی شد مدارش تعلق به حب الهی بود محبت الهی مدار ترازوی انسان بود هر چه را می خواهد وزن کند با محبت خدای متعال وزن می کند. می گوید می ارزد. آن وقت این ترازوهایی که ما در عالم دنیا می گذاریم که رشته اش برمیگردد به تعلقات، تعلقات ما برای ما ترازو درست می کند. این تعلقات ما هم کم کم برمیگردد به یک تعلقات بالاتری، ما متعلق می شویم به یک دستگاه ولایتی آن دستگاه ترازوی ما را شکل می دهد. اصلا کار ولات همین است. ولات ترازوی انسان ها را درست می کنند. متناسب با خودشان، اگر این کسی که ولی ماست وجود مقدس نبی اکرم است اولیاء الهی هستند سعی می کنند عقل ما را در مسیر بندگی خدای متعال قرار بدهند. عقل ما را متصل کنند به حضرت حق، آن وقت ترازوی ما می شود ترازوی متناسب با ترازوی حضرت حق، هرچه را می خواهیم وزن کنیم می گذاریم در ترازوی الهی، اگر ولات جور بودند ترازوی ما را معکوس می کنند.اهل دنیا هم ترازو می کنند ولی ترازوهایشان به عکس است. اینهایی که آمدند در کربلا اینها ترازو کرده بودند به نظرشان آمده بود سر جمع منفعت در این است که بیاید در لشکر ابن زیاد. اصحاب سیدالشهداء هم ترازویشان رسید به اینجا که مصلحت این است پیشمرگ سیدالشهداء بشود. هر دو ترازوی آدم ها را می سازند. یکی ترازو را الهی می سازد آدم درست عالم را می بیند عینک آدم درست می شود. خوبی ها و بدی ها را درست می فهمد معروف را معروف می بیند منکر را منکر می بیند.ولی اگر ولات جور بر انسان و جامعه انسانی حاکم شدند این ترازوها معکوس می شود. وزن می کنند ولی بد وزن می کنند. در ترازوی آنها العیاذ بالله امام حسین مجرم می شود ببینید کار به کجا می کشد ابن زیاد می شود یک آدم محترمی، یزید می شود خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سیدالشهداء می شوند وجود مقدس سیدالشهداء ارواحنا العیاذ بالله در ترازوی اینها می شود یک خارجی ای که خروج کرده از دین خدا خارج از دین خدا شده بر خلیفه حضرت خروج کرده ببینید این ترازو است. این همانی است که در روایات ما دارد که ملاحظه فرمودید در آخر الزمان معروف منکر می شود منکر معروف یعنی همین یعنی زمام ترازوهای بشر می افتد دست ولات جور، آنها ترازوها را معکوس می کنند خوبی ها بدی می شود بدی ها خوبی می شود. در این جامعه اگر اینطوری شد نمی شود امر به معروف کنی که نمی شود نهی از منکر کنی. اول امر به معروفی که باید اتفاق بیافتد باید مدار جامعه را تغییر بدهد تا تغییر ندادی معروف ها منکرند منکرها معروف، ارید عن آمر بالمعروف یعنی همین، حضرت می خواهد برگرداند جامعه را به مدار، مدار تغییر کرده دیگر بدی ها می شوند خوبی خوبی ها می شوند بدی، کار به جایی می رسد که ابن ابی الحدید نقل می کند در هفتاد هزار منبر در دوره معاویه لعنت الله علیه وجود مقدس امیرالمومنین را لعن می کنند. و اگر خطیبی یادش می رفت در نماز جمعه نمازش را اعاده می کرد. پس ببینید حالا بعد عرض می کنم که چطوری آدم می تواند احسن عملا بشود غرضم این نبود. حضرت فرمودند احسن عملا معنایش این است که آدم عقلش عقل نیکو می شود. احسن عملا، آدم تا عقلش عقل خوبی نبود عملش عمل خوبی نخواهد شد. باید آدم اهل ورع بشود اهل بندگی بشود ولی این وقتی ممکن است که بشود احسن عملا، پس این یک نکته، در عالم دنیا خدای متعال بستری را آماده کرده ما را در معرض امتحان هایی قرار می دهد که ما عقلمان می شود عقل نیکویی، یک روایت دیگری را که به نظرم در کافی شریف نقل کردند مرحوم کلینی حضرت انجا فرمودند نگاه کنید خدای متعال نفرمودند این امتحان ها و فراز و فرودها که حالا بعد ابتلائات عرض می کنیم از ابتلائات کوچک درست می شود تا ابتلائات بزرگ، از فتنه های کوچک شروع می شود تا فتنه های بزرگ، این ابتلائاتی که خدای متعال قرار می دهد حضرت نفرمودند برای این است که شما اکثر عملا بشوید. عمل از نظر کمیت هم باید زیاد بشود بله یک جاهایی دیدید شب قدر می گویند هزار مرتبه سوره انا انزلنا صد مرتبه سوره دخان بخوانید جوشن کبیر بخوانید حضرت فرمودند ولی اینجا خدای متعال نفرموده من شما را زیر و رو می کنم ابتلائات را پیش می آورم امتحان ها را پیش می آورم که شما اکثر عملا بشوید نه، من از شما می خواهم احسن عملا بشوید. بعد حضرت فرمودند احسن عملا عمل خوب چی است فرمودند اصوب عمل، عمل خوب آن عملی است که به هدف بخورد صواب باشد. والا اگر زیاد عمل انجام دادید ولی به هدف نرسید این عمل خوبی نیست اصوب عملا، آن است که اصابه می کند به عمل، و الا ممکن است کسی هزار رکعت هم نماز بخواند در شبانه روز اورا جلو نبرد این که احسن عملا نیست. بعد حضرت توضیح دادند فرمودند اصوب عملا یعنی اخلص عملا، عمل اگر برای خدا شد آدم را به مقصد می رساند اگر برای دنیا و دیگران شد فرمودند عمل ثواب عملی است که نیتش نیت صادق باشد. غیر خدا درش شریک نشود بعد دوباره حضرت یک توضیح دادند. فرمودند اصوب عملا یعنی عملی که انجام می دهی اصلا در خاطرت نیست دیگران مدحت کنند.فرق نمی کند مدحت کنند مذمتت کنند عمل را انجام می دهی این می شود احسن عملا، دنبال مدح مردم نیستی مذمت مردم را هم خار راحت نمی شود. لا تأخذ فی الله لوم تلائم این خارها دامنش را نمی گیرد. ملامت ها خار راه آنها نیست. اصوب عملا یعنی شما در دنیا یک جوری بشوید که نیت تان صادق بشود دنبال مدح و ذم نباشید کاری به دیگران نداشته باشید. یعنی نیت تان صادق باشد. بعد حضرت یک جمله ای گفتند یک مقدار کار سخت تر شد. فرمود الابقاء حتی عمل یخلص اشد من العمل، عمل سخت است کار برای خدا کردن سخت است این که آدم عمل را حفظ بکند. ابقاء بکنید نگهبانی بکنید تا جایی که عمل خالص بشود. این سخت تر از اصل عمل است. این را دو جور معنا کردند یک معنایش این است که آدم هم باید نماز بخواند هم به تدریج تلاش کند آن اخلاص در نماز بخواند هم به تدریج تلاش کند این اخلاص در نماز اضافه بشود. نماز دوم از اولی بهتر باشد. انفاق دومم از اولیم خالص تر باشد. شب بیداری دومم بهتر باشد. سیر عملم رو به بهتر شدن باشد. تا جایی که خلوص محض پیدا بشود. یک معنای دیگری که یادم هست مرحوم فیض در تفسیر صافی کردند ایشان می فرمایند شید معنی ابقاء در عمل این است که آدم یک موقعی عمل را برای خدا انجام می دهد ریا ندارد یعنی ان موقعی که انجام میدهد دنبال این نیست که چشم ها ببینند ریا یعنی همین دیگر، می خواهد دیگران ببینند. خوشش می آید از این که در معرض دید دیگران قرار بگیرد عمل من. فرمودند در موقع عمل ریا ندارد ولی بعد می خاهد عمل را به سمع دیگران برساند سمعه دارد به تعبیر اخلاقیش، یعنی بدش نمی آید مردم بشنوند که این در راه خدا ده سال در میدان جنگ رفته، بدش نمی آید مردم بشنوند انفاق کرده بدش نمی آید بفهمند سی سال است نماز شب می خواند خوشش می آید به گوش ها برسد. این هنوز خالص نیست. ولو دنبال ریا هم ، واقعا سحر که پا می شود برای خدا پا می شود. ولی ته دلش اگر مردم بشنوند که این آدم سحرخیزی است خوشحال می شود. این هنوز خالص نیست.