display result search
منو
تفسیر آیات 4 تا 6 سوره هود

تفسیر آیات 4 تا 6 سوره هود

  • 1 تعداد قطعات
  • 35 دقیقه مدت قطعه
  • 112 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 4 تا 6 سوره هود
- حکیم و علیم مطلق بودن خدا
- مرجع و بازگشت همه به سوی خداست
– مرجع روح انسانی باید کسی باشد که هم عالم باشد و هم قادر و توانا

بسم الله الرحمن الرحیم
إلی الله مرجعکم وهو علی کلّ شیء قدیر(4) ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور(5) و ما من دابّة فی الأرض إلاّ علی الله رزقها و یعلم مستقرّها و مستودعها کلّ فی کتاب مبین(6)
این سورهٴ مبارکهٴ هود همانند سایر صور مکی عناصر محوری این سوره اصول اعتقادی است مخصوصاً توحید در پایان بحث قبل فرمود مرجع شما ذات اقدس اله است البته در قیامت کبری و حشر اکبر مرجع خدا است در دنیا هم هر لحظه مرجع خداست یعنی در دنیا هم هر لحظه انسان بسوی او است چه اینکه از او است این‌طور نیست که الآن به جای دیگر حرکت کند و مرجع انسان کس دیگر یا چیز دیگر باشد و در قیامت خدا مرجع باشد مرجع نهایی و نهانی که البته قیامت است اما ﴿إنّا لله و إنّا إلیه راجعون﴾ هر لحظه این‌چنین است این مفاد ﴿إلی الله مرجعکم﴾
مطلب دوم آن است که کسی که مرجع است باید علیم مطلق و قدیر محض باشد همه چیز را بداند و هر کاری را عادلانه بتواند اگر فاقد احد الوصفین بود مرجع نیست اگر کسی ندانست که این افراد چه می‌کنند یا دانست که اینها چه می‌کنند ولی توانای اجرای عدل نبود این چه مرجعیتی دارد اگر عالم و ظالم محسن و مسیء به سوی او رجوع می‌کنند باید یکی را پاداش بدهد یکی را کیفر دهد باید عالم باشد به جمیع مراحل احسان که محسنان انجام دادند عالم باشد به جمیع درکات ظلم که ظالمان مرتکب شدند پس هر مرجع نهایی جهان إلا ولابد باید علیم مطلق و قدیر مطلق باشد این مطلب دوم.
قدرت مطلقه را در همان آیه چهار بیان کرد فرمود ﴿إلی الله مرجعکم و هو علی کل شیء قدیر﴾ اما خب این کافی نیست در حین اینکه قدرت لازم است کافی نیست علم هم لازم است علم را در آیه بعد بیان کرده است پس او می‌شود علیم مطلق می‌شود قدیر مطلق پس می‌شود مرجع ﴿ألا﴾ برای اثبات عالمیت ذات اقدس اله دوبار کلمهٴ ﴿ألا﴾ را که حرف تنبیه است بازگو کرد فرمود غیر از آن علم ازلی ذات اقدس اله یک علم فعلی هم دارد که هم‌زمان با صدور کار است هر کسی در هر لحظه نیتی بکند کاری انجام بدهد چه شب چه روز چه سرّ چه علن او می‌داند چرا؟ برای اینکه ﴿هو معکم أینما کنتم﴾ یک موجودی که عین ذات او است و این موجود با انسان هست پس علم هم با او هست این معنا را که هر لحظه انسان هر کاری انجام بدهد تحت اشراف خدای سبحان است قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ یونس بحثش گذشت آیهٴ 61 سورهٴ یونس این بود که فرمود ﴿و ما تکون فی شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل إلاّ کنّا علیکم شهوداً إذ تفیضون فیه﴾ همین که می‌خواهید وارد بشوید مشهود ما هستید «ثم افیضوا من حیث افاض الناس» یعنی جریٰ همین که می‌خواهید وارد بشوید مشهود ما است آن علم ازلی حسابش جداست که عالم بما کان است قبل ان یکون و بما کان و بما یکون و بما هو کائن است اما این علم فعلی است فرمود هر کاری بخواهید بکنید مشهود ما است مشابه همین که در سورهٴ مبارکهٴ یونس بیان فرمود اینجا بازگو می‌کند ﴿ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه﴾ این استخفاء به معنی طلب نیست به معنی تحقیق است نظیر استکبار استکبار نه یعنی کسی که از دیگری طلب بزرگی و امثال ذلک می‌کند این سینش سین تحقیق است یعنی یقیناً متکبر است این هم یقیناً در صدد خفا هستند چه اینکه سین ﴿یستغشون﴾ همین است اینها یقیناً در صدد پرده پوشی هستند ﴿ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم﴾ در همین ظرف ﴿یعلم ما یسرّون و ما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور﴾ همه کارهاشان مشهود است در سورهٴ مبارکه رعد فرمود بین تارکی شب و روشنایی روز فرقی نیست برای اینکه روز را او روز کرد شب را او شب کرد ﴿و جعلنا الیل و النهار آیتین فمحونا آیة الیل و جعلنا آیة النهار مبصرةً﴾ پس اگر اینها شب بخواهند حرکت کنند معلوم ما است روز بخواهند حرکت کنند معلوم ما است آیه 10 سورهٴ مبارکهٴ رعد این است ﴿سواء منکم من أسرّ القول و من جهر به و من هو مستخف بالیل و سارب بالنهار﴾ کسی که شبانه مخفیانه حرکت می‌کند مشهود خدا است آنکه در روز سارب است یعنی راهرو است ﴿فأتخذ سبیله فی البحر سرباً﴾ این که سربش در روز است راهروی‌اش در روز است او هم معلوم ما است سارب روز مستخفی شب کلا هما معلومان لله سبحانه تعالی پس بنابراین این می‌شود علیم مطلق وقتی علیم مطلق بود قدیر مطلق بود می‌شود مرجع ﴿إلیه مرجعکم جمیعاً﴾ و صلاحیت مرجعیت داوری کل برای موجودی است که قدیر محض و علیم محض باشد ذات اقدس اله هم قدیر محض است هم علیم محض می‌تواند مرجع باشد باید عادل باشد خوب قدیر محض و علیم محض یقیناً عالم است برای اینکه منشأ ظلم یا جهل علمی است یا جهالت عملی یا عجز چرا انسان ظالم است؟ برای اینکه یا نمی‌داند یا از عواقب تلخ بی خبر است یا یک چیزی می‌خواهد در اختیارش نیست بالاخره به مال مردم تعدی می‌کند اگر یک کسی هر چه بخواهد برای او هست دیگر ظلم معنا ندارد او کمبودی ندارد قصوری ندارد احتیاجی ندارد تا جایی دیگر برود او هر چه بخواهد هست ﴿إذا أراد شیئاً﴾ با ﴿کن فیکون﴾ حل می‌شود آن هم ظلم در صورتی است که دیگران مالک باشند و خدا بخواهد به حق آنها تعدی کند اگر ﴿ولله ملک السموات و الأرض﴾ است دیگران حتی و ملکی و مالی ندارند تا او نسبت به آنها تعدی بکند بنابراین عدل مطلق است قدرت مطلق است علم مطلق است و هر کس اینها را داشته باشد مرجع است و خدا اینها را دارا است پس خدا مرجع است این صغری و کبرای مسئله با این ﴿إلیه مرجعکم﴾ پس ﴿إلیه مرجعکم﴾ نیازمند به چند حد وسط است علم مطلق است و قدرت مطلق و در زیر مجموعه اینها عدل مطلق اگر علم مطلق و قدرت مطلق تأمین شد عدل مطلق تأمین می‌شود پس مرجعیت او تأمین است
سوال: جواب: بله اما خب بی نیاز هست ولی می‌داند که زید چه کار کرده است در خفا یا نه؟ باید علم مطلق هم ثابت بشود دیگر ﴿ألا حین یستغشون ثیابهم﴾ در همین ظرف ﴿یعلم ما یسرّون و ما یعلنون إنّه علیم بذات الصدور﴾ بعد فرمود به اینکه نه تنها آن نیازی ندارد به حق شما تعدی کند بلکه تمام نیازمندی های شما را هم او تأمین می‌کند ﴿و ما من دابّة فی الأرض إلاّ علی الله رزقها﴾
سؤال: جواب: بله در بحث دیروز اشاره شد که ما یک علن داریم یک سرّ داریم یک اخفای از سرّ نظیر آیه‌ای که فرمود ﴿وإن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ و أخفی﴾ آن آیه‌ای که دارد ﴿وإن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ و أخفی﴾ ناظر به امور سه گانه است کارها بعضی شان جهر است بعضی شان سرّ است بعضی شان اخفای از سرّ است که از خود انسان مستور است آنکه در درونِ درون نهادینه شده است آن ذات الصدر است یعنی صاحب خانه است صدر یعنی خانه آنکه در آنجا بیتوته کرد معتکف شده و بیرون هم نمی‌آید او صاحب خانه است فرمود صاحب خانه را می‌شناسد چه رسد به خانه خب بالاخره اگر کسی از درون خانه با خبر هست خود خانه را می‌داند دیگر نه تنها او صدور را می‌داند آن اسرار مستور در دهلیز خانه های دل را هم می‌داند وقتی ﴿علیم بذات الصدور﴾ بود یعنی «الأمور الخفیة التى هى صاحبه الصدر» است آنها را می‌بیند یقیناً خانه را هم می‌بیند خب فرمود و مشکل آنها در اعجاز این بود که این معارف برای آنها حل نشده بود در بخشی از سورهٴ مبارکهٴ فصلت فرمود مشکل شما این است که شما خدا را علیم مطلق نمی‌دانید خیال می‌کنید کاری که مخفی کردید از دیگران مخفی است از خدا هم مخفی است در آیهٴ 22 سورهٴ مبارکهٴ فصلت فرمود ﴿و ما کنتم تستترون أن یشهد علیکم سمعکم و لا أبصارکم و لا جلودکم و لکن ظننتم أن الله لا یعلم کثیراً ممّا تعملون﴾ شما خیال کردید همین کارهای علنی شما را خدا می‌بیند همان رسوب وثنیت و ثنویت در شما هست شما یک بت محسوسی دارید خیال می‌کنید معاذ الله خدا هم یک چنین چیز محسوسی است که اگر امور مشهود و محسوس بود خدا می‌داند و اگر نا محسوس بود نمی‌داند این طور نیست شما خیال کردید که ﴿لا یعلم کثیراً ممّا تعملون﴾ در سورهٴ مبارکه نساء هم به این سرّ و علن اشاره کرده فرمود تمام بخشهایی که شما انجام می‌دهید آن کارهای شبانه شما آن بیتوته شما آن تبییت شما پشت درهای بسته آنجا هم ما حضور داریم که ﴿إذ یبیّتون ما لا یرضی من القول﴾ آیه 108 سوره مبارکهٴ نساء این است ﴿یستخفون من الناس﴾ از مردم مخفی می‌کنند پشت درهای بسته کار می‌کنند اما ﴿ولا یستخفون من الله﴾ چرا؟ چون ﴿و هو معهم إذ یبیّتون﴾ آنجایی که شما در صدد تبییت هستید در صدد بیتوته هستید این که می‌گویند شبیخون شبیخون همین است وجود مبارک پیغمبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلم در سیره رزمی او آمده است که «ما بیت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم عدواً قط» هیچگاه در تمام این جنگها شیبخون نزد بالاخره اعلام کرد در روز روشن و علن حمله می‌کردند یا دفاع می‌کردند هرگز اهل تبییت نبود که شبیخون زدن و غافلگیر کردن این نبود ما بیت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم عدواً قط» اینجا فرمود شما قصد تبییت دارید شبیخون دارید پشت درهای بسته شبها تصمیم می‌گیرید در همان محفل مستور شبانه شما خدا حضور دارد ﴿و هو معهم إذ یبیّتون ما لا یرضی من القول و کان الله بما یعملون محیطاً﴾ این‌گونه از امور بیان آن است که انسان خود را همیشه در مشهد و منظر ذات اقدس اله بداند و ببیند بعد فرمود ﴿و ما من دابّة فی الأرض إلاّ علی الله رزقها﴾ هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر اینکه ذات اقدس اله متکفل رزق او شد همانطوری که در مورد انسان فرمود ﴿یعلم ما یسرّون و ما یعلنون﴾ یا عالم است بما هو مستخفی بالیل و ما هو سارب بالنهار حرکت در تاریکی حرکت در روشنایی همه شئون انسان را خدای سبحان می‌داند دربارهٴ جنبنده‌ها هم همین‌طور است.
سؤال: جواب: بله تجویز شده ولی شبیخون حضرت نزد حیله جنگی یعنی طوری باشد که دشمن خیال نکند که مثلاً اینها کم هستند ذات اقدس اله هم این حیله را از راه غیب خودش اعمال کرده فرمود به اینکه خداوند شما را در چشم آنها کم نشان می‌دهد تا آنها جرأت کنند جلو بیایند وقتی جلو آمدند شما را چند برابر نشان بدهد اینها می‌آیند در میدان و خودشان را می‌بازند و آنها که جمعیتشان کم است ﴿یقلّلکم فی أعینهم لیقضی الله امراً کان مفعولاً﴾ این راهها هست البته فرمود هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه ذات اقدس اله عهده دار روزی او است ﴿إلاّ علی الله رزقها﴾ جنبنده معنای لغوی‌اش هر موجودی را شامل می‌شود انسان حیوان امثال ذلک را شامل می‌شود هر جنبنده‌ای را حالا اصطلاحاً بعضی از امور را می‌گویند دواب به همه را نمی‌گویند وگرنه در لغت هر جنبنده‌ای را دابه می‌ گویند خب خدای سبحان رازق است برای اینکه خودش تعهد سپرده از باب آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ انعام گذشت ﴿کتب ربکم علی نفسه الرحمة﴾ اسمی از اسمای حسنای الهی بر اسمای دیگر حاکم است چون اسمای حسنای الهی مثلاً آن اسمای متبرکی که در جوشن کبیر هست بعضی‌ها صغیر هستند بعضی کبیر هستند بعضی اکبر هستند بعضی صغیرند بعضی عظیم هستند بعضیها اعظم هستند و هر اسم کوچکی تحت امامت اسم بزرگ اداره می‌شود و اسم بزرگ تحت امامت اسم اعظم اداره می‌شود مثلاً ذات اقدس اله اگر بخواهد بیماری را شفا مرحمت کند این شافی از اسمای نازل حق است زیرمجموعه رازق است بالاخره سلامت یک نعمتی است خداوند باید روزی عطا کند طبق رهبری رازق شافی عمل می‌کند اسم رازق هم تحت هدایت خالق است چون وقتی بخواهد رزق بدهد یک چیزی را باید ایجاد بکند و تحت چیز رب است و باید رابطه بین دو چیز برقرار بکند تربیب بکند رب هم زیرمجموعه خالق هست که خالقیت حاکم بر ربوبیت است زیرا آفریدن ربط بین چند چیز که همان پرورش است زیر مجموعه خالقیت برمی‌گردد بالاخره خالق که هست یا خالق اصل شیء است می‌شود کان تامه یا خالق ربط بین اشیا است می‌شود کان ناقصه یا انسان را خلق می‌کند یا به انسان کمال عطا می‌کند اگر انسان را خلق کرد که کان تامه است و اگر به انسان مخلوق کمال عطا کرد او را پروراند می‌شود تربیب ربوبیت و مانند آن سایر موجودات هم همین‌طور است درخت می‌آفریند درخت را می‌پروراند معدن می‌آفریند معدن را می‌پروراند و مانند آن ربوبیت زیر مجموعه خالقیت است خالقیت هم زیر مجموعه قدرت مطلقه ذات اقدس اله است بنابراین بعضی از اسمای الهی بر اسمای دیگر حاکم هستند این‌چنین نیست که بر ذات اقدس اله چیزی حکومت کند و خدای سبحان محکوم یک امری باشد آن فرض ندارد برای اینکه آن شیء حاکم بالاخره موجود است نه معدوم اولاً و اگر موجود است حتماً مخلوق خدا است به برهان توحید ثانیاً و اگر مخلوق خدا است محدود است ثالثاً و هیچ محدودِ محاطی حاکم بر محیط مطلق و نامحدود نیست رابعاً پس فرض ندارد که چیزی بر ذات اقدس اله حکومت کند خامساً این هم نتیجه پس ذات اقدس اله آن هویت مطلق محکوم چیزی نیست اما اسمای حسنای الهی این‌چنین هستند در نوبتهای قبل هم اشاره شد اینکه وجود مبارک امام سجاد علیه السلام فرمود در ادعیه دیگر هم هست که «أنت الذی تسعی رحمته أمام غضبه» و خدا هم «سبقت رحمته غضبه» نه یعنی رحمت جلو است رحمت بیشتر است غضب کمتر است یک چنین رقم کمی باشد بلکه این «انت الذی تسعی رحمته أمام غضبه» نشان می‌دهد که غضب خدا به امامت رحمت حرکت می‌کند غضب او هم غضب عادلانه است غضب خدای عدل عادلانه است بی‌جا که غضب نمی‌کند با ﴿یعفوا عن کثیر﴾ غضب می‌کند تازه. این غضب تحت امامت رحمت حرکت می‌کند پیشاپیش رحمت حرکت می‌کند نقشه می‌کشد که کجا باید غضب باشد کجا نباید غضب باشد آن کسی که بالاخره اهل هدایت نیست مزاحم دیگران است موذی دیگران است نه خود راه را طی می‌کند نه می‌گذارد دیگران راه را طی بکنند آنجا جای غضب است فرمود ﴿ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفو عن کثیر﴾ این دعای معروف که «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن کثیر» از همین کریمه گرفته شده ذات اقدس اله از بسیاری از لغزشها می‌گذرد اما جایی که گذشت و عفو اصلاً مصلحت نیست آنجا غضب اعمال می‌شود زیرا رحمت مطلق که برای همگان باید پیام آور نشاط باشد او دستور می‌دهد که کجا غضب بشود کجا غضب نشود این معنای سبقت رحمت بر غضب است یعنی رحمت می‌شود امام و حاکم غضب می‌شود مأموم و محکوم و غضب به امامت رحمت حرکت می‌کند لذا وقتی دستور قصاص می‌دهد می‌فرماید ﴿و لکم فی القصاص حیاة یا أولی الألباب﴾ آن رحمت است که دستور قصاص داده نه تشفی محض ﴿و لکم فی القصاص حیاة یا أولی الألباب﴾ یا اگر دستور جهاد و قتال می‌دهد برای حفظ دین در سورهٴ مبارکهٴ انفال بعد از اینکه دستور جهاد داد دستور مبارزه داد دستور کشتن و کشته شدن داد فرمود ﴿یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم﴾ قصاص که یک کیفر شخصی است زمینه حیات جامعه را تأمین می‌کند حیات فردی و جمعی را مبارزه و قتال با دشمنان اسلام گرچه شهادت مجاهدین را به همراه دارد ولی باعث حیات معقول جامعه خواهد بود گرچه اطلاق این آیه شامل غیر جهاد هم می‌شود ﴿استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم﴾ اما صدر و ساقه این بخش از آیات ناظر به جهاد است فرمود این جهادی که ما دستور دادیم ملت را زنده می‌کند یک ملت ستم پذیر خوب مرده متحرک است پس اگر دستور جهاد می‌دهد دستور دفاع هشت ساله می‌دهد این به حسب ظاهر غضب است چون کشتن است و اسیر شدن است و مجروح جنگی شدن است و معلول اما باطنش رحمت است «أنت الّذی تسعی رحمته أمام غضبه» بنابراین این‌چنین نیست که ذات اقدس اله محکوم چیزی باشد
سؤال: جواب: عذاب جهنم نسبت به کل عالم خوب است دیگر نسبت به آن شخص عذاب است وگرنه عذاب جهنم نسبت به کل عالم خوب است فرمود تمام مؤمنینی که حقوقشان ضایع شده است لیشف صدور قوم المؤمنین وقتی در قیامت می‌بینند افرادی ظالمانی مانند صدام و غیره کیفر الهی دامنگیرشان شده است مسرور هستند ﴿فالیوم الذین آمنوا من الکفّار یضحکون﴾ این برای کل نظام کیفر دادن عدل است و عدل شیرین است برای مظلومان کیفر ظالمان عدل است و شیرین است برای خود ظالمان ﴿هل تجزون إلاّ ما کنتم تعملون﴾ نتیجه کارشان است
سؤال: جواب: بله در، نه، اگر ارادهٴ اصلی ذات اقدس اله رحمت است پس مهندس کل نظام رحمت است اگر اراده اصلی آن است و اگر اراده اصلی رحمت است و رحمت نقشه می‌کشد معلوم می‌شود که کجا باید غضب باشد کجا باید رحمت باشد آن رحمت رحیمیه در مقابل غضب است وگرنه رحمت رحمانیه این امام رحمت رحیمیه است و غضب هر دو زیر مجموعه الرحمن هستند این الرحمن که برخی آن را اسم اعظم دانستند این نقشه می‌کشد دستور هندسی می‌دهد که کجا اسم رحیم ظهور کند و کجا اسم منتقم که ﴿إنّا من المجرمین منتقمون﴾
سؤال: جواب: اگر چنانچه عذابش منقطع الآخر باشد شاید اما برای کسانی که ﴿ثم لا یموت فیها و لا یحیی﴾ باشد نه آنهایی که منقطع الآخر هستند له نظیر آنهایی که می‌روند در کوره آب می‌شوند گداخته می‌شوند ناصافی شان رد می‌شود آن سره و نابش می‌ماند بعد می‌آیند بیرون برای مؤمنانی که عذابشان منقطع است به آلودگی گناه مبتلا شده‌اند برای تطهیرشان آنجا می‌روند اما آن چند روزی که هستند بالاخره سخت است دیگر آن برایشان عذاب است پایانش البته خوب است نه آن عذاب خوب باشد
خب ﴿و ما من دابّة فی الأرض إلاّ علی الله رزقها و یعلم مستقرها ومستودعها﴾ اما اینکه مطرح شده‌است ﴿من یتّق الله یجعل له مخرجاً ٭ و یرزقه من حیث لا یحتسب﴾ پس چرا کشورهایی که به کفر مبتلا هستند ملتهای کافر اینها از نعمتهای مادی برخوردارند؟ بر قرآن کریم فرمود نظام نظام علّی و معلولی است هر کس کار انجام بدهد برابر کار به مقصد می‌رسد منتها یک عده را ما دنیا می‌دهیم و بس یک عده را هم دنیا می‌دهیم هم آخرت آنهایی که کافرند خیال نکند به مقصد می‌رسند آنها که کافرند یک سلسله اموری جمع می‌کنند که آن نشاط درونی شان را تأمین نمی‌کند و ما هم اگر اینها را برخوردار کردیم اینها را بخواهیم بالا ببریم که آنها را از آن بالا بیاندازیم اینها خیال می‌کنند ترقی کردند اینها ترقی نمی‌کنند اینها را بردیم بالا که از همانجا زمین بزنیم ﴿و لا یحسبن الذین کفروا سبقوا﴾ اینها خیال نکنند که جلو افتادند ﴿أنما نملی لهم خیر لأنفسهم﴾ اینطور خیال نکنند ﴿إنّما نملی لهم لیزدادوا إثماً﴾ ما اگر املا و امهالی داریم مهلتی به اینها می‌دهیم امکاناتی می‌دهیم برای اینکه اینها پربار تر بشوند و از همان بالا اینها را گفتار بکنیم این نسبت به آنها که زینب کبری سلام الله علیها هم به این آیهٴ استدلال کردند در مجلس شام که خیال نکنید که شما بخواهید به ﴿تؤتی الملک من تشاء وتنزع الملک ممّن تشاء﴾ استدلال کنید ﴿و لا یحسبن الذین کفروا سبقوا﴾ یا ﴿لایحسبن الذین کفروا إنّما نملی لهم خیر لأنفسهم إنّما نملی لهم لیزدادوا إثماً﴾ بنابراین این خیر نیست و آیاتی که دارد ﴿و الله لایهدی القوم الفاسقین﴾ ﴿لایهدی القوم الکافرین﴾ یعنی هرگز نقشه ظالم و کافر محقق نخواهد شد اینها به مقصد نمی‌رسند اما از نظر امور دنیایی بله ﴿کلاً نمد هٰؤلاء و هٰؤلاء من عطاء ربک﴾ ما هر دو گروه را برابر کارشان پاداش می‌دهیم ﴿کلاًّ نمد﴾ یعنی کل واحد از دو گروه مؤمن و کافر را ﴿کلاًّ نمد هٰؤلاء و هٰؤلاء﴾ یعنی مؤمنین و کافرین منتها مؤمن گذشته از دنیا آخرت هم دارد کافر فقط دنیا دارد عمده آن صبغهٴ نعمتی است که مؤمن و کافر دارند در سورهٴ مبارکهٴ بقره مشخص کرد فرمود مؤمنین یک جور از خدا می‌خواهند کافر جور دیگر از خدا می‌خواهد حالا ولو به صورت دعای لفظی نباشد ﴿ومنهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاٰخرة حسنة و قنا عذاب النار﴾ این سه چیز را مؤمنین از خدا می‌خواهند اما ﴿فمن الناس من یقول ربّنا آتنا فی الدنیا﴾ همین نمی‌گویند فی الدنیا حسنه ﴿فمن الناس من یقول ربنا آتنا فی الدنیا﴾ اولاً با آخرت هیچ کاری ندارند ثانیاً در دنیا حسنه هم نمی‌خواهند اینها دنیا می‌خواهند حلال و حرام برای اینها یکی است زشت و زیبا برای اینها یکی است اینها که در دنیا حسنه نمی‌خواهند آنی که مؤمن هستند مال حلال می‌طلبد جای حلال می‌طلبد عزت صحیح می‌طلبد و مانند آن این می‌شود حسنهٴ دنیا حسنهٴ دنیا همین است وگرنه در بازی میدان بازی که حسنه‌ای نیست داشتن همسر خوب پدر خوب مادر خوب بچه خوب برادر خوب خواهر خوب درس خوب بحث خوب هم بحث خوب همسایه خوب هم حجره خوب اینها جزء حسنات دنیا است اگر اینها را برداریم صرف خوردن و خوابیدن باشد که اینها حسنه نیست آن کسی که رفیق خوب دارد استاد خوب دارد شاگرد خوب دارد هم بحث خوب دارد هم فکر خوب دارد هم کتاب خوان خوبی دارد معاشر خوبی دارد اعضای منزلی‌اش خوب هستند اینها جزء حسنات دنیا است اگر اینها را از دنیا بر داری دنیا چه حسنه‌ای دارد و اگر چنانچه کافر دنیا می‌خواهد اینها برایش مطرح نیست این فقط زرق و برق می‌طلبد حلال و حرام برایش یکسان است عادل و ظالم برایش یکسان است قبیح و حسن برایش یکسان است بنابراین ﴿ومنهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاٰخره حسنة و قنا عذاب النار﴾ این سه چیز را می‌خواهد اما ﴿فمن الناس من یقول ربنا آتنا فی الدنیا﴾ همین یک حرف را دارند بعد فرمود ﴿و ما له فی الاٰخرة من خلاق﴾ اینها خلاق و بهره‌ای از آخرت ندارند اصلاً در باره آخرت کاری نداشتند یک، در دنیا هم حسنه نخواستند در دنیا همین لذت مادی طلب کردند حالا ولو زبانی نگفتند اما تمام سنت و سیرت سیئهٴ آنها همین است و ﴿و ما من دابّة فی الأرض إلاّ علی الله رزقها﴾ خب اگر ذات اقدس اله رازق است باید به تعبیر آن بزرگوار
حاجت موری به علم غیب بداند ٭٭٭ در بن غاری زصخره صماء
او باید بداند اگر دو دل کوهی درون یک غاری یک مور لنگی دارد راه می‌رود باید او را بداند نیازش را بداند و تأمین هم بکند
آن کرمهای خراطینی تحت الارض را هم باید بداند و روزی آنها را تأمین بکند قرار گاه دائمی شان را بداند قرار گاه موقتشان را بداند ییلاقشان را بداند قشلاقشان را بداند شب منزلشان را بداند مستقرشان را بداند مستودعشان را بداند تا بتواند تأمین بکند اگر هیچ جنبنده‌ای نیست مگر اینکه خدا رازق او است باید همه این امور را بداند به همان دلیل که مسئلهٴ مرجعیت خدا علم مطلق و قدرت مطلق می‌طلبید رازقیت مطلق ذات اقدس اله هم علم مطلق می‌طلبد قدرتش را هم که قبلاً فرموده ﴿و هو علی کل شیء قدیر﴾ چه کسی می‌ تواند رازق باشد هیچ ماری هیچ عقربی بی روزی نمرده است البته ممکن است اَمَوی پیدا شود صهیونیست پیدا شود استکبار پیدا شود روزی کسی را بگیرد اما خدای سبحان داده است به دیگران هم فرمود شما جلوی ظلم ظالمان را بگیرید ما عادلانه توزیع کرده‌ایم پس علم می‌خواهد لذا فرمود ﴿یعلم مستقرها و مستودعها﴾ قدرت می‌خواهد چون قبلاً فرمود ﴿إنه علی کل شیء قدیر﴾ پس ﴿وما من دابّة فی الارض إلاّ علی الله رزقها﴾ .
و الحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 35:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی