display result search
منو
تفسیر آیات 20 تا 25 سوره روم

تفسیر آیات 20 تا 25 سوره روم

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 127 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 20 تا 25 سوره روم"
- اماره‌های تشخیص سور‌ه‌های مکّی و ظهور آن در سورهٴ روم؛
- تکرار عبارت ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ﴾ و بهره‌مندان از این نشانه‌ها؛
- مقصود از آیت و تقسیم آن به تکوینی و قراردادی.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ (20) وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (21) وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ (22) وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (23) وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (24) وَمِنْ آیَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّماءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ (25)﴾

اماره‌های تشخیص سور‌ه‌های مکّی از مدنی و ظهور آن در سورهٴ روم
برای تشخیص اینکه این سور‌ه مکّی است یا مدنی اَماراتی ذکر می‌شود ممکن است این امارات قطعی نباشد ولی بالأخره اطمینان‌آور است اگر سور‌ه‌ای در آن مسئله تفسیر جریان نماز, زکات, صوم, حج, جهاد اینها مطرح شد معلوم می‌شود مدنی است برای اینکه این بحث‌ها در مدینه آمده نه در مکه, اگر جریان جهاد و کیفیت غزوه و سریه و امثال ذلک گرفتن غنایم جنگی و تقسیم غنایم بین مجاهدان و دادن خمس و امثال ذلک مطرح است معلوم می‌شود که در مدینه آمده اگر سور‌ه‌ای مبسوطاً جریان نکاح و کارشکنی منافقان و امثال ذلک را ذکر کرده معلوم می‌شود در مدینه آمده زیرا این مسائل همه در مدینه اتفاق افتاد اگر هیچ کدام از این مسائل مدنی در سوره‌ای مطرح نشد فقط خطوط کلی دین یعنی توحید و وحی و نبوّت و معاد و امثال ذلک و خطوط کلی اخلاق و حقوق مطرح شد روشن می‌شود که در مکه آمده گذشته از اینکه اقوال مفسّران هم تأیید می‌کند و روایات هم حالا یا با معارض یا بی‌معارض تأیید می‌کند. در این بخش از قرآن کریم در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آیات فراوانی را ذکر می‌کنند و نتیجه‌گیری‌اش معاد است نه توحید, گرچه همه این آیات می‌تواند سند توحیدی هم باشد ولی بخش پایانی این مقطع از آیات مسئله معاد است.
تکرار عبارت ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ﴾ و بهره‌مندان از این نشانه‌ها
پشت سر هم فرمود: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ﴾ آیه یعنی چه و چه گروهی از این آیه استفاده برهانی می‌کنند. کسانی که از این آیات استفاده برهانی می‌کنند متفکّران‌اند, عالمان‌اند, کسانی که گوش به حرف معصوم می‌دهند اینها هستند و عاقلان؛ اینکه فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴾, ﴿لِلْعَالَمِین﴾, ﴿لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ﴾, ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ معلوم می‌شود که این گروه‌اند که از آیات الهی بهره علمی می‌برند وگرنه ﴿وَکَأَیِّن مِنْ آیَةٍ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ که ﴿عَنْهَا مُعْرِضُونَ﴾[1] غافل از هیچ کدام از این آیه‌ها بهره علمی نمی‌برد این متفکّر است این دانشمند است این کسی که گوش به حرف معصوم می‌دهد اینها و عاقلان.
مقصود از آیت و علامت و تقسیم آن به تکوینی و قراردادی
مطلب دیگر اینکه در خیلی از بخش‌های قرآن کریم از آیه بودن سخن به میان آمده قبلاً هم به مناسبت‌هایی چند جا معنای آیه ذکر شد آیه یعنی علامت یعنی نشانه این نشانه‌ها چند قسم است به حسب تقسیم اوّلی یا تکوینی‌اند یا قراردادی, آیت و علامت قراردادی این است که پرچم هر مملکتی علامت استقلال آن مملکت است یا فلزهای مخصوصی که روی دوش نظامی هست این نشانه درجه اوست اینها علامت‌ها, آیت‌ها و نشانه‌های اعتباری و قراردادی است که در هر سرزمینی مناسب با قرارداد نخبگان آن سرزمین تنظیم می‌شود که اینها آیت‌های اعتباری‌اند, اگر پرچمی مشکی بود و در جایی نصب بود این علامت سوگ است و اگر پرچمی سبز بود یا سه رنگ بود علامت است که مثلاً جای نشاط است اما این علامت‌های اعتباری در شرایط خاص علامت‌اند این فلز مادامی که در مغازه هست علامت نیست و این پارچه مادامی که در مغازه پارچه‌فروش است نه علامت ماتم است نه علامت نشاط ولی وقتی این پارچه مشکی یا پارچه سبز یا پارچه سه‌ رنگ در جایی نصب شد این علامت سوگ یا علامت نشاط است; این در حوزه قرارداد. در حوزه تکوین که قرارداد کسی نیست همه جا در هر زمان و زمین این علامت هست اینها هم چند قسم‌اند بعضی از اینها علامت مقطعی‌اند مثلاً چمن مادامی که سبز است علامت آب است دود مادامی که ارتفاع دارد و تبدیل به هوا نشده علامت آتش است اگر این چمن خشکید و پوسید و از بین رفت و اثری از چمن اینجا نیست دیگر علامت آب نیست این نشان نمی‌دهد که اینجا آبی هست یا اگر دود بالا رفت و تبدیل شد و متفرّق شد و تبدیل شد به صورت هوا دیگر نشان آتش نیست پس اینها قراردادی نیست تکوینی است ولی مقطعی است.
جهان و نظم آن علامت حقیقی توحید و معاد
جهان که آیت توحید حق است و نظم جهان که آیت حقانیّت و معاد است نه از سنخ قرارداد و اعتبارات است نظیر علامت بودن پرچم یا علامت بودن فلز و مانند آن که قراردادی باشد و نه نظیر چمن که علامت آب است یا دود که علامت آتش است که مقطعی باشد که اگر این چمن پوسید و تبدیل به خاک شد دیگر علامت آب نیست و اگر آن دود تبدیل به هوا شد دیگر علامت آتش نیست این‌طور نیست بلکه موجودات آسمان و زمین در هر شرایطی نشانهٴ ذات اقدس الهی‌اند آن وقتی که خاک‌اند علامت توحیدند آن وقتی که به صورت انسان در آمدند علامت توحیدند دوباره که برگشتند به صورت خاک شدند علامت توحیدند زیرا یک موجود نیازمند, یک موجود ممکن, محتاج به خالقی است که واجب‌الوجود باشد و او را آفریده باشد منتها اگر خواستیم به اوصاف آن واجب که حکمت و علم است پی ببریم در صورتی که این شیء دارای ظرایف فنی باشد و این ظرایف فنّی‌اش را حفظ بکند نشان آن است که آفریدگارش حکیم است و مدبّر و معین.
تبیین چگونگی آفرینش انسان از خاک و آیت توحید بودن او
در این بخش‌ها می‌فرماید ما شما را از خاک آفریدیم حالا یا اصل شما از خاک است و نسل شما از آب که در آیاتی آمده که خداوند ﴿وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ ٭ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَةٍ مِن مَاءٍ مَهِینٍ﴾[2] که اصلِ انسان یعنی آدم(سلام الله علیه) آن انسان اوّلی از خاک است یا نه, شما را ما از چیزی آفریدیم که ریشه اصلی‌اش خاک است آن انسان اوّلی و اصلی از خاک است یا نه, شما هم که نسل او هستید و از نطفه‌اید اصلِ شما از خاک است بالأخره یا انسان اصلی از خاک است یا اصل همه انسان‌ها از خاک است این صحیح است که بفرماید: ﴿خَلَقَکُم مِن تُرَابٍ﴾ عمده این ﴿ثُمَّ إِذَا﴾ است این ﴿إِذَا﴾ معنایش این نیست نابهنگام معنایش این نیست که این خاک, انسان می‌شود یعنی طفره است تکاملی در کار نیست فاصله بین ترابی و انسانی مطرح نیست خاک بدون اینکه این فاصله کمالیِ بین تراب و انسان‌شدن را طی کند می‌شود انسان این ﴿إِذَا﴾ به معنای نابهنگام و امثال ذلک نیست به معنی سرعت است یعنی این‌چنین نیست که ذات اقدس الهی نظیر سرامیک‌سازان مجسمه‌ای ساخته باشد بعد آن را انسان کرده باشد این‌طور نیست همه این مراحل تکاملی را انجام داد منتها به سرعت; لازم نبود که مدت‌ها طول بکشد تا انسان به این صورت در بیاید انسان‌های عادی بله, به همین صورت است که حالا یا نُه ماه یا کمتر یا بیشتر این مراحل را طی می‌کند غرض این است که ﴿ثُمَّ إِذَا﴾ معنایش این نیست که فجئةً نابهنگام بدون پیمودن این فاصله و با طفْره شما بشوید بشر بلکه به سرعت این مراحل پیش می‌آید و شما بشر خواهید بود این درباره اصل شما خب این را اگر فکر بکنید که چگونه خدا با چه قدرت و حکمتی خاک را به صورت انسان در آورد این جای سؤال برای شماست که خدا چرا این کار عجیب را کرده این درباره اصل پیدایش انسان.
علامت و آیت توحید بودن تداوم نسل در انسان
درباره نسل او هم کارهای محیّرالعقول کرده چون انسان مثل فرشته نیست که مرگ نداشته باشد مرگ دارد ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾,[3] ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾,[4] ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾,[5] ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِن قَبْلِکَ الْخُلْدَ﴾ این انسان برای اینکه بماند نسل می‌خواهد نسلش هم با نکاح حاصل است نکاح هم باید با هم‌نوع و هم‌جنس او باشد لذا از همین نوع مرد سنخی را آفرید به نام زن, دستگاه مادری را در درون او تعبیه کرد دستگاه پدر شدن مرد را در وجود مرد به نحو محیّرالعقول آماده کرد دستگاه آفرینش مرد, پدر شدن است دستگاه آفرینش زن, مادر شدن است گرایش‌های طبیعی هم بین اینها برقرار کرد گرایش‌های اخلاقی هم برقرار کرد ﴿جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ تا نسل پیدا شود.
ظرایف حکیمانه خلقت علامت هدفمندی جهان و انسان با معاد
یک انسان متفکّر سؤال می‌کند این همه ظرایف حکیمانه برای چیست خب این انسان باید کار بکند و از فضل الهی و رزق الهی بهره‌ای ببرد قهراً خسته می‌شود برای او خواب را معیّن کرده که خستگی او را رفع کند بیداری معیّن کرده که به سراغ کار برود زمان خواب را هم تاریک کرده که همگان آرام باشند زمان کار را هم روشن کرده که همگان فعال باشند انسان فکر میکند که این نظم دقیق حکیمانه برای چیست. در بخش دیگر فرمود شما بالأخره باید از کشاورزی و دامداری استفاده کنید بعضی از جاها آب دارد بعضی از جاها آب ندارد ما نیازهای شما را از آسمان تأمین می‌کنیم این برقی که می‌جهد این رعدی که دارد اگر در حال سفر باشید بیمناک می‌شوید اگر در حال حضر باشید خوشحال می‌شوید برخی‌ها خوف صاعقه دارند برخی‌ها امید مَطر دارند ما بالأخره همه این کارها را برای شما انجام می‌دهیم تا کشاورزی شما, دامداری شما هم تأمین بشود. خب انسان حساب می‌کند این همه دقایق ظریف برای چیست که بخشی از اینها را ممکن است که مهندسان محترم ما در بخش کشاورزی و دامداری بعد از سالیان دراز زحمت درک بکنند خب اینکه فرمود آیات برای عالمین است برای سامعین است برای عاقلان است اینها علامت چیست؟ فرمود اینها علامت آن هستند که شما بی‌هدف نیستید نه این نظام بی‌هدف است نه شما, شما را در ناز پروراندیم که به مقصد برسید عالَم را با نظم خلق کردیم که در رساندن شما به مقصد کمک بکند روزی هم که مقصد فرا برسد ما شما را دعوت می‌کنیم همه‌تان دوباره برمی‌گردید این دعوت الهی را پاسخ می‌دهید ﴿ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ﴾ شما هم ﴿تَخْرُجُونَ﴾ خارج می‌شوید.
تبیین قرآنی امکان استفاده همگان از آیات و نشانه‌های الهی
پرسش: قرآن برای افراد مخصوصی فرستاده نشده. پاسخ: نه, اما همه می‌توانند این معنا را داشته باشند اگر گروهی عاقل نبودند گروهی عالِم نبودند لااقل گوش شنوا داشته باشند فرمود خب همگان که اهل تحقیق نیستند بالأخره انسان دو قسم است یک قسم از استعداد برتری برخوردارند اهل درس و بحث و حوزه و دانشگاه و دقت و استدلال و نظریه‌پردازی‌اند این می‌شود ﴿لِقوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ گروهی این تحقیق را یا قدرتش را ندارند یا فرصتش را ندارند ولی آن‌قدر هست که باید بفهمند گوش به حرف صاحب‌نظران بدهند.
پرسش:... پاسخ: این نظم که این بدن را به وسیله خواب با استراحت تأمین می‌کند و این خستگی را کاملاً برطرف می‌کند فرمود شب, آیت الله است روز, آیت الله است منتها شب یک آیت تاریک است روز آیت روشن است که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾[6] هر دو آیت خدایند آن نظم دقیق ریاضی که زمین کُروی باشد این رویش سایه باشد آن رویش روشن باشد و بگردد این لیل و نهار حاصل شود همین است. پس افراد اگر صاحب‌نظر بودند می‌شود ﴿لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرونَ﴾, ﴿لِلْعَالِمِینَ﴾, ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ و مانند آن, اگر صاحب‌بصر و صاحب‌نظر نبودند لااقل باید گوش شنوا داشته باشند فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ﴾ دو راه که بیشتر نیست به نحو مانعةالخلو که جمع را شاید انسان یا باید گوش به حرف صاحب‌نظر بدهد یا خودش نظریه‌پرداز باشد فرمود در قیامت یک عدّه می‌گویند ای کاش ما یکی از این دو گروه بودیم ﴿لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ﴾[7] یا خودمان نظریه‌پرداز بودیم یا گوش به حرف دانشمندان دینی و انبیا و اولیا می‌دادیم اگر نه انسان اهل گوش باشد نه اهل هوش باشد خب ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾[8] دامنگیرش می‌شود اینجا فرمود یک عدّه ﴿یَعْقِلُونَ﴾اند یک عدّه ﴿یَسْمَعُونَ﴾ بالأخره آدم می‌فهمد که نمی‌فهمد و می‌فهمد که این نظم یک حساب و کتابی دارد خب این برای چه خلق شده انسان همین بیاید و برود و بخورد و لیل و نهار بشود که هیچ این می‌شود عبس, پس انسان برای چه خلق شده؟! این سؤال را از دو راه جواب می‌گیرد یا با مراجعه به براهین عقلی جواب می‌گیرد یا با مراجعه به آیات و روایات جواب می‌گیرد که اینها مانعةالخلو است جمع را شاید, عقل در مقابل شرع نیست در مقابل سمع است ﴿لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ﴾ اینجا هم ﴿لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ﴾ را در قبال ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ قرار داده.
علم وسیله رسیدن انسان به تعقّل
در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» و اینها هم گذشت که علم, هدف نیست علم, نردبان خوبی است که ما به عقل برسیم فرمود این امثال را که ما می‌زنیم ﴿تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ﴾ اما ﴿وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾[9] که بحث مبسوط این آیه در سورهٴ «عنکبوت» گذشت فرمود دانشمندان نردبان به دست‌اند هنوز به مقصد نرسیدند عالِم حوزوی و دانشگاهی مادامی که عالِم و دانشمند است و درس خوانده است به مقصد نرسیده این نردبانی در دست اوست اگر این نردبان را گرفت و بالا رفت و عاقل شد ـ که عقل, «ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»[10] است ـ این به مقصد رسیده است فرمود ما عالِم نمی‌خواهیم ما عاقل می‌خواهیم ﴿وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾ این‌چنین نیست که علم, هدف باشد در همان آیه سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که فرمود به حوزه‌های علمیه بروید ﴿لِیَتَفَقَّهُوا﴾ بعد فرمود چه کار بکنید حالا فقیه شدید در دین تفقّه پیدا کردید حکیم شدید مسئله‌دان شدید چه کار باید بکنید کتاب بنویسید, درس بگویید, سخنرانی بکنید, با نوشتن مقاله سخن‌خوانی بکنید اینها را ما نمی‌خواهیم ما می‌خواهیم آن‌قدر عرضه پیدا کنید که مردم را انذار کنید وقتی گفتید جهنم هست مردم باور کنند این از هر معمّمی ساخته نیست که مردم حرفش را باور کنند باور کردن, حرف کسی را لازم دارد که عمری در محلّ خودش تجربه نشان داده باشد سابقه خوب داشته باشد علم و عمل داشته باشد تا وقتی گفت جهنم, مردم باور کنند نفرمود شما بروید درس بخوانید و کتاب بنویسید و استاد بشوید ﴿لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾ بعد «و لیدرّسوا» یا «لیصنّفوا» یا «لیؤلّفوا» اینها نیست ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾[11] این را مطمئن باشید این هنر و عرضه نصیب هر کس نیست که مستمعان پای منبر یک واعظ جهنم را باور کنند تا باور نکردند وضع همین است که می‌بینید اگر باور کردند دنیا یک بهشت نقد است مردم تا از قیامت هراس نداشته باشند تا ندانند عمل, زنده است و عامل را رها نمی‌کند و عامل در چنگ اوست به هوش نمی‌آیند پس انسان یا خودش باید عاقل باشد که «ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» یا گوش به حرف عاقل بدهد در قیامت هم آنها گیرشان این است می‌گویند ای کاش ما یا می‌فهمیدیم یا گوش به حرف نخبگان می‌دادیم گفتند: ﴿لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ﴾.
نظم در آفرینش, دال بر هدف‌داری جهان و مسافر بودن انسان
پس این نظم حکیمانه برای آن است که انسان به جایی برسد نه اینکه خاک بشود انسان, انسان بشود خاک دوباره خاک بشود انسان, انسان بشود خاک همین‌طور دور باطل داشته باشد بلکه از دارالفرار به دارالقرار باید برسد, از دارالممرّ به دارالمقرّ برسد وقتی به مقصد رسید آنجا هدف است به دارالقرار می‌رسد. این بخش از آیات ضمن اینکه مسئله توحید را کاملاً تأمین می‌کند در آن بخش پایانی این قسمت فرمود: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّماءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ﴾ خارج می‌شوید, آ‌نجا دیگر به دارالقرار می‌رسید آنجا انسان ثابت می‌شود نه ساکن, آنجا جای خستگی نیست لذا اگر انسان ساکن بود خب مدتی که در بهشت بود خسته می‌شد اما در آنجا ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾[12] هرگز ﴿لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ﴾[13] چه درباره ذات اقدس الهی که کار کرده نظام را آفریده چه درباره بهشتی‌ها آنها همیشه در حال نشاط‌اند و هیچ خسته هم نمی‌شوند و هرگز احتیاجی ندارند در برزخ که نومی هست اما در بهشتِ اکبر در جنّت کبرا آنجا دیگر سخن از خواب و خستگی و امثال ذلک نیست انسان به عالَم ثبات می‌رسد حق برای او روشن می‌شود هرگز احساس خستگی ندارد پس این سلسله بحث‌ها آیات‌اند, علائم‌اند که انسان مسافر است و به مقصد می‌رسد.
ناروایی دیدگاه فخررازی در حقیقت آفرینش زن
در جریان نسل‌پروری تعبیر ناروایی در تفسیر فخررازی هست این خیال کرده زن برای مرد است آن تعبیرات اوّلیه که شما در تفسیر فخررازی ملاحظه می‌کنید می‌بینید در حقیقت حقّ زن را نشناختند و ادا نکردند[14] تعبیر خود قرآن کریم این است که در آیه 21 این سور‌ه فرمود: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً﴾ همان‌طوری که در جریان حضرت آدم و حوّا در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «نساء» روشن کرد که حقیقت زن و حقیقت مرد یک چیز است یعنی حضرت آدم را که آفرید از همین حقیقت, زوجش را خلق کرد آیه اول سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این بود ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ یعنی از حقیقت واحده ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ در محل بحث هم عبارت این است یعنی آیه 21 همین سورهٴ مبارکهٴ «روم» این است ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً﴾ که مشابه همین تعبیر در پایان سورهٴ مبارکهٴ «توبه» درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده آیه 128 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این است ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ این پیغمبر از جنس خود شماست خب اگر بفرماید زن ﴿مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ است یعنی از همین حقیقت شماست وقتی می‌فرماید پیامبر ﴿مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ است یعنی از همین حقیقت شماست.
پرسش: مقصود کدام نفس است؟
پاسخ: یعنی حقیقت شما انسان, حقیقتی دارد از همین حقیقت, زن و مرد یکسان آفریده شدند مثل اینکه وجود مبارک پیغمبر از حقیقت همین انسانیّت است منتها حالا انسان درجاتی دارد وجود مبارک حضرت در آن قلّه قرار دارد ولی حقیقتشان یکی است یعنی هر دو انسان‌اند منتها یکی انسان عالِم یکی أعلم, یکی علاّم, یکی بحرالعلوم همین انسان‌اند مثل اینکه آب همه‌شان آب‌اند یکی اقیانوس است یکی بحر است یکی نهر این‌طور نیست که اگر نهر شد آب نباشد بالأخره آب است بحر هم آب است نهر هم آب است منتها یکی بیشتر است هزارها برابر است یکی کمتر, غرض این است که این ﴿مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ یعنی «مِن حقیقتکم».
پرسش: در یک آیه شریفه مسبوق به رسالت است می‌فرماید: ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ و در یک آیه مسبوق به خلقت است آیا آن جهت متفاوت می‌شود معنای ﴿مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ هم متفاوت می‌شود؟
پاسخ: نه, ﴿مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ یعنی «من حقیقتکم» چون انسان که رسول نیست رسالت آنها ﴿مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ نیست حقیقت او ﴿مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ است اگر خدا بفرماید در بین فرشته‌ها که همه‌شان رسول‌اند ﴿جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾[15] که هم ملائکه جمع است هم با الف و لام است هم از آنها به عنوان رسل یاد کرده است اگر فرشته‌ای از ملائکه بیاید که همه اینها رُسل‌اند ﴿جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ این معلوم می‌شود گذشته از اینکه خلقت همه اینها یکی است رسالت اینها هم مشترک است اما درباره انسان که فرمود: ﴿رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾ افراد دیگر که رسالت ندارند یعنی وجود مبارک حضرت از حقیقت شماست همان‌طور که اقیانوس, آب است یک نهر هم آب است منتها فاصله خیلی است این هم همین‌طور است.
پرسش: منظور طبقه اجتماعی است که از طبقه اجتماعی شماست.
پاسخ: نه, آن جریان طبقه اجتماعی را در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» ذکر کردند که ﴿خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا﴾[16] یعنی این قبیله‌ها تفاوت شناسنامه‌ای دارند وگرنه حقیقت اینها یکی است. این یک سنخ است فرق نمی‌کند چه رسول, سلیمان باشد که سلطان است چه رسول, ایوب باشد که در بستر بیماری‌ است فرق نمی‌کند حالا طبقاتشان هر چه می‌خواهد باشد آن رسالتشان الهی است و خلقتشان هم همتای با دیگران است.