فرمود اصوب عملا یعنی نه ریا دارد نه سمعه، هم عمل را برای خدا انجام می دهد هم نگهبانی می کند که این عملی که برای خدا بود ضایع نشود. یا به تعبیری ابقاء بر عمل یعنی این که دائما تلاش می کند این عمل روز به روز بهتر بشود. بعد حضرت یک جمله ای را هشدار دادند فرمودند نیت مهمتر از عمل است. سعی کنید نیت را درست کنید کثرت عمل خوب است ولی اصلاح نیت مهمتر از کثرت عمل است بعد یک قدم حضرت جلوتر رفتند فرمودند النیت هو العمل اصلا عمل اصلی انسان نیتش است. لذا انسان باید تلاش کند این نیت را اصلاح کند. عالم دنیا عالمی است که ابتلائات درش هست این ابتلائات بستر این است که آدم نیتش را درست کند. بعد حضرت یک جمله ای فرمودند که یک کمی کار را سخت تر می کند. فرمودند که قل کل یعمل علی شاکله آدم یک شاکله وجودی ای دارد عمل بر شاکله استوار است. رنگ شاکله بوی شاکله صبغه شاکله و.جودی انسان را بگیرد. دیدید این درختی که بر این ریشه می روید کاملا همه خصلت های ریشه در تنه و شاخ و برگ و میوه هست. یک آفتی توش باشد آفت زده می شود. شاکله وجودی انسان اگر شاکله ای بود که درش حب الدنیا هست نمی شود عمل انسان بوی دنیا بدهد. آدمی که از دنیا کوچکتر ست نمازش هم بوی دنیا می دهد. آدمی که از دنیا بزرگتر است خوابش هم بوی خدا می دهد. خدای متعال خواب یک عده ای را بیداری حساب کرده، می فرماید قلیلا من اللیل ما یهجئون کمی از شب [:] دارند یعنی خواب در شب. یک چرتی دارند در شبها، حضرت فرمود بعضی از اینها می خوابند این متقین ولی خدای متعال خوابشان را بیداری حساب کرده. چون از مقام ذکر خارج نمی شوند خواب برایشان غفلت می آورد. خیلی عجیب است. خوابشان هم ذکر است. آدمی که بزرگتر از دنیا شد خدا خوابش را هم بیداری حساب می کند. آدمی که از دنیا کوچکتر است بیداریش هم خواب است. فرمود خواب اهل یقین از بیداری اهل شک بهتر است. با یقین بالله می خوابد این خوابش هم بیداری است. این با شک بیدار است بیداریش هم خواب است. شاکله وجودی انسان باید اصلاح بشود این روایت معنایش این است خدای متعال شما را در این عالم آورده این عالم اصلش عالم موت و حیات است. تمام می شود. در این عالم موت و حیات بستر بستر ابتلاست وقتی وارد عالم آخرت شدیم موت و حیات نیست ابتلاء هم آنجا نیست این عالم متناسب با ابتلائات است این ابتلائات برای این است که شاکله تان را بسازید. شاکله تان بشود بهترین شاکله، شاکله وجودی انسان، حالا بهترین شاکله چیست. احسن الاعمال یعنی عملی که از بهترین نیات یعنی بهترین شاکله، شاکله وجودی انسان باید اصلاح بشود. خب این بهترین شاکله چی است که انسان باید به بهترین شاکله برسد. می دانید انسان تا برای دنیا کار می کند وارد وادی عبادت خدای متعال نشده که اصلا عملش خوب نیست. وقتی از وادی دنیا عبور کرد برای خدا کار می کند آن وقت اعمال می شوند خوب، انسان می شود انسانی که شاکله اش شاکله خوبی است ولی این شاکله خوشد باید رشد کند بشود بهترین شاکله این همانی است که در روایات متعدد ملاحظه فرمودید. معصومین به بیان های مختلف فرمودند. فرمودند آنهایی که از وادی عبادت خدای متعال بیرون اند که هیچ آنها اصلا دنیا را می پرستد نفسش را می پرستد شیطان را می پرستد عبدالطاغوت به تعبیر قرآن، آنهایی که وارد وادی بندگی خدای متعال می شوند مختلف ند. ان قوما عبدالله رغبه خدا را می پرستد فرمود اینها تاجرهای خیلی خوبی اند. اصلا مذمت نیست این روایت این روایت مدح است. چون عبد خدا شدن خیلی کار سختی است تجارت با خدا کردن کار همه نیست با خدای متعال فلانی بدش می آید فلان کس خوشش می آید سفره می اندازم کارهایی که برای خدا می کنم قاطی است یک نفر وارد می شود نماز من آهنگش عوض می شود. برای خدا کار کردن تاجر با خدا تجارت کردن خیلی مقام بالایی است لذا این عبدالله مذمت نیست عبد خدا هستند. اما رغبت، علامت این هم که این چیز بدی است این نیست که در قرآن در رو ایات مکرر به ما وعده صواب دادند آقا این نماز را بخوانید عمرتان طولانی می شود از صواب های دنیایی بگیرید قرضتان ادا می شود این نماز را بخوانید حاجت تان به خدای متعال می دهد. این نماز را بخوانید چهره تان نورانی می شود. نافله شب بخوانید رزقتان زیاد می شود درست. اگر بنا بود آدم نماز بخواند برای رزق این نماز باطل بشود این که ائمه ما را تحریک نمی کردند. لذا یک بیانی مرحوم شیخ دارند در کتاب شریف مکاسب شان آنجا توضیح می دهند می گویند یک موقعی انسان نماز می خواند که خود نماز من را به یک نقطه ای برساند این شرک است. این نماز باطل است. نماز می خوانم که نماز من را برساند به درجات بالا، یک موقعی آدم نماز می خواند که خدای متعال کسی را که این نماز را می خواند عمرش را طولانی می کند این تجارت با خداست این باطل نیست این بهترین عبادت است عبادت خوبی است. آن وقت رغبت ها هم فرق می کند یک کسی رغبت در دنیا دارد می خواهد روزیش وسیع شود، بین الطلوعین بیدار می ماند روزیش وسیع می شود کار بدی است؟ دعوت هم شده فرمود اگر بین الطلوعین بیدار بمانید مشغول ذکر باشید در وسعت روزی اثرش از تجارت های طولانی هم بیشتر است کار بدی نیست ولی تاجر است هنوز، یک قدم می رود جلوتر نماز شب می خواند که برزخش نورانی بشود این هم هنوز تاجر است نماز شب می خواند که بهشت پیدا کند این هم تاجر است نماز شب می خواند در درجات عالی بهشت این هم تاجر است. ولی تاجر است با خدا تجارت می کند فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم چه چیز بهتر از این که آدم با خدا تجارت کند. یکی می گیرد ده تا می دهد. گاهی یکی می گیرد بی نهایت می دهد. بعضی اعمال من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه اضعافا کثیرا خدای متعال مضاعف می کند اضعاف کثیر است یک روایت ذیل این آیه است خدای متعال وقتی فرمود من جاء بالحسنه فله عشر امثالها من جاء بالسیئه فلا [:] مثلها هرکس خوبی بیاورد ده تا ثواب می دهم بدی انجام بدهد فقط مجازاتش به اندازه عملش است. حضرت عرضه داشتند خدایا به امت من بیشتر از این تفضل کنید تا این آیه نازل شد. من ذ الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره کی است به خدا قرض بدهد خدای متعال بر او مضاعف کند دو چندان کثیر، اضعاف کثیره، فرمود وقتی خدای متعال می فرماید کثیر یعنی حد و حساب ندارد. نه یعنی هزار برابر بی حد اضافه می کنند فرمودند دیگر خوب شد. تجارت با خدا اینطوری است. آدم گاهی یک کاری انجام می دهد چند هزار برابر خدای متعال این تجارت خوبی است مال مال خداست دست ماست به خدا برمیگردانیم چند هزار برابر به ما می دهد. ان قوما عبدالله رحمه از خدای متعال می ترسند اینها هم خیلی آدم های فوق العاده ای اند اگر پیدا کردید آدمی که از خدای متعال واقعا بترسد سلام بنده را بهش برسانید بگویید ما هم مریدش می شویم. واقعا از خدای متعال بترسد. عبدالله رهبه رهبت الهی در دلش باشد. تازه خوف هم مقاماتی دارد رهبت جزو مقامات بالای خداست. عبادت می کند سر رهبر گناه نمی کند می داند خدای متعال اینطوری است یک موقع یک گناهی می کند که به هیچ وجه دیگر نمی بخشد. یک گناهی می کند بیست سال آدم را زمین گیر می کند. یک غیبتی می کنید آب را تا آخر عمر دیگر می ریزد دیگر در این جامعه جای مان نیست استقبال شده دیگر. فرمود گاهی بنده یک گناه می کند خدای متعال می فرماید تو را نمی بخشم تمام شد پرونده ات را بستم.چه کاری بود کردی. متعرض آبروی یک مومنی می شوی که پیش خدا عزیز است به احدی متعرض نشده خدای متعال نمی بخشد این را، می ترسد از خدای متعال. زبانش را چشمش را قلبش را دستش را کنترل می کند. این خیلی آدم فوق العاده ای است از خدای متعال می ترسد اهل خوف هم مقاماتی دارند. ولی اینها کمال نیست فرمود ان قوما عبدالله حبا، هم خدا را بندگی می کند بنده غیر خدا نیست. نفسش را برای دنیا و اینها کار نمی کند. و هم در بندگی خدای متعال از سرحب کار می کند. بهشت باشد بهشت هست یقین به بهشت هم دارد ولی باشد یا نباشد خدا را عبادت می کند چون محبت دارد شبها بیدار می شود عن حب، بیدار نمی شود که ببرندش بهشت. پا می شود مناجات می کند عن حب حضرت فرمود خدای متعال با موسای کلیم در حدیث نورانی هست حدیث قدسی فرمود که موسی دروغ می گوید علی نبینا و آله و علیه السلام دروغ می گوید کسی بگوید من خدا را دوست دارم شبها بخوابد. بیدار می شود اما عن حب جهاد می کند عن حب انفاق می کند عن حب، ترک معصیت می کند عن حب، اللهم انی اسئلک در مناجات خمس عشر دیدید حبک و ان یحبک یوصلنی الی قربک و ان تجعلک احب الی ما سواک و ان تجعله حبی ایاک قاعدا الی رضوانک و شوقی الیک ظاهرا علی نسیانک خدایا من از تو محبت خودت را می خواهم حب آن کسانی که تورا دوست دارند در دل من قرار بده حب هر عملی که من را به قرب تو نزدیک می کند آن عمل را به دل من محبوب کن، از تو می خواهم که محبت خودت را در دل من قرار بدهی و این محبت راهبر من بشود و به مقام رضوان برسانی، شوق به خودت را در دل من به گونه ای قرار بده که مانع همه معصیت ها بشود. این مهم است. یعنی در دنیا آدم به اینجا برسد شاکله اش بشود شاکله محبین. همه بسترها در عالم آماده است. ابتلائات عالم مال همین است دیدید در جنگ احد ملاحظه فرمودید آیات زیادی از سوره آل عمران ناظر به جنگ احد است. قرآن می فرماید این سختی این جنگ مال این بود ولیبتلی الله ما فی صدورکم و لیمحص ما فی قلوبکم. می خواهد دل شما را مورد امتحان قرار بدهد و آنچه در صدر شما آن خالص بشود. لیمحص تمحیص بکند ما فی صدور را یعنی در دلتان غیر از خدا نباشد این صحنه سنگین این امتحان سنگین برای چی است حالا آنها که نمی فهمیدند قرآن می فرماید اشکال می کردند به حضرت عرض می کردند لوکان لنا من الامر شیء ما قتلنا [] اگر حق با ما بود که ما نباید انقدر لطمه بخورد. جبهه حق چرا انقدر لطمه بخورد چرا کفار پیروز بشوند ما شکست بخوریم چرا ما انقدر شهید بدهیم اشکال می کردند. قرآن می فرمایند که اصلا اینطوری نیست لیبتلی اله ما فی صدورکم لیمحص ما فی قلوبکم خدای متعال در سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم هست می فرماید که اگر خدای متعال می خواست لتنصر منهم خودش بر آنها غلبه می کرد چه احتیاجی به ما دارد خدای متعال که شما بیایید از دین من دفاع کنید این بیان نورانی امیرالمومنین را در نهج البلاغه ملاحظه فرمودید فرمود این خدایی که می گوید من ان تنصرالله ینصرکم بیایید به من کمک کنید تا من به شما کمک کنم. این خدایی که می گوید به من کمک کنید استنصرکم وله جنودالسماوات والارض همه لشکر آسمان و زمین لشکر اوست. چه احتیاجی است چرا ما را آورده وسط این درگیری و من ذا الذی یقرض الله ان تنصر الله ینصرکم استقرضکم و له خزائن السماوات و الارض، استنصرکم و له جنود السماوات والارض. پس غرض چی است غرض این ست که ما خالص بشویم دلمان خالص بشود. اگر عالم دنیا این ابتلاء توش نبود ما نمی توانستیم خالص بشویم. خدای متعال اگر خواسته ما خالص بشویم بستر را برای خالص شدن آماده کرده، بستر را برای صالح شدن آماده کرده، همه چیز آماده است. این جمله را هم عرض کنم دیگر عرضم را جمع کنم امتحان هم که خدای متعال می کند یک جوری امتحان می کند که همه چیز برای خوب شدن برای آدم شدن برای اصلاح شدن محیاست. حضرت امیرالمومنین در خطبه قاصعه این را دارند می فرمایند خدایم تعال ملائکه را به تواضع در مقابل کبریایی خودش و عزت خودش وقتی می خواست امتحان بکند بهشان می فرمود من آدم را از گل خلق می کنم مراحل خلقتش هم پیش روی چشم شما می گذارم ببینید چطوری خلقش می کنم. از عرض کنم گلی که مصنون است و بوی لجن دارد و کم کم تبدیل می شود به یک گل خشک شبیه گل کوزه گرها آدم را اینطوری پیش روی خودتان خلق می کنیم ولی و اذا سویت نقطه اعتدال می رسانم نفخت فیه من روحی آن وقت از روح خودم بهش می دمم همه سجده می کنند پیش روی ملائکه بود همه مراحل خلقت روح را نمی دیدند حضرت فرمود اگر خدای متعال می خواست آن روح را در قلابی از نور خلق بکند که همه عقول حیران می شدند همه چشم ها خیره میشوند بوی خوشی درش قرار بدهد که همه شامه ها تواضع کنند این کار را می کرد. و اگر این کار را می کرد امتحان ملائکه آسان می شد. ولکن الله یبتلی خلقه ببعض ما یجعلون اصله خدای متعال دائما بندگانش را با مجهولات امتحان می کند. اگر می فهمید، خدای متعال می توانست این کار را بکند یک جایی هم خدای متعال این کار را کرده فرمود خدای متعال ما را در قالب اجساد نوری گرد عرش آفرید وقتی ملائکه نور ما را دیدند نزدیک بود به ما سجده کنند بت پرست بشوند ما عبادت کردیم تا اینها از ما عبادت یاد بگیرند خدای متعال اگر می خواست همین کار را می کرد ولی وقتی می خواهد امتحان کند قالب گل آن گل را هم گل من حمئ مصنون بدبو شده در یک مرحله ای جلوی چشم ملائکه بعد می فرماید حالا سجده کنید می فرماید تمحیضا بالاختبار [] و نفیا للاستکبار عنهم و ابعادا للخیلاء منهم خدای متعال می خواهد خودپسندی را از اینها دور کند استکبار را از اینها نفی کند. بشوند عبد. لذا بستر را یک جوری آماده می کند که همه چیز برای عبد شدن در عالم آماده است. لذا در روز قیامت ما هیچ عذری نداریم ما نمی توانیم بگوییم اصلاح نشدیم تا بستر آماده نکرده همه چیز نخیر همه چیز را خدای متعال اماده کرده، نمی توانیم عذر بیاوریم من فرصت نداشتم این را از ما قبول نمی کنند اولم نوامرکم ما تذکر فیه من تذکر آنقدری که اهل ذکر متذکر شدند رسیدند به مقصد به شما فرصت ندادیم روایت می فرماید هجده سال کسی هجده سال در این دنیا عمر کند برای اهل ذکر شدن کافی است. همه چیز اماده است. خدای متعال عالم را عالم موت و حیات و به طبع او عالم ابتلا و امتحان قرار داده همه چیز در دنیا امتحان است ها آدم باید حواسش جمع باشد اینجا دار امتحان است. به انسان ثروت می دهند متحان است ازش می گیرند امتحان است آبرو می دهند امتحان است ازش می گیرند امتحان است. پیروزی می دهند امتحان است شکست می دهند امتحان است سختی ها امتحان است خوشی ها امتحان است. و در این امتحان ها چه در خوشی چه در سختی فرق نمی کند چه در ثروت چه در فقر چه در پیروزی چه در شکست می شود انسان خالص بشود. می شود انسان شاکله اش بشود شاکله محبین. انسان وقتی از دنیا عبور می کند باید شاکله اش شاکله محبین باشد بوی محبت خداب دهد. اگر این طوری شد می تواند همراه اولیاء خدا باشد و الا نمی شود. یک بیان عجیبی در سوره مبارکه توبه است می دانید در اول سوره مبارکه که بسم الله هم ندارد بدون بسم الله شروع می شود خدای متعال به حضرت می فرماید صفت را با مشرکین و کفار علنی کن. به یک نقطه رسیدید برائه من الله و رسوله الا الذین عاهدتم من المشرکین جنگتان را علنی بکن، وقتی حضرت وارد این میدان می شوند و درگیری شان را علنی می کنند حضرت که ولی کل تاریخ اند صفها در تاریخ علنی می شود. حضرت وقتی می آیند در میدان با میدان آمدنشان صف مقابلشان درست می شود. ان وقت در این سوره مفصل این سه تا صف را توضیح داده، صف پیروان حضرت صف منافقین صف کفار و مشرکین، مشخصه های هر کدام را هم گفته، وقتی این صف بندی شکل گرفت در عالم بعد می فرماید پیامبر ما آنهایی که می خواهند با تو همراه باشند باید خصوصیاتی داشته باشند حضرت وارد یک میدان درگیری عظیم شده مقابلش صف کفر و نفاق صف بندی کرده اند می خواهیم با حضرت باشیم یک لوازمی دارد آن وقت لوازمش را در این سوره توضیح داده یکیش این است. می فرماید پیامبر ما قل بهشان بگو ان کان آبائکم و ابنائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال افترقتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها این هشت چیز دیگر بیشتر از اینها که ما تعلقت نداریم پدرانتان فرزندانتان همسرانتان عشیره و فامیل تان اموالی که به زحمت جمع کردید تجارتی که از کسادش می ترسید این هفت هشت چیز احب الیکم من الله و رسوله از خدای متعال و رسول او محبوب ترند در دل شما، و بالاتر و من الله و رسوله و جهاد فی سبیل الله از جهاد در راه خدا بیشتر اینها را دوست می دارید فتربصوا یک حکم مبهمی کرده یک تهدید مبهم نفرموده چه کار با شما می کنم فتربصوا حتی یأتی الله صبر کنید تا خدای متعال فرمانش را راجع به شما صادر کند. مرحوم فیض به اینجا که می رسند یک تعبیر عجیبی در تفسیر صافی دارند عالم بزرگ می فرمایند خدای متعال خیلی کار را سخت گرفته، غل من یتخلص عنه، کم کسی است از این تهدید خدای متعال جان سالم به در ببرد. اگر در این درگیری ای که حضرت دارند که ابتلا یعنی همین حالا بعد عرض می کنم مصداق ابتلاء همین چیزهاست ابتلا به دستگاه ولایت باطل، در این درگیری اگر شما خدا و رسول و جهاد در راه اورا از همه تعلقات تان بیشتر دوست دارید شما اهل نجاتید. و الا اگر به اینجا نرسیدید صبر کنید یک موقع دیدید اهل نجات بودید یک موقع دیدید اهل نجات نبودید. فتربصوا حتی یأتی الله [] ما در این دنیا در دل این ابتلائات و امتحانات اگر بخواهیم اهل نجات باشیم و قطعا خدای متعال تضمین کند نجات ما را باید به یک نقطه ای برسیم که شاکله مان بشود شاکله محبین و خدا و اولیائش را و جهاد در راه خدا را از همه لذات دنیا بیشتر دوست بداریم. و این بستر عالم دنیاست. می شود عالم اینطوری بشود می شود نشود.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 60:16

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    بسیارمفید

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی