display result search
منو
تفسیر آیات 52 تا 58 سوره نمل

تفسیر آیات 52 تا 58 سوره نمل

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 57 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 52 تا 58 سوره نمل"
- سعادت انسان با ایمان و عمل صالح است؛
- هرگز انبیا حمله ابتدایی ندارند؛
- حکّام جائر نمی‌گذارند دعوت انبیا به طبقه محروم برسد.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (52) وَأَنجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ (53) وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تبْصِرُونَ (54) أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55) فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ (56) فَأنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ (57) وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ (58)﴾

تتمّه بحثهای مربوط به حضرت سلیمان(سلام الله علیه) این بود که چرا این بانو قبلاً مسلمان نشد و چرا بعداً بدون درخواست معجزه اسلام آورد؟ قرآن کریم به هر دو مطلب عنایت دارد اما چرا قبلاً مسلمان نشد برای اینکه آیه 43 می‌فرماید این گرفتار قومی بود و سلطان قومی بود که اساس آن ملیّت و مرام و قومیّت, شرک بود ﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِن قَوْمٍ کَافِرِینَ﴾ کسی که بخواهد در مملکتی حکومت کند که اساس آن مملکت شرک است این نمی‌تواند بر خلاف شرک رفتار کند این مانع اوّلی. بعد جریان سلیمان(سلام الله علیه) را هم کاملاً آگاه بود به دلیل اینکه گفته بود: ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾[1] این حرف این امرئه است نه حرف سلیمان بعد جریان تخت را مشاهده کرد جریان صرح ممرّد را مشاهده کرد دستگاه سلیمان را که قبلاً از دور شنیده بود از نزدیک دید لذا گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[2] اگر نیازی به براهین و معجزات دیگر بود درخواست می‌کرد.
مطلب دیگر درباره سعادت است سعادت انسان با ایمان و عمل صالح است صِرف اسم کسی را سعید نمی‌کند البته اولیا موظف‌اند برای فرزندانشان اسم خوب انتخاب کنند چه اینکه موظف‌اند آنها را به آداب الهی مؤدّب کنند و قرآن کریم هم فرمود: ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[3] اما اگر یک اسم عادی برای کسی انتخاب شد این اسم باعث شقاوت او یا باعث محرومیّت او از سعادت نیست و البته خودش هم می‌تواند اسم را تغییر بدهد اما به دنبال زید و عمرو بگردد که با دعانویسی و مانند آن اسم سعادت‌آوری برای او انتخاب بکنند این روا نیست; این‌چنین نیست که اسم, انسان را سعادتمند کند.
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) فرمود اگر اینها نیامدند ما با نیروهایی وارد می‌شویم که اینها نمی‌توانند مقاومت کنند ﴿فَلَنَأْتِیَنَّهُم بِجُنُودٍ لاَ قِبَلَ لَهُم بِهَا﴾[4] مسئله جهاد در اسلام جهاد ابتدایی به معنای قبل از اقامه حجّت چنین چیزی نیست حکّام طاغی که لشگرکشی می‌کنند برای کشورگیری چنین کاری با وحی و نبوّت سازگار نیست الآن هم اینجا اتمام حجّت شده است به وسیله نامه, دعوت شده است آن جهادهای دفاعی که وضعش روشن است بازگشت جهاد ابتدایی هم به جهاد دفاعی است و مرجع جهاد دفاعی هم دفع است هرگز انبیا حمله ابتدایی ندارند برای اینکه حکّام جائر نمی‌گذارند دعوت انبیا به طبقه محروم برسد به توده مردم برسد اینها به منزله سنگ دهنه جدول آب‌اند که نه خودشان آب می‌خورند نه می‌گذارند آب به مزرعه و مرتع برسد این را باید از سر راه برداشت این حاکمان طاغی نه خودشان ایمان می‌آورند نه می‌گذارند مردم مؤمن بشوند و اگر حجّت الهی بالغه شد آن‌گاه جنگ شروع می‌شود پس بازگشت همه جهادهای ابتدایی به دفاع است و دفاع هم به دفع طاغی از سر راه است که نمی‌گذارد دعوت انبیا به گوش مردم برسد وجود مبارک سلیمان هم همین کار را کرده ملکه سبا فقط نامه را در جمع دولتمردان خوانده اما به توده مردم نداده مردم را آگاه نکرده حرف وجود مبارک سلیمان را به سطح جامعه نرسانده و آنها هدایت نکرده به فرمایش سلیمان، بنابراین باید این مانع را برداشت همه جهادهای ابتدایی در حقیقت به دفاع برمی‌گردد بازگشت آن هم به دفع است.
مطلب دیگر اینکه اگر قرآن کریم حرفی را از مسلمان‌ها نقل بکند حرفی را از توده مردم معتدل نقل بکند و ردع نکند و رد نکند معلوم می‌شود مورد امضاست اما اگر از یک حکومت کفری از یک دستگاه کافری مطلبی نقل کرد دلیل بر امضا نیست جریان حکومت یک زن در حکومت کافرانه منطقه سبا بود این دلیل نیست که چون قرآن کریم حکومت و ولایت یک زن را نقل کرد زن هم می‌تواند سلطان باشد این بخشی مربوط به جریان بحث‌های گذشته بود.
جریان قوم صالح تناسبی با قصّه وجود مبارک پیغمبر داشت در جریان صالح عدّه‌ای مکر کردند که حضرت را از پا در بیاورند (یک) و گروهی پیشنهاد تَبییت و بیتوته و شبیخون زدن دادند (دو) این مکرها و این تبییت که برای صالح پیغمبر(علیه الصلاة و علیه السلام) رخ داد برای وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم بود تناسبی که بین جریان صالح و جریان پیغمبر(علیهما الصلاة) دارد باعث شد که [جریان حضرت صالح(علیه السلام)] در سورهٴ «نمل» که در مکه نازل شد و در فضایی که فضای توطئه و تبییت بود ذکر شود. در جریان صالح ملاحظه فرمودید که ﴿وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ﴾[5] کار آنها این بود که گفتند ﴿تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ﴾ یعنی هم‌قسم بشوید به الله که این ﴿تَقَاسَمُوا﴾ امر است نه فعل ماضی این کار را بکنید ﴿لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ﴾.[6] درباره اینها آیه پنجاه فرمود: ﴿وَمَکَرُوا مَکْراً وَمَکَرْنَا مَکْراً﴾[7] پس هم مکر, مسئله است هم توطئه و تبییت یعنی شبانه حمله کردن مطرح است. درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هر دو جریان نقل شده است یکی در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» است که قصّه مکر و نقشه کشیدن علیه آن حضرت است آیه سی سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این است: ﴿وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ آن کاری که درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشتند مشابه همان کاری بود که درباره حضرت صالح داشتند لذا قصّه حضرت صالح را و موفق نشدن ماکران را و تَدمیر الهی را که در قصّه حضرت صالح اتفاق افتاده بود بازگو فرمود. جریان تبییت همان قصّه لیلةالمبیت است که وجود مبارک حضرت امیر جای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خوابید تا آن حادثه رخ ندهد که آیه 207 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در این زمینه نازل شد[8] آیه 207 سورهٴ مبارکهٴ بقره این است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾ مرحوم کاشف‌الغطاء قبلاً هم این قصّه نقل شد که ایشان در کتاب شریف کشف‌الغطاء [می‌فرماید امیرمؤمنان شجاع‌تر از امام حسین است] گرچه همه ائمه(علیهم السلام) از لحاظ واجد بودن شرایط امامت همه آنان به نصاب لازم رسیده‌اند لکن برخی‌ها در بعضی از امور ممکن است که مظهریّتشان بیشتر باشد بر اساس آن برنامه‌هایی که دارند آن زمان و زمین این اقتضا را دارد. وجود مبارک حضرت امیر طبق نظر ایشان اشجع از حسین بن علی (علیهما السلام) بود فرمایش ایشان در کشف‌الغطاء این است که سیّدالشهداء(سلام الله علیه) مسلّح بود شمشیر در دست داشت کُشت و شربت شهادت نوشید اما وجود مبارک حضرت امیر بدون سلاح در بستر حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آرمید تا چهل شمشیردار از چهل قبیله بریزند او را ارباً اربا کنند[9] خب این قصّه همان جریان تبییت است دیگر بیتوته کردن و شبیخون زدن و حمله شبانه است.
پرسش: جناب استاد ببخشید اینجا علم حضرت امیر به عنوان علم فوق الحجّه مطرح نیست؟
پاسخ: نه, گاهی ممکن است اینها مطابق ضرورت برای حجیّت برای معجزه و مانند آن به علم غیب عمل کنند ولی حضرت آماده بود به دلیل اینکه آن شب هم که می‌داند شهید می‌شود می‌رود در جریان شب نوزده ماه مبارک رمضان برای او فرق نمی‌کند این علم فوق الحجّه یک علم ملکوتی است که در محدوده فقه جاری نمی‌شود اگر ضرورتی اقتضا کند آنها برای اثبات معجزه و مانند آن خب ممکن است استفاده کنند در جریان لیلةالمبیت بر فرض بگوییم چون علم غیب داشت که شهید نمی‌شود رفته, خب در لیله ماه مبارک رمضان چطور؟ آنجا که علم غیب داشت شهید می‌شود وجود مبارکی که تابع محض و سِلم محض ذات اقدس الهی است برای او فرقی بین لیلةالمبیت و نوزده ماه مبارک رمضان نیست. بنابراین این دو جریان یعنی جریان مکر و جریان تبییت و بیتوته و شبیخون زدن که برای صالح(سلام الله علیه) قبلاً گذشت برای وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در راه بود در چنین فضایی قرآن کریم قصّه صالح را در موارد متعدّد نقل می‌کند اینجا هم به همان مناسبت است. اما جریان هود مناسبت نزدیکی با این چند قصّه‌ای که یاد شده نداشت لذا در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» به همین پنج قصّه اکتفا شده که اوّلش وجود مبارک حضرت موسی بود و آخرش هم جریان حضرت لوط است که از امروز شروع می‌شود.
پرسش: این داستان‌هایی که در قرآن آمده گاهی اوقات در تفاسیر شیعه و سنی کلیدواژه‌هایی از آن تهیه می‌شود برای مدیریت‌های اجرایی اسلامی در چه صورت اینها تفسیر به رأی محسوب می‌شود؟
پاسخ: اگر ظواهر آیات تأیید می‌کند روایت تأیید می‌کند تفسیر به رأی نیست و قرآن هم یک کتاب جهانی است چون کتاب جهانی است می‌شود کاملاً از آن استفاده کرد اینکه مربوط به عصر و مصر نیست این الی یوم القیامه است وجود مبارک حضرت هم که ظهور کرد کلّ جهان را مطابق همین قرآن اداره می‌کند منتها حالا همان طوری که اجتهاد در مسئله فقه مطرح است که فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع»[10] این عبارت از این دو امام همام رسیده است آیات قرآن هم همین طور است اگر کسی مجتهدانه در خدمت قرآن کریم باشد کلیدواژه می‌گیرد استنباط می‌کند تطبیق می‌کند بر عصر و مصر تطبیق می‌کند و مانند آن منتها همان طوری که اجتهاد در فقه روش‌مند است اجتهاد در تفسیر روش‌مند است اجتهاد در اخلاق روش‌مند است اجتهاد در حقوق و فقه روش‌مند است همه روشی دارد بالأخره اگر کسی مجتهد در این رشته‌ها بود و روش‌مندانه حرکت کرد و به واقع رسید «فله أجران», اگر روش‌مند بود مجتهدانه حرکت کرد ولی اشتباهاً گاهی خطا کرد «فله أجرٌ واحد».[11]
در جریان حضرت لوط فرمود: ﴿وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تبْصِرُونَ﴾ این کار, فاحشه است چون فحشای این کار و زشتی این کار خیلی بیّن‌الغی است این «تاء» مبالغه روی آن آمده شده فاحشه وگرنه این‌چنین نیست که تأنیث باشد این خیلی زشت است و شما هم علناً این را انجام می‌دهید ﴿وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ﴾ یا به معنای این است که شما این کار را زشت می‌دانید و انجام می‌دهید یا به این معناست که, در حضور یکدیگر انجام می‌دهید آنچه معنای دوم را تأیید می‌کند این است که در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» فرمود شما در محافل رسمی‌تان در مهمانی‌های خودتان همین کارها را می‌کنید؛ در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» فرمود: ﴿وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ ٭ أَءِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ﴾[12] نادی یعنی محفل همین پارتی‌های شبانه همین مهمانی‌ها در حضور یکدیگر این کار را می‌کنید اگر معنای ﴿وَأَنتُمْ تبْصِرُونَ﴾ این باشد که شما می‌دانید این کار بد است انجام می‌دهید آن وقت با آن شدّت و حِدّتی که اینها داشتند و وجود مبارک لوط و هم‌فکرانش را مثلاً تقبیح می‌کردند سازگار نیست اینها این کار را حلال می‌دانستند پاک می‌دانستند بعد درباره حضرت لوط و چند نفری هم که مثلاً از خانواده او بودند الاّ همسرش می‌گفتند اینها آدم‌های مقدسی‌اند اینها عقب‌افتاده‌اند اینها مرتجع‌اند ﴿إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ﴾ اینها خشک مقدس‌اند این چه کاری است چه عقب‌افتادگی است عصر, عصر علم است! می‌بینید این حرفی را که قرآن کریم زد حرف تازه است سرّش این است که قرآن کریم فرمود شما تا حدّی جلو آمدید بعد آنجا ایست کردید و شما جاهل هستید هم جهل علمی دارید برای اینکه راه قانون‌گذاری را نمی‌دانید هم جهل عملی دارید برای اینکه حرف قانون‌شناس را که انبیای الهی هستند گوش نمی‌دهید شما راه به مقصد نمی‌برید الآن هم همین طور است شما در همین روزهای اخیر شنیدید آذربایجان شوروی سابق بود متأسفانه عدّه‌ای از همین گروه رژه رفتند خب الآن عصر علم است دیگر بارها به عرضتان رسیده اگر الآن عصر علم نباشد پس چه وقت عصر علم است؟! بیش از آن مقداری که در کوچه و برزن ما موتور و دوچرخه است بالای سر ما ماهواره است ماهواره‌هایی که الآن بالای سر ماست از چندین هزار گذشته است خب اگر الآن عصر علم نیست پس چه وقت عصر علم است در چنین عصری یک عدّه کار قوم لوط را جشن می‌گیرند و رژه می‌روند این برای چیست؟! قرآن کریم این را خوب تبیین می‌کند می‌فرماید بالأخره شما فقهی دارید اخلاقی دارید حقوقی دارید قانونی دارید اینها سه بخش دارد شما دو بخش آن را گرفتید یک بخش آن را نگرفتید به هیچ وجه به مقصد نمی‌رسید مسائل فقهی ما چگونه است اخلاقی ما چگونه است حقوقی ما چگونه است قانونی ما چگونه است اگر بخواهد روش‌مند باشد عالمانه باشد باید سه مقطع را ما طی کنیم ما فقه‌مان روش‌مند و عالمانه است چرا؟ برای اینکه یک موادّ فقهی دارد که در رساله‌هاست این مواد باید از مبانی گرفته شده باشد که مبانی آن را قواعد فقهیه و قواعد اصولی مطرح می‌کند که اقل و اکثر حکمش چیست شکّ در مقتضی حکمش چیست شکّ در مانع حکمش چیست خبر واحد حکمش چیست اماره حکمش چیست اصل حکمش چیست اینها مبانی است که اصول معیّن کرده به استناد آن مبانی این احکام و مسائل رساله عملیه تنظیم می‌شود خب این مبانی را از چه می‌گیرید از منابع می‌گیریم منبع ما عقل است و قرآن است و سنّت است و اینها آن وقت یک فقیه با دست پر می‌تواند رساله عملیه تنظیم کند یک اخلاق اسلامی‌نویس با دست پر یک حقوق‌نویس این‌چنین است یک قانون‌نویس این‌چنین است شما این مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی را که نگاه می‌کنید می‌بینید همین کار شده, اما آنها حقوق بشر این طور است قوانین آنها این طور است اخلاقشان این طور است فقه و حقوقشان این طور است که اینها یک موادّ حقوقی موادّ قانونی موادّ اخلاقی موادّ کذا و کذا دارند این مواد از مبانی گرفته می‌شود مبانی هم مثل استقلال مثل حریّت مثل آزادی مثل امنیّت مثل امانت است که از این مبانی آن مواد استنباط می‌شود این حق است مهم‌ترین مبنا در بین این مبانی مسئله عدل است عدل یک امر جهان‌گیر و جهان‌شمول و جهانی است همه معنای عدل را می‌شناسند همه هم عدل را قبول دارند عدل یعنی «وضع کلّ شیء فی موضعه» تا اینجا درست است اما جای اشیا کجاست جای اشخاص کجاست چه کسی باید مصداق عدل را مشخص کند مفهوم عدل خیلی روشن است که «وضع کلّ شیء فی موضعه» اما جای اشیا کجاست جای اشخاص کجاست آیا کلب و خنزیر با گوسفند یکی است آیا شراب و سرکه یکی است آیا زن و مرد یکی است آیا نکاح و سفاح یکی است چون منبع یعنی وحی ندارند کتاب و سنّت ندارند به نظر خود بر اساس ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾[13] عدل را معنا کردند خب نکاح باید بر اساس عدل باشد یا نه عدل هم «وضع کلّ شیء فی موضعه» است واقعاً اینکه قرآن فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[14] سرّش همین است از مواد به مبانی می‌آیند ولی از مبانی نمی‌روند به سراغ منابع بالأخره عدل از مقدس‌ترین واژه‌هاست همه ما قبول داریم و معنای عدل هم روشن است که «وضع کلّ شیء فی موضعه» این هم همه ما قبول داریم اما جای اشیا کجاست جای اشخاص کجاست اینها فرق دارند یا فرق ندارند فرمود آن که زن را آفرید مرد را آفرید نکاح را برای زن و مرد قرار داد نه زن‌ها با هم و نه مردها با هم اینها صریحاً می‌خواهند بگویند که این قانونی است بعد بگویند شما عقب‌افتاده‌اید خدای سبحان که «بالعدل قامت السماوات والأرض» نظام را این‌چنین قرار داده نادی یعنی محفل علناً این کار را می‌کنید خب این گروه غیر از اینکه ذات اقدس الهی اینها را با سنگ‌های آسمانی منهدم کند و پودر کند لیاقت چیزی را ندارند اینها لیاقت دفن شدن را هم ندارند فرمود شما راه را می‌بندید ذات اقدس الهی فرمود: ﴿نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ﴾[15] نسل آینده به وسیله زن‌هاست آن وقت شما راه را می‌بندید ﴿وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾ آنها گفتند اگر راست می‌گویی عذاب الهی بیاور و شما مقدس‌مآب و افراد مرتجع و عقب‌افتاده‌اید ﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾ آن‌گاه وجود مبارک لوط عرض کرد: ﴿رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ﴾[16] در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» این بود اما در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» که محلّ بحث است حضرت فرمود: ﴿أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تبْصِرُونَ ٭ أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ﴾ جمع بین «إنّ» و «لام» برای تأکید قبح این کار است ﴿أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ﴾ مستحضرید که اگر فرمود ﴿قَوْمٌ﴾ مناسب «یَجهلون» بود اما یک صغرا و کبرایی در همین جمله کوتاه منطوی است «بل أنتم من قوم یجهلون» (یک) چون از قوم جاهل هستید و هر کس از قوم جاهل بود جاهل است (دو) پس شما جاهل هستید (سه) این سه مطلب را با یک جمله ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ﴾ ذکر فرمود این عبارت قومٌ کذا, قومٌ کذا را در آیه 47 فرمود: ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ﴾ در آیه 52 فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ در آیه 55 هم فرمود: ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ﴾ آنها چه گفتند, گفتند: ﴿أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ﴾ اینها مقدس‌مآب هستند اینها را بگذارید کنار به عنوان استهزا این حرف را زدند بعد فرمود: ﴿فأنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ﴾ ما وجود مبارک لوط و اهلش را که گروه کمی هم بودند به استثنای همسرش همه را نجات دادیم ﴿قَدَّرْنَاها﴾ این امرئه را که این جزء غابرین و از بین رفته‌ها باشد ﴿وَأَمْطَرْنَا عَلیهِم﴾ بر این قوم لوط ﴿مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ﴾ این همان خداست طولی نمی‌کشد بالأخره یا اینها اصلاح می‌شوند توبه می‌کنند یا بساطشان برچیده می‌شود این طور نیست که جهان همین طور رها بشود اینها با همین وضع رژه بروند! در سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» فرمود فقط یک خانواده به وجود مبارک لوط ایمان آوردند آیه 35 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» این است که ﴿فَأَخْرَجْنَا مَن کَانَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ٭ فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ﴾ یک خانوار بودند همین خانوار اینها بودند خب با این وضعی که شما الآن می‌بینید که از طرفی ملّتی را فقیر نگه می‌دارند از طرفی کارخانه مشروب‌سازی درست می‌کنند که او مجبور بشود از همین راه ارتزاق بکند خب اینها جز اینکه ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾[17] به زندگی آنها خاتمه می‌دهد راه دیگری نیست این قرآن کتاب حیات است یعنی الی یوم القیامه جاری است حرف, حرف روز است هر وقت اینها بیراهه رفتند همین حرفهاست بالأخره موادّ حقوقی‌مان فقهی‌مان اخلاقی‌مان قانونی‌مان باید از مبانی گرفته شود مبانی باید از منبع گرفته شود اینها منبع ندارند چون منبع ندارند هوس و میل خودشان منبع حقوقی است از این منبع, مبانی در می‌آورند عدل را از اینجا استفاده می‌کنند امنیت و آزادی و استقلال را از اینجا استفاده می‌کنند آن وقت عدلی که با هوا تفسیر شده امنیّتی که با هوس تفسیر شده مبنای حقوقی اینها قرار می‌گیرد وضع هم همین طور است که شما در خاورمیانه می‌بینید شرق ایران را می‌بینید غرب ایران را می‌بینید جنوب ایران را می‌بینید شمال ایران را می‌بینید ما واقعاً روی میدان مین هستیم و به برکت کوشش امام راحل و خون‌های پاک شهدا و دعای زکیّ وجود مبارک حضرت حجّت از امنیت کامل برخورداریم این فقط به عنایت حضرت است ایران الآن در میدان مین است ولی حرف اول را می‌زند میدان مین است و ﴿بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[18] شما می‌بینید از هر طرف آشوب است و خطر برای آنهاست آنها دارند خطر می‌کنند و می‌هراسانند چندی قبل که عدّه‌ای آمده بودند اینجا در همین بیداری‌های اسلامی یکی از آمریکا آمده بود با پوزخند می‌گفت زمان اتحاد جماهیر شوروی ما را می‌ترساندند ما ناچار بودیم در زیرزمین خانه‌هایمان سنگر درست کنیم این مسلمان آمریکایی می‌گفت به ما می‌گفتند روسیه می‌خواهد با بمب اتم حمله کند الآن ما را می‌ترسانند می‌گویند ایران می‌خواهد با بمب اتم حمله کند حالا ببینید وضع به کجا رسیده! همین ایران‌هراسی را اینها برای آنها تبلیغ می‌کنند در حالی که ایران نه قصد این کار را دارد نه این کار را اجازه می‌دهد منتها بر اساس ﴿لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ﴾[19] نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بندد نه به کسی هم اجازه می‌دهد غرض این است که این قرآن حرف روز را الی یوم القیامه ارائه می‌کند. در آنجا فرمود ما غیر از بیتی از مسلمین نگذاشتیم.
مسئله دیگر که فرمود: ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ﴾ برخی‌ها گرفتار جهل علمی‌اند برخی گرفتار جهالت عملی‌اند گاهی نمی‌دانند گاهی می‌دانند و عمل نمی‌کنند آن گروه که نمی‌دانند خب باید آنها را تعلیم داد آنهایی که می‌‌دانند و عمل نمی‌کنند با تزکیه باید حل بشود یک بیان نورانی از حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که «لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلاً وَ یَقِینَکُمْ شَکّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا»[20] علم‌تان را جهل قرار ندهید وقتی علم به عمل نرسد کالجهل است دیگر یقین وقتی به عمل نرسد کالشک است فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ یَنْفَعُهُ»[21] این از بیانات نورانی همان حضرت است دیگر فرمود برخی از علما هستند که کُشته جهل‌اند یعنی علم نظری دارند که چه چیزی بد است چه چیزی خوب ولی عقل عملی که آن علم را اجرا بکند ندارند وقتی آن عقل عملی را نداشت جهالت جای آن را می‌گیرد این عقل نظری را دارد لذا عالِم است که چه چیزی بد است چه چیزی خوب است ولی علم, جزم است جزم تا به عزم نرسد اجرایی نمی‌شود آن که حرف اول را در بخش عمل می‌زند همین عقل عملی است. در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» بخشی از این جریان آمده است فرمود: ﴿لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سْکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ اینها مستانه, نابینایانه حرکت می‌کنند ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ ٭ فَجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِن سِجِّیلٍ ٭ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ ٭ وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقِیمٍ﴾[22] مُتوسِّم یعنی وَسمه‌شناس کسی که آثار فرهنگی می‌شناسد آثار باستانی می‌شناسد این را می‌گویند متوسّم, سِمه, وَسمه یعنی علامت سیما یعنی علامت نه یعنی صورت اگر کسی متوسّم بود میراث فرهنگی‌شناس بود وسمه‌شناس بود آثار باستانی‌شناس بود این می‌تواند کاملاً بررسی کند ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ﴾ و سر راه شما هم هست در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بعد از قصّه ثمود که از آیه 73 شروع می‌شود قصّه لوط را شروع می‌فرماید که ﴿وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَاسَبَقَکُمْ بِهَا مِن أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ ٭ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ٭ وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ ٭ فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ ٭ وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ﴾[23] که این بخش با سورهٴ مبارکهٴ «نمل» و اینها مطابق است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ نمل, آیهٴ 42.
[2] . سورهٴ نمل, آیهٴ 44.
[3] . سورهٴ تحریم, آیهٴ 6.
[4] . سورهٴ نمل, آیهٴ 37.
[5] . سورهٴ نمل, آیهٴ 48.
[6] . سورهٴ نمل, آیهٴ 49.
[7] . سورهٴ نمل, آیهٴ 50.
[8] . الامالی (شیخ طوسی), ص252 و 253.
[9] . کشف‌الغطاء (ط الحدیثة), ج4, ص294.
[10] . وسائل الشیعه, ج27, ص62.
[11] . الصراط المستقیم, ج3, ص236; سنن الترمذی, ج2, ص393.
[12] . سورهٴ عنکبوت, آیات 28 و 29.
[13] . سورهٴ جاثیه, آیهٴ 23.
[14] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 179.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 223.
[16] . سورهٴ عنکبوت, آیات 29 و 30.
[17] . سورهٴ حاقه, آیهٴ 7.
[18] . سورهٴ رعد, آیهٴ 28.
[19] . سورهٴ بقره, آیهٴ 279.
[20] . نهج‌البلاغه, حکمت 274.
[21] . نهج‌البلاغه, حکمت 107.
[22] . سورهٴ حجر, آیات 72 ـ 76.
[23] . سورهٴ اعراف, آیات 80 ـ 84.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:53

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی