- 7315
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 1 -4 سوره قلم
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره قلم- آیه 1 -4
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
مَآ أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ
وَإِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ
وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ
ترجمه
نون. به قلم و به آنچه مىنویسند سوگند.
که تو به خاطر (لطف و) نعمت پروردگار دیوانه نیستى.
و همانا براى تو پاداش بىپایان است.
و حقّاً که تو بر اخلاق بزرگى استوارى.
«ممنون» اگر از «مَنّ» به معناى قطع باشد، به معناى پاداش بى انقطاع است و اگر از «منّت» باشد به معناى آن است که الطاف الهى بدون منّت است. ظاهرا معناى اول منظور باشد، زیرا به رخ کشیدن نعمت از جانب خداوند عیب نیست، بلکه انگیزه اى براى شکر و اطاعت از او مى شود.
نقش قلم از نقش زبان، شمشیر، درهم و دینار، شهرت و فرزند بیشتر است. زیرا قلم تجربه قرنها را به هم منتقل مى کند و فرهنگ را رشد مى دهد. افراد را با قلم مى توان خواب یا بیدار کرد. ملّتى را مى توان با قلم، عزیز یا ذلیل کرد. قلم یک فریاد ساکت است. قلم سند رسمى است. قلم گزارشگر تاریخ است.
سوگند به قلم، نشانه فرهنگ و تمدن است. تکیه بر قلم، تکیه بر سند و استدلال است. رابطه با قلم رابطه با علم است. در میان تمام صداها، سه صدا امتیاز دارد: صداى قلم دانشمندان، صداى پاى مجاهدان و صداى چرخ ریسندگان. آرى، امّتى عزیز است که علم و قدرت و اقتصادش پویا باشد و اگر امروز بخواهیم این سه صدا را نقل کنیم، باید بگوییم: صداى چاپخانه، توپخانه و کارخانه، یعنى قدرت فرهنگى، نظامى و اقتصادى.
قلم ها و نوشته ها، حافظ علومند. در حدیث مىخوانیم: «قیّدوا العلم بالکتابةِ»
کسى به قلم و نوشته سوگند یاد مىکند که در تمام عمرش یک سطر ننوشت: «لا تخطّه بیمینک». به قول حافظ:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد
در نسبت جنون به افراد برجسته تعجب نکنید، قرآن مى فرماید: «کذلک ما اتى الّذین من قبلهم من رسول الاّ قالوا ساحر او مجنون» هیچ پیامبرى به سراغ مردم نیامده، مگر آنکه به او گفتند: ساحر یا دیوانه است.
پاداشهاى الهى را ساده ننگرید. «أجر کبیر»، «أجر عظیم»، «أجر کریم»، «أجر غیر ممنون»، «أجراً حسنا»، «أجره على اللّه».
اخلاق در اسلام
در میان صفات و ویژگىهاى پیامبر، قرآن بر اخلاق آن حضرت تکیه کرده و آن را «خلق عظیم» خوانده است. به همین مناسبت، سخنان برخى از پیشوایان دینى در این زمینه را از کتاب میزان الحکمه، باب خلق نقل و ترجمه مى کنیم.
حضرت على (ع) فرمود: «رُبّ عزیز اذلّه خلقه و ذلیل اعزّه خلقه» چه بسیارند عزیزانى که به خاطر بداخلاقى ذلیل مى شوند و ذلیلانى که به خاطر حُسن خلق عزیز مى شوند.
امام حسن فرمود : «حُسن الخلق رأس کلّ بِرّ» خوش اخلاقى سرآمد هر کار نیک است.
پیامبر اکرم فرمود: «انّما تفسیر حسن الخلق ان اصاب الدنیا یرضى و انّ لم یصبه لم یسخط» حسن خلق به این است که اگر کامیاب شدى راضى باشى و اگر نشدى عصبانى نشوى .
حضرت على فرمود: «ان العبد المسلم یبلغ بحسن خلقه درجة الصائم القائم» انسان در اثر حسن خلق به درجه نمازگزاران روزه دار مىرسد.
امام صادق (ع) فرمود: مکارم اخلاق ده چیز است: یقین، قناعت، صبر، شکر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غیرت، شجاعت، جوانمردى.
حضرت على (ع) فرمود: «من مکارم الاخلاق، ان تصل من قطعک و تعطى من حرمک و تعفوا من ظلمک» از مکارم اخلاق آن است که هر کس با تو قطع رابطه کرد، تو با او رابطه برقرار کنى و اگر تو را محروم کرد، تو به او عطا کنى و اگر به تو ظلم نمود، او را عفو نمایى.
امام صادق (ع) فرمود: «الخلق الحسن یمیت الخطیئة کما تمیت الشمس الخبیث» اخلاق نیکو سبب نابودى گناهان است همانگونه که خورشید خباثت ها را مىمیراند.
همچنین فرمود: «حسن الخلق یثبت المودّة» اخلاق نیکو علاقه ها را محکم و استوار مى کند.
پیامبر اکرم فرمود: «خصلتان لا یجتمعان فى المؤمن، البخل و سوء الخلق» در افراد باایمان بخل و بداخلاقى جمع نمى شود.
به پیامبر اکرم گفته شد: فلان زن، اهل عبادت ولى بداخلاق است و همسایه اش را با زبان مى رنجاند. حضرت فرمود: «لا خیر فیها هى من اهل النار» او اهل دوزخ است.
در روایات آمده است، هنگامى که پیامبر اکرم سعدبن معاذ را دفن کرد. فرمود: به خاطر بداخلاقى او در منزل، فشار قبرى بر او وارد شد.
خُلق عظیم
کلمه خُلق به صفاتى گفته مى شود که با سرشت و خوى انسان عجین شده باشد و به رفتارهاى موسمى و موقّت گفته نمى شود. تفسیرهاى مختلفى درباره «خلق عظیم» شده است، از جمله:
الف) عایشه گوید: اخلاق پیامبر، متضمّن 10 آیه اول سوره مؤمنون است و بالاتر از این مدح، مدحى نیست.
ب) مراد، تخلّق به اخلاق اسلام و طبع بزرگ است.
ج) مراد، صبر بر حق و تدبیر امور بر اقتضاى عقل است.
د) برخى از کتب لغت، خلق را به معناى دین و آئین گرفتهاند، چنان که در حدیثى از امام باقر (ع) مى خوانیم که آن حضرت فرمود: مراد از خلق عظیم آئین اسلام است.
ه) مراد، برخورد بزرگوارانه با مخالفان است. چنان که خداوند او را به این شیوه، مامور ساخته بود: «خذ العفو و امر بالعروف و اعرض عن الجاهلین»
و) مراد، مکارم اخلاق است. چنانکه از آن حضرت روایت شده که فرمود: «انّما بُعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» و فرمود: «ادّبنى ربّى فاحسن تادیبى» پروردگارم مرا تربیت نمود و چه خوب تربیت نمود.
ز) عایشه درباره اخلاق پیامبر گفت: «کان خلقه القرآن» اخلاق پیامبر، تجسم قرآن بود.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیرالمیزان، حدود 27 صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگى پیامبر روایاتى را نقل کرده است، که به برخى از آنها فهرست وار اشاره مى کنیم:
1. پیامبر اکرم خود کفش خود را مىدوخت.
2. لباس خود را وصله مىزد.
3. گوسفند را خودش مىدوشید.
4. با بردگان، هم غذا مىشد.
5. بر زمین مىنشست.
6. بر الاغ سوار مىشد.
7. حیا مانعش نمىشد که نیازهاى خود را از بازار تهیه کند.
8. به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىکشید تا طرف دست خود را بکشد.
9. به هرکس مىرسید، چه بزرگ و چه کوچک، سلام مىکرد.
10. اگر چیزى تعارفش مىکردند، آنرا تحقیر نمىکرد، اگرچه یک خرماى پوسیده بود.
11. کم خرج، کریم الطبع و خوش معاشرت بود.
12. بدون اینکه قهقهه کند، همیشه تبسّمى بر لب داشت.
13. بدون اینکه چهره درهم کشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر مىرسید.
14. بدون اینکه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود.
15. بدون اینکه اسراف ورزد، سَخىّ بود.
16. بسیار دل نازک و مهربان بود.
17. هرگز دست طمع بسوى چیزى دراز نکرد.
18. هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه مىدید، موى خود را شانه مىزد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام مىداد.
19. هیچ گاه در مقابل دیگران پاى خود را دراز نمىکرد.
20. همواره بین دو کار، دشوارتر آن را انتخاب مىکرد.
21. هیچ وقت به خاطر ظلمى که به او مى شد در صدد انتقام بر نمى آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود که به خاطر هتک حرمت خشم مىکرد.
22. هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد.
23. هیچ وقت شخصى از او چیزى درخواست نکرد که جواب (نه) بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نکرد.
24. نمازش در عین تمامیّت، سبک و خطبهاش کوتاه بود.
25. مردم، آن حضرت را به بوى خوشى که از او به مشام مى رسید، مى شناختند.
26. وقتى در خانه مهمان داشت،اول کسى بود که شروع به غذا مىکرد و آخرین کسى بود که از غذا دست مى کشید تا مهمانان راحت غذا بخورند.
27. بر سر سفره، همیشه از غذاى جلوى خود میل مىکرد.
28. آب را با سه نفس مى آشامید.
29. جز با دست راست چیزى نمى داد و نمى گرفت و غذا نمى خورد.
30. وقتى دعا مىکرد، سه بار دعا مىکرد و وقتى سخن مىگفت در کلام خود تکرار نداشت.
31. اگر اذن دخول به خانه مردم مىگرفت، سه بار تکرار مى کرد.
32. کلامش روشن بود به طورى که هر شنوندهاى آنرا مى فهمید.
33. نگاه خود را بین افرادى که در محضرش بودند تقسیم مى کرد.
34. هر گاه با مردم سخن مىگفت، در حرف زدن تبسم مى کرد.
پیام ها
1- سوگند به قلم به جاى سوگند به بیان، تشویق سوادآموزى و مقام دانش پژوهى است. (مبارزه با بیسوادى و ترغیب به نوشتن و خواندن از برنامه هاى اولویّت دار اسلام است.) (والقلم و ما یسطرون)
2- عصمت و مصونیّت پیامبر در سایه لطف الهى است. «ما انت بنعمة ربّک بمجنون»
3- آنچه در برابر فشار تهمت،انسان را پایدار مىکند توجه به لطف و پاداش الهى است. «انّ لکَ لاجراً غیر ممنون»
4- اگر از پاداش مردم چشم پوشى کنیم، به پاداش هاى پایدار الهى مىرسیم. «َلاجراً غیر ممنون»
5 - پاداش ابدى براى کسى است که خُلق او عظیم باشد. «لأجراً غیر ممنون... . لعلى خلق عظیم»
6- تسلّط بر اخلاق عظیم، مقارن تسلط بر راه مستقیم است. «انّک لعلى خلق عظیم» (و در جاى دیگر مىفرماید: «انّک لمن المرسلین على صراط مستقیم»)
7- کمالات پیامبر با او عجین است، و او بر آنها تسلط دارد. «لعلى خلق عظیم»
8 - دفاع از شخصیتهاى مذهبى که مورد تهمت و تحقیر قرار مىگیرند، لازم است. «ما انت بنعمة ربّک بمجنون - انّک لعلى خلق عظیم»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
مَآ أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ
وَإِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ
وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ
ترجمه
نون. به قلم و به آنچه مىنویسند سوگند.
که تو به خاطر (لطف و) نعمت پروردگار دیوانه نیستى.
و همانا براى تو پاداش بىپایان است.
و حقّاً که تو بر اخلاق بزرگى استوارى.
«ممنون» اگر از «مَنّ» به معناى قطع باشد، به معناى پاداش بى انقطاع است و اگر از «منّت» باشد به معناى آن است که الطاف الهى بدون منّت است. ظاهرا معناى اول منظور باشد، زیرا به رخ کشیدن نعمت از جانب خداوند عیب نیست، بلکه انگیزه اى براى شکر و اطاعت از او مى شود.
نقش قلم از نقش زبان، شمشیر، درهم و دینار، شهرت و فرزند بیشتر است. زیرا قلم تجربه قرنها را به هم منتقل مى کند و فرهنگ را رشد مى دهد. افراد را با قلم مى توان خواب یا بیدار کرد. ملّتى را مى توان با قلم، عزیز یا ذلیل کرد. قلم یک فریاد ساکت است. قلم سند رسمى است. قلم گزارشگر تاریخ است.
سوگند به قلم، نشانه فرهنگ و تمدن است. تکیه بر قلم، تکیه بر سند و استدلال است. رابطه با قلم رابطه با علم است. در میان تمام صداها، سه صدا امتیاز دارد: صداى قلم دانشمندان، صداى پاى مجاهدان و صداى چرخ ریسندگان. آرى، امّتى عزیز است که علم و قدرت و اقتصادش پویا باشد و اگر امروز بخواهیم این سه صدا را نقل کنیم، باید بگوییم: صداى چاپخانه، توپخانه و کارخانه، یعنى قدرت فرهنگى، نظامى و اقتصادى.
قلم ها و نوشته ها، حافظ علومند. در حدیث مىخوانیم: «قیّدوا العلم بالکتابةِ»
کسى به قلم و نوشته سوگند یاد مىکند که در تمام عمرش یک سطر ننوشت: «لا تخطّه بیمینک». به قول حافظ:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد
در نسبت جنون به افراد برجسته تعجب نکنید، قرآن مى فرماید: «کذلک ما اتى الّذین من قبلهم من رسول الاّ قالوا ساحر او مجنون» هیچ پیامبرى به سراغ مردم نیامده، مگر آنکه به او گفتند: ساحر یا دیوانه است.
پاداشهاى الهى را ساده ننگرید. «أجر کبیر»، «أجر عظیم»، «أجر کریم»، «أجر غیر ممنون»، «أجراً حسنا»، «أجره على اللّه».
اخلاق در اسلام
در میان صفات و ویژگىهاى پیامبر، قرآن بر اخلاق آن حضرت تکیه کرده و آن را «خلق عظیم» خوانده است. به همین مناسبت، سخنان برخى از پیشوایان دینى در این زمینه را از کتاب میزان الحکمه، باب خلق نقل و ترجمه مى کنیم.
حضرت على (ع) فرمود: «رُبّ عزیز اذلّه خلقه و ذلیل اعزّه خلقه» چه بسیارند عزیزانى که به خاطر بداخلاقى ذلیل مى شوند و ذلیلانى که به خاطر حُسن خلق عزیز مى شوند.
امام حسن فرمود : «حُسن الخلق رأس کلّ بِرّ» خوش اخلاقى سرآمد هر کار نیک است.
پیامبر اکرم فرمود: «انّما تفسیر حسن الخلق ان اصاب الدنیا یرضى و انّ لم یصبه لم یسخط» حسن خلق به این است که اگر کامیاب شدى راضى باشى و اگر نشدى عصبانى نشوى .
حضرت على فرمود: «ان العبد المسلم یبلغ بحسن خلقه درجة الصائم القائم» انسان در اثر حسن خلق به درجه نمازگزاران روزه دار مىرسد.
امام صادق (ع) فرمود: مکارم اخلاق ده چیز است: یقین، قناعت، صبر، شکر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غیرت، شجاعت، جوانمردى.
حضرت على (ع) فرمود: «من مکارم الاخلاق، ان تصل من قطعک و تعطى من حرمک و تعفوا من ظلمک» از مکارم اخلاق آن است که هر کس با تو قطع رابطه کرد، تو با او رابطه برقرار کنى و اگر تو را محروم کرد، تو به او عطا کنى و اگر به تو ظلم نمود، او را عفو نمایى.
امام صادق (ع) فرمود: «الخلق الحسن یمیت الخطیئة کما تمیت الشمس الخبیث» اخلاق نیکو سبب نابودى گناهان است همانگونه که خورشید خباثت ها را مىمیراند.
همچنین فرمود: «حسن الخلق یثبت المودّة» اخلاق نیکو علاقه ها را محکم و استوار مى کند.
پیامبر اکرم فرمود: «خصلتان لا یجتمعان فى المؤمن، البخل و سوء الخلق» در افراد باایمان بخل و بداخلاقى جمع نمى شود.
به پیامبر اکرم گفته شد: فلان زن، اهل عبادت ولى بداخلاق است و همسایه اش را با زبان مى رنجاند. حضرت فرمود: «لا خیر فیها هى من اهل النار» او اهل دوزخ است.
در روایات آمده است، هنگامى که پیامبر اکرم سعدبن معاذ را دفن کرد. فرمود: به خاطر بداخلاقى او در منزل، فشار قبرى بر او وارد شد.
خُلق عظیم
کلمه خُلق به صفاتى گفته مى شود که با سرشت و خوى انسان عجین شده باشد و به رفتارهاى موسمى و موقّت گفته نمى شود. تفسیرهاى مختلفى درباره «خلق عظیم» شده است، از جمله:
الف) عایشه گوید: اخلاق پیامبر، متضمّن 10 آیه اول سوره مؤمنون است و بالاتر از این مدح، مدحى نیست.
ب) مراد، تخلّق به اخلاق اسلام و طبع بزرگ است.
ج) مراد، صبر بر حق و تدبیر امور بر اقتضاى عقل است.
د) برخى از کتب لغت، خلق را به معناى دین و آئین گرفتهاند، چنان که در حدیثى از امام باقر (ع) مى خوانیم که آن حضرت فرمود: مراد از خلق عظیم آئین اسلام است.
ه) مراد، برخورد بزرگوارانه با مخالفان است. چنان که خداوند او را به این شیوه، مامور ساخته بود: «خذ العفو و امر بالعروف و اعرض عن الجاهلین»
و) مراد، مکارم اخلاق است. چنانکه از آن حضرت روایت شده که فرمود: «انّما بُعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» و فرمود: «ادّبنى ربّى فاحسن تادیبى» پروردگارم مرا تربیت نمود و چه خوب تربیت نمود.
ز) عایشه درباره اخلاق پیامبر گفت: «کان خلقه القرآن» اخلاق پیامبر، تجسم قرآن بود.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیرالمیزان، حدود 27 صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگى پیامبر روایاتى را نقل کرده است، که به برخى از آنها فهرست وار اشاره مى کنیم:
1. پیامبر اکرم خود کفش خود را مىدوخت.
2. لباس خود را وصله مىزد.
3. گوسفند را خودش مىدوشید.
4. با بردگان، هم غذا مىشد.
5. بر زمین مىنشست.
6. بر الاغ سوار مىشد.
7. حیا مانعش نمىشد که نیازهاى خود را از بازار تهیه کند.
8. به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىکشید تا طرف دست خود را بکشد.
9. به هرکس مىرسید، چه بزرگ و چه کوچک، سلام مىکرد.
10. اگر چیزى تعارفش مىکردند، آنرا تحقیر نمىکرد، اگرچه یک خرماى پوسیده بود.
11. کم خرج، کریم الطبع و خوش معاشرت بود.
12. بدون اینکه قهقهه کند، همیشه تبسّمى بر لب داشت.
13. بدون اینکه چهره درهم کشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر مىرسید.
14. بدون اینکه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود.
15. بدون اینکه اسراف ورزد، سَخىّ بود.
16. بسیار دل نازک و مهربان بود.
17. هرگز دست طمع بسوى چیزى دراز نکرد.
18. هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه مىدید، موى خود را شانه مىزد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام مىداد.
19. هیچ گاه در مقابل دیگران پاى خود را دراز نمىکرد.
20. همواره بین دو کار، دشوارتر آن را انتخاب مىکرد.
21. هیچ وقت به خاطر ظلمى که به او مى شد در صدد انتقام بر نمى آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود که به خاطر هتک حرمت خشم مىکرد.
22. هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد.
23. هیچ وقت شخصى از او چیزى درخواست نکرد که جواب (نه) بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نکرد.
24. نمازش در عین تمامیّت، سبک و خطبهاش کوتاه بود.
25. مردم، آن حضرت را به بوى خوشى که از او به مشام مى رسید، مى شناختند.
26. وقتى در خانه مهمان داشت،اول کسى بود که شروع به غذا مىکرد و آخرین کسى بود که از غذا دست مى کشید تا مهمانان راحت غذا بخورند.
27. بر سر سفره، همیشه از غذاى جلوى خود میل مىکرد.
28. آب را با سه نفس مى آشامید.
29. جز با دست راست چیزى نمى داد و نمى گرفت و غذا نمى خورد.
30. وقتى دعا مىکرد، سه بار دعا مىکرد و وقتى سخن مىگفت در کلام خود تکرار نداشت.
31. اگر اذن دخول به خانه مردم مىگرفت، سه بار تکرار مى کرد.
32. کلامش روشن بود به طورى که هر شنوندهاى آنرا مى فهمید.
33. نگاه خود را بین افرادى که در محضرش بودند تقسیم مى کرد.
34. هر گاه با مردم سخن مىگفت، در حرف زدن تبسم مى کرد.
پیام ها
1- سوگند به قلم به جاى سوگند به بیان، تشویق سوادآموزى و مقام دانش پژوهى است. (مبارزه با بیسوادى و ترغیب به نوشتن و خواندن از برنامه هاى اولویّت دار اسلام است.) (والقلم و ما یسطرون)
2- عصمت و مصونیّت پیامبر در سایه لطف الهى است. «ما انت بنعمة ربّک بمجنون»
3- آنچه در برابر فشار تهمت،انسان را پایدار مىکند توجه به لطف و پاداش الهى است. «انّ لکَ لاجراً غیر ممنون»
4- اگر از پاداش مردم چشم پوشى کنیم، به پاداش هاى پایدار الهى مىرسیم. «َلاجراً غیر ممنون»
5 - پاداش ابدى براى کسى است که خُلق او عظیم باشد. «لأجراً غیر ممنون... . لعلى خلق عظیم»
6- تسلّط بر اخلاق عظیم، مقارن تسلط بر راه مستقیم است. «انّک لعلى خلق عظیم» (و در جاى دیگر مىفرماید: «انّک لمن المرسلین على صراط مستقیم»)
7- کمالات پیامبر با او عجین است، و او بر آنها تسلط دارد. «لعلى خلق عظیم»
8 - دفاع از شخصیتهاى مذهبى که مورد تهمت و تحقیر قرار مىگیرند، لازم است. «ما انت بنعمة ربّک بمجنون - انّک لعلى خلق عظیم»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
کاربر مهمان