حکیمانه بودن تساوی آفرینش زن و مرد و تفاوت در مسئولیت‌ها
مطلب دیگر اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً﴾ حقیقت زن و مرد یکی است تهیه مسکن به عهده مرد است ولی تهیه سَکینت به عهده زن است انسان, مسکنی می‌خواهد که آشیانه اوست که هر کسی مسکنی می‌خواهد این را باید مرد تهیه کند آرامشی می‌خواهد که این آرامش مقدور مرد نیست گرچه تا آنجا که ممکن است مأمور است ولی آن هنر را که داخلهٴ منزل را گرم نگه‌دارد مدیریت کند فرزندپروری کند این هنر از مرد ساخته نیست این هنر زن است مسکن را مرد می‌تواند تهیه کند ولی سکینت مقدور مرد نیست سکینت مقدور زن است چون عنصر اصلی سکینت, عاطفه و محبت و مهر است اگر مادر شدن باشد, مدیریت باشد, صبر و استقامت باشد این زن در اینجا فضیلت ممتاز دارد فرمود: ﴿لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا﴾ پس ما یک مسکن داریم که به عهده مرد است که هزینه را او باید تهیه کند یک سکینت داریم که یک فضیلت اخلاقی است آن را زن باید تهیه کند ﴿لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴾ انسان اگر خوب فکر کند چگونه دستگاه مادر شدن را خدا به زن داد دستگاه پدر شدن را به مرد داد این خلقت را بررسی کند حتماً می‌فهمد که این عبث نیست این یک هدف والایی را در نظر دارد این‌چنین نیست که مرتب زاد و ولد بشود بمیرند و خاک بشوند این می‌شود عبث, پس هدفی در کار است.
آیت بودن خلقت آسمان و زمین و اختلاف در گویش‌ها
بعد فرمود: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِکُمْ﴾ این ﴿الْسِنَتِکُمْ﴾ بحث در آیات تکوینی است نه قراردادی این لغات متعدّدی که تازی و فارسی و عِبری و عربی و اینها که فرق می‌کنند اینها قرارداد است اینها هم خوب است اینها هم ریشه‌اش را خدای سبحان به اینها عطا کرده که لغت وضع کنند ولی چون بحث در نظام تکوین است و در برابر الوان قرار گرفته, [مراد] همان اختلاف لهجه, باشد اُولاست ﴿وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ﴾ اگر عالِم شدند این را نردبان قرار می‌دهند تا عاقل بشوند که ﴿وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾.
علامت بودن خواب در شب و کار در روز
بعد فرمود: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِن فَضْلِهِ﴾ این کارها را تقسیم کرده شما در باب مکاسب ملاحظه فرمودید این بخش از روایات را مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله علیه) در کتاب مکاسب در بخش مکاسب محرّمه هم نقل کرده در کتاب‌المعیشه هم در جوامع روایی ما آمده است که اگر کسی بتواند روز کار کند ولی عالماً عامداً روز را به بطالت می‌گذراند شب‌کار است در نصوص ما دارد این چون حقّ چشم را ادا نکرده کسبش محرّم است[17] حالا این را حمل بر کراهت کردند یک وقت شیفتی کار کردن است نظمی در کار است این کار و این راه باید مرتب شبانه‌روز انجام بگیرد تقسیم کار است آن حکم خاصّ خودش را دارد ولی یک وقت کسی عالماً عامداً روز را به بطالت می‌گذراند شب می‌رود کار می‌کند حقّ چشم را ادا نکرده این چشم حقّی دارد حقّ چشم را باید ادا کنید این را خسته نکنید و اگر کسی حقّ چشم را ادا نکرده شب کار کرده این کارش محرَّم است حالا یا واقعاً حرام است که «کما فی بعض الموارد» یا نه, حمل شده بر کراهت شدید. فرمود این نظم همین است شما بخواهید در رابطه با انرژی بدون اسراف زندگی کنید خب روز کارهایتان را انجام بدهید شب مغازه‌هایتان را ببندید محافل علمی تشکیل بدهید آدم یک هفته بگذرد و چهارتا مجلس علمی نداشته باشد که بفهمد خدا چه گفته, پیغمبر چه گفته, وظیفه ما چیست, خب این بارها به عرضتان رسید این بطالت که دیگر حقیقت شرعیه نمی‌خواهد همین است که آدم مرتب کار بکند برای اجوفین و روز را با اینکه خدا برای تحصیل خلق کرده یا برای ابتغای فضل یا تحصیل رزق یا فلان و شب را برای آرامش و آسایش خلق کرده این هیچ جلسات علمی نداشته باشد; تفسیری داشته باشد روایی داشته باشد هفته‌ای یک شب جلسه نهج‌البلاغه داشته باشد هفته‌ای یک شب جلسه صحیفه سجادیه داشته باشد اینها نیست این همه نیروها در شب بیجا صرف می‌شود برای اینکه یک عدّه بیایند بخرند و بروند با اینکه روز مقدورشان است فرمود ما شب را برای آرامش و آسایش شما خلق کردیم روز را برای کارتان خلق کردیم و این اگر باشد بسیاری از این انرژی‌ها صرفه‌جویی می‌شود ذخیره می‌شود و مانند آن. این چهارتا کار یعنی شب و استراحت, روز و تحصیل رزق و ابتغای فضل حالا یا فضل علمی یا فضل رزقی این چهارتا به صورت لف و نشر مرتب قرآن کریم در بعضی از موارد ذکر کرده در بعضی از موارد هم به نحو لف و نشر مرتب نیست.
تبیین جمع میان عبادت شبانه با کراهت کار در شب
پرسش: برخی‌ها ساعت دو یا سه شب مطالعه می‌کنند آنها هم حقّ چشم را نمی‌دهند؟
پاسخ: خب آنها که خوشا به سعادتشان آنها کسانی‌اند که برابر این ﴿قُم اللَّیْلِ﴾ یا نصفش را بخواب یا کمتر از نصف یا بیشتر از نصف بقیه را به عبادت بپرداز[18] حداکثر بهره را دارد می‌برد آن وظیفه خودش را هم انجام می‌دهد البته افراط و تفریط هم نباید بکند ذات اقدس الهی هم به رسولش دستور داده که همه شب را نخواب یا نصفش را بخواب یا کمتر از نصف یا گاهی بیشتر از نصف که ﴿أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً﴾ این هم برای همه افراد و همه سنین نیست.
لف و نشر مرتب بودن خواب در شب و کار در روز در تعبیرات قرآن
در سورهٴ مبارکهٴ «نبأ» فرمود آیه هشت به بعد, بعد از اینکه فرمود: ﴿وَخَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجاً﴾ فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتاً﴾ پس اول سخن از خواب است بعد از اینکه خواب را ذکر کرد فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا الَّیْلَ لِبَاساً﴾ چه وقت بخوابید شب را که جامه سیاه در بر کرده‌ است تاریک شده است همه آرام گرفتند بخواب, پس خواب است و شب بعد فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا النَّهَارَ﴾ سومی, ﴿مَعَاشاً﴾ چهارمی, روز برای تحصیل معاش, پس خواب است و شب, کسب است و روز این چهارتا هماهنگ هم‌اند لف و نشر مرتب است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه 97 این است ﴿أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَائِمُونَ﴾ بیتوته برای شب است در کنار بیتوته, نوم مطرح فرمود, شب است و خواب, آیه 98 ﴿أَوْ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحی وَهُمْ یَلْعَبُونَ﴾ سرگرمی یا بازی کردن یا سرگرم تجارت شدن کار است و سخن از روز است روز است و کار, شب است و خواب این چهارتا به نحو لف و نشر مرتب در آیه 97 و 98 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بیان شده مشابه این لف و نشر مرتب در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» هم آمده در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» آیه 47 این است ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الَّیْلَ لِبَاساً وَالنَّوْمَ سُبَاتاً﴾ خواب است و شب, بعد فرمود: ﴿وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً﴾ روز است و منتشر شدن و حرکت کردن و کار کردن. در مقام ما توجیهی جناب زمخشری دارد که خواب و شب چون یک حکم دارد قرآن کریم این چهارتا را به صورت لف و نشر مرتب ذکر نفرمود[19] در آیه 23 سورهٴ مبارکهٴ «روم» که محلّ بحث است فرمود: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ﴾ درست است که گاهی انسان روز می‌خوابد گاهی شب, خواب, آیت الهی است چه روز باشد چه شب اما روز را برای ابتغای فضل قرار داد لکن روز را قبل از ابتغای فضل و در کنار لیل ذکر کرد فرمود: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِن فَضْلِهِ﴾ نفرمود «و من آیاته منامکم باللیل و ابتغاؤکم من فضله فی النهار» اینجا لف و نشر مرتب رعایت نشده.
تبیین حقیقت خواب و تفاوت آن با مرگ
قسمت مهم این است که مسئله خواب از بیداری مشکل‌تر است منتها چون خواب است کسی به سراغ آن نرفته که انسان می‌خوابد یعنی چه, انسان می‌خوابد این روح چقدر بدن را رها می‌کند چه اندازه از دور دارد آن را تدبیر می‌کند تعلّق خودش را از بدن تا چه اندازه قطع می‌کند از قرآن برمی‌آید که خواب یک مرگ محدودی است انسان همان‌طور که می‌میرد متوفّا می‌شود و وفات می‌کند نه فوت, وقتی می‌خوابد متوفّا می‌شود وفات می‌کند و نه فوت ﴿هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ﴾,[20] ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا﴾[21] ما هر شب که می‌خوابیم متوفّا می‌شویم وفات می‌کنیم خدا متوفّی است هر شب این روح را به پیشگاه ذات اقدس الهی تقدیم می‌کنیم بسیاری از بزرگان هنگام خواب می‌گویند ما خَجلیم که این روح آلوده را چگونه تقدیم کنیم آن دعای مخصوص خواب را می‌خوانند رو به قبله می‌خوابند و مانند آن, پس ما هر شب می‌میریم وقتی هم که مردیم می‌گوییم این حالتی بود که هر شب ما داشتیم منتها هر شب رقیقش بود حالا شدیدش است مثل کسی که در نهرها شنا می‌کند بعد کم کم وارد بحر می‌شود بالأخره آب همان آب است منتها یکی بیشتر یکی کمتر, بخش وسیعی از تعلّق نفس به بدن در خواب قطع می‌شود در بخشی حیات گیاهی و اینها می‌ماند که این غذاها را انسان هضم می‌کند و روح اشراف دارد کنار آدم است بالای سر آدم است وقتی انسان خوابیده را صدا می‌زند اول او می‌شنود بعد بیدار می‌شود نه اینکه اول بیدار بشود بعد بشنود آن روحی که قیّم اوست سرپرست اوست نگهبان اوست نگهدار اوست اشراف دارد علاقه را کاملاً قطع نکرده بالای سر اوست او می‌شنود و این بدن را بیدار می‌کند این بدن را آن روح دارد حرکت می‌دهد این ورزشکاری که شما می‌بینید این بدن شصت, هفتاد کیلویی خود را دو متر یا سه متر پرت می‌کند کسی هست که این بدن شصت کیلویی را چند متر پرت می‌کند این روحِ قوی است این روح این بدن را دارد اداره می‌کند فرمود وقتی می‌خوابید این روح از این بدن فاصله می‌گیرد نزد ما می‌آید ما اگر مصلحت باشد دوباره برمی‌گردانیم نباشد همان‌جا این را نگه می‌داریم که بعضی‌ها در حال نوم رحلت می‌کنند ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی﴾ همه را نزد خود می‌برد اگر کسی عمرش تمام شد همان‌جا نگه می‌دارد این شخص در همان خواب رحلت می‌کند و اگر عمرش مانده است که همان روح را برمی‌گرداند و این شخص زنده می‌شود.
پرسش: شما در جایی فرمودید بعضی‌ها وقتی می‌میرند, [آن‌‌گاه] می‌فهمند که مردند آیا این مربوط به وقت خواب است؟
پاسخ: نه, بعضی‌ها خواب می‌بینند خیال می‌کنند بیدارند خیلی‌ها خواب می‌بینند نمی‌دانند خواب است برخی‌ها در عالَم خواب می‌فهمند که دارند خواب می‌بینند.
پرسش:.. ما داشتیم طرف خوابیده, صبح بلند نشده در حالی که ما داریم اوّلین غیبی که در عالم برای انسان مکشوف می‌شود دیدن عزرائیل است.
پاسخ: بله, آن می‌بیند اما اگر حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) را ببیند اما اگر زیرمجموعه حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) را ببیند که ﴿إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾[22] آنها را می‌بیند منتها علم به علم ندارد نزدیک‌تر از ما به خود ما کیست ما دائماً با خودمان هستیم اما ﴿نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾[23] خیلی‌ها از خودشان غافل‌اند علم به علم ندارند نه اینکه علم نباشد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ یوسف، آیهٴ 105.
[2] . سورهٴ سجده, آیات 7 و 8.
[3] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 19; سورهٴ فاطر, آیهٴ 16.
[4] . سورهٴ زمر, آیهٴ 30.
[5] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 185؛ سورهٴ انبیاء, آیهٴ 35؛ سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 57.
[6] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 12.
[7] . سورهٴ ملک, آیهٴ 10.
[8] . سورهٴ حاقه, آیات 30 و 31.
[9] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 43.
[10] . الکافی, ج1, ص11.
[11] . سورهٴ توبه, آیهٴ 122.
[12] . سورهٴ طور, آیهٴ 23.
[13] . سورهٴ حجر, آیهٴ 48.
[14] . التفسیرالکبیر، ج25، ص91.
[15] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 1.
[16] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 13.
[17] . الکافی, ج5, ص127; وسائل الشیعه, ج17, ص164.
[18] . سورهٴ مزمل, آیات 2-4.
[19] . الکشاف, ج3, ص473.
[20] . سورهٴ انعام, آیهٴ 60.
[21] . سورهٴ زمر, آیهٴ 42.
[22] . سورهٴ انعام, آیهٴ 61.
[23] . سورهٴ حشر, آیهٴ 19.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:18

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی