display result search
منو
تفسیر آیات 15 تا 24 سوره فاطر _ بخش اول

تفسیر آیات 15 تا 24 سوره فاطر _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 129 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 15 تا 24 سوره فاطر _ بخش اول"
- هشدار قرآن به ناشنوایی بت‌ها؛
- سلب اختیار در قیامت سبب ناتوانی انسان بر آوردن ایمان؛
-خدای «غنیّ حمید» برآورنده نیاز انسان و لزوم شکرگزاری از او.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (15) إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (16) وَمَا ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ (17) وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَمَن تَزَکَّی فَإِنَّمَا یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ (18) وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ (19) وَلاَ الظُّلُمَاتُ وَلاَ النُّورُ (20) وَلاَ الظِّلُّ وَلاَ الْحَرُورُ (21) وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ (22) إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِیرٌ (23) إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَنَذِیراً وَإِن مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ (24)﴾

هشدار قرآن به ناشنوایی بت‌ها و خروج فرعون از آن
در آیه چهارده سوره مبارکه «فاطر» فرمود: ﴿إِن تَدْعُوهُمْ لاَ یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ﴾[1] درباره بت‌ها فرمود بت‌پرست بداند که از بت‌ها کاری ساخته نیست آنها نه خواسته‌های شما را درک می‌کنند, نه صدای شما را می‌شنوند نه بر فرض درک بکنند می‌توانند مشکل شما را حل کنند. این درباره اوثان و اصنام است و مانند آن, درباره خود فرعون نیست که او ادّعا می‌کرد ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی﴾[2] یا ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾[3] این منظورش از اله و الوهیّت و ربوبیّت این نبود که باید مرا بپرستید می‌گفت در این کشور فقط قانونی که من تصویب می‌کنم باید اجرا بشود وگرنه خودش هم نظیر سایر بت‌پرستان قِبطی بتی داشت و می‌پرستید که درباریان فرعون به او گفتند اگر جلوی پیشرفت موسی را نگیری تو و آلهه تو را از بین می‌برند ﴿یَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾[4] معلوم می‌شود او هم آلهه‌ای داشت, آنها را می‌پرستید و بت‌پرست بود اینکه می‌گفت: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی﴾ یا ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ یعنی تنها ارادهٴ من است که کشور را اداره می‌کند قانون [یعنی] آنچه من گفتم, اراده کردم و تصویب کردم بیش از این ادّعایی نداشت و خودش هم بت‌پرست بود.
اضطرار انسان در فهم مفاهیم برهانی و اختیار او در ایمان به آن
مطلب دوم در جریان قیامت مستحضرید که ما در دنیا اختیاری داریم در آخرت، تحت اعمال و عقاید دنیایمان اداره می‌شویم در دنیا ما می‌توانیم در راه علم تلاش و کوشش کنیم یعنی مقدّمات علمی را فراهم کنیم وقتی وارد قلمرو علم شدیم برهانی اقامه شد دیگر در اختیار ما نیست که ما بگوییم من نمی‌خواهم بفهمم انسان وقتی برهان اقامه شد می‌فهمد, دلیل ارائه شد, مضطرِّ به فهمیدن است وقتی دلیل، ضروری بود یعنی بدیهی بود انسان در برابر بدیهی قرار گرفت هرگز نمی‌تواند بگوید من می‌خواهم نفهمم همان‌طوری که در فضای بیرون اگر کسی نوری را دید, آفتابی را دید نمی‌تواند بگوید من نمی‌خواهم ببینم, نمی‌خواهم بفهمم; وقتی که نور را دید یقیناً می‌فهمد بین نفس و علم, اراده فاصله نیست ولی بین نفس و مقدّمات تعلیم و تحصیل فاصله است ممکن است مطالعه نکند, ممکن است فکر نکند, ممکن است گوش ندهد اینها مقدمات علم است اما وقتی برهانی اقامه شد بین نفس و فهمیدن, هیچ چیزی فاصله نیست; لذا انسان چون در برابر ضروری قرار گرفت, مضطرّ به فهمیدن است این برای اندیشه و عقل نظر; اما [درمحدوده] عقل عمل که ایمان است و باور کردن است و عقیده است نه عقد علمی، کاملاً مختار است می‌تواند چیزی را که صد درصد فهمید حق است را به جان خود گره نزند و باور نکند این کاملاً مقدور اوست.
اختیار, سرّ ایمان نیاوردن فرعون به موسی(علیه السلام) با علم به حقّانیت او
اینکه وجود مبارک موسای کلیم به فرعون گفت برای تو مسلّم شده است که این حق است ﴿لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ﴾[5] مع‌ذلک ایمان نیاورد اینکه خدا فرمود: ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ﴾[6] این «استیقان» مثل «استکبار» این الف و سین و تاء برای شدّت مبالغه و نهایت کمال است فرمود برای او صد درصد روشن شد یقین پیدا کرد که کار موسای کلیم(سلام الله علیه) معجزه است بین نفس و ایمان, اراده فاصله است انسان می‌تواند ایمان بیاورد می‌تواند نیاورد, اگر لج‌بازی کرد و ایمان نیاورد یک کار عادی انجام داد.
سلب اختیار در قیامت سبب ناتوانی انسان بر آوردن ایمان
اما در معاد، این اختیار گرفته می‌شود نه اینکه اضطرار به جای آن می‌آید, اختیار گرفته می‌شود بدون جانشین. در معاد, انسان خیلی از چیزها را که فکر نمی‌کرد می‌بیند و علم پیدا می‌کند می‌گوید: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اما ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ﴾[7] ما را برگردان دنیا که جای عمل است آنجا ایمان بیاوریم اینجا جای ایمان نیست یعنی بین نفس و ایمان کاملاً رابطه قطع شد چون «انّ الیوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل»[8] مشکل مشرکان و کافران و تبهکاران این است که حق برای آنها صد درصد روشن می‌شود ولی می‌خواهند ایمان بیاورند نمی‌توانند «انّ الیوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل» چون اگر آنجا جای ایمان باشد ایمان ممکن باشد پس آ‌نجا هم شریعتی هست, رسالتی هست, وحی و نبوّتی هست, تبشیر و انذاری هست این می‌شود دنیا دیگر آخرت نیست خب آنجا ایمان می‌آورند دیگر راحت می‌شوند وقتی ایمان آوردند در اثر گناهان دنیا ممکن است مقداری معذّب بشوند ولی مخلَّد نیستند برای اینکه مؤمن‌اند لذا حساب آخرت کاملاً جداست.
اِخبار قرآن به عدم اعتراف دشمنان دین بر خدایی خدا در قیامت
مسئله بعدی آن است که عده‌ای دشمن دین‌اند ﴿مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ﴾[9] اینها که دین را باور نکردند و دشمن دین‌اند در جهنم هم به مالک دوزخ می‌گویند: ﴿لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ﴾ خدا را که قبول ندارند, دشمن الله هم هستند, به مالک دوزخ(سلام الله علیه) می‌گویند به خدایت بگو جان ما را بگیرد نمی‌گویند: «ربّنا اقض علینا» می‌گویند: ﴿یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ﴾[10] نه «ربّنا» اینها از معاندینی هستند که ﴿عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ﴾ هستند در قیامت مشکل جدّی‌شان این است.
دلالت آیه ﴿أنْتُمُ الْفُقَراء...﴾ بر معرفی تکیه‌گاه واقعی انسان
مطلب بعدی آن است که در این آیه که فرمود شما فقرای الی الله هستید یعنی آن راه‌ها بسته است به صنم و وثن بخواهی اعتنا کنی بسته است, به افراد بخواهید تکیه کنید راه بسته است, به خودتان بخواهید تکیه کنید راه بسته است فقر هست و راهی غیر از الله نیست پس ﴿أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾ که در بحث جلسه قبل روشن شد که این آیه نمی‌خواهد بگوید شما نیازمندید چون نیازمندی محسوس همه ماست منتها مشکل خیلی‌ها این است که نمی‌دانند به چه کسی نیازمندند لذا خبر را معرفه آورد یعنی ما چیز جدیدی نمی‌خواهیم بگوییم که شما فقرا و نیازمندانی هستید تمام اهمیت این جمله ﴿أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ﴾ به آن متعلّقش است در آن روز روشن شد که اگر گفتند «زیدٌ قائم فی السوق» ما دو مطلب را می‌فهمیم: یکی اینکه زید ایستاده است نشسته نیست, یکی اینکه قیامش هم در بازار است اما آنجا که خبر معرفه است و مخاطب می‌داند دیگر لازم نیست خبر نکره باشد ما آن قید را می‌آوریم می‌گوییم زیدی که ایستاده است قیامش در بازار است در مسجد است یا امثال ذلک, اینجا خبر معرفه است و روشن است لازم نیست بگویند «أیّها الناس أنتم الفقیر» معلوم است ما نیازها را احساس می‌کنیم, هر روز در اثر بیماری, فقر, گرسنگی, تشنگی به پوشاک, به خوراک نیازمندیم; منتها نمی‌دانیم به چه کسی نیازمندیم این الله که اسم اعظم است و ذکر شده همه اسمایی که در دعای نورانی «جوشن کبیر» آمده زیرمجموعه آن است یعنی اگر کسی مریض است به «الشافی» محتاج است اگر کسی مدیون است به «الرازق» محتاج است, گرسنه است به «الغنی» محتاج است, اگر دورافتاده است به «القریب» محتاج است همه این اسمای «جوشن کبیر» زیر پوشش الله است که مستجمِع جمیع صفات است فرمود شما هر مشکلی داشته باشید به شافی, به کافی, به وافی, ﴿أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ﴾[11] نیازمندید.
در صدد تهدید و ارعاب بودن آیه ﴿إنْ یشأ یُذْهِبکم...﴾
بعد فرمود اگر شما این راه را نرفتید چون انبیا هم مبشّرند هم منذر, انذار را از اینجا شروع می‌کند می‌فرماید خدا شما را می‌برد یک عدّه دیگر می‌آورد ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ این درصدد تهدید و ارعاب است وگرنه سنّت الهی بر این است که هر روز شما می‌بینید یک عدّه در بیمارستان‌ها به دنیا می‌آیند در گورستان‌ها هم یک عدّه دفن می‌شوند این دیگر یک امر جاری است در هیچ کشوری نیست مگر اینکه شما می‌بینید هر روز یک عده وارد دنیا می‌شوند یک عده هم خارج می‌شوند اما اینکه فرمود: ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ این تهدید است برای اینکه به حیات شما خاتمه می‌دهد و یک عده دیگر را می‌آورد نظیر آن آیه که فرمود: ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾[12] فرمود اگر شما نتوانستید این نظام را اداره کنید خدا شما را از بین می‌برد یک عده را می‌آورد که این نظام را بتوانند خوب اداره کنند این‌طور نیست که خدا از دینش, از نظامش دست بردارد ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ در این‌گونه از موارد هم فرمود: ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ این یک تهدید است.
هشدار به سنگینی بار گناهکاران در قیامت و عدم حمل آن توسط دیگران
حالا که شما را می‌برد با بار سنگین‌تان می‌برد وقتی با بار سنگین رفتید نه خودتان می‌توانید آن بار را حمل کنید برای اینکه سنگین است نه ما بار شما را به دیگری می‌دهیم برای اینکه ﴿لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ نه خواهش و تمنّی و استدعای شما نسبت به ارحامتان اثرگذار است ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی﴾ پس تمام راه‌های کمک بسته است نه خودتان می‌توانید این بار را حمل کنید, نه ما بار شما را به دیگران می‌دهیم, نه خواهش و تمنّی شما اثر می‌کند و از ارحامتان بخواهید کمک بگیرید مشکل شما را حل کنند.
خدای «غنیّ حمید» برآورنده نیاز انسان و لزوم شکرگزاری از او
لذا فرمود شما فقیرید (یک) خدا غنی است (دو) اما این‌چنین نیست بگوییم شما فقیرید و خدا غنی است شما فقیرِ الی الله هستید و خدا غنیّ و مُنعِم بر شماست لذا هم شما پسوندی دارید که فقیر الی الله هستید هم خدا غنیّ حمید است مشکل شما را حل می‌کند محمود شما است وقتی مشکل شما را حل کرد شما باید سپاسگزار باشید, حامد باشید, شاکر باشید نه اینکه شما فقیرید او غنی است نه خیر, شما فقیر به او هستید او هم غنیّ بر شماست به فیضش می‌رسید تمام نیازهایتان برطرف می‌شود لذا غنیّ حمید است.
چگونگی اجرایی شدن تهدید در صورت عدم شکر
این غنیّ حمید اگر مشکل شما را حل کرد باید شاکر و سپاسگزار باشید نشد ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ که در صدد تهدید است البته مؤمنین اگر رخت بربستند روح و ریحان‌اند شما ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[13] گرفتار می‌شوید و این برای خدا کار آسانی است که شما را ببرد یک عدّه دیگر را بیاورد اینکه شما را به طور طبیعی ببرد یک عده را به طور طبیعی بیاورد این هر روزه جزء سنّت الهی است این تهدید نیست اما یک عده را منقرض بکند که اثری از اینها نگذارد فرمود: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾[14] هیچ اثری از اینها در دنیا نیست فقط اگر شما پژوهشگر تاریخی باشید نام اینها را در لابه‌لای کتاب‌های تاریخ می‌بینید می‌گویید روزی در این مملکت فلان کس بود, ما اینها را اُحدوثه قرار دادیم, حدیث قرار دادیم, سخن قرار دادیم وگرنه در جهان خارج اثری از اینها نیست. ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ ٭ وَمَا ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ﴾.
عدم نابودی انسان با مرگ و حمل گناه او توسط دیگران
وقتی وارد آن عالَم شدید نه اینکه شما را نابود بکند انسان اگر با مرگ نابود بشود که راحت است چون معدوم, معذّب نیست فرمود این‌چنین نیست که شما نابود بشوید شما منتقل می‌شوید از داری به دار دیگر با بارتان هم منتقل می‌شوید کسی نیست بار شما را ببرد ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ وِزر یعنی آن بار سنگین, وازر یعنی کسی که حامل وزر است, باربر, هیچ باربری بار شما را نمی‌برد نکره هم می‌تواند در اثر اینکه در سیاق نفی واقع شد مفید عموم باشد هیچ باربری بار شما را نمی‌برد این اجمال به متن.
سه راه ممکن در حمل بار انسان توسط دیگران و نفی آن در مسئله
بعد این متن را تفصیل داد فرمود سه راه دارد ما بخواهیم بار شما را به دوش دیگری بیندازیم هرگز این کار را نمی‌کنیم شما خودتان بخواهید ببرید مقدورتان نیست از ارحامتان بخواهید کمک بگیرید آنها هم جواب شما را نخواهند داد شما هستید و بارتان ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ﴾ مثقلة یعنی نفسی که در اثر بار سنگین احساس ثِقل می‌کند زیر بار مانده, مُثقله یعنی نفسی که بار بر او سنگینی کرده است اگر این نفس مثقله, از دیگری کمک بخواهد که مقداری از بار او را ببرد آن دیگری بار او را نمی‌برد گرچه ارحام او هم باشد چون ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ﴾,[15] ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا﴾ حَمل این اوزار, آنچه در پشت است حِمل است آنچه در شکم است حَمل است ﴿وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ﴾[16] که در سوره «یوسف» گذشت همین است یعنی یک بار شتر, اگر کسی این گم‌شده بار را پیدا کند جایزه‌ای که به او می‌دهیم در برابر این جُعاله, بار یک شتر گندم است و مانند آن، این را می‌گویند حِمل آنکه در بطن است حَمل است اینکه در پشت است حِمل است ﴿إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیء﴾ از این وزر, شیئی.
نفی هر گونه پناهگاه در قیامت و علت آن
در بخش‌هایی از قرآن فرمود اصلاً وَزری نیست وزر مستحضرید در دامنه کوه یک سلسله غارها و پناهگاه‌هایی است که حالا مسافر, راه‌گم‌کرده یا حیوانات، آنجا پناهنده می‌شوند فرمود در قیامت وَزری نیست ﴿کَلَّا لاَ وَزَرَ﴾ این کوه‌ها و این تپّه‌هاو این ارتفاعات کلاً تسطیح می‌شود ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً ٭ فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً ٭ لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾[17] سؤال می‌کنند که کوه‌ها چه می‌شود می‌فرماید تمام این کوه‌ها در درّه‌ها ریخته می‌شود کلّ زمین تسطیح می‌شود هیچ تپّه و پَستی و بلندی ندارد در سوره «ق» هم فرمود: ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾[18] چشم انسان هم در آن روز حدّت دارد تیز است دیگر کار میکروسکوپ و تلسکوپ را می‌کند دورترین نقطه را می‌بیند اگر کسی بخواهد جایی پناهنده شود پناهگاهی نیست پشت درختی نیست, پشت دیواری نیست, پشت تپّه‌ای نیست و اگر کسی خواست او را ببیند هر جا باشد در اثر تیزبینی آن چشم او را می‌بیند لذا هیچ انسان شرمنده‌ای قدرت حفظ و استتار ندارد. در اینجا فرمود: ﴿لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَلَوْ کَانَ﴾ آن کسی که مَدعوّ است ﴿ذَا قُرْبَی﴾ باشد ارحام این باشد کسی از فرزندش کمک بخواهد که مقداری از بار او را حمل کند این مقدور نیست.
انذار و تبشیر, وظیفه عام انبیا و بهره‌وری عده‌ای از آن
انبیا گذشته از اینکه معلّم کتاب و حکمت‌اند برای اجرای آن احکام و حِکم, تبشیر و انذاری هم دارند تشویق و تنبیه هم دارند تبشیر انبیا در گروهی اثر می‌گذارد, انذار انبیا در گروهی اثر می‌گذارد ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ﴾ در سوره مبارکه «فرقان» ملاحظه فرمودید که انبیا(علیهم السلام) آمدند ﴿لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾[19] همه را انذار می‌کنند منتها بهره‌بران از انذار, مؤمنان‌اند فرمود ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾,[20] ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخْشَاهَا﴾[21] اینجا هم که فرمود فقط انذار می‌کنی یعنی فقط مؤمنین از انذار شما طرْفی می‌بندند وگرنه انذار, انذار جهانی است ﴿لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾ است همه کفار و مشرکین را انبیا انذار کردند اما بهره‌وری برای مؤمنان است.
عالمانِ صاحبان خشیت, پذیرای انذار الهی و شمول آن بر عالمانِ تجربی
﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ﴾ خشیت هم حالا در همین سوره مبارکه «فاطر» خواهد آمد که فرمود: ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ این ناظر به علمای فقه و اصول و امثال ذلک نیست در اثر عموم یا اطلاقی که این آیه دارد عالمان فقه و اصول را هم شامل می‌شود ولی اصلِ سیاق آیه درباره عالمانی است که یا مهندسی کشاورزی دارند یا ستاره‌شناس‌اند یا سایر رشته‌های تجربی را بلدند در سوره «فاطر» به خواست خدا که خواهد آمد آیه 27 و 28 این است ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِیبُ سُودٌ ٭ وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذلِکَ إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ کسانی که جامعه‌شناس‌اند, کسانی که معدن‌شناس‌اند, کسانی که زمین‌شناس‌اند, کسانی که مهندسین کشاورزی‌اند, کسانی که ستاره‌شناس‌اند, کسانی که هواشناس‌اند یعنی همین علوم تجربی.
ذکر آیه ﴿إنَّما یَخشی الله﴾ در کنار علوم تجربی دال بر دینی بودن آن
فرمود اینها هم که از خدا می‌ترسند معلوم می‌شود اینها جزء علوم دینی است اگر در ذیل آیه نَفْر آمده بود ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ انسان خیال می‌کرد که این آیه مخصوص فقها و مفسّران و اصولیین و اینهاست اما این آیه درباره مهندسان و منجّمان و ستاره‌شناسان و اینها آمده به اطلاقی که دارد فقها و اصولیین را هم شامل می‌شود این نظم دقیق ریاضی که از دورترین نقطه غرب این نسیم حرکت می‌کند بعد به صورت باد در می‌آید درجه‌اش زیاد می‌شود ابر تولید می‌شود ابر زن داریم, ابر مرد داریم اینها نکاح می‌کنند, باردار می‌شوند, هنگام بارداری خدا برای اینها رَحِم قرار می‌دهند که ﴿فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾[22] اینها شلنگی نبارند قطره قطره ببارند اگر کسی اینها را خوب درک کند شب و روز، ساجد در پیشگاه حق است این نظم دقیق تازه بشر پنج درصدش را فهمیده آ‌‌ن‌قدر این حساب دقیق و ریاضی‌اش متقن است که ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾[23] غرض این است که ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ در کنار علوم مهندسی و کشاورزی و اینهاست.
اقوال در شریعت و افعال در خلقت دو رشته از علم دینی
پرسش: این قدری جای تأمّل است فرمود از عبادِش علماست.
پاسخ: بله, اول باید جزء بندگان باشند اما در ذیل آیه نفر نفرمود که ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ اصلش که باید بنده باشد وگرنه خشیت ندارد اگر کسی علم دینی را به عنوان علم دینی نشناسد که خشیتی ندارد همین علم دینی در فقه و اصول هست, همین علم دینی در کشاورزی و نجوم هم هست اینها اقوال خداست آنها افعال خداست آن افعال خدا را می‌فهمد به خدا ایمان می‌آورد بندگی او را می‌پذیرد و خشیت دارد اینها اقوال الهی را می‌فهمند ایمان می‌آورند بندگی او را می‌پذیرند و خشیت دارند اطلاق عموم آیه سوره «فاطر» کما سیأتی شامل فقها و اصولیین هم می‌شود ولی اساس کار آن است.
انبیا و ائمه(علیهم السلام) مصداق اتمّ خشیت الهی و اضافی بودن حصر در «إنَّما»
پرسش: مصداق اتمّ علمای اینجا انبیا و ائمه نیستند؟
پاسخ: خب آن در همه جا همین‌طور است انبیا و اینها که احتیاجی به مهندسی کشاورزی و اینها ندارند اینها که اهل خشیت‌اند اهل خشوع‌اند (یک) اهل خضوع‌اند (دو) بالاتر و جامع‌تر از همه اهل خشیت‌اند (سه) آنها که همیشه برترند ولی منظور آن است که سیاق آیات برای علوم تجربی است مهندسان عالِم, منجّمان عالم, محقّقان عالم, زمین‌شناسان عالم, اگر علم دینی را کاملاً ادراک کنند اینها اهل خشیت هستند.
پرسش: با ﴿إنَّما﴾ نمی‌سازد.
پاسخ: ﴿إنَّما﴾ حصر اضافی است مثل همین‌ آیه هجده که فرمود: ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ﴾ با اینکه او ﴿لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾ است با اینکه فرمود: ﴿تُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾[24] لُدّ جمع ألدّ است آن ﴿أَلَدُّ الْخِصَامِ﴾[25] آن دشمن‌ترین دشمن‌ها را بترسان این هست ولی بهره‌ٴ از انذار برای کیست مثل ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾[26] با اینکه قرآن ﴿هُدیً لِلنَّاس﴾[27] است اما ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ برای اینکه متّقیان بهره می‌برند اینجا هم انذار، حصر اضافی است آنجا هم خشیت, حصر اضافی است.
پرسش: علومی که بر پایه حس و تجربه باشد چطور خشیت ایجاد می‌کند؟
پاسخ: برای اینکه از نظم پی به ناظم می‌برد وقتی از نظم پی به ناظم برد در برابر ناظم، خشوع دارد.
تبیین متعلّق حصر «إنّما» در پذیرش انذار الهی انبیا
﴿إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ﴾ آنها که به غیب ایمان دارند یعنی از تجربه به ماورای تجربه, از فیزیک به متافیزیک ایمان دارند تنها به محسوس و شهادت ایمان ندارند ایمان به غیب دارند و ستون دین را که نماز است[28] اقامه می‌کنند اینها از انذار شما بهره می‌برند و اگر کسی طاهر شد این‌چنین نیست که حالا از فقر خود بکاهد (یک) یا ـ معاذ الله ـ از فقر الی الله بکاهد (دو) نه, فقرش همچنان محفوظ است فقرش هم الی الله است این هم همچنان محفوظ است ولی طهارتش به سود خودش است ﴿وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ﴾ هم سیر شما به طرف الله است هم صیرورت شما به طرف الله است منتها هر کسی با آن اسم خاصّی محشور می‌شود که آن را می‌پرستید این‌چنین نیست که همه اینها به الله محشور بشوند خیلی‌ها به رازق, خیلیها به کریم, خیلی‌ها به باسط, خیلی‌ها به شافی, خیلی‌ها به کافی و مانند آن محشور می‌شوند.
بررسی تمثیل یا تعلیل بودن موارد حصر در پذیرش انذار انبیا
مطلب مهم آن است که این چند موردی که خدای سبحان ذکر فرمود اینها تمثیل است یا تعلیل. فرمود همه از انذار استفاده نمی‌کنند فقط یک عده هستند که از انذار تو بهره‌مندند چرا؟ با اینکه شما ﴿لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾ هستید همه را انذار می‌کنید چرا؟ سیدناالاستاد و عده‌ای از مفسّران بر آن هستند که این چند تعبیر همه‌شان تمثیل است.[29] فرمود: ﴿الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ﴾ از انذار شما استفاده می‌کنند آنهایی که «لا یؤمنون بالغیب و لا یقیمون الصلاة» استفاده نمی‌کنند چرا؟ برای اینکه همان‌طوری که به حسب ظاهر کور و بینا یکسان نیستند, تاریکی و نور یکسان نیستند, فضای خنک با جای گرم و سوزان یکسان نیستند, زنده و مُرده یکسان نیستند, بهره‌وران از انذار با محرومان از انذار هم یکسان نیستند مؤمن و کافر هم یکسان نیستند. این درست است اما اگر بگوییم تعلیل است, علّت آن حکم را بیان کردیم نه اینکه با مَثل حل کردیم یک وقت است انسان، تعلیل دارد می‌گوید می‌دانید چرا این دارو اثر می‌کند برای اینکه این بیماری از فلان ویروس یا از فلان میکروب تشکیل شده است این دارو ضدّ آن ویروس یا میکروب است تنازع و درگیری‌شان را نشان می‌دهد آن وقت این دانشجوی پزشکی را با علت درمان آشنا می‌کند این می‌شود طبیب محقّق, یک وقت برای او مَثل می‌زنند می‌گوید این دارو برای درمان فلان بیماری مثل فلان سنگ است که به شیشه می‌خورد شیشه را می‌شکاند این در حدّ تمثیل است او هم در حدّ تمثیل می‌فهمد.
تقویت قول به تعلیل بودن موارد متعلّق حصر در «إنّما»
این جمله‌ای که فرمود فقط شما انذارتان در اهل خشیت اثر می‌کند آنها که اهل خشیت نیستند از انذار شما بهره نمی‌برند اگر بگوییم این تمثیل شده به کور و بینا به زنده و مُرده این محقّقانه نیست مطلب را می‌فهماند ولی محقّقانه نیست اما اگر بگوییم نه, واقعاً اینها کورند مطابق سوره مبارکه «حج» اینها کورند نه اینکه کورِ ظاهری داریم و بینای ظاهری داریم اینها شبیه هم نیستند نه, یک عده واقعاً کورند یک عده واقعاً کَرند مگر این حرف‌ها با گوش ظاهری کار دارد با گوش ظاهری که همه می‌شنوند آن گوش باطنی که باید بشنوند اینها واقعاً ندارند یعنی کسی که حقیقتاً کور است با کسی که حقیقتاً بیناست اینها شبیه هم نیستند یعنی اینها واقعاً کورند قوم شعیب به شعیب گفتند ﴿مَا نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ﴾[30] ما این حرف‌هایی که تو می‌گویی نمی‌فهمیم اگر کسی معیار معرفت‌شناسیاش حس و تجربه باشد او احکام عالَم غیبی را با چه چیزی می‌فهمد اینها واقعاً کورند, واقعاً کَرند, واقعاً مرده‌اند. اینکه فرمود زنده و مُرده یکسان نیست این در حدّ تمثیل نیست اگر تمثیل بود یکی, دوتا کافی بود اما اینها تعلیل است فرمود: ﴿مَا یَسْتَوِی الأحْیَاءُ وَلاَ الأمْوَاتُ﴾ واقعاً اینها مرده‌اند اگر حیات حیوانی بگویید بله, اینها ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً﴾[31] حیات حیوانی دارند احساس دارند, تخیّل دارند, غذا می‌خواهند و مانند آن, اما بخواهند از مرز حیوانیّت بالا بیایند تعقّلات انسانی داشته باشند آن حیات را ندارند اگر فرمود: ﴿إنْ هُمْ إلاَّ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ پس حیات انسانی را واقعاً ندارند امام سجاد(سلام الله علیه) در دعای حمد عرض می‌کند خدایا اگر شما راه حمد را به ما نشان نمی‌دادی ما نعمت‌های شما را بی‌حمد صرف می‌کردیم و این جامعه که نعمت‌ الهی را بی‌جا صرف بکند «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ»[32] معلوم می‌شود که انسان در منظر امام سجاد(سلام الله علیه) «هو الحیّ المتألّه الحامد» است این «حمد» فصل مقوِّم انسان است که اگر کسی حامد نباشد انسان نیست این تعارف ندارد و اگر کسی چشم باطنی داشته باشد نظیر آنچه وجود مبارک امام سجاد و امام باقر(سلام الله علیهما) در سرزمین عرفات که فرمودند: «ما أکثرُ الضجیج و أقلُّ الحجیج»[33] خب می‌بیند, هر دو یعنی امام باقر و امام سجاد(سلام الله علیهما) به بعضی از شاگردانشان در صحنه عرفات نشان دادند که برخی‌ها واقعاً حیوا‌ن‌اند اگر کسی در برابر امام زمانش بایستد که دیگر انسان نیست این حقیقتاً حیوان است آن وقت این می‌شود تعلیل نه تمثیل, اینها را اگر ما به تعلیل حمل کنیم اُولاست ﴿إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ﴾ این نشانه تعلیل است فرمود اینها در قبرند یعنی هفت, هشت نفری که در یک خانواده بی‌نماز و روزه زندگی می‌کنند این یک مقبره خانوادگی است حالا در وسط شهر افتاده هفت, هشت‌تا مرده اینجا زندگی می‌کنند فرمود کسانی که در قبر هستند که تو نمی‌توانی بشنوانی یعنی وجود مبارک پیغمبر می‌رفت در قبرستان سخنرانی می‌کرد تا خدا بفرماید کسانی که در قبرند حرف تو را نمی‌شنوند تو آنها را اِسماع نمی‌کنی یا نه, همین‌ها که در خانه ابوسفیان‌اند, در خانه ابوجهل‌اند اینها هفت, هشت نفرند که در یک مقبره خانوادگی زندگی می‌کنند ﴿وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سوره فاطر, آیه 14.
[2] . سوره نازعات, آیه 24.
[3] . سوره قصص, آیه 38.
[4] . سوره اعراف, آیه 127.
[5] . سوره اسراء, آیه 102.
[6] . سوره نمل, آیه 14.
[7] . سوره سجده, آیه 12.
[8] . نهج‌البلاغه, خطبه 42.
[9] . سوره بقره, آیه 98.
[10] . سوره زخرف, آیه 77.
[11] . سوره زمر, آیه 36.
[12] . سوره محمد, آیه 38.
[13] . سوره جن, آیه 15.
[14] . سوره مؤمنون, آیه 44.
[15] . سوره عبس, آیه 34.
[16] . سوره یوسف, آیه 72.
[17] . سوره طه, آیات 105 ـ 107.
[18] . سوره ق, آیه 22.
[19] . سوره فرقان, آیه 1.
[20] . سوره یس, آیه 70.
[21] . سوره نازعات, آیه 45.
[22] . سوره نور, آیه 43; سوره روم, آیه 48.
[23] . سوره ملک, آیه 3.
[24] . سوره مریم, آیه 97.
[25] . سوره بقره, آیه 204.
[26] . سوره بقره, آیه 2.
[27] . سوره بقره, آیه 185.
[28] . الکافی, ج2, ص119; الامالی (شیخ طوسی), ص529.
[29] . المیزان, ج17, ص37.
[30] . سوره هود, آیه 91.
[31] . سوره فرقان, آیه 44.
[32] . الصحیفة السجادیة, دعای اول.
[33] . تفسیر الامام العسکری, ص607; المناقب, ج4, ص184.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:25

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی