- 1901
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 34 و 35 سوره مریم
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره مریم- آیه 35 و 34
ذَ لِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِى فِیهِ یَمْتَرُونَ
مَاکَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ
ترجمه
این است عیسى، پسر مریم؛ (همان) گفتار درستى که در آن شک مى کنند.
شایسته نیست که خداوند فرزندى برگیرد، او منزّه است، هرگاه انجام کارى را اراده کند، همین قدر که گوید: موجود باش، بى درنگ موجود مى شود.
در چند آیه اى که گذشت، عیسى (ع) با هفت صفت برجسته و دو برنامه معرّفى شده است؛ امّا صفات برجسته او:
الف: بنده خدا بودن. «اِنّى عبداللّه»
ب: آوردن کتاب آسمانى. «آتانى الکتاب»
ج: پیامبرى. «وجعلنى نبیّا»
د: مبارک بودن. «وجعلنى مبارکا»
ه: نیکى به مادر. «و بِرّاً بوالدتى»
و: جبّار و شقى نبودن. «لم یجعلنى جبّاراً شقیّاً»
ز: متواضع، حقّ شناس و سعادتمند بودن. «والسّلام علىّ...»
و امّا دو برنامهى عیسى، یکى نماز و دیگرى زکات است. این آیه مى فرماید: سخن درست درباره عیسى همان است که گفتیم. «ذلک عیسى بن مریم»
خداوند در قرآن، بارها مسیحیان را منحرف و عقاید آنان را درباره حضرت عیسى باطل دانسته است، چنانکه در آیه 73 سوره مائده: «لقد کفر الّذین قالوا اِنّ اللّه ثالث ثلاثة» و آیه 30 سوره توبه: «وقالت النّصارى المسیح ابن اللّه» از آنان انتقاد کردهاست، امّا در اینجا با بیان سیماى واقعى حضرت عیسى (ع)، راه صحیح را در مقابل راه باطل نشان مى دهد.
براى تحقّق اراده خداوند، هیچگونه لفظى، حتّى به لفظ «کُن» نیازى نیست، ولى خداوند براى فهم ما اراده خود را در این قالب بیان کرده است.
خداوند قادر مطلق است و در آفریدن نیازى به اسباب ندارد و قدرت بى نهایت او، دلیل منزّه بودن او از عجز و ناتوانى، و اختیار کردن فرزند است.
قرآن و مسیح
پس از فشارهاى شدید کفّار مکّه بر پیروان پیامبر، جمعى از مسلمانان همراه جعفربن ابیطالب، به حبشه هجرت کردند. کفّار قریش گفتند: اگر مسلمین در آنجا قدرتى پیدا کنند و حکومتى تشکیل دهند، بتپرستى ما را ریشه کن خواهند کرد. آنان عمرو عاص و جمعى را همراه با هدایایى براى وزیران نجاشى به حبشه فرستادند. آنان هدایا را گرفتند تا نجاشى را علیه مسلمانان مهاجر تحریک نمایند؛ امّا نجاشى تصمیم گرفت شخصاً مسلمانان را احضار کند و سخن آنان را بشنود.
جعفر که سخنگوى مسلمانان بود، در حضور پادشاه حبشه سخنان خود را آغاز کرد. او از ظلمت هاى بت پرستى و خرافات و تجاوزهاى دوران جاهلیّت و از طلوع اسلام و نورانیّت دین محمّد چنان سخن گفت، که نجاشى گریست و هدایاى کفّار را برگرداند و گفت: خداوند که به من قدرت داد، از من رشوه نگرفت، چرا من از شما رشوه بگیرم؟!
این جلسه، به نفع مسلمانان و زیان کفّار پایان یافت. عمر و عاص پس از این شکست به فکر فرو رفت و از فرداى آن روز پیشنهاد تازهاى مطرح کرد. او براى آنکه غیرت دینى نجاشى را تحریک کند، گفت: مسلمانان، عقایدى دارند که ضد عقیده شماست.
نجاشى بار دیگر مسلمانان را احضار کرد و عقیده آنها را درباره حضرت مسیح (ع) جویا شد. جعفر طیّار در پاسخ، آیاتى از سورهى مریم را تا آیه «ذلک عیسى بن مریم قول الحقّ الّذى فیه یمترون» تلاوت کرد. نجاشى با شنیدن آیات نورانى قرآن، اشک ریخت و گفت: حقیقت همین است.
عمروعاص پس از شکست و رسوایى مجدّد، همین که خواست حرکت تازهاى انجام دهد، نجاشى دست خود را بلند کرد و سیلى محکمى بر او نواخت.
پیام ها
1- در مقابل منحرفین و عقاید انحرافى، نشان دادن راه صحیح لازم است. «ذلک عیسىبن مریم قول الحقّ»
2- شأن خداوند با فرزند داشتن سازگار نیست. «ماکان للّه ...» (زیرا فرزند خواهى، یا به خاطر عمر محدود ماست، یا به دلیل نیاز ما به نیروى انسانى، یا نیاز روحى و عاطفى انسان چنین اقتضا مى کند، که خداوند از همه اینها منزّه است. «سبحانه»)
3- خداوند هیچ گونه فرزندى ندارد. «من ولد» (برخلاف بعضى ها که ملائکه را دختران خدا، یا عیسى را پسر خدا مى پنداشتند.)
4- فرزند باید از جنس پدر و مثل پدر باشد، امّا خداوند مثل ندارد. «سبحانه»
5 - هرگاه سخنان نارواى دیگران را نقل مى کنیم، فوراً با کلامى توحیدى ذهن خود و دیگران را تبرئه کنیم. «سبحانه»
6- نه تنها عیسى (ع) بدون داشتن پدر و آدمعلیه السلام بدون داشتن پدر و مادر خلق مى شوند، بلکه هر چیزى به اراده خدا ایجاد مى شود. «کن فیکون»
7- میان خواست خدا و تحقّق اشیا، فاصله اى نیست. حرف «فا» در «فیکون»
8 - رابطه موجودات با خداوند، رابطه خالق و مخلوق است، نه رابطه پدر و فرزند. «کن فیکون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
ذَ لِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِى فِیهِ یَمْتَرُونَ
مَاکَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ
ترجمه
این است عیسى، پسر مریم؛ (همان) گفتار درستى که در آن شک مى کنند.
شایسته نیست که خداوند فرزندى برگیرد، او منزّه است، هرگاه انجام کارى را اراده کند، همین قدر که گوید: موجود باش، بى درنگ موجود مى شود.
در چند آیه اى که گذشت، عیسى (ع) با هفت صفت برجسته و دو برنامه معرّفى شده است؛ امّا صفات برجسته او:
الف: بنده خدا بودن. «اِنّى عبداللّه»
ب: آوردن کتاب آسمانى. «آتانى الکتاب»
ج: پیامبرى. «وجعلنى نبیّا»
د: مبارک بودن. «وجعلنى مبارکا»
ه: نیکى به مادر. «و بِرّاً بوالدتى»
و: جبّار و شقى نبودن. «لم یجعلنى جبّاراً شقیّاً»
ز: متواضع، حقّ شناس و سعادتمند بودن. «والسّلام علىّ...»
و امّا دو برنامهى عیسى، یکى نماز و دیگرى زکات است. این آیه مى فرماید: سخن درست درباره عیسى همان است که گفتیم. «ذلک عیسى بن مریم»
خداوند در قرآن، بارها مسیحیان را منحرف و عقاید آنان را درباره حضرت عیسى باطل دانسته است، چنانکه در آیه 73 سوره مائده: «لقد کفر الّذین قالوا اِنّ اللّه ثالث ثلاثة» و آیه 30 سوره توبه: «وقالت النّصارى المسیح ابن اللّه» از آنان انتقاد کردهاست، امّا در اینجا با بیان سیماى واقعى حضرت عیسى (ع)، راه صحیح را در مقابل راه باطل نشان مى دهد.
براى تحقّق اراده خداوند، هیچگونه لفظى، حتّى به لفظ «کُن» نیازى نیست، ولى خداوند براى فهم ما اراده خود را در این قالب بیان کرده است.
خداوند قادر مطلق است و در آفریدن نیازى به اسباب ندارد و قدرت بى نهایت او، دلیل منزّه بودن او از عجز و ناتوانى، و اختیار کردن فرزند است.
قرآن و مسیح
پس از فشارهاى شدید کفّار مکّه بر پیروان پیامبر، جمعى از مسلمانان همراه جعفربن ابیطالب، به حبشه هجرت کردند. کفّار قریش گفتند: اگر مسلمین در آنجا قدرتى پیدا کنند و حکومتى تشکیل دهند، بتپرستى ما را ریشه کن خواهند کرد. آنان عمرو عاص و جمعى را همراه با هدایایى براى وزیران نجاشى به حبشه فرستادند. آنان هدایا را گرفتند تا نجاشى را علیه مسلمانان مهاجر تحریک نمایند؛ امّا نجاشى تصمیم گرفت شخصاً مسلمانان را احضار کند و سخن آنان را بشنود.
جعفر که سخنگوى مسلمانان بود، در حضور پادشاه حبشه سخنان خود را آغاز کرد. او از ظلمت هاى بت پرستى و خرافات و تجاوزهاى دوران جاهلیّت و از طلوع اسلام و نورانیّت دین محمّد چنان سخن گفت، که نجاشى گریست و هدایاى کفّار را برگرداند و گفت: خداوند که به من قدرت داد، از من رشوه نگرفت، چرا من از شما رشوه بگیرم؟!
این جلسه، به نفع مسلمانان و زیان کفّار پایان یافت. عمر و عاص پس از این شکست به فکر فرو رفت و از فرداى آن روز پیشنهاد تازهاى مطرح کرد. او براى آنکه غیرت دینى نجاشى را تحریک کند، گفت: مسلمانان، عقایدى دارند که ضد عقیده شماست.
نجاشى بار دیگر مسلمانان را احضار کرد و عقیده آنها را درباره حضرت مسیح (ع) جویا شد. جعفر طیّار در پاسخ، آیاتى از سورهى مریم را تا آیه «ذلک عیسى بن مریم قول الحقّ الّذى فیه یمترون» تلاوت کرد. نجاشى با شنیدن آیات نورانى قرآن، اشک ریخت و گفت: حقیقت همین است.
عمروعاص پس از شکست و رسوایى مجدّد، همین که خواست حرکت تازهاى انجام دهد، نجاشى دست خود را بلند کرد و سیلى محکمى بر او نواخت.
پیام ها
1- در مقابل منحرفین و عقاید انحرافى، نشان دادن راه صحیح لازم است. «ذلک عیسىبن مریم قول الحقّ»
2- شأن خداوند با فرزند داشتن سازگار نیست. «ماکان للّه ...» (زیرا فرزند خواهى، یا به خاطر عمر محدود ماست، یا به دلیل نیاز ما به نیروى انسانى، یا نیاز روحى و عاطفى انسان چنین اقتضا مى کند، که خداوند از همه اینها منزّه است. «سبحانه»)
3- خداوند هیچ گونه فرزندى ندارد. «من ولد» (برخلاف بعضى ها که ملائکه را دختران خدا، یا عیسى را پسر خدا مى پنداشتند.)
4- فرزند باید از جنس پدر و مثل پدر باشد، امّا خداوند مثل ندارد. «سبحانه»
5 - هرگاه سخنان نارواى دیگران را نقل مى کنیم، فوراً با کلامى توحیدى ذهن خود و دیگران را تبرئه کنیم. «سبحانه»
6- نه تنها عیسى (ع) بدون داشتن پدر و آدمعلیه السلام بدون داشتن پدر و مادر خلق مى شوند، بلکه هر چیزى به اراده خدا ایجاد مى شود. «کن فیکون»
7- میان خواست خدا و تحقّق اشیا، فاصله اى نیست. حرف «فا» در «فیکون»
8 - رابطه موجودات با خداوند، رابطه خالق و مخلوق است، نه رابطه پدر و فرزند. «کن فیکون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است