display result search
منو
تفسیر آیه 11 سوره رعد _ بخش دوم

تفسیر آیه 11 سوره رعد _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 112 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 11 سوره رعد _ بخش دوم
- بررسی تلازم میان اعمال خیر و شر
- پاداش و عذاب دنیوی و اخروی
- بیان نظر استاد و اشکال شاگردان

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿له معقبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر الله ان الله لایغیر ما بقومٍ حتی یغیروا ما بأنفسهم و اذا اراد الله بقومٍ سوءًا فلا مرد له و ما لهم من دونه من وال﴾
در تبیین ربوبیت خدای سبحان آیاتی مطرح شد تا رسیدیم به اینکه فرمود جمیع اشیا با اندازه و حساب مشخص در نزد خدا مقررند که فرمود ﴿وکل شیء عنده بمقدار﴾ اگر جمیع اشیا عند الله سبحانه با اندازة معین مقررند انسان با همة شئون حیاتی‌اش مشمول این حکم کلی است یعنی انسان با جمیع شئونی که مربوط به روح و جسم اوست با نظم خاص در تحت تدبیر خدای سبحان است لذا به دنبالة آن بحث فرمود جمیع شئون سرّ و علن انسان را خدای سبحان آگاه است ﴿سواء منکم من اسر القول و من جمر به و من هو مستخف باللیل و سارب بالنهار﴾ آنگاه فرمود برای انسان معقباتی است که همة شئون انسانی را حفظ می‌کنند و کنترل می‌کنند واو را از هلاکت و سقوط و زوال و مرگ نجات می‌دهند تا اینکه امر الهی فرابرسد ﴿له معقبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر الله﴾ همانطوری که یحفظونه به امر الله ﴿یحفظونه من امر الله﴾ که اینها مباحثش گذشت در ذیل این آیه فرمود ﴿ان الله لایغیر ... حتی یغیروا ما بأنفسهم﴾ خدای سبحان هیچ امری را که مربوط به یک قوم و ملت است تغییر نمی‌دهد مگر اینکه آن مردم تغییر روحیه بدهند اگر روحیه را عوض کردند روش الهی هم عوض می‌شود و اگر روحیه را تغییر ندادند سنت الهی هم دربارة اینها کماکان جاری خواهد بود ظاهر این آیه به عنوان یک اصل کلی است چه دربارة نعمت و چه دربارة نقمت ان الله لایغیر ما بقومٍ چه نعمتهائی که موبوط به قوم است چه فقر و فلاکت و هلاکت و بدبختیهایی که مردم دارند هر چه دارند عوض نمی‌کنند مگر آنکه آنها تغییر روحیه بدهند یعنی تلازم است بین روش قوم با تغییر روش الهی اگر بدبختیها و گرفتاریها و محرومیتها برای یک جامعه هست تا آنها تغییر روحیه نداده‌ند خدا این محرومیتها را جبران نمی‌کند این بدبختیها را تغیر نمی‌دهد واگر رفاه و آسایش و نعمتهای الهی نصیب اینها شده خدا اینها را عوض نمی‌کند مگر اینکه روحیه را تغییر دهند ظاهر آیه تلازم دو طرفه است ولی ببینیم آیا ذیل آیه هم همین تلازم دو طرف را تبیین می‌کند یا نه؟ وآیات دیگر قرآن کریم تلازم طرفین را بیان می‌کنند یا فقط تلازمش یک طرفه است؟ به عبارت دیگر آیا همانطوری که بین صلاح یک ملت با برکت الهی تلازم هست بین تباهی و فساد آن ملت و عذاب خدا هم تلازم هست یا نه؟ بعد از فراغ از اینکه دربارة نعمتهای اُخروی و پاداشهای قیامت تلازم یقینی است دربارة صلاح و فضیلت یعنی چه فرد و چه جامعه اگر کار خیر کردند جزای اینها و سعادت اینها و بهشت اینها یقینی است چون خدا وعده داد و خُلف وعده نمی‌کند پس از این طرف تلازم هست بین صلاح شخص و جزای خیر او بهشت یا صلاح و جامعه و جزای خیر جامعه بنام بهشت پس در طرف معنویت وجزای اُخروی تلازم هست خواه فرد خواه جامعه, یعنی هر انسانی یا هر ملتی که با تقوا بود بهشت برای او یقینی است این وعدة خداست و خدا خلف وعده نمی‌کند در این تردیدی نیست نه در امر اول نه در امر دوم یعنی اگر فرد کار خیر کرد پاداش اخروی یقینی است, امر دوم اگر جامعه‌ای اهل تقوا وفضیلت بود پاداش اخرویش یقینی است این دو تا امر از قرآن کریم بخوبی بر می‌آید آیا بین صلاح جامعه و تأمین سعادتهای دنیوی آنها از نظر قرآن تلازم هست یانه؟ این یک امر, آیا صلاح فرد با تامین نیازها و رفاه و آسایش دنیایی او از نظر قرآن کریم تلازم هست یا نه؟ این هم امر دیگر, این دو امر مطرح شود تا به امور دیگر در عکس و مقابل این امور بپردازیم از نظر قرآن کریم بین صلاح یک جامعه و ملت و نعمتهای الی تلازم هست یعنی هر جامعه‌ای هر امتی هر ملتی اهل تقوا باشند برکات الهی هم بر آنها نازل می‌شود این در قرآن بعنوان یک اصل مقبول است بلامعارض ﴿ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات﴾ که این در سورة اعراف مبسوطاً گذشت اگر اهل یک روستا اهل یک شهر به طرف تقوا و فضیلت بروند ما آنها را نیازمند به بیگانه نمی‌کنیم وسائل رفاهی آنها را برکات الهی را بر آنها نازل می‌کنیم آیه‌ای هم که معارض این باشد در قرآن کریم نیست پس این امر سوم هم تلازمش مفروغ عنه است یعنی بین تقوای یک امت صلاح امت صلاح جامعه باآسایش آن امت و برخورداری آن امت از برکات الهی تلازم هست و آیه‌ای که باآیه سورة اعراف معارضه کند در قرآن کریم نیست. سؤال:
جواب: یعنی عقل تایید می‌کند حکمت الهی هست و مانند آن و عدلش هست حکمتش هست خاصیت ربوبیت هست که اگر یک موئی در مسیر صحیح حرکت کرد به مقصدهایش می‌رسد و مانند آن آیة سورة اعراف که تلازم در این امر سوم را تبیین می‌کند معارضی ندارد یعنی می‌فرماید ﴿و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض﴾ این معارضی در قرآن ندارد؛ اما امر چهارم که آیا بین تقوای فرد و تامین نیازهای دنیایی او و آسایش او تلازم هست یانه همچنین دلیلی در قرآن کریم نیست که هر انسانی اگر باتقوا شد دنیای او تامین است هر انسانی اگر صالح و شایسته بود هیچ آسیبی از نظر آسیبهای دنیا نمی‌بیند یک چنین وعده‌ای را خدا در قرآن کریم نداد همانطوری که دربارة امت وعده داد فرمود ﴿لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات﴾ دربارة فرد این وعده را نداد که اگر فردی در یک جامعه‌ای صالح و شایسته بود تمام نیازهای دنیائی او برطرف می‌شود چون عمده آن نوع و جامعه وامت است نه فرد.
سئوال:
جواب: آنها در ناحیة نقمت است که از امرو پنجم و ششم بحث است فعلاً بحث در ناحیة نعمت آیا بین تقوا و نعمت و رفاه دنیا تلازم است یا نه یعنی امر اول و امر دوم راجع به تقوا و صلاح نفس و جزای اُخروی بود امر اولش مفروغ عنه هست امر دومش مفروغ عنه هست چه ملت و چه جامعه امر سوم این بود که بین تقوای یک امت با آسایش آن امت از نظر قرآن کریم تلازم هست عقل هم این را تأیید می‌کند
سئوال: دنیائی یا اخروی؟
جواب: دنیائی اخروی که بحثش گذشت بحثش هم دربارة امت مفروغ عنه هست هم دربارة فرد.
سئوال:
جواب: آن یک بحث دیگر است که آیا جامعه اصلاً موجود است یا نه بر فرض هم موجود باشد در عرض فرد است یا در طول فرد
سئوال:
جواب: آن وعده نداد به اینکه هر کسی انسان باتقوا باشد برکات برای او نازل می‌شود فرمود از گرفتاری بیرون می‌آید, این روزیهای او از راه غیب می‌رسد نه اینکه درهای برکات را برای او باز بکند حداقل روزی را وعده داد حداقل روزی را هم به او می‌دهند ﴿یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب﴾ از آن فشارها انسان باتقوا نجات پیدا می‌کند ولی آیة سورة اعراف می‌گوید امت اگر صالح باشد اصلاً فشار نمی‌بیند درهای رحمت به روی او باز می‌شود.
سئوال: آیه‌ای که به این مضمون است کسی که دنیا را بخواهد به او می‌دهیم کسی که آخرت را بخواهد هم دنیا را می‌دهیم هم آخرت را ؟
جواب: حالا آن بحث می‌شود اما نه به این معنی بنابراین امر سوم که آیا بین تقوا و صلاح فرد با آسایش دنیوی او تلازم باشد این را نه عقل اثبات کرد نه نقل وعده داد ما آیه‌ای در قرآن نداریم که اگر یک فردی باتقوا شد ما برکات الهی را به روی او باز می‌کنیم و درهای برکات را به روی او باز می‌کنیم البته دربارة معنویات وعده داد فرمود هر کسی که باتقوا باشد ﴿ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا﴾ هر کس باتقوا باشد خدا نورانیت به او می‌دهد هر کس باتقوا باشد از فیوضات خاصة الهی برخوردار است ومانند آن اما هر کسی باتقوا بود ما برکات الهی را به روی او می‌گشائیم اینچنین نیست بلکه مخالف این هم آنطوریکه در احادیث قدسی و روایات دیگر آمده هست که «ان من عبادی من لایصلحه الا الفقر» بعضی‌ها مصلحتشان در این است که وضع مالیشان ضعیف باشد که اگر یک قدری وضع مالیشان قوی باشد و برکات به روی آنها گشوده شود درهای رحمت می‌بینید آسیب می‌بینند یا آسیب می‌رسانند پس یک چنین تلازمی نه دلیل عقلی بر آن است نه دلیل نقلی نه وحی او را وعده داد نه عقل یک چنین برهانی اقامه می‌کند که اگر یک انسان باتقوا شد وضع مالیش خوب می‌شود درهای برکات به روی او گشوده می‌شود این امور اربعه دربارة تلازم بین تقوا و فضیلت نفسانی از یک طرف و برخورداری از نعم قیامت یا دنیا از طرف دیگر که ثابت شد دربارة سه امر تلازم هست دربارة امر چهارم تلازم نیست.
سئوال:
جواب: این کسی که خودش را می‌سازد برای آسایش دنیا که نمی‌سازد که
سئوال: منافاتی ندارد که دنیا باشد و اخرویشم تأمین شود؟
جواب: منافات ندارد او با همة این مشکلات مبارزه می‌کند و خودش را می‌سازد و تهذیب نفس و جهاد اکبرو اصغر فاتح و پیروز می‌شود او سعادت را در «تخففوا تلحقوا» می‌داند نه سعادت را در تکاثر بداند که چنین وعده‌ای را هم خدای سبحان نداد که اگر یک کسی باتقوا وعالم و شب‌زنده‌دار بود درهای برکات دامداری و کشاورزی به روی او باز بشود ولی برای جامعه یک چنین وعده‌ای را داد فرمود امت اگر صالح بود هرگز به غیر نیازمند نیست درهای برکات به روی او باز می‌شود اما اگر امت مسیر خودش را طی نمی‌کند یک افراد قلیلی در آنها آدمهای خوبی هستند یک چنین وعده‌ای را خدای سبحان نداد برهان عقلی هم چنین چیزی را اثبات نمی‌کند.
سئوال:
جواب: آن اگر هست دربارة فرد است دربارة جامعه بحث نشده بود که اگر جامعه‌ای رو به صلاح رفت خدای متعالی نعمتهای ظاهری به آنها مرحمت نمی‌کند آن وعده‌ای که از قرآن کریم استفاده می‌شود دربارة فرد اینچنین است که هر فردی اگر باتقوا بود نعمتهای معنوی برای او یقینی است اما برکتهای ظاهری را هم می‌دهد یا نمی‌دهد این مربوط به مصلحتهای خاص الهی است
سئوال:
جواب: نه خوب آیه مربوط به فرد نیست آیه مربوط به جامعه است اهل قری است آیه‌ای در قرآن کریم راجع به فرد مطرح نشد که اگر یک فردی باتقوا شد ما درهای رحمت را به روی او باز می‌کنیم.
سئوال:
جواب: او از آن طرف است فشار می‌بیند ولو با داشتن چون بدترین فشار همان فشار تکاثر است این انسانی که اعراض از یاد خدا کرد یعنی از آن عاملی که طمأنینه روح به عهدة آن عامل سپرده است ﴿الا بذکر الله تطمئن القلوب﴾ محروم شد چون اگر دل به ذکر حق مطمئن است و لاغیر کسی از ذکر حق اعراض بکند لرزان است چه فقیر باشد لرزان است چه گرفتار تکاثر باشد لرزان است آن سرمایه‌دار اگر ندارد می‌کوشد که تهیه کند تلاشش برای تهیه کردن است اگر تهیه کرد می‌جوشد چگونه تهیه شده را حفظ بکند در هر دو حال در رنج است در فشار است هرگز آسایش ندارد یک آدم معرض عن ذکر الله او همیشه در عذاب الیم گرفتار است بنابراین این امور چهارگانه یک طرفش فضیلت بود و تقوا طرف دیگرش رحمت بود و نعمت یا دنیائی یا اخروی
سئوال:
جواب: نه خیلی از کمالات هست که در گرسنگی و تشنگی است که اگر یک کسی باتقوا بود.
سئوال:
جواب: نه چنین تلازمی بین فرد نیست بین نوع هست البته اگر این نوع که در اینجا زندگی می‌کنند بسیاری از افراد این نوع به طرف تباهی رفتند یک انگشت شماری به طرف فضیلت رفتند چه بکند نظام یعنی تمام برکات دامداری و کشاورزی را تأمین بکند برای اینکه چهارتا نماز شب خوان اینجا هست این که نیست یک چنین وعده‌ای نداد و برهان عقلی هم این را اثبات نمی‌کند.
سئوال: تلازم و تصادم هست والا اقتضای ذاتش این هست؟
جواب: اقتضای ذات بین تقوای یک فرد با نعمتهای دنیائی؟ چرا؟
سئوال:
جواب: منظور این است که ما چه برهانی داریم که بین تقوای یک انسان و برخورداری او از برکات ارض و سما تلازم باشد؟
سئوال: همین مشی بر نظام احسن
جواب: نظام احسن معنی‌اش این است که اگر یک کسی باتقوا بود نماز شب خواند وضع مالیش خوب بشود؟ این که نظام احسن نیست نظام احسن این است که این نوع وقتی که در مسیر صحیح دارند کار می‌کنند از مواهب طبیعی برخوردار باشند این تلازم بین صلاح نوع و برخورداری از مواهب الهی است, بین صلاح فرد و تکامل روح او البته تلازم است هم عقل هم نقل یعنی انسان وارسته هرگز نمی‌ماند ﴿و من یتق الله یجعل له مخرجا﴾ انسان باتقوا در هر فشاری که باشد رها می‌شود در بند نمی‌ماند چون خدا یاور اوست هرگز انسان وارسته نمی‌ماند ممکن است یک مقدرای وضع مالیش خوب نباشد اما حیثیتش محفوظ است و نمی‌ماند در هیچ کاری نمی‌ماند؛ ولی دربارة صلاح یک جامعه وعده داد عقل هم این را تأیید می‌کند برای اینکه اگر یک ملتی روی نظام احسن دارند مشی می‌کنند خوب مواهب خدای متعال هم نصیب آنها خواهد شد زیرا خدای متعال بر صراط مستقیم جهان را اداره می‌کند ﴿ان ربی علی صراطٍ مستقیم﴾ و اینها هم که علی صراط مستقیم حرکت کردند اگر ﴿ان ربی علی صراط مستقیم﴾ کارهای خدای سبحان به روش مستقیم است و همان صراط مستقیمی که دین جهان است به صورت تکلیف و وحی بر عهدة انسانها قرار گرفت اگر انسانها وظیفة خودشان را تشخیص دادند پس برابر با نظام احسن کار کردند آنوقت است که یک جامعة باتقوا از برکات الهی برخوردار است اما در مورد یک فرد یک چنین تلازمی باشد که اگر یک فرد صالح شد درهای برکت و رحمت به روی او باز بشود برکتهای مادی یک چنین تلازمی نیست البته.
سئوال:
جواب: یعنی این شخص اگر چنانچه انسان وارسته‌ای بود صراط مستقیم اقتضا می‌کند که امروز سئوال:
جواب: بله او که تنهای از این نظام نمی‌تواند زندگی کند امروز بالاخره باران ببارد روی مزرعة او یا نبارد.
سئوال: این تصادم است تزاحم می‌شود با مصلحتهای دیگر
جواب: بسیار خوب ولی یک چنین وعده‌ای را نه عقل می‌تواند بدهد نه نقل
سئوال: جواب: بله برهان عقلی که بین فرد با کل نظام تلازم نیست تلازم بین یک نوع است با نظام نه فرد با نظام چون فرد نمی‌تواند با کل نظام رابطة تکوینی داشته باشد آنکه رابطه است نوع است قسر در نوع محال است نه در شخص ممکن نیست نوع به مقصد نرسد اما شخص ممکن است به مقصد نرسد شخص به مقصد نرسیده در جهان کم له من نظیر اما نوع به مقصد نرسد می‌شود باطل و عالم, عالم باطلی نیست این را عقل می‌گوید نقل هم می‌فرماید ﴿و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا﴾ اما امر چهارم این است که آیا در طرف فساد و شر بین تباهی و تبهکاری مردم و کیفر الهی رابطة ضروری برقرار است یا نه؟ این نسبت به کیفرهای قیامت و مؤاخذه‌های معنوی در قیامت وعیدی خدای سبحان داده است فرمود هر کس معصیت کرد گرفتار سیئه‌ای شد ﴿جزاء سیئةٍ سیئةٌ مثلها﴾ اما این تلازم را اثبات نمی‌کند فرمود هر کسی چه فرد چه جامعه گرفتار عصیان وتباهی شد ما در قیامت او را عقاب خواهیم کرد یا به لسان ﴿جزاء سیهٍ سیئةٌ مثلها﴾ شد یا به لسانهای دیگر که اگر کسی کفر بورزد و تکذیب کند ﴿اولئک اصحاب الجنة﴾ وامثال ذلک اینها وعید الهی است و خُلف وعید از حکیم محال نیست که تهدید بکند بعد نکند خلف وعده محال است اما خلف وعید محال نیست و یؤیده آیات مغفرت, آیات مغفرتِ بی‌توبه نه باتوبه نسبت به باتوبه را که فرمود هر که توبه کرد من می‌بخشم این که فرمود ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ یعنی بی‌توبه والا باتوبه که شرک را هم می‌آمرزد همة مشرکین بودند که توبه کردند مسلمان شدند و بخشیده شدند و الآن هم هر مشرکی اگر توبه کند با توبه شرکش برطرف می‌شود و موحد می‌شود و توبه‌اش مقبول خواهد بود این که فرمود ﴿ان الله یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک﴾ یعنی بی‌توبه اما ﴿لمن یشاء﴾ انسان بین خوف و رجاء به سر می‌برد هیچ کس نمی‌تواند بگوید که خدا وعده داد که بی‌توبه ببخشد فرمود ﴿لمن یشاء﴾ تا که را بخواهد مصلحت را در کجا تشخیص بدهد و این شخص مشمول دعای خیر چه کسی باشد و مانند آن لذا خلف وعید محال نیست یک, وعدة مغفرت همگانی و عمومی هم داد دو, و آیاتی هم هست که بفرماید من بسیاری از کارهای شما را عفو می‌کنم اینها نشانة آن است که بین فساد وجهنم رفتن تلازم ضروری نیست که اگر یک کسی معصیت کرد بالضروره باید برود جهنم که اگر خدا او را جهنم نبرد طوری می‌شود نه اینطور نیست اگر یک کسی مؤمن باتقوا بود یقیناً به بهشت می‌رود این حرفی درش نیست خدای سبحان وعده داد و خلف وعده نمی‌کند اما اگر یک کسی معصیت کرد یقیناً باید بسوزد ممکن است خدا ببخشد یک چنین برهانی نقلاً یا عقلاً بر ضرورت تلازم نیست که اگر یک کسی معصیت کرد حتماً باید بسوزد که خدای سبحان وعید فرمود و خلف وعید از حکیم محال نیست مضافاً وعدة مغفرت و عفو عمومی داده است ممکن است خودش مصلحت بداند و کسی را مشمول عفو قرار دهد.
سئوال:
جواب: نه این را فرمود ﴿لاملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعین﴾ یعنی این کار را خواهیم کرد این هم در حد وعید است. سئوال:
جواب: فرمود به اینکه اگر قسم نمی‌خوردی حالا پر می‌کند اینقدر هست که پر بشود اما زید را حتماً باید ببرد بهشت اینقدرآدمهائی نیستند که بروند بهشت را پر کنند یک چنین وعده‌ای نداد من بهشت را پر می‌کنم ولی جهنم را فرمود من پر می‌کنم اما خیلی‌ها هستند به جهنم بروند حتماً باید زید برود که بدون او پر نمی‌شود جهنم, یک چنین برهانی نیست که اگر زید معصیت کرد حتماً باید برود جهنم برای اینکه خدا می‌خواهد پر کند خوب با دیگران پر می‌کند از اینطرف هم که دربارة بعضی از اقوام می‌فرماید به اینکه امتهائی بودند که فقط یک خانواده در آن مسلمان بود ﴿فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین﴾ فقط یک خانواده به این پیامبر ایمان آورده بودند اینقدر هستند که بروند جهنم را پر کنند با آن قسم خدا هم سازگار است و در آن قسم هم نشانة رحمت واسعة حق هست فرمود اگر آن قسم نبود «ماکانت لأحدٍ فیها مقراً و لامقاما» اگر آن قسم نبود این خودش نشانة رحمت حق است بنابراین باتوجه به آن قسم هم تلازم نیست به اینکه چون زید معصیت کرده بالضروره باید بسوزد نه ممکن است مشمول عفو خدا بشود.
سئوال: با عدل خدا آنوقت سازگار است؟
جواب: با عدل خدا که سازگار است چون با عفو خدا سازگار است دیگر اگر او را عقاب بکند عدل است اگر از او بگذرد احسان است خودش به دیگران فرمود شما بالاتر از عدل به احسان دسترسی پیدا کنید ﴿ان الله یأمر بالعدل و الإحسان﴾ که بالاتر از عدل است خودش هم که احسان دارد و عفو و رحمت دارد که فوق عدل است اگر با عدل بخواهد با ما رفتار کند مستحق عقابیم ولی با فضل بخواهد با ما رفتار کند مشمول عفویم اینکه در ادعیه به ما آموختند که از خدا مسئلت کنید که خدا با شما روی تفضل رفتار کند نه روی عدل برای آن است دیگر؛ بیانی که عیسای مسیح(سلام الله علیه) آنطوری که در قرآن است به خدای سبحان عرض می‌کند ﴿ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفرلهم﴾ خوب تو ارحم الراحمینی اگر اینها را عذاب بکنی بندگان تو هستند تو روی عدل حکم کردی و اگر ببخشی روی احسان و بزرگواری و عفو و کرامت رفتار کردی. بنابراین هیچ تلازمی عقلاً و نقلاً بر این نیست که اگر کسی معصیت کرد بالضروره باید بسوزد نه، ممکن است خدای سبحان عفو بکند دربارة حوادث تلخ دنیائی هم به شرح ایضاً چنین تلازمی نیست که اگر یک کسی به طرف فساد رفت حتماً باید گرفتار عذاب دنیائی بشود یک همچه چیزی نیست دربارة اینها هم خدای سبحان وعید داد ممکن است خلف وعید بشود و مضافاً بر اینکه آیاتی هست که نشانة عفو خداست حتی در اینگونه از موارد در سورة شوری آیة 30 اینچنین است می‌فرماید ﴿و ما اصابکم من مصیبهٍ فبما کسبت ایدیکم فیعفوا عن کثیرٍ﴾ اگر یک حوادث دردناکی به شما رسید در اثراعمال سوء شما بود و از بسیاری از اینها را خدا می‌گذرد تازه این چند تا هم که رسید در اثر بدرفتاریها خود شما بود, این هم که در بعضی ادعیه‌ها است «یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکثیر» این یعفوا عن الکثیرش مستفاد از همین آیة 30 سورة شوری است که خدا از بسیاری از گناهان می‌گذرد این طور نیست که هر گناهی‌که شده فوراً خدا انسان را کیفر کند خدا انسان را فوراً عقاب کند فرمود آن مصیبتهائی که می‌بینید در اثر سیئات خود شماست اما «ویعفوا عن کثیرٍ» بسیاری از معاصی است که خدای سبحان می‌گذرد و آن فرازهای دعای کمیل هم مؤید این هست چقدر سیئات بود که تو «سَتَرْتَهُ» «کم من قبیحٍ سترته» «کلّ جهلٍ عملته کتمته او اعلنته» و همة اینها را تو مستور کردی و نگذاشتی روشن بشود و اثر کند بنابراین چه در روایات و ادعیه و چه در آیهٴ کریمه این معنا را می‌فرماید که تلازم ضروری بین معصیت و عقوبت اله نیست که اگر کسی معصیتی کرد حتماً در دنیا گرفتار بشود این نیست و این را هم چون به عنوان وعده فرمود در سورة شوری و خلف وعده هم صحیح نیست یعنی حتماً از خدای متعالی صادر نمی‌شود و به عنوان بیان سنت الهی است که فرمود «ویعفوا عن کثیرٍ» یعنی روش خدا این است انسان می‌داند که مخصوص به گذشته‌ها و حال نیست گذشته حال آینده اینطور است خدا از بسیاری از لغزشها می‌گذرد پس در طرف فساد تلازمی بین تباهی و معصیت و گناه از یک طرف و عقوبت و مصیبت از طرف دیگر نیست. سئوال:
جواب: هر نوع گناه البته ممکن است بعضی از گناهان باعث انتقام الهی بشود نظیر بغی و امثال ذلک که روایات آنها را استثنا کرده واما در طرف فضیلت هر فضیلتی و تقوائی که باشد بین او و پاداش الهی تلازم است ولی در طرف رذیلت اینچنین نیست که هر نوع رذیلتی باشد بین او و بین کیفر الهی تلازم باشد.
سئوال:
جواب: ندارد که می‌گیرد. البته حالا اگر امتی جامعه‌ای رو به تباهی رفت ممکن است خدا آن جامعه را بگیرد از بعضی از آیات هم در این قسمت شاید تلازم استفاده بشود که اگر ملتی به طرف فساد برود خدا ملت را می‌گیرد دربارة اقوام گذشته هم می‌فرماید چون اینها به طرف فساد رفتند ما اینها را گرفتیم اما به عنوان نقل یک جریان، نه به عنوان بیان سنت اله که هر جامعة فاسدی را ما فوراً عقاب می‌کنیم.
سئوال:
جواب: این به عنوان قضیهٴ موجبهٴ جزئیه است به عنوان قضیه مهمله هم هست. سئوال:
جواب: این چون برای فساد از آن طرف که اگر فاسد بودند ما عوض می‌کنیم این تلازمش بعید است ظاهر آیه تلازم طرفینی است بنا شد به استمداد سایر آیات ببینیم که آیا در دو طرف تلازم هست یا نه در دو طرف یک چنین تلازمی اثباتش مشکل است که هر کسی فاسد شد خدای متعال او را بگیرد ممکن است در آخرت بگیرد در دنیا نگیرد. سئوال:
جواب: آن ﴿معیشة ضنکا﴾ یعنی در فشار قرار می‌گیرد ولو با داشتن نعمتهای دنیائی فراوان چون خیلی‌ها هستند که اعراض از یاد اله کرده بودند بااین حال می‌گفتند ﴿ألیس لی ملک مصر هذه الانهار تجری من تحتی﴾
سئوال:
جواب: تمام رفاهیات داشتند هم زرمند بود هم زورمند بود هم ﴿قد أفلح الیوم من استعلیٰ﴾ می‌گفت هم ﴿ألیس لی ملک مصر و هذا لانهار تجری من تحتی﴾ می‌گفت هم قدرت داشت که می‌گفت ﴿لاصلبنکم فی جذوع النخل﴾ هم زر و زور داشت که می‌گفت ﴿ألیس لی ملک مصر﴾
سئوال:
جواب: خوب آنکه زنک نیست آن را خدای سبحان فرمود ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ آن نظامی بدبخت ناآگاه هم رفته, این هم رفته اما ﴿و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا﴾ هر کسی از یاد خدای سبحان غافل باشد گرفتار در تنگنای معیشت است یعنی زندگی‌اش سخت است این زندگی سخت نه یعنی اینکه فقیر است یعنی همیشه در تنگی فشار است و بدترین فشار هم فشار تکاثر است اگر انسان وضع روحی آنها را بداند که باید با قرص بخوابند تصدیق می‌کند که آنها در گرفتاری و زنکند هرگز آرامش ندارند.
سئوال: پس کیفر خودشان را می‌بینند گرچه کمبود اقتصادی ندارند.
جواب: بله کمبود اقتصادی ندارند آن هست آن رنج هست. سئوال:
جواب: این زنک هست اما یک امر درونی و معنوی است اما در برابر ﴿لفتحنا علیهم برکاتٍ من السماء و الأرض﴾ از آن طرف می‌فرماید به اینکه ﴿ولکن کذبوا و اخذناهم﴾ یک چنین چیزی تلازم نیست البته آن عذاب روحی هست آن محرومیت از آسایش است چون ممکن نیست قلب به غیر یاد حق بیارامد این ممکن نیست حالا اگر کسی از یاد حق اعراض کرد آرامش را از دست داد منتها نمی‌فهمد که در عذاب است و این را به عنوان رفاه می‌پندارد خیال می‌کند که متنعم است. دربارة گروهی دیگر هم هیمن سورة شوری اینچنین می‌فرماید: و من آیاته ﴿الجوار فی البحر کالأعلام ان یشأ یسکن الریح فیظللن رواکد علی ظهره إنّ فی ذلک لآیات لکل صبار شکور ٭ أو یوبقهن بما کسبوا و یعف عن کثیر﴾ از بسیاری از لغزشها یا از بسیاری از مردم می‌گذرد و عفو می‌کند پس از آن طرف تلازم نیست که اگر یک فردی یا جامعه‌ای معصیت کرد خدای سبحان حتماً اینها را هلاک بکند نه ﴿یعف عن کثیرٍ﴾ این ﴿یعف عن کثیرٍ﴾ دو جا در این سورة مبارکه ذکر شده و اما آنچه که در سورة اسراء مطرح است تلازم بین دنیا خواهی و رسیدن به دنیا نیست بین آخرت خواهی و رسیدن به آخرت تلازم هست هر که کار اخروی بکند پاداشش یقینی است اما هر که کار دنیوی بکند می‌رسدیا نه تلازم نیست آن آیه این است که ﴿من کان یرید الآجلة﴾ کسی که دنیا می‌طلبد یک امر نقد و فوری می‌خواهد اینچنین نیست که هر کسی دنیا بخواهد ما به او بدهیم اینچنین نیست ﴿من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها﴾ در دنیا اما با این دو قید یک ﴿ما نشاءُ﴾ نه ما شاء آن مقداری که ما بخواهیم نه آن مقداری که او می‌طلبد ﴿لمن نریدُ﴾ دو هر چه را که ما بخواهیم نه هر چه را که خودش بخواهد پس هر که به طرف دنیا رفت اینطور نیست که هر که بطرف دنیا رفت به آن برسد یا هر چه بخواهد برسد دو تا قید زد فرمود ﴿من کان یرید الآجله عجّلنا له فیها﴾ اما ﴿ما نشاءُ﴾ آن مقداری که ما می‌خواهیم نه آن مقداری که خودش می‌خواهد ﴿لمن نرید﴾ نه لکل من اراده دربارة آخرت هیچ قیدی نیست برای اینکه دربارة آخرت می‌فرماید به اینکه ﴿و من اراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا﴾ هر که باشد. دربارة فضیلت و رسیدن به درجات آخرت سراسر قرآن کریم با این دو رکن ما را مخاطب قرار می‌دهد یکی ایمان یکی عمل صالح اگر کسی مؤمن باشد و عمل صالح نداشته باشد یا عملش صالح باشد ولی مؤمن نباشد او طرفی نمی‌بندند باید جانش پاک باشد حُسن فاعلی داشته باشد معتقد باشد یک, فعلش برابر ما جاء به الوحی باشد حسن فعلی داشته باشد دو, که اگر حُسن فاعلی بود یعنی جان پاک بود موحد و معتقد بود حسن فعلی داشت فعل با ما جاء به النبی مطابق بود این دو رکن را داشت پاداشش یقینی است در برابر گناه که فرمود هر کسی گناه بکند ممکن است معاقَب بشود فرمود گناه زمینة عقاب است خواه مسلمان گناه بکند خواه کافر گناه یک سوء فعلی است خواه با سوء فاعلی همراه باشد شخص کافر باشد خواه با سوء فاعلی همراه نباشد شخص موحد باشد لذا در طرف گناه فرمود جزای گناه کیفر تلخ است دربارة کار خیر نفرمود هر که کار خیر بکند بهشت می‌رود فرمود هر که کار خیر بکند و مؤمن باشد چون غیر مؤمن را بهشت راه نمی‌دهند ممکن است فضائل دنیائی یا تخفیف عذاب و مانند آن نصیبش بشود در این آیهٴ محل بحث سورة اسراء فرمود دنیا خواهی با دنیا یافتن تلازمی ندارد هر چه بطرف دنیا حرکت بکند با دوتا قید ممکن است به دنیا برسد ﴿عجلنا له فیها مانشاء﴾ یک قید نه ماشاء, ﴿لمن نرید﴾ آن کسانی که ما مصلحت می‌دانیم نه هر که خودش بخواهد این دو, و ذیلاً تهدید هم کرده فرمود این گروه در آخرت سهمی ندارند ﴿ثم جعلنا له جهنم یصلاها مذموما مدحورا﴾ این تهدید را هم نموده کسی که فقط دنیا بخواهد اولاً باید بداند که شاید نرسد ولی کیفرش به عنوان تهدید هست ولی دربارة آخرت فرمود اگر کسی به طرف آخرت بخواهد حرکت کند و برای آخرت سعی کند دیگر قیدی ندارد هر که باشد در هر وضعی باشد ﴿و من اراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمنٌ﴾ که کار آخرت را با حُسن فاعلی انجام بدهد ﴿فاولئک کان سعیهم مشکورا﴾ .
«الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:47

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی