- 15
- 1000
- 1000
- 1000
سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، جلسه سی و سوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام»، جلسه سی و سوم: جنگ روایت ها، سال 1399
بحثی که مطرح میکنیم، از آن فوتهای کوزهگری تحلیل تاریخ است و دانستن این بحث با ندانستن آن نگاه ما و تحلیل ما را تغییر میدهد. این بحث نگاه را عوض میکند. بعضی وقتها هم طمع به سطح دقت بینندهها میکنیم. جنگ روایتها یکی از سرفصلهای اصلی فهم تاریخ است. وقتی میگوییم روایت، منظور ما حدیث نیست، اصطلاحی است که در علوم ارتباطات درست شده و از تاریخ گرفته شده است. یک حادثهای رخ میدهد، اتفاقی میافتد و یک روندی طی میشود، مجموع تصاویر و گفتارها و بیانها و نکات و توصیفات در مورد آن موضوع تصویر ارائه میکنیم، شبیه پازل قطعههای مختلف دارد و کنار هم یک قصه کلی درست میکند، این روایت است. چون تصویری که من دیدم با تصویر شما فرق میکند، اینها با هم تضاد و جنگ دارند. وقتی حادثه تروریستی مجلس پیش آمد، با مردم نزدیک مجلس مصاحبه میکردند. یکی میگفت: سه نفر بودند. یکی گفت: چهار نفر بودند. یکی گفت: چند تیر به مردم زدند. اینها قطعاً دروغگو نبودند، در آن فضای درگیری تصویر و قصهای که ارائه میکردند فرق داشت.
گاهی ما از اساتیدمان نسبت به اساتیدشان مطالبی میشنویم. دو تا استاد از یک استاد مشترک یک خاطراتی نقل میکنند. این خاطرات با هم تفاوت دارند. یعنی مردم از زاویه نگاه ایشان از آنجایی که ایشان بحث را دیده و زاویه نگاهی که چیزی متوجه شده ولی با هم تفاوت دارد، کنار هم میگذاریم میبینیم اهل تقوا هم گاهی یک خاطرهای تعریف میکنند چون زوایایش فرق میکند متفاوت میشود. اگر دو دوست هم باشند این اختلاف در نقل وجود دارد. اگر یک مقدار انگیزه اضافه شود، یک ذره نفع یا ضرر من درونش باشد، مثلاً زن و شوهری نزد مشاور میروند، خانم وقتی تعریف میکند، یک چیزهایی از قصه را حذف میکند. آقا هم یک چیزهایی را حذف میکند، خانم و آقا هردو روی چیزهایی بیشتر تأکید میکنند و تکلیف قصه را تغییر میدهد و مشاور میبیند این دو نفر خوب هستند ولی تضاد بین روایتهایشان زیاد است. به بحث ما چه ارتباطی دارد؟ حالا در مثالهای ساده، یک خانم و آقای شیعه سر چیزی اختلاف پیدا کنند ممکن است داستانی که نقل میکنند با هم فرق کند. یک ذره انگیزه باشد و حب و بغض باشد روایت ما دچار تغییر میشود. اگر پای حکومت درمیان باشد، پای پول در میان باشد، بای رسانه در میان باشد، پای عقیده وسط باشد. دیگر این وسط ممکن است خیلی اختلاف به وجود بیاید. یکی از کارهایی که ما سر کلاس میکنیم این است که یک واقعه مشخصی را مطرح کنیم. مثلاً میگویم: ماجرای جمل را از ده کتاب ببینید بدون اینکه نویسنده هایش را بشناسند. بعد میگویم: به نظر شما تفاوت این قصهها معلوم میکند نویسنده چه عقیدهای دارد؟ میشود از این روایات به انگیزههای نویسنده پی برد.
نکته اینجاست این جنگ روایتها کاری که میکند بسیار بزرگتر از آنی هست که ما با آن مواجه هستیم. ممکن است بینندهها بگویند: یک بحث جدید است. این قدیمیترین بحث ممکن است. در ذهنمان وقتی از جنگ صحبت میشود سریع سراغ جنگ فیزیکی میرویم. اخیراً مردم ما با این مواجه شدند که پنجاه سال بعد میخواهند در مورد سردار سلیمانی صحبت کنند. آن تشییع جنازه عجیب یک تصویر است. تصویری که پنجاه سال بعد یک محقق بیان میکند یک تصویر هست. یک تصویر هم آمریکاییها ارائه کردند. ما هستیم و روایتها، نکته خیلی مهم این است که رابطه ما با وقایع تاریخی فقط از طریق روایت است. مشاوری که دو زن و شوهر را مشاوره میدهد نبوده ببیند بین اینها چه گذشته است. از روایت آن دوتاست که باید تشخیص بدهد واقعه چه بوده است. نمونهاش روایت فتح شهید آوینی، فکر کنید رسانه بیگانه جنگ را تصویر میکرد، چه میشد؟!
در عاشورا نبودیم، در جنگ جمل نبودیم، ما هستیم و روایتها، پس اگر در جنگ روایتها پیروزی برای یک نفر کار تمام شده است. چرا؟ چون ارتباطها با واقعه اصلی از این طریق است. مثلاً فرض کنید جنگ اصلی جنگی که در آن کشتار صورت میگیرد در واقع اصلی نیست. این بخواهد صورت بگیرد اول لازمهاش فضاسازی است. وقتی صدام میخواست به ما حمله کند، اول چند مصاحبه کرد که اینها میخواهند به ما حمله کنند تا مردم را تحریک کند و عدهای را با خودش همراه کند. یا ترامپ گفت: سردار سلیمانی میخواهد به ما حمله کند پیش دستی کردیم زدیم. این اعلام جنگ است! اول تصویری ایجاد میکند تا بتواند جنگ شروع کند. هیچ جنگی شروع نمیشود الا اینکه جنگ روایتها رخ داده باشد. اینکه در کربلا آمدند نسبت به سیدالشهداء ایستادند و بدن مبارکش را دفن نکردند برای چه بود؟ اول تصویری ایجاد شد که سیدالشهداء از دین خارج شده و امنیت کشور را به هم زده است. این حرفها را زدند تا توانستند عدهای را مقابل حضرت بیاورند. وگرنه فراخوان میدادند هرکس دارد هوس کشتن سید شباب اهل الجنه، سرور جوانان بهشت، معصوم و اهل آیه تطهیر، خوب کسی نمیآید. قب از اینکه واقعه رخ بدهد، کسی نمیرود حسین بن علی را بکشد. کسی نمیرود با علی بن ابی طالب بجنگد. اول باید بگویند خون ریز است، فتنه گری کرده است. باید یک تصویری ارائه بدهی تا بتوانی عدهای را به قتل یک نفر ترغیب کنی. شما هر ماجرای جنگی را میبینید، قبلش در روایت واقعی یک جنگ صورت گرفته است. یعنی جنگ روایتها بیش از واقعه رخ میدهد. پس از واقعه هم تمام نمیشود. چند مزیت این جنگ روایتها دارد، که زمانش محدود نیست. هر جنگی را میبینید زمان دارد، حتی جنگهای صلیبی که خیلی طول کشید. جنگهای صد ساله، جنگ سی و سه روزه، جنگ روایتها شروع دارد و پایان ندارد. این نکته اول است.
بحثی که مطرح میکنیم، از آن فوتهای کوزهگری تحلیل تاریخ است و دانستن این بحث با ندانستن آن نگاه ما و تحلیل ما را تغییر میدهد. این بحث نگاه را عوض میکند. بعضی وقتها هم طمع به سطح دقت بینندهها میکنیم. جنگ روایتها یکی از سرفصلهای اصلی فهم تاریخ است. وقتی میگوییم روایت، منظور ما حدیث نیست، اصطلاحی است که در علوم ارتباطات درست شده و از تاریخ گرفته شده است. یک حادثهای رخ میدهد، اتفاقی میافتد و یک روندی طی میشود، مجموع تصاویر و گفتارها و بیانها و نکات و توصیفات در مورد آن موضوع تصویر ارائه میکنیم، شبیه پازل قطعههای مختلف دارد و کنار هم یک قصه کلی درست میکند، این روایت است. چون تصویری که من دیدم با تصویر شما فرق میکند، اینها با هم تضاد و جنگ دارند. وقتی حادثه تروریستی مجلس پیش آمد، با مردم نزدیک مجلس مصاحبه میکردند. یکی میگفت: سه نفر بودند. یکی گفت: چهار نفر بودند. یکی گفت: چند تیر به مردم زدند. اینها قطعاً دروغگو نبودند، در آن فضای درگیری تصویر و قصهای که ارائه میکردند فرق داشت.
گاهی ما از اساتیدمان نسبت به اساتیدشان مطالبی میشنویم. دو تا استاد از یک استاد مشترک یک خاطراتی نقل میکنند. این خاطرات با هم تفاوت دارند. یعنی مردم از زاویه نگاه ایشان از آنجایی که ایشان بحث را دیده و زاویه نگاهی که چیزی متوجه شده ولی با هم تفاوت دارد، کنار هم میگذاریم میبینیم اهل تقوا هم گاهی یک خاطرهای تعریف میکنند چون زوایایش فرق میکند متفاوت میشود. اگر دو دوست هم باشند این اختلاف در نقل وجود دارد. اگر یک مقدار انگیزه اضافه شود، یک ذره نفع یا ضرر من درونش باشد، مثلاً زن و شوهری نزد مشاور میروند، خانم وقتی تعریف میکند، یک چیزهایی از قصه را حذف میکند. آقا هم یک چیزهایی را حذف میکند، خانم و آقا هردو روی چیزهایی بیشتر تأکید میکنند و تکلیف قصه را تغییر میدهد و مشاور میبیند این دو نفر خوب هستند ولی تضاد بین روایتهایشان زیاد است. به بحث ما چه ارتباطی دارد؟ حالا در مثالهای ساده، یک خانم و آقای شیعه سر چیزی اختلاف پیدا کنند ممکن است داستانی که نقل میکنند با هم فرق کند. یک ذره انگیزه باشد و حب و بغض باشد روایت ما دچار تغییر میشود. اگر پای حکومت درمیان باشد، پای پول در میان باشد، بای رسانه در میان باشد، پای عقیده وسط باشد. دیگر این وسط ممکن است خیلی اختلاف به وجود بیاید. یکی از کارهایی که ما سر کلاس میکنیم این است که یک واقعه مشخصی را مطرح کنیم. مثلاً میگویم: ماجرای جمل را از ده کتاب ببینید بدون اینکه نویسنده هایش را بشناسند. بعد میگویم: به نظر شما تفاوت این قصهها معلوم میکند نویسنده چه عقیدهای دارد؟ میشود از این روایات به انگیزههای نویسنده پی برد.
نکته اینجاست این جنگ روایتها کاری که میکند بسیار بزرگتر از آنی هست که ما با آن مواجه هستیم. ممکن است بینندهها بگویند: یک بحث جدید است. این قدیمیترین بحث ممکن است. در ذهنمان وقتی از جنگ صحبت میشود سریع سراغ جنگ فیزیکی میرویم. اخیراً مردم ما با این مواجه شدند که پنجاه سال بعد میخواهند در مورد سردار سلیمانی صحبت کنند. آن تشییع جنازه عجیب یک تصویر است. تصویری که پنجاه سال بعد یک محقق بیان میکند یک تصویر هست. یک تصویر هم آمریکاییها ارائه کردند. ما هستیم و روایتها، نکته خیلی مهم این است که رابطه ما با وقایع تاریخی فقط از طریق روایت است. مشاوری که دو زن و شوهر را مشاوره میدهد نبوده ببیند بین اینها چه گذشته است. از روایت آن دوتاست که باید تشخیص بدهد واقعه چه بوده است. نمونهاش روایت فتح شهید آوینی، فکر کنید رسانه بیگانه جنگ را تصویر میکرد، چه میشد؟!
در عاشورا نبودیم، در جنگ جمل نبودیم، ما هستیم و روایتها، پس اگر در جنگ روایتها پیروزی برای یک نفر کار تمام شده است. چرا؟ چون ارتباطها با واقعه اصلی از این طریق است. مثلاً فرض کنید جنگ اصلی جنگی که در آن کشتار صورت میگیرد در واقع اصلی نیست. این بخواهد صورت بگیرد اول لازمهاش فضاسازی است. وقتی صدام میخواست به ما حمله کند، اول چند مصاحبه کرد که اینها میخواهند به ما حمله کنند تا مردم را تحریک کند و عدهای را با خودش همراه کند. یا ترامپ گفت: سردار سلیمانی میخواهد به ما حمله کند پیش دستی کردیم زدیم. این اعلام جنگ است! اول تصویری ایجاد میکند تا بتواند جنگ شروع کند. هیچ جنگی شروع نمیشود الا اینکه جنگ روایتها رخ داده باشد. اینکه در کربلا آمدند نسبت به سیدالشهداء ایستادند و بدن مبارکش را دفن نکردند برای چه بود؟ اول تصویری ایجاد شد که سیدالشهداء از دین خارج شده و امنیت کشور را به هم زده است. این حرفها را زدند تا توانستند عدهای را مقابل حضرت بیاورند. وگرنه فراخوان میدادند هرکس دارد هوس کشتن سید شباب اهل الجنه، سرور جوانان بهشت، معصوم و اهل آیه تطهیر، خوب کسی نمیآید. قب از اینکه واقعه رخ بدهد، کسی نمیرود حسین بن علی را بکشد. کسی نمیرود با علی بن ابی طالب بجنگد. اول باید بگویند خون ریز است، فتنه گری کرده است. باید یک تصویری ارائه بدهی تا بتوانی عدهای را به قتل یک نفر ترغیب کنی. شما هر ماجرای جنگی را میبینید، قبلش در روایت واقعی یک جنگ صورت گرفته است. یعنی جنگ روایتها بیش از واقعه رخ میدهد. پس از واقعه هم تمام نمیشود. چند مزیت این جنگ روایتها دارد، که زمانش محدود نیست. هر جنگی را میبینید زمان دارد، حتی جنگهای صلیبی که خیلی طول کشید. جنگهای صد ساله، جنگ سی و سه روزه، جنگ روایتها شروع دارد و پایان ندارد. این نکته اول است.
تاکنون نظری ثبت نشده است