display result search
منو
عظمت واقعه عظیم عاشورا، جلسه چهارم

عظمت واقعه عظیم عاشورا، جلسه چهارم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 70 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «عظمت واقعه عظیم عاشورا»، جلسه چهارم، سال 1396

و جعلنا بعضکم لبعض فتنه، و تصبرون و کان ربک بصیرا خدای متعال در این آیه شریفه از یک سنت عمومی صحبت می کند می فرماید ما شما را به وسیله یک دیگر مبتلا می کنیم و مورد امتحان قرار می دهیم و مومنین را به وسیله کفار امتحان می کنیم. بعد هم از ما خدای متعال پیمان بر صبر و عهد بر صبر می خواهد و تصبروا آیا پای این امتحان من می ایستید و ان کان ربک بصیرا، پروردگار تو از ازل می دانست که بصیر بود و بنا بود لکن روایتی ذیل این آیه شریفه آمده که مصداق اتم یا بهتر است بگوییم تأویل آیه را بیان می کند. فرمود وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمومنین فاطمه زهرا و حسنین صلوات الله و سلامه علیم اجمعین را ارواحنا فداهم اجمعین گرد آوردند و درب خانه را بستند غیر نباشد فرمودند جبرئیل اینجا حضور دارد از طرف خدای متعال یک پیمانی از شما می خواهند و جعلنا بعضکم لبعض فتنه می گویند ما می خواهیم شما را با دشمنان تان مورد ابتلا و امتحان قرار بدهیم آیا شما حاضرید پای این عهد بایستید حاضرید این امتحان را بپذیرید این هم مقام عجیبی است که خدای متعال گاهی امتحان را به مشیت خود معصومین واگذار کرده مواردی دارد یکی در داستان سیدالشهداست یکی اینجا، اتصبرون آیا شما حاضرید پای عهد الهی بایستید نقل این است امیرالمومنین فرمودند که اگر خدا اینطوری می خواهد ما تحمل می کنیم و به فضل و صواب الهی امیدواریم.وقتی این عهد بسته شد تعبیر این است که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جوری گریستند که صدای گریه ایشان در بیرون خانه شنیده شد. یعنی دیگر کار تمام شد عهدها بسته شد. بعد این آِیه نازل شد. و جعلنا بعضکم لبعض فتنه اتصبرون و کان ربک بصیر. ما دشمنان شما را فتنه شما قرار دادیم. آیا صبر می کنید و کان ربک بصیرا پروردگار شما آگاه بود که شما صبر می کنید. پس خدایم تعال یک عهد عظیمی از معصومین گرفته و آن ابتلاء در این عالم هست و بلای آنها در این عالم یک چهره دارد یک چهره اش ضیافت الهی نسبت به خودشان هست یا ایتها النفس المطمئنه یک چهره دومش شفاعت است که قسم عمده ای از بلای معصومین بلای برای شفاعت است. حتی شاید بخش عمده ای از قصه عاشورا عهدی است که امام حسین علیه السلام برای شفاعت امت و دستگیری و نجات بسته ند که اگر عاشورا نبود کسی نجات پیدا نمی کرد. از فتنه سقیفه و بنی امیه و بنی عباس وقتی امواج این فتنه از بزرگان بزرگتر بود. چه بزرگ هایی که به نام بزرگ بودند دهنشان را پر و خالی می کردند اسمشان را می برند. تجلیل می کنند مولفات کتابها همه زمین گیرند همین بنی امیه و دیگران اند. حضرت عهدی با خدا بسته اند و آنها پای عهدشان ایستاده اند. یوفون بالن[] روایات ذیل این آیه شریفه را ملاحظه فرمودید. عهدهایی که با خدا بستند معصومین یوفون، و یخافون یوما کان شره مستتیرا، نگران ما هم هستند. خودشان که در وادی ایمن اند. ولایت علی بن ابیطالب حصنی واقعا نگران آن روزی هستند که شرش فراگیر است که نکند مومنین را هم بگیرد. موحدین را هم بگیرد یوفون بالن[] برای نجات ما پای این عهد ایستاده اند آنها در وفای به عهدشان نه تردید می کنند نه سستی، امیرالمومنین با تمام وجود ایستاده اند. در آن صحنه ای که همه یا کافر شدند یا به نفاق افتاده اند یا لرزیدند خیلی عجیب است این روایاتی که گاهی اصلا خواندنش هم آدم جرأت نمی کند بخواند جناب سلمان آدم باید ده بار دهنش را آّب بکشد نام این مرد را ببرد نمی شود بگویی چقدر بزرگ بود. یعنی آن قدر امتحان سنگین بود در کتب رجالی هست ملاحظه فرمودید رجال کشی چندین حدیث دارد وقع فی قلبه شیئ این چی بود چقدر امتحان سنگین بود. چیزی هم در دل سلمان واقع نشد که ما خیال کنیم در حقانیت و موقعیت حضرت هیچ تردیدی نکرده روایت معنا کرده فرمود در آن صحنه سنگین که در پشت در پیش آمد در ذهن سلمان گذشت امیرالمومنین صاحب اسم اعظم کلی هستند کائنات در اختیار ایشان است. چرا صبر می کنند چه گذشت اعتراض نبود ها، حضرت فرمود سلمان چه در دلت گذشت بیعتت را تجدید کن تو سلمانی، آن وقت خود وجود امیرالمومنین در آن صحنه ترک اولا نکردند که اگر ترک اولا می کرد همه ما از دست رفته بودیم. یک ترک اولا، پس آنها پای بلایشان ایستاده اند. صبرت و فی العین قضی و فی القلب شجی صدیقه طاهره پای عهدشان ایستادند کاری کردند که احدی جز ایشان آن کار را نمی توانست بکند. فقط کار خودشان بود. هرچه باید بیاورند در صحنه آوردند. وجود مقدس سیدالشهداء با همه وجود پای عهدشان ایستادند امام مجتبی ایستادند هیچ کوتاهی نکردند. حتی ببینید با انبیاء نمی شود اصلا مقایسه کنید داستانش را جناب ایوب خب قرآن مدح می کند ایشان را نعم العبد معروف به صبر است واقعا، خیلی هم امتحان های سختی داده این روایت را اگر مرحوم فیض ایشان واقعا حدیث شناس اند به دقت نقل می کنند والا این حدیث را نقل نمی کردم چون شاید سندش خیلی به لحاظ سند ظاهری، مرحوم فیض نقل کردند که ایشان خیلی شاکر خدا بود. ان موقع ابلیس گاهی می رفت در آسمان ها عبادات را دید حسد کرد به خدای متعال عرضه داشت همه چیز بهش دادی عبادت می کند ازش بگیر به من اجازه بده من را مسلط کن در یک صحنه همه اموال رفت همه فرزندان رفت حضرت بیشتر شکر کردند. گفت به خودش سلامت دادی اجازه را گرفت آمد که حضرت می فرماید مسنی الشیطان بضر دمید حضرت بیمار شد بیماری سختی، بیرون شهر حضرت زندگی می کردند البته در روایات دارد این نبی نه عقلش از بین می رود نه بیماری ای می گیرد که موجب انزجار مردم بشود این با نبوت نمی سازد ولی خیلی بیماری ایشان سخت شد تنها بیرون شهر زندگی می کردند. یک صحنه ای پیش آمد گویا طاقت حضرت تمام شد در این روایت هست. یک عده ای مومنی که به حضرت ایمان آورده بودند و مشغول عبادت بودند شیطان رفت وسوسه کرد گفت شاید این پیامبر حق نیست مگر می شود همه اینقدر در دنیا بهشان خوش میگذرد این پیغمبر آن که ابتلائات مالش فرزندش خودش هم بیمار به تنهایی بیرون شهر، آمدند به حضرت عرض کردند نکند شما به ما خلاف گفتی حضرت غصه دار شد تعبیر این است به خدا عرضه داشت خدایا یک دادگاهی باشد یک محاکمه ای ما بشویم آخر برای چی، خدایا من نسبت به بندگان تو هیچ کوتاهی نکردم سفره ای ننشستم کسی سر سفره من نباشد. دستی را رد نکردند در عبادت تو هم اگر هر دو کاری بوده سخت ترش را انتخاب کردند من چه کار کردم که کار باید به اینجا برسد که در نبوت من تردید بشود روایت دارد چون در نبوت حضرت تردید شد حضرت تحملشان تمام شد چون همه کارشان نبوتشان است دیگر، بحث غصه بر خودشان نبود خدایا کجای کار اشتباه کردم پایان این همه راه من این شد در نبوت من تردید بشود کجا را من اشتباه رفتم یک دادگاهی باشد. دارد یک ملکی ابری حالا تعابیر باید معنا بشود گفتند دادگاه خواستید این دادگاه، استدلالتان را بگویید تکرار کرد حضرت من چه کار کردم. کدام عبادت را ترک کردم کدام بی خدمتی به این مردم کردم. هر عبادتی بوده سخت تر را انتخاب کردم این را که گفت آن ملک یک جمله سوال کرد ایشان خاک به دهان زد. فرمود ایوب تو صبر کردی؟! خاک به دهانش زد. حالا این را مقایسه کنید با سیدالشهداء در گودی قتلگاه حکم ارتداد حضرت را دادند زن و بچه شان را می خواهند اسیر کنند به اسم خارجی اصلا قابل مقایسه است؟ در گودی قتلگاه الهی رضا بقضائک، یا غیاث المستغیثین این استغاثه دیگر چی است. جناب ابراهیم خلیل دیگر معلم توحید اصلا نمی شود بگویید چه مقامی ایشان دارد. ولی به یک جایی رسید خدای متعال مچش را گرفت فرمود تمام شد بس است. هرچه هم اصرار کرد خدا فرمود تا همینجا بود. بیشتر از این نیست برنامه شما، اما سیدالشهداء غروب عاشورا فرمودند بخواهید همه چیز را برمیگردانیم عرض کرد نه پای عهدم هستم تا آخر رفت. عهد شفاعت بود دیگر، حتی در گودی قتلگاه بعضی این جمله را اینطوری معنا کردند یا غیاث المستغیثین یعنی خدایا نکند کار اینجا تمام شود دست من را بگیر من هنوز عهدم باقی مانده سرم از بدنم جدا بشود باید بدنم زیر سم اسب ها برود باید سرم روی نیزه ها برود باید اهل بیتم اسیر بشوند باید در تشت طلا بروم و بشمارید. پس سیدالشهداء پای عهد خودتان ایستادند اصلا هم کوتاه نیامدند لقد عجبت من صبرک ملائکه السماوات جبرئیل و میکائل انگشت به دهان شدند. در روایات دارد در عاشورا وقتی صحنه گودی قتلگاه پیش آمد عالم ملائکه متلاطم شد. غلغله افتاد تا خدای متعال سیمای امام زمان را نشان نداد که به هذا انتقم آرام نگرفت عالم ملائکه، حضرت ایستادند تمام مسئله این است ما هم در این بلایی که معصوم برای شفاعت ما برای عبور دادن ما رفتند مثل ابراهیم خلیل وسط آتش نمرود جهنم را خاموش کنند مارا عبور بدهند. چون آنها جهنم به پا کردند الم تری الی الذین بدلوا نعمه الله کفرا و احلوا قومهم دارالبوار جهنم، حضرت امیر را برداشتند جایش کلمه کفر گذاشتند شده وادی جهنم روایات ذیل آیه اینطوری می فرماید دیگر، حضرت رفتند وسط این جهنم این جهنم را خاموش کنند ما را به سلامت عبور بدهند. ان منکم الا واردها عرض کرد آقا شما هم وارد می شوید فرمود ما وارد می شویم ولی وقتی ما وارد می شویم جهنم خاموش می شود. رفتند شعله جهنم را خاموش کنند ما را به سلامت عبور بدهند حالا سوال این است ما هم کنار بلای آنها می ایستیم یا نمی ایستیم. حاضریم آنها می خواهند با بلا عالم را سیر کنند ما همراهشان باشیم. آنها با بلا سیر می کنند در این عالم تا برسد به عصر ظهور و رجعت و حتی از این حدیث نورانی امام رضا استفاده می شود ان موقع هم بلا تمام نمی شود و اورثنا الکرب والبلا الی یوم الانقضاء تا قیامت این هست.در قیامت هم هست.حتی در روایت هست صحنه آخری عاشورا در قیامت ظاهر می شود حضرت می آیند در صحنه محشر عرضه می دارند وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها می خواهند صحنه کربلا را آنچنان که بود ببینند وجود مقدس سیدالشهداء همینطور چه عرض بکنم بی سر وارد صحنه محشر می شود. روایت دارد اصلا حقیقت واقعه آن موقع آشکار می شود. غوغا می شود در صف محشر، گویا در پرده بوده تا آن موقع اصلا، بعد حضرت شروع می کنند شکایت و شفاعت. پس آنها پای صبرشان ایستادند ما در این مسیری که طی می کنیم که مسیر بلاست با معصوم همراه می شویم یا نمی شویم می شود همراه نشد می شود صفشان جدا کنیم. حالا با غصه معصوم با بلای معصوم با رنج آنها نداشته باشیم. ولی اگر خواستیم کنار معصوم بایستیم این بلا پرش ما را هم می گیرد. ایستادن در این صحنه به حدی سخت است که ان امرنا صعب مستصعب خیلی دشوار است. این است که ایستادن کنارش از در آتش رفتن سخت تر است. این داستان ابوهارون مکی که همه روایتش را حفظ هستید محضر اساتیدم درس پس بدهم این روایت می دانید زمان امام صادق چون ابومسلم از خراسان قیام کرده بود و به اسم حق آل ابیطالب و ابن عباس بردند به سراغ امام صادق هم آمدند امام صادق فریبشان را نخورد هی رجوع کردند. آن وقت بعد از خراسان آمده بود محضر حضرت امام صادق آقا چرا نشستید همه چیز برای شما آماده است هزاران سرباز آماده در خراسان داریم برای چی سکوت کردید شما کار را به دست بگیرید. حضرت توقف کردند به خادمشان گفتند تنور را روشن کن شعله ور که شد گفت بروید در تنور بنشینید. شروع کرد عذرخواهی کردن حضرت هم بحث را برگرداندند دیگر حضرت شروع کرد از خراسان صحبت کردن از کف دستشان خراسان را بهتر می شناسند. من دارم حرف میزنم حضرت همه چیز را می دانند. در روایت دیدید همه عالم کف دست امام مثل یک حلقه است مثل یک گردو است. در حال صحبت بودیم ابوهارون مکی آمد سلام علیکم علیکم السلام بفرمایید بنشینید در تنور بند کفشش را رها کرد رفت نشست. مدتی طول کشید حضرت گفتند برویم سر بزنیم به این برادرمان ببینیم چه می کند آمدند دیدند مثل آتش حضرت ابراهیم آتش نمرود نشسته وسط گلستان، حضرت فرمودند از این آدم ها چند تا دارید.که پای حرف ما بایستند ما یک تکالیفی روی دوشتان می گذ اریم وسط آتش رفتن سخت تر است و نمی فهمیدند چرا اصلا امتحان همین است. سختیش ین است. ولکن الله تعالی یبتلی خلقه ببعض ما یشاء [] امتحان ملائکه اینطوری سخت شد دیگر، جسم حضرت آدم گل حتی گل بدبو مدتی مقابل شیطان بوده می آمده می رفته می گوید لم اکن لاسجد بشر خلقته من صلصال من حمئ [:] بر یک گل بدبو من بروم سجده کنم. فرمود ولکن الله یبتلی خلقه ببعد ما یجعلون اصله، آن روح را که مسجود است در قالب این گل می برد امتحان سخت می شود. شما تلقی تان این است عزیزان که امتحان مالک اشتر سخت تر بود یا ابوهارون مکی، آن موقع که قرآن می رود سر نیزه بگویند بزن یک قدمی خیمه معاویه بگویند برگرد و تردید نکند. هم آنجا پیش برود هم اینجا عقب بنشیند کدام سخت تر است شما بفرمایید. امتحان اصحاب سیدالشهداء سخت تر بود یا امتحان ابوهارون مکی، بی تردید امتحان اصحاب سیدالشهداء سخت تر بود. و واقعا هم خیلی وقتها آدم نمی فهمد چرا امام این حرف را می زند. کیف تصبر علی ما لم تحب به اگر کسی بخواهد کنار امام بایستد این صبر می خواهد پایداری می خواهد. آرام آرام پر آن بلا ما را هم می گیرد. ما هم مصیبت زده می شویم گرفتار می شویم. این گرفتاری سختی که پیش می آید اگر کسی صبر کند این فرازهای زیارت عاشورا مال اینهاست اسئل الله بحقکم و بالشأن الذی عنده عن یعطینی بمصابی بکم افضل ما یعطی مصابا بمصیبه بالاترین صواب های اهل مصیبت برای کسی است که در بلا کنار امامش بایستد. حتی حضرت ابراهیم خلیل هم صواب این ایستادنش اعظم از صواب قربانی کردن اسماعیل بود. و فدیناه بذبح عظیم این صواب خیلی فوق العاده است اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمه و مغفره این مقامی هذا یعنی مقام صبر بر عاشورا کنار حضرت در حادثه عاشورا ایستادن ان یجعلنی معکم فی الدنیا والاخره عن یثبت لی عندکم قدم صدق ثبات قدم در مسیر سیدالشهداء نتیجه اش این می شود که در این مقام صلوات و رحمت و مغفرت به ما می رسد که یکیش در روایت دارد به ملائکه برسد راضی اند یک دانه اش، این مزد کنار امام ایستادن است اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد. و مماتی محمد و آل محمد. این تازه مزد دنیاییش است مزد اخرویش بعد شروع می شود اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود درسجده زیارت عاشوراست. والا این همه مزدهای دنیایی کنار امام ایستادن است در این [] ولی اگر بخواهیم بایستیم کار سخت می شود. حضرت به مسمع کردین فرمودندمسمع می روی زیارت جدم عرض کرد آقاجان من سرشناسم جاسوس مراقب من است. من را مجازات می کند شدنی نیست حضرت فرمودند که یاد مصیبت جد ما می کنی عرض کرد آقا جوری حالم متحول می شود از غذا خوردن می افتم از خواب می افتم همه اهل منزل می فهمند من حالم دگرگون است. من متوجه عاشورا شدم حضرت فرمود احسنت تو از آن کسانی هستی که یحزنون لحزننا یفرحون لفرحنا یأمنون اذا امنا یخافون اذا غصه و شادیش را از ما جدا نکرده امامش در غصه باشد او در شادی، همین کار را کردند دیگر حضرت هر چه صدایشان زد صفشان را جدا کردند. عبیدالله حر جعفی است حضرت آمدند بهش فرمودند تو عثمانی بودی بیا من کارت را درست می کنم وضعت خوب نیست گفت آقا من از کوفه بیرون امدم سری که درد نمی کند دستمال نمی بندم گفت می خواهم با شما نباشم با ان طرف هم نباشم. اسب مرکب می خواهید بهتان می دهم فرار کنید مرکبم مرکبی است احدی تا حالا نگرفته است.حضرت فرمود ما با خودت کار د اریم تو اسب به ما می دهی، تو اگر خودت نیایی مرکبت را می خواهیم چه کنیم. عنایت فرمودید می تواند آدم جدا کند صفش را، یکی هم مثل زهیر حضرت شکارش کردند فرمودند بگویید امام حسین کارتان دارد با خودش حشم و خدم داشت. همه شنیدید می خواست نیاید همسرش گفتند چرا نمی روی پسر پیغمبر خدا دنبالت فرستاده آمد. وضعیت امام حسین را دید برگشت همه چیز عوض شد. به همراهانش گفت من دیگر همراه ندارم هرکه می خواهد برود هر که هم می خواهد بیاید در اردوی امام حسین، همسرش هم گفتند من شما را طلاق می دهم با یک فرد مورد اعتماد می فرستم پیش قبیله تان بنی امیه به خاطر من شما را آزار ندهد. همه پلهای پشت سر را خراب کرد. آن وقت شد فرمانده لشکر امام حسین. در این یک عزیزی یک موقعی می گفت ببینید زهیر چند روز با امام حسین بوده به کجا رسیده، ما چهل سال پنجاه سال کجا، وقتی اصحاب وقتی حضرت فرمود هرکسی می خواهد برود برود خبر مسلم رسید سلام الله علیه اجازه گرفت از اصحاب یک جواب به امام حسین عرض کرده ببینید چقدر جواب فاخر است آدم تا قیامت باید سرش پایین باشد مقابل این مرد که به حسب ظاهر تا دیروز عثمانی بوده، یک قدم با امام حسین آمده، گفت یابن رسول الله اگر عمر دنیا جاودانه بود یعنی مرگ نبود الی الابد حیات ابدی تمام هم عیش بود پیری و بیماری و فقر و گرفتاری نبود باز ما شهادت در رکاب شما را بر این عیش جاودانه ترجیح می د ادیم. خیلی جمله فاخر است. هرچه آدم خضوع کند در مقابل این مرد جا دارد. یک قدم با امام حسین آمده. می شود آدم کنار امام حسین بیاید اینطوری می شود. ارواحنا فداه. می شود هم صفش را جدا کند. می شود دنبال آذوقه زن وبچه اش باشد مثل ترماه می شود مثل دیگران مشغول طواف باشد. طواف بدون امام حسین، می شود ولی اگر کنار امام حسین آمد صحنه عاشورا اورا هم می گیرد باید به شهادت برسد تابع درجاتش باید مقابل حضرت بایستد مثل سعید بن عبدالله تیرها را به سر و دستش بخرد حضرت نماز بخواند. کنار امام ایستادن در این مسیری که امام انتخاب کرد برای ما هم حضرت بلا می کشند قسمت عمده اش شفاعت است.کنار امام ایستادن دشواری دارد البته من گاهی به ذهنم آمده درس پس می دهم الحمدالله من هیچ کجا ندیدم محبین اهل بیت شیعیان ناراحت بشوند بگویند بیخود ما یک یا علی گفتیم این همه گرفتار شدیم در عالم شما دیدید کسی من ندیدم. لطف آنهاست به ما، واقعا می د انید چقدر شیعه سختی کشیده در طول تاریخ به خاطر همین یک یا امیرالمومنین گفتن است دیگر، پای حضرت ایستاده لای جرز دیوارها رفتند در سیاه چال ها رفتند و الان هم همینطور است الان شما دست از امیرالمومنین بردارید کسی با شما کاری ندارد در عالم. از اسلام دست بردارید کسی با شما کار دارد؟ همه دعواها سر این است که شما پای اسلام ایستادید. والا کسی کاری ندارد اگر از اسلام کنار بکشید. همه چیز مگر خودشان با هم کنار نمی آیند. و من ندیدم یکی از محبین اهل بیت بگوید بیخود کردیم یک یا حسین گفتیم این همه سختی، این همه شیطان برای ما رنج درست کرده در عالم، و این خیلی قیمت دارد. این است که شیعه خیلی قیمتی است. این است که پای امامش ایستاده این افضل عبادات است. کسی که پای امامش ایستاد یک جایی هم که شیطان حمله کند یک گناه بکند آن فرمود عبادت امام اورا محو می کند. کما این که شیطنت اولیاء طاغوت خوبی های پیروانشان را محو می کند مضمون روایت بود عرض کردم ها، علی ای حال ایستادن پای کار خیلی سخت است اگر بخواهیم بایستیم به لوازم کارش باید ملتزم بشویم.و این تکرار عاشورا برای همین است که ما بیاییم در این صحنه عهدمان را با امام حسین نو کنیم هر محرم یک نسیم نویی است از عاشورا، عاشورا مثل خورشید است. یکی بیشتر نیست ولی طلوعش متعدد است امروز غیر از دیروز است. طلوع امروز خورشید نسیم امروزش نور امروزش غیر از دیروز است. ما در هر محرمی باید عهدمان با امام حسین نو بشود یک قدم با حضرت نزدیک بشویم با کاروان حضرت سیر کنیم سعی کنیم موانع را رفع کنیم روز عاشورا در اردوگاه امام حسین باشیم. اگر تا الان هم نیامدیم مثل حر، پشت پا به همه چیز بزنیم یک دفعه خودمان را برسانیم به این کاروان. یعنی این عاشورا ما احساس کنیم کنار امام حسین هستیم. و این شدنی است. فرمود یابن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب اگر می خواهی ثوابی داشته باشی مثل ثواب شهداء مثل من استشهد حسین علیه السلام فمتی ذکرته هر وقت یاد امام حسین افتادی التماس کن بگو یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما تا امام حسین راه بدهند باز بکنند ان شاء الله همراه آنها بشویم

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:58

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالی

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی