display result search
منو
تفسیر آیه 2 سوره حمد - بخش چهارم

تفسیر آیه 2 سوره حمد - بخش چهارم

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 611 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 2 سوره مبارکه حمد - بخش چهارم
- حمد از نگاه امام سجاد (ع)
- وی‍ژگی انسان‌های حامد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و مقام محمود
در بحث حمد از آیهٔ مبارکهٔ *«الحمد لله رب العالمین»*(1) عنایت فرمودید که حمد مقامی است که اگر کسی به آن مقام برسد، محمود دیگر انسانها خواهد بود. و هر کسی در این مقام کامل شد، می‌شود محمود کامل. و این هم از راه صلاة لیل و مانند آن نصیب انسان کامل می‌شود. خدای سبحان رسولش را وعده داد. فرمود: *«و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاماً محموداً»*(2) پس حمد یک حقیقت اینچنینی است که انسان را به این کمال می‌رساند.
ویژگیها و آثار حمد در کلام امام سجاد ﴿علیه السلام﴾
در تشریح حمد، اولین دعای صحیفهٴ سجادیه یک سند خوبی است برای تشریح حقایق حمد، که بعضی از فرازهای این دعای شریف خوانده شد. به این قسمت رسیدیم که امام سجاد عرض می‌کند:
الف . حمد وسیله‌اى برای رقابت با فرشتگان و همزیستی با پیامبران
خدایا ما تو را آنچنان حمد می‌کنیم که «حمداً نزاحم به ملائکته المقربین و نضامّ به انبیاءه المرسلین فی دار المقامة»(3) حمدی که با فرشتگان ما رقابت کنیم. با اینکه در آنجا سخن از تزاحم نیست، ولی مع ذلک به جایی برسیم که مزاحم آنها باشیم و آنها مزاحم ما باشند. یعنی در جهان فرشتگان راه پیدا کنیم. و ضمیمهٴ مرسلین بشویم. در کجا؟ در آن جایگاه خلود و ابدیت. که بهشت را دار المقامه می‌نامند و دار المقامه که بهشتیان می‌گویند خدا را شکر که ما را به آرامگاه رساند. برزخ آرامگاه نیست. برزخ یک معبری است مثل دنیا که انسان با پشت سر گذاشتن برزخ به آرامگاهش که قیامت کبری است می‌رسد. در حقیقت قبر و برزخ آرامگاه نیستند، قرارگاه نیستند. این انسان مسافر است تا به دار القرار برسد. دار القرار قیامت کبری است. بهشت دار القرار است. برزخ دار القرار نیست. برزخ هم یک معبری است که انسان باید این وسط این معبر را طی کند. حضرت در اینجا می‌فرماید به اینکه حمد انسان را می‌تواند به جایی برساند که ملائکه و مرسلین (علیهم السلام) هر مقامی که دارند انسان حامد هم با آنها هم مقام بشود. «فی دار المقامه التی لا تزول»(4) داری که زوال پذیر نیست. «و محل کرامته التی لا تحول»(5) جایی که انسان مکرم است و هرگز تحولی در آنجا راه ندارد.
مقام کرامت
خدای سبحان کرامت را وصف فرشتگان مقرر کرد. فرمود: ملائکه بندگان کریم خدایند. *«بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»*(6) بندگان کریمند. که کرامت به عرض رسید معادل فارسی ندارد. آن انسان بزرگوار منزه پاکیزه‌ای که تن به ذلت گناه نمی‌دهد، و آلودگی در حریم او راه ندارد، یک همچین انسانی را می‌گویند کریم. کریم غیر از عادل است. عادل یعنی به زحمت بالاخره گناه نمی‌کند. آن بزرگواری روح در عادل ممکن است نباشد. اما کرامت در فرشتگان راه دارد. که خدا فرمود: فرشتگان بندگان کریم منند. *«بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»*(7) به شهدا هم وعدهٴ‌ کرامت می‌دهد. شهید سورهٴ یس، این کسی که در اثر مبارزه شربت شهادت نوشید *«قیل ادخل الجنة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین»*(8) پیامی که شهید سورهٴ یس می‌دهد این است که وقتی این را شهید کردند این به دار جنت، به جنت برزخی راه پیدا کرد از همان جا پیام می‌دهد *«یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین»*(9) مرا از مکرمین قرار داد. مکرمین به لسان قرآن کریم همان فرشتگانند. که *«بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»*(10) دار الکرامه داری است که زوال پذیر نیست
فرازهایی از دعا دربارهٴ مقام اهل بیت ﴿علیهم السلام﴾
«و الحمد لله الذی اختار لنا محاسن الخلق و اجری علینا طیبات الرزق وجعل لنا الفضیلة بالملکة علی جمیع الخلق فکل خلیقته منقاده لنا بقدرته و صائرةٌ الی طاعتنا بعزته»(11) این فراز بلند مخصوص خود اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است و انسان اگر این فرازها را می‌خواند یا منظورش نیابت است یا معارف دیگر را در نظر دارد. امام سجاد (ع) در این جا می‌‌‌فرماید: خدایی را حمد می‌کنیم که روزی‎های طیب را به ما داد که خوب آن برای دیگران هم میسر است. «و جعل لنا الفضیله بالملکة علی جمیع الخلق»(12) خدا را حمد می‌کنیم که ما را ملکه و سلطان و نفوذ بر جمیع خلق داد، این همان ولایت تکوینی اولیای الهی است. «فکل خلیقتة منقادة لنا بقدرته»(13) تمام موجودات جهان خلقت منقاد ما ائمه (علیهم السلام) هستند. البته به قدرت خدای سبحان نه اینکه بالذات و بالاصاله ما اینچنین سلطه‌ای داشته باشیم «و صائرة الی طاعتنا بعزته»(14) جمیع آنچه در جهان آفرینش است مطیع ما معصومینند به دستور و فرمان خدای سبحان. «و الحمد لله الذی أغلق عنا باب الحاجه الا الیه»(15) خدا را شکر می‌کنیم که ما هر حاجتی داریم، هم می‌داند هم او می‌تواند حل کند،‌ هم به ما اجازهٴ گفتگو داد که با او درمیان بگذاریم. بنابراین راه رجوع به دیگران را بسته است. زیرا دیگران نه می‌دانند ما چه می‌خواهیم نه می‌توانند نیاز ما را برآورده کنند نه همیشه در آنان به روی ما باز است. پس خدا را شکر که درهای دیگران را به روی ما بست و فقط در خودش را به روی ما گشود. «و الحمد لله الذی اغلق عنا باب الحاجه الا الیه فکیف نطیق حمده»(16) چگونه ما می‌توانیم خدا را حمد بکنیم؟ «ام متی نؤدی شکره لا متی»(17) هرگز توان آن را که شکر و حمد خدای سبحان را بجای بیاوریم مقدورمان نیست. این عجز از تأدیهٔ شکر اظهار عجز خود شکر است. «و الحمد لله الذی رکّب فینا آلات البسط و جعل لنا ادوات القبض»(18) فرازهای دیگری دارد که خیلی به بحث ما ارتباط ندارد. بعد مسئلة توبه را مطرح می‌کند که خدای سبحان را حمد می‌کنیم که برای ما راه بازگشت را خیلی آسان قرار داد.
ب . حمد خدا به سان حمد نزدیک‌ترین فرشتگان و کریمترین بندگان
آنگاه می‌فرماید: «و الحمد لله بکل ما حَمِدَه به ادنی ملائکته الیه»(19) نزدیکترین فرشته هر جوری که خدا را حمد می‌کند ما خدا را آنچنان حمد می‌کنیم «و أکرمُ خلیقته علیه و أرضی حامدیه لدیه»(20) هر حمدی که کریم‎ترین فرشته‌ها خدا را با آن حمد ستایش می‌کنند،‌ ما خدا را آنچنان ستایش می‌کنیم و هر حمدی که کسانی که مورد پسند و رضای خدایند، آن حامدینی که مرضی خدایند و خدا از آنها راضیست، هر گونه که آنها خدا را حمد می‌کنند، ما خدا را آنچنان حمد می‌کنیم. «حمداً یفضل سائر الحمد کفضل ربنا علی جمیع خلقه»(21) همانطوری که خدا بر همهٴ خلقها افضل است، حمد خدا هم بر همهٴ‌ حمدها افضل خواهد بود. یعنی اگر خدای سبحان موجودی است بالذات و بالاصاله و مستقل، دیگران موجودند بالتبع و بالعرض و بالغیر، حمد هم اینچنین است بالاصاله و بالذات از آن خداست، بالعرض و بالتبع از آن غیر خداست که در حقیقت بازگشتش به حمد خدا خواهد بود. «ثم له الحمد مکان کل نعمة له علینا و علی جمیع عباده الماضین و الباقین»(22) هر نعمتی که خدای سبحان به ما داد یا به گذشتگان داد یا به آیندگان داد ما او را حمد می‌کنیم. «عدد ما احاط به علمه من جمیع الاشیاء»(23) به مقدار علم خدا ما او را حمد می‌کنیم «و مکان کل واحدة منها عددها اضعافا مضاعفة ابداً سرمداً‌ الی یوم القیامه حمداً لا منتهی لحدّه»(24) حمدی که پایان ندارد. چون حقیقت انسان یک موجود پایان ناپذیر است این حقیقتی که موجودی است پایان ناپذیر، او ناچار است کمال پایان ناپذیر را تعقیب کند. اگر انسان یک موجودی است زوال ناپذیر و تا و الی و متی بر نمی‌دارد، سخن از سال و ماه نیست اگر انسان اینچنین است باید حرفی بزند، فکری داشته باشد اینچنین تا بتواند ره توشة ابد او باشد انسانی که ابدی است با کارهای موقت که نمی‌تواند ابد را تأمین کند. «ابداً‌ سرمداً الی یوم القیامه حمداً‌ لا منتهی لحده و لا حساب لعدده و لا مَبلَغَ لغایته و لا انقطاع لأمده»(25) این گسترش حمد نسبت به ابدیت
ج . حمد عامل دستیابی انسان به طاعت، عفو، رضوان و مفغرت خدا و...
«حمداً یکون وُصلة الی طاعته و عفوه و سبباً‌ الی رضوانه و ذریعة الی مغفرته و طریقاً‌ الی جنّته و خفیراً من نقمته»(26) خفیر یعنی ضامن که انسان را از نقمت او برهاند. «و امناً من غضبه و ظهیراً علی طاعته و حاجزاً‌ عن معصیته و عوناً علی تأدیة حقه و وظائفه»(27)
د . حمد عامل عروج به اوج سعادتِ اولیا و پیوستن به سلک شهیدان راه خدا
بعد از همه این فرازها در پایان این جمله را می‌فرماید: «حمداً نسعد به فی السعداء من اولیائه»(28) حمدی که بوسیلة این حمد در ردیف سایر سعداء اولیای او قرار بگیریم که اولیای اویند و مسعودند، سعادتی که اولیای او دارند ما بوسیلة حمد به آن سعادت برسیم. «حمد نسعد به فی السعداء من اولیائه و نصیر به فی نظم الشهداء بسیوف اعدائه»(29) خدا را آنچنان حمد می‌کنیم که به ما توفیقی بدهد که در صف شهداء و در نظم و سلک شهدا قرار بگیریم با این حمد آن توفیق را پیدا کنیم که به طور عادی نمیریم بلکه شهادت نصیب ما بشود که ما را در صف شهدا ببرند.
اطلاق شهید در لسان روایات بر گروههای فراوان
شهدا در روایات و احادیث بر گروه فراوانی اطلاق می‌شود. خیلی‌ها ممکن است شهید باشند، اما شهید به معنای اینکه در بسیاری از ثوابهای شهید سهیم‌اند. اما شهید میدان معرکه حساب دیگری دارد. حضرت دعایش این است که ما را در نظم سلکِ صف شهدای به سیوف اعداء قرار بدهی. چون اگر کسی توفیق آنرا داشت که آشنا بوظیفه باشد و عارف به احکام باشد در حد خود، کوتاهی نکند و محب اهل بیت عصمت و طهارت باشد، «مات علی فراشه مات شهیدا»(30) این یک کلمه. آن بانویی که در هنگام بارداری خواست مادر بشود،‌ اگر ماتت ایام نفاس در نفاس ماتت شهیده(31). «من قتل دون ماله فهو شهید»(32) اگر در خانه‌اش یک کسی به او حمله کرد او رفت دفاع بکند، کشت او هم شهید است. در بسیاری از موارد در فقه عنوان شهید، بر اینها اطلاق شده است یعنی ثواب دارد اما نه ثواب آنچنانی که یک رزمنده در میدان جنگ دارد. خیلی‌ها را در فقه و در روایات شهید می‌گویند، یعنی بخشی از درجات و فیوضات شهدا را خدای سبحان به اینها می‌دهد. اما امام به خدای سبحان عرض می‌کند: آن شهیدی که با شمشیر دشمنان در میدان جنگ کشته شد، ما در آن صف جا بگیریم. «حمدا نصیر به فی نظم الشهداء بسیوف اعدائه انه ولی حمید»(33) آن توفیق را خدا به ما بدهد که در صف شهدا قرار بگیریم، کدام شهدا؟ شهدای مطلق که افراد عادی هم احیانا آن ثواب را دارند یا موارد دیگر هم به آنها شهید اطلاق شده است ؟‌ نه شهدای به سیوف اعدا، با شمشیر دشمنان خدا. پس اگر کسی در شرائط عادی مرد که ثواب شهید را به او می‌دهند آن منظور نیست او یک ثواب کمی دارد. یا اگر کسی رو مسائل قومیت و رو مسائل نژادی و رو مسائل آب و خاک جنگید، این آن فضیلت عظیم را ندارد. اگر کسی جنگید «لتکون کلمه الله هی العلیا و کلمه الظالمین هی السفلی»(34) این که الان در میدانهای جنگی و در سنگرهای ما هست این. اگر کسی در راه حفظ دین جنگید، با شمشیر دشمنان خدا کشته شد، آن شهید والا مقامی است که امام سجاد (علیه السلام) می‌گوید: حمدی که ما را در صف این شهدا قرار بدهد. «حمداً‌ نصیر به فی نظم الشهداء بسیوف اعدائه»(35) بنابراین خیلی‌ها ممکن است شهید فقهی و امثال ذالک بر آنها اطلاق بشود ثواب داشته باشند اهل بهشت هم باشند و اما آن مقامی که برای اینگونه از شهداست، برای دیگر شهدا نیست. لذا می‌فرماید: «و نصیر به فی نظم الشهداء بسیوف اعدائه»(36)
آغاز دعا و پایان دعا با حمد
آنگاه حضرت به «انه ولی حمید»(37) است. چون ما در تحت ولایت الهیم آن ولی ما کارهای ما که مولی علیه اوییم اصلاح می‌کند و چون او حمید مطلق است، محمود مطلق است همهٴ کارها از آن اوست،‌ می‌خواهیم ما را به مقام حمد برساند که این دعا از حمد شروع شد به حمید ختم شد. آغاز این دعا، این بود؛ «الحمد لله الاول بلا اول»(38) پایان این دعا این است «و انه ولی حمید»(39) از حمد شروع شد به حمید ختم شد که عود الی بعض که پایان کلام به همان آغاز کلام ارتباط دارد و او حمید مطلق است، چون حمید مطلق است هر نعمتی قهراً از آن او خواهد بود.
افتخار یاری دین خدا
اینکه امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) اصرار دارد انسان در نظم شهدا قرار بگیرد، برای آن است که دین را بالاخره باید یاری کرد و خدای سبحان هم دین خود را به انسانها سپرد که یاری بکنند. و فرمود این چنین نیست که من دست از دینم بردارم شما نشد دیگران. بکوشید که دین به دست شما احیاء بشود. *«لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم»*(40) فرمود: اگر شما دین خدا را یاری نکردید در خانه‌هایتان بودید اینطور نیست که حالا خدای سبحان دست از دینش بردارد. یک عده‌ای را مشتاقانه به جبهه‌ها اعزام می‌کند، هم از آن طرف آنها را شیفتهٴ‌ جنگ و جهاد می‌کند هم از این طرف به اولیا و پدر و مادر آن چنان صبر و بردباری می‌دهد که دیگران در شگفت و تعجب هستند. هم با یک نگاه دل جوان را مشتاق جبهه می‌کند هم وقتی نعشهای شهدا را می‌آورند با یک نظر دلهای پدران و مادران را صابر و بردبار کرده است که شما در این تشییعها می‌بینید. یک مقدار این تشییع را با دقت بررسی کنید ببینید اولیا چگونه رفتار می‌کنند. به ما هم فرمود که اینچنین نیست که اگر اسلام در خطر باشد، شما دست از دین برداشتید ما هم دست از دین برداریم. *«لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم»*(41) یک عده رادمردانی هستند که بالاخره جبهه جای آنهاست و مزار شهدا جای آنهاست.
در آن دعای معروف امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) که به سنگردارها به رزمنده‌ها به اعزامی‌ها به گروه‌هایی که با جبهه کار دارند، دعای مبسوطی دارند؛ آنهایی که خودشان در جبهه‌اند برای آنها یک فرازهایی خاص دارد آنهایی که کمکهای پشت جبهه می‌کنند، برای آنها هم فرازهایی خاص دارد. آنهایی که رابط بین جبهه و پشت جبهه‌اند برای آنها هم دستورات خاص دارد. آنهایی که شیفتهٴ جبهه‌اند اما نه توان جسمی دارند نه توان مالی دارند، امکانات ندارند،‌ اما دلشان می‌تپد برای جبهه برای آنها هم دارد دعا می‌کند. شما آن دعای معروف امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) را که دربارهٴ رزمنده‌ها مطرح می‌کند، وقتی تحلیل می‌کنید، می‌بیند؛ به همین 3، 4 گروه دارد دعا می‌کند. آنکه می‌جنگد، آنکه پشت جبهه را تأمین می‌کند، آنکه رابط بین جبهه و پشت جبهه است، آن کسی هم که دلش می‌خواهد برود جبهه و کمک بکند اسلام و مسلمین را در زمان تهاجم بیگانه‌ها مقدورش نیست،‌ آنها را هم دعا می‌کند. این دعای امام سجاد لاهل الثغور این را ملاحظه بفرمایید تا آنچه هم که در مقدمه‌اش هست به مقداری هم که بحث ما اجازه می‌دهد یک اشارهٴ کوتاهی بکنیم.
سؤال...
جواب: نه دیگر همان اشاره شده که قلباً انسان معتقد باشد این نعمتها از آن خداست. که در سورهٴ نحل فرمود: *«و ما بکم من نعمة فمن الله»*(42) وقتی قلباً‌ معتقد بود همهٴ نعم از آن خدای سبحان است عملاً‌ هم به این اعتقاد قلبی بها می‌دهد و در برابر غیر خدا خضوع نمی‌کند و این نعمتها را هم بجا صرف می‌کند. زبانی هم که الحمد لله می‌گوید که زبان به وظیفهٴ عبادت لفظیش توجه کرده است قلب و اعضاء و جوارح هم هر کدام وظیفهٴ خاص خودشان را دارند.این دعای اهل ثغور این است که
سؤال...
جواب:‌ یعنی این جمله را می‌فهمم و معتقدم و می‌گویم. فهم و اعتقاد آن امر مجرد نامحدود است که فرشتگان هم همان را دارند.
سؤال...
جواب: برای اینکه ما محدود را می‌فهمیم و نا محدود را هم می‌فهمیم. اگر نا محدود را نفهمیم که خدا را نمی‌فهمیم. ما محدود را می‌ فهمیم نا محدود را هم می‌فهمیم اکتناه نداریم. آنگاه چیزی که بر نامحدود صادق باشد،‌ او را هم می‌فهمیم می‌گوییم خدایا تو دارای یک صفات ذات هستی که نامحدودند، یک صفات فعلی هستی که محدود هستند. این حمد محدود نباشد به دنیا یا برزخ یا قیامت یا دربارهٴ فرشتگان یا دربارهٴ عالمی دون عالم دیگر. اینچنین نیست. فیض تو که نامحدود است، انقطاع ندارد چون بهشت و اهل بهشت برای ابد خواهند بود. بنابراین ما هم به این ابدیتت تو را حمد ابدی خواهیم کرد. انسان آن حقیقت مجرده‌اش زوال ناپذیر است یعنی یک موجود مجرد که شد دیگر تا برنمی‌دارد. چون خود انسان عمرش یک تاریخی برمی‌دارد. یعنی ارتباط روح با بدنش اما جانش که دیگر سخن از ...
سؤال...
جواب: اینها جملهٴ خبریه است که القیت بداع الانشاء. اینها دعا است دعا انشاء است دیگر ولو به صورت یک جملهٴ خبریه گفته بشود. جملهٴ خبریه‌ای است که، القیت بداع الانشاء.
در این دعای اهل ثغور که مرزداران را حضرت دعا می‌کند، اول می‌فرماید که چون خاصیت دعا وقتی دعا مؤثر است که قبلش یا بعدش درود بر اهلبیت عصمت و طهارت بر محمد و آل محمد باشد(43). این در نهج البلاغه هم هست که اگر خواستید دعایتان مستجاب بشود، اول بر اهل بیت عصمت و طهارت درود بفرستید(44). سید‌نا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) می‌فرمودند: سرش این است که وقتی انسان از خدای سبحان صلاه و صلوات بر اهلبیت می‌خواهد یعنی رحمت. رحمت وقتی بر اینها تنزل کرد ریزش کرد به سایر مخلوقین می‌رسد و اگر بخواهد رحمت به دیگران برسد اول باید به اینها برسد تا به دیگران برسد لذا انسان برای اجابت دعا شایسته است اول درود بفرستد یعنی صلوات بفرستد. نه درود به معنای سلام.
مرزهای اسلامی در حصن عزت الهی
بعد از آن جملهٴ‌ مبارکه فرمود: «و حصن ثغور المسلمین بعزتک»(45) مرزهای مسلمانها را با عزت خودت قلعه بندی کن. در حصن و دژ و قلعهٴ عزت خود نگه داری کن. «و اید حماتها بقوتک»(46) حامیان مرزهای اسلامی را با قدرتت حمایت و تأیید کن «و اسبغ عطایاهم»(47)
جبهه و آشنایی با معارف و احکام الهی
تا به این جمله می‌رسد؛ می‌فرماید: اینها که می‌روند در جبهه عالم به مسائل نیستند خیلی چیزها را نمی‌دانند. خدایا تو توفیق بده که اینها احکام را یاد بگیرند.
مرحوم کاشف الغطاء (رضوان الله علیه) در کتاب شریف کشف الغطاء دستوری داده است که علما و طلاب در زمان جنگ و حمله چگونه خودشان را در جبهه‌ها احضار کنند﴿48﴾. به کتاب شریف کشف الغطاء‌ مراجعه فرمایید که حکومت اسلامی موظف است وقتی این رزمنده‌ها به میدان جنگ می‌روند برای آنها امام جماعت برای آنها خطیب برای آنها مسئله‌گو برای آنها واعظ معین بکند. که اینها در آن بیابانها با این معارف و احکام الهی آشنا بشوند «و عرفهم ما یجهلون و علمهم ما لا یعلمون»(49) خدایا اینها که آمدند الان مرزدارند و توفیق اینکه کتاب بخوانند و درسی بخوانند و شرکت کنند ندارند وسیله‌ای فراهم بکن که اینها عارف و عالم بشوند. توفیق بده که اینها چیزهایی را که نمی‌دانند فرا بگیرند. «و علمهم ما لا یعلمون و بصّرهم ما لا یبصرون»(50)
یک سلسله دعاها در بارهٴ این است که خدایا وقتی اینها که موقع حمله فرا رسید یاد دنیا و زن و فرزند و آب و خاک را از قلبشان ببر که فقط یاد تو در قلبشان باشد. همان «و اجعل ... قلبی بحبک متیما»(51) است. یک مقدار دعاها این است. یک مقدار نفرین است نسبت به بیگانه‌ها که آنها را گرفتار رعب و ترس و امثال ذلک بکن. چه در مسائل اقتصادی چه در مسائل نظامی. آنگاه «اللّهم اغز بکلّ ناحیة من المسلمین علی من بازائهم من المشرکین»(52) خدایا آن توفیق را بده که هر گروهی در هر ناحیه با مشرکین آن ناحیه بجنگد. شرقی‌ها با شرقی‌ها، غربی‌ها با غربی‌ها که خلاصه هیچ طمعی برای مشرکین نباشد که به کشور اسلامی اینها طمع کنند. «اللّهم اغز بکلّ ناحیة من المسلمین علی من بازائهم من المشرکین و امددهم بملائکة من عندک مردفین حتی یکشفوهم الی منقطع التراب قتلاً فی ارضک و أشراً‌ او یقروا بأنّک أنت الله الذی لا اله الا انت وحدک لا شریک لک»(53) به این رزمنده‌ها توفیق بده یا دمار مشرکین را دربیاورند، آنها را بکشند و یا اسیر کنند یا آنها مسلمان بشوند به وحدانیت تو اقرار کنند. آنگاه مشرکین معروف را به عنوان اینکه سردمداران شرکند یاد می‌کند. اغمار و اذنابشان را به این عنوان «اللهم واعمم بذلک اعدائک فی اقطار البلاد من الهند و الروم»(54) و سایر منطقه‌ها را نام می‌برد. یک سلسله دعاها این است که خدایا خود مشرکین را به جان هم بینداز تا کاری به مناطق اسلامی نداشته باشند. «اللهم اشغل المشرکین بالمشرکین»(55) که اینها کاری به بلاد اسلامی نداشته باشند. این هم یک فراز دعاست که تقریباً بیش از یک صفحه را اختصاص می‌دهد.
دعا برای رزمندگان
آنگاه فراز دیگرش این است که؛ «اللهم و ایما غاز غزاهم من اهل ملّتک»(56) پروردگار هر جنگده‌ای که با مشرکین به نبرد برخیزد «او مجاهد جاهدهم من اتباع سنتک لیکون دینک الأعلی و حزبک الأقوی و حظک الاوفی فَلَقّه الیسر و هیَّیء له الأمر»(57) یک وقتی انسان رو مسائل قومی و نژادی می‌جنگد آن جنگ هم اگر کسی کشته بشود شهید فی سبیل الله نیست. یک وقت برای حفظ دین می‌جنگد به فرمان خدا می‌جنگد اگر کسی برای حفظ دین بجنگد و اهل ملت و مجاهده تو باشد و برای رضای تو جهاد کند، برای اینکه دین تو اعلی باشد و حزب و گروه تو که حزب الله است اقوی باشد و نصیب الهی أوفى باشد او را یسر و رفاه و آسانی نصیبش بفرما و امر او را مهیا بکن. فرازهای فراوانی در این زمینه دعا می‌کنند
دعا برای برای نیروهای پشتیبانی
تا می‌رسد به کسی که رابط بین جبهه و پشت جبهه است آن کسی که نامه‌ها را می‌برد آن کسی که پیامهای پشت جبهه را به جبهه می‌رساند یا پیام جبهه را به پشت جبهه می‌رساند نامه‌ها را و وسائل را جابجا می‌کند دربارهٴ‌ آنها هم دعا می‌کند. «اللهم و أیّما مسلم خلف غازیاً‌ او مرابطاً فی داره»(58) یک کسی رفته جبهه دیگری مواظب خانهٴ اوست، یک کسی رفته مرزداری بکند دیگری مواظب اموال اوست که اموال او و خانهٴ او و زندگی او و عائلهٴ او را سرپرستی می‌کند. «او تعهد خالفیه فی غیبته أو اعانه بطائفة من ماله أو أمدّه بعتاد او شحذه علی جهاد او اتبعه فی وجهه دعوة او رعیٰ له من ورائه حرمة فآجِر له مثل اجره وزناً بوزنٍ و مثلاً‌ بمثل»(59) آن کسانیکه پشت جبهه را خوب نگه‌داری می‌کنند، نیاز رزمنده‌ها را خوب تأمین می‌‌کنند،‌ عائله و زندگیشان را در داخلهٔ شهر خوب حفظ می‌کنند، عرض کرد خدایا اجر اینها را هم مثل اجر رزمنده‌ها قرار بده. این هم یک فراز که این هم مبسوط است.
دعا برای آرزومندان جهاد که توان آن را ندارند
فراز بعدی مال کسانی است که نه اهل جبهه‌اند نه قدرت تأمین پشت جبهه را دارند، دلشان می‌تپد اما توان آنرا ندارند نسبت به اینها هم دعا می‌کند «اللهم و ایما مسلم اهمه امر الاسلام و احزنه تحزب اهل الشرک علیه»(60) اینکه مشرکین احزابی شدند متفق شدند «الکفر ملة واحدة»(61) علیه اسلام و مسلمین احزابشان متفق شد این محزون می‌شود از اتفاق اهل شرک (علیه اسلام) «فنوی غزواً‌»(62) به این فکر افتاد که به جبهه برود بجنگد «او هم بجهاد»(63) همت کرد که جهاد و مبارزه بکند «فقعد به ضعف او ابطأت به فاقتم او اخّره عنه حادث او عرض له دون ارادته مانع»(64) مریض شد، وضع مالیش مساعد نبود، حوادث داخلی پیش آمد مشکلات دیگر راه او را بست «فاکتب اسمه فی العابدین و أوجِب له ثواب المجاهدین و اجعله فی نظام الشهداء‌ و الصالحین»(65) آن گروهی که مایلند یکی از این کارهای جبهه را به عهده بگیرند، اما توان آنرا ندارند،‌ خدایا به آنها هم ثواب و پاداش کامل مرحمت کن. این فرازها نشان می‌دهد که اگر کسی بتواند دین خدا را در هر شرایطی یاری کند و کوتاهی کند از این خیرات محروم است و اگر بتواند دین خدا را در این شرایط یاری کند، نه تنها کار خوبی کرده است بلکه کار واجبی که بر او لازم بود انجام داده است.
معنای روایتی که می‌گوید: هر کس از ما اهل بیت﴿ع﴾ قبل از قیام حضرت حجت﴿ع﴾ قیام کند آسیب مى‌بیند.
اما چیزی که می‌ماند این است که در مقدمهٴ این صحیفهٴ سجادیه آمده است که از امام صادق (سلام الله علیه) نقل شد که هر کس تا قیام حضرت ولی عصر (سلام الله علیه) قبل از قیام حضرت مثلاً قیام بکند؛ «لا یخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احد لیدفع ظلماً‌ او ینعش حقّا الا اصطلمتهُ البلیة و کان قیامُهُ زیادة فی مکروهنا و شیعتنا»(66) هر کس قبل از قیام حضرت، قیام بکند آسیب می‌بیند بلایی است برای ما مکروهی است برای ما و شیعیان ما. این البته معلوم است آنجایی است که ناصر و معین و کمک مردمی نباشد. و آنوقت اگر کسی نظیر خود یحیی بن زید با اینکه آنها بزرگانی بودند، شهدا بودند، مورد مغفرت خدای سبحان شدند و خود امام صادق (سلام‌الله‌علیه) و امامان دیگر نسبت به آنها طلب آمرزش کردند. اگر کسی امکانات و شرایط مساعد نباشد، نظیر یحیای شهید و زید شهید و مانند آن خواهد بود. اما وقتی امکانات باشد، دیگر سخن از صبر و امثال ذلک نیست. مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) نقل کرده است که سدیر صیرفی آمده حضور امام ششم (سلام الله علیه) عرض کرد اینهمه کمک و انصار شما دارید معذلک خانه نشسته‌اید. فرمود مثلاً چند نفر ما را یاری می‌کنند؟‌ عرض کرد صد هزار نفر. فرمود صد هزار نفر؟ عرض کرد دویست هزار نفر. فرمود دویست هزار نفر؟ عرض کرد نصف مردم. فرمود اینها اینهمه یاور ما هستند؟ گفت بله. فرمود حاضرید برویم مسافرت کوتاهی بکنیم از شهر بیرون برویم. عرض کرد عیب ندارد. امام صادق (سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم کلینی دستور داد که یک حمار و یک بغل، یک حمار و قاطر حاضر کردند اینها را زین کردند و آماده کردند بعد سدیر می‌گوید: من تعجب کردم اول رفتم کنار حمار که من حمار سوار بشوم. حضرت فرمود: ایثار بکن بگذار من سوار حمار بشوم. من عرض کردم که بغل ازین و أنبل است قاطر بهتر از حمار است و حمار سوار شدن یک وهنی است. حضرت فرمود من ضعیفم و مقدورم نیست که سوار آن مرکوب بشوم سوار همین مرکوب کوچک می‌شوم. ما سوار شدیم و از شهر مقداری بیرون آمدیم. هنگام نماز ظهر که فرا رسید حضرت فرمود که نماز بخوانیم. منتها به یک سرزمینی رسیدیم که این سرزمین شوره‌زار بود و نماز خواندن در سرزمین شوره‌زار خب مکروه است. شایسته نیست. این بود که از این جا هم چند قدم رد شدیم و به یک جایی رسیدیم که دیگر شوره‌زار نبود. حضرت فرمود که پایین بیا که ما نماز بخوانیم. ما که شروع کردیم به نماز من دیدم یک بچه روستایی دارد این بزغاله‌های روستاها را آنجا می‌چراند. حضرت فرمود من اگر به اندازهٴ این جداء (جداء جمع جدی است. جدی یعنی بزغالهع‌ دوساله) فرمود: والله ظاهراً‌ با قسم هم یاد کرد حالا بی قسم یا با‌قسم. فرمود اگر باندازهٴ این جداء یاور می‌داشتم، هرگز در خانه‌ نمی‌نشستم و قیام می‌کردم. من که نماز اینها تمام شد، شمردم دانه دانه دیدم که 17 تا بزغاله است(67). همان امام ششمی که می‌فرماید: هر کس قبل از قیام ولی عصر قیام بکند از خاندان ما به جایی نمی‌رسد برای اینکه مقید است به آن جایی که مردم کمک نکنند و الا این اصل کلی که در نهج البلاغه آمده که قابل تخصیص نیست. اصل کلی که در خطبهٴ شقشقیّه آمده این است که «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء علی أن لا یقاروا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم لالقیت»(68) اگر نبود این حکم خدا که وقتی مردم در صحنه‌اند ناصر هست حجت خدا تمام هست، هیچ عالمی حق ندارد در خانه‌اش قرار بگیرد و اجازه بدهد یک عده ستمکار در کمال پرخوری یک عده بیگناه هم هفتاد و هفت میلیون هفت میلیون در فقر و فلاکت باشند. «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر» این کمک مردمی است «و ما اخذ الله علی العلماء علی الا یقارو علی کظه ظالم و سغب مظلوم لا لقیت»(69) من هم زمام این ریاست را به گردن شتر خلافت می‌انداختم و رهایش می‌کردم. وقتی مردم هستند خدا تعهد گرفته است که ما اجازه ندهیم یک عده پرخوری بکنند یک عده از فقر و فلاکت بمیرند.
همان امام ششم (سلام الله علیه) که می‌فرماید: هر کس قبل از قیام حضرت ولی عصر (سلام الله علیه) قیام بکند، آسیب می‌بیند همان حضرت می‌فرماید به اینکه اگر من به اندازه این جداء ناصر می‌داشتم، قیام می‌کردم.
بنابراین آن ناظر به آن است اگر کسی ناصر ندارد خب البته هدر می‌رود، امر به معروف و نهی از منکر هم یک حدی دارد. اما الان که هیچ حجتی علما ندارند. نشانه‌اش همان جبهه است. یعنی اینطوری که این عزیزان ما این سنگرداران طوریست که اصلاً سخن از مرگ نیست. ما معمولاً در این سمینارها سخنرانیها در گوشه کنارها وقتی آدم می‌رود سخنرانی ‌می‌کند یا حرف می‌زند، نامه‌هایی که می‌آید مربوط به این است که مثلاً تماس بگیرید که فلان چیز کم است یا فلان چیز گران است یا فلان چیز مثلاً‌ نادر است و امثال ذلک. اما وقتی که آدم آنجاها می‌رود نامه‌هایی هم که آنجاها می‌آید، سخن از این است که چکار بکنیم که حضرت ولی عصر را ببینیم؟ چه کنیم که این مختصر محبتی که به زن و فرزند داریم این مختصر علاقه هم گرفته بشود؟ نامه‌ها آن است.
بنابراین اگر مردم اینچنین بوسیلهٴ عنایت الهی آمدند در صحنه، احدی معذور نیست. آنگاه مردم کمک دین نیستند، خداست که مردم را به صحنه آورده اگر در یک بخش قرآن خدا فرمود:‌ *«حسبک الله و من اتبعک من المؤمنین»*(70) یعنی خدا و مردم کافیند، در بخش دیگر قرآن فرمود: نه اینکه خدا یک طرف مردم یک طرف، منم که مردم را به دنبال تو راه انداختم *«هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین»*(71) خداست که تو را با مؤمنین تأیید کرده است نه مردم. مؤمنین را مردم را خدا آورده به میدان. اگر خدا آورده به میدان دیگر شایسته نیست انسان کوتاهی بکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
پاورقی‌ها:
(1) سورهٔ فاتحة الکتاب، آیهٔ 1.
(2) سورهٔ اسراء، آیهٔ 79.
(3) صحیفهٔ سجادیه، دعای 1.
(4) صحیفهٔ سجادیه، دعای 1.
(5) صحیفهٔ سجادیه، دعای 1.
(6) سورهٔ أنبیاء، آیات 26 ـ 27.
(7) سورهٔ أنبیاء، آیات 26 ـ 27.
(8) سورهٔ یس، آیات 26 ـ 27.
(9) سورهٔ یس، آیات 26 ـ 27.
(10) سورهٔ انبیاء، آیات 26 ـ 27.
(11) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(12) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(13) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(14) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(15) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(16) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(17) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(18) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(19) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(20) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(21) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(22) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(23) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(24) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(25) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(26) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(27) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(28) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(29) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(30) بحار، ج، 52، ص 144؛ «کل مؤمن شهید و إن مات علی فراشه فهو شهید ...».
(31) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 41؛ «قال (صلّی‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم): من ماتَت فی حیضها ماتت شهیدة».
(32) وسائل الشّیعه، ج 15، ص 122؛ «قال من الفاظ رسول الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله): من قتل دون ماله فهو شهید».
(33) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(34) مستدرک الوسائل، ج 12، ص 191.
(35) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(36) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(37) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(38) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(39) صحیفه سجادیه، دعای 1.
(40) سورهٔ آل عمران، آیهٔ 154.
(41) سورهٔ آل عمران، آیهٔ 154.
(42) سورهٔ نحل، آیهٔ 53.
(43) اصول کافی، ج 2، ص 491.
(44) نهج البلاغه، حکمت 361؛ قال ﴿ع﴾ إذا کانت لک إلی الله سبحانه حاجة فابدَأْ بِمَسْألة الصَّلاةِ علی رسولِهِ(ص﴾ ثم سَل حاجتک فان الله أکرَمُ مِن أن یُسْأل حاجَتین فیقضی إحداهُما و یمنع الأُخرى.
(45) صحیفه سجّادیه، دعای 27.
(46) صحیفه سجّادیه، دعای 27.
(47) صحیفه سجّادیه، دعای 27.
﴿48﴾ کشف الغطاء، ج 4، ص 335؛ وأن یقیم شعائر الاسلام، و یجعل مؤذنین و ائمة جماعة فی عسکر الإسلام و ینصب واعظاً عارفاً بالفارسیّه والترکیّة، یُبین لهم نقص الدنیا الدنیّه، ویرغّبهم فی طلب الفوز بالسعادة الأبدیّة و ...
(49) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(50) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(51) مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
(52) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(53) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(54) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(55) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(56) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(57) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(58) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(59) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(60) صحیفه سجادیه، دعای 27.
(61) الصوارم المهرقة، ص 55.
(62) الصوارم المهرقة، ص 55.
(63) الصوارم المهرقة، ص 55.
(64) الصوارم المهرقة، ص 55.
(65) الصوارم المهرقة، ص 55.
(66) صحیفه سجادیه، ص 20.
(67) اصول کافی، ج 2، ص 242.
(68) نهج‌البلاغه، خطبه شقشقیّه.
(69) نهج‌البلاغه، خطبه شقشقیّه.
(70) سورهٔ انفال، آیهٔ 64.
(71) سورهٔ انفال، آیهٔ 62.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:14

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی